مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
اربعین حسینی
جمعه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:20 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

اربعین

چهلمین روز شهادت حسین بن علی

اطلاعات بیشتربرای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است.

برای دیگر کاربردها، اربعین (ابهام‌زدایی) را ببینید.

اربعین در لغت به معنی چهلم است و در اصطلاح به بیستمصفر ۶۱ هجری قمری، چهلمین روز جان باختن حسین بن علی فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا، امام سومشیعیان اطلاق می‌گردد. اربعین، مطابق نظر شیخ مفید درمسارالشیعه[۱] و شاگردش شیخ طوسی در مصباح المتهجد،[۲] زمان بازگشت اهل حرم از شام (دمشق) بهمدینه است. همچنین بنا بر نقل ایشان، جابر بن عبدالله انصاری صحابی برجسته محمد به عنوان نخستین زائرحسین بن علی، یا لااقل از نخستین زائران او، در این روز وارد کربلا شده و زیارت اربعین را بجا آورده‌است.[۳]ابراهیم آیتی نیز می‌نویسد: «جابر بن عبدالله انصاری … بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید».[۴] بر این اساس «از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند.»[۵]زیارت اربعین تنها دربارهٔ حسین بن علی وارد شده و هیچ پیشینه‌ای را نمی‌توان برای اربعین و اعمال مربوط به این روز تا پیش از حادثه عاشورا تصدیق کرد و این ویژگی و امتیاز، تنها برای حسین بن علی دانسته شده‌است.[۶] در تقویم رسمی ایران این روز تعطیل می‌باشد.

اربعین
پیاده روی اربعین حسینی 3.jpg

مراسم پیاده‌روی اربعین

نام رسمیالأربعین
نام دیگرچهلم
برپایی توسطشیعیان
نوععزاداری شیعی
اهمیتسوگواری برای چهلم واقعهٔ عاشورا
مراسم
تاریخ۲۰ صفر
مرتبط بهنبرد کربلا
متن مربوطه در ویکی‌نبشتهزیارت اربعین

شیعیان در این روز به زیارت بارگاه حسین در بین الحرمین می‌روند.

پیاده‌روی اربعین حسینی

پیاده‌روی اربعین حسینی

پیاده‌روی اربعین حسینی

البته در باب علت اهمیت این روز نزد عرف شیعیان، برخی گزارش‌های تاریخی مبنی بر حضور بازماندگان اهل بیت امام در کربلا در روز اربعین از عوامل توجه خاص ایشان به اربعین است. در برخی منابع تاریخی مانند کتاب نزهه الزاهد اسیران شام یعنی بازماندگان کشته‌شدگان کربلا در چهلمین روز کشته شدن حسین بن علی به کربلا رسیدند.[۷]اگرچه نه‌تنها این مطلب در متون تاریخی پیش‌تر از قرن هفتم هجری نیامده است، با تصریح متقدمینی مانند شیخ مفید که بازگشت اسرا را به مدینه دانسته‌اند نیز در تضاد است.[۳]

 

زیارات اربعین

نوشتار اصلی: زیارت اربعین

سه روایت و گزارش در موضوع اربعین حسین بن علی آمده است:

زیارت اول روایت حسن عسکری: «علامات المؤمنین خمس: صلاةُ الإحدی و الخمسین، و زیارةُ الاربعین، والتـَختم فی الیَمین، و تـَعفیرُ الجبین، و الجهر بِبِسم الله الرحمن الرحیم: علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» که شیخ طوسی در کتابتهذیب الاحکام[۸] و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه[۹] این روایت را آورده‌اند. این روایت، اهمیت زیارت اربعین را آن هم در کنار اقامه نماز به عنوان یکی از نشانه‌های مؤمن یاایمان بیان می‌کند و اگر لفظ مؤمن به معنی شیعه باشد، زیارت اربعین هم از نشانه‌های شیعه بودن خواهد بود. همان‌طور که سجده بر خاک داشتن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز هم تقریباً از مختصات شیعیان است.[نیازمند منبع]

در این گزارش به متن خاصی برای زیارت اربعین اشاره نشده و می‌توان اینطور برداشت کرد که مطلق زیارت به معنای عرفیِ آن، در روز اربعین دارای این ویژگی است کهزائر را دارای نشان ایمان می‌نماید. خصوصاً با ضمیمه روایات دیگر که زیارت اباعبدالله را مختص به حضور درکربلا ندانسته و بر سلام از راه دور هم زیارت اطلاق کرده‌اند.[۱۰] برای نمونه: «قال اباعبدالله: إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة»[۱۱] پس می‌توان این نتیجه را گرفت که سلام و درودی که در روز اربعین به سمت حضرت صادر شود، إن شاء الله گوینده را مزین به زینت و علامت ایمان می‌گرداند. البته ممکن است گفته شود ذکر حضرت عسکری از لفظ اربعین در این سخن، اشاره به سخن جدّش جعفر صادق باشد که زیارتی را تعلیم صفوان کرده‌اند. آن همان متن معروف زیارت اربعین در مفاتیح‌الجنان است و در روایت سوم خواهد آمد. در نتیجه خواندن این زیارت از نشانه‌های ایمان خواهد بود. لکن این احتمال بعید به نظر می‌رسد چراکه القای خطاب حضرت عسکری لزوماً به آگاهان از روایت جعفر صادق نبوده‌است، لذا این روایت، سخن و بیان جدیدی دانسته می‌شود. لکن این نیز پذیرفته‌است که متیقن از روایت حسن عسکری، زیارت زائر در کربلا نزد قبر حسین و به لفظ تعلیمی از جعفر صادق است.[نیازمند منبع]

دوم: زیارتی است که از جابر بن عبدالله انصاری، اولین یا از اولین زائران حسین بن علی در اربعین نقل شده‌است. در این گزارش آمده است که وقتی جابر به غاضریه رسید در آب فرات غسل کرد، پیراهن پاکیزه‌ای پوشید، آنگاه قدری از بوی خوش بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا نزد سر مبارک امام حسین علیه السّلام ایستاد و سه مرتبه اللّه اکبر گفت. پس افتاد و بیهوش شد، چون به هوش آمد می‌گفت: «السّلام علیکم یا ال اللّه…» جملات جابر در اینجا تقریباً همان زیارت حضرت سیدالشهدا در نیمه رجب است و جز در چند کلمه تفاوت ندارد، که احتمالاً ناشی از اختلاف نسخه هاست. متن کامل این زیارت را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده‌اند.[۱۲]

سوم: این زیارت در کتاب تهذیب الاحکام و … آمده کهصفوان از جعفر صادق نقل می‌کند و می‌گوید: «مولایم امام صادق علیه السّلام دربارهٔ زیارت اربعین به من فرمود: هنگامی‌که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، این زیارت را بخوان…»[۱۳] و این همان زیارت معروف اربعین است. متن این زیارت در ویکی‌نبشته آمده است.

 

سوگواری محرم

این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمی‌کند.

در ایران سوگواری بیشتر در ماه‌های محرم و صفر و به ویژه اربعین برگزار می‌شوند. معمولاً هر مجلس روضه از دو بخش زنانه و مردانه تشکیل می‌شود. برخی روضه‌ها ممکن است کاملاً زنانه باشند و گاه کاملاً مردانه. مجلس روضه ممکن است در خانه تشکیل شود یا در تکیه‌ها، مساجد و حسینیه‌ها برپا شود؛ که مجلس روضه معمولاً با قرائت قرآن یا زیارت عاشورا شروع می‌شود و از سخنرانی و ذکر مصیبت هم تشکیل می‌شود.

 

بزرگترین گردهمایی سالانه

در سال‌های اخیر، جمعیت حاضر در مراسم سوگواری اربعین در عراق از بزرگترین اجتماعات مسالمت‌آمیز جهانبوده‌است. به گفته رئیس شورای استان کربلا، تعداد زائران اربعین حسینی در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵ میلادی، ۱۴۳۷ قمری) به ۲۷ میلیون نفر رسیده است. این تعداد زائر در طول ۱۰ روز وارد کربلا شده و پس از زیارت خارج شده‌اند.[۱۴][۱۵][۱۶] در دسامبر ۲۰۱۴ (۱۴۳۶ هـ. ق) حدود ۲۰ میلیون جمعیت در عراق مجتمع شدند.[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]

میلیون‌ها نفر در روزهای منتهی به اربعین، مسیر نجف_کربلا را در حدود سه روز، پیاده طی می‌کنند و در موکب‌ها پذیرایی و اسکان داده می‌شوند. [۲۳]

اغلب زائران مسیرِ نجف به کربلا به طول ۸۰ کیلومتر را پیاده، در مدت سه روز در یک راهپیمایی مسالمت‌آمیز طی می‌کنند. دولت ایران در تلاش است تا مراسم اربعین حسینی را به‌طور مشترک با کشور عراق، به عنوان میراث معنوی در فهرست آثار معنوی یونسکو ثبت کند.[۲۴]

 

جستارهای وابسته

 

منابع

  1.  مسار الشیعة، شیخ مفید، ص۲۶
  2.  مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص۷۸۷
  3. ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۰۵۱۸-۶-۴.
  4.  بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص221
  5.  دلیل بزرگداشت اربعین چیست، رسول جعفریان
  6.  رک: اربعین در فرهنگ شیعه، سید محمد محسن حسینی طهرانی، ص۷۵
  7.  رک: نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص۴۳۰؛
    نزهه الزاهد، ص۲۱
  8.  تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۶، ص۵۲
  9.  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۰، ص۳۷۳، ح۱
  10.  رک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج10، ص385
  11.  رک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج10، ص385؛ برای نمونه: «قال اباعبدالله: إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة»
  12.  بحارالانوار، علامه مجلسی، ج98، ص329، باب25
  13.  تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 113
  14.  http://www.aftabeyazd.ir/20831-27-میلیون-زائر-در-مراسم-اربعین.html
  15. http://www.irna.ir/fa/News/81865091/
  16. http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/12/03/440117/Imam-Hussein-Karbala-Iran-Iraq
  17. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930923001467
  18. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930922000386
  19.  17.5 million pilgrims in Karbala for Arba’een: Iraq presstv.com
  20.  The Iraqi government confirmed that the number of pilgrims in the city of Karbala for the annual Arbaeen (Arbain) pilgrim has reached a record 17.5 million this year. ibtimes.co.in
  21.  وصل لغایة الان الی نحو ۱۹ میلیون زائراً فی محافظة alalam.ir
  22.  وصل لغایة الآن الی نحو 19 میلیون زائراً فی محافظة کربلاء almanar.com
  23.  «Free at last from Isis, millions of Muslims stage the greatest religious march in the world» (به انگلیسی). The Independent. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۱۱-۰۲.
  24.  اربعین در یونسکو ثبت می‌شود . [خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) http://www.irna.ir]
  • طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط - القدیمة) - نجف، چاپ: دوم، ۱۳۸۳ ق. ص ۷۴
  • اربعین و زیارات آن، محمد مهدی محب الرحمان، حریم امام (نشریه آستان مقدس امام خمینی)، سال دوم، شماره ۹۷، آذرماه ۱۳۹۲
موضوعات مرتبط: صفر، اربعین حسینی

شرایط حضور زنان در مسجد
چهارشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

حضور زنان در مساجد

برخی روایات با استفاده از واژه‌هایی (مانند «رجل» در نگاه اول) مردان را مشمول چنین پاداشی می‌داند؛ اما اصل حضور بانوان در مسجد برای نماز جماعت و حتی استحباب آن را نفی نمی‌کند؛ زیرا با توجه به روایات و شواهد تاریخی و نیز فتوای فقهای بزرگوار، اگر زنی بتواند خود را از دید نامحرم بپوشاند، حضور او در مسجد برای نماز جماعت مانعی ندارد؛ و می‌توان گفت که پاداش مسجد و جماعت شامل او نیز خواهد شد.
روایاتی که نماز در خانه را برای زن سزاوارتر می‌دانند، ناظر به شرایط خاصی هستند که نمی‌توان آن‌ها را به تمام موارد گسترش داد.
 

بیان یک روایت
[ویرایش]

در روایتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نقل شده است: «صَلَاةُ الرَّجُلِ فِی جَمَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ فِی بَیْتِهِ أَرْبَعِینَ سَنَةً»؛ [۱]  «نماز مرد در جماعت، بهتر از چهل سال نماز او (به صورت فرادا) در خانه است».
روایاتی مشابه با این روایت ـ با تفاوت در مقدار ثواب ـ از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در متون حدیثی اهل سنت نیز نقل شده است. [۲] [۳]

توضیح روایت

این دسته از روایات، هرچند تنها چیزی را که ثابت می‌کنند، استحباب شرکت مردان در مسجد برای نماز جماعت است، اما اصل حضور بانوان در مسجد برای نماز جماعت و حتی بهتر بودن آن را نفی نمی‌کند. برای این‌که این دسته از روایات و روایات دیگری که در این باره داریم، روشن شوند، تحقیقی کوتاه درباره حضور زنان در مسجد برای خواندن نماز جماعت، دعا و دیگر امور معنوی ارائه می‌دهیم.

حضور بانوان در مسجد
[ویرایش]

حضور بانوان در مسجد از نگاه روایات:
براساس تحقیق و جست‌وجو در منابع روایی، می‌توان روایات وارده در خصوص حضور بانوان در مسجد را بر سه دسته تقسیم نمود:

← مسجد زن خانه او

مسجد زن، خانه اوست:

←← روایاتی از پیامبر

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «بهترین مسجد زنان، همان خانه‌های ایشان است...». [۴]
ـ «بهترین مسجد زنان، کنج خانه آن‌هاست». [۵] [۶]
ـ «به تنهایی و در خانه نماز خواندن زن، مثل نماز در جمع است؛ در حالی که بیست و پنج درجه فضیلت دارد». [۷]
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «ای علی! بر زنان؛ نماز جمعه، جماعت، اذان و اقامه واجب نیست». [۸]

←← روایتی از امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
«بهترین مساجد برای زنان شما، خانه‌هایشان است». [۹]

← جایز بودن حضور زنان در مسجد

حضور بانوان در مسجد جایز و یا بهتر است: (بر طبق نظر برخی فقها که بحثش خواهد آمد).

←← روایاتی از رسول خدا

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «هرگاه زنان (برای رفتن به مسجد) از شما اجازه طلبیدند، آنان را از بهره‌ای که از مساجد دارند، محروم نسازید». [۱۰] [۱۱]
ـ «زنان خود را از (رفتن به) مسجدها باز ندارید؛ هرچند خانه‌های آنان، برایشان نیکوتر است». [۱۲]
«هنگام شب به زنان برای رفتن به مساجد اذن دهید». [۱۳] [۱۴]

←← سخنی از عایشه

عایشه می‌گوید: «زنان مؤمن، نماز صبح را با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به جای می‌آوردند؛ در حالی که لباسی که تمام بدن آن‌ها را می‌پوشاند، به تن داشتند و این زنان در تاریکی باز شناخته نمی‌شدند». [۱۵]

←← روایتی از ابن‌عباس

ابن‌ عباس درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و عمل‌کرد ایشان می‌گوید: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دختران و زنان خود را برای اقامه جماعت در نمازهای عیدین به خارج خانه می‌بردند». [۱۶]

←← روایتی دیگر

از ابن‌عباس نقل شده است: «زنی زیبا پشت سر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز می‌خواند...». [۱۷]

←← روایتی از امام علی

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: «زنان، با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز می‌خواندند...». [۱۸] [۱۹]

←← روایتی از امام باقر

امام جعفر صادق (علیه‌السلام) از پدر گرامی‌اش نقل می‌کند که فرمود: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) هنگام خواندن نماز جماعت، صدای گریه طفلی را شنید که مادرش او را با خود به مسجد آورده بود. آن حضرت نماز را کوتاه کرد تا مبادا نگرانی در مادرش پیدا شود». [۲۰]

← تشویق به رفت‌و‌آمد به مسجد

تشویق به رفت‌و‌آمد به مسجد برای زن و مرد:
در منابع روایی، احادیث زیادی وجود دارد که همگی بیانگر این است که مساجد متعلق به تمام مردم ـ اعم از زن و مرد ـ است، و میان مرد و زن هیچ‌گونه تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا واژه‌هایی مانند، انسان‌های با تقوا، مؤمن، متقین، اهل مسجد، و...، به گروه خاصی اختصاص ندارد و برای عموم مسلمانان است.

←← روایاتی از پیامبر اکرم

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «مسجد، خانه هر مؤمنی است». [۲۱]
ـ «مساجد، خانه‌های پرهیزکاران‌اند». [۲۲]  [۲۳]
ـ «هرکس خانه‌اش مسجد باشد، خداوند کارش را با رحمت و شادی قرار داده، و اجازه عبور از صراط به سوی بهشت را به او خواهد داد». [۲۴]
ـ «کسی که به مسجدی از مساجد خدا برود، برای هر گامی که برمی‌دارد تا به منزل برگردد، ده حسنه برایش نوشته می‌شود و ده گناه از او برداشته و ده درجه ترفیع می‌یابد». [۲۵]
فقهای بزرگوار شیعه با توجه به این سه دسته از روایات، نسبت به حضور بانوان در مسجد، اختلاف نظر دارند، که در ذیل به طور کوتاه اشاره می‌شود.

فضیلت نماز در خانه برای بانوان
[ویرایش]

برخی فقهای شیعه، نماز خواندن زنان را در خانه مستحب و با فضیلت می‌دانند:

← دیدگاه علامه حلی

«رفتن به مسجد، مختص مردان است، نه زنان؛ زیرا به زنان دستور پوشش و پنهان شدن داده شده است». [۲۶]

← دیدگاه شهید ثانی

شهید ثانی در معنای «مسجد المراة بیتها» چنین گفته‌اند: «نماز خواندن زنان در خانه افضل از رفتن آن‌ها به مسجد است یا به این معناست که فضیلت نماز زنان در خانه مثل مسجد است و به رفتن به مسجد نیاز نیست». [۲۷]

← دیدگاه محقق اردبیلی

«فضیلت رفتن به مسجد برای مردان ثابت است، نه برای زنان، همان‌طور که مشهور بین فقها هم همین است». [۲۸]

← دیدگاه محمدتقی مجلسی

«نماز خواندن زنان در خانه به عصمت و عفاف آنان نزدیک‌تر است». [۲۹]

←← دیدگاه سیدمحمدکاظم یزدی

«نماز زن در خانه‌اش بهتر از نماز او در مسجد است». [۳۰] [۳۱]

بهتر بودن حضور بانوان در مسجد
[ویرایش]

عده‌ای از فقهای شیعه معتقدند که نه‌تنها حضور بانوان در مسجد و شرکت در نماز جماعت مانند دیگر عرصه‌های اجتماعی (البته با رعایت حجاب و شئونات اسلامی) جایز است، بلکه امری پسندیده می‌باشد. دلایل آن‌ها، عمومات و اطلاقات روایاتی است که بیانگر ترغیب و تشویق بر رفت‌و‌آمد به مساجد و بهره‌مندی از فضایل مسجد بر مرد و زن است. در این‌جا به فتوای آن‌ها اشاره می‌شود.

← دیدگاه فقها

این دسته از فقها می‌گویند: «برای زن‌ها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوق‌خانه و اطاق عقب بهتر است؛ ولی اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند و اگر راهی برای یاد گرفتن احکام و مسائل اسلامی جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد، واجب است به مسجد بروند». [۳۲] [۳۳]

⬇️⬇️⬇️
نتیجه‌ بحث
هرچند از مجموع روایات و نیز دیدگاه فقهای بزرگوار می‌توان این‌گونه استفاده کرد که خواندن نماز در خانه نسبت به مسجد برای زنان بهتر است. اما با تأمل در روایات و نیز فضای صدور آن‌ها، به این نکته می‌رسیم که معمولاً تلاش شده تا به نحوی مسئله حجاب اسلامی به بانوان گوشزد شده تا به آن اهمیت بدهند و به همین دلیل در مرحله اول به نماز در خانه فضیلت داده شده است. با این حال این به معنای منع یا کراهت رفتن به مسجد برای نماز جماعت نیست؛ بلکه اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور وی در عرصه‌های مختلف اجتماعی را رقم زده است و با دستورات حکیمانه و راه‌گشایی که در چگونگی منش و روش او ارائه داده، از یک‌سو این نیروی اجتماعی را از تباه شدن نجات داده و از سوی دیگر، جلوی فسادگری و ناهنجاری‌های ناشی از اختلاط زن و مرد را گرفته است. بنابراین به خاطر وجود عدم امنیت در جامعه و اهمیت و لزوم مصونیت زن از هرگونه تجاوز، شریعت اسلام دستور به حفظ حجاب و پوشش داده است. در نتیجه اگر زنی بتواند خود را از دید نامحرم بپوشاند یا دیدگان خویش را از نگاه بیگانه فرو بندد، حضور او در مسجد برای نماز جماعت مانعی ندارد؛ و حتی می‌توان گفت که ثواب و فضیلت رفتن به مسجد (روایات دسته سوم) شامل آن‌ها نیز می‌شود؛ و نیز براساس روایاتی که درباره اجازه طلبیدن زنان از مردان برای رفتن به مسجد نقل شده، و روایات مربوط به حضور زنان در نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، نباید آنان را از فضایل و آثار معنوی مسجد محروم کرد.
بنابراین اگر نماز در خانه برای زن در شرایطی سزاوارتر است، به همین اندازه نیز خواندن نماز در مسجد یا شرکت در دعاها سفارش شده و اهمیت هرکدام در جای خود محفوظ است؛ و چنان‌چه بانوان بتوانند حجاب اسلامی و شئون زن مسلمان و پاک‌دامنی را رعایت کنند، نماز در مسجد برای آنان همچون مردان مستحب خواهد بود.
منبع ⬇️⬇️
https://b2n.ir/33990

موضوعات مرتبط: احکام، متن سخنرانی

روضه مکتوب حضرت سکینه استاد میرزا محمدی
چهارشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 14:8 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَي الاَرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُم

 

* تا دم مرگ اينو دائما هر وقت مشرف ميشي به زيارت ميگي "آقاجان نكنه اين زيارت آخرين زيارت ما باشه ..." به خدا اربعين كه اومدن آخرين زيارتشون شد" ديگه نتونستن كربلا برگردن ..." انقده كنار اين قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن كه امام سجاد فرمود: ديدم عمه ها و خواهرام دارن جون ميدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدينه حركت كنيم " همه سوار شدن" اما ديدن سكينه هنوز از كنار قبر بابا جدا نشده ...."

 

الله اكبر ، روز يازدهمم آخرين نفري كه از گودال جدا كردن همين دختر بود ..."چي جوري جداش كردن؟؟ من از شما مي پرسم ، مگه يه بچه ي 13 ساله چقدر نيرو لازم داره كه او رو از كنار بدن بابا جدا كنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابيها ....*

 

به خدا نمي شه بعضي عبارات رو ترجمه كرد،اما خيلي ساده بگم،يعني اين نازدانه رو كشون كشون از كنار گودال بردن ....." اربعينم كه وقتي آخرين نفر،خواست با تربت بابا خداحافظي كنه،ديد ديگه كسي نمونده باهاش حرف بزنه رو كرد به خاك گرم كربلا،فرمود: اَلا يا كربلا نُودِعكِ جِسماً بَلا كَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِينا ....."

 

قافله رسيد به مدينه،روز جمعه بود وارد مدينه نشدن" بشير آمد وارد مدينه شدهي صدا زد "يا اَهْلَ يَثْربَ لامُقامَ لَكْمْ بِها" تو خونه هاتون ديگه نمونيد ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَيْن فَاَدْمُعي مِدْرارٌ .....*فقط يه جلوش رو اشاره كرد" چه جوري كشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَي الْقَناهِ يُدارُ ...."

 

قافله به استقبال آمدن به دنبال بشير آمدن بيرون مدينه به استقبال قافله ي ابي عبدالله ...." چي جوري وارد مدينه شدن بماند، هر كي رفت سراغ يه بانويي" زن ها اومدن نزد سكينه . همه كنار قبر پيغمبر جمع شدن ديدن دختر علي زينب سلام الله عليها ؛يه پيراهن پاره پاره،يه پيراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پيغمبر پهن كرد" سفره ي روضه رو پهن كرد ... ديدن ديگه نمي شه با زينب حرف زد ... اومدن سراغ سكينه ... گفتن آي بانو از كربلا تا مدينه كجا به شما بيشتر سخت گذشت؟ فرمود هيچ جا برا ما مجلس يزديد نمي شد .... سر بريده ي باباي غريبم ميان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذراني و مي گساري بودن،ما رو به طنابي بسته بودن......اي حسين ......... 


شب است و سکوت و آه است و من _ شعر شام غریبان _ آهنگران
سه شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 18:38 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 شب است و سكوت است و اشك است و آه 

بيابان سيه تر ز شام سياه 

مه افتاده در دامن علقمه 

درخشيده خورشيد از قتلگاه 

ز هفتاد و دو اختر تابناك 

به هر سو بود پيكري چاك چاك 

 

مه از آسمان چشم خود دوخته 

دل شب به يك خيمة سوخته 

ز داغ و عطش مادري مثل شمع 

در اطراف گهواره افروخته 

نه در خيمه آب و نه در سينه شير 

نگاه خياليش بر زخم تير 

 

عطش مانده و اشك و آه و الم 

علمدار گرديده دستش قلم 

خدايا ندانم به صحراي خون 

كجا گم شده دست و مشك و علم 

شود تشنگان را دل از غم كباب 

اگر چشمشان افتد امشب به آب 

 

بگرييد اي داغداران همه 

به سقاي بي آب در علقمه 

دل بحر آتش دل آب خون 

فرات است شرمنده از فاطمه 

حسين و لب خشك و قلب كباب 

به خون گلويش نوشتند آب 

 

ز شمشير بيداد خصم جسور 

دو قسمت شده سورة سرخ نور 

به گودال افتاده يك نيمه اش 

دگر نيمه اش در ميان تنور 

به هر آيه اش مانده زخمي عيان 

جدا كرده يك آيه را ساربان 

 

حسين است و جد و اب و مادرش 

حسن مي زند بوسه بر حنجرش 

دريغا كه با هم سفر مي كنند 

سر و قاتل و دختر و خواهرش 

كند سنگ خون گريه بر حالشان 

گمانم كه زهراست دنبالشان 

 


متن سقا سقا سقا با اندکی تغییر _ حاج رضا نقاش
سه شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:44 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سقا سقا سقا _ دستش ز تن افتاده 2 
عطشان عطشان عطشان _ در علقمه جان داده 2
( آه جان می سپارم _ سقا ندارم2) 2
(آه سقّای طفلان _ عمو عمو جان) 2

 

صحرا صحرا صحر _گردیده ز خون گلگون2
عمو عمو عمو _ افتاده به خاک و خون2
آه دستش جدا شد _جانش فدا شد ، سقای طفلان2
آه سقای طفلان _ عمو عمو جان 2

 

زهرا زهرا زهرا _ در علقمه گریان است2
زینب زینب زینب _ بعد تو پریشان است 2
آه بابا رسیده ، رنگش پریده _ بابا حسین جان2
آه سقای طفلان _ عمو عمو جان 2

 

اصغر اصغر اصغر _ گشته ز عطش مدهوش2
مادر مادر مادر _ از خجلت او خاموش
آه خيزد شراره ، از گاهواره _ عمو عمو جان2 
آه عمو عمو جان _ سقای طفلان2

⬇️⬇️⬇️⬇️

دانلود مداحی سقا سقا سقا دستش ز تن از حاج رضا نقاش


روضه امام حسین استاد میرزا محمدی
دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 18:16 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

لطف حسين ما را تنها نميگذارد

 

گرخلق واگذارد او وا نميگذارد

 

او كشتي نجات و كشتي شكسته ماييم

 

مولا به كام غربال مارا نميگذارد

 

زهرا به دوستانش قول بهشت داده ست

 

بر روي گفته ي خويش او پا نميگذارد

 

ما مستحق ناريم از بس گناهكاريم

 

بايد كه سوخت مارا زهرا نميگذارد

 

*وقتي پيغمبر خبر داد به صديقه طاهره كه فرزندت حسين و ميكشند پرسيد بابا كجا ميكشنش؟"في ارض يقال لها كربلا"

 

گريه فاطمه شروع شد، پرسيد بابا اون روزي كه ميكشنش شما زنده اي يا نه؟ فرمود نه دخترم، باباش علي در قيد حيات هست يا نه؟ نه دخترم، من هستم يا نه؟ نه دخترم، گريه فاطمه بيشتر شد پرسيد "يا ابا فمن يبكي عليه؟!!" پس كي بر حسينم گريه ميكنه؟!! به به ، رحمت خدا به اين ناله ها ..." امام صادق فرمود خاموش كننده ي آتش جهنم است گريه بر حسين " يا ابا ... فمن يبكي عليه؟!! پس كي بر حسينم گريه مي كنه؟!! فرمود دخترم : غصه نخور، يه امتي ميان مثل مادر بچه مرده بر حسين تو زار ميزنن ... "جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ"نسل به نسل اينا ميان بر حسين تو گريه مي كنن" گريه ي فاطمه بند اومد" گل لبخند به لب هاي زهرا نقش بست _يعني چي؟_ يعني گريه بر ابي عبدالله سبب رضايت فاطمه ست ...."

 

بعد پيغمبر فرمود:دخترم بايد يه قولي به من بدي؛قيامت تو بايد از زن هاشون شفاعت كني،منم از مرد هاشون شفاعت مي كنم ...." ممنونتيم بي بي جان كه با گريه ي بر حسين تو ما رو مشمول به شفاعتت مي كني ..." حالا آماده اي يا نه ؟!!

 

السلام عليك يا اباعبدالله .....

 

حسين .......

 

خود ابي عبدالله فرمود: "أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ" گريه بر منه حسين سنگ محك ايمانه،هيچ مومني نيست كه منو ياد كنه و اشكش جاري بشه" حالا ميخواي بري كربلا؟!! كدوم كربلا ؟!!

 

ميروم بينم،دركجا زينب

 

شكو از شمر بي حيا دارد ...

 

بگم كجا بود؟!! همون جايي كه كربلا ميرسي ميگن تل زينبيه ...." اومد بالا بلندي دختر اميرالمومنين راوي ميگه ديدم دو دست روي سر گذاشت ...." هي ميگه يا غياث المـــستــغيثين ...."

 

دوان دوان افتان و خيزان از بالاي بلندي به سمت گودي قتلگاه هي زمين ميخوره و بلند ميشه" هي فرياد ميزنه وا محمدا ..." وا عليا ..." وا اماه ..." اما ديدن لحن مناجات زينب عوض شد ..." فقط صدا ميزنه واحسينا ...." اخه ديد "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلي صَدْرِكَ" ناله بزن يا حسين ......

 

وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلي صَدْرِك مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِكَ ..."با عجله از گودال قتلگاه برگشت" داداشو محاصره كردن هركي با هر چي دستشه داره ضربه ميزنه ..." يا الله ..." يه تعبيري امام باقر اينجا دارن" گفتم و دعات كنم؛ فرمود: "لقد قُتِل الحسينَ بالسّيف و السنان و بالحجارةِ و بالخَشبِ و بالعصا ...." يعني يه عده اي كربلا بودن توانايي حمل سلاح جنگي رو نداشتن، با عصا جدمو ميزدن ....."

 

بأبي المستضعف الغريب،يا قتيل الله يااباعبدالله ....

 

السّلام عَليَ الحُسَين (ع) وعَلي عَلِِيِ ابن الحُسَين (ع) وعَلي اوْلادِ الحُسَين (ع) و عَلي اَصحابِ الحُسَين (ع(

 

لطفي كه كرده اي تو به من مادرم نكرد

 

اي مهربان تر از پدر و مادرم حسين ....

 

بالحسين ده مرتبه يا الله ..... 


مباحثی در مورد حکم ارتداد
دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:54 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

مجازات مرتد۱۳۸۷/۰۱/۲۶ - ۲۲۵ بازدید

 اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری

آیا اینکه در کشور ما یک بچه مسلمان (که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است) با اعلام اینکه یک مسیحی یا کلیمی یا ... است و اینکه اعلام می کند با تحقیق به این نتیجه رسیده است یک مرتد محسوب می شود. آیا در کشور ما رای به اعدام چنین افرادی صادر می شود؟ اگر چنین است آیا بر اعدام کافر دلیل قرآنی وجود دارد یا نه؟ لطفا ذکر فرمائید. 


لطفا تفسیر آیه شریفه «لا اکراه فی الدین ... » را شرح دهید. چرا با وجود اینکه در قرآن مجید در مورد کیفر دنیوی کافر آیه ای نازل نشده و یا در این مورد دستوری داده نشده است چنین حکمی (اعدام) توسط فقها صادر می شود؟ 
آیا در زمان پیامبر اکرم(ص) و یا ائمه(ع) ماجرایی مربوط به این مسائل پیش آمده بود؟ در صورت مثبت بودن جواب لطفا ذکر کنید.
اگر اعلام ارتداد فتنه گری است پس چرا در برخی کشورها فتنه گری محسوب نمی شود و این کار موجب مجازات نمی شود؟ چرا چنین حکم مهمی در قرآن بیان نشده است؟

قبل از اینکه در مورد فلسفه حکم ارتداد در اسلام جوابگوی شبهات پرسشگر محترم باشیم جواب سئوال فقهی را که درابتدای پرسش مطرح شده است ارائه می کنیم:
۱) شخصی که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است تا قبل از بلوغ به تبعیت از پدر و مادر در حکم مسلمان است که اصطلاحا به او مسلمان حکمی می گویند که چند احتمال در بعد از بلوغ او در مورد اتخاذ دین وجود دارد.
الف)بعد از رسیدن به بلوغ مسلمان می ماند : که در این صورت اسلام او اسلام فطری و حقیقی است چون به واسطه اختیار خود بر دین پدر و مادر خود باقی مانده و آن را پذیرفته است.چنین شخصی اگر بعد از قبول اسلام در دوران بلوغ کافر شود مرتد محسوب شده و حکم او قتل است.
ب) قبل از رسیدن به بلوغ و یا همزمان با بلوغ از دین پدر و مادر خود عدول می کند:اگر این شخص به بلوغ رسید و به قول شما یهودی یا مسیحی شد مرتد محسوب می شود ولی ارتداد او ارتداد از اسلام حکمی است و ارتداد از اسلام حکمی سبب حکم قتل نمی شود حداکثر چیزی که در ارتداد حکمی وجود دارد تعزیر است که آن هم به صلاحدید حاکم واگذار شده است لکن به حکم اینکه کافر است از پدر و مادر خود ارث نمی برد و دیگر احکام مربوط به کفار در مورد او جریان می یابد(نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۰۳و ۶۰۵ و ۶۱۷)
۲)همانطور که در معنی ارتداد نهفته است منظور از ارتداد رد بعد از قبول است یعنی در صورتی شخص مرتد می شود که اسلام را با عقل و اختیار قبول نماید و بعد از آن دوباره رد نماید در این صورت مرتد می باشد لذا مجازات مرتد نه تنها منافاتی با آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» ندارد بلکه یکی از اهداف مجازات مرتد به خاطر اکراه وارد کردن در دین است به این توضیح که: در صدر اسلام عده ای از کفار و مشرکین به منظور تبلیغات منفی و ایجاد اکراه در دین مسلمانان در ابتدای روز اعلام اسلام می کردند و به ظاهر مسلمان می شدند و در پایان روز دوباره از اسلام برمی گشتند وکافر می شدند تا به این وسیله تزلزل در دین مسلمانان ایجاد کرده و به نوعی باعث اکراه معنوی مسلمانان به ترک دینشان می کردند.قرآن کریم در این باره می فرماید: «و جمعی از اهل کتاب [یهودی ها به پیروان خود] گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید[و از آیین اسلام بازگردید] شاید آن ها از آیین خود بازگردند آل عمران /۷۲)
با توجه به این توطئه و به خاطر آنکه همه مردم در یک محیط عقلانی برای انتخاب دین بر اساس عقلانیت و برهان و بدور از اکراه و تاثیر پذیری از جوسازی ها و تبلیغات منفی به تحقیق و انتخاب دین اسلام بپردازند حکم ارتداد با استناد به آیات و روایات متعدد وضع شد.
۳) اشاره به بعضی آیات و روایات :
آیه کریمه( سوره ۲۱۷البقرة) ضمن اینکه ترغیب به ارتداد از دین را نوعی فتنه می داند که از قتل بدتر است به کافر شدن مرتد و تبعات سوء ان اشاره می کند: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى رساند خداوند جمعیّتى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى دهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. »
آیات ۱۴۹ آل عمران ، ۹۱ نساء، ۵۴ مائده، ۲۵ محمد و.. اشاره به بحث ارتداد و عقوبت دنیوی و اخروی و آثار و عواقب ارتداد دارد .
روایات صحیح در مورد مرتد و مجازات مرتد ان قدر فراوان است که هیچ یک از فقها از صدر اسلام تا کنون در مورد ان تردید نکرده و حکم مرتد به یک حکم اجماعی بین فقها شهرت یافته است.
به علت کثرت فراوان این روایات و عدم امکان ذکر آ ن شما را به جلد ۲۸ کتاب وسائل الشیعه که صرفا روایات صحیح را در موضوع مرتد و ارتداد جمع اوری کرده است ارجاع می دهیم.
۴) در جهت پاسخگویی علمی نسبت به مسئله ارتداد و دیگر مسائل مطرح شده در سئوالتان شما را به مطالعه بحث مفصلتری که در آرشیو مقالات نهاد رهبری در امور دانشگاه ٰموجود است توصیه می کنم:
در قلمرو حقوق و آزادی های مذهبی، مسأله ارتداد، از مهم ترین و حساس ترین موضوعات شمرده می شود.
ارتداد چیست؟
«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معنای بازگشت است. در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده می شود، (۱) البته مسأله ارتداد و احکام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند ، کافر به شمار می آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات می شود.(۲) در فرهنگ اسلامی از آن جهت که دین حقیقی نزد خدا اسلام است، (۳) هر کس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد می شود.(۴)
البته جوهره همه ادیان الهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می یابند؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می شود.(۵) احترام اسلام برای شریعت های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونی آن ها.(۶) بنابراین، چنان که علامه مطهری می فرماید:
«کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است.
در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست.(۷) و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور(معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدی(ص) است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق می گردد و بس؛ چه این که این شریعت، آخرین دستور الهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد. البته باید توجه داشت که میان پیامبران اختلاف و نزاعی وجود ندارد، لکن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد(۸) و بداند که پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آن ها، بوده اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده اند.(۹) پس لازمه ایمان به همه پیامبران(که مورد تأکید قرآن است)(۱۰) این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره او است».(۱۱)
البته کفار به سه گروه تقسیم می شوند:
۱. اهل کتاب: یهودی ها و مسیحی ها
۲. شبیه اهل کتاب: زرتشتی ها. بر اساس روایات، زرتشتیان دارای کتاب آسمانی بودند که در طول تاریخ ازمیان رفته است.
۳. مشرکان و سایر کفار(۱۲)
قرآن کریم، همواره اهل کتاب را از مشرکان جدا کرده است؛ برای مثال می فرماید»ما یودالذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر»(۱۳) از این رو، با آن که یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسی(ع)» را پسر خدا می دانستند(۱۴)، مشرک نامیده نشده اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشرکین نیست.(۱۵)
هر مسلمانی که منکر دین اسلام گردد، مرتد نام می گیرد(۱۶) و مجازاتی سخت بر او تحمیل می شود.
عوامل ارتداد
اموری که سبب کفر می شود، هر گاه از سوی یک مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار می آید. این امور عبارت است از:
۱. انکار اصل دین: مانند انکار وجود خدا، وحدانیت وی، رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انکار یکی از این امور فرد کافر می شود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولی به شریعت حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد، کافر شمرده می شود؛ «الکافر هو من انتحل غیر الاسلام».
۲- انکار یکی از احکام ضروری و بدیهی دین اسلام{:(۱۸) مانند انکار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانی می داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممکن است کسی منکر اصل دین اسلام و شریعت محمدی(ص) نشود؛ ولی به دلیل انکار یکی از احکام ضروری اسلام کافر گشته، حکم ارتداد بر وی جاری گردد؛ «الکافر هو من... و انتحله(یعنی الاسلام) و جحد ما یعلم من الدین ضرورة(۱۹)» البته فقها در این مسأله که آیا صرف انکار یکی از ضروریات دین موجب کفر و ارتداد می شود ـ مانند بهائیان، قادیانی ها و افرادی چون کسروی که پیامبر را تکذیب نمی کنند ولی می گویند شما معانی کلمات پیامبر(ص) را نمی فهمید ـ (۲۰) یا باید مستلزم انکار اصل دین باشد و فرد به این نکته توجه داشته باشد ـ (۲۱) مثلاً انکار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد که من قبول ندارم در اسلام چنین حکمی وضع شده، پس(نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است ـ اختلاف نظر دارند. اگر منکر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از کشورهای اسلامی زندگی کند، به گونه ای که روشن نبودن بداهت این حکم نزد وی ممکن باشد، به کفر وی حکم نمی شود.(۲۲)
۳. انکار یکی از احکام قطعی ولی غیر ضروری اسلام{۲:(۲۳) هر گاه کسی به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامی بانوان واجب است، ولی با وجود این منکر آن گردد، مرتد می شود؛ چون این امر به انکار رسول خدا(ص) یا تکذیب آن حضرت می انجامد.
البته لازم نیست انکار دین یا ا حکام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشکار باشد. هر گفتار یا کرداری که سبب تکذیب، انکار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت به مقدسات(۲۴) و کوچک شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق کفر و ارتداد می شود؛ مانند افکندن قرآن در کثافات یا پاره یا تیرباران کردن آن. از این روی، هر رفتار و گفتاری که نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب کفر و ارتداد می گردد.(۲۵)
یکی از نمونه های روشن آن حکم حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی و مرتد خواندن او است. سلمان رشدی با صراحت به نفی و انکار اسلام نپرداخت؛ ولی به نحوی مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) و همسران و برخی از یاران آن حضرت توهین کرد ـ این خود جرمی جداگانه به نام«سب النبی» است و مجازات مستقل دارد ـ و مسأله وحی و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده کتابش تلقین می کند که رسالت پیامبر(ص) و نزول قرآن کریم، دروغ و ـ معاذ الله ـ ساخته ذهن نبی اکرم(ص) است و حتی بعضی از سخنان شیطان نیز در قرآن گنجانیده شده است.
انواع مرتد
در فقه اسلامی مرتد دو نوع است و هر یک احکامی جداگانه دارد:
الف) مرتد فطری: کسی است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روی آورده است؛ مانند سلمان رشدی که پدرش مسلمان است.
ب) مرتد ملی: کسی است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده اند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است.(۲۶)
البته برخی از فقها نیز اسلام یا کفر پدر یا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانسته اند نه هنگام انعقاد نطفه.(۲۷)
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند.(۲۸) هر گاه یکی از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده می شود؛(اسلامِ حکمی) چون اسلام بر کفر برتری دارد و تابعیت برتر برای فرزند منظور می شود.(۲۹) اگر پدر و مادر هر دو کافر باشند، فرزند نیز در حکم کافر است.(۳۰) البته باید توجه داشت، برای حکم به ارتداد و اجرای مجازات آن، اسلامِ حکمی کفایت نمی کند. باید فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب کند و سپس کفر بورزد.(۳۱)
مجازات ارتداد
اگر مرتد فطری مرد باشد، علاوه بر برخی از احکام مدنی مانند فسخ پیمان نکاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محکوم است و توبه اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه کند، خدای متعال می پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملی توبه کند، پذیرفته می شود؛ حتی قبل از جریان هر گونه حکمی، نخست وی را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت می کنند و سه روز ـ برخی از فقها مانند شیخ طوسی گفته اند به قدر لازم ـ (۳۲) به او مهلت می دهند. اگر در این مدت توبه کرد، آزاد می شود؛ و گرنه به اعدام محکوم می گردد. البته زن مرتد، از هر نوع که باشد کشته نمی شود. او را به توبه فرا می خوانند، چنانچه توبه کرد، آزادش می کنند؛ و گرنه در زندان باقی می ماند، هنگام نماز تازیانه می خورد و در تنگنای معیشتی قرار می گیرد تا توبه کند.(۳۳)
موضوع ارتداد و آثار حقوقی اش در شریعت و فقه اسلام به اندازه ای روشن و بدیهی است که درباره اصل حکم کم ترین تردیدی وجود ندارد و همه مذاهب فقهی آن را پذیرفته اند؛(۳۴) البته درباره جزئیاتش اختلاف نظرهایی دیده می شود؛ برای مثال، بر اساس رأی مشهور اهل سنت، بین مرتد ملی و فطری یا زن و مرد تفاوتی وجود ندارد؛ ـ هر نوع که باشد ـ ابتدا به توبه دعوت می شود، چنانچه توبه کرد آزاد و گرنه کشته می شود.(۳۵) ابوحنیفه، مانند فقهای شیعه، بین زن و مرد فرق گذاشته است.(۳۶) حسن بصری نیز معتقد است مرتد، بی آن که به توبه دعوت گردد، کشته می شود.(۳۷)
آیا ارتداد جرم است؛ ماهیت حقوقی آن چیست؟
هر جرم از سه عنصر قانونی، مادی و روانی تشکیل می شود.
الف) عنصر قانونی
مراد از عنصر قانونی، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هیچ عملی جرم نیست مگر این که قبلاً قانونی آن فعل یا ترک فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین کرده باشد. همان گونه که گفته شد، در نظام حقوقی اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است. در قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران، درباره ارتداد نصی وجودندارد؛ ولی چون اصل چهارم قانون اساسی، همه قوانین جمهوری اسلامی ایران را بر احکام شریعت اسلام مبتنی دانسته است و اصل ۱۶۷ قانون اساسی مقرر می دارد «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوی را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمی تواند به بهانه سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگی به دعوی و صدور حکم امتناع ورزد» و چون دعوی مذکور به دعاوی مدنی اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهی مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حکم کرد.
ب) عنصر مادی ارتداد
عنصر مادی یعنی عنصر خارجی، ملموس و محسوس که به سبب آن ارتداد عینیت می یابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادی این پدیده به شمار می آید. البته ارتداد با انکار قلبی حاصل می شود؛ ولی آنچه مجازات دنیوی بر آن مترتب می گردد، ارتدادی است که با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانی، نوشتن کتاب، مقاله و... . ارتداد تا وقتی ابراز نشود، جرم حقوقی نیست و کسی حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد.(۳۸) افزون بر این، اگر مسلمانی اظهار کفر کند و پس از آن مدعی شود تحت فشار یا اکراه به چنین کاری مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته می شود.(۳۹)
ج)عنصر روانی ارتداد
عنصر روانی یعنی قصد مجرمانه داشتن. برخی از متفکران معاصر، مانند راشد الغنوشی و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت که جرمی سیاسی و اقدامی عملی علیه حکومت اسلامی است، مجازات دارد. بنابراین، مجازات ارتداد تعزیری است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمی شود.(۴۰)
اما آیات و روایات نشان می دهد خود ارتداد، یعنی «صرف تغییر دین و عقیده»، موضوع حکم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ برای نمونه توجه به آیات سوره محمد آیه ۲۵، مائده آیه ۵۴، بقره ایه ۲۱۷ و روایاتی که شیعه و سنی از رسول اکرم(ص) نقل کردند(۴۱) و نیز روایات نقل شده از امام باقر(ع)(۴۲) و علی بن جعفر از امام کاظم(ع)(۴۳) سودمند می نماید.
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولی قیدی که بتوان به یاری آن ارتداد را جرمی سیاسی و اقدام علیه نظام حاکم اسلامی قلمداد کرد، به چشم نمی خورد. البته برخی آیات از جمله آیه ۲۱۷ سوره بقره و مخصوصاً آیه ۷۲ سوره آل عمران نشان می دهد ارتداد به عنوان یک جریان فتنه انگیز برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مسلمانان از سوی دشمنان داخلی و خارجی مطرح بود.
خداوند متعال می فرماید«و جمعی از اهل کتاب [یهودی ها به پیروان خود] گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید[و از آیین اسلام بازگردید] شاید آن ها از آیین خود بازگردند» (۴۴) این آیه صریح در تلقی ارتداد به عنوان یک توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقی بود و نه کفرشان در تحقیق علمی ریشه داشت. این کردار آن ها مقدمه ای بود برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل کتاب که از بشارات آسمانی پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این کار آن ها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهی.(۴۵)
عامل سوم هوس برخی از مسلمانان است. شیطان این کار ناروا را نزد آنان خوب جلوه می دهد و از جاه طلبی و دیگر مطامع پست دنیوی برای فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره می برد.(۴۶) چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذکور در این آیات، مجازات مذکور در روایات را به ترتب آثار اجتماعی بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنی هر گاه کسی که از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف کند، با آن مجازات روبه رو می شود.(۴۷)
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومی تردید و فتنه انگیزی جرم شمرده می شود نه به عنوان یک جرم سیاسی و اقدام علیه نظام حاکم. پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشی، مجازات ارتداد از باب حدود الهی است نه تعزیرات.(۴۸) به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است»(علی الامام)؛ نه «امام می تواند» (للأمام)؛ که ناظر به تعزیر باشد.
با تعلیل مذکور، فتنه انگیزی به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانی آن را تشکیل می دهد؛ ولی فتاوای فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است. بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادی قرار گیرد. جرائم صرفاً مادی جرائمی است که تنها باانجام عمل مادی از سوی افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایی از ناحیه مرتکب، عنصر روانی جرم تحقق پیدا می کند؛ مانند صدور چک بی محل.(۴۹)
در این گونه موارد، قانون گذار صرف تحقق کاری را اماره قانونی یا فرض قانونی(۵۰) بر قصد فاعل منظور می کند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یک فضای بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حکمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیری از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فکری افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است که قانون گذار به کسی اجازه نمی دهد به آن نزدیک شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه.
فلسفه مجازات مرتد
در تفکر الحادی اومانیستی غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزش ها قلمداد می شود؛ حقوق و قانون چیزی است که انسان ها وضع می کنند و براساس میل آن ها تنظیم می گردد. در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حکومتی، خواست مردم است.(۵۱) از این رو، انسان حاکم بر سرنوشت خویش است و هیچ کسِ دیگر، حتی خدای متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد.
به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنی اباحه گری، می انجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذت های مادی افراد وظیفه ای ندارد. در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حکمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند که در جهت برخورداری مردم از خواسته های نفسانی و رسیدن به هوس هایشان تنظیم شوند؛ به گونه ای که حتی عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش کم و کیف لذت است.(۵۲) بر این اساس، حق همجنس بازی به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعی انسان قلمداد می شود که حق پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی مقدس و قابل دفاع است؛(۵۳) و چون حق پرستش خدا این قدر بی ارزش شمرده می شود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و کسی حق ندارد از آن جلوگیری کند.(۵۴)
اما در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی دو بُعدی(مادی و معنوی) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادی(دنیوی) و اخروی(معنوی) مردم تلاش کند و منافع مادی باید مقدمه ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است. خدای متعال به مقتضای لطف و حکمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می شود.
دین مقدس اسلام بنیان های اصلی ساختار فکری خود را بر پایه خردمندی بشر نهاده، همواره انسان ها را به بهره گیری از فروغ عقل و تعالی اندیشه و جدال فکری صحیح سفارش کرده است. از این رو، بزرگ ترین خیانت به بشر آن است که با فتنه انگیزی فضای فکری جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کرد. اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانی و تبلیغاتی علیه اسلام و مسلمانان، سدّی مستحکم به شمار می آید. دولت اسلامی، همان گونه که موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایی کند و آب سالم برای مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگی فضای فکری جامعه و شیوع عقاید گمراه کننده در جهت سالم سازی آن بکوشد.(۵۵)
بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزش های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی دلیل را نمی پذیرد. هر گاه کسی تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبه رو می شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل های منطقی و دور از ابهام و پیچیدگی که فرا راه همگان قرار دارد، به مبانی مذهبی پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به کار بستن مقررات دینی، بدون اتکا به اصول علمی درست، هیچ ارزشی ندارد.
اسلام مانند مسیحیت کنونی و دیگر مذاهب ساختگی نیست که قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادی مذهب و ریشه های عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان کنونی بپرسیم: چگونه ممکن است خدا در عین آن که یکی است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ می دهند: قلمرو ایمانی از قلمرو عقل و منطق جدا است! ولی اسلام می گوید: «به بندگانم آن هایی که همه گونه حرف ها را می شنوند و در میان آن ها نیکوترینشان را انتخاب می کنند، بشارت بده اینان کسانی هستند که از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان صاحبان خردند».(۵۶) قرآن کریم از کسانی که برای خدا شریک قائل شده اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا می دانند، دلیل و برهان می خواهد و می فرماید«قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (۵۷)
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینی که می خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت ـ البته حتماً قانع می سازد ـ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش تر درباره اش تحقیق و بررسی کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور می دهد: «اگر یکی از مشرکان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است که آن ها مردمی نادانند». (۵۸)
در پی این فرمان، فردی به نام «صفوان» خدمت پیامبر اسلام(ص) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند شاید حقیقت و درستی آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش درآید. پیامبر فرمود: من، به جای دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان می دهم.(۵۹)
بر همین اساس، اسلام هشدار می دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسی کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید«لا اکراه فی الدین »ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی توانید از آن باز گردید»(۶۰)
این سختگیری، علاوه بر آن که سبب می شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش تر دقت کنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام می بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط کنند.
البته اسلام برای زنان مرتد، بدان سبب که از نظر سازمان دفاعی و فکری نوعاً از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر قرار می گیرند، کیفری آسان تری در نظر گرفته است.(۶۱)
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است. از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الهی برای نیل به کمال شمرده می شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرک و کفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرک و کفر را از انسان نمی پذیرد(۶۲) و مشرکان را نمی بخشد؛« ان الله لایغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک» ؛(۶۳)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پی نوشت ها:
۱. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص ۱۹۳و۱۹۲.
۲. عهد قدیم، سفر توریه مثنی، فصل ۱۳؛ عهد جدید، نامه ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرائیان، بند۱۰، جمله ۳۲ ـ ۲۶.
۳. آل عمران(۳):۱۹.
۴. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابوعلی طبرسی، ج ۱ ـ ۲، ص ۱۲۸.
۵. تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج ۶، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۶.
۶. پرسش ها و پاسخ ها(آزادی و پلورالیسم)، آیت الله مصباح یزدی، ج ۴. ص ۷۸ ـ ۶۲و۳۸.
۷.(آل عمران(۳):۸۵.
۸. بقره(۲):۲۸۵.
۹. صف:(۶۱):۶؛ بقره(۲):۱۴۶
۱۰. بقره(۲):۱۳۶.
۱۱. عدال الهی، مرتضی مطهری، ص ۳۰۰ ـ ۲۹۶.
۱۲. ر.ک: کتب فقهی شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد.
۱۳. بقره(۲): ۱۰۵.
۱۴. توبه(۹): ۳۱و۳۰؛ مائده(۵):۷۳و۷۲و۱۷.
۱۵. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج ۹، ص ۲۸۲ ـ ۲۸۱.
۱۶. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۴۹۹ و المغنی، ابن قدامه(از فقهای بزرگ اهل سنت)، ج ۱۰، ص۷۴.
۱۸و۱۷. ر.ک: کتب فقهی باب نجاسات، از جمله مرحوم محقق در شرایع اسلام و امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله.
۱۹. مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، سید محمد موسوی عاملی، ج ۲، ص ۲۹۴.
۲۰. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۴۱، ص ۶۰۱ و ج ۶، ص ۴۸۸و ۴۹؛ فقه الحدود و التغریرات، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، ص ۸۳۹.
۲۱. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج ۳؛ ص ۶۱و۵۹ ـ ۵۸ تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۱، ص ۱۱۵.
۲۲. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۶، ص ۴۹.
۲۳. همان.
۲۴. مانند حکم به ارتداد خانمی از سوی حضرت امام خمینی(ره) که در مصاحبه رادیویی به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) در پاسخ به این پرسش که الگوی شما کیست، گفته بود: خانم اوشین الگوی من است؛ چون حضرت فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشته اند.
۲۵. جواهرالکلام، محمد حسن نجفی، ج ۶، ص ۴۸وج ۴۱، ص ۶۰۰.
۲۶. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۱، ص ۴۹۹.
۲۷. مبانی تکملة المنهاج، سید ابوالقاسم خویی، ج ۱، ص ۳۲۵.
۲۸. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۴۱، ص ۶۰۲؛ تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۴۹۸.
۲۹. همان، ج ۶، ص ۴۹.
۳۰. همان، ص ۴۵و۴۴.
۳۱. همان. ج ۴۱، ص ۶۱۷و۶۰۵و۶۰۳.
۳۲. همان، ص ۶۱۳.
۳۳. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۶۲۴؛ جواهر الکلام، نجفی، ج ۴۱، ص ۶۱۶ ـ ۶۰۵.
۳۴. فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص ۸۳۶ و المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۷۶.
۳۵. الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج ۵، ص ۴۲۴.
۳۶. بدایع الصنایع، ابوبکر الکاسانی، ج ۷، ص ۱۳۵.
۳۷. المغنی، ابن قدامة، ج ۱۰، ص ۷۶.
۳۸. فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص ۸۵۹.
۳۹. همان.
۴۰. نابردباری مذهبی، محمد حسین مظفری، ص ۸۳ ـ ۸۲.
۴۱. مستدرک الوسایل، محدث نوری، ج ۳، ص ۲۴۲؛ المغنی، ابن قدامة، ج ۱۰، ص ۷۶.
۴۲. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۱۰، ص ۱۶۱، ح ۵۵۳.
۴۳. همان، ص ۱۵۹، ح ۵۴۴.
۴۴. آل عمران(۳): ۷۲.
۴۵. بقره(۲): ۱۰۹.
۴۶. محمد(۴۷): ۳۰ ـ ۲۵.
۴۷. ر.ک: جزوه «دین و آزادی» سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در مدرسه فیضیه قم.
۴۸. از این روی، همه فقهای شیعه و سنی بحث ارتداد را در باب حدود مطرح کرده اند.
۴۹. حقوق جزای عمومی، محمد صالح ولیدی، ج ۲(جرم)، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۳.
۵۰. در اماره قانونی. اثبات خلاف اماره ممکن است و در این صورت رفع اثر می شود؛ اما اگر قانون گذار چیزی را به عنوان فرض قانون لحاظ کند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نیز آثار حقوقی اش مرتفع نمی شود.(ر.ک: الوسیط، عبدالرزاق هوری، ج ۱ و کتاب های ادله اثبات دعوی).
Art.۲۱/۳/universal)...The will of the people shall be the basis of the authority of government .۵۱ (.Dec.of Humanights ۵. ر.ک: لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر دزفولی.
Arguing About law,An Introduction to LegaL phiLosophy;u.s.A:Wadsworth ;Altman Andrew .۵۳ .publishingompany,۱۹۹۶,p.۱۴۶ ۵۴. ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر.
۵۵. هفته نامه پرتو، ۸۱/۱۰/۲.(سخنرانی آیت الله مصباح یزدی)
۵۶. زمر(۲۹): ۱۸.
۵۷. بقره(۲):۱۱۱؛ انبیاء(۲):۲۴؛ نحل(۱۶):۶۴.
۵۸. توبه(۹): ۶.
۵۹. اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۲.
۶۰. بقره(۲): ۲۵۶.
۶۱. اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص ۴۸۲ ـ ۴۸۰.
۶۲. زمر(۲۹):۷.
۶۳. نساء(۴):۱۱۶.


متن ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 11:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

*************
دودمه

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد      علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد       علمدار نیامد
*
امشب حرم آل عبا آب ندارد         علی خواب ندارد
اصغر ز عطش هیچ دگر تاب ندارد   علی تاب ندارد
*
آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین     حسین یار ندارد
*
پسرت ام بنین ساقی قلب همه گشته   امید همه گشته
قمرت خورد زمین و قمر علقمه گشته      پسر فاطمه شد او 


روضه مکتوب حضرت عباس استاد میرزا محمدی
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:47 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

دعا كنيد كه سقا ... پاش برسه به دريا ۲

مشكو پرازآب كنه،بياره تو خيمه ها

عمو عمو ابالفضل ...

ميخواي بشنوي؟نميتوني بشنوي،تازه عموعمو گفتنشونم نميشنوي چه برسه به واعطشا...اگه واعطشاشون رو بشنوي بيچاره ميشي ...

دعا كنيد كه سقا...پاش برسه به دريا ۲

مشكو پرازآب كنه،بياره تو خيمه ها

عمو عمو ابالفضل ...

ابي عبدالله هرجوري بود اجازه داد قمربني هاشم بره ميدان؛ اما تعبير حسين اينه"اُطلُب لهذه الاطفال الماء"

حالا كه ميخواي بري،برو فقط براي اين بچه ها آب بيار،يه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار مني! "لَقَد مَضَيتَ تَفَرَّقَ عسكري"يعني اگه تو زمين بخوري لشگرم از هم ميپاشه،فهميدي چي گفتم؟من نميدونم اين جمله رو لشگر دشمن شنيد يا نه! جايي ننوشتن اما همه حسين رو رها كردند،دنبال عباس رفتند،يه جا گيرش بندازند...رفت تو شريعه،مشكو پر از آب كرد،با چه هيبت و غروري آبي كه تو دستش پر كرده بود مركبش بنوشه،مركبش نوشيد؛"فذكر عطش الحسين فرمي الماء علي الماء"آب رو روي آب ريخت كه همه بدونند من اين آقام رو كه "ماء العَذب علي الظَمئا"ست برا آب فرات و آب دنيا نميفروشم،كي گفته كه من ميخواستم آب بنوشم؟!

"فرمي الماء"آب رو پرتاب كرد،كه اگه آب هم به خيالش اين توهم رو كرد،از اين دستا يه سيلي بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختي! نانجيب تو مهريه ي مادر حسيني! تو معرفت نداشتي اما من كه مثل تو نيستم! تا قيامت اين آب از خجالت و شرمندگي حول قبر ابالفضل ميگرده،تو سرداب اونايي كه رفتن ميدونن؛تا قيامت طواف ميكنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛يه توجهي به من كن!سوار مركب شد،يا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتيرانداز كمين كردند؛اگر يك صدم اين تيرها بهش خورده باشه تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل..." دستاشو كه قطع كردند،مرحوم علامه مجلسي مينويسد:مشكو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خيمه ها مياد...

يارب مكن اميد كسي را تو نااميد...

تا تير به مشك آب خورد نوشته اند: "فَوَقَف متحيرا" سرگردان،متحير... دست نداره كه بجنگه،آب نداره كه به خيمه ها برگرده...يا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشيخ محمدعلي خراساني واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط يه گوشه از روضه رو اشاره كرد،اون گوشه اي كه فرمود:تير به چشمش زدند،اومد پايين مرحوم آسيد ابراهيم قزويني امام جماعت حرم عباسه گفت:آشيخ محمدعلي اشكم رو درآوردي؛دلم رو آتش زدي،اما اين روضه اي كه سندش ضعيفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رويا خود حضرت رو زيارت كرد، حضرت فرمود:آسيد ابراهيم مگه تو كربلا بودي كه بفهمي ضعيفه يا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسيد ابراهيم!دستامو كه بريدن،به مشكم كه تير زدن؛يه تير به چشمم زدن؛هركاري كردم دست نداشتم تيرو دربيارم ،سرمو تكون دادم اين تير از چشمم بيرون نيامد عمامه از سرم افتاد؛اين زانوم رو آوردم بالا،تيرو بين زانوهام بذارم بلكه بتونم بيرون بيارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن...آي حسين...

اومد كنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اينا همونايين كه پيغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار ميزنند)سي هزار نفر دارن نگاه ميكنند؛ديدند حسين"فَوَقَفَ مُنحَنيا..."زبون حال بگم:

تو مثل جون عزيزي،اگر كه برنخيزي

رقيه مو ميبرد عدو برا كنيزي...

آي حسين ... 


گلچین نوحه حاج حسین فخری
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:19 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

separator line

متن نوحه حسین فخری – بعد من قافله سالار تویی، خواهرم

بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافله سالار تویی، خواهر من
دختر حیدر کرار تویی، خواهر من
خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد
خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد، خواهر من
خواهرم! اکبر و عباس و علی اصغر من
هدف نیزه و پیکان جفا خواهد شد، خواهر من
جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا
سر به کف، جان به ره دین خدا خواهد شد، خواهر من
خواهرم! خون شهیدان به بیایان بلا
نهر جوشنده و پر شور و نوا خواهد شد، خواهر من
چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد
خواهرم! خوب نگر تا که چه ها خواهد شد، خواهر من
موج طوفنده و غرّان چو هزاران شمشیر
بی امان بر سر عُدوان خدا خواهد شد، خواهر من
چون که خون شهدا چشم عدو را بندد
بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد، خواهر من
بعد من خواهر من باز نما قصه ما
چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد، خواهر من
چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی
خواهرم! صبر نما! ظلم فنا خواهد شد، خواهر من
اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند
ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد، خواهر من
گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند
شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد، خواهر من
لشگر خصم شما را به اسیری گیرند
شام غم مسکن و مأوای شما خواهد شد، خواهرمن
این زمان نوبت شمشیر زبان می اید
تیز و برّان چو خون شهدا خواهد شد، خواهر من

separator line

خون از شفق تنگ غروب از حسین فخری

آسمان غرق به خون از شفق تنگ غروب
روشنی گشته و خونین شده در چنگ غروب

پرده شهپر مرغان زند آهنگ غروب
دل سودا زدگان هم شده همرنگ غروب

ای دلا هم همه باد وزان می شنوی
زجه و ناله اوراق خزان می شنوی

آه سودا زده نای شبان می شنوی
شکوه بلبل ناکام جوان می شنوی

بازآ بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر گبر و یهود و بت پرستی بازآ

این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآ

مرغ حق است که پرده جان می نالد
این خزان است کزو چرخ و زمان می نالد

از خزان گشتن گل دیده خلقت بگریید
دایه غم زده پیر طبیعت بگریید

separator line

متن نوحه ساربان حسین فخری

ساربان آهسته ران اینجا گلی گم کرده ام

 

آخر از نیتا گلی پژمرده را پیدا کنم

 

مثل بلبل در گوش او نجوا کنم

 

کربلا را با سرشک چشم خود دریا کنم

 

من در این وادی در این صحرا گلی گم کرده ام

 

ساربان آهسته ران اینجا گلی گم کرده ام

 

میبری صحرا به صحرا کوه به کوه ما را چرا

 

بی برادر راه شامم میبری تنها چرا

 

شرمت اما ناید از رخساره زهرا چرا

 

رو به شامم میبری اما گلی گم کرده ام

 

اشتران ای مرکبان زینب کبرا درنگ

 

عرصه بر فرزند زهرا شد در اینجا تنگ تنگ

 

گوشم آرامش ندارد دیگر از آهنگ زنگ

 

کم کنید آهنگ جا فرسا گلی گم کرده ام

 

بی حسین ای ساربان آخر سفر ننموده ام

 

بی چراغ چهره ات شب را سحر ننموده ام

 

من که دور از روی او یک لحظه سر ننموده ام

 

میروم تنها ولی زیبا گلی گم کرده ام

 

یا مرا با خود نبر منزل به منزل ساربان

 

یا که سر را میزنم بر چوب محمل ساربان

 

آخر اینجا جسم پاکی مانده در گل ساربان

 

آفتابی یا مهی را یا گلی گم کرده ام

 

separator line

 

متن نوحه یه دشنه بر لب تشنه داره با مداحی حسین فخری

دشنه، بر لب تشنه

خنجر، بر تار حنجر

در خواب، کودک بی تاب

خاموش، طفل در آغوش

زینب، آیه ها بر لب

خواهر، داغ براد

عباس، بوی گل یاس

اکبر، لاله پر پر

بیدار، سینه تب دار

فریاد، این همه بیداد

هی هات، شام خراباد

گریان، محفل یاران

آتش، شعله سرکش

بستر، خیمه خاکستر

آدم، غرق در ماتم

بر لب، ناله های شب

 

separator line

 

متن نوحه تو خرابه های شام دختری نشسته بود

یکی بود یکی نبود

 

زیر گنبد کبود

 

تو خرابه های شام دختری نشسته بود

 

تو چشاش بلور اشک ، زنگ غم بود تو صداش

 

سینه مالامل درد ، خونی بود گوشواره هاش

 

دخترک روی زمین پاهاشو میذاشت یواش

 

ای خدا نگاه بکن ، جای خار کف پاش

 

نمی دونید بدونید دختر عاشق باباست

 

وقتی که زار می زنه ، یعنی دختر بی باباست

 

دختر زار و نحیف هی می گفت بابام کجاست

 

بوی آشنا رسید ، دید جلوش طشت طلاست

 

توی اون ویرونه ها درد دل داشت با باباش

 

کو عمو عباسمون به کجا رفته داداش

 

*********************

متن نوحه هفتادو دو پروانه با صدای حسین فخری

هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه

شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه

رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان

آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه

از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده

از پیر خراباتش ، تا کودک دردانه

پیراهن خود بینی ، از تن بدر آوردند

 

تا که نشود حایل ، بین خود و جانانه

رفتند چو کبوترها ، مستانه و بی پروا

باآنکه بدانستند ، دامی است و بی دانه

این نی که فنا باشد ، در عین بقا باشد

از کالبد خاکی ، تا کودک شش ماهه

خواهی که شوی کامل آن مرحله ها طی کن

این سلسله ها سالک ، خالی نکند شانه

 

*******************

بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم

 

هردم از غصة جانسوز تو آتش گیرم

 

مادرم داد بمن درس وفاداری را

 

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

 

گاه سردار علمدارم و گاهی سقا

 

گه بپاس حرمت گشت زنان چو نشیرم

 

در نگاه غضب آلودة من دشمن دید

 

که چوشیری من از این جیفة نیاسیرم

 

بوتة عشق تو کرده است مرا چون زرناب

 

دیگر این آتش غمها ندهد تغیرم

 

گرمرا شورو جوانی و بهار عمر است

 

ازخران تود گرایگل زهرا پیرم

 

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

 

سینه ام تنگ شد از بسکه بود تأخیرم

 

غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز

 

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

 

تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم

 

آیت قهربیان شد ز لب شمشیرم

 

سایة پرچم تو کرد سرافراز مرا

 

عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

 

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام

 

شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

 

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

 

چشم من داد از آن آبروان تصویرم

 

باید این دیده و ایندست دهم قربانی

 

تا که تکمیل شود حج من آنگه میرم

 

زاینجهت دست بپای تو فشاندم بر خاک

 

تا کنم دیده فدا چشم براه تبرم

 

ای قد و قامت تو معنی قدقامت من

 

ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم

 

وصل شد حال قیامم زعمودی بسجود

 

بی رکوع است نماز من و این تکبیرم

 

جسدم را بسوی خیمة اصغر نبرید

 

که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم

 

تا کند مدح ابوالفضل امام سجاد

 

نارساهست حسان شعر من و تقریرم

 

شاعر: حبیب الله چایچیان(حسان)

 

************

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود

 

فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود

 

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود

 

امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی ثاراللهی

فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود

 

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود

 

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود

 

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند

فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود

 

امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش

فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود

 

امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان

فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود

 

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ا ست

فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود

 

امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را

فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود

 

امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود

 

امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود

فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود

شاعر:حبیب الله چایچیان(حسان)

 

***************

 

رو به سوی خیمه‌ها زینب شتابان می‌رود

در میان دود و آتش اشک‌ریزان می‌رود

 

ذکر طفلان حرم صد آه و واویلا شده

هر یکی از خیمه‌ای سوئی هراسان می‌رود

 

آنچنان رو سوی آتش راه زینب می‌رود 

گوئیا دخت علی سوی گلستان می‌رود

 

گوئیا ساحل ندارد هیچ این دریای غم 

کودکی هر سو روان آتش به دامان می‌رود

 

آتش اندر خیمه آل‌عبا افکنده خلق

مضطرب زینب به دنبال یتیمان می‌رود 

 

قحطی آب است و لب تشنه همه اهل حرم

از تن آنان تو گوئی او عطشان می‌رود

 

مانده زین‌العابدین تنها میان خیمه‌ای

عمه‌اش بالین آن بیمار نالان می‌رود

 

در میان خیمه‌ها جسم شهیدان مانده است

بی‌معین درمانده زینب سوی آنان می‌رود

 

آتشی که درب و بیت خانة زهرا بسوخت

تا قیام آل‌پیغمبر فروزان می‌رود

 

وای آن بانو که بد نور دل و زیب پدر 

در غل و زنجیر کین با آل‌سفیان می‌رود

 

***************

در صف کرببلا(2) با دو صد شور و نوا گفتا شاه شهدا

 

بهر الله نهضت از ما

 

وعده کردم به خدا(2) از سر صدق و صفا تا کنم جان به فدا

 

بهر الله نهضت از ما

 

پرچم سرخ بگیرم(2) دست ظالم ببرم تن به ذلت ندهم

 

بهر الله نهضت از ما

 

می روم کرببلا(2) با دو صد شور و نوا تا کنم جان به فدا

 

بهر الله نهضت از ما

 

*******************

 

 


در دل صحر شهیدان بی کفن افتاده اند
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:55 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

شام غريبان

بستان عشق

در دلِ صحرا شهيدان بي‌كفن افتاده اند

عاشقان در كربلا خونين‌بدن افتاده اند

لاله هايِ فاطمه پرپر ميان خاك و خون

در گلستان‌ِ بلا چون ياسمن افتاده‌اند

سر جدا قربانيان‌ِ نهضتِ سرخِ حسين

رويِ خاك نينوا، دور از وطن افتاده‌اند

تشنگان‌ِ واديِ آزادگي در بحرِ عشق

در كنارِ علقمه صدپاره‌تن افتاده‌اند

كربلا بستان عشّاق است و هفتاد و دو گل

سويِ ديگر يادگاران حَسَن افتاده‌اند

بر لبِ ماتم‌سرايِ «ياسر» اين غم، نقش بست

اشك‌ها خون گشته و از چشمِ من افتاده‌اند


متن _ خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:54 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سوزِ دل

خيمه‌ها مي‌سوزد و شمعِ شبِ تارم شده

در شبِ بيماريم آتش پرستارم شده

ما كه خود از سوزِ دل، آتش به جان افتاده‌ايم

از چه ديگر شعله‌ها يارِ دلِ زارم شده

پيش از اين سقّايِ ما بودي علمدارِ حسين

امشب امّا جايِ او، آتش علمدارم شده

اي فلك! جان‌ِ مرا هر چند مي‌خواهي بسوز

مدّتي هست از قضا دلْ سوختن كارم شده

جز غم امشب، پيشِ ما يار وفاداري نمانْد

در شبِ تنهاييم تنها همين يارم شده

من كه شب را تا سحر بي‌خواب و سوزانم چو شمع

از چه ديگر شعله‌ها شمعِ شبِ تارم شده

بس كه اشك آيد به چشمم خوابِ شب را راه نيست

دودِ آتش از چه ره در چَشمِ خونبارم شده؟

جز دو چشمم هيچكس آبي بر اين آتش نريخت

مردمِ چشمان‌ِ من تنها وفادارم شده

گر گلستان شد به ابراهيم آتش‌ها، ولي

سوخت گلزارِ من و آتش پديدارم شده

شعله‌هايِ كربلا آتش به جانم زد «حسان»!

آتشين از اين جهت ابياتِ اشعارم شده

شعر از حبيب الله چايچيان (حسان)


بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:50 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

مصائبِ وداع

بگذار تا بگريم چون …

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران

كز سنگ ناله خيزد روزِ وداعِ ياران

با ساربان بگوييد احوالِ آبِ چشمم

تا بر شتر نبندد محمل به روزِ باران

هر كو شَرابِ فُرقت روزي چشيده باشد

داند كه سخت باشد تركِ اميدواران


روضه روایت شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 15:48 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

روايت شهادت حضرت علي اكبر عليه السلام

 

” اولين كسي كه از خاندان ابوطالب به ميدان رفت حضرت علي اكبر (عليه السلام) بود او از نظر اخلاق بهترين و از نظر چهره زيباترين مردم بود.

ولي حضرت سيدالشهدا به او اجازه ميدان داد سر مبارك به سمت آسمان بلند نموده و فرمود : خدايا تو بر اين قوم گواه باش جواني را به سوي آنها فرستادم كه شبيه ترين مردم است به پيامبر تو هم از نظر چهره و هم از نظر اخلاق و هم از نظر گفتار و ما هرگاه براي پيامبر دلتنگ مي شديم به چهره او نظر مي نموديم.

آنگاه آن قوم را نفرين نمود و فرمود : خداوندا بركات زمين را از آنها بازدار و بين آنها تفرقه و جدائي بينداز و ناگواري را به آنها بچشان و راه هر يك را از ديگري جدا و بريده قرار ده و هيچ گاه حاكم را از آنها راضي مفرما.

بدرستيكه آنها ما را دعوت نمودند و وعده ياري دادند پس با ما دشمني نمودند و ما را كشتند.

آنگاه حضرت اباعبدالله (عليه السلام) رو به عمر سعد نموده و فرمود : اي عمر سعد خداوند هرگز به تو بركت ندهد و پيوندت را قطع نمايد و كسي را مامور نمايد تا تو را در بستر مانند گوسفندي ذبح كند چنانچه نسل مرا قطع كردي.

آنگاه حضرت با صداي بلند اين آيه را تلاوت فرمود :

اِنَّ اللهَ اصْطَفي ادَمَ وَ نُوحاً وَ الَ ابراهيم وَ الَ عِمْرانَ عَلي الْعالَمين (ال عمران آيه ۳۳)

بدرستيكه خداوند حضرت آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر همه عالميان برگزيد.

آنگاه حضرت علي اكبر بسوي ميدان شتافت و چنين رجز مي خواند :

اَنَا عَلي بن الحسين بن علي

نَحْنُ وَ بَيْتُ اللهِ اَوْلي بِالنَّبي

وَاللهِ لا يَحْكُمُ فينَا ابْنُ الدُّعي

يعني من علي پسر حسين بن علي (عليه السلام) هستم ما و خانه خدا به پيامبر نزديكترين هستيم و پسر فرومايه نمي تواند در مورد ما حكم كند.

آنگاه حضرت بسيار جنگيد و حدود يكصد و بيست نفر از دشمنان را به خاك افكند آنگاه به نزد پدر بزرگوارش بازگشته و عرضه داشت :

يا اَبَتِ اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَني وَ ثِقْلُ الْحَديدِ قَدْ اَجْهَدَني

اي پدر تشنگي مرا حتما خواهد كشت و سنگيني آهن مرا بسيار در سختي و رنج قرار داده.

ابا عبدالله عليه السلام در جواب فرمود : اي پسرم كمي ديگر به جنگ (با دشمنان) ادامه بده و صبر داشته باش بزودي به جدت محمد (صلي الله عليه و اله وسلم) ملحق خواهي شد و با آبي تو را سيراب خواهد نمود كه تا ابد هرگز تشنه نخواهي شد.

حضرت علي اكبر(عليه السلام) دوباره به ميدان حمله نمود و تعداد كشته هاي دشمن را به دويست تن رسانيد و بگونه اي حمله مينمود كه دشمنان از اطراف وي فرار ميكردند تا اينكه منقذ بن مرة عبدي به فرق مباركش شمشيري زد و او از روي اسب به زمين افتاد. در اين هنگان چون دشمنان شير خدا را روي زمين ديدند از هر طرف حمله آورده (در مقاتل آمده كه) قطعوه باسيافهم اربا اربا يعني با شمشير هاي خود پيكر مطهرش را قطعه قطعه كردند.

در اين هنگام حضرت علي اكبر پدرش را با صداي بلند خواند و سيدالشهدا(عليه السلام) خود را به بالين پسر رسانيد در اين هنگام علي اكبر (عليه السلام) رو به پدر عرض كرد :

يا اَبَتاهُ عَلَيْكَ السَّلامْ هذا جَدّي رَسُولُ الله قَدْ سَقاني بِكَاسِهِ الْاَوْفي شَرْبَتَ لا اَظْمَاءُ بَعْدَها اَبَداً

اي پدر سلام بر تو اين جدم رسول خداست كه آبي به من نوشانيده كه بعد از اين تا ابد هرگز تشنه نخواهم شد و به تو پيام مي رساند كه : بشتاب آبي هم براي تو آماده ساخته ام و تا ساعتي ديگر خواهي نوشيد.

وقتي حضرت اباعبدالله (عليه السلام) كنار بدن علي اكبر (عليه السلام) رسيد به بدن صد چاك وي نظاره ميكرد و ميگريست و ميفرمود :

يا بُنَيَّ قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوكَ ما اَجْرَاَهُمْ عَلَي اللهِ وَ عَلي اِنْتِهاكِ حُرْمَتِ رَسُولِ اللهِ وَ عَلي الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفاء

پسرم خداوند بكشد قومي را كه تو را كشتند چه جراتي كردند بر خداوند و هتك حرمت رسول خدا و بعد از تو واي بر دنيا (و زندگي دنيا ديگر مباد) آنگاه حضرت به جوانان هاشمي فرمود :

احملوا اخاكم برادر خود را حمل كنيد.

سپس جوانان بني هاشم بدن مبارك علي اكبر (عليه السلام) را تا كنار خيمه ها حمل نمودند.

 

منابع :

بحارالانوار ج۴۵ ص۴۴.

العوالم للامام حسين(عليه السلام) ص۲۸۶.

معالم المدرستين ج۳ ص۱۲۳.

موسوعه كلمات الامام حسين(عليه السلام) لجنة الحديث في معهد باقر العلوم ص۵۵۵.

اعيان الشيعه ج۸ ص۲۰۸.

مقتل الحسين(عليه السلام) (ابو مخنف ازدي) ص۱۶۲.

كتاب الفتوح ج۵ ص۱۱۵.

اللهوف في قتلي الطفوف ص۶۷.

كربلا الثوره و الماساة ص۳۲۸.

من اخلاق الامام حسين(عليه السلام) ج۴ ص۲۳۲.

موسوعة شهادت المعصومين ج۲ ص۲۴۱.

ابصارالعين في انصارالحسين ص۵۱ (چاپ جديد ص۶۰).

مجالس الفاخره في مصائب العترة الطاهره ص۲۴۲.

شهدا اهل بيت عليهم السلام قمر بني هاشم ص۱۳۳.

قمقام زخار ص۴۳۱.”

 


روضه مکتوب حضرت علی اکبر علیه السلام
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 15:42 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

جان دادن ابي عبدالله

 

” مرحوم شيخ جعفر شوشتري مي گويد:

سه جا وقتي امام حسين (عليه السّلام)، علي اكبر (عليه السّلام) رو فرستادند، داشت جان مي داد:

دفعه ي اول وقتي علي اذن ميدان گرفت، خواست بره ميدان، رنگ بر صورت حسين (عليه السّلام) نبود، چند قدم پشت سر علي راه مي رود، دست به محاسن مي كشه، مي گويد: «لا حَول و لا قوه الّا بالله… » پسرم ! كمي آهسته تر برو، كمي بيشتر نگاهت كنم.

بار دوم، وقتي كه برگشت از ميدان صدا زد: «يا ابتا العطش قد قتلني » عطش منو داره مي كشه، ابي عبدالله زبان در دهان علي گذاشت، وقتي علي اكبر ديد زبان بابا از او خشك تره خجالت كشيد، آنجا هم حسين (عليه السّلام) مي خواست جان بدهد.

به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردند، بهترين نعمات الهي براي يك پدر چيه؟ حضرت فرمودند: بهترين نعمت براي بابا اينه كه جوانش بزرگ بشه، پيش او راه بره.

باز از حضرت سؤال كردند، سخت ترين لحظه چيه؟ فرمودند: آن لحظه اي كه آن جوان به پيش پدر مي خواهد جان بدهد.

بار سوم مرحوم شوشتري مي گه آن لحظه اي بود كه ابي عبدالله دم در خيمه قدم مي زد، (خدايا چه بر سر پسرم مي آيد) يه دفعه ديد صداي علي داره مياد، ناسخ التواريخ مي گه، تا صداي علي را شنيد سوار اسب شد، به بالاي سر علي آمد. وقطّعوهُ سيوفهُ ارباً اربا.

هفت مرتبه صدا زد: ولدي ولدي…

آنجا لشگر يه لحظه فكر كردند حسين جان مي ده، گفتند: هم پسر را كشتيم و هم پدر رو، لذا لشگر كف زدند….

منبع:كتاب گلواژه هاي روضه”

 


متن نوحه همه جا کربلاست
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 7:27 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

همه جا کربلاست، همه جا نینواست

تو حسین منی نور عین منی

 

از لب نهر آب همه در پیچ و تاب

خون به لب تشنگی کرده دلها کباب 

ساقی تشنه لب غرق بحر طعب 

شده نقش زمین کوه عشق و ادب

 

 

 

همه جا کربلاست، همه جا نینواست

توحسین منی نور عین منی

 

شده قحطی آب کن عمو جان شتاب

شد خزان گلشن پسر بو تراب

زینب بی پناه درغم و اشک و آه

میکند در خیال به برادر نگاه

 

همه جا کربلا همه جا نینوا

تو حسین منی نور عین منی

شد بپا همهمه آید این زمزمه

دشته کرب بلا آمده فاطمه

 

----------------------------------------

 

تـو عــزیز خـدا، تـو حسیـن منی

 

تـو صفـای دل و تــو تـوان منـی

 

همه روی زمین ز غمت در عزاست

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

 

 

به خدا در غمت دل ما خـون شده

 

دل مـا را ببین ز غمت چون شده

 

همه جا خیمۀ تو و عشقت بپاست

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

 

 

در عزای تو هست همه دلها حزین

 

مَلَک و جنّ و انس به عزایت غمین

 

در غم تو جهان همه مـاتم‌سراست

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

 

 

بنمـا یـک نظـر بـه سـوی عـاشقان

 

که بوَد چشمشان ز غمت خون‌فشان

 

که نگـاه تـو بـر هـمه دردی دواست

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

 

 

به علـی‌اکبر و بـه علی‌اصـغرت

 

به علمـدار و زینـب غـم‌پرورت

 

به تو و عشق تو دل ما مبتلاست

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

 

 

به تو گویم غم دل خود یا حسین

 

که تویی بر رسـول خـدا نور عین

 

به صفای تو روی زمین پر صفاست

 

 

همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست(2)

 

منبع وبلاگ یار خراسانی


متن واحد و زمزمه ده شب محرم
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:46 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

************************************

 

 

 

واحد - امام حسین علیه السلام

 

دریافت فایل:  

 

 

 

 

 

واحد – امام حسین علیه السلام – به سبک محرم 91 هیئت میثاق با شهدا

 

 

 

خداروشکر تو این دلم محبت تو جا گرفت

 

وجود من شمیمی از بهار کربلا گرفت

 

آه/با این بدیهام/داری می سازی/جداً تو خیلی/بنده نوازی

 

اگرچه غیر معصیت/از این گدا ندیدی

 

همیشه هر کجا بودم/آبروم و خریدی

 

ای...مهربون ارباب..

 

من دوست دارم تو صحرای غم تو آواره بشم

 

نذار برم سمت گناه نذار که بیچاره بشم

 

آه/من بد ولیکن/تو خوب خوبی/یا حجت الله/اغفر ذنوبی

 

دلم میخواد که جون بدم/برا غم تو ارباب

 

عزای من یکی شه با/محرم تو ارباب

 

ای...عزیز زهرا...

 

ای که صفای هر دلی می جوشه از عطای تو

 

بهشت قلب عاشقاس،زمین کربلایی تو

 

آه/چه کربلایی/چه لاله هایی/هنوز دارن اون/خاکا نوایی

 

همینجا بود که بر حسین/جنایت و جفا شد

 

سر عزیز فاطمه/بریده از قفا شد

 

آه...سَروَر ِ بی سر...

 

***********************************

 

 

 

واحد - امام حسین علیه السلام

 

دریافت فایل:  

 

 

 

 

 

واحد امام حسین علیه السلام

 

سلام ما بر تو ای نور خدایی/شهید لب تشنه ی کرببلایی

 

سلام ما بر تو ای نور هدایت/دهد ذکر تو به دل شور ولایت

 

قدیمُ الاحسان/به عالمی جان/غریب و تنها/ذبیحُ العطشان

 

حسین ِ مظلوم...

 

نمودی حرف خدا بر همه اعلام/شدی کشته در راه مکتب اسلام

 

وجود تو جلوه ی حق الیقین است/حیات و جان دادنت تبلیغ دین است

 

ز خون تو ای/عزیز زینب/شده تنومند/نهال مکتب

 

حسین ِ مظلوم...

 

به راه دین از تن و از سر گذشتی/ز قاسم و عباس و اکبر گذشتی

 

اگر چه در خون بودی آخرین ساعات/به زیر تیغ و نیزه کردی مناجات

 

مُجیب المضطر/چو لاله پرپر/شهید بی سر/غریب مادر

 

حسین ِ مظلوم...

 

*************************************

 

 

 

واحد - امام حسین علیه السلام

 

دریافت فایل:  

 

 

 

 

 

واحد – امام حسین علیه السلام

 

 

 

امام ُ الهُدی ای چراغ هدایت/نجات ِ همه در طریق ولایت

 

همه هستی ام یبن زهرا فدایت/بهشتم بُوَد صحن کرببلایت

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

گره خورده بر عشق پاکت دلم شد/غم تو سرشته به آب و گلم شد

 

اگر من شدم سینه زن شک ندارم/دعای تو و مادرت شاملم شد

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

نوای ملائک بیان غم تو/به گلبرگ دل رَشحه ی شبنم تو

 

الا ای که هستی تو عشق حقیقی/سُرور ِ دلم گریه ی ماتمت شد

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

غریبی شبیه تو چشمی ندیده/لبت تشنه بود و سَرَت شد بریده

 

ز قتلگهت تا دم صبح محشر/رسد ناله ی مادری قد خمیده

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

عزیز دلم از چه تابت ندادند/چرا پس ازآن دُرّ نابت ندادند

 

چرا عده ای بی بصیرت به گودال/لب ِ تشنه کشتند و آبت ندادند

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

به قلب فلک از غمت تیر غم خورد/بسی صحنه های جنایت رقم خورد

 

به پیش دو چشم پر از خون زینب/لبانت چونان چوب خشکی به هم خورد

 

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا...

 

 

 

                                                    ********************************

 

 

 

 

واحد - امام حسین علیه السلام

 

دریافت فایل:  

 

 

 

واحد - روضه ی روز عاشورا - شهادت امام حسین(ع) 

 

مرغ روح سینه زن پَر زده در هوای کربلا همیشه

 

می سوزیم به لطف زهرا پای روضه های کربلا همیشه

 

آه ، اصغر و اشک بابا پیکری اربااربا 

 

آهن و فرق سقا

 

آه ، زینت دوش طاها غرق خون بین صحرا

 

می زند ناله زهرا

 

مظلوم حسین جان

 

******

 

با خنجر میون گودال گل لاله رو ز شاخه می بُریدَن

 

 

زینب از بالای تَل دید که تن حسینش و به خون کشیدن

 

آه ، پاره پیکر حسینم جانِ خواهر حسینم

 

شاه بی سر حسینم

 

آه ، بارِ دین را تو بردی تشنه لب جان سپردی

 

از عدو نیزه خوردی

 

مظلوم حسین جان

 

******

 

می گیره جونم و آخر صدای ناله ی بچه ها ، برادر

 

کوفیان آماده هستند برای غارت خیمه ها ، برادر

 

آه غربتِ بی کرانه ستمِ ظالمانه

 

کعب نی ، تازیانه

 

آه ، من و امشب صبوری گریه بر دردِ دوری

 

تو به کنج تنوری

 

مظلوم حسین جان

 

 

 

(فقط شب یا روز عاشورا خوانده شود)

 

(کوفه میا حسین جان - این شعر در 5 سبک مختلف اجرا شده است. )

 

دریافت فایل: 

 

 

 

حضرت مسلم بن عقیل (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

((کوفه میا حسین جان کوفه وفا ندارد

 

کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد))

 

گردد به شهر کوفه مسلم فدایت آقا

 

در کوچه های غربت گِریَم برایت آقا

 

بنگر شدم خزانی ای روی تو بهشتم

 

ای کاش از برایت نامه نمی نوشتم

 

گردیده یبن زهرا در بین خیل أَعدا

 

از بهر کشتن تو تیغ عدو مهیا

 

به روی بامِ قصرِ ابن زیاد ملعون

 

می بینمت که گشتی غرقه به لُجّه ی خون

 

******************************************

 

ورود کاروان به کربلا

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

قلب علی و زهرا بر غصه مبتلا شد

 

چون حاجی محمد وارد به کربلا شد

 

او آمده که گردد در راه حق فدایی

 

زنده کند ز خونش طریقت خدایی

 

همراه خود در این راه او یاس و لاله دارد

 

سربازِ شیرخوار و طفل سه ساله دارد

 

خون حسین بریزد اینجا به روی صحرا

 

آری رَوَد به نیزه رأسِ عزیز زهرا

 

اینجا تن وَلیّ حق بی کفن بماند

 

زهرا در این مصیبت با گریه روضه خواند

 

************************************

 

حضرت رقیه (س)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

عمه بیا که بابا مهمانِ من شد امشب

 

به روی رَحلِ دامان قرآنِ من شد امشب

 

با گوشِ جان شنیدم آوایِ آهِ زهرا

 

ویرانه شد چراغان از نور ماهِ زهرا

 

ای جلوه ی جمال محمدی پدرجان

 

با سر به دیدنِ من خوش آمدی پدرجان

 

من که به شهرِ اشک و درد و بلا مقیمم

 

کیی؟ کرده ای پدرجان در کودکی یتیمم

 

از داغ تو پدر جان آخر شوم شهیده

 

رَگهای گردنت را بگو چه کَس بریده

 

**************************************

 

طفلان حضرت زینب (س)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

به عزت و شرافت ما نور هر دو عینیم

 

آلاله های زینب جان بر کفِ حسینیم

 

رزمنده های راهِ عشقِ ولایت هستیم

 

از موقع ولادت مَستِ شهادت هستیم

 

جان می کنیم نثارِ نعم الامیرِ عطشان

 

جان قابلی ندارد در راه حفظ قرآن

 

ای یوسف پیمبر هستیِ ما فدایت

 

 واللهِ پیکر ما خاک است زیرِ پایت

 

این است حاجت ما با قلب پُر شراره

 

مست از می تو گردیم با جسم پاره پاره

 

*****************************

 

حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

عبدالهم عموجان روحم هوایی تو

 

با کام خشک و عطشان هستم فداییِ تو

 

تا که ز جان شنیدم آوای سوز و آهت

 

من پر زدم ز خیمه بر بام قتلگاهت

 

دستم ز دست عمه چون که عمو جدا شد

 

دیگر دلم ز قید این زندگی رها شد

 

در پیش فتنه های رَذلانِ کوفه و شام

 

سَر می دهم عموجان تا زنده گردد اسلام

 

بنگر عمو ز داغت من اشک دیده دارم

 

در وادی ولایت دستِ بریده دارم

 

************************************

 

حضرت قاسم ابن الحسن (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

من قاسمم عموجان فرزند مجتبایم

 

در سنِ نوجوانی جانباز کربلایم

 

گفته برادر تو گَردم تو را فدایی

 

ای مظهرِ خدایی خورشید کربلایی

 

در جَنگِ اهلِ فتنه ، ای نور حی سبحان

 

سینه شکسته گردم در زیر سُمِ اَسبان

 

گرچه ز شور رزمم دشمن شود زمین گیر

 

بر پیکرم نشیند تیر و سنان و شمشیر

 

عشق تو در نهادم ای قبله ی مُرادم

 

از روی زین فتادم عمو بِرِس به دادم

 

**********************************

 

حضرت علی اصغر(ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

ای طفل شیرخواره لای لای علی اصغر

 

حلق تو پاره پاره لای لای علی اصغر

 

بر حالَت ای ستاره گِریَد دو چشم مهتاب

 

تیر سه شعبه آمد آخر شدی تو سیراب

 

ای گل فدای عطرِ قُدسی و جاودانت

 

پرپر زدی به روی دستانِ باغبانت

 

آتش زدی ز داغت بر این دلم عزیزم

 

لبخندِ آخر تو شد قاتلم عزیزم

 

گریان شدند بر تو اهل حرم به خیمه

 

آخر تو را بدین حال چه سان بَرم به خیمه؟

 

********************************

 

حضرت علی اکبر (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

ای یاس پرپر من علی اکبر من

 

شِبه پیمبر من علی اکبر من

 

از داغت ای علی جان گریان دو چشمِ لیلا

 

از لطفِ تیغ و نیزه گشتی تو اربا اربا

 

تیر غمت علی جان بر قلب من نشسته

 

آیینه ی دلم را سنگ بلا شکسته

 

کوفی به حال و روز یک پاره تن بخندد

 

من غرق اشک و آهم لشگر به من بخندد

 

قبل از بهشتِ گودال از من بَقا گرفتند

 

  با کُشتَنَت علی جان ، جانِ مرا گرفتند

 

************************************

 

حضرت عباس (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

جان تو ای علمدار در راه دین فدا شد

 

غرقه به خون شدی و دست از تنت جدا شد

 

با چشم تیر خورده دادی ز جان سلامم

 

ای خفته در یَمِ خون سقای تشنه کامم

 

زینب میان خیمه آه از غمت کشیده

 

چشمت ز تیر دشمن چون مشک تو دریده

 

جا دارد أَر گریبان گردد زماتمت چاک

 

افتاده ای ز مرکب بی دست بر روی خاک

 

با پهلوی شکسته با قد و قامت خم

 

 زهرا به دیدن تو آمد ز عرش اعظم

 

*****************************

 

شب عاشورا

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

تا به سحر بگریند زهرا و آل حیدر

 

آمد شب وداعِ یک خواهر و برادر

 

هستند این دو محزون بر یکدگر چو مجنون

 

فردا شود یکی شان غرقه به لُجّه ی خون

 

امشب وجود خواهر پر شور و سوز و آوا

 

فردا سر برادر بر نیزه های أعدا

 

امشب حزینه خواهر غرق شکوه و اِجلال

 

  فردا تنِ برادر بی سر به خاک گودال

 

امشب گل رباب است در بین گاهواره

 

فردا خورد سه شعبه بر حلق شیرخواره

 

*****************************

 

روز عاشورا

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

روز دهم ز ماه اشک و عزا رسیده

 

امروز عزیز زهرا گردد سرش بریده

 

امروز از آسمان ها بانگ عزا بیاید

 

آوای جانگداز واغربتا بیاید

 

احمد ز آسمانها گیرد سراغ فرزند

 

زهرا زند به گودال بر سر ز داغ فرزند

 

ای بی حیا ، حیا کن از ذات حی داور

 

بس کن دگر حرامی خَنجر مزن به حَنجر

 

 گر می بُری سَرش را از جور و ظلم و کینه

 

با چکمه ات تو دیگر ضربه نزن به سینه

 

*************************************

 

روز عاشورا – وداع

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

روی به سوی میدان آهسته تر حسین جان

 

زینب بُوَد پریشان آهسته تر حسین جان

 

ای در میانِ گودال خَدّالتَریبِ زینب

 

شَیبُ الخضیبِ زینب یار غریبِ زینب

 

بعد از تو پیکر ما گردد کبود و نیلی

 

دشمن ز ما کِشَد ناز با ضربه های سیلی

 

صبری کن ای برادر ای جان فدای رویت

 

تا که زنم در این دَم گلبوسه بر گلویت

 

برو عزیز زهرا ای قبله گاهِ آمال

 

قرار بعدیِ ما فردا میان گودال

 

*********************************

 

قتلگاه امام حسین (ع)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

ای زاده ی پیمبر آیا تویی حسینم

 

ای پاره پاره پیکر آیا تویی حسینم

 

گشتم کنار جسمت در قتلگه زمین گیر

 

شد پیکرت کفن پوش از سنگ و تیر و شمشیر

 

شنیده ام به گودال بس پرده ها دریدند

 

سر تو را حسین جان ز پشت سر بُریدند

 

 جسم تو زیر نورِ خورشیدِ داغ و سوزان

 

جسم من و سه ساله نیلی ز جورِ عدوان

 

بر خیز و کن نظاره ای دلبر یگانه

 

از تو جدا نمودند ما را به تازیانه

 

***********************************

 

شام غریبان

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

از خیمه ها حسین جان آتش زند زبانه

 

از ما عدو کِشَد ناز با ضرب تازیانه

 

آهم رَوَد برادر از داغ تو به افلاک

 

رأست به راهِ کوفه جسم تو بر روی خاک

 

طفلان بی پناهت حیران به دشت و صحرا

 

در خیمه های سوزان ذکر همه یا زهرا

 

در بین آتش و دود بر سر زنان سکینه

 

زنده شده دوباره یادِ غمِ مدینه

 

یادِ دَمی که شعله از در زبانه می زد

 

دشمن گلِ علی را با تازیانه می زد

 

**********************************

 

 

کاروان اسرا کوفه

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

خورشید بی مثالم برادرم حسین جان

 

غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان

 

گرچه زِ ماتم تو ای دلبرم خمیدم

 

با ذوالفقار خطبه از فتنه سر بریدم

 

گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان

 

کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان

 

داغ و بلا و غربت زد از دلم شکوفه

 

بر اشک اهل بیتت خندیده اهل کوفه

 

با من اگر نگویی حرفی دگر برادر

 

از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر

 

**********************************

 

تنور خولی (لعنت الله علیه)

 

واحد – زمزمه (ده شب)

 

(کوفه میا حسین جان)

 

نور دو دیده ی من منزل مبارکت باد

 

ای سر بریده ی من منزل مبارکت باد

 

ارض و سما بِگریَد سر می دهم چو آوا

 

قعر تنور خولی گردیده بر تو مأوا

 

چون در میان گودال خنجر ز کینه خوردی

 

آه ای غریب مادر لب تشنه جان سپردی

 

نفرین به دشمنانت ای نور چشم زهرا

 

رأس تو در تنور و جسمت به خاک صحرا

 

حسین خدانگهدار غم شد به سینه غالب

 

قرار بعدیِ ما در بَزمِ دِیرِ راهب


متن نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس _ سیب سرخی
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:34 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس از حسین سیب سرخی

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

 

عمود خیمه حرم برادرم عباس

./♭♪🎵♪♭/.

به من بگو برادرم برادرم عباس

./♭♪🎵♪♭/.

به کی سپردی علم و به کی سپردی حرم و

./♭♪🎵♪♭/.

بدون تو کار خیمه تمومه

./♭♪🎵♪♭/.

کجا میری ای قمرم میشکنه بی تو کمرم

./♭♪🎵♪♭/.

اونی که تو مشکته ابرومه

./♭♪🎵♪♭/.

پناه خیمه ها و سردارم رفت خدا ببین همه کس و کارم رفت

./♭♪🎵♪♭/.

حسین بی برادرش میمیره واسه یه قطره اب علمدارم رفت

./♭♪🎵♪♭/.

صدا پیچیده تو حرم دیگه علم افتاد

./♭♪🎵♪♭/.

خبر رسید میون خیمه خواهرم افتاد

./♭♪🎵♪♭/.

به خون نشسته نظرت زدن عمودی به سرت

./♭♪🎵♪♭/.

قد رشید تو نقش زمینه

./♭♪🎵♪♭/.

خون سرت بند نمیاد کسی دیگه اب نمیخواد

./♭♪🎵♪♭/.

به انتظارت نشسته سکینه

./♭♪🎵♪♭/.

اینا دل حرم رو از جا کندن

./♭♪🎵♪♭/.

پاشو ببین دارن به چی می خندن

./♭♪🎵♪♭/.

تو میگی از رقیه ای شرمنده

./♭♪🎵♪♭/.

منم میگم که بچه هام شرمندن

./♭♪🎵♪♭/.

 

sevilmusic دانلود نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس از حسین سیب سرخی

 

دیگه یه قره اب خوش نمیخوره زینب

./♭♪🎵♪♭/.

اتیش میفته بعد تو رو چادر زینب

./♭♪🎵♪♭/.

نذار جلو چشم ترم وا بشه پاشون به حرم

./♭♪🎵♪♭/.

پاشو که خیمه پناهی نداره

./♭♪🎵♪♭/.

حرومیا سر میرسن همین الان دختر من

./♭♪🎵♪♭/.

باید که گوشوارش و در بیاره

./♭♪🎵♪♭/.

 

دانلود همه نوحه های حسین سیب سرخی

 

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

 

حسین سیب سرخی عمود خیمه حرم برادرم عباس

پخش آنلاین موزیک

دانلود آهنگ با کیفیت 128

لینک کوتاه


متن نوحه چو دیدم رفتنت گفتم ز میدان بر نمی گردی _ حاج حسین فخری
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:10 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

چو دیدم رفتنت،گفتم زمیدان بر نمی گردی ولی نومید می گویم الهی زنده برگردی برادرجان ابوالفضلم(2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگاهی از قفا بنما حرم بنگر پر از شیون بمیرم از چه لب تشنه روی تنها سوی دشمن

نبود این باورم روزی شوی این سان جدا از من برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در این صحرای غم ، هستی امید من پناه من به خلوت دیده ای جانا به حالت اشک و آه من 

چو رفتی برده ای از دیده ام نور نگاه من برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ببین از فرقتت زینب چه سان بنشسته غرق غم ببین بر دامنم اشکم ، ببین بر آسمان آهم 

ببین خیمه گه تشنه گرفته بهر تو ماتم برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عزیز تشنه و تنها ، خدا پشت و پناه تو ندیدم من فروغ از تشنگی اندر نگاه تو

دلم شد غرق آتش از لهیب اشک و آه تو برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایا این که میدان رفت بود جان حسین و من که بر او اشک خون آید ز چشمان حسین و من 

شده دریا ز آب دیده ، دامان حسین و من برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایا او امید کودکان تشنه مولاست خدایا او پناه ما در این صحرای غم افزاست 

در این دشت پر از محنت امیدزاده زهراست برادر جان ابوالفضلم (2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به قصد جان او دشمن کمین بنموده در هر جا هزاران تیغ بهر او کشیده از نیام اعدا

به وقت رفتنش شد خیمه ها پر از فغان ما برادر جان ابوالفضلم (2)

متن نوحه بر سر خوان بلا این کجا و آن کجا
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:7 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

  مرتضی پوررجب چهارشنبه 19 ژانویه 2011 0 699 کمتر از یک دقیقه

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

 

هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا

 

قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا

 

هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا

 

 

اصغر اندر گاهواره یونس اندر بطن حوت

 

هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا

 

پور ابراهیم اسماعیل و اکبر کربلا

 

هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا

 

مهر گردون در فلک ماه بنی هاشم بخاک

 

هر دو تابانند اما این کجا و آن کجا

 

یوسف اندر قعر چاه و شاه دین در قتلگه

 

هر دو عریانند اما این کجا و آن کجا

 

عابدین بهر پدر یعقوب از هجر پسر

 

هر دو گریانند اما این کجا و آن کجا

 

مریم از بهر مسیح و زینب از داغ حسین

 

هر دو نالانند اما این کجا آن کجا


متن نوحه ای برادر به فدای سر تو زینب تو ، جواد مقدم
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:59 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 ای برادر به فدای سرتو زینب تو . 

هر کجا میروی آید ز قفا زینب تو . 

 

روزُ جا بر سر نی داریُ شب جام کبود . 

روزُ از روز تو میسوزمُ شب از شب تو

 

گر بود کوفه، اگر شام، اگر بزم یزید

هر کجا میروی آید ز قفا زینب تو

 

از چپ و راست همی چوبُ رسد بر سر من

گاهُ از راست همی آیمُ گاه از چپ تو

 

حالُ  ک_اندر سر نی، سنگُ زنندت ای سر

بعد از این تا چه کند چوب جفا بر لب تو

 

گه رُخت سرخ چو ماهُ، گهی زرد چو ماه

کرده بی تاب مرا سوزش تابُ تب تو

 

عابدین پای پیاده به روی خار بُود

زیر پای پسر سعد لعین مرکب تو

 

شیعیان تا که شدید چاکر اولاد رسول

سروران را به سر است آرزوی منصبتان.. 


احکام عزاداری زنان
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:45 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

احکام عزاداری زنان

 

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

 

سؤال ۹۹. در برخى مجالس، به هنگام عزادارى که به شکل سینه زنى یا زنجیرزنى است، پرده اى که حائل بین آقایان و خانم ها است به اصرار خانم ها و فقط جهت تماشاى هیئت زنجیرزن و سینه زن برداشته مى شود; در حالى که فاصله آقایان و خانم ها اندک است، و عدّه اى از آقایان که سینه و زنجیر نمى زنند نیز در معرض دید خانم ها قرار دارند. آیا این نحوه عزادارى صحیح است؟

 

جواب: هرگاه سینه زن ها براى سینه زدن برهنه نشوند، و مشکل دیگرى ایجاد نشود، مانعى ندارد.

 

سؤال ۱۰۰. حرکت زنان با وضع نامناسب به دنبال هیأت هاى عزادارى، که موجب بروز گناهان و آلودگى هایى مى شود، چه صورتى دارد؟

 

جواب: عزادارى خامس آل عبا(علیه السلام) و سایر معصومین(علیهم السلام) از افضل قربات است; ولى مردان و زنان باید طورى رفتار کنند که آمیخته با خلاف شرع نشود.

 

سؤال ۱۰۱. نظر شما در مورد حضور خواهران با رعایت حجاب کامل در پشت دسته هاى عزادارى در کوچه و خیابان چیست؟ آیا این حضور براى تعظیم شعائر اسلامى جایز است؟

 

جواب: در فرض سؤال، اشکال ندارد.

 

سؤال ۱۰۲. آیا ورود مدّاح مرد در بین عزداران خانم اشکال دارد یا خیر؟ هم نوایى خانم ها در این جمع چه حکمى دارد؟

 

جواب: مدّاح مرد اگر رعایت جهات شرعى را نماید (در گوینده و مستمع) مانعى ندارد; ولى هم نوایى با او اشکال دارد.

 

سؤال ۱۰۳. شغل بعضى از خانم ها ذکر توسّل به اهل بیت(علیهم السلام)در مجالس زنانه است. گاهى از اوقات به هنگامى که مشغول روضه خوانى هستند مردان و یا بچّه هایى که خوب و بد را مى فهمند وارد حیاط آن خانه مى شوند و صداى این خانم را مى شنوند. حکم این قبیل روضه خوانى ها چیست؟

 

جواب: در این مورد که نوشته اید، صداى خود را آهسته تر کند و یا بدون تکیه به صوت بخواند.

 

سؤال ۱۰۴. در هیئت هاى عزادارى، خانم ها سینه زنى مى کنند. بعضى از آنها در محیط مربوط به خانمها روسرى هاى خود را درآورده و موهاى خود را پریشان مى کنند. آیا این کارها اشکال شرعى دارد؟

 

جواب: در مجالس مخصوص به خودشان اشکالى ندارد مشروط به آنکه آسیبى به بدن نرسانند.

 

سؤال ۱۰۵. پختن غذاى نذرى توسط بانوانى که عادت ماهیانه هستند اشکال دارد؟

 

جواب: اشکال ندارد، مگر اینکه در مسجد باشد.

 

    استفتائات آیت الله مکارم شیرازی.

موضوعات مرتبط: محرم، صفر، احکام

حکم ترافیک به خاطر دسته و هیات عزاداری
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:38 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

حکم بستن خیابان در عزاداری ها

 

مطابق نظر آيت الله خامنه اي

 

در برخی هیئت‌ها به علت استقبال پرشور جوانان و تراکم جمعیت و کمبود جا در حسینیه‌ها، خیابان‌های اطراف بسته شده یا تردد در آنها با مشکل مواجه می‌شود. آیا این کار اشکال دارد؟ یا اینکه صدای عزاداری خیلی بلند باشد، اگر موجب آزار و اذیت نشود چطور؟ و اگر اشکال دارد، آیا شرکت در این مجالس با علم به اینکه داخل حسینیه نمیتوان حضور پیدا کرد اشکال دارد؟

اولا بدانیم که عزاداری حضرت اباعبدالله حسین علیه‌السلام از افضل قربات است. تاثیر بسیار زیاد و آثار و برکات بسیار زیادی دارد و همچنان باید مراسم عزاداری اباعبدالله حسین علیه‌السلام زنده بماند و تاکید بر آن است. خود سیره مقام معظم رهبری هم بر این است که در برخی از ایام سال مجلس عزا برپا می‌کنند، ذکر مصیبت و نوحه‌خوانی انجام می‌شود در محضر ایشان.

 

اما در برخی از ایام، بیرون آمدن هیئت‌های عزاداری و دسته‌ها جزء شعائر دینی است مثل تاسوعا و عاشورا. خب به طور طبیعی برخی از خیابان‌ها بسته می‌شود برخی از راه‌ها بسته می‌شود گرچه همان جاها هم اگر بشود مراعات کنند که بسته نشود بهتر است. اما مثل راهپیمایی روز قدس، راهپیمایی ۲۲ بهمن، تاسوعا، عاشورا و امثال اینها طبیعی است ، اکثر مردم هم در این مراسم حضور دارند.

 

اما در غیر این مواقع که شخصی در حسینیه‌ای یا در منزل خودش مجلس عزایی برپا کرده است ولو اینکه عزاداری سید و سالار شهیدان باشد، نباید خلاف مقررات نظام باشد یعنی بستن راه‌ها، به خاطر مجلس عزاداری شخصی – گرچه عرض کردم حساب تاسوعا و عاشورا جداست و اصلا خروج این هیئت‌ها و دسته‌ها جز شعائر دینی محسوب می‌شود و به طور طبیعی خیلی راه‌ها بسته می‌شود مردم هم مطلع هستندو قالب مردم هم در این مراسم شرکت دارند – اما در غیر این مواقع مومنین باید مراعات کنند، راه بر مردم بسته نشود و صدای بلندگوها آزاردهنده نباشد و مردم را اذیت نکند، همچنین صدای طبل و امثال اینها و کارهای دیگری که جانبی است – مثل ایستگاه‌های صلواتی که برپا می‌کنند- و خوب هم هست؛ ولی یک جایی باشد که هم راه مردم بسته نشود، ایجاد مزاحمت نشود و نظافت خیابان ها حفظ بماند.

 

اما پرسیدند آیا شرکت در چنین مجلسی اشکال دارد؟ نه، شرکت در آن مجلس ولو جا هم نباشد اشکالی ندارد، ولی شما مزاحمت ایجاد نکنید و راه را نبندید.

 

منبع: سایت معظم له،گفتار حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده.احکام عزاداری

آيت الله صافي گلپايگاني

 

. راه‌اندازي دسته‌هاي عزاداري در كوچه و خيابان كه باعث ترافيك مي‌شود، چه حكمي دارد؟

 

در حد متعارف ايام عزاداري اشكال ندارد.

 

۲۹. بعضي عزاداري‌ها و هيئات به­صورت چادر و خيمه در كوي و خيابان بر‌پا مي‌شود و برخي از همسايگان به اين كار، رضايت ندارند، اقامه مجلس به اين شکل و شركت در آن چه حكمي دارد؟

 

اين مراسم را به نحوي برگزار كنند كه موجب زحمت عابرين و همسايگان نشود.

 

۳۰. ايجاد سر‌و‌صدا، كم يا زياد، در هنگام عزاداري، درصورتي­كه از رضايت همسايگان بي‌اطلاع هستيم، چه حكمي دارد؟ آيا رضايت تك‌تك همسايه‌ها كافي است يا اغلب ايشان؟

 

عزّت و شأن اين برنامه خود مقتضي است كه مزاحمت فراهم نشود.

 

۳۱. عزاداري در نيمه‌شب كه موجب بر‌هم‌زدن آسايش و خواب مردم مي‌شود از­نظر شرعي چه حكمي دارد؟

 

به‌طور­كلي مزاحمت و آزار اشخاص چه در خواب باشند، چه در بيداري جائز نيست؛ اين مراسم بايد در حدّ معمول و متعارف انجام شود و در بعضي موارد مثل شب عاشورا، صدق اذيت نمي‌كند.

 

استفتائات آيت الله صافي گلپايگاني

موضوعات مرتبط: محرم، احکام

نگرش و رفتار انسان ها در خانواده و اجتماع
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:56 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

متن منبر( نگرش و رفتار اقسام انسان ها نسبت به خانواده و اجتماع) 

نویسنده : حجت الاسلام حسین سبزعلی

انتشار با ذکر منبع بلا مانع است

اعوذ بالله السمیع العلیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمين، بارئ الخلائق اجمعين  باعث الانبیاء و المرسلين، ثم الصلاة و السلام علي سیدنا و نبينا ابی القاسم المصطفی محمد 

و علي اهل بیته الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الی قیام یوم الدین

 

❇️انسان ها در تجزیه و تحلیل و در نگرش و برخورد و رفتار با مسائل و امور خانواده و اجتماع در یک تقسیم بندی به سه دسته تقسیم می شوند:

 

👈گروه اول:

انسان هایی که مثل پروانه اند و مثل پروانه که در باغ و دشت و جنگل دنبال گل می گردد و از زیبایی و عطر و شهد گل بهره مند می شود، دنبال حرف خوب، عمل خوب هستند و بهره این صفت مثبت نگری و دنبال خوبیها بودن را در خانواده و مسائل زندگی اجتماع می برند

و معمولا دو نوع برخورد دارند :

الف) سعی می کنند خوبیها و افراد خوب و جمع های خوب را پیدا کنند و آنجا حضور یابند نه همه جا و همه جمعی

 

پيامبر اکرم-صلی الله عليه و اله

الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء؛

همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.

امالی طوسی ص 536

 

ب) گاها در برابر هر شخص و جمعی در خانواده و اجتماع خوبی او را می بینند و دنبال عیب جویی نیستند

لذا انسان هایی هستند که در هر جمع حاضر نمی شوند و هر شخصی را همنشین و دوست انتخاب نمی کنند و دنبال انسان های صالح و درستکار و پاک هستند

 

 

💢حضرت عیسی(عليه السلام) روزی از راهی می گذشت که چشمش به جمعیتی از مردم افتاد.آن جمعیت در گوشه ای ایستاده بودند و به چیزی نگاه میکردند. عیسی به سوی آن جمعیت رفت تا ببیند چه چیزی توجه آن عده را جلب کرده است.وقتی نزدیک رفت دید که سگ مرده ای روی زمین افتاده است و آن جمعیت به دور آن جسد جمع شده اند.

 

هرکس از آنان درباره ی آن سگ مرده حرفی میزد یکی میگفت:

 

-عجب حیوان پست وبی ارزشی است.خوب شد که مرد.

 

-اگر هم کسی این سگ را کشته باشد حق داشته است زیرا این حیوان زشت وبد قواره است.

 

-چشمش کور که مرده است.این حیوان چقدر زشت رو و پلید است.

 

عیسی(عليه السلام)هر چقدر گوش داد از حرف های مردم غیر از بد گویی درباره ی سگ چیزی نشنید.

 

وقتی آن جمعیت هر چه دلشان خواست درباره ی آن سگ مرده بدگویی کردند نوبت به عیسی(عليه السلام) رسید.آن مردم میخواستند از دیدگاه پیامبر خدا آگاه شوند.

 

حضرت عیسی(عليه السلام)فرمود:

 

-خوب نگاه کنید دندان های سفید این سگ را مشاهده کنید و ببینید که چه دندان های سفید و قشنگی دارد.آیا درّ گرانبها به سفیدی دندان های او هست؟

 

مردم به دهان نیمه باز سگ مرده نگاه کردند دندان های حیوان به راستی سفید و درخشان بود.دندان هایی سالم که شاید نظیرش در دهان هیچکدام از آنان نبود.

 

حضرت عیسی(عليه السلام)که سکوت آن مردم را مشاهده کرد با سخن دیگری که بر زبان آورد آنها را بیشتر به اندیشه برد:

 

شما مردم چرا فقط عیب ها را مشاهده میکنید و روی آن انگشت میگذارید!ای مردم کاش به جای مشغول بودن به عیب دیگران متوجه عیب و ایراد خودتان میشدید و به رفع ان می کوشیدید:

 

 

عیب کسان منگر واحسان خویش

دیده فرو کن به گریبان خویش

آینه روزی که بگیری به دست

خود شکن آن روز نشو خود پرست

 

 

پیامبر خدا آن عده را به حال خود رها کرد واز آن محل دور شد. 

 

امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:

 

بزرگترین عیب آن است كه عیبى را كه خود نیز داراى؛ در دیگران عیب بشمارى.

(حکمت 353 – نهج البلاغه)

 

⬅️گریز و اشاره به پروانه صفت بودن در اجتماع و خانواده

نکته : ما خودمان هم کامل و سی تمام نیستیم و نقص داریم از همسر و فرزند یا اعضای خانواده انتظار نداشته باشیم بی نقص باشند بلکه خوبیها را ببینیم محبت و علاقه به کانون خانواده بیشتر میشود

 

حضرت حر پروانه وار جذب امام حسین علیه السلام شد

 دور حضرت گشت و خودش را فدای ایشان کرد. 

 

 

👈گروه دوم

افراد مگس صفت 

مانند مگس که در جستجوی کثافات و نجاست است، دنبال عیوب مردم و عیب جویی از آنها هستند و طالب حضور در جمع ها و امور ناپسند هستند 

هر شایعه، دروغ، بازی با آبروی مردم، ظلم به دیگران، شایعه و ضد دینی را پیدا می کند قبول می کند اما یک موفقیت یا حُسن دینی را باید صد دلیل و مدرک بیاری آخر هم نمی پذیرد. 

 

✔️تجانس و تجاذب اشیا

نوریان و ناریان

( 80)خوب، خوبی را کند جذب این بدان

طیبات و طیبین بر وی بخوان

 

( 81)در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

گرم گرمی را کشید و سرد سرد

 

( 82)قسم باطل باطلان را می‌کشند

 

باقیان از باقیان هم سرخوش‌اند

 

( 83)ناریان مر ناریان را جاذب‌اند

 

نوریان مر نوریان راطالب‌اند

 

( 84)چشم چون بستی تو را جان کند نیست

 

چشم را از نور روزن صبر نیست

 

( 85)چشم چون بستی تو را تاسه گرفت

 

نور چشم از نور روزن کی شکفت

 

طَیّبات و طیّبین...: ترکیب برگرفته است از آیه «اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ اَلطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ.»[سوره نور آیه26] 

 

 

✔️شناخت فرد از طريق دوستان او :

 صفحه اختصاصي حديث و آيات رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المَرءُ على دِينِ خَلِيلِهِ ، فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ .[الأمالي للطوسي : 518/1135 .]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : آدمى بر آيين دوست خود است ؛ پس هر يك از شما مواظب باشد كه با چه كسى دوستى مى كند .

 

 صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلى الله عليه و آله : اختَبِرُوا الناسَ بأخدانِهِم؛ فإنّما يُخادِنُ الرَّجُلُ مَن يُعجِبُهُ نَحوَهُ .[تنبيه الخواطر : 2/249 .]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مردم را با دوستانشان بيازماييد؛ زيرا آدمى با كسى كه از رفتارش خوشش بيايد ، دوستى مى كند .

 

 صفحه اختصاصي حديث و آيات سليمانُ عليه السلام : لا تَحكُمُوا على رَجُلٍ بِشَيءٍ حتّى تَنظُرُوا إلى مَن يُصاحِبُ ، فإنّما يُعرَفُ الرَّجُلُ بأشكالِهِ و أقرانِهِ .[بحار الأنوار : 74/188/17 .]

سليمان عليه السلام : درباره هيچ كس قضاوتى نكنيد ، تا آن كه ببينيد با كه همنشينى مى كند ؛ زيرا آدمى از طريق همگنان و همتايانش شناخته مى شود .

 

⬅️گریز به دقت در انتخاب رفیق و هم نشین، همسر گروه های اجتماعی

پروانه صفت باشیم و مگس صفت نباشیم

در کربلا بسیاری مثل شمر، خولی،. حرمله، عمر سعد جذب کثافات و خبائثی از قبیل مال حرام، مقام و ثروت دنیایی، پستی و رذالت، بندگی شیطان و طاغوت و.. شدند

 

👈 گروه سوم :

افرادی که مثل نحل ( زنبور عسل) هستند چرا که نه تنها جذب خوبی ها می شوند بلکه تجزیه و تحلیل هم دارند و روی مسائل دقت و تفکر می کنند هم حرف، تفکر و عمل خوب و بد را تمییز و تشخیص می دهند هم از خوب تبعیت و بدی را تبعیت نمی کند به علاوه همانطور که زنبور روی گل و شهد گل کار می کند و محصول شیرین عسل را تولید می کند اینها هم امور و مسائل را تجزیه و تحلیل می کنند و محصولش بصیرت و تشخیص درست حق از باطل و حمایت از حق و مقابله با باطل است

 

 

⬅️ در شبکه های اجتماعی، ماهواره، اینترنت، اخبار هر حرفی را قبول نکن هر حرفی را هم رد نکن 

تحقیق کن درست و غلط را تشخیص بده، اهل تجزیه و تحلیل باش و در نهایت بصیرت داشته باش و از حق پیروی کن

 

⁉️الان بسیاری از مردم مسائل نژادی را نمی توانند معادله اش را حل کنند 

یعنی چی فاطمیون افغانستان 

زینبیون پاکستان 

حیدریون عراق 

حزب الله لبنان 

انصارالله یمن

مسئله تغییر شرایط و اتحاد شیعه ایران و عراق بعد از صدام و اینکه امام فرمود راه قدس از کربلا می گذرد را درک نمی کند ما از عراق و کربلا گذشتیم به مرزهای قدس رسیدیم تو هنوز مخت هنگه که ایران و عراق هشت سال جنگیدن منکر نیستیم اما کنارش مسائل امروز را هم بگذار و تحلیل کن

آدم زمان خودش نیست در گذشته است هنوز در قبل انقلاب و زمان جنگ و وجود حزب بعث و صدام سیر می‌کند عزیزم فدات بشم بیا جلو امروز عکس امام و رهبری در عراق بالاست و در تکریت حشدالشعبی قبر صدام را منفجر کرد استخوان صدام را سگ ها به دندان گرفتند

مساله کمک مسلمون ها به هم 

 

مسئله 

بنی آدم اعضای یکدیگرند 

که در آفرینش ز یک گوهرند 

تو کز محنت دیگران بی غمی 

نشاید که نامت نهند آدمی

 

یعنی کمک به همه مظلومین هر دینی داشت

 نه تنها مسلمان ها 

 

امام علی علیه السلام فرمود:

 کن للظالم خصما و للمظلوم عونا 

به اصطلاح طلبگی مطلق فرمود:

نه دین خاص نه نژاد خاص نه مرز خاص نه جغرافیای خاصی را امام نفرمود هر مظلومی در هر جا و هر دین را یاری کن و با هر ظالمی در هر جا و از هر دینی مقابله کن

 

⬅️در اصحاب پیامبر ص سلمانی فارسی و بلال حبشی تا عمار عرب فرقی ندارند مگر در تقوا

 

در اصحاب امام حسین جون غلام سیاه پوست تا حر فرمانده لشکر کوفه کنار هم هستند

 

✔️⬅️گروه سوم دارای بصیرت و عملکرد حق گرایانه هستند 

 

امام صادق عليه السلام :

 كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه ِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا ؛ [ . عمدة الطّالب ، ص 356 .]

امام صادق عليه السلام :

عموى ما ، عبّاس ، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود ؛ همراه با امام حسين عليه السلامجهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد .

 

✔️❇️مقام قمر بنی هاشم علیه السلام صرفا نه به خاطر قد رشید بود ، نه فدای برادرش شدن ،و نه  فقط برادر امام بودن بلکه همه اینها بود به علاوه ادب ، بصیرت ، ولایت مداری و دفاع و اطاعت از امام زمان خودش و عملکرد حق مدارانه و.. مقام او را بالا برده است تا جایی که :

 

امام سجاد(ع) عموی خود عباس را چنین توصیف می‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِیَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِکَةِ فی‌ الْجَنَّةِ کَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبی‌ طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی مَنْزِلَةٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَة.

یعنی «خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آن‌که دست‌هایش از پیکر جدا گردید. آن‌گاه خداوند به جای آن‌ها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ همان‌سان که برای جعفر طیار قرار داد. عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه می‌خورند.»

 

🏴🏴روضه امام حسین علیه السلام فرمود برادرم آب به حرم برسان

---------------------------

 مقتل حضرت عباس(ع) به نقل از کتاب شرح شمع

عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.

عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.

وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.

سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد، دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.

هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.

از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.

در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.

عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.

امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست.(شرح شمع:صفحه 210 و 211)

 -----------------------------------

وقتى كه قد سرو خم شد

كسانى كه حسين عليه السلام خود را به بالين آنها رساند مختلف بودند،هر كس در يك وضعى قرار داشت.وقتى امام وارد مى‏شد يكى هنوز زنده بود و با آقا صحبت مي ‏كرد، ديگرى در حال جان دادن بود.

در ميان كسانى كه ابا عبد الله عليه السلام خود را به بالين آنها رسانيد،هيچ كس وضعى دلخراش‏تر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس براى او نداشت،برادرى كه حسين عليه السلام خيلى او را دوست مي ‏دارد و يادگار شجاعت پدرش امير المؤمنين است.

در جايى نوشته ‏اند ابا عبد الله عليه السلام به او گفت:برادرم‏«بنفسى انت‏»عباس جانم!جان من به قربان تو.اين خيلى مهم است.عباس در حدود بيست و سه سال از ابا عبد الله عليه السلام كوچكتر بود(ابا عبد الله 57 سال داشتند و عباس يك مرد جوان 34 ساله بود).ابا عبد الله به منزله پدر ابا الفضل از نظر سنى و تربيتى به شمار مي ‏رفت،آنوقت‏به او مي ‏گويد: برادر جان!«بنفسى انت‏»اى جان من به قربان تو!

ابا عبد الله كنار خيمه منتظر ايستاده است.يك وقت فرياد مردانه ابا الفضل را مى‏شنود.(نوشته‏اند ابا الفضل عليه السلام چهره‏اش آنقدر زيبا بود كه‏«كان يدعى بقمر بنى هاشم‏»در زمان خود معروف به ماه بنى هاشم بود.

اندامش به قدرى رسا بود كه بعضى از اهل تاريخ نوشته‏اند:«و كان يركب الفرس المطهم و رجلاه يخطان فى الارض‏»سواراسب تنومندى شد،پايش را كه از ركاب بيرون مى‏كشيد،با انگشت پايش مى‏توانست زمين را خراش بدهد.حالا گيرم به قول مرحوم آقا شيخ محمد باقر بيرجندى يك مقدار مبالغه باشد،ولى نشان مى‏دهد كه اندام بسيار بلند و رشيدى داشته است، اندامى كه حسين از نظر كردن به آن لذت مى‏برد).

وقتى كه حسين عليه السلام به بالاى سر او مى‏آيد،مى‏بيند دست در بدن او نيست،مغز سرش با يك عمود آهنين كوبيده شده و به چشم او تير وارد شده است.بى جهت نيست كه گفته‏اند:«لما قتل العباس بان الانكسار فى وجه الحسين‏»عباس كه كشته شد،ديدند چهره حسين شكسته شد.خودش فرمود:

«الان انقطع ظهرى و قلت‏حيلتى‏».

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

 

كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 260

نويسنده: شهيد مطهرى

aviny.com

 



پیوندهای خانوادگی
پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:21 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بسم االله الرحمن الرحیم
پیوندهاي خانوادگی و فامیلی
ایجاد انگیزه :
بحث در رابطه با ارزش هایی است که در جامعه مورد هجوم قرار گرفته و سید الشهداء که غیرت االله و مظهر 
غیرت خدا بود با سقوط ارزش ها در آن زمان مبارزه کرد. یک مؤمن باید نسبت به ارزش هایی که در جامعه 
کم رنگ می شود حساس باشد .
یکی از ارزش هاي بسیار مهم که متأسفانه مورد هجوم دستگاه ابلیس قرار گرفته، پیوندهاي خانوادگی و 
فامیلی است. اگر قرار است جایی تربیت صورت بگیرد، در خانواده است. طبیعتاً شیطان با چنین جایی کار 
دارد که خانواده دچار فروپاشی شود و به جاي این که سرباز براي دین خدا تربیت شود، سرباز براي شیطان 
تربیت شود.
متن و محتوا :
بنابر روایات در آخر الزمان «کَثُرَ الطَّلاق» طلاق زیاد می شود، «کَثُر العقوق» عاق شدن زیاد می شود، چون
بچه ها حرمت پدر ومادر را نگه نمی دارند و عاق پدر و مادر می شوند، چه برعکس پدر و مادر عاق فرزندان 
می شوند. ما معمولاٌ عاق والدین را زیاد شنیده ایم اما پدر و مادر اگر به بچه ها ظلم کنند، عاق فرزندان می 
شوند؛ یعنی مورد نفرین آن ها قرار می گیرند. در آخر الزمان قطع رحم زیاد می شود؛ یعنی پیوند بین فامیل
سست می گردد. زیاد شدن طلاق در بعضی از شهرهاي بزرگ به فاجعه تبدیل شده است که از هر ده 
ازدواج، سه یا چهار تا منجر به طلاق می شود، اینها طلاق هاي قانونی است که در محضر ثبت می شود اما
طلاق هاي عاطفی در خانه ها به این صورت که زن و شوهر با هم سازش ندارند و به نوعی از هم جدا هستند 
ولی کنار یکدیگر زندگی می کنند. شبکه هاي ماهواره اي، فضاهاي مجازي که به طور گسترده در کشور 
مورد استفاده قرار می گیرد، می تواند به سست شدن رابطه ها و جدا شدن ها دامن بزند. چه بخواهیم یا 
نخواهیم فضاهاي مجازي وارد کشور شده است. اگر استفاده از آنها را مدیریت کنیم در دورافتاده ترین جاي
کشور هم باشید با کل دنیا در ارتباط هستید و می توانید اطلاعات به روز داشته باشید. این فضاها می تواند 
صلۀ رحم را بیشتر کند، چون ارتباط با یکدیگر را راحت تر می کند، می توانیم فرهنگ و دینمان را تبلیغ 
کنیم اما متأسفانه مدیریت فضاي مجازي دست ما نیست.
آن هایی که با اینترنت کار می کنند، وقتی یک کلمه را سرچ می نمایند چند تا واژه جنسی هم می آید که 
تحریک کننده می باشد. این کلمه چیست؟ این واژه چیست؟ لذا پیوندها را می تواند سست تر کند. موبایلها دورها را نزدیک کرده و نزدیک ها را دور کرده است. یک خانوادة پنج نفري را تصور کنید که هر کدام با 
موبایل مشغول اند، این ها نزدیک اند ولی از یکدیگر دوراند. انسان به جاي این که همراه اولش، پدر ومادر یا
خواهر و برادرش باشد، موبایل است. خانومی چند وقت پیش زنگ زد و گفت: حاج آقا، پنج شش ماه که 
است ازدواج کردم ولی شوهرم به من هیچ میلی ندارد و سرد است. چه کار کنم؟ از ایشان سوال کردم، در 
خانه ماهواره دارید؟ گفت: بله. گفتم: این می تواند یک دلیل بسیار مهمش باشد. وقتی در ماهواره چهره هاي 
حرفه اي می بیند شما دیگر براي او جلوه ندارید. طبیعی است که در رابطۀ بین زن و شوهر این می تواند اثر 
گذار باشد. بیش از 90 درصد جوان ها حداقل با شبکه هاي اجتماعی مرتبط اند. ضرر این فضاها، فقط این 
نیست که در آن دوست هاي ناباب پیدا می شود یا ساعت ها وقت، هدر می شود یا ضررهاي جسمی و 
روحی دارد. در چین 25 میلیون معتاد اینترنتی وجود دارد که بعضی از آنها حدود 20 ساعت با موبایل و 
کامپیوتر خود هستند. مهمترین ضرر این فضاها این است که کم کم مدیریت تربیت را کسانی دیگر به عهده 
می گیرند، یعنی رقیب تربیتی براي پدر و مادر در خانه درست می شود. یک تربیت پنهان که در آن رابطه 
ها سست می شود، ارزش ها کمرنگ می شود. آیا این فضاها می تواند حیاء را کم رنگ کند؟ بله، زیرا کسی 
که در این فضا می رود، هر طور که بخواهد می تواند حرف بزند و کسی یقه اش را نمی گیرد. می تواند 
غیرت را کم رنگ کند؟ بله. می تواند ادب بین بچه ها و پدر و مادر را کم رنگ کند؟ می تواند انس بین پدر 
و مادر را و بچه ها را کم رنگ کند؟چند نسل که بگذرد فرهنگ جدید، اخلاق جدید، دین جدید کم کم به 
وجود می آید. رهبر بزرگوارمان شوراي عالی فضاي مجازي را تشکیل می دهد، از قوي ترین اعضایی که در 
کشورند؛ یعنی سران سه قوه، وزراي مربوط به کارهاي فرهنگی و نخبه هایی که در این زمینه تخصص دارند 
تا قدرت تصمیم گیري بالا داشته باشند و بتوانند این فضا را مدیریت کنند. ما باید چه کار کنیم که نسل و 
بچه هایمان را از هجوم سنگینی که دستگاه ابلیس انجام داده، مصون نگه داریم. یکی از کارهایی که به 
خصوص پدر و مادر ها و آن کسانی که مربی اند، باید انجام دهند تربیت و اخلاق است. چیزي که با 
سخنرانی و حرف و ... نیست بلکه بیشتر عملی است. پدر و مادر عزیز در خانه با اخلاقت بچه را جذب کن و
با او رفیق شو، نگذار همراه اولش شخص دیگري شود. پیغمبر اکرم و اهل بیت، مگر با مقاله نویسی و 
سخنرانی مردم را دین دار کردند؟ عمده با عمل شان بود. در اوائل دعوت در مکه پیغمبر را خیلی اذیت می 
کردند. ایشان به طائف رفت و در آنجا سران مشرکین به بچه هایی که در کوچه بودند، گفتند: این مرد را با 
سنگ بزنید. بچه ها پیغمبر را سنگباران کردند. پیغمبر از دست آنها فرار کرد و از شهر بیرون آمد و کنار 
باغی به دیوار تکیه داد و نشست. صاحب آن باغ که از مشرکین بود، دلش سوخت و به غلامش گفت:
مقداري آب براي آن مرد ببر اما مواظب باش با او حرف نزنی، او ساحر است. غلام با ظرف آب جلو آمد و
وقتی به چند قدمی پیامبر رسید، پیغمبر اکرم بلند سلام کردند. آب را گذاشت، پیغمبر سوال کرد که اهل 
کجا هستی؟ گفت: آقا اهل نینوا هستم. پیغمبر فرمود: عجب، سرزمین برادرم یونس. گفت: مگر شما یونس رامی شناسید، پیغمبر فرمود: بله، برادرم یونس از انبیاء الهی بود. بعد شروع به خواندن آیاتی کرد. «وَ إِنَّ
یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، إِذْ أَبَقَ إِلىَ الْفُلْکِ الْمَشْحُون، فَسَاهَمَ فَکاَنَ مِنَ الْمُدْحَضِین، فَالْتَقَمَهُ الحْ�ُوتُ» غلام همان 
جا زانو زد و گفت: آقا دین شما چگونه است؟ به من یاد بدهید. به او شخصیت داد و عملا جذبش کرد. 
خانمی در تهران هست که 4 تا بچه دارد و هر کدام بهتر از دیگري. دکتر، مهندس، با سواد، متدین. از این
خانم موفق سوال کردند که شما چگونه توانستی بچه هایت را این گونه تربیت کنی؟ گفت: من آن چیزي که 
می خواستم بچه هایم بشوند، خودم عمل کردم. به قول آن حرف حکیمانه، بچه هاي ما آنچنان می شوند که 
ما هستیم، نه آنچنان که می خواهیم. مرحوم علامه ي مجلسی در هفته خانواده اش را جمع می کرد و نیم 
ساعت برایشان حرف می زد. دو سه تا مسئله ي شرعی می گفت، روایتی می خواند و موعظه اي می کرد اما 
وقتی40 دقیقه حرف می زد، یک هفته عمل می کرد. خانم مصطفوي دختر امام می گفت: پدرمان از بچگی 
سر نماز خیلی دعوا مرافعه نمی کرد. یک کلمه به ما می گفت: بچه ها بازي و تفریحتان را بکنید، اول وقت 
که خدا دعوتتان کرد، نمازتان را هم بخوانید؛ چون می دانستیم پدرمان کسی است که اول وقت، صداي اذان 
را می شوند، تپش قلب می گیرد، نمی تواند بنشیند. در مهمترین جلسۀ کشوري یا لشکري اگر حضرت امام 
بود، صداي اذان که می آمد، آستین هایش را بالا می زد و بلند می شد. می گفت: خدا دارد دعوت می کند، 
«حیّ علی الصلاة» بیایید نماز. ایشان می گفت: اگر آقا یک مرتبه به ما می گفت که بچه ها حرف خودتان را 
بزنید ولی غیبت نکنید، ما را بس بود زیرا می دانستیم کسی این حرف را می زند که در طول عمرش غیبت 
نکرده است. آیت االله مظاهري می گفت: زمانی که امام در قم تدریس می کرد، یک روز براي عزیمت به محل 
درسش، شنید که یک نفر از شاگردانش غیبت یکی از آقایان را کرده است. امام آنقدر به هم ریخت که دیگر 
نتوانست سر درس بیاید و به خانه برگشت و بیماري مالتی که داشت، عود کرد و تا سه روز در خانه افتاد. 
درود خدا بر پدران و مادرانی که اهل عمل اند. با نماز شوخی نمی کنند، با حجاب شوخی نمی کنند. بچه از 
بچگی می فهمد نماز مهم است ولی وقتی پدرش به نماز اهمیت نمی دهد، می فهمد که می شود با نماز 
شوخی کرد. دختر بچۀ کوچک وقتی می بیند مادرش موقعی که سبزي فروش یا میوه فروشی داخل کوچه 
می آید، حجابش کامل است، می فهمد حجاب جدي است و شوخی نیست. بعضی از افراد سوال می کنند 
چرا گاهی مواقع بچه هایی که در خانواده هاي متدین هستند از جهت دینی ضعف دارند؟ در نمازشان، در 
حجابشان و در موارد دیگر. 
گاهی مواقع پدر و مادر به هیچ عنوان مقصر نیستند. پدر و مادر هرکاري براي تربیت فرزند کرده اند ولی 
بچه بد در می آید زیرا عوامل تربیت فقط پدر و مادر نیستند. گاهی مواقع بچه هاي معصومین بد در می 
آمدند. جعفر کذاب عموي امام زمان ادعاي امامت داشت. امام رضا علیه السلام برادري به نام زیدالنار داشت
که چند بار او را توبیخ کرد و گفت: فکر نکن چون فرزند موسی بن جعفر هستی هشت در بهشت به روي توباز است، باید اهل عمل باشی. پس عوامل تربیت چیزهاي دیگري هستند اما گاهی اوقات پدر و مادر در یک 
جا کوتاهی می کند. آن کجاست؟ اهل عمل دینی هستند ولی اخلاق دینی ندارند. دختر خانمی نامه اي 
نوشته بود که حاج آقا ما پدري داریم که اهل مسجد هست ولی وقتی خانه می آید، چهار ستون بدنمان می 
لرزد. با کوچکترین بهانه اي دعوا راه می اندازد. چندي پیش برادرم که 17 ،18 سال دارد با پدرم مشاجره 
اي کرد، ایشان عصبانی شد و با وسیله اي محکم به سر برادرم زد و الان دوماه در کما است . با این پدر چه 
کار کنیم؟ همین پدر نماز خوان، بچه اش را بی نماز می کند. اگر نماز این است که خودت را درست نکرده، 
من این نماز را نمی خواهم. مرحوم شیخ مرتضی زاهد در تهران بود. چون زهد فوق العاده اي داشت به شیخ 
مرتضی زاهد معروف بود. حضرت امام ایشان را خیلی دوست داشت با او رفیق بود. گاهی اوقات مرحوم آیت 
االله بروجردي ایشان را به قم دعوت می کرد که چند کلمه من را نصیحت و موعظه کن. ایشان به قم می 
رفت و چند کلمه صحبت می کرد، آقاي بروجردي با آن عظمت زار زار گریه می کرد. آقاي شیخ مرتضی 
زاهد صاحب نفس بود. یک مرتبه منزل ایشان را دزد می زند. آقا ظاهراً نیم ساعت مانده به اذان صبح به 
مسجد رفته بودند. ایشان در خانه چیزي نداشت ولی دزد این را نمی دانست. وقتی وارد شد چیزي نیافت و 
تنها یک قالیچه پیدا کرد. قالیچه را زیر بغل گذاشت و در کوچه را باز کرد که با شیخ مرتضی زاهد مواجه 
شد. آقا تا او را دید، گفت: سلام علیکم، خیلی خوش آمدي، میهمان حبیب خدا است آن هم میهمانی که با 
پاي مبارك خودش وارد خانه شده باشد. چرا نگفتی زودتر بیایم تا چیزي از قبل تهیه کنم؟ دزد می گوید: 
آقا من را به داخل خانه آورد. گفت: بنشین تا چایی درست کنم و با هم بخوریم. با هم بیست دقیقه اي 
نشستیم و چایی خوردیم. بعد آقا گفت: آقا جان، اگر بمانی ظهر آبگوشتی بار می گذارم تا با هم ناهار 
بخوریم. گفتم: نه، اجازه بدهید من بروم؟ گفت: میل خودتان است. هنگام رفتن شیخ مرتضی زاهد قالیچه را 
تا دم در آورد و گفت: آقا این هدیه است، به روي من نیاورد که دزدم. فقط یک کلمه به من گفت: جوان
پاك زندگی کن. از فرداي آن روز می گویند: یکی از کسانی که پشت سر شیخ مرتضی زاهد نمازش ترك 
نمی شد، همین جوان دزد بود. آدم با اخلاقش خیلی کارها می تواند انجام دهد. پدر و مادر در خانه علاوه بر 
عمل دینی، باید اخلاق دینی هم داشته باشند.
سست شدن پیوندها
پیوندها سست شده است، خانواده مورد هجوم قرار گرفته است. خانواده اي که محل تربیت سرباز براي دین 
خدا است را باید حفظ کرد. یکی از چیزهایی که در تحکیم خانواده بسیار مهم است وقت گذاشتن براي 
یکدیگر است، با همدیگر بگویید و بخندید. میانگین صحبت خانواده ها در ایران می دانید چقدر است؟ 
میانگین صحبت خانواده ها 19 دقیقه است، این خیلی کم است. از سر کار که می آید، جلوي تلویزیون لم 
می دهد یا روزنامه می خواند. پیغمبر اکرم فرمود: (جلوس المرءِ عند زوجها) اگر مردي پیش زنش بنشیند،خیلی محبوب است. امام باقر علیه السلام فرمود: (تَعاطَفوا) با همدیگر عطوفت داشته باشید و ( تألّفوا) الفت و

انس بگیرید. گاهی حضرت زهرا و امیرالمومنین در باغ حضرت غذایشان را می خوردند. با یکدیگر شوخی

می کردند، براي همدیگر وقت می گذاشتند، با احترام پدر و مادر یکدیگر را صدا می زدند. در خانه اي که

پدر و مادر به هم احترام می گذارند، بچه ها به هردو احترام می گذارند ولی وقتی پدر و مادر در خانه حرمت

یکدیگر را نگه نمی دارند، بچه ها حرمت هیچ کدامشان را نگه نمی دارند. امیرالمومنین و حضرت زهرا هر

موقع یکدیگر را صدا می زدند، حضرت زهرا می فرمود: یا اباالحسن. امیرالمومنین صدا می زد، دختر پیغمبر.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هر موقع وارد خانه می شدم، «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ

وَ الْأَحْزَان» زهراء غم را از دل من برمی برد. در طول 9 سالی که با زهرا زندگی کردم، «لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لا

أغضَبتُها» یک بار من را غضبناك نکرد، من هم او را غضبناك نکردم. یک بار دل من را نشکست، من هم دل

او را نشکستم. مرحوم علامه ي طباطبایی می گفت: من 40 سال با این زن زندگی کردم، یک بار کاري نکرد

که من در ذهنم باشد که اي کاش یک کار دیگري انجام می داد؛ یعنی قلق همسرش را به دست آورده بود و

طبق همان رفتار می کرد. ایشان می گفت: در واقع تفسیر با عظمت المیزان را دو نفر نوشتند. یکی خودش

و دیگري خانمش. خانمش ننوشت اما پشتیبان او بود. وقتی خانم ایشان از دنیا رفت، علامه تا سه سال هر

روز سر قبر ایشان می آمد. بعد از سه سال چون پیر و مریض شده بود در هفته یکی دو مرتبه می آمد.

ایشان خیلی گریه می کرد. می گفتند: آقا این قدر گریه نکنید. می گفت: وقتی یاد مهربانی ها و فداکاري

هاي او موقع درس خواندن یا نوشتن المیزان می افت م نمی توانم آرام بنشینم. پیوند بین اعضاي خانواده با

یکدیگر باید محکم باشد، این خودش حفظ کنندة بچه ها است. وقتی رفاقت و بگو و بخند بیشتر شود،

فرزندت به جاي آنکه سراغ رفیق اش برود، سراغ تو می آید.

سومین مطلب براي حفظ خانواده: فضاسازي

پیغمبر اکرم فرمود: پدر و مادرها «افْعَلُوا الْخَیْر» خودتان اهل عمل باشید. بعد فرمود: «وَ ذَکِّرُوهُم باالله» بچه

ها را متوجه خدا کنید، یعنی فضاي خانه را، فضاي یاد خدا کنید کما این که فضاي یاد خدا را می شود

فضاي غفلت کرد. فضا سازي، یکی از راه هاي تربیت غیر مستقیم است که بسیار موثر است. خانه اي که سه

هزارتا شبکۀ ماهواره اي در آن است که 30 تا شبکۀ سالم در آن نمی توان پیدا کرد تا با زن و بچه ببینند،

این خانه، فضاي غفلت از خدا است یا فضاي ذکر و یاد خدا؟ نوجوان 13 ساله اي در نامه اي نوشته بود: چند

ماه است مبتلی به یک عادت معصیت شده ام، یک گناهی براي من عادت شده است، بیچاره شده ام. می

گفت: این عادت از زمانی شروع شد که داخل اتاق خوابیده بودم. پدر و مادرم گمان می کردند که من خوابمو در اتاق به سمت تلویزیونی که متصل به ماهواره بود، باز بود. می گفت: فیلمی را دیدم که پدر و مادرم

مشغول دیدنش بودند. می گفت: آن گناه، از دیدن آن فیلم شروع شد که به شدت تحریک شدم و الان دارم

بیچاره می شوم. 13 سالش است و شاید هنوز به بلوغ نرسیده باشد. به این فضا، فضاي غفلت می گویند اما

فضاي خانه ها را می شود فضاي ذکر و یاد خدا کرد، «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه» خانه

هایی که براي آسمانیان نور می دهد. پیغمبر فرمود: همان گونه که وقتی آسمان را در شب نگاه می کنید،

بعضی از ستاره ها پرنور و بعضی کم نور هستند. آسمانیان وقتی زمین را نگاه می کنند، بعضی از خانه ها پر

نور و بعضی کم نور هستند، بعضی ها تاریک است و اصلاً به چشم ملائکه نمی آید. آن خانه هایی که نور

دارد ولو کم نور، خانه هاي ذکر است. کاري کنیم که خانه هایمان به چشم آسمانیان بیاید. اگر بلایی در این

خانه آمد، برایمان دعا کنند.

حافظ چقدر قشنگ می گوید:

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاي فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

طوري زندگی کن که ملائکه برایت دعا کنند و بگویند: خدایا ما این را می شناسیم، آدم خوبی است. حالا

یک چیزي از دستش در رفته است. در اصول کافی روایتی از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمودند: «نَوِّرُوا

بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَ لَاتَتَّخِذُوهَا قُبُورا کَمَا فَعَلَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارى» خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی

کنید. پدر و مادر عزیز، گاهی مواقع صداي قرآنت بالا برود، صداي دعایی که می خوانی بالا برود. اگر بچه

ببیند که پدرش قرآن می خواند، مادرش دعا می خواند و اشک می ریزد، بالاترین تربیت براي او است.

پیغمبر فرمود: خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید تا مانند قبرستان سرد و تاریک قرار نشود آنچنان

که یهود و نصاري این کار را کردند. یهود و نصاري چه کار کردند؟ حضرت فرمود: «صَلَّوْا فِی الْکَنَائِسِ وَ الْبِیَعِ،

وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُم» عبادت شان را در کلیساها و کنیسه ها انجام دادند و خانه هایشان را تعطیل کردند. پیغمبر

فرمود: مبادا شما این کار را کنید. همۀ عبادتتان را در محافل عمومی انجام ندهید، در خانه هایتان نیز انجام

دهید. یکی از آسیب هایی که متوجه ما است و هواسمان را باید جمع کنیم، همین قرآن خواندن هایی است

که بعد از نماز مغرب و عشاء تقریباً در همۀ مساجد کشور اجراء می شود. یک صفحه قرآن خوانده می شود

که اگر در روز کسی نرسید قرآن بخواند، شب که براي نماز مغرب و عشاء به مسجد می آید، قرآنش را

بخواند. آن کسی که بانی این سنت بود، این قصد را داشت اما این می تواند یک آسیب باشد. حاج آقا، قرآن

خواندن هم آسیب دارد؟ نه، ولی این آسیب را دارد که شما در مسجد قرآن بخوانی و دیگر در خانه ات

نخوانی. پیغمبر فرمود: مبادا کاري که یهود و نصاري کردند، شما انجام دهید. عبادت هایتان را فقط در معابد

عمومی انجام ندهید. ما نماز جماعت هایمان را که در مسجد می خوانیم، عزاداري ها و سینه زنی هایمان رامسجد می آییم، جشن هاي معصومین را مسجد می آییم، حدیث کساء، دعاي کمیل و دعاي ندبه را در

مسجد می خوانیم، پس خانه چه می شود؟ این همان چیزي است که پیغمبر اکرم فرمود: این کار را نکنید.

مرحوم فیض کاشانی در کتاب محجۀ البیضاة در مورد قرآن خواندن تردید کرده که فتوا دهد در خانه بهتر

است یا در مسجد؟ ترجیح داده است در خانه.

گریز وروضه :

باران رحمت من به خواهرت نزول کن

داداش به جان مادر بچه هامو قبول کن

عون و محمد آقازاده هاي بی بی زینب سلام االله علیها هستند ،سنشون کم بوده است ،زیر پانزده سال،بعضی

روایات داره خانوم،اینها را داخل خیمه لباس نو به تنشان کرد،چشم هایشان را سرمه کشید،به مو هایشان

شانه زد،به بدن هایشان عطر کشید،فرمود:حالا بروید پهلو دایی تان،به دست و پایش بی افتید،اجازه ي

میدان بگیرید، مادر یادتان باشد،اگه دایی قبول نکرد،یادتان نرود،دایی رو به چادر مادرم قسم بدهید،

حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم

ببخش که هدیه کم آوردم حسین ستاره ي عرش برینم

بشنو صداي آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام

نقل این است که :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشان جلوي خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من داخل

نمی آیم،شما بروید و از دایی تان اجازه بگیرید من اینجا ایستاده ام ، خود زینب بیرون ایستاده،دائم می

گوید خدایا،نکند من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند داخل و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد

مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمی شود.راضی نمی شود!چطور؟دست بچه ها را

گرفت امد داخل خیمه ي ابی عبداالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اکبر می

شود،فوري می گویی برو،وقتی نوبت قاسم می شود،ولو سخت راضی می شوي،حالا که نوبت من شده،نه می

گویی . نمی دانید چقدر حسین گریه کرد.

تو باید امشب با زینب بگی این است،نشست کف خیمه:

حسین غریب مادر حسین...... 

موضوعات مرتبط: محرم، متن سخنرانی، خانواده

داستان بهلول نبّاش
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 20:22 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

فضای غمناک گورستان، که پیکرهای مردگان را در آغوش گرفته بود،شب ها،وحشت و هول بیشتری داشت و کمتر کسی جرأت می کرد،به آن سرزمین خاموش وارد شود،اما گاهی افراد نگون بختی بدون بیم و هراس به آن وادی سکوت قدم می گذاشتند و حتی به مردگان بی دفاع هم رحم نمی کردند!

معاذ بن جبل، که از یاران ممتاز پیامبر(ص) بود،در حالی که سخت اشک می ریخت،به خانه پیامبر(ص) وارد شد و آن گاه، که حضرت از علّت گریه او سؤال کرد؛گفت:جوان زیبایی را مقابل در خانه مشاهده کردم،که چون مادر فرزند مرده ای،به وضع جوانی خود گریه می کرد و می خواست وارد خانه شود.

جوان با اجازه پیامبر(ص) وارد شد.سلام کرد و جواب شنید و در پاسخ به سؤال پیامبر(ص) که علت گریه او چیست گفت:گناه بزرگی کرده ام،که اگر خداوند مرا به بخشی از آن مؤاخذه کند،اهل دوزخ خواهم بود!

پیامبر(ص)فرمودند:مگر گرفتار شرک و الحاد نسبت به خدا شده ای؟

جوان پاسخ داد:هرگز به چنین فکر انحرافی مبتلا نشده ام.

پیامبر(ص)فرمودند:مگر مرتکب آدم کشی و قتل نفس شده ای؟

وقتی،جوان پاسخ داد:نه،پیامبر(ص) فرمودند:اگر به اندازه کوه ها هم گناه کرده باشی،خدا آنها را می آمرزد.

جوان گفت:گناه من از کوه ها هم بزرگ تر است!

پیامبر(ص) فرمودند:اگر گناهت به اندازه زمین های هفتگانه،دریاها،درختان و همه مخلوقات زمین هم باشد،خدا می بخشد!

وقتی جوان گناه خود را بزرگ تر از اینها هم،اعلام نمود،پیامبر(ص) ناراحت شد و فرمودند:ای جوان! آیا گناه تو بزرگ تر است یا پروردگار تو؟

جوان گفت:هیچ چیز از پروردگار من بزرگ تر نیست،او از همه چیز بزرگ تر است.

پیامبر(ص) فرمودند:مگر برای آمرزش گناهان بزرگ،جز خدای بزرگ کسی هست؟

وقتی جوان جواب مثبت داد،رسول خدا(ص) سؤال کردند:ای جوان! مگر چه گناه بزرگی مرتکب شده ای که این قدر آشفته و پریشانی؟!

جوان؛با ناراحتی زیاد اعتراف کرد:«ای رسول خدا(ص)، من آدم تیره بختی هستم،مدت هفت سال،قبرهای مردگان را می شکافتم و کفن های آنان را سرقت می کردم،یکی از شب ها وقتی قبر دختر جوانی را شکافتم و پس از در آوردن کفن،جنازه او را کنار قبر رها کردم،شیطان مرا وسوسه کرد، که به او تجاوز کنم! پس از آن،وقتی در حال بازگشت بودم،از سوی او ناله دردناکی شنیدم، که از شکایت در پیشگاه پروردگار عالم با آن وضع دردناک در روز قیامت و عذاب الهی وعده می داد،با این گناه بزرگ،آیا من راه نجاتی دارم؟!»

رسول خدا(ص) با شنیدن این داستان دردناک و گناه بزرگ،به قدری ناراحت شد،که اورا فاسق نامید و با رعایت مصلحت و چاره جویی واقعی از خود دور گردانید،تا خود به جبران گذشته اقدام کند.

جوان،در حالی که از عذاب الهی سخت به خود می پیچید،خانه را ترک نمود،به بازار «مدینه» رفت،مقداری آذوقه و مواد خوراکی تهیه کرد و برای راز و نیاز سر به بیابان گذاشت!او،به یکی از کوه های اطراف مدینه رفت،لباس ژنده ای پوشید،دست های خود را با زنجیر به گردن بست و ناله ها و ضجّه های دلخراشی سر داد! او پیوسته اشک می ریخت و ناله می زد،که ای خدای بزرگ! این بنده شرمنده توست، خودت که به وضع خراب وی آگاهی،اکنون،از اعمال زشت خود سخت،پشیمان است و چشم امید به رحمت بی منتهای تو دوخته است،آیا او را می رانی و از درگاه خویش محروم می کنی؟

این آه و زاری و این ناله های دردمندانه و سوزناک و این خواهش و التماس به درگاه خدای مهربان،چهل شبانه روز،در آن کوه ادامه یافت و از خداوند می خواست،که جرم و گناه بزرگ او را ببخشاید،تا از عذاب قیامت نجات یابد.

بدین مناسبت و به نشانه قبولی توبه او با آن ناله ها و پشیمانی واقعی،آیه قرآن نازل شد:«و الذین إذا فعلوا فاحشة؛أو ظلموا أنفسهم ذکروا اللّه؛فاستغفروا لذنوبهم…؛نیکوکاران؛کسانی هستند که اگر عمل زشی انجام دهند یا در حق خویش ستم روا دارند،به یاد خدا می افتند و برای گناهان خود تقاضای بخشایش می کنند و جز خدا کیست،که گناهان را ببخشد؟و نیز این گونه افراد در حالی که دانایی دارند،اصرار بر گناه هم نمی کنند،پاداش اینان،آمرزش پروردگار و بهشت هایی است که زیر (درختان) آنها،نهرها جاری است…».(سوره آل عمران،آیات 136 ـ 135)

با نزول این آیات قرآن،پیامبر(ص) از خانه خارج شد و به جست و جوی جوانی که به خاطر چاره جویی جدّی او را از خویش دور کرده بود پرداخت.

معاذ بن جبل،به آن حضرت اطلاع داد:شنیده ایم آن جوان،در فلان کوه به گریه و ناله و حال استغفار و درخواست پذیرش توبه از پیشگاه خداوند به سر می برد.

پیامبر(ص)با گروهی از اصحاب روانه شدند و به بالای کوه رفتند،بهلول هم چنان مشغول گریه و ناله و تقاضای آمرزش گناه بزرگ خود از درگاه خداوند بود،مشاهده کردند وی،در مدت این چهل شبانه روز،آن قدر زیر آفتاب گریه و ناله کرده، که ضعیف و لاغر گردیده،مژه های چشم او از گریه زیاد ریخته و هم چنان با پشیمانی از گناهان گذشته،به رحمت الهی چشم دوخته و انتظار بخشایش خداوند مهربان را می کشد.

در آن حال،پیامبر (ص) وهمراهان نزد او رفتند،آن حضرت زنجیر را از دست و گردن او باز نمود، گرد و غبار از سر و صو رتش پاک کرد،و با یادآوری آیات قرآن،که در بالا گذشت،مژده آمرزش گناهان و بهشت را به وی داد،و او را آزاد کرده خدا از آتش دوزخ اعلام کرد.

پیامبر(ص) آنگاه خطاب به یاران فرمودند:توبه باید این گونه باشد،که بهلول به خاطر پاک شدن از گناهان انجام داده و قرآن مژده پذیرفته شدن آن را اعلام نموده است.1

این مرد در تاریخ،به بهلول نبّاش[یعنی کسی که برای کفن دزدی،قبرها را می شکافت] معروف شد.

 

1.تفسیر نورالثقلین،ج 1، ص 393، بحارالانوار، ج 6، ص 26



علمدار خدا نگهدار
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:58 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه علمدار خدانگهدار از جواد مقدم

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁
من سکینه حزینم ♭♯♮
سنگ غم شکست آیینه ام ♭♯♮
یه دنیا غمه تو سینه ام ♭♯♮
وای، وای، وای
من سکینه حزینم، سنگ غم شکست آیینه ام ♭♯♮
یه دنیا غمه تو سینه ام، وای، وای، وای ♭♯♮
اون که بغضشو خورد تو گلو اون که تو دلش مونده آرزو ♭♯♮
sevilmusic دانلود نوحه علمدار خدانگهدار از جواد مقدم
اون که مشک رو داد دست عمو، وای، وای، وای ♭♯♮
عمو رفتی برگشتی، عمو تو کجای دشتی ♭♯♮
عمو فراموش نکردی، عمو گفتی بر میگردی ♭♯♮
عمو بی تو آب حرومه، عمو کارمون تمومه ♭♯♮
دانلود همه نوحه های جواد مقدم

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

جواد مقدم علمدار خدانگهدار

پخش آنلاین موزیک

 


سیره پیامبر ص در برخورد با نا هنجاری ها
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:27 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سیره پیامبر در برخورد با ناهنجاری‌ها

نویسندگان: ابوالحسن جلیلی

منبع: فرهنگ کوثر 1388 شماره 78

حوزه های تخصصی:

  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامیمنطق، فلسفه و کلام اسلامی کلامپیامبرشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامیتاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسیتاریخ و سیره اهل بیت(ع)
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامیاخلاق و تعلیم و تربیت اسلامیتعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینیالگوها و عبرتهای شخصیتی و رفتاری

دریافت مقالهدریافت فایل ارجاع: RIS (پژوهیار، EndNote ، ProCite ، Reference Manager) | BibTex

چکیده

متن

گفتار و رفتار رسول خدا(ص) که از اولی، به سنت گفتاری و از دومی، به سنت کرداری تعبیر می‌شود، برای همه امت اسلامی حجت است و بر اساس آموزه‌های قرآنی، آن حضرت اسوه و الگوی مؤمنان معرفی شده‌ است:
( لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا )؛[1]
شهید مطهری در کتاب سیری در سیره‌ نبوی می‌فرماید: 
«سیره پیغمبر؛ یعنی سبک پیغمبر، متدی که پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به کار می‌برد ... مثلاً پیغمبر تبلیغ می‌کرد، روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟»
بنابراین ‌معرفت به اینکه پیامبر الهی در مواجهه با پدیده‌های گوناگون در جامعه اسلامی، چه واکنشی نشان می‌داده، از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ زیرا ما مسلمانان موظفیم که سیره و منطق عملی ایشان را بشناسیم تا آن را در زندگی خود به کار گیریم.
در این مقاله به شیوه برخورد پیامبراکرم(ص) با ناهنجاری‌های اخلاقی و معنوی جامعه می‌پردازیم. با رجوع به سیره پیامبر(ص) در این زمینه، می‌بینیم که ایشان شیوه‌های مختلفی داشت: گاهی با غلظت و تندی، گاهی با رأفت و مهربانی، گاهی با صراحت  و گاهی با کنایه با ناهنجاری‌های جامعه برخورد می‌کرد. آن حضرت در همه جا از این شیوه‌ها در جهت بیداری و آگاهی مردم استفاده می‌کرد. شمشیر زدن و ملاطفت او برای آگاهی و بیدارسازی مردم بود. او می‌خواست دل کوری را بینا کند، گوش کری را شنوا سازد و چشم کوری را به روی حقیقت بگشاید.
شیوه‌های برخورد پیامبر اکرم(ص) با ناهنجاری‌ها، تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد؛ زیرا نهی از منکر در جایی است که ناهنجاری اخلاقی، معنوی، اجتماعی و سیاسی وجود داشته باشد. از این رو، ابتدا بحثی مبسوط درباره امر به معروف و نهی از منکر، به استناد آیات و روایات ارائه خواهیم داد و سپس، شیوه‌های برخورد پیامبر(ص) با ناهنجاری‌های جامعه را بررسی خواهیم کرد.
تعریف امر به معروف و نهی از منکر
گفته شده که: «المعروف اسم لکل فعل یعرف بالعقل أو ‌الشرع حسنة، و المنکر ما ینکر بهما».[2] 
و در اصطلاح: «الامر و هوالعمل علی‌الطاعه قولاً، أو فعلاً، و النهی و هو منع من فعل‌المعاصی قولاً، أو فعلاً».[3]
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر 
الف) آیات
1¬. آل عمران،آیه 104 : ( ولتکن منکم امةیدعون الی‌الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن‌المنکر و اولئک هم‌المفلحون).
2 .آل‌عمران، آیه 110 : )کنتم خیرامة اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن‌المنکر و تؤمنون بالله(.
3 .
آل عمران، آیه114 : یؤمنون بالله و الیوم الاخر و یأمرون بالمعروف  و ینهون عن‌المنکر و یسارعون بالخیرات و اولئک من‌الصالحین.
4 . اعراف، آیات 163 تا 166 :وسئلهم عن‌القریة التی کانت حاضرة البحر إذ یعدون فی‌السّبت...فلمّا عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردة خاسئین.
5 . حج، آیه 41 : الّذین إن مکّناهم فی‌الارض أقاموا ‌‌الصّلوة و اتوا‌ الزّکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن‌المنکر و لله عاقبة الامور.
6 . توبه، آیه 112 : ...ألآمرون بالمعروف و‌النّاهون عن‌المنکر و الحافظون لحدودالله و بشّرالمؤمنین.
7 . توبه، آیه 71 : ... یأمرون بالمعروف و ینهون عن‌المنکر و یقیمون‌الصّلوة و یؤتون‌ الزّکوة و یطیعون ‌الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إنّ‌الله عزیز حکیم.
8 . اعراف، آیه 157 : الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ الامّیّ الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی‌التّوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن‌المنکر و...
9 . اعراف، آیه 199 : خذالعفو وأمر بالعرف و أعرض عن‌الجاهلین.
10 . لقمان، آیه 17 : یا بنیّ أقم‌الصّلوة وأمر بالمعروف وانه عن‌المنکر واصبر علی ما أصابک إنّ ذلک من عزم‌الامور.
11 . عصر، آیه 3 : إلاّ الذین آمنوا و عملوا ‌الصالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
ب) روایات
به دلیل آنکه در این مقاله به سیره پیامبر اسلام پرداخته‌ایم، در اینجا به روایاتی که از آن حضرت در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر وارد شده، اکتفا می‌کنیم:
«إذا ترکتْ امّتی ألامر بالمعروف و‌النّهی عن‌المنکر فلیؤذن بوقاع من‌الله جلّ إسمه؛[4] 
هنگامی که امت من، امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند، باید آماده‌ جنگ با خدای متعال باشند».
«لاتزال امتی بخیر ما أمروا بالمعروف و نهوا عن‌المنکر و تعاونوا علی‌البرّ، فاذا لم یفعلوا  ذلک نزعتْ منهم‌البرکات، و سلّط بعضهم علی بعض، و لم یکن لهم ناصر فی‌الارض و لا فی‌السّماء
؛[5] 
مادامی که امت من، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و در نیکی‌ها یکدیگر را یاری می‌کنند، پیوسته در خیر هستند. پس هر گاه این کار را ترک کنند، برکات از پیش آنها کنده می‌شود و بعضی از آنها بر بعضی دیگر تسلط می‌یابند و برای آنها یاوری در زمین و آسمان نیست».
«من رأی منکم منکراً، فلیغیّره بیده، فانْ لم‌یستطع فبلسانه، فانْ لم‌یستطع فبقلبه، و ذلک أضعف‌الإیمان
؛[6] 
هر یک از شما‌ منکری را دید، باید با دست خود آن را تغییر دهد. اگر نتوانست، با زبانش تغییر دهد(و اعتراض کند)، و باز اگر نتوانست، در قلبش آن را انکار کند و این، ضعیف‌ترین مرحله ایمان است».
«إنّ‌الله یبغض المؤمن الضّعیف الّذی لا دین لـه، قیل: و ما هو‌المؤمن الضّعیف الّذی لا دین لـه؟ قال: الّذی لا ینهی عن‌المنکر
؛[7] خداوند از مؤمن ضعیفی که دین ندارد، نفرت دارد. عرض شد: مؤمنی که دین ندارد، کیست؟  فرمود: کسی که نهی از منکر نمی‌کند».
«نصرالمظلوم و الأمر بالمعروف و النهی عن‌المنکر جهاد؛
[8] 
یاری رساندن به ستمدیده و امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خداست».
«امرنی ربّی بمداراة الناس کما امرنی بأداء الفرائض
؛[9] 
پروردگارم همان گونه که مرا به انجام دادن واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است».
اصول حاکم در برخورد با ناهنجاری‌ها 
1. اصل مدارا و رحمت
اسلام مدارا با توده‌ مردم ـ اعم از مخالف و موافق ـ را ضروری دانسته، احکام و سیاست را بدون تبعیض بین آنان اجرا می‌کند. در صدر اسلام و دوران 250 ساله عصر امامت، سیره معصومان و اهل بیت: گواه بر رحمت و ملایمت آنان در برخورد با مردم است و بر آن تأکید می‌ورزیدند؛ چنان که پیامبر می‌فرماید:
«مداراة الناس نصف‌الإیمان، والرفق بهم نصف‌العیش
؛[10] 
مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است».
«أعقلُ الناس أشدُّهم مداراةً للناس، و أذلُّ الناس مَن أهانَ الناس
؛[11] عاقل‌ترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند، و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد».
به کارگیری این شیوه، موفقیت بیشتری به همراه خواهد داشت، به خصوص برای حاکمان و مدیران جامعه. بدین روی، پیامبر برای تحقق اهداف اصلی خود در امر«هدایت جامعه»، این شیوه را برگزید و اصل مدارا و رحمت، اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت او در تألیف قلب‌ها، محبت و ملایمت او بود که از صد لشکر قوی‌تر است. سیره‌نویسان نگاشته‌اند: «پیامبر(ص) دارای قلبی رقیق بود و با همه مسلمانان مهربان بود».
[12] 
زراره از امام باقر(ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) می‌فرمود:
«بی‌گمان، رفق بر چیزی قرار نگرفت، مگر آنکه زینتش بخشید».[13] 
با تکیه بر روایات متعدد از پیامبر، می‌توان گفت از جمله اصول مهم دین اسلام، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هر گونه سخت‌گیری بی‌مورد است؛ همچنان که از پیامبر نقل شده که فرمود: 
«من با دینِ یکتاگرای با گذشت ـ یا آسان ـ مبعوث شده‌ام و هر کس با سنت من مخالفت ورزد، از من نیست».[14]
بر خلاف بعضی که می‌پندارند سمحه و سهله بودن دین، به معنای گذشتن از اصول دین و کوتاه آمدن در مقابل اقدامات مخالفان است، مدارا به معنای آسان‌گیری اولاً، در اصل پذیرش دین است که هیچ‌گونه اجبار و اکراهی در آن نیست و ثانیاً، در عمل به احکام دین، تا جایی که اصول آن حفظ شود.
پیامبر در سلوک فردی و در امور شخصی، نرم وملایم بود؛ ولی در تعهدها و مسئولیت‌های اجتماعی، نهایت درجه‌ صلابت را داشت  و در مقابل کسانی که ناهنجاری اجتماعی را از حد می‌گذراندند و با فتنه انگیزی، با اساس دین اسلام مقابله می‌کردند، به شدت با آنها برخورد می‌کرد؛ همانند به آتش کشیدن مسجد «ضرار» که منافقان به سرکردگی ابوعامر به بهانه بیماری و عدم توانایی حضور در مسجد «قبا» و با حربه «مذهب علیه مذهب» تصمیم داشتند به جامعه نوپای مسلمانان آسیب برسانند.[15]
عصر نبوی، عصر تأسیس نظام اسلامی و تکوین اعتقادات اسلامی در میان مردم بود و به همین دلیل، رفتارهای پیامبر بیشتر با مدارا بود تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند. بدین روی، گاه مخالفت‌های عملی با گذشت پیامبر همراه بود. 
به کارگیری شیوه سمحه و سهله(مدارا) مزایای بی‌شماری برای حاکم اسلامی درپی‌دارد؛ از جمله ایجاد فضای مناسب برای برخورد اندیشه‌ها و ترقی و تکامل آنها، جلوگیری از توسل به زور و سخت‌گیری و تحمیل عقیده و مهم‌تر از همه، حفظ وحدت  جامعه که موجبات رشد جامعه را فراهم می‌سازد.
در تاریخ آورده‌اند: که یک یهودی در کوچه جلو پیامبر را گرفت و ادعا کرد که از رسول‌الله(ص) طلبی دارد و در  همان جا طلبش را خواست. رسول اکرم (ص) با آرامش گفت: «اولاً، طلبی از من نداری و ثانیاً، مالی به همراه ندارم. بگذار بروم تا قضیه را حل کنیم». 
یهودی قبول نکرد و با پیامبر گلاویز شد و ردای پیامبر را به دور گردن ایشان پیچید؛ به طوری که گردن مبارک، قرمز شد. مسلمان‌ها خواستند خشونت به خرج دهند که پیامبر مانع شد و آن قدر نرمش نشان داد که یهودی از کارش پشیمان شد و اسلام آورد.[16]
برتراند راسل در مورد تساهل در میان مسلمانان، اظهار می‌دارد:«بعضی از صفات برگزیده بر حسب عادت، آنها را جزو عادات حسنه بخصوص عیسویان می‌شماریم، پیش از این، در مشرق زمین بیشتر مستحسن شمرده می‌شدند و به آنها عمل می‌کردند تا در مغرب زمین. تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام، به ویژه حکومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیانی که کافر و مرتد تلقی می‌شدند، بسیار جوانمردانه‌تر از رفتار امپراتوران بیزانس نسبت به عیسویان بود؛ زیرا پیامبر اسلام نه تشکیلات انگیزاسیون (تفتیش عقاید) اروپا را به وجود آورد و نه سیاه‌چاله‌های آن را که در قرون وسطا رایج بودند».[17]
مدارا در سیره نبوی
1. عبدالله‌بن ابیّ، رئیس منافقان مدینه بود.  به ‌‌رغم اقدامات و خیانت‌های او در مراحل گوناگون، پیامبر با او مدارا می‌کرد. او در مدینه جایگاهی بالا داشت پیامبر علیه او اقدامی نکرد. پس از غزوه بنی‌المصطلق، به دنبال برخی مسائل، او گفت: )لئن رجعنا الی‌المدینة لیخرجن الأعز منها الأذل( [18] . کنایه از اینکه پس از برگشت به مدینه، پیامبر را از آنجا بیرون می‌کند. این خبر به پیامبر رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی که مسئله قتل او شایع گردید. اما پیامبر فرمود: چنین حکمی (قتل) جایز نیست.[19]
2.نبتل‌بن حرث، همان کسی است که درباره پیامبر گفت: «انما محمد اذنٌ ... » و این آیه درباره‌اش نازل شد: 
(و منهم‌الذین یؤذون النبی و یقولون هو اذنٌ قل اذن خیر لکم(.[20]
 پیامبر درباره نبتل فرمود:«من احب ان ینظر الی‌الشیطان فلینظر الی نبتل بن‌الحرث».
[21] اما با وجود این، دستوری از پیامبر در مقابله با او صادر نشد.
3. وقتی شتر پیامبر گم شد و همه به دنبال شتر می‌گشتند، زید بن صلیت به کنایه و طعنه گفت: چگونه ادعای پیامبری می‌کند، در حالی که نمی‌داند شترش کجاست؟ پیامبر به علم غیب، جای دقیق شتر را بیان کرد و اصحاب رفتند و همان جا شتر را یافتند؛[22] 
اما پیامبر هیچ برخوردی با او نکرد.
4. وحشی، همان کسی است که در جنگ احد، حمزه عموی پیامبر را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد. او پس از فتح مکه به طائف گریخت، اما پس از مدتی در گروه اعزامی ثقیف، ناگهان بر پیامبر وارد شد و شهادتین گفت و پیغمبر او را بخشید؛ اما فرمود: به جایی برو که دیگر تو را نبینم. او مسلمان شد و در جنگ‌های ردّه، مسیلمه کذاب را کشت.
[23] 
5.هبار بن اسود، شتر زینب دختر پیغمبر را رم داد و  زینب از میان هودج به زمین افتاد و جنین‌اش سقط شد و خود نیز با همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکه خون قاتل را هدر اعلام کرده بود، ولی هبار بن اسود پس از مدتی بر پیامبر وارد شد و گفت: «... می‌خواستم به عجم‌ها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم...». او تقاضای بخشش کرد و پیامبر نیز او را عفو کرد.[24]
6. ابن قیضی، فردی نابینا بود. وقتی لشکریان اسلام به احد می‌رفتند، از زمین مقداری خاک برداشت و به روی مبارک پیامبر پاشید و ناسزا گفت. اصحاب خواستند او را بکشند، اما پیامبر فرمود: «او را رها کنید، هم چشمش کور است و هم دلش».[25] 
2. اصل مبارزه با معاند
اصل دیگری که پیامبر در برخورد با ناهنجاری‌ها آن را به کار می‌گرفت، قاطعیت آن حضرت است و نمونه‌هایی از برخورد تند و انعطاف‌‌ناپذیر پیامبر را در سیره عملی‌اش می‌توان دید و این، در جایی بود که اساس و بنیان دین هدف گرفته می‌شد و مخالفان در برابر اصول تغییر ناپذیر دین اسلام می‌ایستادند و درصدد از بین‌بردن آن بودند و اقداماتی هم می‌کردند. در این موارد، رفتار پیامبر(ص)، متعصبانه و انعطاف‌ناپذیر بود؛ چرا که ماهیت و فلسفه دین همان اصول تغییرناپذیر است و با از بین‌رفتن آن اصول، دینی باقی نخواهد ماند.
تاریخ به خوبی شاهد رفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر برای حفظ اهداف و اصول نهضت اسلامی است؛ اصولی مانند: عبادت خداوند، عدالت، ظلم‌ستیزی و مبارزه با شرک و کفر.
نمونه‌هایی از عدم تساهل در اسلام
یک: انعطاف ناپذیری در برنامه‌های دینی
برنامه‌ها و تعالیم دینی انبیا ـ اعم از عقاید، احکام و اخلاق ـ که با ادله قطعی جزء دین شمرده می‌شوند، به هیچ وجه قابل مسامحه نیستند و به این بهانه که مورد پذیرش مردم نیستند و دردسرساز و مشکل‌آفرین‌اند، نمی‌توان در آنها مسامحه کرد. نهضت انبیا با قاطعیت تمام، درصدد اجرا و تثبیت حقایق دین به جای عقاید باطل گذشته بود؛ اگر چه مشرکان با این عقاید به مخالفت برخاستند و حتی مبارزاتی نیز داشتند، اما مخالفت آنان تأثیری در روند حرکت انبیا نداشت و آنها این اقدامات را بی ‌پاسخ نمی‌گذاشتند. در سیره پیامبر می‌بینیم که پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه، برخوردهای آن حضرت شدت بیشتری یافت.[26]
دو:عدم تساهل در حدود الهی
در مواردی که اقدام مخالفان فقط منافع شخصی انسان را به خطر اندازد و عفو ومدارا، باعث ظلم‌پذیری و ذلت نباشد، از نظر اسلام شایسته است انسان شیوه مدارا و تساهل در پیش بگیرد. اما اگر اقدام آنان در تعارض با حدود الهی باشد، چون رعایت حدود الهی مقدم بر شخصیت انسانی است و انسانیت انسان در گرو رعایت حدود الهی است، در اینجا «مسامحه» جایی ندارد و باید به اقدام عملی روی آورد. مهم‌ترین اقدام عملی که در اسلام تأکید فراوانی به آن شده، «امر به معروف و نهی از منکر» است که دارای شروط و مراحلی است؛ اما کمترین ثمره آن، نظارت عمومی و حراست از احکام و حدود الهی است.
حضرت علی(ع) می‌فرماید: 
«مسلمانی که شکسته شدن حدود الهی را ببیند، اما واکنشی از خود نشان ندهد، مرده‌ای است بین زندگان».[27]
مهم‌‌ترین وظیفه حکومت اسلامی و فلسفه تأسیس آن، اجرای احکام و حدود الهی است. از این رو، در سیره رسول خدا، شاهد برخورد قاطع او به عنوان حاکم اسلامی هستیم و در آیات قرآن نیز برای اجرای احکام و حدود الهی تأکید شده است؛ مانند اجرای حد زن و مرد زناکار، شارب خمر و سارق.[28]
سه:عدم تسامح در عدالت اجتماعی و حقوق مردم
هدف کلی ادیان الهی، برقراری موازین عدالت اجتماعی است تا زمینه تکامل اخلاقی و معنوی همه افراد پدید آید. در مواردی که حقوق شخصی مطرح است، می‌توان تسامح کرد، اما جایی که عدالت اجتماعی و حقوق افراد دیگر مطرح است، تسامح در کار نیست و باید با قاطعیت برخورد کرد. در صدر اسلام  برخی نمونه‌ها را می‌توان نشان داد که پیامبر گرامی اسلام و معصومان با اخلال‌گران برخورد قاطع می‌کردند؛ مانند: 
ـ غارتگران اموال بیت‌المال، که به شدت با آنان برخورد می‌شد؛ به خصوص دستورها و توبیخ‌های فراوانی از دوران حکومت امام علی(ع) درباره والیان متخلف رسیده است.[29]
ـ اخلالگران امنیت اجتماعی، که هم بعد مادی امنیت اجتماعی را شامل می‌شود مانند سرقت، و هم بعد معنوی و فکری امنیت جامعه را؛ مانند: ارتداد و بدعت که نمونه‌های اخلال در امنیت فکری جامعه‌اند.
حضرت علی(ع) در جواب عبید بن بشر خثعمی درباره کیفر راهزن فرمود:
«کسی که راه را گرفته و انسانی را کشته و اموالی نیز برده است، دست و پایش بریده و به دار آویخته می‌شود. کسی که فقط راه را گرفته و انسانی را کشته و مالی نبرده است، کشته می‌شود. کسی که راه را بسته و فقط مالی برده است، دست و پایش بریده می‌شود. و کسی که راه را گرفته، ولی مالی نبرده و کسی را هم نکشته است، تبعید می‌شود».[30]
در سیره نبوی، مواردی یافت نمی‌شود که به تعطیلی حدود الهی منجر شده باشد و ایشان ذره‌ای انعطاف نشان داده باشد. در اجرای حدود، حتی آن حضرت اجازه شفاعت نمی‌داد. از امام صادق(ع) نقل شده است که در عصر پیامبر، زنی از اشراف سرقت کرد. او را نزد پیامبر آوردند. حضرت امر کرد که دستش قطع شود. گروهی نزد پیامبر رفتنند و گفتند: اجرای این حکم، پیامدهای نامطلوبی دارد؛ چو او از اشراف است. حضرت فرمود: 
«امت‌های پیش از شما، حدود را در مورد ضعفایشان اجرا می‌کردند و درباره اقویا و اشراف و بزرگان اجرا نمی‌کردند و به همین دلیل هلاک شدند».
پی‌نوشت‌ها_______________________________________
[1] . احزاب /21.
[2] . مفردات فی غریب‌القرآن، راغب اصفهانی.
[3] .  الروضة ‌البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، شهید ثانی ( اسماعیلیان، قم، 1375ش.)، ص 19، ش 6.
[4] . عقاب‌الاعمال، ص551.
[5]. تهذیب‌البلاغه، خطبه 216. 
[6] . الترغیب و الترهیب، 3/223/1.
[7] . کافی، ج5، ص59.
[8] . جامع‌الاحادیث، ص125.
[9] . کافی، ج2، ص117.
[10] . همان، ج4، ص116.
[11] . سفینة‌البحار، شیخ عباس قمی، ج10، ص441.
[12] . بحارالانوار، ج74، ص394.
[13] . اصول کافی، ج2، ص119.
[14] . تاریخ بغداد خطیب بغدادی، (مصر، مکتبه‌الخانجی)، ج7، ص 209.
[15] . مدارا با مخالفان در قرآن و سنت، غلامرضا نوعی،  (رشت، کتاب مبین، 1379ش.)، ص98.
[16] . سیری در سیره نبوی، ص 207.
[17] . مدارا با مخالفان در قرآن و سنت، ص83.
[18] . منافقین /8.
[19] . سیره ابن هشام، تحقیق: مصطفی سقا و دیگران، ( مصر، حلبی، چ2، 1375ق.)، ج2، ص372.
[20] . توبه/61.
[21] . حیاة‌النبی و سیرته، محمد قوام وشنوی، (قم، 1412ق.)، ص326.
[22] . همان، ص328.
[23] . خاتم‌النبیین، سید علی کمالی، (تهران، اسوه، 1372ش.)، ص95.
[24]  . همان، ص 96.
[25]  . همان، ص99.
[26] . تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن وعترت، حسین عبدالمحمدی، (قم، ظفر، 1381ش.)، ص47.
[27] . فروع کافی، ج1، ص342.
[28] . تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت، ص80.
[29] . همان، ص113.
[30] . وسایل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج28، ص301، ح 34835

موضوعات مرتبط: نبی اکرم

داستان های کوتاه از پیامبر ص
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:22 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

داستان های کوتاه از نبی رحمت صلی الله علیه و آله

 

      

 

کار و تلاش

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با اصحاب خود نشسته بودند. پیامبر جوان نیرومندى را دید که اول صبح مشغول کار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: این شایسته تمجید و ستایش بود، اگر نیروى جوانى خود را در راه خدا به کار مى انداخت ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: چنین نگویید، اگر این جوان کار مى کند تا نیازمندیهاى خود را تأمین کند و از دیگران بى نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنها را از مردم بى نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.

 

رفتار با مردم

در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، عربى به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد. حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست، بپرهیز.

 

پاداش زنان

پیامبر صلى الله علیه و آله در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت. در این بین، زنى بپاخاست و پرسید: آیا براى زنان هم از این فضیلت ها بهره اى هست ؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: آرى، از هنگامى که زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى که کودکان خود را از شیر باز مى گیرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند. و اگر در این فاصله، اجل آنان فرا رسد و مرگ ایشان را دریابد، اجر و منزلت شهید را دریافت خواهند کرد.

 

تعلیم و تعلم

در مدینه روزى پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام صلى الله علیه و آله وارد مسجد گردید، چشمش به دو اجتماع افتاد که در دو دسته تشکیل شده بودند و هر دسته اى حلقه اى تشکیل داده و سرگرم بودند؛ یک دسته به عبادت و ذکر خدا، و دسته اى به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از دیدن هر دو دسته مسرور و خرسند گردید و به همراهانش فرمود: این هر دو دسته کار نیک نموده و بر خیر و سعادتند. لکن من براى دانا کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و مبعوث گشته ام. پس خودش به طرف همان دسته که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان نشست.

 

حب على علیه السلام

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در شب معراج هنگامى که مرا به آسمان مى بردند، به هر جا مى رسیدم، دسته هایى از فرشتگان با اظهار شادى و شادمانى به دیدارم مى آمدند، تا اینکه به جایى رسیدم که جبرئیل به همراه جمعى از فرشتگان به استقبالم آمدند. آن روز جبرئیل سخنى شنیدنى گفت : اگر امت تو بر دوستى و مهر على علیه السلام اجتماع مى کردند، خداوند متعال آتش جهنم را نمى آفرید.

 

دفاع از آبروى مؤمن

ابوالدردأ گوید: مردى در محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آبروى کسى را دستخوش بدگویى قرار داد، دیگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هر کس از آبروى برادر دینى خود دفاع کند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.

 

رأفت با حیوانات

عبدالرحمان بن عبدالله، اظهار مى دارد: در حال مسافرت، در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم. چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشک ) افتاد که دو جوجه با خود داشت. ما جوجه هایش را برداشتیم. حمره آمده، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مطلع گردید فرمود: چه کسى نسبت به فرزند این پرنده، مرتکب خلاف شده، فرزندش را به وى برگردانید.


بخل

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود، مردى را دید که پرده مکه را گرفته و مى گوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز. حضرت پرسید: گناهت چیست ؟ او گفت : من مردى ثروتمند هستم. هر وقت فقیرى به سوى من مى آید و چیزى از من مى خواهد، گویا شعله آتشى به من رو مى آورد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: از من دور شو! و مرا به آتش خود نسوزان. سپس فرمود: اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه ) دو هزار رکعت نماز بگزارى و آن قدر گریه کنى که از اشکهایت نهارها جارى گردد، ولى با خصلت بخل بمیرى، اهل دوزخ خواهى بود. 

 

ریا

شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه افسرده دیدم که مرا ناراحت ساخت. عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم. عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى ریا مى کنند و ریا خود شرک است و سپس آیه 110 سوره کهف را تلاوت فرمودند:

فمن کان یرجوا لقأ ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا

هر کس امید دیدار پروردگار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش ‍ پروردگار خویش، کسى از شریک نگیرد.

 

ریزش گناهان

سلمان مى گوید: در محضر حضرت رسول صلى الله علیه و آله در سایه درختى به سر مى بردیم. آن حضرت شاخه اى از آن درخت را گرفت و آن را تکان داد، برگهاى آن ریخته شد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله به حاضران فرمودند: آیا از من نمى پرسید این چه کارى بود که کردم ؟ گفتم : اى رسول خدا، علت این کار را به ما خبر بده، فرمودند:

ان العبد المسلم اذا قام الى الصلاة تحتاتت عنه خطایاه کما تحتاتت ورق هذه الشجرة.

یعنى همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز ایستاد، گناهان او مى ریزد، همان گونه که برگهاى این درخت مى ریزد.

 

رعایت حال مردم

از معازبن جبل روایت شده است که گفت : رسول اکرم صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم، طول بده و آنان را خسته مکن. و در موسم تابستان، نماز صبح را در روشنایى فجر، اقامه کن. چه اینکه شب، کوتاه است. و مردم نیاز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نیاز خود را برطرف نمایند. 

 

رعایت حقوق دیگران

ابو ایوب انصارى، میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه مى گوید: شبى براى پیامبر صلى الله علیه و آله غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله بردیم. آن حضرت از غذا نخورد، و آن را رد کرد. ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا ندیدیم. من بى تابانه به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم : پدر و مادرم به فدایت ! چرا از غذا نخوردى، و جاى دست شما در آن غذا نبود، تا با خوردن آن قسمت، طلب برکت کنیم ؟

در پاسخ فرمود: آرى، غذاى امروز سیر داشت و چون من در اجتماع شرکت مى کنم و مردم از نزدیک با من تماس مى گیرند و با من سخن مى گویند، از خوردن غذا، معذورم.

ما آن غذا را خوردیم، و از آن پس چنان غذایى براى پیامبر صلى الله علیه و آله آماده نکردیم.

 

ذکر و دعا

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بلند کردن صدا را به ذکر و دعا، که غالبا شیوه مردم متظاهر و ریاکار است، خوش نمى داشت. دریکى از سفرها، یارانش هرگاه که مشرف به دره مى شدند، صدا با تکبیر و تهلیل بلند مى کردند، فرمود: آرام بگیرید، کسى که او را مى خوانید نه گوشش کر است و نه جاى دورى رفته است. او همه جا با شماست و شنوا و نزدیک است.

 

رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان

عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مى ورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند. 

عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت. 

بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود. 

او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع، دور وجود پدر مى گشت. 

این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند! 

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند! 

حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟ 

در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند. 

پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته. پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید. 

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد. 

از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.

 

دعا براى میزبان

جابربن عبدالله گفت : ابوالهیثم غذایى پخت و رسول خدا صلى الله علیه و آله و یارانش را به خوردن آن دعوت کرد و چون اصحاب از خوردن غذا فارغ گشتند. رسول خدا صلى الله علیه و آله به یارانش فرمود: به برادر میزبانتان ثواب برسانید. عرض کردند: ثواب رسانیدن به او چگونه است ؟

فرمودند: هنگامى که کسانى به خانه مردى داخل شدند و غذایش را خورده و نوشیدنى هایش نوشیده شد و براى او دعاى خیر کردند. همین کار موجب ثواب رسانیدن به او خواهد شد.

 

دورى از مجادله

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر اصحاب خود در آمد و دید که : آنان با یکدیگر مجادله و مخاصمه مى کنند. نبى اکرم صلى الله علیه و آله سخت خشمگین شد که از شدت غضب چهره مبارکش چنان سرخ گشت، تو گویى دانه هاى انار بر رخسار مبارک شکسته شده است، و فرمود: آیا براى همین کارها خلق و به خاطر این مسائل مأمور شده اید که بعضى از کتاب خدا را با بعضى دیگر بیامیزید؟ بنگرید به چه مأمورید، به آن عمل کنید و از چه چیزهایى نهى شده اید، از ارتکاب آنها اجتناب ورزید.

 

بوسیدن دست کارگر

وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اکرم صلى الله علیه و آله با او مصافحه کرد و چون دست در دست سعد گذاشت، فرمود، این زبرى چیست که در دستهاى توست ؟ عرض کرد: یا رسول الله ! با بیل و کلنگ کار مى کنم و براى خانواده ام روزى فراهم مى نمایم. رسول خدا صلى الله علیه و آله دست سعد را ببوسید و فرمود: این، دستى است که حرارت آتش دوزخ به آن نرسد.

 

بخششى کریمانه

سهل بن سعد ساعدى مى گوید : جبّه اى از پشم سیاه و سپید براى پیامبر بزرگوار اسلام دوختم که حضرت از دیدن آن به شگفت آمد و با دست مبارکش آن را لمس کرده، فرمود : نیکو جبّه اى است. مردى اعرابى که آنجا حاضر بود گفت : این جبّه را به من عطا کن ! حضرت بى درنگ آن را از تن مبارک برداشت و به او بخشید.

 

بلند شدن به احترام مؤمن

رسول خدا صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خویش برخاست. مرد گفت : اى رسول خدا! جاى گسترده و وسیع است. آن حضرت فرمود: این از حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر است که چون وى را براى نشستن نزدیک خویش دید، براى او جابجا شود. 

 

برخورد با پیامبر(ص)

در حدود سال دهم هجرت که برو و بیا زیاد است و شهرت پیغمبر در همه جا پیچیده است یک عرب بیابانی می آید خدمت پیغمبر. وقتی که می خواهد با پیغمبر حرف بزند، روی آن چیزهایی که شنیده رعب پیغمبر او را می گیرد، زبانش به لکنت می افتد. پیغمبر ناراحت می شود : از دیدن من زبانش به لکنت افتاد؟! فورا او را در بغل می گیرد و می فشارد که بدنش بدن او را لمس بکند : برادر ! هون علیک آسان بگو، از چه می ترسی ؟ من از آن جبابره ای که تو خیال کرده ای نیستم : لست بملک. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر می دوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه می خواهد دل تنگت بگو. آیا این وضع، این قدرت، این نفوذ، این توسعه و این امکانات یک ذره توانسته است روح پیغمبر را تغییر بدهد ؟ ابدا. عرض کردم که تنها پیغمبر چنین نیست، پیغمبر و علی مقامشان خیلی بالاتر از این حرفهاست، باید برویم سراغ سلمانها، ابوذرها، عمارها، اویس قرنی ها و صدها نفر امثال اینها.

 

مواسات با برادر دینى

ابوسعید خرگوشى در کتاب شرف النبى مى نویسد : یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله)در حال نیازمندى ازدواج کرد و از آن حضرت چیزى خواست، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به خانه عایشه رفت و فرمود : چیزى داریم که این صحابى را با آن مواسات کنیم ؟ عایشه گفت : در خانه ما زنبیلى است که مقدارى آرد داخل آن است، پیامبر (صلى الله علیه وآله)آن زنبیل را با آرد به آن صحابى داد در حالى که براى خود چیزى نداشتند. 

 

آداب جنگ

هرگاه پیامبر صلى الله علیه و آله تصمیم مى گرفت لشگرى را به جنگى بفرستد، آنها را مى طلبید و در مقابل خود نشانده و مى فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر روش پیامبر او حرکت کنید. به دشمنان خویش خیانت نکنید، آنها را مثله ننمائید و با آنها مکر نورزید. پیرمرد ضعیف و زن و کودک را نکشید. درختان را قطع ننمائید، مگر اینکه ناچار شوید. هر کس از مسلمین از کوچک و بزرگ توجهى به یکى از مشرکین داشته باشد و او را پناه بدهد، او در امان است تا کلام خدا را بشنود، اگر از شما متابعت کرد از برادران دینى شما محسوب مى شود، و اگر امتناع کرد، او را به منزلگاه خود برسانید و از خدا استعانت جوئید.

 

آداب دیدار

مردى به خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و درخواست دیدار نمود، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله خواست از خانه خارج شود و به دیدار آن مرد برود، جلو آینه یا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ایستاد و سر و صورت خود را مرتب کرد.

عایشه از دیدن این کار تعجب کرد. پس از بازگشت آن حضرت پرسید: یا رسول الله، چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ایستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب کردى ؟

فرمود: اى عایشه، خداوند دوست دارد، هنگامى که مسلمانى براى دیدار برادرش مى رود، خود را براى دیدار او بیاراید!

 

احترام به دیگران

حضرت على علیه السلام فرمود:

رسول اکرم صلى الله علیه و آله هرگز با احدى دست نداد که دست خود را از دست او جدا کند، تا اینکه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى کارى به او نمى سپرد که آن را رها کند، تا زمانى که طرف از حاجت خود صرفنظر مى کرد. و با احدى به گفتگو نپرداخت که سکوت کند، تا وقتى که طرف ساکت مى شد، و بالاخره هرگز دیده نشد که آن حضرت پا مبارک را در برابر همنشینى دراز نماید.

 

ساده زیستى

عده اى از همسران پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: ما وضعمان خیلى ساده است. ما هم زر و زیور مى خواهیم، از غنایم به ما هم بدهید. حضرت محمد صلى الله علیه و آله فرمودند:

زندگى من، زندگى ساده است. من حاضرم شما را طلاق بدهم و طبق دستور قرآن که زن مطلقه را باید مجهز کرد، حاضرم چیزى هم به شما بدهم. اگر به زندگى ساده من مى سازید، بسازید، و اگر مى خواهید رهایتان کنم، زهایتان بکنم. البته همه شان گفتند: خیر، ما به زندگى ساده مى سازیم. 

 

دیوانه واقعى

امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر جمعى گذشتیم، نبى حق فرمود: براى چه گرد هم جمع شدید؟ عرض ‍ کردند: یا رسول الله، این مرد دیوانه است که غش مى کند و ما بر گرد او جمع شدیم. پیامبر فرمود: این دیوانه نیست، بلکه بیمار است. سپس ‍ فرمود: دوست دارید دیوانه حقیقى را بشناسید؟ عرض کردند: بلى یا رسول الله، پیامبر اسلام فرمود: دیوانه آن کس است که از روى تکبر و غرور راه مى رود، و با گوشه چشمش نگاه مى کند، و شانه هاى خود را از سر بزرگى مى جنباند، و با آنکه گناه خدا را مى ورزد، آرزوى بهشت از خدا دارد.

مردم از شرش آسوده نیستند، و به خیرش امیدى نیست. دیوانه این است، ولى این مرد بیمار و گرفتار است.

 

مهربانى با کودکان

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله همراه یارانش از راهى عبور مى کردند. در آن مسیر کودکانى مشغول بازى بودند، نزد یکى از آنان نشست، و پیشانى او را بوسید و با وى مهربانى کرد علت آن را از وى پرسیدند. حضرت پاسخ داد: من روزى دیدم اى کودک هنگامى که با فرزندم حسین علیه السلام بازى مى کرد، خاکهاى زیر پاى حسین را بر مى داشت، و به صورت خود مى مالید. بنابراین چون او را از دوستان حسین است، من هم او را دوست دارم، جبرئیل مرا خبر داد این کودک از یاران حسین علیه السلام در کربلا خواهد بود.

 

کاشتن درخت

جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى که داشت، وارد شدند و فرمودند: این نخل ها را مسلمان کاشته یا کافر؟ عرض کرد: مسلمان آنها را کشت کرده است. فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، یا زراعتى بکند و آدمى و چهارپایان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آید.

 

کرامت

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به یکى از خانه هاى خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسیار بود و اتاق پر شده بود.
جریربن عبدالله در این هنگام وارد شد، اما جایى براى نشستن نیافت و در نزدیکى درب نشست.

پیامبر صلى الله علیه و آله عباى خود را برداشت و به او داد و فرمود: این عبا را زیرانداز خود قرار ده. جریر عبا را گرفت، و بر صورت خود واگذارد و آن را مى بوسید و گریه مى کرد آنگاه آن را جمع کرد و به پیامبر صلى الله علیه و آله رو کرد و گفت : من هرگز بر روى جامه شما نمى نشینم. خداوند تو را گرامى بدارد، همان گونه که مرا گرامى داشتى.

پیامبر صلى الله علیه و آله نگاهى به سمت چپ و راست خود کرد و سپس ‍ فرمود: هرگاه شخص محترمى نزد شما آمد، او را گرامى بدارید، و همچنین هر کسى که را از گذشته بر شما حقى دارد؛ او را نیز گرامى بدارید. 

 

گریه پیامبر صلى الله علیه و آله

پس از آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله پیکر فرزندش ابراهیم را به خاک سپرد، چشمانش پر از اشک شد، فرمود: چشم اشک مى ریزد، و دل غمگین است ولى سخنى که موجب خشم خدا شود، نمى گویم.

سپس پیامبر علیه السلام گوشه اى از قبر را دید که به طور کامل درست نشده است، با دست خود آن را موزون و صاف کرد و آنگاه فرمود:

اذا عمل احدکم عملا فلیتقن؛

هرگاه یکى از شما کارى را انجام داد، البته آن را محکم و استوار، انجام دهد.

 

ماجراى حدود الهى

در فتح مکه زنى از قبیله بنى مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردى. خویشاوندانش، که هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلایاى مغزشان به جاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى دانستند و به تکاپو افتادند بلکه بتوانند مجازات را متوقف سازند.

اسامة بن زید را که مانند پدرش نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله محبوبیت خاصى داشت - وادار کردند به شفاعت برخیزد. او همین که زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت رسول خدا صلى الله علیه و آله از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: چه جاى شفاعت است ؟! مگر مى توان حدود قانون خدا را بلااجرا گذاشت ؟

دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گردیده و از لغزش ‍ خود عذر خواست و استدعاى طلب مغفرت نمود براى اینکه فکر تبعیض ‍ در اجرأ قانون را از مخیله مردم بیرون بنماید، به هنگام عصر در میان جمع به سخنرانى پرداخت و ضمن عطف به موضوع روز کردن، چنین گفت : اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند، بدین سبب که در اجراى قانون عدالت، تبعیض روا مى داشتند. هرگاه یکى از طبقات بالا مرتکب جرم مى شد، او را از مجازات معاف مى کردند، و اگر کسى از زیردستان به جرم مشابه به آن مبادرت مى کرد او را مجازت مى کردند. قسم به خدایى که جانم در قبضه اوست ! در اجراى عدل درباره هیچ کس فروگذار و سستى نمى کنم اگر چه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد. 

 

ماه رمضان

حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله چون هلال ماه رمضان را مى دید روى به قبله مى آورد و دستهاى مبارک را برمى داشت و مى فرمود: بارخدایا! این ماه را همراه ایمنى و ایمان، و سلامت و اسلام، و عافیت شکوهمند و روزى فراوان، و برطرف شدن دردها بر ما داخل گردان. بارالها! روزه و نماز این ماه و تلاوت قرآن کریم را در آن، روزى ما فرما.بار خدایا! از آغاز تا پایان این ماه را بر ما و غبار آلوده مساز، تا روزه گرفتن و افطار کردنش بر ما پوشیده و نامعلوم بماند و ما را از ارتکاب معصیت در آن به سلامت بدار و از بیمارى و عوارضى که ما را از روزه گرفتن باز بدارد، سالم گردان.

 

نماز جماعت

روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر معاذبن جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو نفاق کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان خشمگین شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران، ناتوانان، سالخوردگان و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى ؟! 

 

مقام دانشجو

صفوان بن عسال گوید: به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله رسیدم. حضرت در مسجد نشسته و بر برد سرخ رنگ خود تکیه زده بود. عرض ‍ کردم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله من به طلب علم آمده ام فرمود: اى دانشجو، خوش آمدى. همانا فرشتگان با پر و بال خود دانشجو را فرا گیرند و آن چنان انباشته باشند و هجوم آورند که برخى بر برخى دیگر سوار شدند، تا به آسمان دنیا رسند، از جهت محبت و دوستى که به دانشجو و دانش دارند.

 

قبول زحمت

رسول خدا صلى الله علیه و آله به خانه یکى از اصحاب مشرف شدند. چون غذا آوردند برخى از حاضران از خوردن امتناع کردند و گفتند: روزه داریم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: برادر مسلمانت براى پذیرایى تو قبول زحمت کرده است و تو مى گویى من روزه دارم، روزه ات را که مستحبى است بخور، قضاى آن را روز دیگر بگیر.

 

نصف اجر شهید

مردى به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد عرض کرد: یا رسول الله، زنى دارم هر وقت مى خواهم از منزل بیرون روم، مرا مشایعت مى کند و هر وقت مى خواهم بیایم، مرا استقبال مى کند و هر وقت غمگین مى شوم، به من مى گوید: اگر غم تو براى دنیا یا مال دنیا است، خداوند کفیل روزى بندگان است و اگر غم تو براى امر آخرت است، خداوند غم تو را براى آخرت زیاد کرد تا از آتش جهنم خلاص شوى.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال عمالى (کارگزاران ) دارد و این زن از عمال خداوند است و براى آن زن نصف اجر شهید است.

 

وعده مؤ من

حضرت محمد صلى الله علیه و آله قبل از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتى چوپانى مى کردند. عمار یاسر با حضرت قرار گذاشتند تا فرداى آن روز، گوسفندان خود را به بیابان فخ که علفزار بود، بود، ببرند.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرداى آن روز گوسفندان خود را به سوى بیابان فخ روانه کرد، ولى عمار دیرتر آمد. عمار مى گوید: وقتى گوسفندانم را به بیابان فخ رساندم، دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله جلو گوسفندان خود ایستاده و آنها را از چریدن در آن علفزار، باز مى دارد.

گفتم : چرا آنها را باز مى دارى ؟

فرمود: من با تو وعده کردم که با هم گوسفندان را به این علفزار بیاوریم، از این رو روا ندانستم که قبل از تو، گوسفندانم در این علفزار بچرند.

 

وفاى به عهد

رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه مردى بود، و آن مرد خواست به جایى برود. رسول خدا صلى الله علیه و آله کنار سنگى توقف کرد و به او فرمود: من در همین جا هستم تا بیایى. آن مرد رفت و مدتى نیامد. نور خورشید بالا آمد و به طور مستقیم بر پیامبر صلى الله علیه و آله مى تابید، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، از اینجا به سایه بروید آن حضرت در پاسخ فرمود: قد وعدته الى ههنا؛ من با او عهد کرده ام که به همین جا بیاید.

 

عفو و گذشت

با اینکه قریش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله و یارانش، آن همه دشمنى کردند، آنان را شکنجه دادند؛ چه در آغاز دعوت و چه از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همچنین على رغم آن همه توطئه، جنگ و لشکرکشى در برابر پیامبر اکرم، آن حضرت بعد از فتح مکه، بر در کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود:

هان ! قریشیان ! چه مى گویید؟ فکر مى کنید با شما چه خواهم کرد؟

قریشیان یکصدا فریاد زدند: نیکى... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى.

حضرت فرمود:

حرف برادرم یوسف علیه السلام را تکرار مى کنم : امروز متأثر و شرمسار مى باشید. من شما را عفو کردم، خدا هم گناه شما را ببخشد که مهربانترین مهربانان است. بروید، شما آزاد هستید.

 

صله رحم

مردى خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد:

یا رسول الله ! فامیل من تصمیم گرفته اند بر من حمله کنند و از من ببرند و دشنامم دهند، آیا من حق دارم آنها را ترک گویم ؟

فرمودند: در آن صورت خداوند همه شما را ترک مى کند.

عرض کرد: پس چه کنم ؟

فرمودند: بپیوند با هر که از تو ببرد، و عطا کن به هر که محرومت کند، و در گذر از هر که به تو ستم نماید، زیرا چون چنین کنى، خدا تو را بر آنها یارى دهد. 

 

عفو

در کتاب تحف العقول است که : رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى از خانه بیرون رفتند و گروهى را دیدار کردند سنگى را مى غلتاندند. فرمودند: قهرمان ترین شما کسى است که به هنگام خشم، خویشتن دارى کند، و بردبارترین تان آن کس باشد که در حین داشتن قدرت، عفو نماید. 

 

غذا دادن به کودکان

سلمان فرمود: وارد خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله شدم. حسن و حسین علیه السلام نزد وى غذا مى خوردند. آن حضرت گاهى لقمه اى در دهان حسن علیه السلام و گاهى در دهان حسین علیه السلام مى نهاد. پس از آن که خوردن غذا به پایان رسید، آن حضرت، حسین علیه السلام را بر دوش خود و حسین علیه السلام را روى زانوى خود نهاد. آنگاه رو به من کرد و فرمود: اى سلمان ! آیا آنان را دوست دارى ؟ گفتم : اى رسول خدا صلى الله علیه و آله چگونه آنان را دوست نداشته باشم، در حالى که مى بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟!


متن روضه عبدالله بن الحسن _ میرزامحمدی
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 18:55 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن،صَلَواتُكَ علَيهِ و عَلي آبائِهِ ،فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ ،وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً ، حَتَّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا

 

 درد بسيار و به دنبال دواييم هنوز

 

چشم بر دست طبيبي به نواييم هنوز

 

آبرو دار بود هر كه شود سايل يار

 

خوب يا بد همه از لطف گداييم هنوز

 

بارها توبه شكستيم به مافرصت داد

 

پر خطاييم و به دنبال عطاييم هنوز

 

تا كنون گر به غم يار ارادت منديم

 

همه مديون امام و شهداييم هنوز

 

عمر رفت و دل ما زاير شش گوشه نشد

 

به خدا در هوس كرب و بلاييم هنوز

 

*نديدنش يه درده اما ديدنش هزار درده شب جمعه است شب زيارتي مخصوصه اربابه هركي ميخواد با امام زمانش كربلا باشه آقاش امشب با مادرش فاطمه مياد كربلا آقا و مولاتو صدا بزن

 

يابن الحسن ..... يابن الحسن ....

 

ادب اقتضا ميكنه امشب كه مادرش فاطمه مهمان حرم حسينه،روضه رو از زبان اين مادر بخوانيم «حبيبي و قرة عيني و ثمرة فؤادي» حسين ......

 

"أبكي علي رأسك المقطوع،أم علي بدنك المطروح"پسرم بر كدوم مصيبتت گريه كنم ؟!! آيا بر سر بريده ي بالا نيزه ات گريه كنم؟ يا بر اون بدن زخمي و عريانت گريه كنم؟ أم علي نسائك الأُساري ..." حسين.....

 

بُنيّ قتلوك و من الماء منعوك ....

 

بي سبب نيست شب جمعه شب رحمت شد

 

مادري گفت حسين جان همه را بخشيد

 

حسين جان ......

 

"السلام عليكم يا ائمه البقيع"

 

اول بريم مدينه،بلدي مادرش فاطمه رو از مدينه تا كربلا همراهي كني،اين مادر تو سن جواني ام نميتونست راه بره" اگه گريه كن حسين و حسني زهرا رو ياري كن،امشب كربلا خيلي كار داره فاطمه"

 

 

 

دلم ميخواد يه شب مدينه باشم

 

زائر اون شكسته سينه باشم

 

دلم ميخواد پشت بقيع بشينم

 

قبر غريب مادر و ببينم

 

دلم ميخواد تو كوچه ها بميرم

 

انتقام مادرمو بگيرم ...

 

تو اون كوچه كه فاطمه زمين خورد

 

همونجا كه ياس مدينه پژمرد

 

ميگن تو كوچه چادرش خاكي شد

 

رو صورتش يه لاله حكاكي شد

 

ميگن تو كوچه مجتبي باهاش بود

 

از اون خونه تا به كوچه عصاش بود

 

*خيلي سفارش اين عبدلله بن حسن

 

 و ابي عبدالله به خواهر كرد،خواهرخيلي مراقب يتيم برادرم باش،هرجا زينب ميرفت اين بچه يتيم و با خودش ميبرد از صبح كه خطبه خوند دل تو دل يتيم امام حسن نبود،مگه من چيم كمتر از بچه هاي عمه جانمه،مگه من از بچه هاي مسلم چيم كمه،عمو به همه ي اونا اجازه داد" چرا به من اجازه نميده جونمو قربونش كنم اين شهيد،شهيد گودال حسينه،از اينجا علقه ابي عبدالله به اين نازدانه معلوم ميشه؛تو همه ي اين رفت و آمد هاي بني هاشم و اصحاب عقيله بني هاشم مواظب يتيم امام حسنه،اما امان از ساعتي كه نوبت خود حسين شدروضه اين آقازاده گره خورده به روضه خود حسين،يعني امروز يه چشمت بايد بره تو گودال براي نيمي از مصائب عاشوراش الان بايد گريه كني"خسته شد ارباب ما،بعضي ها مثل مرحوم شيخ جعفر نوشتن،زخم هاش كه به هفتاد و دو تا كه رسيد از نفس افتاد "فَوَقَفَ يَسْتَرِيحُ سَاعَةً"يه لحظه خواست استراحت كنه يه ظالمي چنان با سنگ به پيشاني آقا زد،مرحوم شيخ مفيد مينويسد با تير زدند به پيشاني،اين دست و آورد خون پيشاني رو بند بياره نتونست بند كنه"اين لباس عربي رو بالا زد ..." يا الله:تاسفيدي صدرالحسين نمايان شد"يه وقت ديدن حرمله زانو زد"آخ چنان با تير سه شعبه ...

 

حسين ....

 

روضه رو از همين جا مسيرشو عوض كنم،بزار امروز همه براي يتيم امام حسن گريه كنند،مدينه كه نتوانستند براي امام حسن گريه كنند،جلوي چشم ابي عبدالله و قمر بني هاشم بدن امام حسنو تير بارون كردند،چقدر سخت گذشت فقط حسين ميدونه و خداي حسين"ديگه نتونست طاقت بياره"افتاد رو زمين،همه محاصره اش كردند ديگه نگم چطوري ميزدنش،فقط همين قدر بگم از زير اون تيغ و تير و نيزه ديد عمو داره فرياد ميزنه هل من مستغيث ..."باريك الله"تا زينب زينب صداي استغاثه ي برادرو شنيد بند دلش پاره شد اومد بالاي بلندي همون جايي كه كربلا ميري بهش ميگن تل زينبيه"ديد آنچه را كه نبايد ببينه،دست يتيم امام حسن و گرفته يه لحظه ديد همه داداش و محاصره كردن يه لحظه از اين آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش،هي ميگفت يا غياث المستغيثين ...."تا دست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دويد سمت گودال،يه وقت شنيد حسين ميگه خواهرم نزار بياد اما اومد ...."وقتي رسيد ديد شمشيرزن ها عمو رو ميخوان با شمشير بزنند دستشو جلو آورد يازهرا..."اين نوه ي تو خانم ياد اون روزيكه چهل نفر امامتو ميبردن"دست يداللهي تو جلو آوردي آخ ديگه نگم چي شد" وَكانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَكَزَها بِنَعْلِ السيْفِ ...يا زهرا 


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد