مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
حضرت ابوالفضل در کلام معصومین
یکشنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۳ ساعت 17:53 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

حضرت عباس در کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم

کتاب الکبریت الاحمر آمده است که در رویایی صادقه ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت عباس علیه السلام فرمودند :

«أقرّالله ُ عینک ، فأنتَ بابُ الحوائج وَ اشفَع لمَن شئتَ»

خداوند چشمت را روشن گرداند ، تو باب الحوائج هستی ، از هر که خواستی شفاعت کن .

حضرت عباس در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام

در معالی السّبطین آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند ، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود :

" وَلَدی وَ سَتَقرّ ُ بک َ فی یوم القیامة "

به زودی چشمم در قیامت به وسیله ی وجود تو روشن می شود .

همچنین فرمودند :

" أذا کانَ یومَ عاشورا وَ دَخَلتَ المَشرعة إیاک أن تَشربَ الماء وَ أخوک الحُسین ُ عطشان ٌ "

هرگاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی ؛ مبادا که از آب بنوشی در حالی که برادرت حسین ، تشنه است .

وهمه می دانیم که حضرت قمر بنی هاشم به این وصیت چه زیبا عمل کردند ، تا آنجا که فرمودند :

" وَالله لا أذوقُ الماءَ وَ سیدی الحَسینَ عطشانا ً"

سوگند به خدا از آب نمی چشم ، با اینکه آقایم حسین تشنه است

حضرت عباس در کلام حضرت زهرا علیها السلام

روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :

" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "

ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست .

معالی السبطین ، جلد 1 ، صفحه 452

حضرت عباس در کلام امام حسین علیه السلام

شاید در بین همه ی سخنانی که معصومین علیهم السلام در باره حضرت عباس فرمودند ، جملات و عبارات حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، به گونه ای دیگر بر آتش دل ها دامن می زند . در عصر روز تاسوعا ، حضرت اباعبدالله خطاب به برادر فرمودند :

إرکـَب بـِـنفسی أنت تَلقاهُم وَ اسئَلهُم عمّا جائهُم .....

جانم به قربانت ! سوار بر اسب شو و نزد دشمن برو و از آنها بپرس برای چه به اینجا آمده اند .

در این جمله ، عبارت " بنفسی أنت " خود گویای عمق علاقه و احترامی ست که مولا ابا عبدالله علیه السلام نسبت به برادر بزرگوارش دارند ، می باشد .

همچنین در روز عاشورا ، هنگامی که حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر بالین خونین برادر ، و در کنار نهر علقمه حاضر شدند و لحظه ی شهادت برادر خویش را مشاهده نمودند ، خطاب به ایشان فرمودند :" جَزاکَ الله خیرا ً یا أخی ! لَقَد جاهَد تَ فی الله ِ حَق ّ جهاده ِ "

برادرم ! خداوند پاداش نیک ترا دهد ، تو در راه خدا به طور کامل جهاد کردی

حضرت عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند.

امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند».

حضرت عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».

حضرت عباس در کلام امام هادی علیه السلام

در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیه السلام از زبان آن حضرت چنین می خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».

آورده اند که ...

در روز قیامت رسول خدا صلى الله علیه و آله به امام على علیه السلام مى فرماید:

به فاطمه زهرا سلام الله علیه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى ؟ امام علیه السلام پیام رسول خدا صلى الله علیه و آله را به حضرت فاطمه سلام الله علیه ابلاغ مى كند و زهرای مرضیه سلام الله علیه در جواب مى گوید:

«یا امیرالمۆمنین كفانا لاحل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنى العباس»؛ اى امیرمۆمنان، براى ما در مقام شفاعت، دو دست بریده پسرم عباس، كافى است .(معالى السبطین: 1/452)

اینگونه توسل کن

سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى، داستانى را از آیت الله العظمى مرعشى نجفى(ره) اینچنین نقل فرمود:

یكى از علماى نجف اشرف، كه مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل كرد كه: من مشكلى داشتم به مسجد جمكران رفتم درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجةّ بن الحسن العسكرى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف عرضه داشتم و از وى خواستم كه نزد خدا شفاعت كند تا مشكلم حل شود.

براى همین منظور به كرّات به مسجد جمكران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شكست و عرض كردم : مولاجان، آیا جایز است كه در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به علمدار كربلا قمر بنى هاشم علیه السلام متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟!

از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امكان حضرت حجّت بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه الشریف مواجه شدم. بدون تامل به حضرتش سلام كردم .حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند:

نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار كربلا متوّسل شوى، بلكه شما را راهنمائى هم مى كنم كه به حضرتش چه بگویى. چون خواستى از حضرت ابوالفضل علیه السلام حاجت بخواهى، این چنین بگو: «یا اباالغوث ادركنى»؛ اى آقا پناهم بده .

مریض زردشتى

شیخ كاظم صدیقى زنجانى، بیان می كند: چند سال قبل دهه عاشورا در مجلسى صحبت داشتم . روز تاسوعا صاحب و بانى مجلس كه پدر شهید هم بود به من گفت : آقا، از كرامات حضرت اباالفضل العباس علیه السلام صحبت كنید و سپس افزود: روزى یك خانم زردشتى به منزل ما آمد، مقدارى قند و چاى آورد و گفت : اینها نذر حضرت قمر بنى هاشم اباالفضل العباس علیه السلام شدم و آن بزرگوار فرزندم را شفا داد.

وفای به نذر

مولف کتاب كرامات العباسیّه از والده محترمه شان نقل می کند که : مادرى را مقابل ضریح دیدم كه زیاد گریه مى كرد، از او پرسیدم : چرا اینقدر گریه و زارى مى كنى ؟!

گفت : من نذر كرده بودم كه اگر آقا حضرت اباالفضل علیه السلام بچه اى به من عنایت فرمود، سر تا پاى او را طلا بگیرم و داخل ضریح بیندازم، وقتى كه بچه به دنیا آمد طمع مرا گرفت و گفتم :براى چه طلاها را توى ضریح بیندازم تا خدام بخورند، حضرت طلا نمى خواهد. خلاصه زیر بار نرفتم، یك وقت متوجه شدم كه بچه ام فلج شده هر جا او را بردم نتیجه نگرفتم . حالا او را آورده ام و به ضریح مطهر بسته ام، و از گفته هاى خود پشیمانم و توبه كرده ام ، و حاضرم به نذرم عمل كنم و آقا او را شفا دهد.

درمان وسوسه

شیخ محمد اهل تبت چین بود و خیلى مشتاق علم و تحصیل بود ولى چون به مرض وسوسه دچار شده بود، وقت وضو خیلى به زحمت مى افتاد و از این مرض رنج مى برد. ایشان به نجف اشرف مشرف مى شود و براى این دو مشكل به ضریح مطهر حضرت امیرالمۆمنین على علیه السلام پناهنده شده و به تضرع و گریه و زارى مشغول مى شود و از حال طبیعى خارج مى گردد، در همان لحظه مى شنود كه گوینده اى مى گوید: تو به تحصیل علم موفق مى شوى و براى رفع مرض ‍ وسوسه ات خدمت حضرت ابوالفضل العباس برو.

گفت :

وقتى كه بحال آمدم، بلند شدم رفتم كربلا، بعد از زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام به زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مشرف شدم بعد به مدرسه آمدم و شب را در حجره مدرسه خوابیدم .

در عالم خواب دیدم كه به حجره وارد شدم، دیدم حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و آقا امیرالمۆمنین علیه السلام نشسته اند. سلام كردم، جوابم داده و بعد اجازه نشستن به من فرمودند، همین طور كه نشسته بودم یك وقت دیدم حضرت ابوالفضل علیه السلام تشریف آوردند و به آقا رسول الله صلى الله علیه و آله عرض سلام کرد. آقا بعد از جواب فرمود: بنشین، سپس امیرالمۆمنین علیه السلام رو به پیغمبر صلى الله علیه و آله از حضرت عباس علیه السلام شروع به تعریف و تمجید نمودند.

حضرت فرمود: مى دانم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یك انعام و هدیه اى به او عنایت فرمائید. حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمودند: بهترین هدیه این است كه برخیزد و وضو بگیرد و به نماز بایستد .

حضرت عباس علیه السلام برخاستند وضو گرفتند، یك مقدار كمى آب به صورت خود زدند و آن را شستند بعد به شستن دست راست و دست چپ و بعد مسح سر و پاها مشغول شدند و بعد رو به من كرده و فرمودند: ما این طور وضو مى گیریم .

از خواب پریدم و بعد از آن دیگر هیچ وسوسه اى وقت وضو نداشتم .

ناله جوان سرکش

شیخ فضل الله شفیعى قمى، نقل می کند: یكى دو سال به انقلاب مانده بود. در تهران ، خیابان غیاثى ، شب تاسوعا شخصى پس از دیدن سقاخانه ها، به مقام شامخ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام جسارت مى كند. به خانه كه مى آید، مى بیند مادرش مشغول خوردن شله زرد است و در آنجا نیز مى گوید: مادر دست از خرافات بردار، از امشب من مى خواهم مشروب بخورم كیف كنم ! مادر او را از این كار منع مى كند ولى او مى گوید: من ابوالفضل نمى شناسم .

مادر از او جدا شده و مشغول كار خود مى گردد، كه ناگهان صداى فرزندش ‍ بلند مى شود: سوختم ! سوختم ! وقتى كه مى آید مى بیند بساط مشروب پهن است ولى جوان نیست و فقط صداى او مى آید، گویى به زمین فرو رفته بود. تا یك ماه صداى جوان مى آمد ولى كسى او را پیدا نكرد.

ارادت به بند كفش نوكر آقا

در ایام بیمارى مرحوم علامه امینى رضوان الله تعالى علیه صاحب كتاب شریف الغدیر فردى براى عیادت به منزل موقت ایشان واقع در پیچ شمیران تهران رفت؛ و علامه سخت بیمار و به پشت خوابیده بود.

آن فرد در ضمن حرفها گفت : آقا مثلاً اگر انسان به حضرت عباس علیه السلام علاقه و محبت نداشته باشد به كجاى ایمان او صدمه مى خورد؟!

علامه امینى متغیر شده و با آن حالت نقاهت ، نشست و فرمود:

به حضرت ابوالفضل علیه السلام كه سهل است، اگر به بند كفش من كه نوكرى از نوكران حضرت ابوالفضل علیه السلام هستم از این جهت كه نوكرم علاقه نداشته باشد، والله به رو در آتش خواهد افتاد.(معاد شناسى: 7/83)

منابع:

كرامات العباسیّه ؛ على میرخلف زاده.

چهره درخشان قمر بنى هاشم، جلد اول ؛ على ربانى خلخالى.( بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان:ابوالفضل صالح صدر )


متن روضه های پنج شب دوم دهه محرم
شنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۳ ساعت 18:35 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

"شب ششم محرم؛ قاسم بن الحسن علیه السلام

مقدمه

در کتاب رجال کشی از زید شحام نقل می کند که گفت: ما و گروهی از کوفی ها در حضور امام جعفر صادق علیه السّلام نشسته بودیم که جعفر بن عفان به حضور امام صادق علیه السّلام مشرف شد. حضرت صادق وی را نزدیک خود جای داد و به او فرمود:

ای جعفر! گفت: لبیک! خدا مرا فدای تو کند. فرمود: به من این طور رسیده که تو خیلی خوب در باره امام حسین علیه السّلام شعر میگوئی؟ گفت: آری فدای تو شوم. فرمودند: پس شعر بگو! وقتی وی شعر گفت: امام صادق علیه السّلام بقدری گریه کرد که اشک های آن حضرت به گونه های صورت و ریش مبارکش فرو ریخت و افرادی هم که حضور داشتند گریان شدند.سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمود: ای جعفر! بخدا قسم ملائکه مقرب خدا شعر تو را که در اینجا برای امام حسین گفتی شنیدند و بیشتر از ما گریه کردند.ای جعفر! خدا الساعه بهشت را بر تو واجب نمود و تو را آمرزید.آنگاه فرمود: ای جعفر! آیا زیادتر از این برای تو بگویم؟گفت: آری ای مولای من. فرمود: احدی نیست که در باره مصیبت امام حسین شعر بگوید و گریه کند و دیگران را گریان نمایدمگر اینکه خدا بهشت را بر او واجب میکند و او را می آمرزد.

السلام علیک یاقاسم بن الحسن علیه السلام

روز عاشورا قاسم بن الحسن علیهما السلام تا دید که کارزار گشته کفن پوشید کلاه خود نبود به جای آن عمامه ایی به سربست آماده میدان شد به بر عمو آمد اذن میدان خواست عمو اذن نمی داد ولی در روایت هست آن قدر قاسم گریه کرد و دست پای امام را بوسید تا امام اذن به او داد از طرفی اذن داد از طرفی زبان حال حضرت این است که خدایا قاسم امانت برادرم حسن بود من هروقت دلم برای برادرم حسن تنگ می شد نگاه قاسم می کردم قاسم بوی برادرم رامی داد بعد از قاسم وای بر من در روایت هست عمو و عموزاده یکدیگر را بغل کرده و آنقدرگریه کردند تا که غش کردند. قاسم سوی میدان حرکت کرد راوی که در لشکر دشمن است می گوید: یک مرتبه بچه ایی را دیدم که سوار بر اسب شده و کلاه خود هم ندارد و پای او هم به رکاب نمی رسد وارد میدان شد (کانّه قَلَقَه القمر)مثل ماه پاره ایی بود همان راوی می گوید رسم بود که جنگ آوران خودشان را معرفی می کردند، همه متحیرند که این بچه کیست لذا تا در مقابل مردم ایستاد فریلدش یلند شد

ان تُنکرونی فانابن الحسن

سبطُ النبی المصطفی الموئتَمن

مردم اگر مرا نمی شناسید من پسر حسن بن علی بن ابی طالب هستم

هذا الحسین کالاسیرالمرتهن

بین اناس لاسقواصوب المزن

این مردی که در این جا می بینید و گرفتار شما ست عموی من حسین بن ابی طالب است. حمله کرد جنگ نمایانی کرد خیلی از لشگریان دشمن رو به درک واصل کرد. نمی دونم چه بلایی سرقاسم اوردند که ناگهان صدای قاسم بلند شد یاعماه یاعماه

مرا دریاب یا عما زروی مرحمت اکنون

که مرغ روح شوق دیدن بابم حسن دارد

ابی عبدالله علیه السلام خودش به سرعت به بالین قاسم رسوند قاسم آخرین لحضاتش طی می کنه (والغلام یفحصُ برجلیه)ازشدت دردقاسم پاهاشوروی زمین می کوبید آن وقت همه شنیدند که اباعبدالله می گفت(یعزُّوالله عمک ان تدعوه فلایجیبک او اویجیبک فلا ینفعک) پسر براردم چه قدر سخته که عمو تو صدابزنی عمو نتونه برات کاری انجام بده چقدر سخته بر بالین تو باشم کاری از دستم بر نیاد. عرضه بداریم یا اباعبدالله این جا اومدید بالای سرقاسم اما کاشی یک نفر پیدا می شد لحظات آخر سر شما را به دامن بگیره

همه صدا بزنید یاحسین......

درخانه دل غم حسین است

چون ماه محرم حسین است

بی شبهه بود خداعزادار

هرجای که ماتم حسین است

"شب هفتم محرم؛ علی اصغر علیه السلام

مقدمه

در تفسیر علی بن ابراهیم از حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام روایت می کند که فرمودند: هر گاه چشم شخص مؤمنی برای شهادت امام حسین علیه السّلام بقدری پر از اشک شود که به گونه های صورتش بچکد خدا او را دائما در غرفه های بهشتی جای خواهد داد. هر شخص مؤمنی که چشمش برای آن اذیت هائی که در دنیا بما رسیده بقدری پر از اشک شود که به گونه های صورت وی برسد خدا او را در جایگاه صداقت در بهشت جای خواهد داد، هر شخص مؤمنی که در راه ما دچار اذیت و آزاری شود و چشمانش برای آن اذیت ها پر از اشک شود و بگونه های صورتش بریزد خدا اذیت و آزارها را از او دور می کند و روز قیامت وی را از غضب خود و آتش جهنم در امان خواهد داشت....

بر قبله عشق جاودانه

افراشته پرچم حسین است

هر درد کنددوا به عالم

اشکی که به ماتم حسین است

السلام علیک یا علی بن الحسین یا باب الحوائج

با مهر حسین و عترت اطهر او

جوییم توسل به علی اصغر او

چون نخل، بلند و دست ما کوتاه است

گیریم ثمر ز شاخ کوچکتر او

سلام بر اون دستان کوچکی که گره های بزرگ رو باز می کنه.

سلام بر اون لب های کوچک و خشکیده ای که تشنگان عدالت رو سیراب می کنه.

سلام بر اون قنداقه ئ خون آلودی که در صحرای کربلا دست بابا رو رنگین نموده.

یکی از مصائبی که خوندن و شنیدنش خیلی سخت است، مصیبت این شش ماهه است.

اونهایی که بچهء کوچک دارند یا بچه بزرگ کرده اند بهتر می فهمند که کربلا چه خبربوده؟

وقتی خواهران این شش ماهه می دیدند توی گرمای شدید، دهان داداش کوچولو خشکیده،رنگش

پریده،دهانش مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشه باز و بسته می شه، چه جوری ناله می زدند و

چه زبان حالی داشتند؟

این قدر گریه نکن هیچ کسی آبت نمی ده

غیر تیر حرمله هیچ کی جوابت نمی ده

مادرت شیر نداره تو که اینو خوب می دونی

پس چرا زبونتو دور لبت می چرخونی

در مقتل لهوف سید بن طاوس آورده تا اباعبدالله علیه السّلام دید جوانان و دوستدارانش کشته شده است صدازد (هل من ذاب یذبُّ عن حرم رسول الله؟...).دراین هنگام صدای گریه زنان حرم بلند شد. بی بی زینب علی اصغر علیهما السّلام روی دستاش گرفت به داداشش داد برادر جان علی اصغر تشنه است سه روز که آب نخورده است پس جرعه ایی آب برایش بخواه. امام علی او را روی دستش گرفت صدا زد ای قوم اهل بیتم رو کشتید و قد بقی هذاالطفل یتلظی عطشا، فاسقوه شربه من الماء. فقط این طفل شیرخوارم مانده

به خاطر تشنگی له له می زند پس جرعه ایی از آب را به او بنوشانید. حضرت درحال سخن گفتن بود که با تیر سه شعبه به گلوی علی اصغر علیه السّلام زدند. امام حسین علیه السّلام دودست مبارکش را به زیر گلوی اصغر علیه السّلام بردند و خون را به اسمان پاشیدند امام باقر علیه السّلام می فرمایند یک قطره از خون گلوبه زمین بازنگشت. نقل می کنند جنازه علی اصغر علیه السّلام رودرحالی که به قنداق خونی پیچیده شده بود به سوی خیمه آورد. سکینه آمدجلو گفت بابا جان ما فکر کردیم که تو علی رو سیراب می کنی امام حسین علیه السّلام فرمودند: که سیراب شد ولی نه به خاطر آب بلکه با تیر دشمن سیراب شد.

حسین جان...

اصغر من کی به زبان آمده

حرمله باتیر کمان آمده"

"روضه شب هشتم محرم؛ علی اکبر علیه السلام

مقدمه

از امام محمّد باقر علیه السّلام در کتاب کامل الزیارت روایت می کند که فرموده اند: هر گاه چشم مؤمنی برای شهادت امام حسین علیه السّلام بقدری پر از اشک شود که به گونه های صورتش بچکد خدای رؤف او را دائما در غرفه های بهشت جای خواهد داد. بیاد امشب بیاداشک های مولامون سرپیکرجوانش گریه کنیم.

علی اکبر علیه السّلام نخستین نفر از بنی هاشم بود که به میدان رفت هرکسی ازبنی هاشم اذن میدا می خواست امام اجازه نمی داد اما تا علی اکبر اذن خواست ا،امام به او اجازه میدان رفتن داد تودل امام غوغایی برپاست درروایت است آقا صدازدعلی جان می خواهی بروی برو ولی کمی خرامان خرامان برو تابیشتربتونم ببینمت یک نگاهی مأیوسانه به او کرد و گفت: «اَللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدُ عَلَیهِم،فَقَأ بَرَزَ إلَیهم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً بِرَسولِکَ و کُنّا إذا اَستَقنا إلی نَبیِّکَ نَظَرنا إلیه؛ خدایا خودت بر این قوم شاهد باش، که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن،شبیه ترین مردم به رسول تو است و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهره علی اکبر می نگریستیم از امام صادق علیه السّلام پرسیدند الذ لذائذ چیست؟ فرمود پدری فرزندی را به حد بلوغ برساند و این پسر در مقابل دیدگان پدر راه برود این منظره خیلی برای پدرلذت بخش است. پرسیده شد سخت رین مصیبت ها چیست؟ فرمودند همان جوان در مقابل دیدگان پدرازدست برود.

سخت است پیش چشم بابا

غلطیده به خون جوان بمیرد

از بهر پدر عصای پیریست

ای وای که پیش ازآن بمیرد

آمد آمد جلویک مرتبه آن صدای مردانه اش رابلند کرد و عمر سعد لعنت الله علیه را مخاطب قرار داد: ای عمرسعد خدا نسلت را قطع کند که نسل مرا قطع کردی این طور علی علیه السّلام به میدان رفت. علی اکبر علیه السّلام وارد میدان شد و جنگی حیدری کرد در مقاتل آمده 120 نفر از سواران دشمن را کشت، تشنگی بر او چیره کرده و برگشت نزد بابا، «یا اَبَۀ! العَطَشُ قَتَلَنِی ثِقلُ الحَدیدِ أجهَدَنی؛ پدر جان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته»امام حسین علیه السّلام گریه کردند و فرمودند: محبوب دلم صبر کن به زودی رسول خدا تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.»علی به میدان برگشت دشمن بر اثر غافل گیری نیزه ایی به حضرت زد علی اکبر علیه السّلام تعادل خودش را ازدست داد دست به گردن اسب انداخت اسب به میا دشمن رفت هرکسی می رسید ضربه به علی علیه السّلام می زد اون قدر علی علیه السّلام رو زدند تا (فقطَّعوه بسیوفهم ارباًارباً)

در این هنگام علی اکبر علیه السّلام صدا زد: یا ابتاه السلام علیک هذا جدی رسول الله.. .پدرم سلام بر تو جدم رسول الله صلی الله علیه و آله سیرابم کرد و به شما سلام می رساند و می فرماید به سوی ماشتاب کن. ابی عبدالله خودش به بالین علی اکبرش علیه السّلام رسوند علی رو بغل کرد دلش آروم نشود خم شد و وضع خدَّه علی خده علی جان بلند شو بابات دیگه تاب نداره بعد تو اف به این دنیا.

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم

علی را بر در خیمه رسانم"

نسالک اللهم وندعوک...."

"شب نهم محرم؛ اباالفضل العباس علیه السلام

مقدمه

در کتاب خصال و کتاب امالی از ثمالی نقل می کند که گفت: حضرت امام زین العابدین علیه السّلام نظری به عبید اللَّه بن عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام نمود و شروع بگریه کردند و فرمودند: هیچ روزی برای پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله از جنگ احد سخت تر نبود، زیرا حضرت حمزة بن عبد المطلب علیه السّلام که شیر خدا و رسول بود درآن روز شهید شد.بعد از جنگ احد جنگ موته برای پیامبر خدا ناگوار شد که پسر عموی آن حضرت یعنی جعفر بن ابی طالب در آن روز شهید شد.سپس امام زین العابدین علیه السّلام فرمودند: هیچ روزی مثل روز عاشورای امام حسین علیه السّلام نبود. زیرا تعداد سی هزار نفر که گمان می کردند از این امت بودند اطراف آن بزرگمرد را گرفتند و هر کدام از آنان می خواستند بوسیله ریختن خون امام حسین علیه السّلام بخدا تقرب بجویند. امام حسین علیه السّلام ایشان را یاد آور خدا میکرد ولی نمی پذیرفتند، تا اینکه سرانجام آن حضرت را از راه ظلم و کینه و دشمنی شهید نمودند. آنگاه حضرت سجاد علیه السّلام فرمودند: خدا حضرت عباس علیه السّلام را رحمت کند! حقا که امام حسین علیه السّلام را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دست های عباس علیه السّلام دو بال به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب علیهما السّلام عطا کرد.حضرت عباس علیه السّلام نزد خدا یک مقام و منزلتی دارد که فردای قیامت جمیع شهیدان برای آن غبطه می خورند.

السَلامُ عَلَیکَ یا اَباالفَضلِ العَباس السَلامُ عَلَیک یا عَبدَ الصالح السَلامُ عَلَیک یا قَمَرَ بَنی هاشم

حضرت عباس علیه السّلام قمر بنی هاشم و روشنایی چشم اهل بیت است که یکی از سخت ترین لحظات برای اهل بیت علیه السّلام شهادت او بود و بسیار مظلومانه به شهادت رسید.

ز گلزار صداقت لاله ای خوش رنگ و بو می رفت

به میدان شجاعت تا ابد نامی نکو می رفت

بنی هاشم در آن ساعت خدایا بی قمر می شد

که سوی آسمان ها ساقی مهتاب رو می رفت

به چشمش بود تیریُّ و چو با صورت زمین افتاد

دوباره تیرباشدت به چشم او فرومی رفت

ابی مخنف می نویسد: وقتی که دست های عباس علیه السّلام جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون می ریخت به دشمن حمله کرد تا اینکه ظالمی با گرز آهنین بر سر مبارکش زد و آن را شکافت آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه ور گردید و صدا زد. یا أخی یا حسین علیک منی السلام یا أخی ادرک أخاک

ناگهان از سوی آن قوم شریر

همچو باران بر سر او ریخت تیر

دست او افتاد و مُنشق گشت سر

مُنخسف شد ماه و انشقَّ القمر

چون ز زین افتاد بر بالای خاک

گفت در دم یا أخا ادرک أخاک

امام حسین علیه السّلام مانند شهاب ثاقب به بالین عباس علیه السّلام شتافت او را غرق در خون دید که پیکرش پر از تیر شده و دست هایش از بدن جدا شده و چشم هایش تیر خورده اند«فوقف علیه منحنیاً و جلس عند رأسه یبکی حتّی فاضت نفسه؛ با کمر خمیده به عباس نگریست و سپس در بالین او نشست و گریه کرد تا عباس به شهادت رسید». با صدای بلند گریه کرد و فرمود:«الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی و شمّت بی عدوّی؛ اکنون پشتم شکست و رشته ی تدبیر و چاره ام از هم پاشید و دشمن بر من چیره شد و شماتت می کند.

سقای دشت کربلا ابالفضل

دستش شده ازتن جدا ابالفضل"

دهم محرم عاشورای حسینی

ذکر مصیبت

روز عاشورا بعد از ظهر بود، دورش را گرفتند. کسی از یاران دیگر نمانده بود. خانم ها گفتند: آقا اگر دین به ما اجازه می دهد، مردی برای شما نمانده، ما اسلحه برداریم از شما دفاع کنیم. ما با دشمن ها وارد جنگ بشویم. آقا فرمودند: نه عزیزان من، شما بمانید من دیگر باید بروم. یک نگاهی به همه کرد و خداحافظی کرد.«عَلَیکنَّ مِنِّی السَّلَام»

اما به این سادگی نبود، صدای ناله زن و بچه به آسمان بود. خودش هم مثل ابر بهار گریه می کرد. بعد هم یک خداحافظی با زینب کبری(س) کرد. دست را روی قلب خواهر گذاشت، خواهرم تحمل کن. گفت حسین جان چه کنم؟ حضرت فرمود: با خدا معامله کن. تکیه به خدا کن. سوار بر مرکب شد. دیگر همه دل بریدند، می خواهد برود. دید مرکب راه نمی رود، من که با همه خداحافظی کردم، بچه ها را که بوسیدم. با خواهرم که خداحافظی کردم. اسب، تو چرا نمی روی؟ چشم اسب هم دارد اشک می ریزد. دید سکینه جلوی اسب آمده است. بابا می خواهی بروی؟ مولا پیاده شد، روی خاک نشست. حداکثر سنی که برایش نوشته بودند، سیزده سالش بود. نشاند بغل دست خودش، گفت: بابا، صبح تا حالا که برای این تک شهدا میدان می رفتی، بر می گشتی. الآن که داری می روی هم بر می گردی؟ دخترم نه، دیگر این آخرین باری است که من می روم. ولی دیگر بر نمی گردم. بابا نمی شود یک کاری برای ما بکنی؟ چی عزیزم؟ قبل از رفتن، خودت بیا ما را به مدینه برگردان. سکینه جانم من که دیگر وقتم تمام شده است، نمی گذارند که من برگردم. بابا تو از من یک درخواست کردی من نمی توانستم جواب تو را بدهم. حالا من از تو یک درخواست بکنم؟ بچه بلند شد دست به گردن پدرش انداخت، صورت بابا را روی سینه اش گذاشت. بابا را بوسید، بابا چی کار کنم؟ سکینه جان آن که من از تو می خواهم این است که آنقدر زیاد برای من گریه نکن. حضرت به میدان آمد، حمله کرد. ترسیدند، راه باز کردند. وارد شریعه شد؛ «الْمَاءَ حَتَّی تَشْرَبَ»؛قصد کرد یک خورده آب بخورد. «و رماه حصین بن الامیر بسهم فی خده»؛ «هنوز آب را ور نداشته بود یک تیر به صورتش زدند. گردن اسب را گرفت، سرش را نزدیک آب برد.» به اسب گفت:«أَنْتَ عَطْشَان»؛ «تو هم که تشنه ای و من هم تشنه هستم.» «وَ اللَّهِ لَا ذُقْتُ الْمَاء»؛ «به خدا قسم تا تو آب نخوری، من نمی خورم.»

از یک حیوان این جور پذیرایی می کنند، آن وقت ما یک عمری بیاییم گریه کنیم و نماز بخوانیم و روزه بگیریم، چه جوری از ما پذیرایی می کنند، خدا می داند. «فَلَمَّا سَمِعَ الْفَرَسُ کلَام» اسب وقتی سخن اباعبدالله(ع) را شنید پوزش را از نزدیک آب تا جایی که می شد بالا آورد. گردن را بالا نگه داشت. یعنی تو تشنه باشی و من آب بخورم. «وَ لَمْ یشْرَب»؛ «آب نخورد.»

تو شریعه بود که یک مرتبه جارچی ها با هم صدا زدند. به خیمه های اباعبدالله(ع)حمله کردند. حضرت بدون اینکه وقت کند آب بخورد، بیرون آمد. به طرف خیمه ها پیچید، دشمن عقب نشینی کرد. وقتی آمد کنار خیمه ها بچه ها و خواهر ها و زن ها بیرون ریختند، دیدند صورت و پیشانی زخم است. فریاد زن و بچه بلند شد. «و تطمن وجوههن» شروع کردند به سر و صورت زدند. فرمود: «فقال لهن مهلا» گریه نکنید. «فان البکاء عماکم» الان گریه نکنید، آن وقت فریاد زد، «یا زینب، یا کلثوم، یا سُکینَةُ یا فَاطِمَةُ یا زَینَبُ یا أُمَّ کلْثُومٍ عَلَیکنَّ مِنِّی السَّلَام»دیگر برای اسارت آماده بشوید. برای سیلی خوردن، تازیانه خوردن، آماده بشوید. نمی شود که از مادر من ارث نبرید. نمی شود که فقط فاطمه(س) سیلی بخورد. نمی شود که قنفوز مادرم را بزند، شما را نزنند. حرکت کرد وقتی یک ذره دور شد، زینب کبری(س) گریبان چاک زد و روی خاک افتاد. دوباره برگشت کنار زینب نشست. شما کسی را که غش می کند با چی به هوش می آورید؟ آب نبود. خم شد صورتش را نزدیک صورت زینب آورد، شروع کرد گریه کردن اشک چشم روی صورت ریخت. خواهر چشم را باز کرد، دید حسین(ع) است. سر زینب(س) را به دامن گذاشت. خواهرم جدم رفت، بابام رفت، مادرم رفت، برادرم رفت، چرا این قدر بی تابی می کنی؟ بعد امام حسین(ع) رفت وارد معرکه شد. امام صادق(ع) می فرماید: بابای من وسط معرکه، سی و سه تیر به بدنش آمد. سی و چهار زخم شمشیر هم به ایشان خورد. ایشان در جای دیگر می فرماید: نیزه دست خودش را روی زمین فرو کرد، همانطور که روی مرکب نشسته بود، آرام به نیزه تکیه داد. همان طوری که به نیزه تکیه داده بود، پیشانی را مورد حمله قرار دادند. دامن پیراهن را بالا زد تا اینکه جلوی خون پیشانی را بگیرد، نمی دانم چند نفر ولی از همه طرف شروع به سنگ باران کردن، کردند. این جا یک جمله مال زینب کبری(س) است. مثل اینکه دختر علی(ع) تو این شلوغی بالای بلندی آمده بود. زینب کبری(س) می گوید: آن وقتی که تکیه داده بود یک نفر آمد جلو، یک شمشیر به سرش زد عمامه اش پر خون شد. عمامه را نمی شد نگه داشت. عمامه را برداشت، سرش برهنه شد. اسب آمد در گودال، دست و پایش

را پهن کرد که تا ارتفاع اباعبدالله(ع) را با زمین کم کند. آرام پایش را از رکاب در آورد، می خواست خودش پیاده شود، نشد به زمین افتاد.

بلند مرتبه شاهی زر به زیر افتاد اگر غلط نکنم، اسب بر زمین افتاد

زینب می گوید: «فحمل علی من کل جانب» تا دیدند افتاد از همه طرف ریختند. در گودال یکی با پا روی شانه اش، روی دستش، دیگری روی سرش و روی پایش آمد. یک مرتبه دیدند شمر آمد، راه برایش باز کردند. جلو زن و بچه با دو زانو آمد و رو سینه نشست.

او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین من ناله از دل

او می برید و من می بردیم او از حسین سر من از حسین دل


شبیه ترین یاران به امام زمانش
یکشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 16:42 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

فیش منبر:حضرت ابوالفضل (ع)شبيه ترين ياران به امام زمانش عليه السلام

حضرت ابوالفضل عليه السلام شبيه ترين ياران به امام زمانش عليه السلام

 

مقدمه:

۱- هيچ فرد يا گروه و جامعه اي بدون امام نيست ولي امام و الگو بر دو قسم است.

امام و الگوي حق و امام و الگوي باطل

« الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الضلمات الي النور و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات»

۲- يكي از مهمترين شاخصه هاي زيبايي و زشتي افراد و مجموعه ها، الگو و امامشان است.

۳- هر فرد و گروه و امتي نيز در روز قيامت هم با امام خود محشور مي شود.« يوم ندعوا كل الناس بامامهم»

۴- مهمترين رابطه هر فرد و با هر امت با امامش، رابطه اقتدا است كه نتيجه آن شباهت مأموم به امام مي باشد.

حضرت ابوالفضل عليه السلام :

الف- نياز به امام را با تربيت از مادر خود ام البنين به ارث برد.

ب – به دنبال نيازش به امام، عاشق امام خود شد.

ج – چون عاشق امام خود بود، او را اَمام( جلو) خود قرار داد و در تمام عمر به او اقتدا نمود و در اين اقتداهم چون نماز جماعت، سكوت زيبايي داشت.

د – در عهد پيروي از امام حسين عليه السلام وفادارترين بود.

و – تا لحظه شهادت وفاداري خود را با شباهت به امامش حفظ كرد. لذا چون امامش را تشنه ديد، آب ننوشيد.

ه – در راه وفاداري به امام حسين عليه السلام زيباترين متاع خود كه چشم، دو دست و جان خويش بود را فدا كرد.

اي منتظران امام زمان( عج):

– بياييد نيازمند به امام خود شويم و نيازمند تربيت كنيم.( في هذه الساعة و في كل الساعة)

– نتيجه نيازمندي همراهي با امام زمان عليه السلام و نائب او است.( حضور در واجبات و غايب بودن در محرمات)

– نيازمند و همراه با امام زمان( عج) خود را براي خدمت گذاري حضرت تربيت مي كند.

– شيعه همه هستي خود را همانند ابوالفضل عليه السلام در دفاع از امام خود فدا مي كند


مختصری از زندگی نامه حضرت ام البنین سلام الله علیها
سه شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 19:37 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )
  •  

ام‌البنین


فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ‌البَنین (درگذشت: ۶۴ق) از همسران امام علی(ع) و مادر حضرت عباس بود. او همچنین مادر عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا، ام البنین به همراه نوه‌اش عبیدالله بن عباس بن علی و جمعی از مردم مدینه روزهای زیادی را در قبرستان بقیع برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری می‌کردند. مدفن ام البنین در قبرستان بقیع است.

فاطمه بنت حزام
زادروز؟
درگذشت۱۳ جمادی‌الثانی ۶۴ق
آرامگاهمدینه، قبرستان بقیع
محل زندگیمدینه
لقبام‌البنین
دیناسلام
مذهبشیعه
خویشاوندانامام علی(ع)، عباس بن علی

عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند. به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود؛ به همین دلیل اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند.

نسب و درگذشت

ام‌البنین فرزند حِزام بن خالد یا حرام بن خالد از قبیله بنی کلاب[۱] و لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است.[۲]

از تاریخ وفات ام‌البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. گفته شده او در ۱۳ جمادی‌الثانی ۶۴ق از دنیا رفته و در بقیع دفن شده است.[۳] برخی نیز وفات او را در ۱۸ جمادی‌الثانی ۶۴ق دانسته‌اند.[۴] برخی مدعی شده‌اند که برای زنده بودن ام‌البنین پس از واقعه کربلا دلیل مستندی وجود ندارد.[۵]

ازدواج با حضرت علی(ع)

پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب خبره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد. عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد و علی(ع) با او ازدواج کرد.[۶] درباره اینکه او بعد از حضرت فاطمه(س) همسر دوم یا سوم امام علی بوده است اختلاف وجود دارد.[۷] گفته شده، ام‌البنین پیش از ازدواج با حضرت علی(ع)، با شخص دیگری ازدواج نکرده بود.[۸]

بر اساس برخی نقل‌های تاریخی امام علی(ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) با امامه نوه پیامبر(ص) و دختر زینب ازدواج کرد.[۹] و برخی نیز بر اساس روایتی از امام صادق(ع) معتقدند که‌ ام‌البنین اولین همسر امام بعد از حضرت فاطمه(س) بوده است.[۱۰] برخی معتقدند بر اساس اینکه اولین فرزند ام‌البنین در سال ۲۶ ق به دنیا آمده است ازدواج امام علی(ع) با ام‌البنین قبل از سال ۲۳ هجری بوده است، اما برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری می‌دانند چرا که بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس(ع) بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.[۱۱]

گفته شده پس از گذشت مدتی از ازدواجشان، ام‌البنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلی‌اش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین(ع) با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از این رو امام علی(ع) او را ام‌البنین [مادر پسران] نامید.[۱۲]

ام‌البنین چهار پسر به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان به دنیا آورد. هر چهار فرزند او در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.[۱۳]

ام البنین بعد از واقعه کربلا

ام‌البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد؛ از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی که خبر شهادت امام حسین(ع) را هم شنید. گفت:‌ «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین(ع) دانسته‌اند.[۱۴]

 

جایگاه قبرها در بقیع

  • سوگواری ام البنین برای فرزندان

ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.[۱۵]

ام البنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته‌اند[۱۶] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و می‌خواند:

«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می‌کرد و فرزندان حضرت علی(ع) پشت سر او بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد»[۱۸]

جایگاه‌ ام البنین نزد شیعیان

مزار ام البنین در قبرستان بقیع

عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند.[۱۹] به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند.[۲۰] باقر شریف قرشی نیز گفته است در تاریخ زنی همچون ام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد.[۲۱]

سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۹۴ق) از مراجع تقلید شیعه گفته است من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم.[۲۲] برخی گزارش‌ کرده‌اند که‌ ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد، زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفره‌های نذری به نام او برگزار می‌کنند.[۲۳] همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا «سفره‌ ام البنین» مرسوم است.[۲۴]

تک‌نگاری

ستاره درخشان مدینه درباره ام البنین توسط علی ربانی خلخالی نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۷۸ش توسط انتشارات مکتب الحسین در قم منتشر شده است.[۲۵] این اثر با عنوان «ام البنین النجم الساطع فی مدینه النبی الامین»، توسط سید علی جمال اشرف به زبان عربی ترجمه شده و در انتشارات دارالکتب اسلامی در ۲۰۰۳م در قم چاپ شده است.[۲۶]

پانویس

  1.  المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۱۰۰؛ کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۶۳.
  2.  ابن عنبه، عمدة الطالب،‌ ۱۳۸۱ق، ص۳۵۶.
  3.  ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی‌هاشم،‌ ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۷۶.
  4.  الزهیری الجعفری، أم البنین سیرتها وکراماتها، ۲۰۰۶م، ص۱۶۹-۱۷۰.
  5.  الموسوی المقرم، مقتل الحسین(ع)، ۱۴۲۶ق، ص۳۵۵-۳۵۷.
  6.  ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۳۸۱ق، ص۳۵۷.
  7.  زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹، ص۸۳.
  8.  نگاه کنید به: الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۷، ص۴۷-۴۹.
  9.  برای نمونه نگاه کنید به: ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۲۲.
  10.  کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۶۵.
  11.  محمودی، ماه بی‌غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۱؛ زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۸۹.
  12.  ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی‌هاشم،‌ ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۶۹.
  13.  اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۲ -۸۴؛ ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۳۸۱ق، ص۳۵۶؛ حسّون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶.
  14.  حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶-۴۹۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳؛ ر.ک. دخیل، العباس، ۱۴۰۱ق، ص۱۸.
  15.  اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵.
  16.  حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶-۴۹۷.
  17.  شبر، ادب الطف، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۱.
  18.  محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۴.
  19.  دخیل، العباس(ع)، ۱۴۰۱ق، ص۱۸.
  20.  ربانی خلخالی، ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین، ۱۳۷۸ش، ص۷؛ الموسوی المقرم، قمر بنی هاشم، ۱۳۶۹ق، ص۱۸.
  21.  شریف القرشی، العباس بن علی، ۱۳۸۶ش، ص۲۸.
  22.  ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۶۴.
  23.  بلوکباشی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، ص۱۸۶-۱۸۸.
  24.  بلوکباشی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، ص۱۸۶-۱۸۸.
  25.  ستاره درخشان مدینه، شبکه جامع کتاب گیسوم.
  26.  امّ البنین علیهاالسلام النّجم الساطع فی مدینة النبی الأمین، کتابخانه مدرسه فقاهت.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
  • الاوردبادی، شیخ محمد علی الغروی، موسوعه العلامه الاوردبادی، تحقیق السید محمد آل المجدد الشیرازی، کربلا،‌دار الکفیل، ۱۴۳۶ق.
  • الزهیری، داود بن عبد الله بن أبی الکرام الجعفری، السیدة أم البنین(ع) سیرتها - کراماتها، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ط۱، ۲۰۰۶م.
  • الموسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع) أو حدیث کربلاء، بیروت، انتشارات مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ق.
  • الموسوی المقرم، عبدالرزاق، قمر بنی هاشم، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
  • بلوکباشی، علی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، تهران، مزکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
  • حسون، محمد و ام‌علی مشکور، اعلام النساء المؤمنات، تهران، ۱۴۱۱ق.
  • دُخَیّل، علی محمد علی، العباس بن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بیروت، مؤسسة اهل البیت، ۱۴۰۱ق.
  • ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، قم، مکتب الحسین، ۱۳۷۶ش.
  • ربانی خلخالی، علی، ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین(س) همسر باوفای امیر المومنین(ع)، قم، مکتب الحسین، ۱۳۷۸ش.
  • زجاجی کاشانی، مجید، سقای کربلا، تهران، نشر سبحان، ۱۳۷۹ش.
  • شبر، جواد، أدب الطف أو شعراء الحسین علیه‌السلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، بیروت، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق.
  • شریف القرشی، باقر، العباس بن علی، ترجمه سید حسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۶ش.
  • کلباسی نجفی، محمد ابراهیم، خصائص العباسیه، تحقیق و ترجمه محمد اسکندری، تهران، انتشارات صیام، ۱۳۸۷ش.
  • محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعة، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • محمودی، عباسعلی، ماه بی‌غروب؛ زندگی‌نامه اوالفضل العباس، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش.
  • ستاره درخشان مدینه، شبکه جامع کتاب گیسوم، تاریخ بازدید: ۳۰ دی ۱۳۹۹ش.
  • امّ البنین علیهاالسلام النّجم الساطع فی مدینة النبی الأمین، کتابخانه مدرسه فقاهت، تاریخ بازدید: ۳۰ دی ۱۳۹۹ش

متن نوحه ما ملت امام حسینیم محمود کریمی
شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 18:13 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن مداحی بر خیز علم بردار ای دوست از محمود کریمی

 

بر خیز علم بردار ای دوست ♮♮ محکم قدم بردار ای دوست ♯

اینک قلم بردار ای دوست ♮♮ بال از دلت بردار ای دوست ♯♯

در منّت امام حسینیم ♮♮ ما ملّت امام حسینیم

برخیز تا پرچم بکوبیم ♮♮♮ بر طبل های غم بکوبیم ♯

بر سینه های غم بکوبیم ♮♮♮ بیرق کنارش هم بکوبیم ♯

از رحمت امام حسینیم ♮♮♮ ما ملت امام حسینم ♯♯

بر شانه هامان بال داریم ♮♮♮ امسال خیلی کار داریم ♯♯

ما مردمی بیدار داریم ♮♮♮ ما هیئت سیار داریم ♯

از تربت امام حسینیم ♮♮♮ ما ملّت امام حسینیم ♯♯

 

 

این روضه ها دریای نور است ♮♮♮ تلفیق انسان و غرور است ♯♯

شعر و شعار است و شعور است ♮♮♮ برخیز نزدیک ظهور است ♯♯

ما همّت امام حسینیم ♮♮♮ ما ملّت امام حسینیم ♯

ما انقلاب از روضه داریم ♮♮♮ فصل الخطاب از روضه داریم ♯

حُجب و حجاب از روضه داریم ♮♮♮ صد ها جواب از روضه داریم

ما عزّت امام حسینیم ♮♮♮ ما ملت امام حسینیم ♯♯

جوشن لباس مشکی ماست ♮♮♮ این اشک شمشیری محیاست ♯

این روضه ها میراث مولاست ♮♮♮ احیای عزت راه زهراست ♯♯

ما قسمت امام حسینیم ♮♮♮ ما ملّت امام حسینیم

 

 

دانلود آهنگ با کیفیت 320 دانلود آهنگ با کیفیت 128

 


دشتی حضرت ابوالفضل ع
شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 17:48 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

Mahmoud Karimi Kenare Alqame Mahshar Be Pa Shod دانلود نوحه کنار علقمه محشر به پا شد از محمود کریمی

 

متن نوحه کنار علقمه محشر به پا شد از محمود کریمی

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

کنار علقمه محشر به پا شد ⋄⋄◈⋄⋄ امید خیمه ها اخر فدا شد
علم افتاد بر روی زمین و ⋄⋄◈⋄⋄ دو دست ساقی از پیکر جدا شد
برادر غرق خونه برادر نیمه جونه ⋄⋄◈⋄⋄ برادر کاکلش اتش فشونه
یکی تو اسمونا نوحه خونه ⋄⋄◈⋄⋄ امون از بی وفایی زمونه
تویی که از غم زینب هلاکی ⋄⋄◈⋄⋄ منم که از غمت قدم کمونه
برادر روی خاکه برادر سینه چاکه ⋄⋄◈⋄⋄ برادر از غم خیمه هلاکه
داره از نیزه ها بارون می باره ⋄⋄◈⋄⋄ زمین از خون ساقی لاله زاره
خبر بر شاه مظلومون رسونید ⋄⋄◈⋄⋄ که ساقی یک تن و دشمن هزاره
برادرغصه داره برادر بی قراره ⋄⋄◈⋄⋄ شده مشک برادر پاره پاره
برادر خواهرت چشم انتظاره ⋄⋄◈⋄⋄ خبر از حال و روز تو نداره
اگه که بر نگردی خواهرت رو ⋄⋄◈⋄⋄ بلا تکلیفی از پا در میاره
برادر نا امیده به خاک و خون تپیده ⋄⋄◈⋄⋄ علم افتاده با دست بریده

sevilmusic دانلود نوحه کنار علقمه محشر به پا شد از محمود کریمی

اگه سردار من سقا نمیشد ⋄⋄◈⋄⋄ حریفی روبروش پیدا نمیشد
اگه بودش قدم تا نمیشد ⋄⋄◈⋄⋄ پای دشمن به خیمه وا نمیشد
برادر مرده مرده برادر مرده درده ⋄⋄◈⋄⋄ هنوز تو خیمه میگن بر می گرده
اونایی که نیومد پیکراشون ⋄⋄◈⋄⋄ هنوزم چشم به راهن مادراشون
شهیدای ابالفضلی هنوزم ⋄⋄◈⋄⋄ میخونن روضه ماد رها براشون
شهیدم برنگشته شهیدم تو بهشته ⋄⋄◈⋄⋄ شهیدم حرفش و با خون نوشته

دانلود همه نوحه های محمود کریمی

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

محمود کریمی کنار علقمه محشر به پا شد

 

_____________________

کنار القمه با قلب خسته 

علمدار حسین در خون نشسته

 

کنار القمه بابا چه دیدی

عمود خیمه را از چه کشیدی


متن سقا سقا سقا با اندکی تغییر _ حاج رضا نقاش
سه شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:44 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سقا سقا سقا _ دستش ز تن افتاده 2 
عطشان عطشان عطشان _ در علقمه جان داده 2
( آه جان می سپارم _ سقا ندارم2) 2
(آه سقّای طفلان _ عمو عمو جان) 2

 

صحرا صحرا صحر _گردیده ز خون گلگون2
عمو عمو عمو _ افتاده به خاک و خون2
آه دستش جدا شد _جانش فدا شد ، سقای طفلان2
آه سقای طفلان _ عمو عمو جان 2

 

زهرا زهرا زهرا _ در علقمه گریان است2
زینب زینب زینب _ بعد تو پریشان است 2
آه بابا رسیده ، رنگش پریده _ بابا حسین جان2
آه سقای طفلان _ عمو عمو جان 2

 

اصغر اصغر اصغر _ گشته ز عطش مدهوش2
مادر مادر مادر _ از خجلت او خاموش
آه خيزد شراره ، از گاهواره _ عمو عمو جان2 
آه عمو عمو جان _ سقای طفلان2

⬇️⬇️⬇️⬇️

دانلود مداحی سقا سقا سقا دستش ز تن از حاج رضا نقاش


متن ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 11:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

*************
دودمه

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد      علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد       علمدار نیامد
*
امشب حرم آل عبا آب ندارد         علی خواب ندارد
اصغر ز عطش هیچ دگر تاب ندارد   علی تاب ندارد
*
آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین     حسین یار ندارد
*
پسرت ام بنین ساقی قلب همه گشته   امید همه گشته
قمرت خورد زمین و قمر علقمه گشته      پسر فاطمه شد او 


روضه مکتوب حضرت عباس استاد میرزا محمدی
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:47 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

دعا كنيد كه سقا ... پاش برسه به دريا ۲

مشكو پرازآب كنه،بياره تو خيمه ها

عمو عمو ابالفضل ...

ميخواي بشنوي؟نميتوني بشنوي،تازه عموعمو گفتنشونم نميشنوي چه برسه به واعطشا...اگه واعطشاشون رو بشنوي بيچاره ميشي ...

دعا كنيد كه سقا...پاش برسه به دريا ۲

مشكو پرازآب كنه،بياره تو خيمه ها

عمو عمو ابالفضل ...

ابي عبدالله هرجوري بود اجازه داد قمربني هاشم بره ميدان؛ اما تعبير حسين اينه"اُطلُب لهذه الاطفال الماء"

حالا كه ميخواي بري،برو فقط براي اين بچه ها آب بيار،يه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار مني! "لَقَد مَضَيتَ تَفَرَّقَ عسكري"يعني اگه تو زمين بخوري لشگرم از هم ميپاشه،فهميدي چي گفتم؟من نميدونم اين جمله رو لشگر دشمن شنيد يا نه! جايي ننوشتن اما همه حسين رو رها كردند،دنبال عباس رفتند،يه جا گيرش بندازند...رفت تو شريعه،مشكو پر از آب كرد،با چه هيبت و غروري آبي كه تو دستش پر كرده بود مركبش بنوشه،مركبش نوشيد؛"فذكر عطش الحسين فرمي الماء علي الماء"آب رو روي آب ريخت كه همه بدونند من اين آقام رو كه "ماء العَذب علي الظَمئا"ست برا آب فرات و آب دنيا نميفروشم،كي گفته كه من ميخواستم آب بنوشم؟!

"فرمي الماء"آب رو پرتاب كرد،كه اگه آب هم به خيالش اين توهم رو كرد،از اين دستا يه سيلي بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختي! نانجيب تو مهريه ي مادر حسيني! تو معرفت نداشتي اما من كه مثل تو نيستم! تا قيامت اين آب از خجالت و شرمندگي حول قبر ابالفضل ميگرده،تو سرداب اونايي كه رفتن ميدونن؛تا قيامت طواف ميكنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛يه توجهي به من كن!سوار مركب شد،يا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتيرانداز كمين كردند؛اگر يك صدم اين تيرها بهش خورده باشه تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل..." دستاشو كه قطع كردند،مرحوم علامه مجلسي مينويسد:مشكو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خيمه ها مياد...

يارب مكن اميد كسي را تو نااميد...

تا تير به مشك آب خورد نوشته اند: "فَوَقَف متحيرا" سرگردان،متحير... دست نداره كه بجنگه،آب نداره كه به خيمه ها برگرده...يا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشيخ محمدعلي خراساني واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط يه گوشه از روضه رو اشاره كرد،اون گوشه اي كه فرمود:تير به چشمش زدند،اومد پايين مرحوم آسيد ابراهيم قزويني امام جماعت حرم عباسه گفت:آشيخ محمدعلي اشكم رو درآوردي؛دلم رو آتش زدي،اما اين روضه اي كه سندش ضعيفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رويا خود حضرت رو زيارت كرد، حضرت فرمود:آسيد ابراهيم مگه تو كربلا بودي كه بفهمي ضعيفه يا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسيد ابراهيم!دستامو كه بريدن،به مشكم كه تير زدن؛يه تير به چشمم زدن؛هركاري كردم دست نداشتم تيرو دربيارم ،سرمو تكون دادم اين تير از چشمم بيرون نيامد عمامه از سرم افتاد؛اين زانوم رو آوردم بالا،تيرو بين زانوهام بذارم بلكه بتونم بيرون بيارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن...آي حسين...

اومد كنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اينا همونايين كه پيغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار ميزنند)سي هزار نفر دارن نگاه ميكنند؛ديدند حسين"فَوَقَفَ مُنحَنيا..."زبون حال بگم:

تو مثل جون عزيزي،اگر كه برنخيزي

رقيه مو ميبرد عدو برا كنيزي...

آي حسين ... 


متن نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس _ سیب سرخی
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:34 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس از حسین سیب سرخی

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

 

عمود خیمه حرم برادرم عباس

./♭♪🎵♪♭/.

به من بگو برادرم برادرم عباس

./♭♪🎵♪♭/.

به کی سپردی علم و به کی سپردی حرم و

./♭♪🎵♪♭/.

بدون تو کار خیمه تمومه

./♭♪🎵♪♭/.

کجا میری ای قمرم میشکنه بی تو کمرم

./♭♪🎵♪♭/.

اونی که تو مشکته ابرومه

./♭♪🎵♪♭/.

پناه خیمه ها و سردارم رفت خدا ببین همه کس و کارم رفت

./♭♪🎵♪♭/.

حسین بی برادرش میمیره واسه یه قطره اب علمدارم رفت

./♭♪🎵♪♭/.

صدا پیچیده تو حرم دیگه علم افتاد

./♭♪🎵♪♭/.

خبر رسید میون خیمه خواهرم افتاد

./♭♪🎵♪♭/.

به خون نشسته نظرت زدن عمودی به سرت

./♭♪🎵♪♭/.

قد رشید تو نقش زمینه

./♭♪🎵♪♭/.

خون سرت بند نمیاد کسی دیگه اب نمیخواد

./♭♪🎵♪♭/.

به انتظارت نشسته سکینه

./♭♪🎵♪♭/.

اینا دل حرم رو از جا کندن

./♭♪🎵♪♭/.

پاشو ببین دارن به چی می خندن

./♭♪🎵♪♭/.

تو میگی از رقیه ای شرمنده

./♭♪🎵♪♭/.

منم میگم که بچه هام شرمندن

./♭♪🎵♪♭/.

 

sevilmusic دانلود نوحه عمود خیمه حرم برادرم عباس از حسین سیب سرخی

 

دیگه یه قره اب خوش نمیخوره زینب

./♭♪🎵♪♭/.

اتیش میفته بعد تو رو چادر زینب

./♭♪🎵♪♭/.

نذار جلو چشم ترم وا بشه پاشون به حرم

./♭♪🎵♪♭/.

پاشو که خیمه پناهی نداره

./♭♪🎵♪♭/.

حرومیا سر میرسن همین الان دختر من

./♭♪🎵♪♭/.

باید که گوشوارش و در بیاره

./♭♪🎵♪♭/.

 

دانلود همه نوحه های حسین سیب سرخی

 

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

 

حسین سیب سرخی عمود خیمه حرم برادرم عباس

پخش آنلاین موزیک

دانلود آهنگ با کیفیت 128

لینک کوتاه


متن نوحه بر سر خوان بلا این کجا و آن کجا
شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:7 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

  مرتضی پوررجب چهارشنبه 19 ژانویه 2011 0 699 کمتر از یک دقیقه

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

 

هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا

 

قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا

 

هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا

 

 

اصغر اندر گاهواره یونس اندر بطن حوت

 

هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا

 

پور ابراهیم اسماعیل و اکبر کربلا

 

هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا

 

مهر گردون در فلک ماه بنی هاشم بخاک

 

هر دو تابانند اما این کجا و آن کجا

 

یوسف اندر قعر چاه و شاه دین در قتلگه

 

هر دو عریانند اما این کجا و آن کجا

 

عابدین بهر پدر یعقوب از هجر پسر

 

هر دو گریانند اما این کجا و آن کجا

 

مریم از بهر مسیح و زینب از داغ حسین

 

هر دو نالانند اما این کجا آن کجا


نگرش و رفتار انسان ها در خانواده و اجتماع
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:56 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

متن منبر( نگرش و رفتار اقسام انسان ها نسبت به خانواده و اجتماع) 

نویسنده : حجت الاسلام حسین سبزعلی

انتشار با ذکر منبع بلا مانع است

اعوذ بالله السمیع العلیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمين، بارئ الخلائق اجمعين  باعث الانبیاء و المرسلين، ثم الصلاة و السلام علي سیدنا و نبينا ابی القاسم المصطفی محمد 

و علي اهل بیته الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الی قیام یوم الدین

 

❇️انسان ها در تجزیه و تحلیل و در نگرش و برخورد و رفتار با مسائل و امور خانواده و اجتماع در یک تقسیم بندی به سه دسته تقسیم می شوند:

 

👈گروه اول:

انسان هایی که مثل پروانه اند و مثل پروانه که در باغ و دشت و جنگل دنبال گل می گردد و از زیبایی و عطر و شهد گل بهره مند می شود، دنبال حرف خوب، عمل خوب هستند و بهره این صفت مثبت نگری و دنبال خوبیها بودن را در خانواده و مسائل زندگی اجتماع می برند

و معمولا دو نوع برخورد دارند :

الف) سعی می کنند خوبیها و افراد خوب و جمع های خوب را پیدا کنند و آنجا حضور یابند نه همه جا و همه جمعی

 

پيامبر اکرم-صلی الله عليه و اله

الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء؛

همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.

امالی طوسی ص 536

 

ب) گاها در برابر هر شخص و جمعی در خانواده و اجتماع خوبی او را می بینند و دنبال عیب جویی نیستند

لذا انسان هایی هستند که در هر جمع حاضر نمی شوند و هر شخصی را همنشین و دوست انتخاب نمی کنند و دنبال انسان های صالح و درستکار و پاک هستند

 

 

💢حضرت عیسی(عليه السلام) روزی از راهی می گذشت که چشمش به جمعیتی از مردم افتاد.آن جمعیت در گوشه ای ایستاده بودند و به چیزی نگاه میکردند. عیسی به سوی آن جمعیت رفت تا ببیند چه چیزی توجه آن عده را جلب کرده است.وقتی نزدیک رفت دید که سگ مرده ای روی زمین افتاده است و آن جمعیت به دور آن جسد جمع شده اند.

 

هرکس از آنان درباره ی آن سگ مرده حرفی میزد یکی میگفت:

 

-عجب حیوان پست وبی ارزشی است.خوب شد که مرد.

 

-اگر هم کسی این سگ را کشته باشد حق داشته است زیرا این حیوان زشت وبد قواره است.

 

-چشمش کور که مرده است.این حیوان چقدر زشت رو و پلید است.

 

عیسی(عليه السلام)هر چقدر گوش داد از حرف های مردم غیر از بد گویی درباره ی سگ چیزی نشنید.

 

وقتی آن جمعیت هر چه دلشان خواست درباره ی آن سگ مرده بدگویی کردند نوبت به عیسی(عليه السلام) رسید.آن مردم میخواستند از دیدگاه پیامبر خدا آگاه شوند.

 

حضرت عیسی(عليه السلام)فرمود:

 

-خوب نگاه کنید دندان های سفید این سگ را مشاهده کنید و ببینید که چه دندان های سفید و قشنگی دارد.آیا درّ گرانبها به سفیدی دندان های او هست؟

 

مردم به دهان نیمه باز سگ مرده نگاه کردند دندان های حیوان به راستی سفید و درخشان بود.دندان هایی سالم که شاید نظیرش در دهان هیچکدام از آنان نبود.

 

حضرت عیسی(عليه السلام)که سکوت آن مردم را مشاهده کرد با سخن دیگری که بر زبان آورد آنها را بیشتر به اندیشه برد:

 

شما مردم چرا فقط عیب ها را مشاهده میکنید و روی آن انگشت میگذارید!ای مردم کاش به جای مشغول بودن به عیب دیگران متوجه عیب و ایراد خودتان میشدید و به رفع ان می کوشیدید:

 

 

عیب کسان منگر واحسان خویش

دیده فرو کن به گریبان خویش

آینه روزی که بگیری به دست

خود شکن آن روز نشو خود پرست

 

 

پیامبر خدا آن عده را به حال خود رها کرد واز آن محل دور شد. 

 

امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:

 

بزرگترین عیب آن است كه عیبى را كه خود نیز داراى؛ در دیگران عیب بشمارى.

(حکمت 353 – نهج البلاغه)

 

⬅️گریز و اشاره به پروانه صفت بودن در اجتماع و خانواده

نکته : ما خودمان هم کامل و سی تمام نیستیم و نقص داریم از همسر و فرزند یا اعضای خانواده انتظار نداشته باشیم بی نقص باشند بلکه خوبیها را ببینیم محبت و علاقه به کانون خانواده بیشتر میشود

 

حضرت حر پروانه وار جذب امام حسین علیه السلام شد

 دور حضرت گشت و خودش را فدای ایشان کرد. 

 

 

👈گروه دوم

افراد مگس صفت 

مانند مگس که در جستجوی کثافات و نجاست است، دنبال عیوب مردم و عیب جویی از آنها هستند و طالب حضور در جمع ها و امور ناپسند هستند 

هر شایعه، دروغ، بازی با آبروی مردم، ظلم به دیگران، شایعه و ضد دینی را پیدا می کند قبول می کند اما یک موفقیت یا حُسن دینی را باید صد دلیل و مدرک بیاری آخر هم نمی پذیرد. 

 

✔️تجانس و تجاذب اشیا

نوریان و ناریان

( 80)خوب، خوبی را کند جذب این بدان

طیبات و طیبین بر وی بخوان

 

( 81)در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

گرم گرمی را کشید و سرد سرد

 

( 82)قسم باطل باطلان را می‌کشند

 

باقیان از باقیان هم سرخوش‌اند

 

( 83)ناریان مر ناریان را جاذب‌اند

 

نوریان مر نوریان راطالب‌اند

 

( 84)چشم چون بستی تو را جان کند نیست

 

چشم را از نور روزن صبر نیست

 

( 85)چشم چون بستی تو را تاسه گرفت

 

نور چشم از نور روزن کی شکفت

 

طَیّبات و طیّبین...: ترکیب برگرفته است از آیه «اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ اَلطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ.»[سوره نور آیه26] 

 

 

✔️شناخت فرد از طريق دوستان او :

 صفحه اختصاصي حديث و آيات رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المَرءُ على دِينِ خَلِيلِهِ ، فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ .[الأمالي للطوسي : 518/1135 .]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : آدمى بر آيين دوست خود است ؛ پس هر يك از شما مواظب باشد كه با چه كسى دوستى مى كند .

 

 صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلى الله عليه و آله : اختَبِرُوا الناسَ بأخدانِهِم؛ فإنّما يُخادِنُ الرَّجُلُ مَن يُعجِبُهُ نَحوَهُ .[تنبيه الخواطر : 2/249 .]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مردم را با دوستانشان بيازماييد؛ زيرا آدمى با كسى كه از رفتارش خوشش بيايد ، دوستى مى كند .

 

 صفحه اختصاصي حديث و آيات سليمانُ عليه السلام : لا تَحكُمُوا على رَجُلٍ بِشَيءٍ حتّى تَنظُرُوا إلى مَن يُصاحِبُ ، فإنّما يُعرَفُ الرَّجُلُ بأشكالِهِ و أقرانِهِ .[بحار الأنوار : 74/188/17 .]

سليمان عليه السلام : درباره هيچ كس قضاوتى نكنيد ، تا آن كه ببينيد با كه همنشينى مى كند ؛ زيرا آدمى از طريق همگنان و همتايانش شناخته مى شود .

 

⬅️گریز به دقت در انتخاب رفیق و هم نشین، همسر گروه های اجتماعی

پروانه صفت باشیم و مگس صفت نباشیم

در کربلا بسیاری مثل شمر، خولی،. حرمله، عمر سعد جذب کثافات و خبائثی از قبیل مال حرام، مقام و ثروت دنیایی، پستی و رذالت، بندگی شیطان و طاغوت و.. شدند

 

👈 گروه سوم :

افرادی که مثل نحل ( زنبور عسل) هستند چرا که نه تنها جذب خوبی ها می شوند بلکه تجزیه و تحلیل هم دارند و روی مسائل دقت و تفکر می کنند هم حرف، تفکر و عمل خوب و بد را تمییز و تشخیص می دهند هم از خوب تبعیت و بدی را تبعیت نمی کند به علاوه همانطور که زنبور روی گل و شهد گل کار می کند و محصول شیرین عسل را تولید می کند اینها هم امور و مسائل را تجزیه و تحلیل می کنند و محصولش بصیرت و تشخیص درست حق از باطل و حمایت از حق و مقابله با باطل است

 

 

⬅️ در شبکه های اجتماعی، ماهواره، اینترنت، اخبار هر حرفی را قبول نکن هر حرفی را هم رد نکن 

تحقیق کن درست و غلط را تشخیص بده، اهل تجزیه و تحلیل باش و در نهایت بصیرت داشته باش و از حق پیروی کن

 

⁉️الان بسیاری از مردم مسائل نژادی را نمی توانند معادله اش را حل کنند 

یعنی چی فاطمیون افغانستان 

زینبیون پاکستان 

حیدریون عراق 

حزب الله لبنان 

انصارالله یمن

مسئله تغییر شرایط و اتحاد شیعه ایران و عراق بعد از صدام و اینکه امام فرمود راه قدس از کربلا می گذرد را درک نمی کند ما از عراق و کربلا گذشتیم به مرزهای قدس رسیدیم تو هنوز مخت هنگه که ایران و عراق هشت سال جنگیدن منکر نیستیم اما کنارش مسائل امروز را هم بگذار و تحلیل کن

آدم زمان خودش نیست در گذشته است هنوز در قبل انقلاب و زمان جنگ و وجود حزب بعث و صدام سیر می‌کند عزیزم فدات بشم بیا جلو امروز عکس امام و رهبری در عراق بالاست و در تکریت حشدالشعبی قبر صدام را منفجر کرد استخوان صدام را سگ ها به دندان گرفتند

مساله کمک مسلمون ها به هم 

 

مسئله 

بنی آدم اعضای یکدیگرند 

که در آفرینش ز یک گوهرند 

تو کز محنت دیگران بی غمی 

نشاید که نامت نهند آدمی

 

یعنی کمک به همه مظلومین هر دینی داشت

 نه تنها مسلمان ها 

 

امام علی علیه السلام فرمود:

 کن للظالم خصما و للمظلوم عونا 

به اصطلاح طلبگی مطلق فرمود:

نه دین خاص نه نژاد خاص نه مرز خاص نه جغرافیای خاصی را امام نفرمود هر مظلومی در هر جا و هر دین را یاری کن و با هر ظالمی در هر جا و از هر دینی مقابله کن

 

⬅️در اصحاب پیامبر ص سلمانی فارسی و بلال حبشی تا عمار عرب فرقی ندارند مگر در تقوا

 

در اصحاب امام حسین جون غلام سیاه پوست تا حر فرمانده لشکر کوفه کنار هم هستند

 

✔️⬅️گروه سوم دارای بصیرت و عملکرد حق گرایانه هستند 

 

امام صادق عليه السلام :

 كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه ِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا ؛ [ . عمدة الطّالب ، ص 356 .]

امام صادق عليه السلام :

عموى ما ، عبّاس ، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود ؛ همراه با امام حسين عليه السلامجهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد .

 

✔️❇️مقام قمر بنی هاشم علیه السلام صرفا نه به خاطر قد رشید بود ، نه فدای برادرش شدن ،و نه  فقط برادر امام بودن بلکه همه اینها بود به علاوه ادب ، بصیرت ، ولایت مداری و دفاع و اطاعت از امام زمان خودش و عملکرد حق مدارانه و.. مقام او را بالا برده است تا جایی که :

 

امام سجاد(ع) عموی خود عباس را چنین توصیف می‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِیَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِکَةِ فی‌ الْجَنَّةِ کَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبی‌ طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی مَنْزِلَةٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَة.

یعنی «خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آن‌که دست‌هایش از پیکر جدا گردید. آن‌گاه خداوند به جای آن‌ها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ همان‌سان که برای جعفر طیار قرار داد. عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه می‌خورند.»

 

🏴🏴روضه امام حسین علیه السلام فرمود برادرم آب به حرم برسان

---------------------------

 مقتل حضرت عباس(ع) به نقل از کتاب شرح شمع

عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.

عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.

وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.

سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد، دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.

هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.

از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»، به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.

در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.

عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.

امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست.(شرح شمع:صفحه 210 و 211)

 -----------------------------------

وقتى كه قد سرو خم شد

كسانى كه حسين عليه السلام خود را به بالين آنها رساند مختلف بودند،هر كس در يك وضعى قرار داشت.وقتى امام وارد مى‏شد يكى هنوز زنده بود و با آقا صحبت مي ‏كرد، ديگرى در حال جان دادن بود.

در ميان كسانى كه ابا عبد الله عليه السلام خود را به بالين آنها رسانيد،هيچ كس وضعى دلخراش‏تر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس براى او نداشت،برادرى كه حسين عليه السلام خيلى او را دوست مي ‏دارد و يادگار شجاعت پدرش امير المؤمنين است.

در جايى نوشته ‏اند ابا عبد الله عليه السلام به او گفت:برادرم‏«بنفسى انت‏»عباس جانم!جان من به قربان تو.اين خيلى مهم است.عباس در حدود بيست و سه سال از ابا عبد الله عليه السلام كوچكتر بود(ابا عبد الله 57 سال داشتند و عباس يك مرد جوان 34 ساله بود).ابا عبد الله به منزله پدر ابا الفضل از نظر سنى و تربيتى به شمار مي ‏رفت،آنوقت‏به او مي ‏گويد: برادر جان!«بنفسى انت‏»اى جان من به قربان تو!

ابا عبد الله كنار خيمه منتظر ايستاده است.يك وقت فرياد مردانه ابا الفضل را مى‏شنود.(نوشته‏اند ابا الفضل عليه السلام چهره‏اش آنقدر زيبا بود كه‏«كان يدعى بقمر بنى هاشم‏»در زمان خود معروف به ماه بنى هاشم بود.

اندامش به قدرى رسا بود كه بعضى از اهل تاريخ نوشته‏اند:«و كان يركب الفرس المطهم و رجلاه يخطان فى الارض‏»سواراسب تنومندى شد،پايش را كه از ركاب بيرون مى‏كشيد،با انگشت پايش مى‏توانست زمين را خراش بدهد.حالا گيرم به قول مرحوم آقا شيخ محمد باقر بيرجندى يك مقدار مبالغه باشد،ولى نشان مى‏دهد كه اندام بسيار بلند و رشيدى داشته است، اندامى كه حسين از نظر كردن به آن لذت مى‏برد).

وقتى كه حسين عليه السلام به بالاى سر او مى‏آيد،مى‏بيند دست در بدن او نيست،مغز سرش با يك عمود آهنين كوبيده شده و به چشم او تير وارد شده است.بى جهت نيست كه گفته‏اند:«لما قتل العباس بان الانكسار فى وجه الحسين‏»عباس كه كشته شد،ديدند چهره حسين شكسته شد.خودش فرمود:

«الان انقطع ظهرى و قلت‏حيلتى‏».

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

 

كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 260

نويسنده: شهيد مطهرى

aviny.com

 



علمدار خدا نگهدار
چهارشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:58 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه علمدار خدانگهدار از جواد مقدم

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁
من سکینه حزینم ♭♯♮
سنگ غم شکست آیینه ام ♭♯♮
یه دنیا غمه تو سینه ام ♭♯♮
وای، وای، وای
من سکینه حزینم، سنگ غم شکست آیینه ام ♭♯♮
یه دنیا غمه تو سینه ام، وای، وای، وای ♭♯♮
اون که بغضشو خورد تو گلو اون که تو دلش مونده آرزو ♭♯♮
sevilmusic دانلود نوحه علمدار خدانگهدار از جواد مقدم
اون که مشک رو داد دست عمو، وای، وای، وای ♭♯♮
عمو رفتی برگشتی، عمو تو کجای دشتی ♭♯♮
عمو فراموش نکردی، عمو گفتی بر میگردی ♭♯♮
عمو بی تو آب حرومه، عمو کارمون تمومه ♭♯♮
دانلود همه نوحه های جواد مقدم

🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

جواد مقدم علمدار خدانگهدار

پخش آنلاین موزیک

 


متن و صوت روضه حضرت ابالفضل دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد سیب سرخی
چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:32 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سیب سرخی

۵ مهر ۱۳۹۷40740 نظر

چشم تو دیدم و چشم تر من ،

 ریخت به هم

حال با وضع سر تو سر من ریخت به هم

حسیـــــــــــــــــــن

نه علمدار سپاهم ، که سپاهم بودی

 

تا تو پاشیده شدی لشگر من ریخت به هم

مادرم امده بالای تن بی دستت ،

از به هم ریختنت ، 

مادر من ریخت به هم

قبل از انی که تنم زیر سم اسب رود 

از تماشای تنت ، پیکر من ریخت به هم

حسیـــــــــــــــــن

صحبت از معجر زینب شده ،از جا برخیز

حرف معجر شده و خواهر من ریخت به هم،

بی تو ناموس مرا ، در ملٲ عام برند 

غیرت الله ببین ، دختر من ریخت به هم

حسیـــــــــــــــــــن

//////////////////////////////////////

دامن کشان رفتی ، ( دلم زیر و رو شد ) 2 

چشم حرامی با ، ( حرم رو به رو شد) 2 

( بیا برگرد خیمه ، ای کس و کارم 

من و تنهام نگذار ، ای کس و کارم ) 2

اب به خیمه نرسید ، ( فدای سرت) 2 

حسین قامتش خمید ، ( فدای سرت ) 2

-----------------------------------

از غصه اب شدم ، خونه خراب شدم 

شرمنده ی تو و ، طفل رباب شدم 

مادر اومده ، بالاسرم ،

غرق خون شده ، پا تا سرم

محشری شده برابرم 

ای برادرم 

اگه بره سرم رو نیزه ها

فدا سر تموم بچه ها

پاشو برو عزیز برادرم 

کسی نره به سمت خیمه ها

از غصه اب شدم ، خونه خراب شدم

شرمنده زینب ، طفل رباب شدم 

مادر اومده ، بالاسرم 

غرق خون شده ، پا تا سرم

محشری شده ، برابرم 

ای برادرم 


صوت : شب تاسوعا محرم 97 - روضه
------------------------------


منم سقا کنم عطشان واویلا _ دشتی
دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 6:18 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بسوز ای آب دریا از شرارم     که جز آتش به دل آبی ندارم

بریز ای اشک خونین از دو عینم    که من یاد لب خشک حسینم

منم سقا، منم عطشان، واویلا

ز هر موجت شرر دارم به سینه    که دیدم در تو من عکس سکینه

  الهی آب دریا! شعله گردی     که شرم از یوسف زهرا نکردی

منم سقا، منم عطشان، واویلا

خدا داند دل دریا کباب است     که اصغر تشنه ی یک جرعه آب است

الا ای ماهیان! بامن بنالید    زمین و آسمان! بامن بنالید

منم سقا، منم عطشان، واویلا

زخون پر شد دو چشم نازنینم    که دیگر آب دریا را نبینم

چو آتش بین دریا می خروشم     صدای العطش آید به گوشم

منم سقا، منم عطشان، واویلا

شاعر؛ حاج غلامرضا سازگار


العطش العطش ای عمو جان
دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 6:12 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

دامن علقمه لاله گون شد

چشم سقا پر از اشک و خون شد

جسم سقا به خون گشته غلطان

العطش العطش ای عمو جان 2

رنگ رخسار بابا پریده

بوسه گیرد ز دست بریده

از چه برگشته تنها ز میدان

العطش العطش ای عمو جان 2

وامصیبت که سقا ندارم

با لب تشنه جان می سپارم

ذکر من گشته با کام عطشان

العطش العطش ای عمو جان 2

جسم سقا شده نقش صحرا

آب سقا شده اشک زهرا

خون دل ریزد از چشم طفلان

العطش العطش ای عمو جان 2

ناله کن ناله کن ای سکینه

بی عمو می روی در مدینه

گیسویت را زغم کن پریشان

العطش العطش ای عمو جان 2

خیمه ها پر ز اشک رباب است

هر طرف ناله آب وآب است

اصغر از تشنگی می دهد جان

العطش العطش ای عمو جان 2

کودکان رو به صحرا گذارید

تیر از چشم سقّا در آرید

جسم سقا شده تیر و باران

العطش العطش ای عمو جان 2

    (غلام رضا سازگار)


متن نوحه ( در کنار الغمه سروی ز پا افتاده است )
یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 6:51 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

مشخصات شعر

ماه بنی‌هاشم

 

در کنار علقمه، سروی ز پا افتاده است؟

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است؟

 

در فضای رزم‌گاه نینوا با شور و آه

ناله‌ی جان‌سوز «ادرک یا اخا» افتاده است

 

از نوای جان‌گداز ساقی لب‌تشنگان

لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است

 

شه، سوار اسب شد با سر به میدان روی کرد

تا ببیند جسم عبّاسش کجا افتاده است

 

ناگهان از صدر زین، افکنْد خود را بر زمین

دید «بسم‌ الله» از قرآن، جدا افتاده است

 

پاره‌ی قرآن ببوسید و پی اصلش دوید

مصحف ناطق، کجا یا رب! ز پا افتاده است؟

 

تا کنار نهر علقم، بوی عبّاسش کشید

دید بر خاک سیه، صاحب‌‌لوا افتاده است

 

کرده در دریای خون، ماه بنی‌هاشم افول

تشنه‌لب، سقّای دشت کربلا افتاده است

 

دست خود را بر کمر بگْرفت و آهی برکشید

گفت: پشت من ز هجرانت، دوتا افتاده است

 

خیز و بر پا کن لوا، آبی رسان اندر حرم

از چه رو بر خاک، این قدّ رسا افتاده است؟

 

بهر آبی در حرم، طفلان من در انتظار

از عطش بنْگر چه شوری، خیمه‌ها افتاده است!

 

هر‌ چه شه نالید،‌ عبّاسش ز لب، لب برنداشت

دید مرغ روح او، سوی سما افتاده است

 

گفت پس جسم برادر را برم در خیمه‌گه

دید هر عضوی ز اعضایش، سوا افتاده است

 

شد به سوی خیمه با پای پیاده، ره‌سپار

در حرم، شه دید افغان و نوا افتاده است

 

جمله می‌گفتند: سقّا، ای پدر جان! دیر کرد

بر سر عمّوی ما، بابا! چها افتاده است؟

 

حال زینب را مگو «علّامه»! از شه، چون شنید

دست عبّاس علم‌دارش، جدا افتاده است


متن نوحه زنجیر زنی _ دو برادر دو شجاع بی نظیر
چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 17:58 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه زنجیر زنی (۳)

دو برادر دو برادر دو شجاع بی نظیر
این علمدار سپاه او امیر
این حسین او ابالفضل جوان
این امام او امیر کائنان
این یکی از نسل پیغمبر بود
اون یکی نور دل حیدر بود
این یکی از سوی یمین او یسار
کرده جنگ با گروه نابکار
دو برادر دو برادر دو ابرمرد دلیر
در میان روبهان مانند شیر
لشکر از هر سو به هم پیچیده شد
جنگجویان را به هر بگریز شد
هرکه می آمد به جنگ این دو مرد
بانگ تکبیر ابالفضل رشید
روح در جان حسینش می دمید 
گفت این فرزند پیغمبر منم
گفت آن از زاده حیدر منم
گفت آن بابم علی مرتضاست
گفت این مادر مرا خیرالنساست
گفت این عباس نام آور منم
گفت آن از زاده حیدر منم
مظلوم حسین جان، سقا ابالفضل


تشنگان حرم عشق همه گوش کنید
چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 17:52 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن نوحه زنجیر زنی (۵)

 

تشنگان حرم عشق همه گوش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید
ناله واعطشا را همه خاموش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید
می رسد دم به دم از علقمه فریاد حسین
کیست این لحظه کند روی به امداد حسین
خیمه ها را همگی جمله سیه پوش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید
جسم عباس علمدار، زمین افتاده
با لب تشنه نگهبان حرم جان داده
می ز جام غم و انده و الم نوش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید
کیست مردانه چو عباس علم برگیرد
رمق از پیکره ظلم و ستم برگیرد
علم اشک و عزا را همه بر دوش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید
گل نثار تن صدپاره عباس کنید
با گل بوسه همه حرمت وی پاس کنید
جسم صدپاره عباس در آغوش کنید
آب را از نظر خویش فراموش کنید


این سرم این پیکرم
شنبه پنجم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 18:31 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بـــــارالهــا ایــن علمدار رشید این اکبرم

 

ایـــن سرم این پیکرم

این سکیـنـه، ایــن رقیّـه،ایـن ربــاب

 

این سرم این پیکرم

این من و این ساربان،این شمر دون

    

ایـن تـن عـــریـان میـان خـاک و خون

این سرم این پیکرم

ایـن مـن و ایـــن ذکــریـا رب یـا ربم

 

ایـن مــن و ایــن نـــاله‌هــــای زینبــم

ای حسین جانم حسین (2)
 

متن نوحه لری ( میر لشکر ،کر حیدر)
سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۸ ساعت 0:40 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

میر لشکر  ( ابالفضل)

کر حیدر ( ابالفضل)

 

زخم تیر و سنونه د همه جای بدنت

افتای و خاک و خی، کسی نی بکه کفنت

*****

آسمون دل گرت ، اور غمی د رتنت

باغبون زمونه بریه سرو چمنت

*****

سیا پوشینه همه ز داغ علی اکبرت

 خیلی غم به دل نشس، ز داغ علی اصغرت

*****

اذن میدون گرت، سقای دشت کربلا

تا کی اویی بیاره ، سی بچون تشنه حرم

*****

تشنه یو و یو او، عباس علمدار منه

د کنار الغمه، برینه دس سقامه

 

 


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد