مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
چند ویژگی امام جواد علیه السلام
پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۴۰۲ ساعت 16:3 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

نگارنده حجت الاسلام سید محمدتقی قادری

(سلوک مردمی امام جواد علیه السلام))

هرچند امام جواد علیه السلام ازنظر مرتبه معنوی وصل به عالم قدس وعالم لاهوت، وازنظر سیاسی داماد خلیفه ای چون مأمون عباسی بود، ولی هیچ یک ازاینها موجب نشد که تعینی برای آن حضرت ایجاد کند ودیوار و حاجب بلندی بین وی و مردم کشیده شود و آن حضرت را ازمردم جدا کند، بلکه امام علیه السلام درمتن مردم وبرای مردم وامام امت بود، و پیوسته درحال دستگیری معنوی یا اقتصادی ازآنان بوده است ازهمین رو امام نهم با لقب «جواد» یکی از نامداران دادرسی و ضعیف نوازی در طول زندگی کوتاه دنیایی اش بود.آن حضرت در نیکی و کمک به مردم، به ویژه نیازمندان و در راه ماندگان، از باسخاوت ترین مردم زمان خویش شمرده می شد، ازهمین رو درسخاوت وبخشش ودستگیری معنوی امام جواد این چنین گزارش آمده است:

۱-((بکر بن صالح می گوید که داماد من به امام محمّد تقی نامه ای نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یک فرد ناصبی و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشاری می کند. می خواهم نظر حضرت عالی را در باره وی بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا کنم؟!»

امام نهم در پاسخ وی چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ کِتَابَکَ وَ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیکَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْمُکَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ عَلَی وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادی پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعای خیر فراموش نمی کنم. مدارا برای تو بهتر از رودررویی و مقابله با پدر است. هر سختی، آسایش و راحتی در پی دارد. شکیبایی و بردباری پیشه کن و صبور باش که عاقبت نیک در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان که دوستشان داری، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهی هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمی کند.»

بکر بن صالح در ادامه سخن خود می افزاید که خداوند در مدت کوتاهی، دل پدر را [در نتیجه صبر وی ] به او متمایل کرد که دیگر در هیچ موردی با پسرش مخالفت نمی کرد((بحارالانوار،۵۰،ص۵۵).

۲-((آن گرامی، نامه پدرش، امام رضا(ع) را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر کرد. در آن نامه خطاب به امام جواد(ع) - که حدود ۶ سال داشت - چنین آمده بود:

«بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛[((الکافی،ج۴،ص۴۳) پسرم! به من خبر رسیده است که خدمتکاران، تو را از در مخصوص خارج می کنند. این به علت بخل و تنگ نظری آنان است که از وجود تو به مردم خیری نرسد. تو را قسم می دهم به حقی که برایت دارم! سعی کن از در عمومی، رفت و آمد کنی و هرگاه بیرون می آیی، مقداری پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یک از نیازمندان که از تو درخواستی داشته باشد، به او چیزی ببخش!

اگر یکی از عموهایت از تو کمک بخواهد به او کم تر از ۵۰ دینار نده و اگر بیش تر بدهی، خود دانی و اگر عمه هایت از تو یاری بخواهند، کم تر از ۲۵ دینار عطا نکن و اگر بیش تر دادی اختیار با توست. می خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان کن و بیم و هراس نداشته باش که پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»

۳-((علی بن مهزیار می گوید که دیدم حضرت امام جواد(ع) نماز واجب و غیرواجب خود را در یک قبای خز طارونی به جای آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نمازپوشیده ام.» سپس به من فرمود: «ای علی! این لباسِ اهدایی را هنگام نماز خواندن بپوش.»((وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۵۹))

۴-((محمّد بن سهل بن الیسع قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام نهم(ع) نائل آمده است. او در این باره می گوید که من در شهر مکه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد(ع) رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالی قدر درخواست کنم که به من لباسی به عنوان تبرک عنایت کند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم و بیرون آمدم.

در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی را به همراه داشت که در بقچه ای پیچیده بود و از اهل کاروان در باره محمّد بن سهل قمی می پرسید تا اینکه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولای تو (امام جواد(ع)) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهای اعطایی امام ۷ دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمی از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام(ع) او را کفن کردم.»((بحارالانوار، ج۵۰، ص۴۴))

۵-((. مردی از اهالی سیستان که در سفری با امام محمّد تقی علیه‌ السلام همراه شده است، خاطره ای شنیدنی از آن سفر را گزارش کرده است. او می گوید که در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم(ع) همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.

سر سفره غذا نشسته بودیم که عرض کردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یکی از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت : است. مأموران او برای من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف کنید و به او نامه ای بنویسید که با من مدارا کند.» امام فرمود: «من او را نمی شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه که عرض کردم او از دوستداران شما اهل بیت : است. نامه شما برای من، خیلی کارساز و مشکل گشا خواهد بود.»

امام کاغذی را برداشت و چنین نوشت:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نکته زیبایی را یادآور شد که تو به آیین پسندیده ای گرایش داری! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیک، پاداش نیکی خواهی داشت. به برادرانت احسان کن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد کرد.»

مرد سیستانی در پایان می گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابوری، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامی که من به شهرم نزدیک می شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود که به استقبالم آمد.

«نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روی دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه می خواهی؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما برای من مالیاتی نوشته اند که توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را برای من ببخشند و اضافه کرد: «تا زمانی که من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف کردم.»

سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادی خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد که در باره مشکل معیشتی من، کارهایی انجام شود و مقداری هم به صورت نقدی به من کمک کرد. تا او زنده و در منصب فرمانداری سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نکرد.((تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۴))

۶-((ابن حدید کوفی در این باره می گوید: «همراه عده ای از شیعیان برای زیارت و انجام مناسک حج به مکه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله کردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولی از سفر و حوادث آن چیزی نگفتم.» امام جواد(ع) فرمود: «ای ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله کردند و تمام هستی تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یک به یک با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد که شما اشاره کردید.»

سپس امام به خادمش دستور داد برای ما لباسها و مبالغ زیادی دینار بیاورد و چنین تأکید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم کن که به مقدار آن چیزی است که از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد ازاین همه لطف و احسان امام می گوید: «من آن مبالغ اهدایی را میان دوستان و همسفرانم تقسیم کردم و همان گونه که امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود که قبل از حمله راهزنان داشتیم.»((الخرائج، ج۲، ص۶۶۳))

-((تلاش فرهنگی دربرابرانحرافات فکری))

دوره هفده ساله امامت امام نهم علیه السلام دوره بروز نحله‌های فکری وسیاسی بوده است یکی ازدرخشنده ترین کارنامه امام نهم مقابله فرهنگی بااین نحله ها وعبوردادن شیعیان ازاین گرداب خطرناک فکری بوده است، که به چند مورد ازاین کارنامه درخشان امام علیه السلام آورده می شود

۱-مبارزه باغلات :((محمد بن سنان» از جمله کسانى است که در محبّت اهل بیت(ع) زیاده روى مى‏کرد، بدین جهت برخى از علماى رجال او را به «غلو» متهم مى‏کنند. وى مى‏گوید: روزى محضر امام جواد(ع) نشسته بودم و مسائلى از جمله اختلافات شیعیان را مطرح مى‏کردم. امام فرمود:

اى محمّد! خداوند قبل از هر چیز نور پیامبر(ص)، على و فاطمه(ع) را خلق کرد. سپس اشیاء و موجودات دیگر را آفرید و طاعت اهل بیت(ع) را بر آنان واجب کرد و امور آن‏ها را در اختیار اهل بیت(ع) قرار داد، بنابراین فقط آنان حق دارند چیزى را حلال و چیزى را حرام کنند و حلال و حرام ایشان نیز به اذن و اراده خداوند است. اى محمد! دین همین است: کسانى که جلوتر بروند (افراط نمایند) منحرف شده‏اند و کسانى که عقب بمانند (تفریط کنند) پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات همراهى با اهل بیت(ع) است و تو نیز باید همین راه را طى کنى(کافی، ج۱، ص۳۴۴)

۲- مبارزه بامجسمه ای ها:برخورد با فرقه‏هاى منحرف‏ امامان معصوم(ع) هر یک کم و بیش در زمان امامت خویش با انحرافات فکرى و عقیدتى درگیر بودند. در دوران امامت امام نهم بعضى از انحرافات عقیدتى مطرح بود که ریشه در

دوران‏هاى قبل داشت، ولى آن بزرگوار به مناسبت‏هایى با این انحرافات برخورد مى‏کرد و با اعلام موضع خویش، نظر حق و درست را بیان مى‏نمود و مردم را از باورهاى ناصحیح و غلط باز مى‏داشت. امام جواد(ع) در برابر فرقه‏هایى که در آن دوران وجود داشتند، شیعیان را راهنمایى مى‏کرد. یکى از این فرقه‏ها همان طورى که گفته شد، «اهل حدیث» بود که مجسّمى مذهب بوده و خدا را جسم مى‏پنداشتند. امام درباره آن‏ها به شیعیان مى‏فرمود:

شما اجازه ندارید پشت سر هر کسى که خدا را جسم مى‏داند، نماز بگذارید و به او زکات بدهید.(۴ التوحید شیخ صدوق، ص۱۹۱)

۳- مبارزه باواقفیه: «واقفیه» یکى دیگر از فرقه‏هاى موجود انشعابى از شیعه بود که به صورت معضلى بزرگ در مقابل شیعیان مطرح شده بود، آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم(ع) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا(ع) را نپذیرفتند. «زیدیه» نیز فرقه‏اى بود منشعب از شیعه که طعن آن‏ها بر امامان معصوم(ع)، سبب موضع‏گیرى تند ائمه(ع) در برابر آنان شد، چنان که در روایتى از امام جواد(ع) واقفیّه و زیدیّه مصداق آیه «وجوه یومئذٍ خاشعةٌ عاملةٌ ناصبة»(سوره غاشیه، ایه۳) خوانده شدند و در ردیف ناصبى‏ها قرار گرفتند (حیات فکر ی وسیاسی امامان، ص۴۹۰، ۴۸۶).

۴-قاطعیّت در طرد ناصالحان‏: یکى از خطراتى که همیشه بزرگان و رهبران یک مذهب یا یک کشور را تهدید مى‏کند، وجود اطرافیان ناصالح است که به خاطر اغراض انحرافى، مادى و یا اعتقادى پیرامون بزرگان را گرفته و بین آنان و مردم فاصله ایجاد مى کنند و معمولاً راه‏هاى ارتباطى آن رهبران را با مردم قطع مى‏ کنند. اگر بزرگان مواظب این گونه افراد نباشند، چه بسا زیان‏هاى جبران ناپذیرى جامعه را تهدید نموده و مشکلات بسیارى را به بار مى ‏آورد. در زمان امامت امام جواد(ع) نیز این گونه افراد با سوء استفاده از کمى سن امام به خیال خود فکر مى‏کردند که مى‏ توانند بر امور جامعه مسلّط شوند و هر طور که خواستند، عمل کنند. آن حضرت این خطر را احساس کرد و بدون هیچ اغماضى آن را طرد نمود.«ابو عمر جعفر بن وافد» و«هاشم بن ابى هاشم» در زمره این افراد جاى داشتند. امام محمد تقى(ع) درباره آنان فرمود: «خداوند آنان را لعنت کند، زیرا به اسم ما از مردم اخّاذى مى‏ کنند و ما را وسیله دنیاى خود قرار داده ‏اند»(معرفة الرجال، ص۵۴۹).

۵-مقابله با فتنه مذهبی:مأمون عباسی که از مناظرات علمی نتوانسته بود موقعیت وجایگاه علمی امام تضعیف کنند بلکه امام بامات کردن قوی ترین عالمان مورد نظر خلیفه عباسی چون ((یحی بن اکثم)) جایگاه امامت ولایتش را نه تنها درمیان تشیع بلکه دربین اهل سنت تتبیت کرده بود،مامون فتنه جدیدی را برای تضعیف کردن امام جواد علیه السلام برداشت وان دامن زدن به فتنه مذهبی ومقابل قرار دادن اهل سنت درمقابل امام علیه السلام بوده است، ولی امام علیه السلام آنچنان هوشمندانه بااین فتنه مقابله نمود که مشت فتنه گران را بازنمود وآنان را رسوا نمود چراکه در گزارش آمده است:

(( پس از آن که مأمون دخترش را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد، در مجلسى که وى (مأمون) و بسیارى دیگر از جمله فقهاى دربارى مانند «یحیى بن اکثم» حضور داشتند، یحیى به امام جواد(ع) گفت: روایت شده که جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام مى‏ رساند و می گوید: من از ابوبکر راضى هستم! از او بپرس که آیا او از من راضى است؟ امام فرمود: کسى که این خبر را نقل مى‏ کند باید خبر دیگرى را که رسول خدا(ص) در حجةالوداع بیان کرد، نادیده نگیرد. پیامبر فرمود: کسانى که بر من دروغ مى ‏بندند، بسیار هستند و بعد از این نیز بسیار خواهند شد. هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، آن چه با کتاب خدا و سنّت من موافق بود، بگیرید و آن چه مخالف با کتاب خدا و سنّت بود، رها کنید. روایت مذکور با کتاب خدا سازگاری ندارد، زیرا خداوند فرموده: «ولقد خلقنا الانسان و نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید (سوره ق، آیه ۱۶) ما انسان را آفریدیم و می دانیم در دلش چه چیزی می گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیک تر هستیم.»

آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بود تا از پیامبر(ص) بپرسد!؟(بحار، ج۵۰، ص۸۰)

وامام با درایت خاص و بدون این که مقدسات اهل سنت را اهانت کرده باشد، وباعرضه کردن حدیث به قرآن ثابت کرد که این حدیث جعلی وساختگی است ومشت یحی بن اکثم را بازکرده که جعل حدیث می کند وبه مأمون هم فرصت نداد که بخواهد باد امن زدن به اختلاف تشیع وتسنن فتنه ای رابه وجو د بیاورد وامام علیه السلام درمقابل اهل سنت، وآنان را دربرابر امام علیه السلام قرار دهد.

هفتم-((نفوذ در حاکمیت برای حفظ اقلیت شیعه))

به دلیل شرایط ویژه ای که در زمان امامت امام جواد علیه السلام حاکم بود، جنگ مسلحانه و یا قیام در مقابل حکمای عباسی برای آن حضرت امکان پذیر نبود ولی امام علیه السلام برای حفظ موجودیت شیعه به شیعیان دستور داده بود که در حکومت نفوذ کنند. این امر موجب می شد که او از سیاست های ظالمانه حکومت علیه شیعیان آگاه شود و در این باره تصمیم بگیرد.

از سوی دیگر، با نفوذ یاران امام در حکومت، شیعیان حفظ می شدند، زیرا کسانی که در حکومت نفوذ کرده بودند به روش های مختلف از ظلم و جنایت حکومت علیه شیعیان جلوگیری می نمودند. از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی، مقام والایی در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن درّاج نیز چندی قاضی بغداد و پس از آن قاضی «کوفه» بود. بعضی دیگر از شیعیان مانند حسین بن عبدالله نیشابوری حاکم بُست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید.

ازهمین رو درگزارش آمده است که حضرت امام جواد (ع) بنا به درخواست یکی از شیعیانِ بُست و سیستان، طی نامه ای به والی این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والی که از پیروان امام بود، نه تنها بدهی او را بابت مالیات نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است وی را از پرداخت مالیات، معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد برای او مستمری نیز تعیین کردند ((تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۴))

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل چهارده خصوصیت ویژه جواد الائمه علیه السلام| قسمت دوم

دهم ماه رجب المرجب روز ولادت با سعادت حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) است. برای هریک از ارادتمندان آن حضرت توفیقی است برای کسب معرفت و شناخت بیشتر به مطالعه ۲۵ سال از زندگانی و ۱۷ سال از دوره امامت جواد الائمه (علیه السلام) بپردازند؛ از همین رو دراین یادداشت چهارده خصوصیت ویژه امام نهم(عليه السلام) به صورت جامع مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد:

********

هشتم‌ -((تاسیس حلقه وکالت بین خود و شیعیان))

شیعیان در دوران امام جواد علیه السلام - در اثر کاهش نسبی جو فشار و خفقان حکومت - در بلاد اسلامی پراکنده بودند: بغداد، مدائن، مصر، کوفه و مناطق مختلف ایران چون: خراسان، ری، قم، سیستان، طبرستان، طالقان و اهواز. حضرت جواد علیه السلام از طریق وکلا و نمایندگان خویش با شیعیان در سرتاسر سرزمین های اسلامی مرتبط بود. وکلایی همچون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمدبن محمد بن عیسی و صالح بن محمد بن سهل. ملاحظه منابع و شواهد تاریخی در زندگی امام جواد علیه السلام گویای آن است که آن حضرت در مناطق اهواز، همدان، سیستان، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم نمایندگانی داشته که پاسخگوی مسائل دینی شیعیان بوده، خواسته ها و وجوه شرعی آنان را به امام می رساندند، به عنوان نمونه حضرت به ابراهیم بن محمد همدانی طی نامه ای نوشت:

(در آن منطقه) وکیلی جز تو ندارم و به دوستانمان در همدان نوشته ام ازتو حرف شنوی داشته باشند ( اختیار معرفة الرجال، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ج۱ص۴۹۰ تا ۴۹۴).

********

نهم-((حلقه درسی و نخبه پروری))

تاسیس مدرسه و تربیت شاگرد ونخبه پروری در دایره وسیع هرچند در دوره امامت امام باقر وامام صادق علیهما السلام شکل گرفته بود ولی در دوره امامت امام جواد علیه السلام به دلیل فشار سیاسی سنگین خلفای عباسی نتوانست درآن وسعت ادامه پیداکند ولی درهمان دایره بسیار محدود امام اقدام به تربیت شاگردان بسیار برجسته وتاثیر گذار نمودند. شیخ طوسی نام ۱۱۳ نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را نوشته است که در میان آنان افراد زبده و سرشناسی به چشم می خورد از قبیل: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب اجماع است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده مرسلاتش را پذیرفته اند.

احمد بن اسحاق اشعری که شیخ قمییین بود و به نمایندگی از سوی آنان خدمت ائمه می رسید و احکام و دستورها را از امامان می گرفت و به مردم ابلاغ می کرد.ذکریا بن آدم قمی که حضرت جواد علیه السلام برای او دعا کرد و او را در زمره یاران حق شناس و باوفای خویش بشمار آورد. و علی بن مهزیار اهوازی که از وکلای خاص امام بود و آن حضرت برای او دعا کرد و از او به عنوان چهره ای بی نظیر یاد نمود. و محمد بن اسماعیل بن بزیع. وی هرچند از وزرای دربار عباسی بود ولی همچون علی بن یقطین سنگردار و پناهگاه استواری برای شیعیان و مورد اعتماد آنان بود و محضر امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام را درک کرد وشخصیت هایی مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی، وزنه به شمار می رفتند و حتی برخی تألیفات متعددی داشتند. تربیت کردند (مسندالجوادص۲۹۸تا۳۰۸، رجال نجاشی، ص ۱۷۷،الفهرست ابن ندیم ۲۷۶) .

********

دهم-((تربیت نفوس مستعده عامه))

فلسفه امامت همانند فلسه نبوت هدایت، ارشاد، تعلیم وتربیت نفوس مستعده عامه مردم است، وبه عبارت دیگر همانگونه که پیامبر وامام می بایست کادرسازی وخود تکثیری نمایند، و افرادی رادرحد ومرتبه طولی خودشان تربیت کنند که تا توسط آنان راه ورسمشان ادامه پیداکند وزنده بماند، به همین نسبت واندازه وظیفه و رسالت دارند که به دلیل داشتن نفس گرم وروح پاک ولطیف نصایح وموعظه وپند فراتر اززمان ومکان داشته باشند تا نفوس مستعده ای که درطول زمان می آیند ومی روند هرچند وجود مقدس ونورانی ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین این صاحب نفسان وصاحب دلان را ندیدند ودرک نکردند، ولی باخواندن وشنیدن موعظه.و نصحیت آنان که در قالب وفرم کلمات قصار وکوتاه به آنان رسیده پند ودرس بگیرند ورفتار شان را آنگونه که این صاحب نفسان وصاحب دلان ملکوتی وآسمانی وقدسی می خواهند تنظیم نمایند، ازهمین رو امام جواد علیه السلام درکنار برنامه های دیگر علمی،فقهی، سیاسی، کادر سازی، یکی ازبرنامه های ماندگارش توجه ویژه به تربیت نفوس مستعده عامه درقالب وفرم موعظه، وصیت، وپندهای کوتاه درضمن کلمات قصار وکوتاه بوده است که مواردی ازاین نصایح دل چسب ودل نشین آن حضرت را بانیت وانگیزه نهادینه سازی آن در حوضچه وجو دیمان دراینجا می اوریم:

حضرت جواد الائمه علیه السلام فرمودند:

ا-((اثار مثبت مصاحبت با خوبان ایمانی))

((-مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)

فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مى‌گردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد))

۲-((اثارمنفی مصاحبت بااشرار))

((-إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)

فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.))

۳-((پی آمد پاسخ منفی دادن به خوا ستگاردختر))

((- مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷)

فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مى‌باشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد)) .

۴-((پی آمد اظهار نظر نادان وغیر کارشناس))

((- لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)

فرمود: چنان‌چه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمى‌شود))

۵-((تعلیم علوم گسترده پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام))

((-عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلّيا عليه‌السلام ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴)

فرمود: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، یک هزار كلمه به امام على عليه‌السلام تعليم نمود كه از هر كلمه‌اى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مى‌شود))

.

۶-((اثرفروتنی عالم، ادب در رفتار و خوشرویی))

((-فْضُ الْجَناحِ زينَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زينَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)

فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيک زينت‌بخش عقل مى‌باشد، خوش‌رویى با افراد زينت‌بخش حلم و بردبارى است.))

۷-((اثار وبرکات، صبر، تحمل فقر، مخالفت بانفس))

((- تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)

فرمود: در زندگى، صبر را تكيه‌گاه خود، فقر و تنگ‌دستى را هم‌نشين خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت كن. و بدان كه هيچ‌گاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود))

۸-((اثارمنفی موقعیت شناس نبودن))

(( مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ اءعْيَتْهُ الْمَصادِرُ:( بحارالا نوار: ج ۷۵): هركس موقعيّت شناس نباشد جريانات ، او را مى ربايد و هلاك خواهد شد.))

۹-((برکات خشنودی الهی))

((لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ.بحارالا نوار: ج ۷۵، ص ۳۸۰): كسى كه طالب رضايت خداوند متعال باشد، دشمنى ستمگران ، او را زيان و ضرر نمى رساند.))

********

یازدهم-((تربیت نسل صالح))

تربیت فرزند و نسل صالح مهمترین غرض وهدف ازازدواج است، واگر جواد الائمه علیه السلام را باقطع نظر ازمقام امامت وباتوجه به عمرکوتاه ۲۵ ساله وشرایط سخت امنیتی، وناسازگاری خانوادگی که ام الفضل باان حضرت داشته اند ملاحظه کنیم، نقش امام را در تربیت وساختن نسل صالح استتنایی وکرامت گونه می یابیم وبرای همه. کسانی که به دنبال الگوی موفق در تربیت نسل صالح هستند امام جواد علیه السلام نمونه ای بی نظیر ازاین الگوی موفق است، چراکه در تعداد فرزندان آن حضرت هرچند بین مورخین اختلاف وجودارد ونام هشت فرزند بنام های ((امام هادی،علیه السلام، موسی مبرقع، حکیمه خاتون، ابو احمد حسين، ابو موسي عمران،فاطمه، خديجه، ام كلثوم)آمده است ودر تاريخ قم نام دخترانی چون(( زينب، ام محمد و ميمونه)) هم به چشم مي‌ خورد.، ولی در اینکه ((امام هادی،علیه السلام، موسی مبرقع، حکیمه خاتون)) فرزندان آن حضرت‌اند مورد اتفاق همه مروخین است تربیت ودرخشش همین چند فرزند درسن کوتاه آنهم درشرایط سخت امنیتی ومشکلات داخلی خانوادگی همین بس که هریک ازاین فرزندان حکایت کننده نقش بی بدیل وموفق پدر ومادر اند که چنین فرزندان استتنایی را تربیت کرده اند وبه جامعه تحویل داده اند

۱-((امام هادی علیه السلام))

امام علي النقي الهادي ـعليه السّلام که درسن شش سالکی پيشوا و رهبر و هادی وامام امت بودند ودر ۴۲ سال ازعمر بابرکتشان باوجود خفقان حاکمیت خلفای اسلامی توانستند اقلیت شیعه رارهبر وراهنما باشند، ودر عظمتش همین بس(( زیارت جامعه)) .را انشاء وبه عنوان سند ولایت باقی گذاشتند که انتخاب هریک ازواژگان وچینش هریک از واژگان وپدید آوردن متنی با چنین فصاحت وبلاغت ومحتوادرحد اعجاز، شخصیتی چون علامه جوادی صاحب چند جلد شرح اسفار، وچند جلد تفسیر تسنیم را می طلبد که به شرح وتفسیر متن زیارت جامعه کبیره بپردازد وان را قابل فهم نماید

۲-((موسی مبرقع علیه السلام ))

موسي مبرقع: دومين فرزند برجسته و بزرگوار امام جواد عليه السّلام ابو احمد موسي مبرقع نام دارد از آنجا كه موسي داراي شمايل بسيار زيبا و صورت جميل بود كه هر كس را به يك نظر مي‌ فريفت در كوچه ها برقع(نقاب) به صورت مي‌ انداخت تا زنان و مردان از ديدن او ناراحت نشوند از اين جهت او را موسي مبرقع گويند. تولد موسي مبرقع را در سال ۲۱۴ هـ.ق نوشته‎اند و در هنگام مرگ پدرش حدود ۵ يا ۶ سال بيشتر نداشت، چنانكه برادر بزرگوارش حضرت علي النقي عليه السّلام ۷ يا ۸ سال بيشتر نداشت، موسي ۳۰ ساله بود كه از مدينه هجرت كرد و راهي قم شد و در هنگامي كه در شهر مدينه بود، سرپرستي اولاد امام جواد عليه السّلام را مي‌ كرد و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش مي‌ رسانيد.در سال ۲۴۴ بود كه متوكل عباسي كه از موقعيت موسي مبرقع وحشت داشت او را از مدينه به بغداد احضار كرد و ايشان را در شهر سامرا منزل داد تا او را مثل برادر بزرگوارش امام علي النقي ـعليه السّلامـ زير نظر داشته باشد و ايشان تا سال ۲۴۷ كه متوكل مُرد در سامرا بود، پس از مرگ متوكل موسي به ايران آمد و سال ۲۵۶ بود كه به قم وارد شد. موسي در قم مزارعي ايجاد كرد و خود به كار كشاورزي پرداخت و در همان جا ساكن گرديد.ودر شب چهارشنبه ۲۲ ربيع الاول سال ۲۹۶ هـ.ق در شهر قم وفات كرد و او را در منزل چخودش به خاك سپردند و اكنون آرامگاه او به «چهل اختران» مشهور است :((تاریخ قم محمد حسين ناصر الشيعه))

۳-((حکیمه خاتون سلام الله علیها ))

حكيمه خاتون: اين زن با تقوا كه از شايسته‎ترين زنان عصر خود به شمار مي‌ رفت و در فضل و هنر ممتاز بود؛وي از برجسته‎ترين دختران امام جواد عليه السّلام مي‌ باشد حكيمه در طول حيات پربركتش ۴ امام را درك كرد، پدر گراميش امام جواد ـعليه السّلام ـ، برادرش حضرت هادي ، برادرزاده اش امام عسكري عليهما السّلام و امام زمان (عج) را كه خود افتخار قابلگي امام دوازدهم را هم داشت.از افتخارات ديگر حكيمه خاتون، تعليم و تربيت نرجس خاتون مادر امام زمان (عج) بود، حكيمه در نزد ائمه عليهم السّلام محترم و مورد وثوق بود تا جائي كه به مقام سفارت امام نائل آمد، نامه هاي مردم را به امام زمان (عج)مي‌ رسانيد و توقيعات امام را به مردم بر مي‌ گردانيد:(الارشاد، ج۲، ص۲۰۵، منتهي الامال،ج ۲،ص۶۲۲)گويند: نواب امام زمان (عج) به وسيله اين بانو با امام رابطه برقرار مي‌ كردند در كمال الدين از احمد بن ابراهيم نقل شده كه گفت: من بر حكيمه خاتون دختر امام جواد عليه السّلام در سال ۲۶۲ وارد شدم و هرچه مي‌ خواستم از پشت پرده از آن حضرت مي‌ پرسيدم او به ما جواب مي‌ داد و او واسطه امام زمان علیه السلامبود كه تمام امور مربوط به شيعه را انجام مي‌ داد.حكيمه خاتون سرانجام در سال ۲۷۴ هـ.ق وفات يافت، ودر کنارتربت مطهر امام هادی وامام حسن عسکری عليهما السلام مدفون شد:((اكمال الدين،ج۲،ص ۵۰۱))

موضوعات مرتبط: امام جواد

زندگی نامه عبدالعظیم حسنی
شنبه نهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 6:35 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

عبدالعظیم حسنی

عبدالعظیم
نمایی از حرم حضرت عبدالعظیم.jpg

نمایی از حرم حضرت عبدالعظیم

نامعبدالعظیم
زادروزپنج شنبه ۴ ربیع‌الثانی سال ۱۷۳ق.
زادگاهمدینه
درگذشتجمعه ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هجری قمری، برابر با ۱۳ مهر سال ۲۳۵ هجری شمسی، در زمان المعتزّ بالله عبّاسی.
لقب(ها)سیدالکریم، شاه عبدالعظیم
پدرعبدالله
مادرفاطمه
طول عمر۷۹
مدفنری
مختصات مدفن۳۵٫۵۸۶۰۱۲°شمالی ۵۱٫۴۳۵۴۶۳°شرقی
امامزادگان مشهور

عباس بن علی، زینب کبری، فاطمه معصومه، سید محمد، احمد بن موسی،
سایر امامزادگان

عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه به امام حسن(ع)می‌رسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوانجامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایاتثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است.

 

زندگی‌نامه

عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به عبدالعظیم حسنی، شاه عبدالعظیم و سیدالکریم، در پنج‌شنبه ۴ ربیع‌الثانی سال ۱۷۳ق، در زمان حکومت هارون الرشید، در مدینه (درباره محل ولادت وی اختلاف است) متولد شد.[۱] پدرش عبدالله بن علی قافه و مادرش دختر اسماعیل بن ابراهیم بوده که به «هیفاء» موسوم است.[۲] نسب وی بهامام مجتبی(ع) می‌رسد. نجاشی از عالمان شیعی می‌گوید: پس از رحلت وی به هنگام غسل، رقعه‌ای در لباسش یافت شد که نسب وی در آن بدین صورت نوشته بود: من ابوالقاسم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند امام حسن(ع) ابن علی بن ابی طالب هستم.[۳] میرداماد عبدالعظیم را دارای نسب روشن و شرافت آشکار توصیف می‌کند.[۴]

تشکیک در تاریخ تولد و وفات

رضا استادی در مجله نور علم معتقد است که قدیمی‌ترین منبعی که تاریخ تولد و وفات عبدالعظیم حسنی را ذکر کرده کتاب نور الآفاق نوشته جواد شاه عبدالعظیمی (م۱۳۵۵ق) است. استادی با کنار هم گذاشتن مطالب متعددی از این کتاب نتیجه می‌گیرد بسیاری از گفته‌های او فاقد استناد و بلکه ساختگی است. یکی از همین سخنان ساختگی، تاریخ تولد و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی است که از کتاب او به چند کتاب دیگر نیز راه‌ یافته است. [۵] چند سال بعد از انتشار مقاله استادی، رسول جعفریان پژوهش‌گر تاریخ اسلام خلاصه‌ای از تحقیقات استادی را منتشر کرد.[۶]

همسر و فرزندان

همسر عبدالعظیم، دختر عمویش، خدیجه، دختر قاسم بن حسن امیر، مکنّی به ابومحمد بود. عبدالعظیم از او صاحب دو فرزند به نام‌های محمد و ام سَلَمِه شد.[۷]شیخ عباس قمی، محمد پسر عبدالعظیم را مردی بزرگوار توصیف می‌کند که به مقام زهد و عبادت شهرت داشت.[۸]

 

مصاحبت با ائمه(ع)

عبدالعظیم محضر چند امام را درک کرده است. آقا بزرگ تهرانی نقل می‌کند که عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) وامام جواد(ع) را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشته و در زمان وی وفات یافت،[۹] اماآیت‌الله خویی، هم‌عصر بودن عبدالعظیم با امام رضا(ع) را رد می‌کند.[۱۰]

شیخ طوسی در کتاب رجالی خویش، وی را در زمره اصحاب امام عسکری(ع) نام می‌برد.[۱۱] عزیزالله عطاردینیز تصریح می‌کند با توجه به حالات عبدالعظیم حسنی و تحقیق در روایات وی، می‌توان دریافت که او امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را درک کرده است.[۱۲]

درباره برخورد عبدالعظیم با امامان نقل شده که او هرگاه وارد مجلس امام جواد(ع) یا امام هادی(ع) می‌شد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالی که دست‌های خود را از ردا بیرون آورده بود، به محضر آن امامان سلام عرض می‌کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود می‌خواند و در کنار خویش می‌نشاند؛ به حدّی که زانوی او به زانوی امام می‌چسبید و امام، کاملا از احوال او سؤال می‌کرد. این برخورد موجب حسرت و غبطه دیگران می‌شد.[۱۳]

 

زندگی در دوران سرکوب شیعیان

دوران زندگی عبدالعظیم مصادف با شرایط خفقان و سرکوب شیعیان توسط بنی عباس بود. عبدالعظیم نیز همچون پدرانش سال‌ها تحت تعقیب بود. او گرچه زمانی که در مدینه، بغداد و سامرا می‌زیست روش تقیهرا در پیش گرفته و عقیده و مرام خود را پنهان می‌داشت، ولی با این حال مورد غضب متوکل و معتزبود.[۱۴]

هجرت به ری

بنابر گزارش‌های تاریخی، عبدالعظیم در زمان معتز خلیفه عباسی، به جهت اذیت و آزار و ترس از قتل، به امر امام هادی(ع) از سامرا به ری - که از پایگاه‌های مهم عباسیانبود - هجرت کرد. برخی هم نقل کرده‌اند به قصد زیارتقبر علی بن موسی الرضا به قصد خراسان هجرت کرد و در ری برای زیارت حمزة بن موسی بن جعفر توقف کرد و در آن‌جا مخفی شد.[۱۵]

نجاشی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند که عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه مردی از شیعیان در محله «سکة الموالی» ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت می‌پرداخت، روز را روزه می‌گرفت و شب را بهعبادت می‌گذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون می‌آمد و به زیارت قبری می‌رفت که می‌گفت: این قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) است. پیوسته در آن سرداب بود و خبر ورود او به شیعیان آل محمد یکی پس از دیگری می‌رسید تا اکثر شیعیان با وی آشنا شدند.[۱۶]

 

وفات

برخی امامزادگان ایران
نام امامزادهازنسل امامشهر، استان
هلال بن علیامام علی (ع)اصفهان-آران و بیدگل
امامزاده هاشمامام علی (ع)
محمد بن حنفیه
گیلان-رشت
عبدالعظیم حسنی(حرم حضرت عبدالعظیم)امام حسن مجتبی(ع)ری
امامزاده داودامام حسن مجتبی(ع)تهران-کوه‌های کن
حسن بن حسین بن اسحاقامام حسن مجتبی(ع)لرستان-الیگودرز
جلال الدین اشرفامام حسن مجتبی(ع)گیلان-آستانه اشرفیه
امامزاده هاشمامام حسن مجتبی(ع)مازندران-آمل
امامزاده محسن(امامزاده کوه)امام حسن مجتبی(ع)همدان
محمد بن محمد بن زید(ع)(امامزاده محروق)امام سجاد(ع)خراسان رضوی - نیشابور
امامزاده عبداللهامام سجاد(ع)خوزستان-شوشتر
محمد بن زید بن علی(ع)امام سجاد(ع)خوزستان - شوشتر
علی بن محمد باقر(ع)(مشهد اردهال)امام باقر(ع)اصفهان - کاشان
علی بن جعفر الصادقامام صادق(ع)قم/ سمنان
علی زین العابدین(درب امام)امام صادق(ع)اصفهان
جعفر بن علی(امامزاده جعفر)امام صادق(ع)یزد
حمزه بن موسی(ع)امام کاظم(ع)تهران - ری
حسین بن موسی بن جعفر(ع)(علاءالدین حسین)امام کاظم(ع)فارس - شیراز
محمد بن موسی بن جعفر(ع)(سیدمیرمحمد)امام کاظم(ع)فارس - شیراز
حکیمه دختر امام کاظمامام کاظم(ع)کهکیلویه و بویراحمد - گچساران
اسحاق بن موسی(ع)امام کاظم(ع)مرکزی - ساوه
امامزاده شاهرضاامام کاظم(ع)اصفهان - شهرضا
امامزاده زینبیهامام کاظم(ع)اصفهان
آقاعلی عباسامام کاظم(ع)اصفهان - کاشان
امامزاده صالحامام کاظم(ع)تهران - تجریش
حسین بن موسیامام کاظم(ع)خراسان جنوبی - طبس
امامزاده محمد بن موسیامام کاظم(ع)خوزستان-دزفول
سید بهاءالدین محمدامام کاظم(ع)چهارمحال وبختیاری - شیخ شبان
علی بن حمزهامام کاظم(ع)فارس - شیراز
محمد بن حسن(آقامشهید)امام کاظم(ع)فارس - فراشبند
امامزاده یحییامام کاظم(ع)سمنان
عبیدالله بن موسی(کوسه هجیج)امام کاظم(ع)کرمانشاه - روستای هجیج
سید سلطان محمد(پیرچوگان)امام کاظم(ع)هرمزگان - رودان
امامزاده عبداللهامام کاظم(ع)همدان
امامزاده حسینامام رضا(ع)قزوین
امامزاده جعفر(شاه کرم)امام رضا(ع)اصفهان
موسی بن محمد(موسی مبرقع)امام جواد(ع)قم
احمد بن موسی مبرقع(میراحمد)امام جواد(ع)اصفهان - کاشان
امامزاده اسماعیلامام جواد(ع)فارس - فسا
شاهزاده حسینامام هادی(ع)همدان

درگذشت عبدالعظیم حسنی در۱۵ شوال سال ۲۵۲ق در زمانامام هادی(ع) رخ داد.[۱۷] آنچه درباره چگونگی رحلت عبدالعظیم حسنی آمده، دو قول مرگ طبیعی و شهادت را روایت کرده‌ است. نجاشیقائل به بیماری عبدالعظیم است که منجر به فوت او شد.[۱۸] شیخ طوسی نیز قائل است که عبدالعظیم در ری وفات یافت و قبر او در آن‌جاست.[۱۹]

در مقابل، گزارشی نیز وجود دارد که قائل به زنده به‌گور کردن و شهادت عبدالعظیم شده است. طریحی معتقد است از اولاد ابوطالب، کسی که در ری زنده مدفون شد، عبدالعظیم حسنی است،[۲۰] ولی واعظ کُجوری نوشته است که در کتاب رجال و انساب، از احوال حضرت عبدالعظیم تفحص نموده و از شهادت وی خبری صحیحو موثق نیافته است.[۲۱]

مدفن و ثواب زیارت عبدالعظیم

نوشتار اصلی: آستانه حضرت عبدالعظيم

بنا بر نقل محدث نوری، فردی از شیعیان، رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا زیارت می‌کند که به او می‌فرماید فردا یکی از اولاد من کنار درخت سیب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب رازی تشییع و دفن خواهد شد. وی برای خرید آن مکان به صاحب باغ مراجعه می‌کند در حالی که صاحب آن باغ نیز همان خواب را دیده بود و آن باغ را وقف عبدالعظیم و دیگر شیعیان کرد که در آن دفن شوند.[۲۲] به همین علت، حرم عبدالعظیم حسنی به «مسجد شجره» یا «مزار نزدیک درخت» نیز معروف است.[۲۳]

شیخ صدوق در باب زیارت مرقد وی، روایتی را نقل می‌کند که فردی از اهالی ری بر امام هادی(ع) وارد شد و گفت: به زیارت حضرت سیدالشهدا مشرف شدم. امام(ع) فرمود: ثواب زیارت قبر عبدالعظیم که نزد شماست مانند کسی است که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کرده است.[۲۴]

 

فضائل و مقامات

علامه حلی در شرح حال عبدالعظیم، او را عالمی پرهیزکار معرفی می‌کند.[۲۵] محدث نوری نیز درباره فضائل او از رساله صاحب بن عباد نقل می‌کند که وی مردی با ورع، پارسا، معروف به امانت، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به توحید و عدل و دارای احادیث بسیار بود.[۲۶] تقوا پیشگی و درستکاری عبدالعظیم حسنی باعث بلندی جایگاه و مقام وی نزد ائمه اطهار بود.[۲۷]

در بیان امام معصوم(ع)

امام هادی(ع) در سفری که عبدالعظیم به سامرا داشت، او را تصدیق می‌کند. امام هادی(ع) وی را این‌گونه خطاب می‌کند: یا اباالقاسم! تو به حق ولی ما هستی... تو همان دینی را که پسندیده خداست، انتخاب کرده‌ای... خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند.[۲۸] این گفتگو میان امام و عبدالعظیم به «حدیث عرض دین» مشهور است.

مقام علمی

ابو تراب رویانی می‌گوید: شنیدم که ابو حماد رازیمی‌گفت در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و از بعضی مسائل حلال و حرام پرسیدم. چون قصد وداع داشتم حضرت فرمود: چنانچه در امور دینی در [تشخیص] حلال و حرام، مسئله‌ای بر تو دشوار شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و سلام مرا به او برسان.[۲۹]

 

روایات عبدالعظیم

در کتب حدیثی و متون روایی، بیش از صد روایت از عبدالعظیم حسنی آمده است. صاحب بن عباد می‌گوید:وی کثرت روایت و حدیث دارد و از امام جواد(ع) و امام هادی(ع) روایت می‌کند.[۳۰]

از وی کتاب‌هایی در دست است؛ مانند کتاب «خُطَب امیرالمؤمنین‌»[۳۱]و کتاب «یوم و لیله»[۳۲] که ظاهرا اعمالی است که بر حسب اخبار ائمه اطهار(ع) با اذکار خاصه روایت شده است و هر مکلفی می‌تواند در تمام روز و شب از مستحبات و واجبات به جا آورد.[۳۳]همچنین کتابی با عنوان «روایات عبدالعظیم حسنی‌» نیز شهرت دارد.[۳۴]

عده‌ای از بزرگان شیعه احادیثی را از عبدالعظیم حسنی روایت کرده‌اند و شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان «جامع اخبار عبدالعظیم‌» گردآوری کرده است.[۳۵]شمار احادیثی که وی بی‌واسطه از امامان(ع) نقل می‌کند، دو روایت از امام رضا(ع)، ۲۶ روایت از امام جواد(ع) و ۹ روایت از امام هادی(ع) است و روایات باواسطه وی هم به ۶۵ حدیث می‌رسد.

 

آثار درباره عبدالعظیم

در خرداد سال ۱۳۹۲ش، برای معرفی شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) کنگره بزرگداشتی در تالار شیخ صدوق واقع در حرم وی برگزار شد؛ مجموعه آثار این کنگره در ۲۹ جلد منتشر گردید که برخی از آن‎ها عبارتند از:

کتاب جنة النعیم

  • رسالة فی فضل سیدنا عبد العظیم الحسنی المدفون بالری، نوشته صاحب بن عباد.
  • أخبار عبد العظیم بن عبد الله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)، نوشته شیخ الصدوق، و در الذریعة به نام "حیاة عبد العظیم الحسنی" ذکر کرد.
  • جنات النعیم فی أحوال سیدنا الشریف عبد العظیم، عربی، نوشته ملا اسماعیل کزازی اراکی متوفای سال ۱۲۳۶ق.
  • روح وریحان، یا جنة النعیم والعیش السلیم فی أحوال السید الکریم والمحدث العلیم عبد العظیم الحسنی (علیه‌السلام)، فارسی، نوشته : الحاج الشیخباقر کجوری مازندرانی متوفای سال ۱۲۵۵ق.
  • التذکرة العظیمیة، عربی، نوشته الحاج الشیخ محمد إبراهیم الکلباسی متوفای سال ۱۳۶۲ق.
  • الخصایص العظیمیة فی أحوال السید أبی القاسم عبد العظیم بن عبد الله الحسنی(ع)، نوشته شیخ جواد شاه عبدالعظیمی متوفای سال ۱۳۵۵ق.
  • عبد العظیم الحسنی حیاته ومسنده،
  • مسند حضرت عبد العظیم حسنی، فارسی، نوشتهعزیزالله عطاردی قوچانی، متوفای ۳ مرداد ۱۳۹۳ش.
  • آشنائی با حضرت عبد العظیم حسنی(ع) ومصادر شرح حال او، نوشته رضا استادی.
  • بررسی کلی روایات حضرت عبد العظیم حسنی(ع)، نوشته محمد کاظم رحمان ستایش.
  • شناخت‌نامه حضرت عبد العظیم حسنی وشهر ری، نوشته سید محمدحسین حکیم و علی‌اکبر زمانی‌نژاد.
  • مجموعة مقالات کنگره حضرت عبد العظیم حسنی(ع).

همچنین:

  • حکمت‌نامه حضرت عبد العظیم الحسنی(ع)، فارسی، نوشته محمد محمدی ری‎شهری.
  • عبدالعظیم الحسنی العالم الفقیه والمحدّث المؤتمن، سیرته ومسنده، عربی، نوشته أحمد بن حسین العبیدان.
  • شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی، فارسی، نوشته لطف‌الله صافی گلپایگانی.

پوستر فیلم سینمایی مسافر ری

ساخت سریال

نوشتار اصلی: مسافر ری (فیلم)

فیلم مسافر ری به کارگردانی داود میرباقری است که روایت‌گر سفر عبدالعظیم حسنی(ع) از سامراء به ری و رویدادهای این سفر است. این فیلم در سال ۱۳۷۹ش تولید و اکران شده است.[۳۶] سپس در سیمای جمهوری اسلامی به صورت سریال پخش شده است.[۳۷]

 

پانویس

  1.  تهرانی، الذریعه، دار الاضواء، ج۷، ص۱۶۹؛ بر آستان کرامت، ۱۳۹۲ش، ص۵.
  2.  ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ش، ص۹۴.
  3.  نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۲۴۸.
  4.  میرداماد، الرواشح السماویة، ۱۴۲۲ق، ص۸۶.
  5.  مجله نور علم شماره ۵۰-۵۱ ص ۲۹۷-۳۰۱
  6.  انتقادهای رسول جعفریان درباره دو تاریخ ساختگی
  7.  واعظ کجوری، جنه النعیم، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۳۹۰؛ ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ش، ص۹۴.
  8.  قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۵۸۵.
  9.  تهرانی، الذریعه،‌ دار الاضواء، ج۷، ص۱۹۰.
  10.  خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۵۳.
  11.  طوسِی، رجال طوسی، ص۴۰۱.
  12.  عطاردی، عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده، ۱۳۸۳ش، ص۳۷.
  13.  زندگانی حضرت عبدالعظیم(ع)، ص۳۰.
  14.  بر آستان کرامت، ۱۳۹۲ش، ص۷.
  15.  واعظ کجوری، جنه النعیم، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۱۳۱.
  16.  نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۲۴۸.
  17.  تهرانی، الذریعه، دار الاضواء، ج۷، ص۲۹۰.
  18.  نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۲۴۸.
  19.  طوسی، الفهرست، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۳.
  20.  طریحی، المنتخب، ۱۳۶۹ق، ص۸.
  21.  واعظ کجوری، جنه النعیم، ۱۳۸۲ش، ج۵، ص۳۶۰.
  22.  نوری، خاتمه مستدرک، ۱۴۱۵ق، ج۴، ۴۰۵.
  23.  ابن عنبه، عمده الطالب، ۱۳۸۰ش، ص۹۴؛ بر آستان کرامت، ۱۳۹۲ش، ص۱۲.
  24.  صدوق، ثواب الاعمال، ۱۳۶۸ش، ص۹۹.
  25.  حلی، خلاصه الاقوال، ۱۴۱۷ق، ص۲۲۶.
  26.  نوری، خاتمه مستدرک، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۰۴.
  27.  بر آستان کرامت، ۱۳۹۲ش، ص۹.
  28.  صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۸۱-۸۲؛ فتال، روضه الواعظین، ص۳۱ و ۳۲.
  29.  نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۷، ص۳۲۱.
  30.  عطاردی، مسند الامام الجواد، ص۳۰۲.
  31.  نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۲۴۷.
  32.  تهرانی، الذریعه، دار الاضواء، ج۷، ص۱۹۰.
  33.  واعظ کجوری، جنه النعیم، ۱۳۸۲ش، ج۵، ص۱۸۲.
  34.  نوری، خاتمه مستدرک، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۰۴.
  35.  صدوق، الهدایه، ۱۴۱۸ق، ص۱۷۴. (مقدمه)
  36.  «مسافر ری به شبکه اول رسید»، جام جم آنلاین؛ «حقایقی درباره فیلم مسافر ری به بهانه سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)»، پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما.
  37.  «حقایقی درباره فیلم مسافر ری به بهانه سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)»، پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما.

 

منابع

  • ابن عنبه، جمال الدین، عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، نجف، المطبعة الحیدریة، ۱۳۸۰ش.
  • تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت،‌ دار الاضواء، بی تا.
  • حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، تحقیق جواد قیومی، بی‌جا، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی‌جا، بی‌نا، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۸ش.
  • صدوق، محمد بن علی، الهدایة، قم، مؤسسه الامام الهادی، ۱۴۱۸ق.
  • صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، مؤسسه البعثة، ۱۴۱۷ق.
  • طریحی، فخرالدین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، نجف، بی‌نا، ۱۳۶۹ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، بی‌جا، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق.
  • عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد(ع)، مشهد، آستان قدس رضوی، بی‌تا.
  • عطاردی، عزیزالله، عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳ش.
  • قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم، دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
  • نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، آل البیت، ۱۴۰۸ق.
  • نوری، میرزا حسین، خاتمه مستدرک الوسائل، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
  • نیشابوری، محمد بن الفتال، روضة الواعظین، قم، الشریف الرضی، بی‌تا.
  • میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویة، تحقیق نعمت الله جلیلی، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق/۱۳۸۰ش.
  • واعظ کجوری، محمدباقر بن اسماعیل، روح و ریحان یا جنة النعیم و العیش السلیم فی احوال السید عبدالعظیم الحسنی، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۲ش.
  • بر آستان کرامت (زیارت‌نامه و زندگی‌نامه حضرت عبدالعظیم و امامزادگان مجاور)، دار الحدیث، ۱۳۹۲ش.

 


متن روضه امام جواد  ، حاج مهدی سلحشور
پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 20:59 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

روضه امام جواد (ع) - مهدی سلحشور

 

عکس مهدی سلحشور

لب تشنه بود، تشنه یک جرعه آب بود

مردی که دردهایِ دلش بی حساب بود

پا می كشید گوشه حجره به روی خاك

پروانه وار غرق تب و التهاب بود

در ازدحام و هلهله نانجیب ها

فریاد استغاثه او بی جواب بود

یک جرعه آب نذر امامش كسی نكرد

هر چند آب دادنِ تشنه ثواب بود

آخر شبیه جد غریبش شهید شد

آری دعای خسته دلان مستجاب بود

تا سایبان پیکرِ نورانیش شود

بال کبوتران حرم را شتاب بود

‌*می گه دیدم یه جایی دیدم این پرنده ها بالاشون به هم دادن سایبون درست کردن...

رو بدن آقا جوادالائمه سایبون درست کردن، آفتاب به بدنِ عزیز زهرا نتابه...*

اما فدای بی کفن دشت کربلا...

آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود

هم تیغ نیزه خون تنش را مکیده بود

هم داغ دیده شرر آفتاب بود...

دانلود روضه امام جواد (ع) – مهدی سلحشور

موضوعات مرتبط: امام جواد

متن منبر با محوریت روایتی از جوادالائمه
پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 1:24 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش و خلاصه منبر
آیه الم یأن للذین آمنوا
داستان توبه فضیل
آیه قساوت قلب ثم قست قلوبکم
روایت امام جواد درباره نیاز مومن به سه خصلت
تطبیق روایت با داستان فضیل
طلب این سه خصلت از خداوند برای خود و جمیع مومنین

حسین سبزعلی 

10/5/98

 

 

۞ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ

آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى کسانى که ایمان آورده اند، در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهایشان (بر اثر فراموشکارى) قساوت یافت. و بسیارى از آنها گنهکارند؟!
(حدید/16)

داستان فضیل عیاض

*
نکته:
افراد گنهکارى که با شنیدن این آیه توبه کردند
آیه  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا...  از آیات تکان دهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مى دهد، پرده هاى غفلت را مى درد و فریاد مى زند آیا موقع آن نرسیده است که قلبهاى با ایمان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده، خاشع گردد؟ و همانند کسانى نباشند که قبل از آنها آیات کتاب آسمانى را دریافت داشتند، اما بر اثر طول زمان قلبهاى آنها به قساوت گرائید؟
لذا، در طول تاریخ افراد بسیار آلوده اى را مى بینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خوردند که در یک لحظه، با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضاً در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند، از جمله سرگذشت معروف  فضیل بن عیاض  است.
فضیل  که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه السلام)و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار  کعبه  مى زیست و همانجا در  روز عاشورا  بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک  فضیل  را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود:  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...  این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده  فضیل  نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل!  آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى  فضیل  بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است !
او تصمیم نهائى خودش را گرفته بود، و با یک جهش برق آسا، از صف اشقیا بیرون پرید، و در صفوف سُعدا جاى گرفت، به عقب برگشت، از دیوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند، مى گفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد، و خود را سخت ملامت کرد، گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند!
روى به سوى آسمان کرد، و با دلى توبه کار، این سخنان را بر زبان جارى ساخت: اللّهُمَّ إِنِّى تُبْتُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى إِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ...!:  خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را این قرار مى دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم، خدایا از بدکارى خود در رنجم، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن، اى درمان کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بى نیاز از خدمت من! و اى بى نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش !
خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و به او عنایتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى  مکّه  آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولیاء گشت!
گداى کوى تو از هشت خلد، مستغنى است *** اسیر عشق تو، از هر دو کون، آزاد است!(۱۲) بعضى از مفسران نقل کرده اند: یکى از رجال معروف  بصره  مى گوید: من از راهى مى گذشتم، ناگهان صیحه اى شنیدم به دنبال آن رفتم مردى را مشاهده کردم بیهوش بر زمین افتاده بود، گفتم: این چیست؟ گفتند: مردى است بیداردل، آیه اى از قرآن را شنید و مدهوش شد، گفتم: کدام آیه؟ گفتند:  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ... .
ناگهان آن مرد مدهوش، که صداى ما را شنید به هوش آمد، و شروع به خواندن این اشعار سوزناک نمود:
أَما آنَ لِلْهِجْرانِ أَنْ یَتَصَرَّما *** وَ لِلْغُصْنِ غُصْنِ الْبانِ أَنْ یَتَبَسَّما
وَ لِلْعاشِقِ الصَّبِ الَّذِى ذابَ وَ انْحَنى *** أَ لَمْ یَأْنِ أَنْ یُبْکى عَلَیْهِ وَ یُرْحَما
کَتَبْتُ بِماءِ الشَّوْقِ بَیْنَ جَوانِحِى *** کِتاباً حَکى نَقْشَ الْوَشِىِّ المُنَمْنَما:
آیا موقع آن نرسیده است که زمان هجران به سر آید؟!
و شاخه بلند و خشبوى امید من، خندان شود؟
و آیا زمان آن نیامده که براى عاشق بى قرارى که آب شده و منحنى گشته، بر او بگریند و مورد ترحمش قرار دهند؟
آرى، با آب شوق در درون قلبم نوشتم:
نامه اى نوشتم که صفحه زیبا و رنگارنگ و جالبى را حکایت مى کند .
سپس گفت: مشکل است، مشکل است، مشکل! این را گفت و بار دیگر مدهوش بر زمین افتاد، او را حرکت دادیم ولى دیدیم جان به جان آفرین تسلیم کرده!.(۱۳)
* * *

 

 

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

سپس دلهاى شما بعد از این (همه کفران) سخت شد. همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره اى از سنگها مى شکافد، و از آن نهرها جارى مى شود. و پاره اى از آنها شکاف برمى دارد، و آب از آن تراوش مى کند. و پاره اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى افتد. (امّا دلهاى شما، نه از خوف خدا مى تپد، و نه سرچشمه دانش و عواطف انسانى است) و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.
(بقره/74)

🌺روایت امام جواد درباره نیاز مومن به سه خصلت
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - :

الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.

«بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»

امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است:
توفیق از طرف خداوند متعال،
واعظی از درون خود، قبول
و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید

نکته ها
_هر مومنی به این سه خصلت نیاز دارد
برخی واعظ درونی ندارند
برخی توفیق و کمک و تقدیر خداوند شامل حالشان نمی‌شود برخی قساوت قلب دارند و خاشع نیستند و از دیگران یا حوادث نصیحت پذیر نیستند
_فضیل هم توفیق الهی نصیبش شد هم واعظ درونی داشت و هم از نصیحت قرآن قبول کرد و توبه کرد و رستگار شد

ان شاء الله خداوند متعال به ما و همه مؤمنین این سه خصلت یعنی توفیق من الله، واعظ نفسانی و نصیحت پذیری عنایت فرماید

 

موضوعات مرتبط: امام جواد


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد