نگارنده حجت الاسلام سید محمدتقی قادری
(سلوک مردمی امام جواد علیه السلام))
هرچند امام جواد علیه السلام ازنظر مرتبه معنوی وصل به عالم قدس وعالم لاهوت، وازنظر سیاسی داماد خلیفه ای چون مأمون عباسی بود، ولی هیچ یک ازاینها موجب نشد که تعینی برای آن حضرت ایجاد کند ودیوار و حاجب بلندی بین وی و مردم کشیده شود و آن حضرت را ازمردم جدا کند، بلکه امام علیه السلام درمتن مردم وبرای مردم وامام امت بود، و پیوسته درحال دستگیری معنوی یا اقتصادی ازآنان بوده است ازهمین رو امام نهم با لقب «جواد» یکی از نامداران دادرسی و ضعیف نوازی در طول زندگی کوتاه دنیایی اش بود.آن حضرت در نیکی و کمک به مردم، به ویژه نیازمندان و در راه ماندگان، از باسخاوت ترین مردم زمان خویش شمرده می شد، ازهمین رو درسخاوت وبخشش ودستگیری معنوی امام جواد این چنین گزارش آمده است:
۱-((بکر بن صالح می گوید که داماد من به امام محمّد تقی نامه ای نوشته و در آن آورده بود: «پدرم، یک فرد ناصبی و منحرف است. او به شدت از اعتقادات خود دفاع و بر آنها پافشاری می کند. می خواهم نظر حضرت عالی را در باره وی بدانم. آیا با او مقابله و یا مدارا کنم؟!»
امام نهم در پاسخ وی چنین نگاشت: «قَدْ فَهِمْتُ کِتَابَکَ وَ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِیکَ وَ لَسْتُ أَدَعُ الدُّعَاءَ لَکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْمُدَارَاةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْمُکَاشَفَةِ وَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ عَلَی وَلَایَةِ مَنْ تَوَلَّیْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِی وَدِیعَةِ اللَّهِ الَّتِی لَا یَضِیعُ وَدَائِعُه؛ منظور تو را از مضامین نامه ات دریافتم و به وضعیت اعتقادی پدرت واقف شدم. ان شاء اللّه تو را از دعای خیر فراموش نمی کنم. مدارا برای تو بهتر از رودررویی و مقابله با پدر است. هر سختی، آسایش و راحتی در پی دارد. شکیبایی و بردباری پیشه کن و صبور باش که عاقبت نیک در انتظار پارسایان است. خداوند تو را در راه محبت و ولایتِ آنان که دوستشان داری، ثابت قدم بدارد. ما و شما در پناه رحمت الهی هستیم و او پناهندگان خود را ضایع نمی کند.»
بکر بن صالح در ادامه سخن خود می افزاید که خداوند در مدت کوتاهی، دل پدر را [در نتیجه صبر وی ] به او متمایل کرد که دیگر در هیچ موردی با پسرش مخالفت نمی کرد((بحارالانوار،۵۰،ص۵۵).
۲-((آن گرامی، نامه پدرش، امام رضا(ع) را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر کرد. در آن نامه خطاب به امام جواد(ع) - که حدود ۶ سال داشت - چنین آمده بود:
«بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛[((الکافی،ج۴،ص۴۳) پسرم! به من خبر رسیده است که خدمتکاران، تو را از در مخصوص خارج می کنند. این به علت بخل و تنگ نظری آنان است که از وجود تو به مردم خیری نرسد. تو را قسم می دهم به حقی که برایت دارم! سعی کن از در عمومی، رفت و آمد کنی و هرگاه بیرون می آیی، مقداری پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یک از نیازمندان که از تو درخواستی داشته باشد، به او چیزی ببخش!
اگر یکی از عموهایت از تو کمک بخواهد به او کم تر از ۵۰ دینار نده و اگر بیش تر بدهی، خود دانی و اگر عمه هایت از تو یاری بخواهند، کم تر از ۲۵ دینار عطا نکن و اگر بیش تر دادی اختیار با توست. می خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان کن و بیم و هراس نداشته باش که پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
۳-((علی بن مهزیار می گوید که دیدم حضرت امام جواد(ع) نماز واجب و غیرواجب خود را در یک قبای خز طارونی به جای آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نمازپوشیده ام.» سپس به من فرمود: «ای علی! این لباسِ اهدایی را هنگام نماز خواندن بپوش.»((وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۵۹))
۴-((محمّد بن سهل بن الیسع قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام نهم(ع) نائل آمده است. او در این باره می گوید که من در شهر مکه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد(ع) رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالی قدر درخواست کنم که به من لباسی به عنوان تبرک عنایت کند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم و بیرون آمدم.
در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی را به همراه داشت که در بقچه ای پیچیده بود و از اهل کاروان در باره محمّد بن سهل قمی می پرسید تا اینکه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولای تو (امام جواد(ع)) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهای اعطایی امام ۷ دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمی از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام(ع) او را کفن کردم.»((بحارالانوار، ج۵۰، ص۴۴))
۵-((. مردی از اهالی سیستان که در سفری با امام محمّد تقی علیه السلام همراه شده است، خاطره ای شنیدنی از آن سفر را گزارش کرده است. او می گوید که در سال اوّل خلافت معتصم، من با امام نهم(ع) همسفر شدم و در همه موارد با هم بودیم.
سر سفره غذا نشسته بودیم که عرض کردم: «فدایت شوم! فرماندار شهر ما یکی از دوستان و شیفتگان شما اهل بیت : است. مأموران او برای من مالیات نوشته اند؛ اما پرداختن آن برایم سنگین است. شما لطف کنید و به او نامه ای بنویسید که با من مدارا کند.» امام فرمود: «من او را نمی شناسم.» گفتم: «فدایت شوم! همانگونه که عرض کردم او از دوستداران شما اهل بیت : است. نامه شما برای من، خیلی کارساز و مشکل گشا خواهد بود.»
امام کاغذی را برداشت و چنین نوشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. حامل این نامه به تو، نکته زیبایی را یادآور شد که تو به آیین پسندیده ای گرایش داری! مطمئناً تو در مقابل اعمال نیک، پاداش نیکی خواهی داشت. به برادرانت احسان کن و بدان، خداوند عزیز و جلیل از ریزترین اعمال و رفتارت سؤال خواهد کرد.»
مرد سیستانی در پایان می گوید: «قبل از رسیدن من به سیستان، حسین بن عبد اللّه نیشابوری، فرماندار سیستان از نامه امام باخبر شده بود و هنگامی که من به شهرم نزدیک می شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود که به استقبالم آمد.
«نامه را به او دادم. او آن را بوسید و روی دو چشمانش گذاشت و به من گفت: «چه می خواهی؟» گفتم: «در دفتر محاسبات شما برای من مالیاتی نوشته اند که توان پرداخت آن را ندارم.» دستور داد آن را برای من ببخشند و اضافه کرد: «تا زمانی که من فرماندار شهر شما هستم تو را از خراج و مالیات معاف کردم.»
سپس از خانواده ام پرسید و من وضعیت اقتصادی خود و خانواده ام را برایش شرح دادم. او دستور داد که در باره مشکل معیشتی من، کارهایی انجام شود و مقداری هم به صورت نقدی به من کمک کرد. تا او زنده و در منصب فرمانداری سیستان بود، از من مالیات و خراج نگرفتند و عطایش را تا آخر از من قطع نکرد.((تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۴))
۶-((ابن حدید کوفی در این باره می گوید: «همراه عده ای از شیعیان برای زیارت و انجام مناسک حج به مکه رفتیم. هنگام برگشت، راهزنان به ما حمله کردند و تمام داراییهایمان را به غارت بردند. به زحمت خود را به مدینه رساندم و به منزل امام نهم رفتم؛ ولی از سفر و حوادث آن چیزی نگفتم.» امام جواد(ع) فرمود: «ای ابن حدید! راهزنان در منطقه عَرْج به شما حمله کردند و تمام هستی تان را به یغما بردند. شما سیزده نفر بودید.» آن گاه آن حضرت، ما را یک به یک با نام خود و پدرانمان نام برد. گفتم: «سرورم به خدا قسم! همین طور شد که شما اشاره کردید.»
سپس امام به خادمش دستور داد برای ما لباسها و مبالغ زیادی دینار بیاورد و چنین تأکید فرمود: «اینها را میان خود و یارانت تقسیم کن که به مقدار آن چیزی است که از شما به غارت رفته است.» ابن حدید بعد ازاین همه لطف و احسان امام می گوید: «من آن مبالغ اهدایی را میان دوستان و همسفرانم تقسیم کردم و همان گونه که امام فرموده بود دقیقاً به اندازه داراییهایمان بود که قبل از حمله راهزنان داشتیم.»((الخرائج، ج۲، ص۶۶۳))
-((تلاش فرهنگی دربرابرانحرافات فکری))
دوره هفده ساله امامت امام نهم علیه السلام دوره بروز نحلههای فکری وسیاسی بوده است یکی ازدرخشنده ترین کارنامه امام نهم مقابله فرهنگی بااین نحله ها وعبوردادن شیعیان ازاین گرداب خطرناک فکری بوده است، که به چند مورد ازاین کارنامه درخشان امام علیه السلام آورده می شود
۱-مبارزه باغلات :((محمد بن سنان» از جمله کسانى است که در محبّت اهل بیت(ع) زیاده روى مىکرد، بدین جهت برخى از علماى رجال او را به «غلو» متهم مىکنند. وى مىگوید: روزى محضر امام جواد(ع) نشسته بودم و مسائلى از جمله اختلافات شیعیان را مطرح مىکردم. امام فرمود:
اى محمّد! خداوند قبل از هر چیز نور پیامبر(ص)، على و فاطمه(ع) را خلق کرد. سپس اشیاء و موجودات دیگر را آفرید و طاعت اهل بیت(ع) را بر آنان واجب کرد و امور آنها را در اختیار اهل بیت(ع) قرار داد، بنابراین فقط آنان حق دارند چیزى را حلال و چیزى را حرام کنند و حلال و حرام ایشان نیز به اذن و اراده خداوند است. اى محمد! دین همین است: کسانى که جلوتر بروند (افراط نمایند) منحرف شدهاند و کسانى که عقب بمانند (تفریط کنند) پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات همراهى با اهل بیت(ع) است و تو نیز باید همین راه را طى کنى(کافی، ج۱، ص۳۴۴)
۲- مبارزه بامجسمه ای ها:برخورد با فرقههاى منحرف امامان معصوم(ع) هر یک کم و بیش در زمان امامت خویش با انحرافات فکرى و عقیدتى درگیر بودند. در دوران امامت امام نهم بعضى از انحرافات عقیدتى مطرح بود که ریشه در
دورانهاى قبل داشت، ولى آن بزرگوار به مناسبتهایى با این انحرافات برخورد مىکرد و با اعلام موضع خویش، نظر حق و درست را بیان مىنمود و مردم را از باورهاى ناصحیح و غلط باز مىداشت. امام جواد(ع) در برابر فرقههایى که در آن دوران وجود داشتند، شیعیان را راهنمایى مىکرد. یکى از این فرقهها همان طورى که گفته شد، «اهل حدیث» بود که مجسّمى مذهب بوده و خدا را جسم مىپنداشتند. امام درباره آنها به شیعیان مىفرمود:
شما اجازه ندارید پشت سر هر کسى که خدا را جسم مىداند، نماز بگذارید و به او زکات بدهید.(۴ التوحید شیخ صدوق، ص۱۹۱)
۳- مبارزه باواقفیه: «واقفیه» یکى دیگر از فرقههاى موجود انشعابى از شیعه بود که به صورت معضلى بزرگ در مقابل شیعیان مطرح شده بود، آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم(ع) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا(ع) را نپذیرفتند. «زیدیه» نیز فرقهاى بود منشعب از شیعه که طعن آنها بر امامان معصوم(ع)، سبب موضعگیرى تند ائمه(ع) در برابر آنان شد، چنان که در روایتى از امام جواد(ع) واقفیّه و زیدیّه مصداق آیه «وجوه یومئذٍ خاشعةٌ عاملةٌ ناصبة»(سوره غاشیه، ایه۳) خوانده شدند و در ردیف ناصبىها قرار گرفتند (حیات فکر ی وسیاسی امامان، ص۴۹۰، ۴۸۶).
۴-قاطعیّت در طرد ناصالحان: یکى از خطراتى که همیشه بزرگان و رهبران یک مذهب یا یک کشور را تهدید مىکند، وجود اطرافیان ناصالح است که به خاطر اغراض انحرافى، مادى و یا اعتقادى پیرامون بزرگان را گرفته و بین آنان و مردم فاصله ایجاد مى کنند و معمولاً راههاى ارتباطى آن رهبران را با مردم قطع مى کنند. اگر بزرگان مواظب این گونه افراد نباشند، چه بسا زیانهاى جبران ناپذیرى جامعه را تهدید نموده و مشکلات بسیارى را به بار مى آورد. در زمان امامت امام جواد(ع) نیز این گونه افراد با سوء استفاده از کمى سن امام به خیال خود فکر مىکردند که مى توانند بر امور جامعه مسلّط شوند و هر طور که خواستند، عمل کنند. آن حضرت این خطر را احساس کرد و بدون هیچ اغماضى آن را طرد نمود.«ابو عمر جعفر بن وافد» و«هاشم بن ابى هاشم» در زمره این افراد جاى داشتند. امام محمد تقى(ع) درباره آنان فرمود: «خداوند آنان را لعنت کند، زیرا به اسم ما از مردم اخّاذى مى کنند و ما را وسیله دنیاى خود قرار داده اند»(معرفة الرجال، ص۵۴۹).
۵-مقابله با فتنه مذهبی:مأمون عباسی که از مناظرات علمی نتوانسته بود موقعیت وجایگاه علمی امام تضعیف کنند بلکه امام بامات کردن قوی ترین عالمان مورد نظر خلیفه عباسی چون ((یحی بن اکثم)) جایگاه امامت ولایتش را نه تنها درمیان تشیع بلکه دربین اهل سنت تتبیت کرده بود،مامون فتنه جدیدی را برای تضعیف کردن امام جواد علیه السلام برداشت وان دامن زدن به فتنه مذهبی ومقابل قرار دادن اهل سنت درمقابل امام علیه السلام بوده است، ولی امام علیه السلام آنچنان هوشمندانه بااین فتنه مقابله نمود که مشت فتنه گران را بازنمود وآنان را رسوا نمود چراکه در گزارش آمده است:
(( پس از آن که مأمون دخترش را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد، در مجلسى که وى (مأمون) و بسیارى دیگر از جمله فقهاى دربارى مانند «یحیى بن اکثم» حضور داشتند، یحیى به امام جواد(ع) گفت: روایت شده که جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام مى رساند و می گوید: من از ابوبکر راضى هستم! از او بپرس که آیا او از من راضى است؟ امام فرمود: کسى که این خبر را نقل مى کند باید خبر دیگرى را که رسول خدا(ص) در حجةالوداع بیان کرد، نادیده نگیرد. پیامبر فرمود: کسانى که بر من دروغ مى بندند، بسیار هستند و بعد از این نیز بسیار خواهند شد. هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، آن چه با کتاب خدا و سنّت من موافق بود، بگیرید و آن چه مخالف با کتاب خدا و سنّت بود، رها کنید. روایت مذکور با کتاب خدا سازگاری ندارد، زیرا خداوند فرموده: «ولقد خلقنا الانسان و نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید (سوره ق، آیه ۱۶) ما انسان را آفریدیم و می دانیم در دلش چه چیزی می گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیک تر هستیم.»
آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بود تا از پیامبر(ص) بپرسد!؟(بحار، ج۵۰، ص۸۰)
وامام با درایت خاص و بدون این که مقدسات اهل سنت را اهانت کرده باشد، وباعرضه کردن حدیث به قرآن ثابت کرد که این حدیث جعلی وساختگی است ومشت یحی بن اکثم را بازکرده که جعل حدیث می کند وبه مأمون هم فرصت نداد که بخواهد باد امن زدن به اختلاف تشیع وتسنن فتنه ای رابه وجو د بیاورد وامام علیه السلام درمقابل اهل سنت، وآنان را دربرابر امام علیه السلام قرار دهد.
هفتم-((نفوذ در حاکمیت برای حفظ اقلیت شیعه))
به دلیل شرایط ویژه ای که در زمان امامت امام جواد علیه السلام حاکم بود، جنگ مسلحانه و یا قیام در مقابل حکمای عباسی برای آن حضرت امکان پذیر نبود ولی امام علیه السلام برای حفظ موجودیت شیعه به شیعیان دستور داده بود که در حکومت نفوذ کنند. این امر موجب می شد که او از سیاست های ظالمانه حکومت علیه شیعیان آگاه شود و در این باره تصمیم بگیرد.
از سوی دیگر، با نفوذ یاران امام در حکومت، شیعیان حفظ می شدند، زیرا کسانی که در حکومت نفوذ کرده بودند به روش های مختلف از ظلم و جنایت حکومت علیه شیعیان جلوگیری می نمودند. از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی، مقام والایی در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن درّاج نیز چندی قاضی بغداد و پس از آن قاضی «کوفه» بود. بعضی دیگر از شیعیان مانند حسین بن عبدالله نیشابوری حاکم بُست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید.
ازهمین رو درگزارش آمده است که حضرت امام جواد (ع) بنا به درخواست یکی از شیعیانِ بُست و سیستان، طی نامه ای به والی این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والی که از پیروان امام بود، نه تنها بدهی او را بابت مالیات نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است وی را از پرداخت مالیات، معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد برای او مستمری نیز تعیین کردند ((تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۴))
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل چهارده خصوصیت ویژه جواد الائمه علیه السلام| قسمت دوم
دهم ماه رجب المرجب روز ولادت با سعادت حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) است. برای هریک از ارادتمندان آن حضرت توفیقی است برای کسب معرفت و شناخت بیشتر به مطالعه ۲۵ سال از زندگانی و ۱۷ سال از دوره امامت جواد الائمه (علیه السلام) بپردازند؛ از همین رو دراین یادداشت چهارده خصوصیت ویژه امام نهم(عليه السلام) به صورت جامع مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد:
********
هشتم -((تاسیس حلقه وکالت بین خود و شیعیان))
شیعیان در دوران امام جواد علیه السلام - در اثر کاهش نسبی جو فشار و خفقان حکومت - در بلاد اسلامی پراکنده بودند: بغداد، مدائن، مصر، کوفه و مناطق مختلف ایران چون: خراسان، ری، قم، سیستان، طبرستان، طالقان و اهواز. حضرت جواد علیه السلام از طریق وکلا و نمایندگان خویش با شیعیان در سرتاسر سرزمین های اسلامی مرتبط بود. وکلایی همچون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمدبن محمد بن عیسی و صالح بن محمد بن سهل. ملاحظه منابع و شواهد تاریخی در زندگی امام جواد علیه السلام گویای آن است که آن حضرت در مناطق اهواز، همدان، سیستان، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم نمایندگانی داشته که پاسخگوی مسائل دینی شیعیان بوده، خواسته ها و وجوه شرعی آنان را به امام می رساندند، به عنوان نمونه حضرت به ابراهیم بن محمد همدانی طی نامه ای نوشت:
(در آن منطقه) وکیلی جز تو ندارم و به دوستانمان در همدان نوشته ام ازتو حرف شنوی داشته باشند ( اختیار معرفة الرجال، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ج۱ص۴۹۰ تا ۴۹۴).
********
نهم-((حلقه درسی و نخبه پروری))
تاسیس مدرسه و تربیت شاگرد ونخبه پروری در دایره وسیع هرچند در دوره امامت امام باقر وامام صادق علیهما السلام شکل گرفته بود ولی در دوره امامت امام جواد علیه السلام به دلیل فشار سیاسی سنگین خلفای عباسی نتوانست درآن وسعت ادامه پیداکند ولی درهمان دایره بسیار محدود امام اقدام به تربیت شاگردان بسیار برجسته وتاثیر گذار نمودند. شیخ طوسی نام ۱۱۳ نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را نوشته است که در میان آنان افراد زبده و سرشناسی به چشم می خورد از قبیل: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب اجماع است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده مرسلاتش را پذیرفته اند.
احمد بن اسحاق اشعری که شیخ قمییین بود و به نمایندگی از سوی آنان خدمت ائمه می رسید و احکام و دستورها را از امامان می گرفت و به مردم ابلاغ می کرد.ذکریا بن آدم قمی که حضرت جواد علیه السلام برای او دعا کرد و او را در زمره یاران حق شناس و باوفای خویش بشمار آورد. و علی بن مهزیار اهوازی که از وکلای خاص امام بود و آن حضرت برای او دعا کرد و از او به عنوان چهره ای بی نظیر یاد نمود. و محمد بن اسماعیل بن بزیع. وی هرچند از وزرای دربار عباسی بود ولی همچون علی بن یقطین سنگردار و پناهگاه استواری برای شیعیان و مورد اعتماد آنان بود و محضر امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام را درک کرد وشخصیت هایی مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی، وزنه به شمار می رفتند و حتی برخی تألیفات متعددی داشتند. تربیت کردند (مسندالجوادص۲۹۸تا۳۰۸، رجال نجاشی، ص ۱۷۷،الفهرست ابن ندیم ۲۷۶) .
********
دهم-((تربیت نفوس مستعده عامه))
فلسفه امامت همانند فلسه نبوت هدایت، ارشاد، تعلیم وتربیت نفوس مستعده عامه مردم است، وبه عبارت دیگر همانگونه که پیامبر وامام می بایست کادرسازی وخود تکثیری نمایند، و افرادی رادرحد ومرتبه طولی خودشان تربیت کنند که تا توسط آنان راه ورسمشان ادامه پیداکند وزنده بماند، به همین نسبت واندازه وظیفه و رسالت دارند که به دلیل داشتن نفس گرم وروح پاک ولطیف نصایح وموعظه وپند فراتر اززمان ومکان داشته باشند تا نفوس مستعده ای که درطول زمان می آیند ومی روند هرچند وجود مقدس ونورانی ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین این صاحب نفسان وصاحب دلان را ندیدند ودرک نکردند، ولی باخواندن وشنیدن موعظه.و نصحیت آنان که در قالب وفرم کلمات قصار وکوتاه به آنان رسیده پند ودرس بگیرند ورفتار شان را آنگونه که این صاحب نفسان وصاحب دلان ملکوتی وآسمانی وقدسی می خواهند تنظیم نمایند، ازهمین رو امام جواد علیه السلام درکنار برنامه های دیگر علمی،فقهی، سیاسی، کادر سازی، یکی ازبرنامه های ماندگارش توجه ویژه به تربیت نفوس مستعده عامه درقالب وفرم موعظه، وصیت، وپندهای کوتاه درضمن کلمات قصار وکوتاه بوده است که مواردی ازاین نصایح دل چسب ودل نشین آن حضرت را بانیت وانگیزه نهادینه سازی آن در حوضچه وجو دیمان دراینجا می اوریم:
حضرت جواد الائمه علیه السلام فرمودند:
ا-((اثار مثبت مصاحبت با خوبان ایمانی))
((-مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلاً. (بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)
فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مىگردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد))
۲-((اثارمنفی مصاحبت بااشرار))
((-إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)
فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.))
۳-((پی آمد پاسخ منفی دادن به خوا ستگاردختر))
((- مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷)
فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مىباشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد)) .
۴-((پی آمد اظهار نظر نادان وغیر کارشناس))
((- لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)
فرمود: چنانچه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمىشود))
۵-((تعلیم علوم گسترده پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام))
((-عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله عَلّيا عليهالسلام ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴)
فرمود: حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله، یک هزار كلمه به امام على عليهالسلام تعليم نمود كه از هر كلمهاى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مىشود))
.
۶-((اثرفروتنی عالم، ادب در رفتار و خوشرویی))
((-فْضُ الْجَناحِ زينَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زينَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)
فرمود: تواضع و فروتنى زينتبخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيک زينتبخش عقل مىباشد، خوشرویى با افراد زينتبخش حلم و بردبارى است.))
۷-((اثار وبرکات، صبر، تحمل فقر، مخالفت بانفس))
((- تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)
فرمود: در زندگى، صبر را تكيهگاه خود، فقر و تنگدستى را همنشين خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت كن. و بدان كه هيچگاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود))
۸-((اثارمنفی موقعیت شناس نبودن))
(( مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ اءعْيَتْهُ الْمَصادِرُ:( بحارالا نوار: ج ۷۵): هركس موقعيّت شناس نباشد جريانات ، او را مى ربايد و هلاك خواهد شد.))
۹-((برکات خشنودی الهی))
((لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ.بحارالا نوار: ج ۷۵، ص ۳۸۰): كسى كه طالب رضايت خداوند متعال باشد، دشمنى ستمگران ، او را زيان و ضرر نمى رساند.))
********
یازدهم-((تربیت نسل صالح))
تربیت فرزند و نسل صالح مهمترین غرض وهدف ازازدواج است، واگر جواد الائمه علیه السلام را باقطع نظر ازمقام امامت وباتوجه به عمرکوتاه ۲۵ ساله وشرایط سخت امنیتی، وناسازگاری خانوادگی که ام الفضل باان حضرت داشته اند ملاحظه کنیم، نقش امام را در تربیت وساختن نسل صالح استتنایی وکرامت گونه می یابیم وبرای همه. کسانی که به دنبال الگوی موفق در تربیت نسل صالح هستند امام جواد علیه السلام نمونه ای بی نظیر ازاین الگوی موفق است، چراکه در تعداد فرزندان آن حضرت هرچند بین مورخین اختلاف وجودارد ونام هشت فرزند بنام های ((امام هادی،علیه السلام، موسی مبرقع، حکیمه خاتون، ابو احمد حسين، ابو موسي عمران،فاطمه، خديجه، ام كلثوم)آمده است ودر تاريخ قم نام دخترانی چون(( زينب، ام محمد و ميمونه)) هم به چشم مي خورد.، ولی در اینکه ((امام هادی،علیه السلام، موسی مبرقع، حکیمه خاتون)) فرزندان آن حضرتاند مورد اتفاق همه مروخین است تربیت ودرخشش همین چند فرزند درسن کوتاه آنهم درشرایط سخت امنیتی ومشکلات داخلی خانوادگی همین بس که هریک ازاین فرزندان حکایت کننده نقش بی بدیل وموفق پدر ومادر اند که چنین فرزندان استتنایی را تربیت کرده اند وبه جامعه تحویل داده اند
۱-((امام هادی علیه السلام))
امام علي النقي الهادي ـعليه السّلام که درسن شش سالکی پيشوا و رهبر و هادی وامام امت بودند ودر ۴۲ سال ازعمر بابرکتشان باوجود خفقان حاکمیت خلفای اسلامی توانستند اقلیت شیعه رارهبر وراهنما باشند، ودر عظمتش همین بس(( زیارت جامعه)) .را انشاء وبه عنوان سند ولایت باقی گذاشتند که انتخاب هریک ازواژگان وچینش هریک از واژگان وپدید آوردن متنی با چنین فصاحت وبلاغت ومحتوادرحد اعجاز، شخصیتی چون علامه جوادی صاحب چند جلد شرح اسفار، وچند جلد تفسیر تسنیم را می طلبد که به شرح وتفسیر متن زیارت جامعه کبیره بپردازد وان را قابل فهم نماید
۲-((موسی مبرقع علیه السلام ))
موسي مبرقع: دومين فرزند برجسته و بزرگوار امام جواد عليه السّلام ابو احمد موسي مبرقع نام دارد از آنجا كه موسي داراي شمايل بسيار زيبا و صورت جميل بود كه هر كس را به يك نظر مي فريفت در كوچه ها برقع(نقاب) به صورت مي انداخت تا زنان و مردان از ديدن او ناراحت نشوند از اين جهت او را موسي مبرقع گويند. تولد موسي مبرقع را در سال ۲۱۴ هـ.ق نوشتهاند و در هنگام مرگ پدرش حدود ۵ يا ۶ سال بيشتر نداشت، چنانكه برادر بزرگوارش حضرت علي النقي عليه السّلام ۷ يا ۸ سال بيشتر نداشت، موسي ۳۰ ساله بود كه از مدينه هجرت كرد و راهي قم شد و در هنگامي كه در شهر مدينه بود، سرپرستي اولاد امام جواد عليه السّلام را مي كرد و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش مي رسانيد.در سال ۲۴۴ بود كه متوكل عباسي كه از موقعيت موسي مبرقع وحشت داشت او را از مدينه به بغداد احضار كرد و ايشان را در شهر سامرا منزل داد تا او را مثل برادر بزرگوارش امام علي النقي ـعليه السّلامـ زير نظر داشته باشد و ايشان تا سال ۲۴۷ كه متوكل مُرد در سامرا بود، پس از مرگ متوكل موسي به ايران آمد و سال ۲۵۶ بود كه به قم وارد شد. موسي در قم مزارعي ايجاد كرد و خود به كار كشاورزي پرداخت و در همان جا ساكن گرديد.ودر شب چهارشنبه ۲۲ ربيع الاول سال ۲۹۶ هـ.ق در شهر قم وفات كرد و او را در منزل چخودش به خاك سپردند و اكنون آرامگاه او به «چهل اختران» مشهور است :((تاریخ قم محمد حسين ناصر الشيعه))
۳-((حکیمه خاتون سلام الله علیها ))
حكيمه خاتون: اين زن با تقوا كه از شايستهترين زنان عصر خود به شمار مي رفت و در فضل و هنر ممتاز بود؛وي از برجستهترين دختران امام جواد عليه السّلام مي باشد حكيمه در طول حيات پربركتش ۴ امام را درك كرد، پدر گراميش امام جواد ـعليه السّلام ـ، برادرش حضرت هادي ، برادرزاده اش امام عسكري عليهما السّلام و امام زمان (عج) را كه خود افتخار قابلگي امام دوازدهم را هم داشت.از افتخارات ديگر حكيمه خاتون، تعليم و تربيت نرجس خاتون مادر امام زمان (عج) بود، حكيمه در نزد ائمه عليهم السّلام محترم و مورد وثوق بود تا جائي كه به مقام سفارت امام نائل آمد، نامه هاي مردم را به امام زمان (عج)مي رسانيد و توقيعات امام را به مردم بر مي گردانيد:(الارشاد، ج۲، ص۲۰۵، منتهي الامال،ج ۲،ص۶۲۲)گويند: نواب امام زمان (عج) به وسيله اين بانو با امام رابطه برقرار مي كردند در كمال الدين از احمد بن ابراهيم نقل شده كه گفت: من بر حكيمه خاتون دختر امام جواد عليه السّلام در سال ۲۶۲ وارد شدم و هرچه مي خواستم از پشت پرده از آن حضرت مي پرسيدم او به ما جواب مي داد و او واسطه امام زمان علیه السلامبود كه تمام امور مربوط به شيعه را انجام مي داد.حكيمه خاتون سرانجام در سال ۲۷۴ هـ.ق وفات يافت، ودر کنارتربت مطهر امام هادی وامام حسن عسکری عليهما السلام مدفون شد:((اكمال الدين،ج۲،ص ۵۰۱))