مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
نکات آیه 86 سوره نساء
جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 5:5 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

🔴چنانچه کار خیری - اعم از سلام ، دعا، صلوات ، انفاق ، زیارت و.. - انجام می دهیم آن را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنیم که ایشان طبق آیه شریفه 86 سوره نساء حتما بهتر از آن به ما پاسخ می دهد.

🟢وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا

مشاهده آیه در سوره

[4–86] (مشاهده آیه در سوره)

When you are greeted with a salute, greet with a better one than it, or return it; indeed Allah takes account of all things.

معانی کلمات آیه

✅تحية: سلام كردن و ديگر نيكى ها. تحيت از سلام اعم است و در اصل ماده به معنى زنده ماندن و زنده نگه داشتن است. «إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ: چون با نيكى يا سلامى روبرو شديد».[۱]

تفسیر آیه

  • تفسیر نور
  • اثنی عشری
  • روان جاوید
  • اطیب البیان
  • برگزیده تفسیر نمونه
  • سایر تفاسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)

وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً «86»

و هرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است.

🟦نکته ها

🔶مراد از «تحيّت»، سلام كردن به ديگران، يا هر امر ديگرى است‌ «1» كه با آرزوى حيات و سلامتى و شادى ديگران همراه باشد، همچون هديه دادن. چنانكه وقتى كنيزى به امام حسن عليه السلام دسته گلى هديه داد، امام او را آزاد كرد و اين آيه را قرائت فرمود.

🔶در اسلام، تشويق به سلام به ديگران شده، چه آنان را بشناسيم يا نشناسيم. و بخيل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پيامبر به هر كس مى‌رسيد حتّى به كودكان، سلام مى‌داد.

🔶در نظام تربيتى اسلام، تحيّت تنها از كوچك نسبت به بزرگ نيست، خدا، پيامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى‌دهند.

سلام خدا. «سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «2»

سلام پيامبر. «إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «3»

سلام فرشتگان. «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «4»

(به آداب سلام در روايات مراجعه شود).

«1». تفسير قمى، ج 1، ص 145.

«2». صافّات، 79.

«3». انعام، 54.

«4». نحل، 32.

جلد 2 - صفحه 123

🟩پیام ها

1- رابطه‌ى عاطفى خود را با يكديگر گرم‌تر كنيد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ»

2- ردّ احسانِ مردم نارواست، بايد آن را پذيرفت و به نحوى جبران كرد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»

3- پاسخ محبّت‌ها و هدايا را نبايد تأخير انداخت. حرف فاء در كلمه‌ «فَحَيُّوا» نسانه تسريع است.

4- پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»

5- در پاسخ نيكى‌هاى ديگران، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر رويد، اگر نشد، پاسخى مشابه. «بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»

6- از تحيّت‌هاى بى‌جواب نگران باشيد، كه اگر مردم پاسخ ندهند، خداوند حساب آن را دارد و نه عواطف مردم را بى‌جواب گذاريد، كه خداوند به حساب شما مى‌رسد. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً»

پانویس

  1. پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع

  • تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
  • اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
  • تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
  • تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
  • برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
  • تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌

روایتی برای شب قدر
جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 2:11 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

زمانها و مکانهای مقدّسی وجود دارد که برای بهره‌برداری از آنها گاه وقت فراوان در اختیار نداریم.

برای اینکه بتوانیم بهترین و بیش‌ترین بهره را از چنین زمانها و یا مکانها ببریم، خوب است از انبیا و اولیای الهی و رهنمودهای آنان کمک بگیریم.

یکی از این زمانهای مقدس که با هزار ماه (یعنی حدود هشتاد سال) برابری می‌کند، شب قدر است. برای استفادة بهینه از چنین شبی به این رهنمود گرانسنگ حضرت موسی‏علیه‏السلام که از زبان پیامبر اکرم ‏صلی ‏الله علیه ‏وآله نقل شده است، توجه شود:

«عَنِ النَّبِی ‏صلی الله علیه و آله ‏ قَالَ قَالَ مُوسَی ‏علیه‏السلام إِلَهِی أُرِیدُ قُرْبَکَ قَالَ قُرْبِی لِمَنِ اسْتَیقَظَ لَیلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِی أُرِیدُ رَحْمَتَکَ قَالَ رَحْمَتِی لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاکِینَ لَیلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِی أُرِیدُ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ قَالَ ذَلِکَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَیلَةَ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِی أُرِیدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا قَالَ ذَلِکَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَةً فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِی أُرِیدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ ذَلِکَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ قَالَ إِلَهِی أُرِیدُ رِضَاکَ قَالَ رِضَای لِمَنْ صَلَّی رَکْعَتَینِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ؛ [1]

پیامبر‏صلی صلی الله علیه و آله فرمود: حضرت موسی علیه‏السلام عرضه داشت: خدایا! قرب و نزدیکی به شما را می‌خواهم، خداوند فرمود:

کسی به من نزدیک می‌شود که شب قدر بیدار باشد. عرض کرد:

خدایا! رحمتت را خواهانم، فرمود:

رحمتم شامل کسی می‌شود که در شب قدر به فقرا و درماندگان ترحّم کند. عرض کرد:

خدایا! گذشتن از [پل] صراط را می‌خواهم. فرمود: عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه‌ای بدهد. عرض کرد: خدایا! از درختان و میوه‌های بهشت می‌خواهم. فرمود:

آن هم به کسی می‌رسد که شب قدر تسبیحی بگوید. عرض کرد: خدایا! نجات را خواهانم. فرمود:

[منظورت] نجات از آتش جهنّم است؟ عرض کرد: بله. فرمود:

این [نجات] برای کسی است که در شب قدر استغفار کند. عرض کرد: خدایا!

رضایت را طالبم. فرمود:

رضایت من برای کسی که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند متحقق می‌شود.‌»

از این روایت استفاده می‌شود که در شب قدر انجام این امور بسیار مهم است.

١. برای رسیدن به قرب خدا، بیدار بودن در آن موضوعیت دارد؛ لذا حضرت فاطمه علیهاالسلام در شب بیست و سوم کودکان را نیز با برنامة خاص بیدار نگه می‌داشت.

٢. برای رسیدن به رحمت خدا، ترحم به فقرا خوب و مفید است.

٣. صدقه دادن که باعث راحت گذشتن از پل صراط می‌شود.

٤. تسبیح خدا که باعث رسیدن به نعمتهای بهشتی می‌شود.

٥. استغفار که عامل رهایی از آتش جهنّم می‌شود.

​​​​​​وسایل شیعه / حر عاملی / ج 8 / ص 29

​​​قم آل البیت 1409 هجری قمری

موضوعات مرتبط: رمضان، استغفار، زکات

صراط در قرآن
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 0:8 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیا در قرآن به «پل صراط» اشاره شده است؟

پرسش

در قرآن، کلمه‌ای به معنای «پل صراط» نیامده و کلمۀ «صراط» نیز فقط به معنای راه آمده است، علت کاربرد بسیار کلمۀ «پل صراط» در میان مردم چیست؟ و چه ارتباطی بین صراط و پل صراط وجود دارد؟

پاسخ اجمالی

اگر چه لفظ "پل صراط" در قرآن نیامده، اما در برخی روایات، به این لفظ تصریح شده است؛ مثلاً امام صادق(ع) در تفسیر کلمۀ مرصاد، در آیۀ 14 سورۀ فجر، آن‌را پلی دانسته که از جهنم می‌گذرد.

جهت روشن شدن موضوع، مطالبی را در بارۀ کلمۀ صراط بیان می‌کنیم.

صراط به معنای راه است، و منظور از کلمۀ صراط مستقیم که در برخی آیات قرآن آمده، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این مسیر باشد، در آخرت نیز بر آن خواهد بود، و اگر کسی از این مسیر منحرف گردد و پایش بلغزد، در آن‌جا هم سقوط خواهد کرد.

شاهد کلام ما، روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است، ایشان می‌فرمایند: "صراط، یعنی طریق معرفت خداوند، که شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است و اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند".

معنای این جملۀ امام، آن است که این دو صراط با هم ارتباط دارند؛ یعنی هر کس در دنیا در صراط باشد، در آخرت از پل صراط به آسانی خواهد گذشت و در جهنم سقوط نمی‌کند. در واقع، پل صراط مطرح شده در روایات، بروز و ظهور همان پل صراط دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است و مردم مکلف هستند در این مسیر باشند.

پس اگر در روایات، از صراط که یکی از مواقف روز قیامت است، با تعابیری؛ مانند پل صراط، پل جهنم و... یاد شده است، صرفا برای آشنایی ذهن مردم با این مسئله و سهولت فهم آن است.

پاسخ تفصیلی

به عنوان مقدمه، باید گفت که کلمۀ صراط به معنای راه است و آن‌گاه که با کلمۀ مستقیم توصیف گردد، به معنای راه راست و مستقیم است.

در قرآن نیز در برخی آیات، کلمۀ "صراط مستقیم" به کار رفته است که در ذیل، به این آیات اشاره می‌شود:

  1. "خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن".[1]
  2. "به درستی که خداوند، پروردگار من و شما است. پس او را پرستش کنید، این‌راه مستقیم است".[2]
  3. "کسی که به خداوند تکیه کند، به راه مستقیم هدایت شده است".[3]
  4. "این راه مستقیم پروردگار تو است، به تحقیق ما نشانه‌ها را برای کسانی که متذکر می‌شوند، توضیح دادیم".[4]

در همۀ این آیات، مراد از صراط مستقیم، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این دنیا، در این مسیر قدم بردارد، در آخرت نیز در مسیر مستقیم و صراط مستقیم است؛ یعنی نتیجۀ اعمال صحیح خود را در دنیا، خواهد دید.

واضح است که مراد قرآن مجید از صراط مستقیم در این آیات، عمل کردن به مجموعۀ دستورات و احکام نورانی الاهی است که به منزلۀ بهترین راه و روش زندگی انسان‌ها در این جهان است، و عمل به این دستورات، مانند حرکت در جادۀ مستقیمی است که انسان را به هدایت می‌رساند.

به همین دلیل است که در بعضی روایات، از ائمه(ع)، به صراط مستقیم تعبیر شده است.[5]

امام صادق(ع) فرمود: "صراط؛ یعنی طریق معرفت خداوند، و شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است، اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود ؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند".[6]

هم‌چنین ایشان در مورد آیۀ 14 سورۀ فجر: "ان ربک لبالمرصاد"،[7] می‌فرماید: "مرصاد پلی است بر طریقی که از جهنم می‌گذرد و کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد، از آن نخواهد گذشت".[8]

البته این بیان امام صادق(ع) از قبیل بیان یکی از مصادیق مرصاد(کمین گاه) است؛ چرا که کمین‌گاه الاهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست، بلکه خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالمان است ...".[9]

بنابراین، "پل صراط" واقعیتی است که هم در قرآن مجید به آن اشاره شده[10] و هم در روایات، خصوصیات و ویژگی‌های آن بیان گردیده است.

در همین راستا، پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ثابت قدم‌ترین شما بر صراط(پل صراط)، کسی است که محبتش نسبت به اهل‌بیت من بیشتر است".[11]

 هم‌چنین در روایت آمده است: "بر روی جهنم پلی است که از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است".[12]

نکتۀ قابل توجه این است که پل صراط، یکی از مواقف روز قیامت است و در روایات، از آن با تعابیر مختلفی مانند پل، صراط، پل صراط، پل جهنم و ... یاد شده است. ولی منظور همۀ این روایات، این موقف است که به جهت آشنایی بیشتر اذهان سادۀ مردم، از آن به پل تعبیر شده است، نه این‌که مثل پل‌های این دنیا دارای پایه‌هایی باشد و راه گذشتن مردم و حیوانات و وسائل نقلیه باشد. مراد از پل و صراط در قرآن مجید و روایات؛ یعنی راه، مسیر، روش، مکتب و به عبارت دیگر، مردم باید بدانند که آن مکتب و طریقی که آنان‌را به سعادت حقیقی و ابدی می‌رساند، یک مکتب و راه و روش، با خصوصیات و ویژگی‌های خاص؛ یعنی دین پروردگار متعال(اسلام حقیقی) است و تنها، قدم گذاشتن در این‌راه است که موجب نجات و رستگاری است. از طرف دیگر، غفلت از معرفت واقعی به ویژگی‌ها و ظرایف و دقایق این‌راه، موجب انحراف از آن و افتادن در مسیر گمراهی است.

بنابراین، تفسیر، پل صراط، که در روایات برنده‌تر از "شمشیر" و باریک‌تر از "مو" توصیف شده است، راه بسیار دقیق و حساب شده‌ای است که خداوند در همین دنیا، نقطه شروع و ابتدای آن‌را قرار داده است و ادامۀ این‌راه به جهان آخرت متصل می‌شود؛ لذا کسانی که می‌خواهند از صراط و پل آن به راحتی عبور کنند، باید از هم اکنون و در همین دنیا مواظب باشند که در این مسیر بوده و از این مسیر خارج نشوند.

و به تعبیر دقیق‌تر، پل صراط در قیامت، بروز و ظهور همان پل صراط در دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است.


[1]. "اهدنا الصراط المستقیم". فاتحة الکتاب، 5.

[2]. "ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم". آل عمران، 51.

[3]. "و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم". آل عمران، 101.

[4]. "و هذا صراط ربک مستقیماً قد فصلنا الآیات لقوم یذّکّرون". انعام، 126.

[5]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 32، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.

[6]همان.

[7]. "زیرا پروردگارت به کمین­گاه است".

[8]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 66، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 458، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

[10]. علاوه بر آنچه ذکر شد، آیات 71و 72 سورۀ مریم: "و همۀ شما (بدون استثنا) وارد جهنم می‌شوید، این، امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان. سپس آنها را که تقوا، پیشه کردند از آن رهائى می‌بخشیم، و ظالمان را در حالی‌که (از ضعف و ذلت) به زانو در­آمده‏اند، در آن رها می‌کنیم "، می‌تواند اشاره‌ای به پل صراط داشته باشد. برای آگاهی بیشتر، نک: تفسیر نمونه، ج 13، ص 121-117.

[11]بحارالانوار، ج 8، ص 69.

[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 312، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.



اهمیت دعا
پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 21:52 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

جایگاه و اهمّیّت دعا در فرهنگ اسلامی

برگرفته از عرفان اسلامی ج 1 (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی

چکیده: دعا نزدیک‌ترین و مؤثرترین رابطه انسان با خداست. دعا در فرهنگ اسلامى از مهم‌ ترین عبادات است؛ تا آن‌ جا که خداوند در قرآن مجید پس از امر به دعا و وعده استجابت «وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم» مى‌افزاید: کسانى که در برابر این رابطه نزدیک خلق و خالق تکبر مى‌ ورزند به ‌زودى با ذلت وارد دوزخ مى ‌شوند: «اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ». و در جایى دیگر از قرآن مجید مى‌خوانیم: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلادُعاؤُکُم»؛ (بگو: پروردگارم براى شما ارزشى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد). در این مقاله جایگاه دعا در فرهنگ اسلامی، آثار دعا، شبهات وارده بر آن، آداب و شرایط دعا، بحث های مربوطه و دعا هایی که مستجاب نمی شوند مورد بررسی قرار می گیرند.

کلمات کلیدی: قرآن,دعا,نماز,ماه رمضان,عبادت,توبه,مستجاب,آداب,خدا,روح عبادت,انسان,نور,استجابت,عبادات,رابطه,اتصال,امام سجاد,مناجات,تضرع,فرهنگ اسلام,ادْعُونى,أَسْتَجِبْ لَکُم,اثر دعا,تکامل روح,انابه,سلاح مومن,مقدرات الهى,اهمیت,معنوی,زین العابدین,شرایط دعا,فضایل اخلاقى,اکسیر اعظم,کیمیاى سعادت,آب حیات,روح امید,رذایل اخلاقى,تهذیب نفوس,پیشواى عادل,صحیفه سجادیه,علی بن حسین,معنویت,عمود دین


اهمیت فوق العاده دعا در فرهنگ اسلامى

پنج اثر مثبت دعا

شبهه‌اى درباره دعا

آداب و شرایط دعا

بحث‌هاى گسترده مربوط به دعا

دعا هایى که مستجاب نمى ‌شود


اهمیت فوق العاده دعا در فرهنگ اسلامى

دعا زیباترین رابطه خلق با خالق است.

دعا روح انسان را طراوت مى ‌بخشد و نور امید بر آن مى ‌پاشد.

دعا انسان را به اصلاح خویشتن و تهذیب اخلاق دعوت مى ‌کند.

دعا نزدیک‌ترین و مؤثرترین رابطه انسان با خداست. به هنگام دعا، انسان با تمام وجودش خدا را مخاطب ساخته و از فضل و رحمتش طلب مى‌ کند و با خضوع و تذلل او را مى ‌خواند و خواسته‌هاى خود را بى ‌پرده به عرض او مى ‌رساند.

دعا در فرهنگ اسلامى از مهم‌ ترین عبادات است تا آن‌ جا که خداوند در قرآن مجید پس از امر به دعا و وعده استجابت «وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم»مى‌افزاید: کسانى که در برابر این رابطه نزدیک خلق و خالق تکبر مى‌ ورزند به ‌زودى با ذلت وارد دوزخ مى ‌شوند: «اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ».(1)

و در جایى دیگر از قرآن مجید مى‌خوانیم: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلادُعاؤُکُم»(2)؛ (بگو: پروردگارم براى شما ارزشى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد).

مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است که شخصى از امام باقر(علیه السلام) سؤال مى‌کند: «أَیُّهُمَا أَفْضَلُ کَثْرَةُ الْقِرَاءَةِ أَوْ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ قَالَ الدُّعَاءُ أَمَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»(3)؛ (کدام‌یک از این دو افضل است: کثرت قرائت قرآن و کثرت دعا. امام(علیه السلام) فرمود: کثرت دعا، آیا آیه شریفه «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» را نشنیده‌اى؟).

به هنگام دعا تمام حجاب ‌ها میان خداوند و بندگان برداشته مى ‌شود و انسان، مستقیماً او را مخاطب قرار داده و تمام نیاز هاى خود را با او در میان مى‌ گذارد.

اضافه بر این، شکى نیست که دعا نقش بسیار مؤثرى در تربیت نفوس انسانى و سوق آنها به مراتب کمال دارد که بسیارى از آن غافل ‌اند.

با این‌که خداوند به انسان بسیار نزدیک است «وَنَحْنُ أَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»(4) ولى بسیار مى‌شود که انسان با غفلت و بى ‌توجهى از او فاصله مى ‌گیرد

و دور مى‌ شود. دعا مى ‌تواند این دورى را تبدیل به نزدیکى کند و این فاصله را از میان بردارد چرا که انسان به هنگام دعا، قرب و نزدیکى خود را به خدا کاملاً احساس مى ‌کند.

دعا همچون باران بهارى است که سرزمین دل‌ ها را سیراب مى ‌کند و شکوفه‌ هاى ایمان و اخلاص و عشق و عبودیت را بر شاخسار روح انسان ظاهر مى‌ سازد. دعا نسیم روح ‌بخش قدسى است که همچون دم مسیحا عظم رمیم را به اذن‌ الله حیات مى ‌بخشد.

دعا دریاى مواجى است که گوهر هاى فضایل اخلاقى را در درون وجود انسان پرورش مى ‌دهد.

هر نفسى که با دعا همراه است ممدّ حیات است و مفرّح ذات و هر دلى که با نور دعا قرین است با تقواى الهى همنشین است.

دعا کننده، وصول به مقاصد شخصى یا نوعى خود را از خدا مى ‌طلبد و خداوند تربیت و پرورش روحانى او را از طریق دعا مى‌ خواهد.

از این‌ جا مى‌توان گفت: دعا اکسیر اعظم، کیمیاى سعادت، آب حیات و روح عبادت است. همان ‌گونه که در حدیث نبوى آمده است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ وَلا یُهْلَکُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ»(5)؛ (دعا حقیقت عبادت است و با وجود دعا کسى هرگز گمراه نمى‌ شود).

و در حدیث دیگرى از همان حضرت مى‌خوانیم: «الدُّعَاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ و َنُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ»(6)؛ (دعا اسلحه مؤمن وستون خیمه دین و نور آسمان‌ها وزمین است).

هنگامى که در شرایط قبولى دعا ـ که در روایات اسلامى آمده است ـ دقت مى‌ کنیم مطلب روشن‌تر مى ‌شود، چرا که یکى از شرایط اصلى آن توبه و شرط دیگر، استفاده از غذاى حلال و شرط دیگر، امر به ‌معروف و نهى ‌از منکر است.

هنگامى که دعا کننده در پى استجابت دعاى خویش است و به ‌سراغ این سه امر مى ‌رود او را تربیت اخلاقى فوق العاده ‌اى مى ‌کند.

حتى در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کتاب کافى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل کرده مى‌خوانیم که دعا اسلحه پیامبران بود. امام(علیه السلام) فرمود: «عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیَاءِ»؛ (به ‌سراغ سلاح پیغمبران بروید)، عرض کردند: «وَمَا سِلاحُ الاَْنْبِیَاءِ»؛ (سلاح انبیا چیست؟) فرمود: «الدُّعَاءُ»(7)؛ (دعا).

درباره این‌که دعا حتى قضاى مبرم الهى را تغییر مى ‌دهد و شفاى هر بیمارى است و انواع بلاها را دفع مى ‌کند و کلید اجابت است و در هر حاجتى باید به در خانه خدا و به ‌سراغ اجابت رفت و همچنین شرایط اجابت و موانع اجابت و آداب دعا و دعا هاى مستجاب و غیر مستجاب و اسباب تأخیر استجابت دعا و مانند آن، روایات زیادى در کلمات معصومین: وارد شده که در حد تواتر است.


پنج اثر مثبت دعا

به‌طور کلى مى‌توان گفت که دعا حداقل پنج اثر مثبت و سازنده براى دعاکننده دربر دارد:

1. روح امید را در دعا کننده به وجود مى ‌آورد؛ حتى زمانى که همه درها را به ‌روى خود بسته مى ‌بیند و از همه جا مأیوس مى ‌شود، به فکر کسى مى ‌افتد که هر مشکلى براى او آسان است و نسبت ‌به بندگانش کریم و رحمان و رحیم است، رو به درگاه او مى ‌آورد و حل مشکل خود را از او مى‌ خواهد و امیدوار است به نتیجه مطلوب برسد.

2. به هنگام یأس، از تلاش وکوشش بازمى‌ایستد اما هنگامى که نور امید بر دل او افتاد بر تلاش و کوشش خود مى‌افزاید و چه‌ بسا این تلاش و کوشش، او را به مقصود برساند.

3. هنگامى که خود را در برابر خداوندى مشاهده مى ‌کند که از همه عیوب پاک و منزه است، سعى مى ‌کند خود را هر چند به ‌صورت ضعیف همانند او کند و از عیوب و رذایل اخلاقى پیراسته سازد.

4. چون طالب اجابت است سعى مى‌کند شرایط اجابت دعا را که تمام آنها جنبه تهذیب اخلاق دارد فراهم سازد و این فرصتى است براى او تا خود را اصلاح و تهذیب کند.

5. محتواى دعا ها معمولاً سازنده است و سبب تهذیب نفوس و تکامل ارواح و فاصله گرفتن دعا کننده از رذایل اخلاقى مى‌ گردد. به تعبیر دیگر، همه دعا ها داراى پیام‌ هاى مفید و سازنده ‌اند؛ چه کسى است که دعاى مکارم الاخلاق را مى ‌خواند و محتوایش در او اثر نمى ‌گذارد و یا چه کسى است که دعاى کمیل را مى‌ خواند و روح توبه و بازگشت به خدا در او ایجاد نمى‌ شود؟ چه کسى است که دعاى عرفه را مى‌ خواند و مراحل معرفة الله را نمى‌ فهمد و با دریایى از صفات جمال و جلال خدا و معارف والاى مذهب آشنا نمى‌ شود؟ البته این اثر در صورتى است که در مفهوم دعا بیندیشد ور وى جمله ‌جمله آن دقت کند.

در ضمن، دعاها سطح فکر انسان را بالا مى ‌برند و به او مى ‌آموزند که از خداوند چه چیزهایى تقاضا و تمنا کند. این مطلب هنگامى به ‌وضوح براى انسان ثابت مى ‌شود که دعا هاى مأثورى همچون دعاهاى صحیفه سجادیه و دعا هاى معروف دیگر را مور« توجه قرار دهد.

ابن جوزى، یکى از دانشمندان اهل سنت در کتاب خصائص الائمه درباره دعا هاى صحیفه سجادیه مى ‌گوید: ان علىّ بن الحسین زین العابدین له حق التعلیم فى الاملاء و انشاء و کیفیة المکالمة و المخاطبة و عرض الحوائج الى اللّه تعالى فانه لولاه لم یعلم المسلمون کیف یتکلمون و یتفوّهون سبحانه فى حوائجهم فان هذا امام(علیه السلام) علّمهم بأنّه متى ما استغفرت فقل کذا و متى ما استسقیت فقل کذا و متى ما خفت من عدوّ فقل کذا».(8)


شبهه‌اى درباره دعا

بعضى از ناآگاهان معتقدند که دعا کردن مفهوم ندارد چرا که خداوند، حکیم و علیم است و رحمان و رحیم و آنچه مصلحت بنده‌اش باشد براى او فراهم مى ‌سازد.

به تعبیر دیگر، دعا نمى ‌تواند مقدرات الهى را تغییر دهد چراکه این مقدرات هماهنگ با علم و قدرت او تعیین شده است.

پاسخ این سخن روشن است. شخص دعا کننده هنگامى که رو به درگاه خدا مى ‌آورد و خود را شستشو مى ‌دهد و لایق مواهب جدیدى مى ‌سازد، خداوند این مواهب را به‌ دلیل تغییر حالى که او پیدا کرده است به او مى‌دهد. به تعبیر دیگر، مواهب الهى تابع لیاقت ‌هاست و علم و حکمت خداوند ایجاب مى‌کند که به هرکس مطابق آنچه لایق است عنایت کند. بنابراین هنگامى که دعا کننده خود را در مرحله تازه ‌اى از لیاقت قرار مى‌دهد، الطاف تازه ‌اى شامل حال او مى ‌شود.

به بیانى دیگر، دعا کردن به ‌ویژه با رعایت شرایطش از عوامل ایجاد لیاقت‌ هاى تازه در انسان است.

اضافه بر این، هنگامى که خداوند خودش در جاى‌ جاى قرآن بندگانش را دعوت به دعا مى‌کند و پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)، در روایات بى‌شمارى آنها را به دعا کردن تشویق مى‌کنند ذکر این‌ گونه شبهات بسیار بى‌ معناست.

«مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِى: یَا مُیَسِّرُ ادْعُ وَلا تَقُلْ اِنَّ الاَْمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ اِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْزِلَةً لا تُنَالُ اِلاَّ بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَلَمْ یَسْأَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَسَلْ تُعْطَ یَا مُیَسِّرُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بَابٍ یُقْرَعُ اِلاَّ یُوشِکُ أَنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ»؛ (امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش به نام میسر فرمود: اى میسر! پیوسته دعا کن و نگو: کار از کار گذشته، زیرا نزد خداوند متعال مقامى است که انسان جز با دعا و درخواست به آن نائل نمى ‌شود. اگر یکى از بندگان خدا دهانش را ببندد و چیزى درخواست نکند چیزى به او داده نخواهد شد بنابراین درخواست کن تا به تو داده شود. اى میسر! هیچ درى را نمى‌کوبى مگر این که امید است سرانجام گشوده شود).

از این روایت به‌ خوبى استفاده مى‌ شود دعا سبب ارتقاء مقام انسان و در نتیجه سبب اجابت مى‌ شود.(9)

از این‌جا پاسخ سخن شبهه‌ مانند دیگرى روشن مى‌ شود و آن این‌که بعضى مى ‌گویند: مقام تسلیم اولیاءالله چنان است که زبانشان از دعا بسته است:

من گروهى مى ‌شناسم ز اولیا *** که دهانشان بسته باشد از دعا

از قضا که هست رام آن کرام ***  جستن دفع قضاشان شد حرام

در قضا ذوقى همى بینند خاص ***  کفرشان آید طلب کردن خلاص

این سخن نیز علاوه بر این‌که برخلاف آیات قرآن و روایات پیغمبر اکرم و معصومین: است مغالطه ‌اى د ربر دارد که با کمى دقت روشن مى ‌شود زیرا دعا هرگز به ‌معناى اعتراض به خدا نیست، هرگز مخالف تسلیم د ربرابر قضاى الهى نیست، بلکه حقیقت دعا درخواست تغییر شرایطى است که خداوند طبق حکمتش آنها را مقرر مى‌کند.

لذا مى ‌بینیم که همه انبیاى الهى با داشتن مقام تسلیم و رضا همواره دعا مى ‌کردند و در مشکلات رو به درگاه او مى ‌آوردند.

مفهوم اشعار فوق این است که گروهى از اولیا طالب تکامل و تعالى روحانى که از ناحیه دعا حاصل مى‌ شود نیستند و مى ‌خواهند در مقامات پایین‌تر بمانند.

به همین دلیل در قرآن مجید مشاهده مى ‌کنیم که پیغمبران خدا در مشکلات دعا مى ‌کردند. آیا آن‌ها از اولیاى الهى نبودند؟

حضرت یوسف(علیه السلام) هنگامى که در فشار درخواست‌ هاى نامشروع زنان مصر قرار گرفت عرض کرد: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ اِلَىَّ مِمَّا یَدْعُونَنِى اِلَیْهِ وَاِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى کَیْدَهُنَّ أَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»؛ (پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه آنها مرا به‌ سوى آن مى‌ خوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى به ‌سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود).

و به ‌دنبال آن آمده است: «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُن»؛ (خداوند دعاى یوسف را به اجابت رساند و مکر و نیرنگ زنان مصر را از او بازگرداند).

حضرت موسى(علیه السلام) هنگامى که دستش از همه ‌جا کوتاه شده بود عرض کرد: «رَبِّ اِنِّى لِما أَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»؛ (خدایا! به آنچه بر من نازل کنى نیازمندم) و چیزى نگذشت که دعاى او نیز مستجاب شد.

حضرت ایوب(علیه السلام) هنگامى که گرفتار مشکلات عظیمى شد عرضه داشت: «رَبِّ اِنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین»؛ (خداوندا! زیان ‌هایى به من رسیده و تو ارحم الراحمین هستى [آنها را برطرف کن]) و چیزى نگذشت که دعاى او مستجاب شد.

حضرت زکریا(علیه السلام) هنگامى که تا اواخر عمر از فرزند محروم بود از خدا تقاضاى فرزند کرد و خدا دعایش را مستجاب نمود «رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِین فَاسْتَجَبْنَا لَه...».

و حتى پیغمبر گرامى اسلام(صل الله علیه و آله) نیز مأمور به دعا بود همان‌گونه که در آیه 114 سوره طه آمده است «قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛ (بگو: خداوندا! بر علم من بیفزا).

لذا این تفکر که دعا کردن در مقامات عالیه اولیاءالله نیست خیالى بیش نمى‌باشد.


آداب و شرایط دعا

دعا نیز مانند سایر عبادات آداب و شرایطى دارد که بعضى از آنها لازم و بعضى راجح است و بسیارى از آن غافل‌اند.

به ‌یقین، زمان دعا، مکان دعا و حالات دعا کننده بسیار متفاوت است.

در حدیثى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى‌خوانیم که کسى از آن حضرت سؤال کرد: اسم اعظم خداوند کدام است؟ پیغمبر(صل الله علیه و آله) فرمود: «کُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ مِنْ کُلِّ مَا سِوَاهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْمٍ شِئْت»(10)؛ (تمام نام‌ هاى خدا اسم اعظم است قلبت را از غیر او تهى کن و او را به هر اسمى مى ‌خواهى بخوان [که همان، اسم اعظم است]).

ازجمله شرایط استجابت دعا که در بسیارى از روایات وارد شده، دورى از غذاى حرام است تا آن ‌جا که در روایتى آمده است که حضرت موسى(علیه السلام) مردى را دید که به‌ شدت به درگاه خدا تضرع مى ‌کند، دست ‌ها را بالا آورده و به اصرار از خداوند برآمدن حاجاتش را مى ‌خواهد، خداوند به موسى(علیه السلام) چنین وحى کرد: «لَوْ فَعَلَ کَذَا وَکَذَا لَمَا اسْتَجَبْتُ دُعَاءَهُ لاَِنَّ فِى بَطْنِهِ حَرَاماً وَعَلَى ظَهْرِهِ حَرَاماً وَفِى بَیْتِهِ حَرَاما»(11)؛ (این مرد هر قدر چنین و چنان تضرع کند دعایش مستجاب نمى‌ شود زیرا در شکم او حرام است ودر پشت او حرام [حق الناس به گردن اوست] ودر خانه او نیز اسباب حرام است).

و در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌خوانیم که فرمود: «أَطِبْ کَسْبَکَ تستجاب دَعْوَتُکَ فَاِنَّ الرَّجُلَ یَرْفَعُ اللُّقْمَةَ اِلَى فِیهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً»(12)؛ (کسب خود را از آلودگى ‌ها پاک کن تا دعاى تو مستجاب شود زیرا انسان هرگاه لقمه حرامى در دهان خود بگذارد تا چهل روز دعاى او مستجاب نمى ‌شود).

از نکات دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که اگر انسان چیزى از خدا تقاضا کرد و دعاى او مستجاب نشد مأیوس نگردد بلکه بارها به درگاه او رود و خواسته خود را بخواهد.

در روایتى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى ‌خوانیم: کسى خدمت حضرت آمد و عرض کرد: فدایت شوم! حاجتى دارم که سال‌ هاست از خدا مى‌ خواهم و اجابت نشده و از تأخیر آن در قلب من شک و تردیدى حاصل شده است. امام(علیه السلام) فرمود: «فَقَالَ لِى أَخْبِرْنِى عَنْکَ لَوْ أَنِّى قُلْتُ قَوْلاً کُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّى»؛ (به من بگو که اگر من سخنى به تو بگویم از من مى‌پذیرى؟) او در جواب عرض کرد: فدایت شوم! اگر به قول تو اعتماد نکنم به قول چه کسى اعتماد کنم؟ امام(علیه السلام) فرمود: «فَکُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ فَاِنَّکَ عَلَى مَوْعِدٍ مِنَ اللَّهِ أَلَیْسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ وَاِذا سَأَلَکَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعان»(13)؛ (اکنون که به سخن من اعتماد دارى به سخن پروردگار به طریق اولى اعتماد کن، زیرا خداوند وعده داده است: هنگامى که بندگان من از تو سؤال کنند بگو: من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند پاسخ مى ‌گویم).


بحث‌هاى گسترده مربوط به دعا

در منابع اسلامى درباره دعا بحث ‌هاى فراوانى از جهات مختلف آمده است که مجموع آن به یقین کتابى را تشکیل مى ‌دهد؛ ازجمله کسانى که در این وادى بسیار خوب وارد شده‌اند عالم ربانى مرحوم محمدتقى مجلسى، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسى است که در کتاب ریاض المؤمنین و حدائق المتقین، مسائل مربوط به دعا را آورده است که از نظر اهمیت فهرست ‌وار به آن اشاره مى ‌شود. کسانى که مایل به شرح بیشتر هستند به کتاب مزبور مراجعه کنند.

او نخست درباره فضیلت دعا ازطریق عقل و نقل بحث مى ‌کند سپس به شرایط استجابت دعا مى ‌پردازد از قبیل قلب پاک، امیدوارى به استجابت، رد مظالم و اجتناب از معاصى و توبه از گناه، و گریه و زارى به درگاه خداوند، و حمد وثناى الهى و صلوات بر پیغمبر و آل او:، و ذکر حاجات به ‌صورت مفصل و الحاح و اصرار در دعا.

و در بخش دیگرى به روزى حلال و رد حقوق الناس و دعا کردن به ‌صورت دسته‌ جمعى و دعا در حق دیگران اشاره مى ‌کند.

و نیز در بخش دیگرى انجام دعا را در هر حال، حال تنگدستى و حال غنا مورد توجه قرار مى ‌دهد.

همچنین در بخش دیگرى درباره اوقات استجابت دعا ازجمله دعایى در نیمه ‌شب، ماه مبارک رمضان و ماه شعبان و اوقات متبرکه بحث مى ‌کند.

سپس درباره دعاى کسانى که دعایشان مستجاب مى ‌شود ازجمله شخص روزه ‌دار، زوار بیت ‌الله، پیشواى عادل، و شخص بیمار و دعاى پدر و مادر در حق فرزند ودعا در حق دیگران سخن مى‌ گوید.

و در بخشى دیگر، موانع استجابت دعا را برمى ‌شمرد.

و در تمام این بخش ‌ها تکیه بر روایات معصومین: کرده، نکته‌ هاى جالبى را ذکر مى‌ کند و از مجموع آن استفاده مى‌ شود که مسأله دعا در تعلیمات اسلامى جایگاه فوق العاده‌اى دارد به ‌گونه‌اى که به تمام جزئیات آن در روایات اسلامى اشاره شده است.


دعا هایى که مستجاب نمى ‌شود

بار ها دیده مى ‌شود که انسان درباره چیزى دعا مى‌ کند و به درگاه خدا مى ‌رود و اصرار روى اصرار دارد وگاه ماه‌ ها یا سال ‌ها طول مى ‌کشد ولى به اجابت نمى ‌رسد. بعضى در این‌گونه موارد ناامید شده و از دعا کردن خود پشیمان مى ‌شوند و گاه شک و تردید به وعده ‌هاى استجابت دعا که در آیات وروایات آمده است در دل آنها آشکار مى ‌گردد.

در حالى که اولاً خداوند، عالم و حکیم و رحیم است و مى‌داند که گاه آنچه بنده ‌اش از او تقاضا کرده دشمن جان اوست و اگر به اجابت برسد آرامش زندگى او را بر هم مى‌ زند و یا او را از راه خدا به راه‌ هاى خطا و گمراهى مى ‌کشاند. به همین دلیل دعاى او را مستجاب نمى‌ کند که درواقع لطف و مرحمتى در حق او روا داشته است.

اما در عین حال او را دست خالى بر نمى ‌گرداند و به ‌جاى آنچه خواسته بود ودشمن جان او بود مواهبى به او ارزانى مى ‌دارد که باعث نجات و سعادت وخوشبختى اوست.

در روایتى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌خوانیم: هر مسلمانى که دعا کند، یا دعایش به اجابت مى ‌رسد یا خداوند به ‌زودى در دنیا حاجت او را بر مى‌آورد ویا براى آخرتش ذخیره مى ‌کند و یا گناهانش را مى ‌بخشد.(14)

در روایت دیگرى آمده است که گاه در قیامت هنگامى که خداوند پاداش دعا هایى را که در دنیا به اجابت نرسیده بود به مؤمنى مى ‌دهد آرزو مى ‌کند که اى کاش هیچ دعایى از او در دنیا به اجابت نمى‌ رسید تا از پاداش ‌هاى پرارزش آن در قیامت بهره ‌مند مى ‌شد.

از نمونه ‌هاى روشن این مطلب همان داستان ثعلبة بن حاطب انصارى است که در قرآن به آن اشاره شده و در تفاسیر و روایات به‌ طور مشروح آمده که خلاصه ‌اش چنین است:

یکى از یاران پیغمبر(صل الله علیه و آله) به نام ثعلبة بن حاطب که پیوسته در نماز جماعت آن‌حضرت در پنج وقت حاضر مى ‌شد و مرد فقیرى بود از پیغمبر(صل الله علیه و آله) تقاضا کرد دعا کند که او غنى و ثروتمند شود. پیغمبر(صل الله علیه و آله) به او فرمود: «قَلِیل تُؤَدِّى شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ لا تُطِیقُه»؛ (مقدار کمى از نعمت‌ هاى الهى که بتوانى حقش را ادا کنى بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حق آن را نداشته باشى). آیا بهتر نیست که به پیغمبر خدا تأسى کنى وبه زندگى ساده‌اى بسازى؟

ولى ثعلبه دست ‌بردار نبود، بار ها درخواستش را تکرار کرد، و سرانجام به پیغمبر(صل الله علیه و آله) عرض نمود: به خدایى که تو را به حق فرستاده سوگند! اگر خدا ثروتى به من عنایت کند تمام حقوق آن را خواهم پرداخت.

پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) به ‌ناچار براى او دعا کرد (تا عبرتى براى دیگران باشد) چیزى نگذشت که طبق روایتى پسرعموى ثروتمندش از دنیا رفت و او وارث وى بود و ثروت سرشارى به او رسید.

و مطابق روایت دیگرى گوسفندانى خرید که به‌سرعت زاد و ولد کردند، آن‌ چنان که نگهدارى آنان در مدینه ممکن نبود. ناچار به آبادى ‌هاى اطراف مدینه رفت و چنان سرگرم زندگى مادى شد که نه‌ تنها در نماز جماعت پیغمبر(صل الله علیه و آله) شرکت نمى‌کرد بلکه حتى در نماز جمعه نیز حاضر نمى‌شد.

پس از مدتى پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مأمور جمع‌آورى زکات را نزد او فرستاد تا زکات اموالش را بپردازد ولى او که فردى کم‌ ظرفیت و بخیل بود از پرداخت حق الهى خوددارى کرد و از آن بالاتر این که اصل حکم زکات را زیر سؤال برد، گفت: این حکم همانند جزیه است ما مسلمان شده‌ایم که جزیه نپردازیم، اگر بنا باشد زکات بدهیم چه فرقى میان ما وغیر مسلمانان خواهد بود؟ هنگامى که این خبر به پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) رسید فرمود: «یا ویح ثعلبة یا ویح ثعلبة»؛ (واى بر ثعلبة! واى بر ثعلبة!). ودر این هنگام آیه 75 تا 78 سوره توبه نازل شد و معلوم شد آنچه پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) درباره او پیش‌بینى مى‌ فرمود واقعیت پیدا کرد.

نظیر این داستان را در طول تاریخ و حتى در دوران زندگى خود درمورد بعضى اشخاص دیده ‌ایم و همین ‌ها سبب مى ‌شود که اگر گاهى دعاى ما مستجاب نمى ‌شود مأیوس نشویم و بدانیم که حکمتى در کار بوده و خداوند لطفى به ما کرده است.

در آغاز دعاى افتتاح نیز اشاره لطیفى به این مسأله شده است، آن‌جا که عرضه مى ‌داریم: «فَاِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَیْکَ وَلَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَیْرٌ لِى لِعِلْمِکَ بِعَاقِبَةِ الاُْمُور»؛ (هرگاه دعایى کنم واجابتش به تأخیر بیفتد من به ‌دلیل جهلم در مقام عتاب بر مى ‌آیم در حالى که شاید آنچه اجابتش به تأخیر افتاده براى من بهتر بوده است زیرا تو از عاقبت کارها آگاهى [و من ناآگاهم]).

آرى! همه دعا ها در واقع مستجاب مى‌ شود ولى هر کدام به صورتى آثارش به ما مى ‌رسد.


مقالات مرتبط:

منبع:

1. قرآن کریم.
2. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‌، محقق/ مصحح: جمعى از محققان‌، دار إحیاء التراث العربی‌، بیروت‌، 1403 قمری‌، چاپ دوم.
3. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‌، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ‌1407 قمری، چاپ چهارم.
4. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملى، حسن، کمره اى، محمد باقر، محقق/ مصحح: میانجى، ابراهیم‌، مکتبة الإسلامیة، تهران‌، 1400 قمری‌، چاپ چهارم‌،

پی نوشت:

(1). قرآن کریم، سوره غافر، آیه 60.

(2). قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 77.

(3). بحارالانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‌، محقق/ مصحح: جمعى از محققان‌، ج 90، ص 299، ح 30.

(4). قرآن کریم، سوره ق، آیه 16.

(5). بحارالانوار، همان، ج 90، ص 300.

(6). کافى، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‌، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 468، ح 1.

(7). همان، ح 5.

(8). منهاج البراعة، هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملى، حسن، کمره اى، محمد باقر، محقق/ مصحح: میانجى، ابراهیم‌، ج 16، ص 166.

(9). کافى، همان، ج 2، ص 466، ح 3.

(10). بحارالانوار، همان، ج 90، ص 322.

(11). همان، ص 372.

(12). همان، ص 358.

(13). همان، ص 367.

(14). همان، ص 378، ح 22.

تاریخ انتشار: « 1397/05/13

موضوعات مرتبط: رمضان، 📿دعا

منبر شب های قدر
سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 22:15 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

فیش منبر روز نوزدهم ماه مبارک رمضان 1437ه.ق/ توسل به قرآن و اهلبیت (ع)

 

 

 

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم

«اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ إِلَیْکَ وَ بِحُبِّی النَّبِیَّ االْأُمِّیَّ ... أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ» (دعای ابو حمزه ثمالی)

مناسبت: شب قدر

ایجاد انگیزه[1]

خداوند متعال در سوره لقمان می‌فرماید: دو رزق برای همه انسان‌ها مقرر شده است. یک روزی ظاهری و دیگری روزی باطنی: «أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً[2]؛ نعمت‌های ظاهری و باطنی را برایتان ارزانی داشت.»

اما آنچه مهم و قابل دقت می‌باشد این است که هیچ‌کدام از این دو نعمت بدون واسطه به انسان نمی‌رسند. هیچ جاده بی‌واسطه‌ای بین انسان و پروردگار در گرفتن رزق مادی و معنوی وجود ندارد. خود حضرت حق در قرآن می‌فرماید «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ»[3]

امام صادق (ع) در روایتی فرمودند: «أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ یُجْرِیَ‏ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب و نَحنُ تِلکَ الاسبَاب‏؛[4] خداوند متعال ابا دارد که امور بدون واسطه جاری بشوند»

بنابراین ما واسطه لازم داریم. عمل و اسباب نیاز داریم که فیوضات مادی و معنوی خداوند به ما برسد. این یک قانون و قاعده است که هم قرآن و هم روایات به آن اشاره کرده‌اند که هیچ اتفاقی در عالم بدون اسباب و واسطه رخ نمی‌دهد، حتی در عالم مادیات.

عالم برای حیات خود نیازمند باران است. برای رسیدن این فیض، چندین واسطه باید دست به دست همدیگر بدهند و وطیف ویژه خود را انجام دهند تا قطرات باران رحمت بر عالم ببارد؟ دریا، خورشید، حرارت به‌اندازه خورشید، تبدیل شدن آب به بخار، تبدیل شدن بخار به ابر، بارش ابر، جاری شدن آب. همه اینها واسطه‌هایی است که بین خدا و عالم برای یک قطره باران وجود دارد.

اراده پروردگار عالم به این تعلق گرفته که هر نیازمندی به وجود مقدس او نیازش را با واسطه تأمین کند. در روایات آمده انبیاء الهی هم از این قاعده مستثنا نیستند. نقل شده: حضرت موسی بن عمران (ع) دندان او درد گرفت و از خداوند متعال شفا خواست؛ اما در جواب، حضرت حق فرمودند: در فلان جا فلان گیاه را قرار داده‌ام، درمان دندان تو آن گیاه است.آن حضرت چنان کرد و دندان مبارکش خوب شد. بار دیگر دنـدان مـوسی (ع) درد گـرفت و همان دوا را به کار برد، ولی دندانش خوب نشد! وی از خدا دلیل این اتفاق را پرسید. از جانب خداوند نـدا آمد: ای موسی! دفعه قبل به امید ما رفتی؛ اما این بار به امید گیاه رفتی و به ما توجه نکردی.»[5]

در سوره بقره می‌خوانیم، توبه حضرت آدم بی‌واسطه پذیرفته نشد. لذا صریحاً می‌فرماید: «فَتَلَقَّی ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَتٍ فَتَاب عَلَیْهِ  إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِیمُ[6]؛ اول جان و عقل آدم به کلمات پیوند خورد بعد توبه وی پذیرفته شد.»

از این‌رو جایگاه و اهمیت واسطه‌ها مشخص شد و اینکه بر اساس سنت الهی، در عالم هیچ رزق مادی و معنوی بدون واسطه به انسان نمی‌رسد. 

متن و محتوا

در ذیل آیه شریفه «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» مصادیق فراوانی برای وسیله ذکر شده است. نظیر نماز و روزه که خود قرآن درباره آن‌ها فرموده است:«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ[7]؛ از نماز و روزه کمک بگیرید.»

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «شیوه علی (ع) چنان بود که چون مشکل مهمی برای او پیش می‌آمد، به نماز می‌ایستاد و این آیه را می‌خواند: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»[8]

در بعضی از روایات وارد شده که نماز واسطه دفع بسیاری از بلاهاست. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ‏ بِمَنْ‏ یُصَلِّی‏ مِنْ‏ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یُصَلِّی مِنْ شِیعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْکِ الصَّلَاةِ لَهَلَکُوا[9]؛ همانا خداوند به‌وسیله شیعیانی که نماز به‌جا می‌آورند، از شیعیان بی‌نماز (بلا) را دفع می‌کند، ولی اگر همه تارک نماز بودند، هرآینه همه هلاک می‌شدند.»

واسطه‌های بسیاری در روایات و آیات ذکر شده‌اند مانند نیکی به والدین، صدقه دادن، ایمان به خدا و....

باعظمت‌ترین واسطه‌ها

در میان واسطه‌های عالم، دو واسطه وجود دارند که نزد پروردگار متعال باعظمت‌تر از این دو پیدا نخواهد شد. این دو واسطه همواره مورد تأکید پیامبر اکرم (ص) بوده است. آن حضرت در آخرین روزهای حیات مبارک خویش، برای بیان همین روایت شریف به مسجد آمدند و به‌اندازه‌ای حال ایشان بد بود که نمی‌توانستند راه بروند، لذا زیر بغل‌هایشان را گرفته بودند و کشان‌کشان به مسجد آمدند. چون قادر به ایستاده نماز خواندن نبودند، نماز را نشسته خواندند. بعد از نماز روی پله اول منبر نشستند و فرمودند: «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی[10]؛ همانا من دو چیز در میان شما می‌گذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید، کتاب خدا، و عترتم که اهل‌بیت و خاندان من هستند‌.»

الف) قرآن

قرآن از اعظم وسایط است. پیغمبر اکرم (ص) درباره این واسطه می‌فرماید: «الْقُرْآنُ أَفْضَلُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ دُونَ اللَّه‏[11]؛ قرآن افضل از هر چیزی است، جز ذات اقدس الهی.»

در روایتی هم فرمودند: «فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع‏[12]؛ پس بر شما باد به قرآن، زیرا شافعی است که خداوند در قیامت شفاعتش را قبول می‌کند.»

خداوند متعال نیز از قرآن تعابیر قابل توجهی دارد، که هرکدام اشاره به بخشی از حقیقت قرآن می‌کند. تعابیری همچون، «شفا»، «رحمت»، «موعظه»؛ اما یکی از آن تعابیر والا این است که خداوند متعال می‌فرماید: «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»[13]

خداوند در این آیه، قرآن را به شفا تعبیر می‌کند. قرآن داروخانه پروردگار است و داروهای خوبی هم دارد. هیچ جای دیگر، داروهایی سالم‌تر و مؤثرتر از این داروخانه یافت نمی‌شود. اگر کسی با قرآن در ارتباط باشد چون قرآن داروست حسود نمی‌شود؛ حریص نمی‌شود؛ بخیل نمی‌شود، ریاکار نمی‌شود؛ ظلم نمی‌کند. اگر آیات قرآن در کشور وجود کسی وارد شود، در وجودش هیچ تاریکی باقی نمی‌ماند. وقتی آدم با قرآن معالجه شود در عمرش به کسی شری نمی‌رساند و از سود رساندن هم دریغ نمی‌ورزد.

قرآن چه بود مخزن اسرار الهی                                        گنج حکم و حکمت آن نامتناهی

قرآن رهاننده ز دوزخ چو بهشت است                               زیرا که بیابی تو در او هر چه بخواهی

بحری است در او گوهر علم و دُر حکمت                            غواص شو و دُر طلب از بحر نه ماهی[14]

پیامبر اسلام (ص) در روایتی تلاوه قرآن را به عنوان واسطه‌ای برای افزایش روزی معرفی کرده است: «نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ ... فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ أَهْلُهُ وَ أَضَاءَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِی‏ءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا[15]؛ خانه‏هاى خود را به خواندن قرآن روشن کنید .. چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود، خیر آن افزایش پیدا مى‏کند و اهل آن را برخوردار مى‏سازد و آن خانه به اهل آسمان نور مى‏دهد، همان گونه که ستاره‏هاى آسمان به اهل زمین نور مى‏دهند.»

ب) اهل‌بیت (ع)

بر اساس آیات و روایات اهل‌بیت (ع) واسطه‌های هستند که نزد پروردگار متعال ارزش و عظمت والایی دارند. در رابطه با واسطه بودن اهل بیت (ع) روایات فراوانی وجود دارد که شاید بیان این یک روایت کافی باشد که رسول گرامی اسلام (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا علی! آنچه بر تو املاء می‌کنم بنویس. علی (ع) عرض نمود: ای رسول خدا (ص) آیا از فراموشی بر من بیم دارید؟ حضرت فرمودند: از فراموشی بر تو بیم ندارم؛ زیرا خودم از خدا خواستم که تو را از فراموشی در امان نگه دارد، (لذا می‌بینیم حتی وقتی شمشیر ابن ملجم فرق امیرالمؤمنین (ع) را شکافت، زهر وارد خون شد، قاعدتاً باید حضرت هیچ‌چیز یادش نیاید، اما در همین فاصله ضربت خوردن و شهادتش، وصیت‌نامه‌ای را به فرزندش امام مجتبی(ع) فرمودند که گواه بر این مطلب است که حضرت در آن حالت چیزی از حقایق عالم را فراموش نکرده بودند)

لذاست که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: از فراموشی بر تو بیم ندارم؛ اما برای شرکای خود بنویس، علی (ع) عرض نمود: ای پیامبر خدا شرکای من کیستند؟ پیامبر (ص) فرمودند: امامان از نسل تو.

بعد پیامبر اکرم (ص) واسطه بودن ائمه (ع) را این‌چنین شرح دادند: امامان از نسل تو که امتم به یمن وجود آنان از باران بنوشند و دعایشان مستجاب شود و به‌وسیله آن‌ها خدا بلا را از امتم دور کند و به‌وسیله آن‏‌ها رحمت از آسمان نازل شود و این اول آن‌ها است. با دست خود به امام حسن(ع) اشاره کرد سپس به امام حسین (ع) اشاره کرد و فرمود امامان از فرزندان اویند.» [16]

بر اساس این روایت هر تفضلی از سوی پروردگار به عالم می‌رسد، از یمن و برکت وجود این انوار مقدس و نورانی است، از این رو، درباره وجود مبارک امام عصر (عج) وارد شده است:«وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ[17]؛ به یمن و واسطه اوست که به موجودات روزی داده می‌شود و آسمان و زمین ثابت و برقرار است.»

در میان اهل‌بیت، مقام امیرالمومنین (ع) مقام عجیب و جایگاه باعظمتی است.

مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی نقل کرده‌اند که یکی از علمای اهل سنت کتابی علیه شیعه نوشته و گفته است که این کتاب مثل صاعقه شیعه را می‌سوزاند. اما خود این عالم سنی در همین کتابش از عایشه نقل کرده که شبی که حضرت رسول (ص) در حجره من بودند، نیمه شب حضرت را نیافتم. حجره سایر همسرانشان را گشتم آنجا هم نبودند. بعد دیدم با سر و پای برهنه بالای حجره خودم ایستاده و دست به آسمان بلند کرده و خداوند را به حق حضرت علی (ع) قسم می‌دهند و عرضه می‌دارند: «اِلهی بِحقِّ علیٍ، اِلهی بِحقِّ علیٍ» و دعا می‌کنند. عرض کردم یا رسول الله (ص) کسی را بهتر از علی نیافتید که خدا را به حق او قسم می‌دهید؟ فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست به آسمان نگاه کردم بهتر از علی نبود، به زمین نظر کردم بهتر از علی نبود، به شرق و غرب عالم نگاه کردم کسی بهتر از علی نبود؛ لذا خدا را به حق علی قسم دادم.[18]

آیت‌الله بهاءالدینی نقل کرده‎اند؛ مرحوم علامه امینی (ره) به کتابی جهت نوشتن الغدیر نیاز پیدا کرده و به محضر امیرمؤمنان (ع) متوسل می‎شوند ولی مدتی می‎گذرد خبری نمی‎شود. در آن حین روزی در حرم بوده‎اند یک عرب بیابانی می‌آید رو به ضریح کرده و با جسارت می‌گوید: یا علی! اگر مرد هستی مشکل مرا حل کن و هفته بعد هنگامی که علامه در حرم بوده به همان مکان برمی‎گردد و می‌گوید: یا علی! تو جوان مردی خودت را ثابت کردی.

علامه ناراحت می‎شوند که چطور حاجت ایشان روا نمی‎شود. شب در عالم رؤیا حضرت را زیارت کرده به ایشان می‎گویند: آخر آن‌ها بدوی هستند و طبق طفولیتشان با ایشان برخورد می‎کنیم. نباید آن‌ها را معطل کرد. اما شما که با ما آشنایی دارید، معطل هم بشوید از ارادت شما کاسته نمی‎شود. روز بعد، پیرزنی کتابی را در دستمالی بسته محضر علامه می‌آورد، علامه مشاهده می‌کند که همان کتابی است که از حضرت خواسته بودند.[19]

لذا اگر افراد مشتاق فیوضات معنوی و حتی مادی هستند، اگر دین سالم بخواهند، خیر دنیا و آخرت را بخواهند، امان از دوزخ بخواهند، ورود به بهشت را بخواهند، باید به اهل‌بیت (ع) متوسل شوند.

رسول خدا (ص) فرموده‌ است: «حُبّی و حبُّ اهلِ بیتی نافعٌ فی سَبْعَهِ مَواطِن أَهوالُهُنَّ عظیمهٌ عِند الوفاه و فی القبرِ و عندَ النُشورِ و عند الکتابِ و عند الحسابِ و عند المیزانِ و عند الصِّراطِ[20]؛ محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است سود می‌بخشد. هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخیز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار میزان و سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.»

پیوند با قرآن و اهل‌بیت (ع)

اینکه در شب قدر به ما دستور داده می‌شود: قرآن را بالای سر بگیریم و خداوند را به چهارده معصوم (علیهم) قسم دهیم و واسطه قرار دهیم، در حقیقت می‌خواهند بین ما و قرآن و اهل‌بیت (ع) پیوند برقرار کنند. پس بیایید رابطه خود با این دو واسطه را قوی‌تر کنیم. قرآن را نه فقط بر روی سر بگیریم، بلکه در شب قدر قرآن باید در وجود ما هم نزول پیدا کند و با قرآن مأنوس شویم. انس با قرآن یعنی اینکه قرائت و تلاوت و تدبر در آیات قرآن جزء برنامه‌های روزانه انسان باشد.

در روایت از امام صادق (ع) به ما رسیده است که حضرت فرمودند:«اَلقُرآنُ عَهدُ اللهِ اِلی خَلقِهِ یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن یَقرَأَ مِنهُ فی کُلِّ یَومٍ خَمسینَ آیَةً[21]؛ قرآن پیمان خداوند است با بندگانش، شایسته آن است که انسان مسلمان هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند.» این همان انس با قرآن است.

یک نمونه این انس در روز تاسوعا و شب عاشورا جلوه پیدا کرد. وقتی دشمنان با حمله‌ای خواستند جنگ را آغاز کنند، سیدالشهدا (ع) به ابالفضل العباس (ع) فرمودند: «ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ‏ تُؤَخِّرَهُمْ‏ إِلَى الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ‏ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ[22]؛ به‌سوی آنان برو و اگر می‌توانی کار را به فردا واگذار، تا امشب را به نماز و نیایش و طلب آمرزش از او سپری کنیم. خدا می‌داند که من نماز، تلاوت قرآن، بسیاری دعا و درخواست آمرزش را دوست دارم.»

امام حسین (ع) از جنگ نمی‌ترسیدند و بسیار مشتاق شهادت بودند؛ زیرا آن حضرت شهادت را دیدار با انبیاء و جدش پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) و برادرش امام مجتبی (ع) می‌دیدند، خود حضرت هم فرمودند: «مرگ همچون گردنبند دختران، آویزه گلوی بنی‌آدم است و من همچون اشتیاق یعقوب به یوسف، مشتاق دیدار گذشتگان خود را مشتاقم!»[23]

اما چرا جنگ را عقب می‌اندازد؟ علتش را خود حضرت فرمودند که: دوست دارم قرآن تلاوت کنم.

مگر 57 سال قرآن کم خوانده است؟ این در حقیقت جوشش به قرآن است که 57 سال از خواندن قرآن سیر نشده‌اند.

پس شب قدر شب پیوند با قرآن است. شب قدر همان‌طور که قرآن بر روی سر گذاشته می‌شود، باید بر جان و عقل آدمی هم برود. استادی تمثیل زیبایی داشتند. ایشان می‌فرمودند:«یک سبد سیب سرخ را اگر بر سر نهاده و در کوچه و بازار راه بیفتی، نه‌تنها نیرو و انرژی به تو نمی‌بخشد؛ بلکه رمق و توان تو را هم خواهد گرفت، اما اگر از میان آن همه سیب، تنها یکی را قاچ زده و در دهان نهاده و مصرف کنی تو را نیرو و نشاطمی‌بخشد.»

قرآن کریم همان سبد سیب سرخ است که با تمام تأسف برخی از ما آن را در شب‌های قدر بر سر گرفته و احترام می‌کنیم؛ بی‌آنکه حتی آیه‌ای در جان و دلمان جاری شود و یا در زندگی خود به کار بندیم. قرآن باید توی سر قرار گیرد نه روی سر و باید در دل و جان ما جای گیرد و نه فقط بر زبان.

چون به جان در رفت جان دیگر شود              جان چو دیگر شد جهان دیگر شود[24]

متاسفانه برخی از افراد همچون کودکی که غذا را به دهان گذاشته و به‌جای آنکه فروبرد به بیرون می‌ریزد، آیات قرآنی را تنها در زبان و دهان دارند و آن با تجوید و ترتیل و زیبا می‌خوانند؛ اما به جای آنکه در دل و جان جای دهند، فرسنگ‌ها از حقیقت آن دورند و فاصله دارند.[25]

خوش به حال کسانی که در طول سال هم با قرآن مأنوس هستند و هم با اهل‌بیت (ع) ارتباط قوی دارند و زمانی که این دو نور را واسطه قرار می‌دهند شرمنده نیستند.

گریز و روضه

شب نوزده ماه رمضان است؛ شب ضربت خوردن امیر المؤمنین. گویا امشب دعای علی(ع) هم مستجاب شد. در بعضی نقل ها آمده: دیشب آقا لحظاتی خوابیدند و بعد بیدار شدند. اشک در چشم های مولا حلقه زد. مگر دختر می تواند اشک بابا را ببیند. سؤال کرد: بابا، چرا گریه میکنی؟ فرمود: رسول خدا(ص)را در خواب دیدم، فرمود: هَلُمَّ اِلَینَا؛ علی جان، پیش ما بیا، ما مشتاق و منتظریم.

فرمود: بابا، شما چه عرض کردی؟ عرض کردم: یا رسول الله، وَ اَنا مُشتَاقٌ اِلَیهِ؛ من هم مشتاقم. من هم از این بی مهری ها، از این سختی ها، از این رنج ها و از آن غصب ها خسته شدهام) سوگنامه آل محمد، ص 46.)

مگر می شودکسی بیست و پنج سال نگاهش به نگاه قاتلان همسرش بیفتد و برای خدا صبر کند؟! امیر المؤمنین خیلی سختی کشید. سی سال انتظار شب نوزدهم را می کشید. آن شبی که فاطمه اش را در قبرگذاشت، گفت: فاطمه جان!کاش علی جان می داد. فاطمه جان! کاش مرگ علی هم می رسید. مبادا عمر علی بعد از تو طولانی شود!

سی سال گذشت، مثل دیشبی در محراب عبادت صدا زد: «فُزتُ و رَبِّ الکعبه! هذا ما وَعَدَ الله وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ الله وَ رَسُولُه.»(بحار الانوار، ج 42، ص280.)

من نمی دانم چه شد؟ اما همین قدر می دانم بعد از نماز صبح دو فریاد بلند شد، یک فریاد می گفت: وا اِماماه! یک فریاد می گفت: وا ابتاه! یک فریاد می گفت: وا محمداه! یک فریاد می گفت: وا سیداه! یک فریاد از زینب(س) بود که می گفت: بابای خوبم. یک فریاد از یاران بود که میگفت: آقای خوبم، ارباب خوبم، امام خوبم.

صدای وا سیداه، وا اماماه، در کوفه پیچید. بچه های علی آمدند مسجد، بابا را به منزل آوردند.(منتهی الامال، ص 244.) امام حسن(ع) رو به پدر کرد و گفت: بابا، «و انقَطَعَ ظَهرِی»؛ (بحار الانوار، ج 43، ص 174.) بابا کمرم شکست. بابا! کاش مرده بودم؛ «لَیتَ المُوتَ اَعدَمَنِی الحَیاۀَ.»(بحار الانوار، ج 42، ص 283.)

 


[1]. روش ابهام در موضوع.

[2]. لقمان/ 20.

[3]. مائده/ 35.

[4]. کافی. ج1. ص 448.

[5]. به نقل از احلی من العسل، غلامعلی حسینی، ج 2، ص 950.

[6]. بقره/ 37.

[7]. بقره/ 45.

[8]. تفسیر درالمنثور، ج1، ص 67.

[9]. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 184.

[10]. کافی، ج2، ص 415.

[11]. همان، ص 238.

[12] همان. ص 599.

[13]. یونس/ 57.

[14]. سیف فرغانی.

[15]. کافی، ج2، ص 610.

[16]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (علیهم)، ج1، ص167.

[17]. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.

[18]. مصباح الهدی در نگرش و روش عرفانی اهل ولاء، ص289.

[19]. سیری در آفاق، ص 245.

[20]. میزان الحکمه، ج ۲، ص ۲۳۷.

[21]. کافی، ج2، ص 609.

[22]. بحارالانوار، ج44، ص 392.

[23]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص 369.

[24]. اقبال لاهوری.

[25]. اقتباس از باران حکمت. حجت الاسلام رنجبر

موضوعات مرتبط: رمضان

40 حدیث زیبا درباره امام علی علیه السلام
دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 18:39 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

چهل حدیث درباره امیرالمومنین(ع)

«پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: اَعلُم اُمتّی مِن بعدی علیُّ بنُ ابی‌ِطالب. بعد از من، اعلم اُمت من علی بن ابی‌طالب(ع) است (کنزل‌العمال، ج ١١، ص ٦١٤)


١ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
عُنوانُ صَحیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیِّ بنِ ابی‌طالب علیه‌السلام.
سرلوحة پروندة هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. (مستدرک حاکم، ج ٣، کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٥)

٢ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اِنّ علیاً وَلِیُّکُمُ بَعدی.
علی(ع) بعد از من مولی و صاحب‌اختیار شما است. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٢ ـ الفردوس، ج ٥، ص ٢٩٢)

٣ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
انتَ (یاعلیُّ) مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی اِلّا اَنَّهُ لانَبیَّ بعدی.
منزلت تو (یاعلی) نسبت به من همانند منزلت هارون است نسبت به موسی جز آنكه بعد از من پیامبری نخواهد بود. (سُنن ترمذی، ج ٥، ص ٦٤١ ـ صحیح مسلم، ج ٤، ص ٤٤)

٤ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
سَتکَونُ بَعدی فِتنَةٌ فَاِذا کانَ کذلِکَ فَالْزِموا علیَّ بْنَ اَبی‌طالب.
به زودی بعد از من یک فتنه و آزمون سختی خواهد بود شما در آن تنها به علی بن ابی‌طالب تمسّک بجوئید. (اُسدالغابة، ج ٥ ص ٢٨٧ ـ الِإستیعاب ج ٤ـ ص ١٦٩)

٥ـ «پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»
انتَ (یا علیُّ) تُبَیِّنُ لِأُمَّتی مَا اختَلَفوا فیه بَعدی.
تو (یاعلی) بعد از من آنچه امّت من در آن اختلاف خواهند داشت برای آنان روشن خواهی ساخت. (تاریخ بغداد، ج ٤، ص ٣٤٨ ـ مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٢٣)

٦ ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اِنَّ عَلیّاً مِنّی و اَنَا مِنهُ وَ هُوَ وَلیُّ کُلِّ مُؤمنٍ بَعدی.
همانا علی از من است و من از علی هستم، هر مؤمنی بعد از من، علی مولی و صاحب‌اختیار او است. (مُسند احمد، ج ٤، ص ٤٣٨ ـ خصائص نسائی، ص ٢٣)

٧ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اَعلُم اُمتّی مِن بعدی علیُّ بنُ ابی‌ِطالب.
بعد از من، اعلم اُمت من علی بن ابی‌طالب(ع) است (کنزل‌العمال، ج ١١، ص ٦١٤)

٨ ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
أقضی أُمّتی عِلیٌّ.
بیناترین امّت من در أمر قضاوت علی(ع) است. (الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٦٧ ـ ذخائرالعقبی، ص ٨٣ ـ مناقب خوارزمی، ص ٣٩)

٩ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اَلّلهمَّ أَئْتِنی بِأحَبِّ خَلقِکَ اِلَیکَ یأکُلُ مَعی هذاَالطَّیرَ. فَجاءَ عَلٌّی(ع) فَأَکَلَ مَعَه.
(پرنده‌ای بریان در محضر پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بود. حضرت عرض کرد) بارالها! محبوب‌ترین خلق خود را برسان تا با من هم‌خوراک این پرنده شود. در این هنگام علی علیه‌السلام رسید و از آن پرنده تناول نمود. (این حدیث مشهور بنام «حدیثُ‌الطَّیر» معروف است.) (سنن ترمذی، ج ٥، ص ٦٣٦ ـ مستدرك حاكم، ج ٣، ص ١٣٠ـ١٣٢)

١٠ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
أنا و علیٌّ مِن شَجَرةٍ واحدةٍ وَالنّاسُ مِن أشجارٍ شَتّی.
ریشة من و علی از یک درخت است، و دیگر مردم از درختان گوناگون هستند. (مجمع‌الزوائد، ج ٩، ص ١٠٠ ـ کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٠٨)

١١ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اوّلُ مَن صلّی مَعی علیٌّ.
اول کسی که با من نماز گزارد علی علیه‌السلام بود. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٦ ـ الفردوس، ج ١، ص ٢٧)

١٢ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
إِنّ الملائکةَ صَلّت عَلَیَّ و علی عَلِیٍّ سَبْعَ سِنینَ قَبلَ أَنْ یُسلِمَ بَشَرٌ.
هفت سال پیش از آنکه بشری مسلمان شود، فرشتگان بر من و علی صلوات و درود می‌فرستادند. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٢ ـ مختصر تاریخ دمشق «ابن‌منظور»، ج ١٧، ص ٣٠٥)

١٣ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
انتَ یا علیُّ بِمَنزِلَةِ الکَعبةِ تُؤتی ولاَتأتی.
تو (یاعلی) همانند کعبه‌ای، همه به سوی تو رو می‌آورند (به تو نیازمندند) و تو به سوی کسی رو نمی‌آوری (به کسی نیاز نداری) (اُسدالغابة، ج ٤، ص ٣١)

١٤ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اَنا مدینةُ العِلم و علیٌّ بابُها فَمَن اَرادَ المَدینَةَ فَلْیَأْتِها مِن بابِها.
من شهر علم هستم و علی علیه‌السلام دروازة آن، هر کس که آهنگ شهر کند باید که از دروازه آن وارد شود. (تاریخ بغداد، ج ٤، ص ٣٤٨ ـ مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٢٦)

١٥ ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
لَولاکَ (یا علیُّ) ما عُرِفَ المؤمنونَ مِنْ بعدی.
اگر تو (یاعلی) نبودی، مؤمنان بعد از من، از دیگران تمییز داده نمی‌شدند. (کنزالعمال، ج ١٣، ص ١٥٢ ـ الریاض‌النضرة، ج ٣، ص ١٧٣)

١٦ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
مَن اَرادَ أَن یُنْظُرَ اِلی آدَمَ فی عِلمِهِ و الی نوحٍ فی تقواهُ و اِلی ابراهیمَ فی حِلمِهِ و اِلی موسی فی هَیبَتهِ وَ اِلی عیسی فی عبادَتِهِ فَلیَنظُر الی علیِّ بنِ ابی‌طالب.
هر کس بخواهد به علم آدم و پارسائی نوح و بردباری ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی(ع) نظر کند باید که به علی بن‌ ابی‌طالب(ع) نظر نماید (مناقب خوارزمی، ص ٥٠)

١٧ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
النَّظَرُ اِلی وَجهِ عَلیٍّ عِبادَةٌ.
نگاه کردن به سیمای علی علیه‌السلام عبادت است. (مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٤٢ ـ الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٩٧ ـ مناقب ابن مغازلی، ص ٢٠٦)

١٨ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
علیٌّ مِنّی بِمنزِلةِ رَأسی مِن بَدَنی.
علی(ع) برای من، هم‌چون سر من است برای پیکر من. (تاریخ بغداد، ج ٧، ص ١٢‌ـ کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٠٣)

١٩ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
کنتُ انَا و علیٌّ نوراً بین یَدَیِ اللهِ تعالی قَبل أَن یُخلقَ آدمُ بأَربَعَةِ عَشَرَ اَلفَ عامٍ!
من و علی(ع) چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم(ع) نوری بودیم که در ساحت قدس خدای متعال به سر می‌بردیم! (الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٢٠ ـ میزان الاعتدال، ج ١، ص ٢٣٥)

٢٠ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مولَاه اَللّهمَّ والِ مَنْ والاه وَ عادِ مَن عاداه.
هر کس که من مولا و صاحب‌اختیار او هستم علی نیز مولا و صاحب‌اختیار اوست. بارالها! هر کس که ولایت علی را پذیرفت تو ولی او باش و هر که با او دشمنی كرد تو نیز دشمن او باش. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٠٩ ـ سنن ترمذی، ج ٥، ص ٦٣٣ ـ مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٠٩)

٢١ ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
هذا (علیٌّ) اَخی وَ وَصِیّی وَ خلیفَتی مِن بَعدی فَاسمَعموا لَهُ و أَطیعوا.
این (علی) برادر و جانشین من و خلیفة بعد از من بر شما است. گوش به فرمان او باشید و از وی اطاعت نمائید. (تاریخ طبری، ج ٢، ص ٣٣١ـ ‌الکامل، ج ٢، ص ٦٣ـ شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج ١٣، ص ٢١١ـ ‌کنزالعمال، ج ١٣، ص ١٣١ـ معالم التنزیل، ج ٤، ص ٢٧٩)

٢٢ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
إِنَّ هذا (علیّاً) و شیعتَه هُمُ الفائزونَ یَومَ القِیامة.
این علی(ع) و شیعیان او هستند که در روز قیامت کامیاب و رستگار خواهند بود. (تفسیرالدر المنثور سورة بیّنه، آیة ٧ ـ‌ الفردوس، ج ٣، ص ٦١ ـ وسیلة المتعبّدین، ج ٥، قسمت ٢، ص ١٧٠)

٢٣ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
لَوِإجتَمَعَ الناسُ عَلی حُبِّ عَلِیّ بنِ ابی‌طالبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النارَ!
اگر تمام مردم در دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام یکدل بودند و وحدت کلمه داشتند خداوند آتش جهنم را هرگز نمی‌آفرید! (مقتل‌الحسین خوارزمی، ج ١، ص ٣٨ ـ الفردوس، ج ٣، ص ٣٧٣)

٢٤ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
یا عائشه! إنَّ هذا (علیّاً) اَحبُّ الرّجالِ اِلَیَّ و أکرَمُهُم عَلیَّ فَاعْرِفی حَقَّهُ وَ اَکرِمی مَثواهُ.
عایشه! این (علی) محبوب‌ترین مردان و گرامی‌ترین آنان در نزد من است. تو حقانیت و موقعیّت او را بشناس و مقام و منزلتش را گرامی بدار. (اسدالغابة، ج ٥، ص ٥٤٨ ـ ذخائر العقبی، ج ١، ص ٦٢، الریاض‌النضرة، ج ٣، ص ١١٦)

٢٥ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
یا علی! ما کنتُ أُبـالی مَنْ ماتَ مِن أُمَّتی وَ هُوَ یُبْغِضُکَ ماتَ یَهُودیّاً او نَصرانیّاً!
یا علی! هر کس از امّت من تو را دشمن بدارد، دیگر برای من مهم نیست او یهودی خواهد مرد یا مسیحی! (الفردوس، ج ٥، ص ٣١٦ـ مناقب ابن مغازلی، ص ٥٠)

٢٦ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
حُبُّ عَلّیِ بنِ ابی‌طالبٍ یأکُلُ اُلذّنوبَ کما تَأکُلُ النارُ الحَطَبَ.
محبت و دوستی علی بن ابی‌طالب (آنچنان) گناهان را نابود می‌کند همانند آتش که (با حرص و وَلَع) هیزم را می‌خورد و نابود می‌نماید. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٢١ ـ‌ الفردوس، ج ٢، ص ١٤٢ ـ‌ الریاض النضره، ج ٣، ص ١٩٠)

٢٧ ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
علیٌّ مَعَ‌ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَلَنْ یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الحَوضَ یَومَ القیامَة.
علی با حق است و حق با علی است، این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (تاریخ بغداد، ج ١٤، ص ٣٢١ـ ابن عساکر، ج ٣، ص ١٥٣)

٢٨ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
اذا کانَ یومُ القیامَة وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلی شَفیرِ جَهنّمَ لَم یَجُزْ اِلّا مَن مَعَهُ کِتابُ علیِّ بنِ ابی‌طالب.
روزی که قیامت برپا می‌شود و پل صراط بر کنارة جهنم نصب می‌گردد هیچ کس حق عبور از آن را نخواهد داشت مگر اینکه برگة اجازة علی بن ابی‌طالب را به همراه داشته باشد. (مناقب ابن مغازلی، ص ١٤٢ ـ فرائدالسمطین، ج ١، ص ٢٨٩)

٢٩ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
لَوأَنَّ الغِیاضَ أَقلامٌ والبَحْرَ مِدادٌ والجِنَّ حُسّابٌ والإِنسَ كُتّابٌ ما اَحْصَوْا فضائلَ علیِّ بن ابی‌طالب علیه‌السلام!
اگر تمام درختان قلم، و دریاها جوهر، و جنیّان حسابگر و آدمیان نویسنده شوند نخواهند توانست فضائل علی بن‌ ابی‌طالب علیه‌السلام را اِحصا و شمارش نمایند! (تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی، ص ١٣ ـ کفایة‌الطالب گنجی شافعی، ص ١٢٤ـ١٢٣)

٣٠ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
ما مَرَرْتُ بسماءٍ اِلّا و أهلُها یُشتاقُون اِلی علیِّ بنِ ابی‌طالب و ما فی‌الجَنَةِ نبیٌّ اِلّا و هو مشتاقٌ الی علیِّ بن ابی‌طالب.
(در معراج) از هیچ آسمانی گذر نکردم مگر أهلش را مشتاق دیدار علی بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام دیدم، و در بهشت هیچ پیغمبری نبود مگر اشتیاق دیدار علی بی ابی‌طالب علیه‌السلام را داشت. (الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٢٠ ـ ذخائر العقبی، ص ٦٤)

٣١ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
زَیّنوا مجالِسَکُم بِذِکرِ عَلیٍّ.
همایش‌ و محافل خود را با ذکر و یاد علی(ع) مُزیّن نمائید. (مناقب ابن مغازلی، ص ٢١١)

٣٢ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
یا علی! إنّ شیعتَکَ عَلی منابِرَ مِن نورٍ مُبیَضَّةً وَجوهُهُم حَوْلی، أَشفَعُ لَهُم وَ یکُوُنونَ فی‌الجّنةِ جیرانی.
یا علی! شیعیان تو در قیامت بر فراز منبرهایی از نور و با چهره‌های سفید و درخشان در پیرامون من هستند، آنان را شفاعت می‌کنم و در بهشت در جوار من خواهند بود. (شرح ابن ابی‌الحدید، ج ٩، ص ١٥٨ ـ مجمع‌الزوائد هیثمی، ج ٩، ص ١٣١ ـ ینابیع المودة، ص ٦٣)

٣٣ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
قُسِّمتِ الحِکمةُ عَشَرةَ أجزاءٍ أُعْطِیَ عَلِیٌّ تِسَعةَ أَجزاءٍ وَالنّاسُ جُزءً واحداً وَ هُوَ أعلَمُ بِالعُشِرالباقی!
علوم و حکت ده بخش است، به علی(ع) نُه بخش و به دیگر مردم یک بخش عطا شده و علی(ع) در آن یک بخشِ یک دهم نیز از دیگران اعلم و داناتر است! (البدایة و النهایة ابن‌کثیر، ج ٧، ص ٣٦٠ ـ میزان‌الاعتدال ذهبی، ج ١، ص ١٢٤ ـ لسان‌المیزان عسقلانی، ج ١، ص ٢٣٥)

٣٤ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:
عَلَّمَنی رَسولُ‌الله صل‌الله علیه و آله اَلفَ بابٍ مِنَ العِلمِ کُلُّ بابٍ یَفتحُ الفَ بابٍ.
پیامبر اکرم(ص) هزار باب علم به من آموخت که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می‌گردد. (کنزالعمال، ج ١٣، ص ١١٤ ـ ینابیع المودة، ص ١٤)

٣٥ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:
سَلونی قبل أَن تَفقِدونی فَاِنّی لا أُساَلُ عَن شئٍ دونَ العَرشِ الّا أخبرتُ عَنهُ.
از من (هرچه بخواهید) بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه از مادون عرش الهی از من سؤال شود همه را پاسخ می‌دهم. (کنزالعمال، ج ١٣، ص ١٦٥)

٣٦ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:
سَلونی قبل أن تَفقِدونی عَنِ عِلمٍ لایعرِِفُهُ جِبرائیل و لامِیکائیل.
علومی از من بپرسید که نه جبرائیل آن را می‌داند و نه میکائیل، پیش از آنکه دیگر مرا از دست بدهید. (نزهة‌المجالس صفوری، ج ٢، ص ١٤٤)

٣٧ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
لَو أنَّ السَمواتِ وَالأرضَ وُضِعَت فی کفّة میزانٍ وَ وُضِعَ ایمانُ عَلیٍّ فی کفَّةِ میزانٍ لَرُجِّحَ ایمانُ عَلِیٍّ عَلَی السّموات وَالأرض.
اگر آسمان‌ها و زمین را در یک کفة ترازو بگذارند و ایمان علی(ع) را در کفة دیگر، ایمان علی(ع) بر آسمان‌ها و زمین برتری خواهد یافت. (کفایة‌الطالب، گنجی شافعی، ص ٧٧ ـ کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٧)

٣٨ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
ایُّها‌َالناس، اِمتَحِنوا أولادَکُمْ بِحُبّ عَلِیٍّ. فَمَن أَحَبّهُ فَهُو منکُم وَ مَن اَبغَضَهُ فَلَیسَ مِنکُم!
ای مردم، بچه‌های خود را به محبّت علی(ع) بیازمائید، هر کس که علی را دوست داشت او فرزند شما (و حلال‌زاده) است و آن کس که او را دشمن داشت او فرزند شما (و حلال‌زاده) نیست! (تاریخ‌ امیرالمؤمنین(ع)، ابن‌عساکر، ص ٢٥٥)

٣٩ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
یا عمّار! اِنْ رَأَیتَ علیاً قَد سَلَکَ وادیاً و سَلَکَ الناسُ وادیاً غیرَهُ فَاسلُکْ مَعَ عَلِیٍّ وَدَعِ الناسَ.
عمار! هر وقت دیدی که علی(ع) تنها به راهی می‌رود و همة مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی(ع) می‌رود. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٣ ـ تاریخ بغداد، ج ١٣، ص ١٨٧)

٤٠ـ عمربن‌الخطّاب
لَولا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمر!
اگر علی نبود، مسلّماً عمر به هلاکت می‌رسید! (الفصول‌المهمة، ابن صباغ مالکی، ص ١٧ـ نورالابصار شبلنجی، ص ٨٨ ـ نظم دررالسمطین سمط١ ص ١٢٩، المناقب ‌الثلاثة بلخی، ص ١٢)

منبع: کتاب شکوفه های حکمت

موضوعات مرتبط: امام علی، رجب، رمضان

 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد