مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
روضه حبیب ابن مظاهر
پنجشنبه دوم آبان ۱۳۹۸ ساعت 6:0 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )


پيرغلام اباعبدالله عليه السلام

” اين پيرمردي كه در انديشه جوان است
جسم بنهاده و يك پارچه جان است
حبيب عاشق امام حسين بود. روز عاشورا موقعي كه امام به نماز ايستاد، يك آدم بي دين و كور از نظر قلبي، يك آدم جامد از نظر عقيدتي، كسي كه نمي تواند نور امام را تحمل كند، جلو آمد، صدا زد: حسين، نماز نخوان، نماز تو قبول نيست.
نماز تو پذيرفته نيست. عجب! نماز حسين پذيرفته نيست! حسين مصباح الهدي است، سفينةالنجاة است؛ حسين تجسم دين است. حسين خودش نماز مجسم است. نماز ما، به او دعوت داده مي شود.
نماز او قبول نيست؟! حبيب بن مظاهر از اين جمله خيلي ناراحت شد. شمشير را برداشت تا جلوي او را بگيرد. لذا ظهر عاشورا وقت نماز به شهادت رسيد. حالا امروز با اين پيرمرد و پير غلام اباعبدالله هم ناله بشويم. خدا قسمت كند، وقتي وارد حرم امام حسين مي شوي سمت چپ مي گويند قبر حبيب است.
أنا حبيب و أبي مظهّر
فارس هيجاء و حرب تسعر
و انتم عند العديد اكثر
و نحن اعلي حجّة و اظهر
وانتم عند الوفاء أعذر
و نحن اوفي اوفي منكم و اصبر
حقا و أنمي منكم و اعذر(1)
گفت: هر كه مرا نمي شناسد، بشناسد: من حبيبم. من پير غلام حسينم. من يك عمر در خانه ي اين خاندان قدم زدم. امام حسين بچه بود، حبيب پشت سرش مي رفت كه به او نگاه كند.
من از كودكي عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
زماني هم كه به شهادت رسيد امام حسين بالاي سرش آمد و فرمود: حبيب، خدا جزاي خير به تو بدهد. تو در يك شب قرآن را ختم مي كردي.(2) تو آدم خوبي بودي.
حبيب آن قدر براي دشمن اهميت دارد كه براي بردن سر حبيب به كوفه با هم اختلاف داشتند. يكي مي گفت: من بايد ببرم، و ديگري تلاش مي كرد او ببرد.
ساعدالله قلبك يا اباعيدالله. يا بقيةالله، آن كسي كه حامل سر بود، مي گويد: دروازه ي شام نشسته بودم، يك جوان خيره، خيره به اين سر نگاه مي كند. جوان چيه كه اين قدر به اين سر نگاه مي كني ؟ هذا رأس ابي؛ اين سر بابام حبيب است. من فرزند حبيبم. هر چه التماس كرد سر را به او ندادند.
پسر حبيب هر چه التماس كرد سر پدرش را به او ندادند. عاشقان حسين، خرابه ي شام نازدانه ي اباعبدالله سر بابا را خواست، سر را آوردند، دادند. رقيه دست هاي كوچكش را آورد، سر را برداشت: « يا ابتاه من ذالّذي أيتمني علي صغر سنّي»؛ بابا، چه كسي من را در كودكي يتيم كرد؟ بابا، چرا پيشاني ات شكسته؟! بابا چرا محاسنت خون آلود است؟! بابا، كاش چشمانم كور بود، سر بريده ات را نمي ديدم؛
« ليتني كنت و لم ار رأسك هكذا».(3)

پي نوشت:
1- بحارالانوار، ج45، ص26.
2- سوگنامه آل محمد، ص263و264؛ در كربلا چه گذشت، ص246و247.
3- سوگنامه آل محمد، ص491.
منبع: روضه هاي استاد رفيعي، ص167.”
 


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد