مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
عید غدیر / بیعت با علی علیه السلام حاج حسن خلج
دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 19:10 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

پیغمبر در آن روز فرمودند حاضرین به غائبین پیام من رو برسونند
من کنت مولا فهذا علیٌ مولا
یعنی پیغمبر اکرم تا صبح قیامت
از همه مخلوقات خدا بیعت خواست برا علی
علی جان روزگار ببن ما وشما جدایی انداخته
زمانه بین ما و شما فاصله شده
اما امروز در و دیوار این مسجد و
این جماعت و شاهد میگیریم
پیام پیغمبر به ما رسید
گردن به ولایتت نهادیم آقا
الهمَ صل علی محمد و آل محمد
الحمدولله الذی جعلنا من المتمثکین به ولایت امیر المؤمنین
واولاد المعصومین ....صلوات الله علیهم اجمعین
الٰهمَ صل علی محمد و آل محمد
با صلوات اول آخر مهر ومومش کردم علی جان دستت میسپارم
علی جان این اقرار و‌این اعتقاد و‌
امروز پیشت میگذارم آقا
شب اول قبر که اومدی تو قبرم
با خودت بیار آقا جان
اونجایی که ازم سؤال میکنن
مَن ربک لکنت زبان میگیرم
مَن نَبیُک لکنت زبان میگیرم.
علی جان اون لحظه که ازم میپرسن من امامک
فریاد بزنم بگم علی....علی.......علی جانم

 

موضوعات مرتبط: امام علی، ذی الحجه

چه علی که خالق شده میزبانش
دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 19:6 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

چه علی که خالق شده میزبانش / حمید علیمی

چه علی که خالق

شده میزبانش

چه علی که کعبه

شده زادگاهش

همه مست فیضش

همه عبد کویش

همه مات قدرش

همه محو جاهش

همگان گدایش

همگان فدایش

همگان رعیت

همگان سپاهش

همه دوست دارش

همه بی قرارش

همه جان نثارش

همه خاک سارش

به حرم طلوعش

به جهان فروغش

به ملک عنایت

به بشر نگاهش

قدمش به کعبه

حرمش به گردون

کرمش به عالم

نعمش به آدم

به خدای منان

به تمام قرآن

به جلال احمد

به مقام حیدر

به کمال زهرا

به وقار زینب

به شبیر و شبر

به بهشت و کوثر

به قتال حمزه

به نبرد مالک

به صفای سلمان

به خلوص بوذر

به حقیقت دین

به تمام ایمان

به حبیب و میثم

به بلال و قنبر

که علیست مولا

که علیست سرور

که علیست هادی

که علیست رهبر

که علیست ظاهر

که علیست باطن

که علیست آدم

که علیست خاتم

چه خوش است که عمری

شب و روز و دائم

ز علی بگویم

ز علی بخوانم

به علی ببالم

به علی بنازم

ز علی بخواهم

ز علی ستانم

که علیست عشقم

که علیست عمرم

که علیست قلبم

که علیست جانم

گر از او نگویم

گر از او نخوانم

به چه کار آید

سخن و زبانم

به فدای حیدر

من و دوستانم

من و دودمانم

من و خاندانم

که علیست مظهر

به خدای کعبه

که علیست یاور

به رسول اکرم

دل اگر که خواهی

نگری خدا را

به خدا علی بین

به خدا علی را

چو حرم دلت را

حرم علی کن

چو علی دو دیده

بگشا علی بین

همه یا علی گو

همه با علی رو

همه دم علی جو

همه جا علی بین

به جهان علی بین

به جنان علی بین

به زمین علی بین

به سما علی بین

چه شوند و یارم

چه برند و هستم

چه دهند و کامم

به علی مطیعم

به علی مریدم

به علی محبم

به علی غلامم

به علی حیاتم

به علی مماتم

که علی امیرم

بود او امامم

بود او رکوعم

بود او سجودم

بود او قنوتم

بود او قیامم

علی ...

بی کسم همه کس و کارم تویی

 

موضوعات مرتبط: امام علی، ذی الحجه

متن و پاورپوینت ( بررسی حدیث علی مع الحق)
یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 15:21 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

احادیث «علي مع الحق والحق مع علي»
 

 

سخن ياوه ابن تيميه در حديث علي مع الحق
احاديث حق با علي است و علي با حقي است

حديث اول:  « اَلْحَقُّ مَعَ ذَا »

حديث  دوم: «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ»

حديث سوم: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»

روايت چهارم: « اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ»

روايت پنجم: عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ

روايت ششم: « عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»

 

 

 

 

سخن ياوه ابن تيميه در حديث علي مع الحق

 ابن تيميه در كتاب منهاج السنة مى‌نويسد: على مع الحق والحق معه يدور حيث دار ولن يفترقا حتى يردا على الحوض من أعظم الكلام كذبا وجهلا؛ فإن هذا الحديث لم يروه أحد عن النبي صلى الله عليه وسلم لا بإسناد صحيح ولا ضعيف

حديث «على با حق است و حق با او است از بزرگترين دروغ‌ها و نادانى است؛ زيرا اين حديث را هيچ كس از رسول خدا (ص) نقل نكرد است،‌ نه با سند صحيح و نه با سند ضعيف؛ پس چگونه شيعيان ادعا مى‌كنند كه همگى اين روايت را نقل كرده‌اند.

منهاج السنة ج4، ص238.

 

 

احاديث حق با علي است و علي با حقي است 

 حديث اول :  « اَلْحَقُّ مَعَ ذَا »

ابويعلى موصلى متوفاي 307 در مسند خودش، نوشته‌اند:

از ابو سعيد نقل شده است كه كنار خانه  رسول خدا (ص)  در جمعي عده اي از مهاجرين و انصار حضرت سخن مي گفت كه  على بن أبى طالب از آن جا گذشت، پس رسول خدا (ص)  فرمود : : «اَلْحَقُّ مَعَ ذَا، اَلْحَقُّ مَعَ ذَا» حق با او است، حق با او است.

مسند أبي يعلي، ج2، ص318، ح1052.

و ابن حجر متوفای 852هـ و ديگران نيز اين روايت را  نقل كرده اند .

 المطالب العالية ج16، ص147، ح3945.

بررسي سند روايت:

 هيثمي، متوفای  807 هـ گفته است : رَوَاهُ أَبُو يَعْلَى وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ.

... اين روايت را ابويعلى نقل كرده و راويان آن ثقه هستند.

مجمع الزوائد ج7، ص235.

 

 حديث  دوم : «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ»

ابن عساكر متوفای 571 از سَعْد بن ابي وقاص نقل مي كند كه گفت از پبامبر اكرم (ص) شنيدم كه به علي (ع) فرمود: «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ حَيْثُ مَا دَارَ» «تو با حق هستى و حق با تو است؛ هر كجا كه باشي».

تاريخ مدينة دمشق ج20، ص361،

معاويه بعد از شنيدن اين حديث از سعد بن وقاص، گفت: «لَوْ سَمِعْتُ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَكُنْتُ خَادِمًا لِعَلِيٍّ حَتَّى أَمُوتَ»  اگر من اين را از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده بودم، تا زمان مرگ خادم على (عليه السلام) مى‌شدم.

بررسي سند روايت:

تمام راويان حديث مورد وثوق هستند علاقه مندان مي توانند به سايت ولي عصر (ع) مراجعه كنند.

 

 حديث سوم : «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»

 ابن عساكر متوفای 571  از ام سلمه نقل مي كند كه مي گفت از رسول خدا (ص)  شنيدم كه فرمود:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَلَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

علي با حق و حق با علي است و هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد خواهند شد.

 

 روايت چهارم : « اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ»

حاكم نيشابورى از حضرت علي (ع) نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص) فرمود:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: رَحِمَ اللَّهُ عَلِيًّا اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ .

از على عليه السلام نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند على را رحمت كند، خدايا! حق را بر مدار على بچرخان، هر طرف كه او برود.

و سپس در تصحيح حديث مى‌گويد:

هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ

سند اين روايت بنابر شرايطى كه مسلم قبول دارد صحيح است؛ ولى او و بخارى نقل نكرده‌اند.

المستدرك ج3، ص134

فخر الدين رازى، مفسر شهير اهل سنت مي گويد:

 «وَمَنِ اقْتَدَى فِي دِينِهِ بِعَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى»

هركس در دينش به على بن أبى طالب عليه السلام اقتدا كند، به راستى كه هدايت شده است.

دليل بر اين مطلب اين سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله است كه فرمود:

«اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَارَ».

خدايا حق را بر مدار على بگردان، هر جا كه او باشد.

التفسير الكبير ج1، ص168، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

 

 روايت پنجم : «عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ»

طبراني به سند خودش از ام سلمه همسر پيامبر اكرم (ص)  نقل مي كند كه گفتند:

كان عَلِيٌّ على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَمَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل يَوْمِهِ هذا.

علي بر حق بوده و هر كس از او تبعيت كند از حق تبعيت كرده و هر كس او را رها كند،‌ حق را رها كرده و اين عهد و تقدير ثابت خداوندي است

المعجم الكبير ، ج 23 ص 330 ح 758  نشر: مكتبة الزهراء – الموصل.

در روايت ديگر ام سلمه گفت:

: والله إنَّ عَلِيّاَ عَلَى الْحَقِّ قَبْلَ الْيَوْمِ وَبَعْدَ الْيَوْمِ ، عَهْداً مَعْهُوداً وَقَضَاءً مَقْضِيّاً.

به خدا سوگند علي (ع) در گذشته و آينده برحق بوده و اين عهد و تقدير ثابت الهي است.

تاريخ دمشق ، ج 42 ص 449 .

 

  روايت ششم : «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»

حاكم نيشابورى از  ام سلمه نقل مي كند كه  گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:

عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ". هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ.

المستدرك على الصحيحين  ج 3   ص 134

  على همراه قرآن است و قرآن نيز همراه با على عليه السّلام است. هيچگاه على عليه السّلام از قرآن و قرآن از على عليه السّلام، جدا نمى‌شوند تا اين كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

 

 

 

 
 

فایلهای ضمیمه:

لینک دانلود فایل پاورپوینت

 

منبع موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر

موضوعات مرتبط: امام علی، ذی الحجه

تقویم ماه ذی الحجه
چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 21:22 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

 تقويم و مناسبتهای ماه ذی‌الحجة

۱۳۹۶/۰۵/۱۶

 تقويم و مناسبتهای ماه ذی‌ الحجة

 

 

 

تقويم و مناسبتهاي ماه ذی‌الحجة

تقويم و مناسبتهاي ماه ذی‌الحجة

ذو الحِجّة (ذی‌حجه)، آخرین ماه در ترتیب تقویم هجری قمری و از ماه‌های حرام است. برای دهه اول این ماه اعمالی ذکر شده است که از مهم‌ترین آن‌ها به جا آوردن نماز مخصوص میان نماز مغرب و عشا و نیز خواندن ادعیه و تهلیل‌های ویژه است.
روزوقايع

1 ذی‌الحجة

ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)(سال ۲ هجری قمری)
جایگزینی امام علی (ع) به جای ابوبکر در رساندن آیات برائت (سال ۹ هجری قمری)
 

2 ذی‌الحجة

 
 
 

 

3 ذی‌الحجة
ورود پیامبر (ص) به مکه در سفر حجة الوداع( سال ۱۰ هجري قمري
 
 

 

 
4 ذی‌الحجة
 
5 ذی‌الحجة
جنگ سویق (سال ۲ هجری قمری)
 
 
6 ذی‌الحجةدرگذشت منصور دوانیقی (سال ۱۵۸ هجری قمری)
کشتار حجاج ایرانی در مکه، توسط پلیس عربستان (۱۱ مرداد ۱۳۶۶ش) (سال ۱۴۰۷ هجری قمری)
7 ذی‌الحجة 
 
8 ذی‌الحجةروز ترویه
توطئه ترور امام حسین (ع) (سال ۶۰ هجری قمری)
دعوت عمومی مسلم بن عقیل (ع) در کوفه (سال ۶۰ هجری قمری)
حرکت امام حسین (ع) از مکه به عراق (سال ۶۰ هجری قمری)
 
9ذی‌الحجةبنا بر روایات، پذیرفته شدن توبه حضرت آدم (ع)
روز عرفه
روز سد ابواب(سال ۲ هجری قمری)
شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه)(سال ۶۰ هجری قمری)
 
 
 
 
10 ذی‌الحجةعید قربان
شهادت عبدالله محض
نماز عید امام رضا (ع) در خراسان (سال ۲۰۱ هجری قمری)
 
 
رخ دادن فاجعه منا در مراسم حج که به کشته و مفقود شدن بیش از ۷۰۰۰ تن از حاجیان انجامید. (۲ مهر ۱۳۹۴ش) (سال ۱۴۳۶ هجری قمری)
11 ذی‌الحجةروز نوشته شدن دعای صباح (سال ۲۵ هجری قمری)
درگذشت میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (۳۱ خرداد ۱۳۰۵ش) (سال ۱۳۴۴ هجری قمری)
 
  
13 ذی‌الحجةدرگذشت هاجر مادر حضرت اسماعیل(ع)
معجزه شق القمر به دست رسول خدا (ص) (۵ بعثت)
انعقاد دومین پیمان اهل یثرب (عقبه دوم) با پیامبر (ص) در مکه (۱۳ بعثت)
 
 
 
 
 
 
14 ذی‌الحجةبخشیدن فدک به حضرت زهرا (س) توسط پیامبر (ص) پس از نزول آیه فیء (سال ۷ هجری قمری)
 خروج پیامبر(ص) از مکه به سمت مدینه در حجة الوداع؛ آخرین حج پیامبر(ص) (سال ۱۰ هجری قمری)
 
 
 
 
 
15 ذی‌الحجةآغاز نهضت عباسیان با قیام ابو مسلم خراسانی (سال ۱۲۹ هجری قمری)

ولادت امام هادی(ع) (سال۲۱۲ هجری قمری)

 
 
16 ذی‌الحجة 
 
  
 
18 ذی‌الحجة

پایان طوفان نوح (ع)

گلستان شدن آتش نمرود بر حضرت ابراهیم (ع)
 عید غدیر (سال ۱۰ هجری قمری)
درگذشت عثمان بن عفان (سال ۳۵ هجری قمری)
 بیعت مردم با امیرالمومنین برای خلافت پس از مرگ عثمان (سال ۳۵ هجری قمری
 
 
 
 
 
 
 

 

19 ذی الحجه  
 
 
20 ذی‌الحجة 
 
 
 
 
21 ذی‌الحجة

 

 
22 ذی‌الحجة

شهادت میثم تمار (سال ۶۰ هجری قمری)

 
 
 
23 ذی‌الحجة 
 
24 ذی‌الحجة روز مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران (سال ۹ هجری قمری)
نزول آیه مباهله و آیه تطهیر بر پیامبر(ص) (سال ۹ هجری قمری)
روز خاتم‌بخشی امام علی (ع) در رکوع نماز(آیه ولایت) (سال ۱۰/۹ هجری قمری)
 
 
 
25 ذی‌الحجةنزول سوره انسان در شأن امام علی (ع)، همسر و دو فرزندشان
پذیرش خلافت توسط امام علی (ع) پس از قتل عثمان (سال ۳۵ هجری قمری)
کشته‌شدن ابراهیم بن عبدالله بن حسن مُثَنّیٰ در قیام علیه عباسیان (سال ۱۴۵ هجری قمری)
 
 
26 ذی الحجه  
 
 
 
27 ذی‌الحجة

مجروح شدن و (به نقلی) قتل عمر بن خطاب، خلیفه دوم، به دست ابولؤلؤ (سال ۲۳ هجری قمری)

انقراض حکومت بنی امیه (سال ۱۳۲ هجری قمری
 
 
28 ذی‌الحجة

واقعه حره (سال ۶۳ هجری قمری)

 
29 ذی‌الحجة 
 
30 ذی‌الحجة 
درگذشت هند همسر ابوسفیان مسبب قتل حمزه در جنگ احد (سال ۱۳ هجری قمری)
قتل عمر بن خطاب، خلیفه دوم، به دست ابولؤلؤ (به نقلی) (سال ۲۳ هجری قمری)

 

موضوعات مرتبط: ذی الحجه

به دارالعماره یلی تنها _ حاج میثم مطیعی
دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 18:21 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سلام ای هلال غبار آلود

  •  

سلام ای هلال غبار آلود

دوباره چه بی تاب و غمگینی

اشاراتی از روضه ها با توست

چنان طاق ابروی خونینی

 

شده زمین و زمان، به یاد او نوحه خوان

شده آسمان خیمه ماتم او

 

تپش‌های دلهای ما، میاندار بزم عزا

چه جانانه دل می‌برد پرچم او

 

محشر بر پاست/ دوباره شرح ماتم

شرحه شرحه/ دل تمام عالم

آه از حزن/ هلال تو محرم

(یا ثارالله مولا حسین مظلوم)

 

به دارالاماره یلی تنها

لبش خشک و خونین، نوایش آه

بمیرم برای دلت مسلم!

حسین تو اینک بُود در راه

 

لبان عطشان تو، یتیمی طفلان تو

خط اول روضه قتلگاه است

 

خوشا به حال تو که، نماندی تا بنگری

که زینب در این کوچه ها بی پناه است

 

آری آید/ به کوفه کاروانی

پیش رویش/ به نیزه کهکشانی

واویلا از/ لبی و خیزرانی

(یا ثارالله مولا حسین مظلوم)

 

​شاعر: محمد مهدی سیار- میلاد عرفان پور



حج یا کمک به فقرا
یکشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 18:26 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

قرآن و اهل‌بیت پاسخ می‌دهندحج برویم یا به فقرا کمک کنیم؟

سفر حج برای کسی که استطاعت دارد واجب است، اما در این بین کسانی این شبهه را مطرح می‌کنند که به جای رفتن به این سفر هزینه آن را به فقرا کمک کنید. حال چگونه ممکن است کسی که به حج می‌رود به فکر فقرا نباشد؟

خبرگزاری فارس- مهدی احمدی: حج سفری است معنوی و فریضه‌ای است الهی که طبق فرمان خداوند برای کسی که استطاعت دارد واجب است حداقل یک‌بار به این سفر رفته و مناسک آن را انجام دهد.

این درحالی است که گاهی برخی از خواص جامعه در فضای مجازی به بیان برخی شبهات مبنی بر عدم وجوب حج باتوجه به شرایط اقتصادی کنونی اشاره می‌کنند و با بیان این نکته که «بهتر است به جای رفتن به این سفر پولمان را خرج فقرا کنیم» به توجیه این مطلب می‌پردازند و یا اینکه چرا ما باید به حج برویم در صورتی که مکه در دست مشرکان ظالم است و پولمان به جیب آنها می‌رود.

در جواب این سؤال مبنی بر حاکمیت ظالم در عربستان باید گفت: در زمان پیامبر(ص) نیز وقتی رسول خدا یا طرفداران ایشان می‌خواستند به حج بروند و محرم شوند مکه در دست مشرکان بود. اما سفر حج تحریم یا لغو نشد.

فلسفه حج تصویری از قیامت است، در زمان حج باید انسان ساده‌زیستی را مراعات کند و در زمان احرام دیگر فقر و ثروت،‌ زیبایی و زشتی، تأهل و تجرد، خاص یا عام و... معنایی ندارد زیرا همه یک نوع لباس می‌پوشند و همه یکسان هستند در آنها فرقی ندارد که چه کسی رئیس و چه کسی کارگر است و همه یک دستورالعمل را اجرا می‌کند.

همچنین در بیان این شبهات باید به چند موضوع دیگر هم توجه داشت

سفر حج مقدماتی دارد و یکی از این مقدمات پرداخت وجوهات کامل و رفع شبهات احتمالی مال با پرداخت خمس است و نباید فراموش کرد که این مبالغ هم برای مستضعفان و در راه اعتلای دین هزینه می‌شود. همچنین قربانی از دیگر واجبات حج است که این قربانی‌ها هم بین فقرا توزیع خواهد شد. 

بسیار جالب است که در روایات مختلف یکی از فوائد مهم فریضه حج، رفع گرفتاری و  فقر از جامعه و همچنین توانگری افراد معرفی شده که از جمله این روایات، دو روایت زیبا و شنیدنی از امام صادق علیه السلام است که می‌فرماید:

«ندیده‌ام که چیزی همانند مداومت بر زیارت این خانه چنان سریع توانگری بیاورد و فقر بزداید»(امالی طوسی/694/1478) همچنین امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به عمار که عرض کرد من خودم را آماده کرده‌ام که هرساله به حج بروم یا مردی از افراد خانواده‌ام را با هزینه خود به حج بفرستم، فرمودند: آیا بر این کار مصمم هستی؟ عرض کردم آری، فرمود اگر چنین است یقین داشته باش که ثروتت زیاد خواهد شد و تو را نوید توانگری می‌دهم»(ثواب الاعمال/70/40)

پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله به على علیه‌السلام فرمود: «تارک الحج و هو مستطیع کافر» هر توانمندى که حج را انکار و ترک کند، کافر است و کسى که امروز و فردا کند تا بمیرد، گویا یهودى و نصرانى از دنیا رفته است.(من لایحضره الفقیه، ج‏4، ص‏368) و (کافى، ج‏4، ص 265)

همچنین امیر‌المؤمنین علی(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) می‌فرمایند: الله الله فی بیت ربکم لا تخلوه ما بقیتم فانه ان ترک لم تناظروا. خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالی نگذارید. زیرا اگر حج متروک شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد. (اصول کافى، ج 7، ص 51؛) (نهج البلاغه، نامه  47)

سؤال دیگری که باید از مطرح‌کنندگان این شبهه که «پول حج را به فقرا بدهید» پرسید این است که چطور می‌توان باور کرد کسی که برای سفر حج وجوهات پرداخت می‌کند و با دادن خمس شبهات احتمالی مالش را برطرف می‌کند و خود را برای این سفر مستطیع می‌داند به فکر فقرا نباشد؟ چطور می‌توان پذیرفت مسلمانی تکلیف اموالش را روشن کند، از دوستان و اقوام حلالیت بطلبد و درواقع به نوعی برای مرگ خود را آماده کند و پا به سرزمینی بگذارد که او را به یاد محشر و قیامت می‌اندازد، اما با دستگیری از نیازمندان برای آخرت خود زاد و توشه برندارد. اصلاً چنین فردی چرا باید به سفر حج با سختی‌ها و مشقت‌های فراوان برود؟

فراموش نکنیم براساس آمار رسمی تنها در یکسال یعنی در سال ۲۰۱۱، یک میلیون و 500 هزار ایرانی به ترکیه سفر کرده‌اند و براساس این آمار ایران رتبه چهارم ورود گردشگر به ترکیه را داراست که درآمد حاصل از حضور گردشگران ایرانی برای ترکیه در سال 2011 رقمی معادل یک میلیارد دلار اعلام شده است.

حال سؤال اصلی این است که چرا هیچ فرد و یا گروهی خواستار تعطیلی این سفرها و صرف هزینه‌های کلان آن برای رفع محرومیت از جامعه نمی‌شود؟

از بیان این نکات که بگذریم موضوع حج دستور صریح خداوند است که آن را برای افراد مستطیع واجب کرده که در ادامه به شرح آن براساس آیه ۹۷ سوره مبارکه آل‌عمران می‌پردازیم.

متن آیه

فِیهِ ءَایَتٌ بَیِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ ءَامِناً وَلِلَّهِ عَلَى الْنَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِّىٌ عَنِ الْعَلَمِینَ‏(۹۷)

ترجمه

در آن (خانه) نشانه‏‌هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است و هر کس به آن درآید در امان است و براى خدا بر عهده‏ مردم است که قصد حج آن خانه را کنند، هرکه توانایى این راه را دارد. و هر کس کفر ورزد (و به حج نرود، بداند که) همانا خداوند از همه‏ جهانیان بى‏‌نیاز است.(۹۷)

نکات

مکّه و کعبه، نمایشگاهى از قدرت و نشانه‏‌هاى الهى و تاریخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشت‏ه‌ای است که توجّه به آنها درس‏‌آموز و عبرت‏‌انگیز است. در ساختن آن ابراهیم علیه‌السلام بنّایى، و اسماعیل علیه‌السلام کارگرى مى‏‌کردند. سپاهیان فیل‏سوار ابرهه که به قصد ویرانى آن آمده‏‌اند، به قدرت الهى توسط پرندگان ابابیل نابود شده‏‌اند. دیوار آن به هنگام تولّد علىّ علیه السلام براى مادرش شکافته مى‏‌شود تا در داخل آن نوزادى متولد شود که در آینده‏‌اى نه چندان دور بت‏هاى داخل آن را فرو ریزد. بلال، برده سیاه‌پوست حبشى در برابر چشمان حیرت‌زده اشراف مکّه بر بالاى آن اذان مى‏‌گوید و روزى نیز مى‏‌رسد که آخرین حجّت الهى به دیوار آن تکیه زده و نداى نجات انسان‏‌ها را سر مى‏‌دهد و عالم را به اسلام دعوت مى‏‌کند.

مکّه، شهر أمن الهى است که هر کس در آن وارد شود، در امان است. حتّى اگر جنایتکار وارد مسجدالحرام شود، نمى‏‌توان متعرّض او شد، تنها مى‏‌توان او را در مضیقه قرار داد تا خود مجبور به خارج شدن شود.(کافى، ج‏4، ص 226)

در کنار کعبه، مقام ابراهیم است. به گفته روایات، مقام ابراهیم سنگى است که به هنگام ساختن کعبه و بالا بردن دیوارهاى آن، زیر پاى ابراهیم علیه السلام قرار داشت و اثر پاى آن حضرت بر روى آن مانده است. بقاى این سنگ و اثر پا روى آن، از قرن‏‌ها پیش از عیسى و موسى علیهما السلام با آن همه تغییر و تحوّلى که در کعبه و اطراف آن در اثر حمله‏‌ها، سیل‏‌ها وخرابى‏‌ها بوجود آمده، خود نشانه‏‌اى از قدرت الهى است.

استطاعت مالى براى حج لازم نیست از خود انسان باشد، بلکه اگر کسى دیگرى را میهمان کند، یا هزینه‏ حجّ او را بپردازد، او مستطیع شده و حج بر او واجب است.(کافى، ج‏4، ص 266)

شخصى از امام صادق‏ علیه السلام درباره‏ «مَن دخله کان آمنا» سؤال کرد: حضرت فرمودند: کسى که این خانه را قصد کند و بداند که این همان خانه‏‌اى است که خداوند رفتن به آنرا فرمان داده، و اهل‏‌بیت‏ علیهم‌السلام را نیز آنگونه که باید بشناسد او در دنیا و آخرت در امان خواهد بود.(کافى، ج‏4، ص‏540)

پیام‌ها

در خانه‏ خدا، نشانه‏‌هاى روشن بسیار است. نشانه‏‌هاى قداست و معنویّت، خاطرات انبیا از آدم تا خاتم، مطاف بودن براى انبیا و قبله‏‌گاه براى همه‏ نمازگزاران. «فیه آیات بیّنات»

ابراهیم علیه‌السلام مقامى دارد که جاى پاى او، به مکّه ارزش داده است. «مقام ابراهیم»

برخلاف تفکّر وهابیّت، اگر جماد در جوار اولیاى خدا قرار گیرد، قداست مى‏‌یابد. «مقام ابراهیم»

از امتیازات اسلام آن است که یک منطقه از زمین را منطقه‏ امن قرار داده، تا ضعیف و قوى در کنار یکدیگر مجتمع شوند. «مَن دخله کان آمنا»

واجبات، یک نوع تعهّد الهى برگردن انسان است. «وللّه على‏‌النّاس حِجّ‏‌البیت»

حج، باید خالصانه و تنها براى خدا باشد. «للّه على النّاس حِجّ البیت»

تکلیف و وظیفه، به مقدار توان است. توان فرد از نظر مالى و بدنى، و فراهم بودن شرایط بیرونى. «من استطاع الیه سبیلاً»

استطاعت شرط حج است. (کافى، ج‏4، ص 267) «من استطاع الیه سبیلاً»

انکار حج و ترک آن، سبب کفر است. «و من کفر»

فایده‏ انجام دستورات الهى، به خود انسان برمى‏‌گردد و گرنه خداوند نیازى به اعمال ما ندارد. «فان اللّه غنىّ عن العالمین»

خداوند دعوت مى‏‌کند، ولى منّت نمى‏‌کشد. «وللّه على النّاس حِجّ البیت... و من کفر فانّ اللّه غنىّ عن‏‌العالمین»

موضوعات مرتبط: ذی الحجه

عید قربان_دلالت های تربیتی قربانی کردن
یکشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 17:12 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

فیش منبر عید قربان / دلالت‌های تربیتی قربانی کردن

 

      

 

به نام خدا      

ایجاد انگیزه[1]

قربانی کردن، از صدقات مهم و مورد اعتنای دینی است و برای جلوگیری از حوادث و بلایا بسیار مؤثر است. یکی از نزدیکان حضرت امام خمینی ـ رحمه‌الله علیه- به نام آیت‌الله مسعودی خمینی می‌گویند: «در همان بحبوحه نهضت 41 یا 42، دو سه مرتبه آقای بهجت ـرحمه‌الله علیه- به من فرمودند که شما به آقای خمینی – رحمه‌الله علیه- بگویید، فردا صبح فلان ساعت، دو رأس گوسفند قربانی کند و من می‌آمدم به امام ـ رحمه‌الله علیه- اطلاع می‌دادم، ایشان هم بلافاصله به من می‌گفت شما به قصاب بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند، بعد پولشان را می‌دهیم. بار دیگر نیز آقای بهجت ـ رحمه‌الله علیه- به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند. این‌ها همه مسائلی بود که بین امام و آیت‌الله بهجت ـ رحمه‌الله علیه- بود و ما فقط ظواهرش را می‌دیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.»[2]

ذبح اسماعیل و قربانی هابیل و قابیل از نمونه‌های تاریخی قربانی در راه خداوند هستند که آیات قرآن گوشه‌هایی از آن را تبیین کرده‌اند. همچنین روایات متعددی به آثار و فلسفه و هدف قربانی پرداخته و افراد را به انواع قربانی واجب و مستحب تشویق نموده و با بیان فضیلت این عمل خداپسندانه درصدد فرهنگی‌سازی آن هستند.

 حال این سؤال پیش می‌آید: دلیل این‌همه توصیه و تأکید چیست؟ چرا معصومین (ع) از طرق مختلفی مسلمانان را بر انجام قربانی تشویق کرده‌اند؟

با بررسی تحلیلی آیات و روایات، می‌توان به این نتیجه دست یافت که یکی از دلایل کلیدی تأکید مسئله قربانی، وجود درس‌های تربیتی این عمل و تاثیرگذاری آن جهت دستیابی به قرب الهی است.

سؤال بعدی که در اینجا به ذهن خطور می‌کند این است که چه درس‌های تربیتی در این عمل نهفته شده است؟ این نماد ذبح عظیم چه پندها و توصیه‌های برای ما دارد؟

متن و محتوا

اقسام قربانی عبارتند:

1. قربانی که در مراسم حج واجب می‌شود

2. قربانی که برای کفارات حج واجب می‌گردد

3. قربانی که بر اساس نذر واجب می‌شود.

4. قربانی مستحبی

در روز عید قربان هر سال چه برای حاجی و چه غیر حاجی، چه در منی و چه در شهرها، مستحب است، گوسفند قربانی کنند. نوعی از قربانی مستحب نیز برای کودکی که تازه به دنیا آمده انجام می‌شود که «عقیقه» نام دارد و بر آن تأکید فراوان شده است؛ اما برخی از درس‌ها و توصیه‌های تربیتی این عمل عبادی عبارتند:

درس‌های تربیتی قربانی کردن

1. تسلیم الهی بودن

در قربانی کردن ظاهر عمل سربریدن است؛ اما واقعیت قضیه نهایت تسلیم، سرسپردگی، عشق و علاقه بنده به مولای خود است. چه عشقی بالاتر از اینکه انسان حاضر شود، عزیزترین کسان خود را برای رضای خالقش با دستان خود ذبح کرده و قربانی نیز عاشقانه تسلیم شود، نه به زور و قهر که در مفهوم خشونت نهفته است.

حضرت ابراهیم - علیه‌السلام- که بارها از کوره داغ امتحان الهى سرافراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا می‌زد و سر بر فرمان حق می‌گذاشت و فرزندى را که یک عمر در انتظارش بوده و اکنون نوجوانى برومند شده است، با دست خود سر می‌برید! ولى او باید قبل از هر چیز فرزند را برای این کار آماده می‌کرد، رو به سوى اسماعیل کرد و گفت: «قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى[3]؛ فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم، بنگر نظر تو چیست»

فرزندش که نسخه‏اى از وجود پدر ایثارگر بود و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود، با آغوش باز و از روى طیب خاطر از این فرمان الهى استقبال کرد و با صراحت و قاطعیت گفت: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ؛ پدرم هر دستورى به تو داده شده است اجرا کن» و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که «به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت» (سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ).

این تعبیرات پدر و پسر بسیار عمیق است و ریزه‌کاری‌های فراوانی در آن نهفته شده است.

پدر با صراحت مسئله ذبح را با فرزند 13 ساله مطرح مى‏ کند و از او نظرخواهى مى‏ کند، براى او شخصیت مستقل و آزادى اراده قائل مى‏ شود، او هرگز نمى‏ خواهد فرزندش را بفریبد و کورکورانه به این میدان بزرگ امتحان دعوت کند. او مى‏ خواهد فرزند نیز در این پیکار بزرگ با نفس شرکت جوید و لذت تسلیم و رضا را همچون پدر بچشد!

از سوى دیگر فرزند هم مى‏خواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد، نمى‏ گوید مرا ذبح کن، بلکه مى‏گوید هر مأموریتی دارى انجام ده، من تسلیم امر و فرمان او هستم و مخصوصاً پدر را با خطاب «یا ابت»! (اى پدر!) مخاطب مى‏سازد تا نشان دهد این مسئله از عواطف فرزندى و پدرى سر سوزنى نمى‏کاهد که فرمان خدا حاکم بر همه چیز است.[4]

و از سوى سوم مراتب ادب را در پیشگاه پروردگار به عالى‏ترین وجهى نگه مى‏دارد، هرگز به نیروى ایمان و اراده و تصمیم خویش تکیه نمى‏کند، بلکه بر مشیت خدا و اراده او تکیه مى‏ نماید و با این عبارت از او توفیق پایمردى و استقامت مى‏ طلبد.

و به این ترتیب هم پدر و هم پسر، نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزى کامل مى‏گذرانند.

فرزند فداکار براى اینکه پدر را در انجام این مأموریت، کمک کند و هم از رنج و اندوه مادر بکاهد، هنگامى که او را به قربانگاه در میان کوه‏ هاى خشک و سوزان سرزمین منى آورد، به پدر گفت: پدرم ریسمان را محکم ببند تا هنگام اجراى فرمان الهى دست و پا نزنم، مى‏ترسم از پاداشم کاسته شود! پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران تا تحملش بر من (و بر تو) آسان‌تر باشد! ای پدر! قبلاً پیراهنم را از تن بیرون کن که مبادا به خون آلوده شود و مادرم آن را ببیند و عنان صبر از کفش بیرون رود.

آنگاه افزود سلامم را به مادرم برسان و اگر مانعى ندیدى پیراهنم را برایش ببر که باعث تسلى خاطر و تسکین دردهاى او است، چرا که بوى فرزندش را از آن خواهد یافت و هرگاه دلتنگ شود آن را در آغوش مى‏فشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.[5]

لحظه‏ هاى حساسى فرا رسید، فرمان الهى باید اجرا مى‏شد، ابراهیم که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید و گونه‏ هایش را بوسه داد و هر دو در این لحظه به گریه افتادند، گریه‏ اى که بیانگر عواطف و مقدمه شوق لقاى خدا بود.

قرآن همین اندازه در عبارتى کوتاه و پر معنى مى‏گوید: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ؛ هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین فرزند را بر خاک نهاد»[6]

بعضى گفته ‏اند: منظور از جمله «تَلَّهُ لِلْجَبِینِ» این بود که پیشانى پسر را به پیشنهاد خودش بر خاک نهاد، مبادا چشمش در صورت فرزند بیفتد و عواطف پدرى به هیجان در آید و مانع اجراى فرمان خدا شود!

به هر حال ابراهیم صورت فرزند را بر خاک نهاد و کارد را به حرکت در آورد و با سرعت و قدرت بر گلوى فرزند گذارد در حالى که روحش در هیجان فرو رفته بود و تنها عشق خدا بود که او را در مسیرش بى تردید پیش مى ‏برد. اما کارد برنده در گلوى لطیف فرزند کم ترین اثرى نگذارد![7]

طبق بعضى از روایات، شیطان به دست و پا افتاد، کارى کند که ابراهیم از این میدان پیروز بیرون نیاید، گاه به سراغ مادرش «هاجر» آمد و به او گفت: مى ‏دانى ابراهیم چه در نظر دارد؟ مى‏ خواهد فرزندش را امروز سر ببرد! هاجر گفت: برو سخن محال مگو که او مهربان تر از این است که فرزند خود را بکشد، اصولاً مگر در دنیا انسانى پیدا مى‏ شود که فرزند خود را با دست خود ذبح کند؟

شیطان به وسوسه خود ادامه داد و گفت او مدعى است خدا دستورش داده است.

هاجر گفت: اگر خدا دستورش داده، پس باید اطاعت کند و جز رضا و تسلیم راهى نیست! گاهى به سراغ فرزند آمد و به وسوسه او مشغول شد. از آن هم نتیجه ‏اى نگرفت، چون اسماعیل را یکپارچه تسلیم و رضا یافت.

سرانجام به سراغ پدر آمد و به او گفت: ابراهیم! خوابى را که دیدى خواب شیطانى است! اطاعت شیطان مکن! ابراهیم که در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت بر او فریاد زد دور شو اى دشمن خدا.[8]

والاترین صفت بنده در مقابل رب، همان تسلیم بودن اوست. قرآن کریم در آیه‌ای به یکى دیگر از ویژگی‌های و صفات برگزیده ابراهیم که در واقع، ریشه بقیه صفات او است، اشاره کرده و مى‏گوید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمین[9]‏؛ در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم‏» و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلا[10]؛ دین و آیین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستىِ خود، انتخاب کرد»

همچنین در دعای قربانی سراسر تسلیم در برابر خداوند را به ذابح یادآوری می‌نماید: «یا قَومِ اِنّی بَریءٌ مِمّا تُشرِکون اِنّی وَجَّهتُ وَجهی لَلَّذی فَطَرَالسَّمواتِ وَالاَرضَ حَنیفاً مُسلِماً وَما اَنَا مِنَ المُشرِکینَ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وَ بِذالِکَ اُمِرتُ وَ اَنا مِنَ المُسلِمینَ اَللّهمَّ مِنکَ وَلَکَ بِسمِ الله وَ بِاللهِ وَ اللهُ اَکبَرُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ[11]»

2. افزایش تقوا

ذبح قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان آدم ابوالبشر- علیه‌السلام- شروع شد، وقتی که دو فرزندش هابیل و قابیل به ترتیب یک قوچ و مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم کردند، به دستور و روال آن زمان صاعقه‌ای از آسمان قربانی هابیل را سوزاند که این علامت قبولی بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.

در قرآن مجید این واقعه تاریخی چنین آمده است: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین[12]‏؛ و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد؛ (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى‏ پذیرد.»

قربان به معناى چیزى است که باعث تقرب به پروردگار می‌شود، پس لازمه قربانی تقوای قلب و طهارت نفس است. خداوند متعال می‌فرماید: «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُم‏[13]؛ نه گوشت‌ها و نه خون‌هاى آن‌ها، هرگز به خدا نمى ‏رسد. آنچه به او مى‏رسد، تقوا و پرهیزگارى شماست‏»

اصولاً خدا نیازى به گوشت قربانى ندارد، او نه جسم است و نه نیازمند، او وجودى است کامل و بی‌انتها از هر جهت؛ بلکه آنچه به خدا مى‏رسد، تقوا و پرهیزگاری و پاکى اعمال شما بندگان است.

به تعبیر دیگر: هدف آن است که شما با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرید و روز به روز به خدا نزدیکتر شوید، همه عبادات کلاس‌های تربیت است.

قربانى به انسان، درس ایثار و فداکارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا می‌دهد.

این تعبیر که خون آن‌ها نیز به خدا نمى‏رسد، با اینکه خون قابل استفاده نیست، ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است که هرگاه حیوانى را قربانى مى‏ کردند، خون آن را بر سر بت‌ها و گاه بر در و دیوار کعبه مى‏ پاشیدند و بعضى از مسلمانان ناآگاه بی‌میل نبودند که در این برنامه خرافى از آن‌ها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آن‌ها را نهى کرد.[14]

متأسفانه هنوز این رسم جاهلى در بعضى از مناطق وجود دارد که هرگاه‏ به خاطر ساختن خانه ‏اى قربانى مى‏کنند، خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه مى‏پاشند و حتى در ساختمان بعضى از مساجد نیز این عمل زشت و خرافى را که مایه آلودگى مسجد است، انجام مى‏دهند که باید مسلمانان با آن مبارزه کنند.[15]

ابی‌بصیر از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ درباره علت قربانی کردن، ‌پرسید ایشان فرمودند: «إِنَّهُ یُغْفَرُ لِصَاحِبِهَا عِنْدَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا عَلَى الْأَرْضِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ یَتَّقِیهِ بِالْغَیْب[16]‏؛ همانا قربانی گناهان صاحبش را می‌ریزد، هنگامی که اولین قطره خونش بر زمین می‌ریزد، همانا خداوند از غیب می‌داند، چه کسی تقوا را رعایت می‌کند.»

3. مبارزه با نفس

قربانی کردن نمادی از قطع دلبستگی و جلوه‌ای از ایثار مال در راه محبوب واقعی است و انجام قربانی موجب قطع علقه‌های روحی و مالی است.قربانی حیوان اشاره به قربانی و ذبح حیوانیت انسان دارد؛ یعنی به انسان می‌آموزد که باید برای رسیدن به کمال انسانی، نفس حیوانی خویش را در همین‌جا بکشد و قصد کند که دنبال هوا و هوس نفس نرود در واقع، قربانی درسی است که حضرت ابراهیم - علیه‌السلام- به امر خداوند برای انسان‌ها به یادگار گذاشت. ابراهیم - علیه‌السلام - وقتی به ذبح اسماعیل مأمور شد، بدون هیچ تردیدی به جانب خداوند رفت و از پیروی هوا و هوس پرهیز نمود و جگرگوشه خودش را برای تقدیم به خداوند، آماده قربانی کرد.

امام سجاد - علیه‌السلام- به «شبلی» می‌فرماید: «فَعِنْدَ مَا ذَبَحْتَ هَدْیَکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَ الطَّمَعِ بِمَا تَمَسَّکْتَ بِهِ مِنْ حَقِیقَةِ الْوَرَعِ وَ أَنَّکَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ إِبْرَاهِیمَ (ع) بِذَبْحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَرَةِ فُؤَادِهِ وَ رَیْحَانِ قَلْبِهِ وَ حَاجَّهُ[17]؛ آیا هنگام قربانی، نیت کردی که حنجره طمع را ذبح می‌کنی؟ و آیا نیت کردی که با این عمل از سنّت ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ پیروی کنی که پسرش و میوه قلبش و گُل سرسبدش را برای خداوند قربانی نمود؟»

او گفت: نه.

امام سجاد - علیه‌السلام- فرمود: «پس تو قربانی نکرده‌ای».

 امام صادق- علیه‌السلام- نیز می‏فرماید: «وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِیحَة[18]؛ به هنگام کشتن قربانی، گلوی هوای نفس و حنجره خواهش‌های بیجای دل و طمع را ببر! و به حیات آن‌ها خاتمه بده تا از هر زبان و فتنه در امان باشی»

باز در آن کوش که قربان کنی                                هرچه کنی کوش که با جان کنی

تیغ وفا بر گلوی جان بنه                                       گردن تسلیم به فرمان بنه

ساحت این عرصه که ارضِ مناست                         سر به سر این دشت فنا در فناست

هر که نشد کشته به شمشیر دوست                     لاشه مردار به از جان اوست

4.  اطعام و توجه به مستمندان

یکی دیگر از درس‌های تربیتی قربانی دادن، توجه به اطعام و سیر کردن مستمندان است. قرآن مجید صراحت دارد بر اینکه، گوشت قربانی برای طعام فقرا و مساکین است: «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ[19]؛ از گوشت آن‌ها بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید»

فرق میان «قانع» و «معتر» این است که «قانع» به کسى مى‏ گویند که اگر چیزى به او بدهند قناعت مى‏کند و راضى و خشنود مى‏ شود و اعتراض و ایراد و خشمى ندارد؛ اما «معتر» کسى است که به سراغ تو مى‏آید و سؤال و تقاضا مى‏ کند و اى بسا به آنچه مى‏ دهى راضى نشود و اعتراض کند. مقدم داشتن «قانع» بر «معتر» نشانه این است که آن دسته از محرومانى که عفیف النفس و خویشتن دارند باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.[20]

خداوند متعال در جای دیگر می‏ فرماید: «وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی‏ أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیر[21]؛ و در ایّام معیّنى نام خدا را، بر چهارپایانى که به آنان داده است، (به هنگام قربانى کردن) ببرند؛ پس از گوشت آن‌ها بخورید و بینواى فقیر را نیز اطعام نمایید.»

رسول خدا - صلی الله علیه وآله –می‌فرمایند: «إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْأَضْحَى لِتَتَّسِعَ مَسَاکِینُکُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُمْ[22]؛ قربانى را خدا براى آن گذاشت تا توسعه‌اى بر فقرا در گوشت باشد، پس به فقرا از آن بخورانید»

امام باقر – علیه‌السلام- نیز می‌فرمایند: «إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاءِ[23]؛ خداوند عزوجل طعام دادن و قربانی کردن را دوست دارد»

همچنین از امام صادق – علیه‌السلام- درباره گوشت قربانی پرسیده شد، ایشان فرمودند: «وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ – علیهما السلام- یَتَصَدَّقَانِ بِثُلُثٍ عَلَى جِیرَانِهِمْ وَ بِثُلُثٍ عَلَى السُّؤَّالِ وَ بِثُلُثٍ یُمْسِکَانِهِ لِأَهْلِ الْبَیْت[24]؛ و همیشه علی بن الحسین و ابو جعفر - علیهما السّلام- ثلث قربانى را صدقه همسایگان و ثلث دیگر را صدقه سائلان می‌ساختند و ثلث سوم را براى خانواده نگاه می‌داشتند.»

5.توکل

آخرین توصیه و درس تربیتی که در این جلسه از این عمل اسلامی قربانی می‌آموزیم، درس توکل است.

امّ سلمه نزد رسول خدا - صلی الله علیه وآله - آمد و گفت: یا رسول اللّه! عید أضحى فرا می‌رسد و من بهاى قربانى ندارم؛ پس آیا اجازه دارم قرض بگیرم و قربانى کنم؟ حضرت فرمود: «اسْتَقْرِضِی وَ ضَحِّی فَإِنَّهُ دَیْنٌ مَقْضِیٌّ[25]؛ قرض بگیر و قربانی کن؛ زیرا آن قرضی ادا شدنى است»

این نشان می‌دهد که با توکل به خدا فرد قرض بگیرد و قربانی را انجام دهد.

در روایت دیگری امیرالمومنین علی- علیه‌السلام- می‌فرمایند: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی الْأُضْحِیةِ لَاسْتَدَانُوا وَ ضَحَّوْا إِنَّهُ لَیغْفَرُ لِصَاحِبِ الْأُضْحِیةِ عِنْدَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا[26]؛ اگر مردم می‌دانستند چه پاداشی در قربانی کردن وجود دارد قرض می‌گرفتند و قربانی می‌کردند؛ زیرا صاحب قربانی با اولین قطره‌ای که از خون آن می‌ریزد، بخشیده می‌شود.»

گریز و شعری در فراق شهدای منا

سال گذشته در ایامی که ابراهیم ـ علیه السلام ـ اسماعیلش را به قربانگاه ‌برده، عده‌ای از حاجیان عزیز ما نیز خود را به قربانگاه منی رساندند. اسماعیل ـ علیه السلام ـ می‌دانست که تحمل مرگش برای مادرش سخت است، فرمود: پیراهن خونی مرا برای مادر ببرید تا آرام شود. اما من نمی‌دانم چه می‌کشند آن مادرانی که هنوز بدن‌های پاک عزیزانشان از منی برنگشته است! و یا اینکه بدن‌های کبود و له شده حاجیانشان را در مقابل دیدگانشان قرار دادند!

می‌سرایم از غم و درد مِنا                         

  شیعه را آن غِصّۀِ درد آشنا

عاشقان را دیدۀِ مانده به راه                       

غِصّۀِ گم گشتن یوسف به چاه

می‌سرایم در تب دلواپسی                          عاشقان را مثنویِ بی‌کسی

دیده‌های منتظر بر راه را                          

   حُرم آتش، بر لبانِ آه را

از عراق و از یمن تا از دمشق                  

     دم به دم افزون‌تر آید شورِ عشق

عرشیان و فرشیان بی‌تاب او                    

     از حجاز آید شمیمِ ناب او

سُرمه در چشمِ سَحَر، شب می‌کند           

     آسمان از داغ او، تب می‌کند

بوی دیگر می‌دهد آدینه‌ها                      

      گشته برپا کربلا در سینه‌ها

از یمن آید شَمیمی دلنواز                    

        فاشِ مستی می‌کند، پیمانه راز

سینه‌ها لبریز شوق و اشتیاق                  

      صبحِ صادق چیره بر شامِ فراق

می‌رسد ما را سحرگاهِ ظُهور                  

       رو به پایان می‌رسد این راهِ دور

ساغرِ سبز وِلا بِگرفته دست                           می‌رسد ساقیِ صَهبای اَلَست

آن محمد زادۀِ حیدر تبار                        

       در میان بسته علی را ذوالفقار

از سعودی‌ها بگیرد تا حرم                    

        بیرق سبز ولا آرد علم

نعرۀِ انِّی اَنالمهدی زند                      

         اندرون کعبه بُتها بشکند

آرزو داریم وصل یار خویش                

         در دل شوریدۀِ غمبارِ خویش

جوی خون شد از منا جاری به حج          

    یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج[27]

 


[1]. روش سؤالی.

[2]. پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله‌العظمی بهجت (ره).

[3]. صافات/102.

[4]. تفسیر نمونه، ج‏19، ص 112.

[5]. تاریخ انبیاء، ج 1، ص 164- 169، با دخل و تصرف.

[6]. تفسیر نمونه، ج‏19، ص 113.

[7]. همان، ص 114.

[8]. تفسیر ابو الفتوح رازى، ج9، ص 326.

[9]. بقره/131.

[10]. نساء/125.

[11]. الکافی، ج‏6، ص 31.

[12]. مائده/127.

[13]. حج/37.

[14]. کنز العرفان، ج 1، ص 314.

[15]. تفسیر نمونه، ج‏14، ص 110.

[16]. وسائل الشیعة، ج‏14، ص 207.

[17]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص 171.

[18]. بحار الأنوار،، ج‏96، ص 125.

[19]. حج/36.

[20]. تفسیر نمونه، ج‏14، ص 108.

[21]. حج/28.

[22]. بحار الأنوار، ج‏96، ص 296.

[23]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص 36.

[24]. الکافی، ج‏4، ص 499.

[25]. من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص 213.

[26]. علل الشرائع، ج‏2، ص 440.

[27]. منصور نظری.



 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد