ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات:
سؤال ⬅️ آخر کار انسان چه می شود؟
پاسخ اجمالی :👇
عالم آخرت ، عالم همیشگی و جاودانگی است و انسانها در آنجا مخلّد هستند یعنی مثل دنیا نیست که پایان داشته باشد، آخرت با دنیا شباهت هایی دارد و تفاوت هایی هم دارد، از جمله تفاوت ها همین بی پایان بودن است ( اگر برای دنیا بعدش جهنم و بهشت است برای آخرت بعد نداریم که بگوییم بعدش چی.. ) همین بی نهایتی آن، تنوع طلبی و حس جاودانگی انسان را پاسخ می دهد پس نیاز به بعد نداریم، اگر دنیا نیاز به بعد دارد چون پایان دارد و حس حب جاودانگی انسان را پاسخ نمی دهد لذا باید آخرتی باشد اما آخرت بی پایان است و نیازی نیست بعدش سرای دیگری وجود داشته باشد.
پاسخ تفصیلی 👇
الف – آخر کار انسان کجاست؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سؤال پیش میآید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان میتواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمیباشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و ...؟
بدیهی است که حدّی ندارند، چرا که اینها همه کمالات هستند و تجلی آن هستی محض. «کمال حقیقی» همان الله جلّ جلاله میباشد که محدود به حدّی نیست. لذا سیر تکاملی بشر نیز چون «انّا الیه راجعون» است، حدّی ندارد که بدان متوقف شده و بگوید این آخرش است. هر چه رشد کند، هر چه بیشتر وجودش تجلی کمالات گردد، باز به پایان یا آخر نمیرسد. چنان چه هیچ کس نمیتواند در این عالم (یا حتی عالم دیگر) به آخر علم یا ثروت و غنا برسد و اگر تمامی علوم و سرمایهها را نیز یک جا جمع کنند و به کسی بدهند، باز هم جای بیشتر شدن دارد و آخرش نیست. پس فرض آخر و پایان، یک خطای تصور ذهنی است و نه یک ضرورت عقلی.
ب – آیا یک جا ماندن بیمیلی (زدگی) نمیآورد؟
البته که یک جا ماندن، بیمیلی و زدگی میآورد. آن هم برای انسانی که به قول شما، میل به بینهایت دارد. اما دقت شود که یک جا ماندن یعنی «سکون»، که عاقبت موجب فساد نیز میشود (همان دلزدگی خود نوعی فساد در شوق است)، اما در بهشت سکونی نیست که خستگی و دلزدگی بیاورد، بلکه «ثبات» است و معنای این دو خیلی با هم فرق دارد. انسان از این که مثلاً ده ساعت روی یک صندلی بنشیند و به یک منظره نگاه کند، خسته و دلزده میشود، اما هیچگاه از ثبات وجودی خود یا ثبات عقل و ایمانی خود، خسته و دلزده نمیشود.
متأسفانه، اغلب ما مردم (مسلمان یا اهل کتاب و معتقد به بهشت و جهنم)، نه جهنم را درست شناختهایم و نه بهشت را؛ لذا گمان میکنیم که بهشت یعنی کاخی در وسط یک جنگل سبز و مملو از انواع و اقسام خوردنیها، نوشیدنیها، لباسها و تجویزها و سایر لذاتی که برای بدن بهشتی است.
شباهتهایی بین این عالم و آن عالم هست و البته تفاوتهایی هم وجود دارد. اما همین شباهتها سبب میشود تا شناخت و درک عالم دیگر برای ما در این عالم، ممکن و میسر گردد
در این عالم انسان هم لذت مادی دارد و هم لذت معنوی، این دو از هم جدا هستند، هر چند که در امتداد یک دیگر باشند و یا در یک دیگر تأثیر بگذارند. به عنوان مثال: تناول یک غذای خوب و خوش مزّه، بسیار لذت (مادی) دارد، اما به هیچ وجه با لذت «لقای محبوب»، هم سنخ و قابل قیاس نیست، و اگر آن غذای خوب در کنار یار میل شود، لذتش چند برابر شده و دیگر قابل توصیف نمیباشد. بهشت نیز همینطور است. لذت اکله، اشربه، حور و قصور یک لذت است، اما لذت لقاء الله، وصال محبوب و قرار گرفتن در «عند ملیک مقتدر»، یک لذت دیگر است.
دقت شود که نعمات بهشتی، سفرهی محبوب است برای عاشق از سفر رسیده، نه این که هدف و مقصود و محبوب همان باشد.
پس، بهشت یک جا ماندن، یک جا ساکن شدن، مدتی طویل خوردن و آشامیدن و تزویج نیست که دلزدگی بیاورد، بلکه ثباتِ بدون تزلزل، بدون دغدغه، بدون خطر، بدون احتمالات و ...، در مسیر رشد و کمال همیشگی است که بسیار لذت بخش، شورآفرین و شوقآور میباشد و این سیرِ کمالی، پایانی ندارد.
***************
ج – آیا جهنمی، اهل بهشت میشود؟
هم بهشت طبقات و درجات دارد و هم جهنم. اما تفاوت سیر در این طبقات و درجات در این است که کسی که وارد بهشت شد، هیچگاه از آن اخراج یا خارج نمیشود، اما دلیلی نیست که هیچ کس در هیچ شرایطی از جهنم خارج نگردد.
بدیهی است که انسان دارای باورهای اعتقادی و نیز رفتارهای عملی میباشد. پس هر کدام ثواب یا عقاب مخصوص خود را دارند. از این رو کسانی که در زندگی دنیوی اعتقادی به پروردگار عالم، مبدأ و معاد، نبوت و ولایت نداشتند، در این دنیا سیر قهقرایی طی کردهاند و خداوند متعال برای آنان «خلود = جاودانگی» در جهنم را وعید داده است، اما اگر کسانی اعتقادات درستی داشتهاند، ولی در عمل درگیر گناهانی شده بودهاند که هر چند آنها را به کفر نکشانده است، اما با عذابهای مرگ، قبر، برزخ پاک نشده و یا قابل شفاعت نیز نگردیدهاند چه؟ از یک سو به خاطر اعتقاداتشان لایق بهشت میباشند و از سوی دیگر به خاطر کردارشان لایق جهنم میگردند.
مرحوم علامه حلّی، برای خروج مؤمنین گناهکار جهنمی و ورودشان به بهشت دو دلیل اقامه مینماید:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست. به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمیشود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما میباشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمیشود.(کشف المراد، همان، ص 414).
در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.
د – در قرآن کریم، برای 13 جرم و معصیت (که کفر و شرک در رأس آنها قرار داده است)، خلود در جهنم تصریح شده است:
1. کافران (آل عمران116) - 2. مشرکان (نحل29) - 3. منافقان (مجادله17) - 4. مرتدان (آل عمران86-88) - 5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف36) - 6. دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه63)
7. ظالمان و ستمگران (شوری45) - 8. اشقیاء (هود106-107) - 9. آنها که غرق در گناهند (بقره81) - 10. قاتل مومن (نساء 93) - 11. رباخواران (بقره 275) - 12. سبک اعمالان (مومنون102-103) - 13. گنهکاران به طور عام (جن23).
اما از سوی دیگر میفرماید که خداوند متعال به غیر از شرک، هر گناهی را که بخواهد میبخشد و او عادل است، به هیچ کس، اندک ظلمی نمیشود:
«إنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَكَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن یشَاءُ وَمَن یشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یزَكِّی مَن یشَاءُ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلًا» (النساء، 48 و 49)
ترجمه: مسلماً خدا این را كه به او شرك ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشاید و هر كس به خدا شرك ورزد به یقین گناهى بزرگ بربافته است * آیا به كسانى كه خویشتن را پاك مىشمارند ننگریستهاى [چنین نیست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمىبینند»
براساس روایتی كه از امام صادق(ع) نقل شده است، انسانها در قیامت سه دستهاند. یك دسته انسانهاییاند كه در عالم حشر در آن هنگام كه مردم درگیر مواقف و عوالم حشرند، تحت سایه خداوند و در جوار قرب حقند و نیاز به طی آن عوالم و مواقف ندارند چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر گذاشتند. گروهی دیگر انسانهاییاند كه باید از حساب و عذاب بگذرند كه از جمله آن جهنم موقت است تا پس از پس تطهیر و تسویه در عالم قیامت به خدا برسند و عدهای دیگر انسانهاییاند كه چون مجموع وجودشان رو به غیر خدا داشته و در حال فرار از خدا بودهاند به قعر جهنم فرو خواهند رفت، (بحارالانوار، ج 7، ص 183، روایت 31).
بنابراین عدهای مستقیم وارد بهشت و بهشتها میشوند، عدهای پس از گذر از مواقفها و از جمله جهنم موقت وارد بهشت میگردند و عدهای نیز در جهنم جاودانه خواهند بود.
به بیانی دیگر: همه كسانی كه وارد جهنم میشوند برای همیشه در جهنم نخواهند بود و تنها عدهی خاصی مانند كافران برای همیشه در جهنم خواهند بود، (ر.ك: آیتالله مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 483، دار الكتب الاسلامیه).
سلام علیکم
علامه شعرانی در کتاب دمع السجوم( ترجمه نفس المهموم شیخ عباس قمی) در خصوص قاتل حضرت امام حسین علیه السلام می گویند: از اختلاف علماء درباره قاتل امام حسین علیه السلام معلوم می شود که اطمینان به صحت زیارت معروفه به ناحیه نداشتند، چون در آن زیارت نام شمر صریحا مذکور است و اگر اطمینان داشتند به صحت آن خلاف نمیکردند.
آیا این به سند زیارت ناحیه ضرری وارد نمی کند؟
پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص مسئله قاتل اصلی امام حسین علیه السلام، نقل های مختلفی ذکر شده است لذا مسئله قاتل امام ، تنها در زیارت ناحیه مقدسه نیست چون در برخی از نقلها هم چنانکه شیخ عباس قمی نقل کرده است : شش نفر از جمله :
📛سنان بن انس نخعی،
📛حصین بن نمیر، که تیر افکند بر وی، آن گاه از اسب فرود آمد و سر او برید و بر گردن اسب خویش آویخت.،
📛مهاجر بن اوس تمیمی،
📛کثیربن عبدالله شعبی؛
📛شمربن ذی الجوشن،
📛خولی بن یزید اصبحی
با این وجود اگر برخی در خصوص قاتل امام اختلاف دارند دلیل بر عدم قبول کردن زیارت ناحیه مقدسه نیست بلکه دلیلش این است که نقلهای دیگر نیز وجود دارد که نمی شود آنها را نادیده گرفت
******
البته اینها همه باهم قابل جمعند :✔️✔️✔️
" به این صورت که هر کدام نقشی در کشتن امام داشتند از این جهت همه را می شود گفت قاتلند "☑️
*******
زيارت ناحيه داراي سند معتبر است اين زيارت در کتاب المزار ابن مشهدي نقل شده است
خود ابن مشهدی در آغاز کتابش، تصریح می کند که این زیارات با سند متصل به من رسیده است. او می نویسد: «فإني قد جمعت في كتابي هذا من فنون الزيارات للمشاهد المشرفات- الى ان قال:- مما اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات»
ابن مشهدى اقاتل امام حسین علیه السلام از نظر شیخ عباس قمیلمزار الكبير (لابن المشهدي) ؛ ؛ ص16
هر چند نزد بعضی سند زیارت مذکور ثابت نشد باشد اما متن زیارت را قبول داشته باشند، و بحث این چنینی که علامه شعرانی مطرح کرده است، صرفا یک بحث علمی می باشد که مورد نقد نیز قرار می گیرد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
|
سه شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 18:0 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
اينكه گفته مي شود در شب عاشورا و در يكي از چادرها كه حمام مانند بوده است اصحاب و ياران امام حسين در آن غسل شهادت انجام دادند و چون غسل مي بايست با آب انجام شود ولي فرداي آن روز عطش تمام ياران امام را فرا گرفته بود متضاد به نظر مي رسد توضيح دهيد.
پاسخ:
در اين كه در كربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش با مشكل آب مواجه شدند ترديدي نيست و منابع و مآخذ تاريخي و روايي به روشني اثبات مي كند كه نيروهاي عمربن سعد مأموريت يافتند كه حسين بن علي و يارانش رادر مضيقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خيمه ها بشوند و نيروهايي را در اطراف فرات مستقر كردند تا اصحاب امام حسين(ع) نتوانند از فرات آب بياورند . در غير روز عاشورا امام و يارانش به سختي آب تهيه مي كردند ولي روز عاشورا مشكل آب بسيار جدي شد و حتي امام حسين(ع) وقتي كه خود را به آب رسانيد و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصين بن تميم به سوي آن حضرت تير پرتاب كرد و در نتيجه نتوانست آب بخوردو امام حسين و يارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسيدند و اگر روايت و يا تاريخي بر خلاف اين باشد ، نمي توان آن را در برابر اين همه روايات كه مي گويند امام حسين و يارانش همه با لب تشنه شهيدند، پذيرفت. بلكه همه روايات مي گويد: امام حسين ويارانش با لب تشنه به شهادت رسيدند و اين منافات ندارد با اين مطلب كه امام حسين و يارانش در آن روز ها و حتي شب عاشورا آب تهيه كرده باشند.
البته در اين هم ترديدي نيست كه امام و ياران و خاندانش در آن روزها آب تهيه مي كردند. و چنين نبود كه در آن سه روز كسي آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوايي گرم كسي سه روز اصلا آب نخورده مي ميرد و نمي تواند دوام بياورد ولي با اين حال روز عاشورا امام حسين و يارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسيدند.
براي مثال به برخي از مآخذ و منابع روايي و تاريخي اشاره مي كنيم:
1. امام سجاد عليه السلام فرمود: «و قد منع ابي من الماء الذي كان مطلقا للسباع و الوحوش» پدرم را از آبي كه براي درنده ها و حيوانات آزاد بود، منع كردند.(1)
2. عبيدالله بن زياد به عمر بن سعد نوشت: اي عمر بن سعد ! بين امام حسين و آب حايل شو، كار را بر او سخت بگير و نگذار حتي يك قطره آب بنوشند. وقتي كه اين نامه رسيد ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور كرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسين و يارانش ديگر نتوانستند به راحتي آب به دست بياورند. (2)
3. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال براي پدرش امام حسين گريه كرد و هروقت براي او آب مي آوردند مي گريست و مي فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (3)
4. وقتي كه حضرت ابوالفضل به ميدان مي رفت امام حسين فرمود: براي اين بچه ها كمي آب بياور. (همان، ص 41 ، س 13) اين مي رساند كه روز عاشورا حتي در خيمه ها براي بچه ها هم آب نبوده است.
5. علي اكبر پس از كمي جنگ به خيمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پاي درآورده است. (4)
6. روز عاشورا امام حسين و ابوالفضل با هم براي آوردن آب به سوي فرات رفتند ولي نيروهاي عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بياورند (5).
7. امام حسين(ع) تلاش مي كرد آب به خيمه ها بياورد ولي شمر گفت: نمي گذارم آب برداري مگر اينكه كشته شوي. (6) اين مي فهماند كه اما م روز عاشورا، تلاش مي كرد به خيمه ها آب بياورد و در خيمه ها مشكل آب وجود داشته است.
8. در روايتي آمده است كه امام حسين (ع) خود را به آب رسانيد ولي وقتي خواست بخورد ، حصين بن تميم با تير آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (7)
اين مي رساند كه دشمن مراقب بود كه آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پاي درآيد.
9. يكي از نيروهاي عمر بن سعد گفت : اي حسين بن علي! آيا آب فرات را مي بيني به خدا سوگند نمي گذاريم يك قطره از آن بنوشي تا بميري. امام حسين دست به آسمان بلندكرد و گفت: خدايا! او را با تشنگي بكش. دعاي امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (8)
10. يزيد بن الحصين از ياران امام حسين به نيروهاي عمر بن سعد گفت: اي مردم! اين آب فرات است ، سگها و خنزيرها از آن مي خورند و شما نمي گذاريد فرزند پيامبر از آن استفاده كند، آيا اين انسانيت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسين بايد تشنه بميرد. (9).
11. عبدالله بن حصين ازدي با صداي بلندگفت:اي حسين بن علي! آيا آب فرات را مي بيني كه همچون آسمان آبي صاف است ، به خدا سوگند يك قطره از آن خواهيد نوشيد تا از تشنگي بميريد. (10).
12. حر بن يزيد به نيروهاي عمربن سعد گفت: «...و شما امام حسين ، اصحاب ، زنان و كودكان او را از آب فرات منع كرديد در حالي كه از آن آب يهوديان ، مسيحيان ، زرتشتيان مي خورند و خوكها و سگهاي عراق در آن فرو مي روند. اي مردم! بدانيد كه تشنگي آنها را از پا درآورده است..» (11)
در نتيجه دشمن به طور جدي مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، مي توانستند آن حضرت را از آب محروم كنند وچنين هم كردند ، توجه به اين داشته باشيم كه قصد دشمن اين بود كه امام ويارانش را بكشند و اثري هم از اين جنايت در تاريخ نماند.
قلمها در دست آنها بود و هر جور مي خواستند مي كردند . حقايق را وارونه نشان مي دادند و تلاش مي كردند حادثه كربلا يك حادثه ساده قلمداد كنند بسياري از ستم هايي را كه در كربلا بر اهلبيت امام حسين(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنايات بني اميه در كربلا بيش از اينهايي است كه الان در دسترس داريم.
آيت الله مطهري در حماسه حسيني آورده است كه مسأله تشنگي امام حسين(ع) از مسلمات است و يك مسأله يقيني و قطعي است (12) و با تهيه آب در شب عاشورا و غسل كردن و وضو گرفتن، اين مشكل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسيدند.(13)
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 46، ص 109 س2.
2. منتهي الامال ، ج 1، ص 625، چاپ هجرت و تاريخ طبري هشت جلدي ج 4، ص 311.
3. (بحارالانوار ، ج 45 ، ص 149، س 8.
4. همان، ص 43.
5. همان، ص 50، س 1.
6. همان، ص 51، س 18.
7. تاريخ طبري ، هشت جلدي، چاپ بيروت ، ج 4، ص 343 س 12.
8. بحار ، ج 44، ص 317، س 9.
9. بحار ج 44، ص 318.
10. بحار، ج 44، ص 389.
11. تاريخ طبري، ج 4، ص 325.
12.حماسه حسینی، ج 2، ص 217.
13. درباره اين مساله مي توانيد به مآخذ زير مراجعه كنيد:
1. بحارالانوار.
2. منتهي الامال.
3. تاريخ طبري ج 4.
4. احقاق الحق ج 11.
5. قصه كربلا نوشته علي نظري منفرد .
6. تأملي در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفريان.
7. اعيان اشيعه.
8. المجالس السنيه.
خلاصه پاسخ
از روز هفتم محرم سپاه دشمن مانع امام حسین و یارانش از دستیابی به آب شد اما در این سه روز کم و بیش اصحاب امام به سختی آب می آوردند از جمله آب در شب عاشورا وجود داشت اما مشکل تشنگی و عطش شدید برای روز عاشورا است که جنگ واقع شد و به هیچ وجه دشمن اجازه برداشتن آب حتی به حضرت ابوالفضل و امام حسن علیه السلام را نداد