جلوه هایی از حقیقت وجودی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در قرآن و نهج البلاغه
حضرت محمد مصطفی آخرین فرستاده الهی، است که آوای توحید و نیکبختی انسان را در جهان هستی سرود ؛ آخرین سفیر الهی و کلمه الله الاعظم و کلام تکوینی خدا؛ پیامبری که حقیقتی عینی و جاودانه است؛ ذخیره ای تمام نشدنی و حقیقتی عینی و انسانی که شناخت ابعاد مختلف شخصیت و دستیابی به عمق سیره، سلوک و سنت او به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است؛ خاتم الانبیاء و قله رفیع کمال انسانی است؛ خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است؛ آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم است و
در این نوشتار سعی داریم به برخی از ویژگی های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) از نگاه قرآن کریم و نهج البلاغه علی (ع) اشاره کنیم.
سیمای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آیینه قرآن کریم
در قرآن کریم، درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بسیار سخن گفته شده است؛ اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کنار اطاعت از خدا مطرح شده است؛ آزار و ایذاء پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گردیده است؛ خلق و خوی الهی پیامبر اکرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر «و انک لعلی خلق عظیم»، توصیف شده است و آن حضرت به عنوان «رحمه للعالمین» معرفی شده است.بنا بر آیات قرآن، وجود پیامبر اسلام، لطفی بر بشریت، رحمتی برای عالمیان، الگویی ابدی برای نسل بشر و شاهدی برهمه انبیای الهی است. خداوند دو صفت رافت و رحمت را که از اوصاف الهی است، درمورد پیامبر محبوب خود ذکر می کند و او را « رئوف و رحیم » می خواند. خداوند بارها نام پیامبر را درکنار نام خود بیان می کند و بدین ترتیب شأن والای او را به یاد می آورد. برای نمونه در آیات آمده است:« عزت برای خدا و رسول است » (منافقین/ ۸)، خدا و رسول را اطاعت کنید ( نساء/ ۵) ، دعوت خدا و رسول را اجابت کنید. (انفال/ ۲۴ )
خداوند یکتا، خلق و خوی پیامبر را عظیم و ستودنی اعلام می کند. در آیات ۴۵ و ۴۶ سوره احزاب، قرآن، ستایش پیامبر اعظم را به اوج رسانده ، ویژگیهای آن حضرت را پی درپی بیان می کند . ازجمله درآیات ۴۵ و ۴۶ سوره احزاب می فرماید :« یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا" و مبشرا" و نذیرا" و داعیا" الی الله باذنه و سراجا" منیرا" » ؛ «ای پیامبر ، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده دهنده و بیم دهنده باشی و مردم را به فرمان خدا به سوی او بخوانی و چراغی تابناک باشی .»
چه نیکوست که در ادامه سیمای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در کلام خدا به نظاره بنشینیم:
مربی و اسوه انسان ها
قرآن کریم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را مربی و اسوه انسان ها معرفی می کند؛ « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».
فضایل اخلاقی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
اخلاق نیکو
یکی از ویژگیهایی که قرآن کریم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به آن تحسین می کند، اخلاق نیکوی آن حضرت است؛« و ِنک لَعلی خلق عظیم؛ و یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی»
نرم خویی و مهربانی
از دیگر ویژگیهای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که سبب شد دلهای بسیاری از امت زمان پیامبر شیفته آن حضرت شود و به راه راست هدایت یابند، «نرم خویی و مهربانی» حضرت بود که قرآن کریم نیز به آن اشاره می کند: ««فبِما رحمة من الله لنت لَهم ولَو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ پس به برکت رحمت الهی (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند.»
دلسوزی و خیرخواهی
یکی از خصوصیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، «دلسوزی و خیرخواهی» آن حضرت بود که قرآن نیز او را با این خصلت پسندیده معرفی می کند؛« لَقَد جاءکم رسول من اَنفسکم عزیز عَلیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رَئوف رحیم؛ همانا فرستاده ای از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایی شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است .
پیامبر رحمت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، پیامبر نور و رحمت است و خداوند در قرآن می فرماید: و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین .
ویژگی های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) از زبان علی (ع)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «علی! کسی جز تو و من خدا را نشناخت و کسی جز خدا و تو مرا نشناخت و کسی جز خدا و من تو را نشناخت.»
آری مردانی همچون علی (ع)، می توانند شناخت حقیقی از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) داشته باشند. اما «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید»
حضرت علی (ع) در ضرورت شناخت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را اطاعت نمایی، تا رهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) باز داشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت.»
در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او می فرماید:« پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در (راه و رسم) او الگویی است برای الگو طلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.»
حضرت علی (ع) در جایی دیگر هم می فرماید:« پس براستی کسی که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویی را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.»
در ادامه به برخی از ویژگی های پیامبر (صلی الله علیه و آله) که امیرالمومنین علی (ع) در نهج البلاغه به آنها اشاره کرده است، می پردازیم:
در خطبه دوم نهج البلاغه می خوانیم: «و شهادت می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله) بنده خدا و فرستاده اوست. خداوند او را با دینی آشکار و نشانه ای پایدار و قرآنی نوشته شده و استوار و نوری درخشان و چراغی تابان و فرمانی آشکار کننده فرستاد تا شک و تردیدها را نابود سازد و با دلایل روشن استدلال کند و با آیات الهی مردم را پرهیز دهد و از کیفرهای الهی بترساند. »
در خطبه ۷۲ نهج البلاغه، حضرت علی (ع)، ویژگی های پیامبر (صلی الله علیه و آله) را این گونه بر می شمارد؛
«بار خدایا! ای گستراننده هر گسترده! و ای نگهدارنده آسمان ها! و ای آفرینده دل ها بر فطرت های خویش! دل های رستگار و دل های شقاوت زده.
گرامی ترین دروها و افزون ترین برکات خود را بر محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده ات اختصاص بده، که خاتم پیامبران گذشته، و گشاینده درهای بسته و آشکار کننده حق با برهان است. دفع کننده لشکرهای باطل، و درهم کوبنده شوکت گمراهان است، آن گونه که بار سنگین رسالت را بر دوش کشید، و به فرمانت قیام کرد، و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت. حتی یک قدم به عقب برنگشت، و اراده او سست نشد. و در پذیرش و گرفتن وحی، نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود. و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار، و راه را برای جاهلان روشن ساخت، و دل هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند. پرچم های حق را برافراشت. و احکام نورانی را برپا کرد؛ پس او پیامبر امین، و مورد اعتماد، و گنجینه دار علم نهان تو، و شاهد روز رستاخیز، و برانگیخته تو برای بیان حقایق، و فرستاده تو به سوی مردم است.»
وصف پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) در خطبه ۹۴ نهج البلاغه از زبان علی (ع)، شنیدنی است؛
«تا اینکه کرامت اعزام نبوت از طرف خدای سبحان، به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) رسید. نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمین ها کاشت و آبیاری کرد، او را از همان درختی که دیگر پیامبران و انبیاء خود را از آن آفرید، به وجود آورد، که عترت او بهترین عترت ها، و خاندانش بهترین خاندانها، و درخت وجودش از بهترین درختان است. در حرم امن خدا رویید و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن، سر به آسمان کشیده که دست کسی به میوه آن نمی رسید، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیشوای پرهیزکاران، و وسیله بینایی هدایت خواهان است. چراغی با نور درخشان، و ستاره ای فروزان، و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حکم او عادلانه است. خدا او را زمانی مبعوث فرمود که با زمان پیامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نیکوکاری فاصله گرفته و امت ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند.
در خطبه ۹۶ نهج البلاغه هم امیرالمومنین علی (ع)، از الفت و مهربانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) سخن می گویند؛
«قرارگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریف ترین پایگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد. دل های نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیده ها به سوی اوست، خدا به برکت وجود او کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنی ها را خاموش کرد. با او میان دل ها الفت و مهربانی ایجاد کرد و نزدیکانی را از هم دور ساخت. انسان های خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند، و عزیزانی خودسر ذلیل شدند. گفتار او روشنگر واقعیت ها، و سکوت او زبانی گویا بود.»
در خطبه ۱۰۰ نهج البلاغه، حضرت علی (ع)، به ویژگی های دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره می کنند؛
«و گواهی می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست. او را فرستاد تا فرمان وی را آشکار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت، رسالت خویش را به انجام رساند، با راستی و درستی به راه خود رفت، و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذاشت. هر کس از آن پیشی گیرد از دین خارج و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هر کس همراهش باشد رستگار شود. راهنمای این پرچم، با درنگ و آرامش سخن می گفت، و دیر و حساب شده به پا می خاست، و آنگاه که بر می خاست سخت و چالاک، به پیش می رفت. پس چون در اطاعت او درآمدید و او را بزرگ داشتید، مرگ او فرا رسید و خدا او را از میان شما برد. پس از او، چندان که خدا خواهد، زندگانی می گذرانید، تا آن که خدا شخصی را برانگیزاند که شما را متحد سازد، و پراکندگی شما را جبران نماید. مردم! به چیزی که نیامده دل نبندید. و از آن که درگذشت، مایوس نباشید، که آن پشت کرده اگر یکی از پاهاش بلغزد، و دیگری برقرار باشد، شاید هر دو پا به جای خود برگشته و استوار ماند.»
حضرت در خطبه ۱۰۵ نهج البلاغه اینگونه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را وصف می کنند؛
«تا اینکه خدا محمد (صلی الله علیه و آله) را برانگیخت، گواهی دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده، پیامبری که بهترین آفریدگان در خردسالی، و در سن پیری نجیب ترین و بزرگوارترین مردم بود. اخلاقش از همه پاکان پاک تر و باران کرمش از هر چیزی بادوام تر بود.»
وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله) از زبان علی (ع) در خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه هم خواندنی است؛
«پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بی همانند، از سرزمین بطحاء۲، از چراغ های برافروخته در تاریکی ها، و از سرچشمه های حکمت برگزید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) طبیعی است که برای درمان بیماران سیار است. مردم های شفابخش او آماده، و ابزار داغ کردن زخم را گداخته. برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده، و یا داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.»
در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه ، حضرت علی (ع) به پارسایی پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره می کنند؛
«پیامبر (صلی الله علیه و آله) دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود. و می دانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست می داشت که زینت های دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد، یا اقامت در آن را آرزو نکند. و برای تبلیغ احکامی که قطع کننده عذرهاست، تلاش کرد و امت اسلامی را با هشدارهای لازم نصیحت کرد، و با بشارت ها مردم را به سوی بهشت فراخواند، و از آتش جهنم پرهیز داد. »
در خطبه ۱۱۶ نهج البلاغه هم حضرت به چگونگی انجام رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره می کنند که از بندگی رسول الله در برابر خدا حکایت دارد؛
«خداوند پیامبر را فرستاد تا دعوت کننده به حق، و گواه اعمال خلق باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدون سستی و کوتاهی، رسالت پروردگارش را رسانید، و در راه خدا با دشمنانش بدون عذرتراشی جنگید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیشوای پرهیزکاران و روشنی بخش چشم هدایت شدگان است.»
در خطبه ۲۳۱نهج البلاغه هم می توان به برکت وجود پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) پی برد؛
«پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آنچه را که به او ابلاغ شد، آشکار کرد، و پیام های پروردگارش را رساند. او شکاف های اجتماعی را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد.»
وداع حضرت علی (ع) با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)
حضرت علی (ع) در هنگام غسل دادن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، این گونه با خود نجوا کند؛ «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو، دیگران مصیبت دیدگان را به شکیبایی واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.
اگر به شکیبایی امر نمی کردی، و از بی تابی نهی نمی فرمودی، آنقدر اشک می ریختم، تا اشک هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می ماند، و اندوهم جاودانه می شد، که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است! چه باید کرد که زندگی را دوباره نمی توان بازگرداند، و مرگ را نمی شود مانع شد. پدر و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگه دار!»۲
پاورقی ها:
۱- سرزمین بطحاء، بین دو کوه ابوقیس و احمر را می گفتند، که محل زندگی قریش بود.
۲- خطبه ۲۵۳ نهج البلاغه
منبع: سایت شخصی علیرضا تاجریان
⬅️حکمت 30 نهج البلاغه:
الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.
⬇️
امام(علیه السلام) مى فرماید:
(از مجازات الهى) برحذر باش، برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده، که گویى آمرزیده است.(۱)
فرهنگ فارسی معین
🔽
1 - پرهیز کردن .
2 - ترسیدن
3_احتیاط کردن
خوف و رجاء ( ترس و امید )
⚛️چوب خدا صدا ندارد
⚛️دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد
🔴 سنت استدراج
وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) گمان نکنند مهلتى که به آنان مى دهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم فقط براى این که بر گناهان خود بیفزایند. و براى آنها، عذاب خوارکننده اى (آماده شده) است.
(آل عمران/178)
در علم اخلاق ذكر شده است كه انسان ماداميكه در اين عالم است، براى تكامل خودش هم خوف لازم دارد و هم رجاء، تا بتواند بار تكليف را تا سفر آخرت بكشد. اگر تازيانه خوف نباشد غير از هواپرستى كارى از او برنمى آيد و همينطور اگر رجائى هم نباشد شوقى ندارد و لذا فرمود:
مؤمن هميشه بين دو نور است كه هيچ يك بر ديگرى غالب نمى گردد و اگر يكى غالب گردد بار سفر را به منزل نمى رساند هر دو نور بايد مساوى باشند.
حديثى است كه مى فرمايد: اگر گناه تو گناه اولين و آخرين باشد باز هم از عفو خدا نااميد مباش، زيرا اگر به درگاهش بيائى تو را مى بخشد، چه مانعى دارد كه تو را پاك نمايد.
و در مقام خوف هم فرمود: اگر عمل تمام خائفين را هم داشته باشى باز هم بترس، چون ممكن است از آنكه خدا يك لحظه تو را به خودت واگذار كند كه اگر به خودت واگذار كند به كثافت كارى مى افتى.
⏺️داستان خوف و رجاء
شخصى از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) سؤال كرد كه بلعم باعورا چه شد كه با آن همه علم عاقبت مانند سگ شد؟
حضرت فرمود: چون خدا او را يك لحظه به خودش واگذار كرد.
عرض كرد: چه شد كه به خودش واگذارش كرد؟
حضرت فرمود: به واسطه آنكه شكر نعمت ننمود.
مؤمن عاقل بايستى صفت انبياء را كه تشبيه به چراغ شده است داشته باشد، يعنى چراغ دو چيز لازم دارد تا روشن شود، يكى روغن و ديگرى افروزنده آن ((كبريت)). اگر روغن نداشته باشد فتيله مى سوزد و اگر شعله اى به آن زده نشود خاموش است و روشن نمى شود. قلب مؤمن هم مانند چراغ است، نكند شيطان او را بفريبد.متوجه باشد كه خدا مى بخشد و از آن طرف هم به توسط كبريت خوف، روشن باشد تا بتواند سفر را طى كند
🔘وصیت لقمان به فرزندش
«عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ أَوْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا کانَ فِی وَصِیةِ لُقْمَانَ قَالَ کانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کانَ أَعْجَبَ مَا کانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ لَعَذَّبَک وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ لَرَحِمَک ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کانَ أَبِی ع یقُولُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا فِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یزِدْ عَلَى هَذَا»[۱]
«از امام صادق (ع) سوال شد وصیت لقمان چه بود؟ حضرت فرمودند: در آن شگفتیهایی بود و عجیبترین آنها چیزی است که به پسرش گفت: «بترس از خدای عزوجل، ترسیدنی که اگر به اندازه طاعت جن و انس آورده باشی هر آینه عذاب کند تو را و امیدوار باش خدایی را که اگر به اندازه گناهان جن و انس آورده باشی هر آینه تو را بیامرزد» پس آن حضرت فرمودند: پدرم فرمودند: همانا بندهای مؤمن نیست مگر آنکه در قلبش دو نور است، نور ترس و نور امید اگر این یکی وزن شود به آن چیزی افزون نشود...
🌹خوف و رجا در کنار هم، سبب عبودیّت است
خوف و رجا دو واژهای است که در ظاهر معانی ممتاز از یکدیگرند اما در حقیقت انسان آگاه را به یک هدف میرسانند. خوف و رجا از سویی فرد را چنان خائف میسازند که لحظهای از غفلتهای خویش چشم نمیپوشد و از آنها میهراسد یعنی به مقام ذلّ عبودیت میرسد، همین ذلّ عبودیت او را به بندگی میکشاند. از سوی دیگر رجایی در وجودش ایجاد میکند که تنها به یک معبود پناهنده میشود و از او طلب آرامش میکند و این پناهندگی و آرامش سبب عبودیت هرچه بیشتر او میگردد، خوف و رجا در انسان تعادل و حد میانهای است که باعث عبودیت فرد میشود.
🔘خوف، نتیجه نظر به خویشتن
اگر موضوع خوف و رجا را از دیدگاه عرفانی بررسی کنیم خواهیم گفت: عارف دو نظر دارد: نظری به خود و نظری به خدای خود.
در نظر اول آنچه میبیند نقصان، فقر و عیب خویش است که زمین وجودی او را فرا گرفته و آن را معیوب و آشفته ساخته است. از همین رو در مییابد اگر تمامی عبادات جن و انس را انجام دهد بازهم حق بندگی خدای سبحان را ادا نکرده و نزد حضرت حق سرافکنده و شرمسار است؛ زیرا نه تنها عبادت و اطاعتی که شایسته عرضه شدن بر درگاه ربوبیت است، همراه ندارد، بلکه حتی حمدی که او نسبت به معبود بر زبان میراند در ذات اقدس الهی نقص و عارضه ایجاد میکند؛ زیرا خداوند تنها خود حامد و ثناگوی خویش است و حمد و ثنای واجب الوجود از لسان ممکن الوجود امری ناممکن است.
در این نظر (نظر به خود) اگر حسنهای را میبیند نمیتواند آنرا به خود منسوب کند، زیرا
«ما أَصابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک»[۲]
«(آرى،) آنچه از نیکیها به تو مىرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست»
پس هر حسنهای که از ناحیه او صورت میگیرد به دلیل توفیقی است که حضرت حق به او عطا کرده است و اگر لطف و عنایت خدای سبحان نبود قادر به انجام آن حسنه نمیشد. از طرفی اگر مرتکب سیئه و گناهی میشود به دلیل نفسانیت وجود اوست و در واقع تنها عامل آن خودش است.
البته خدای سبحان در جایی دیگر میفرماید: «قُلْ کلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه»[۳]«بگو همه از جانب خداست» ممکن است با توجه به این آیه تصور شود که منشأ و مصدر اعمال خوب و بد انسان، خداوند سبحان است، اما چنین تصوری کاملاً اشتباه است. زیرا هر حسنهای که از ما صادر میشود به اذن حضرت حق است و فاعل حقیقیاش خدای سبحان است. خداوند ما را مختار آفریده است اگر ما به اذن حق از اختیار، حُسن استفاده را داشته باشیم این استفاده حَسَن منسوب به وجود حضرت حق است و اگر دچار سوءاستفاده شویم این بدی منسوب به خود ماست زیرا خود با انتخاب سوء دچار نقصان عمل گشتهایم. به همین جهت هنگامی که به خود مراجعه میکنیم خوف عارضمان میشود خوفی که تنها ترس از خویشتن ماست نه ترس از خداوند سبحان.
🔘رجا، نتیجه نظر به لطف خداوند
وقتی به لطف خدای سبحان نظر میکنیم مییابیم که انسان با عنایت حضرت حق از انواع کمالات، خیرات، عنایات بهرهمند است بدون آنکه استحقاق و قابلیت این الطاف را داشته باشد و یا اینکه از خداوند سبحان این عنایات را درخواست کرده باشد. امید انسان در دریافت عطای حضرت حق همان رجا است. حقیقتاً عامل رجای انسان نسبت به خداوند سبحان الطافی قدیمی است که حضرت حق نسبت به نوع بشر روا داشته است.
رجاء به خداوندی که نه طاعت اهل طاعت به او سودی رساند و نه عصیان اهل معصیت به او ضرری و اگر همه عالم معصیت کنند بازهم به خدائی او لطمهای وارد نمیشود.
⚛️موازنه خوف و رجا
حضرت امام (ره) میفرمایند: انسان باید همیشه در این دو نظر متردد باشد، نه از نقصان، تقصیر و قصورش در قیام به بندگی چشم بپوشد و نه از رحمت و عنایت خدای سبحان. یعنی زمانی که به خود مینگرد هیچ یک از اعمالش را قابل عرضه در محضر حق نبیند و چون به الطاف خداوند نظر میکند او را پروردگاری کریم مییابد که اگر او در جایگاه گنهکارترین افراد هم باشد، بازهم کرم ربانیاش اقتضا میکرد قلم عفو بر صفحه اعمالش درکشد.
🔴⬅️مختلف بودن درجات خوف و رجا در افراد
خوف و رجا، با توجه به حالات افراد و میزان معرفت آنها نسبت به خداوند سبحان متفاوت است. به طور مثال،
🔘خوف عوام از عذاب خدای سبحان است و تنها از این جهت نگرانند.
🔘خوف خواص از عتاب و سرزنش حضرت حق است.
🔘خوف خاصان -کسانی که در جمع بندگان خاص حضرت حق برگزیده شدهاند- از آن روست که شاید هیچگونه عتابی از جانب خدای سبحان برای آنها وجود نداشته باشد اما حضرت حق اذن ورود آنان را برای ورود به جنّت اللقای خود صادر نکند و آنان در بهشتی سکنی گیرند که تنها بهرهمندیشان از حور و غلمان و … باشد نه حضور در جنّت اللقای حضرت حق. چنین امری در دنیا نیز ممکن است صورت پذیرد چنانکه حضرت حق به بندهای انواع نعمات مادی را عطا کند اما لذت مناجات و خلوت با خود را از او دریغ نماید.
🔴قصور بندگان از عبادت حق
هیچ بندهای قادر نیست حق عبادت حضرت حق را به جا آورد، زیرا عبادت در واقع حمد و ثنایِ خدای سبحان است و لازمه آن شناخت و معرفتی است که حامد نسبت به محمود -کسی که او را حمد میکند- دارد و چون هیچ بندهای نمیتواند خداوند را آنطور که شایسته اوست بشناسد، پس نمیتواند چنان که شایسته اوست ثناگوی حق باشد.
پیامبراکرم (ص) فرمودند:
«مَا عَبَدْنَاک حَقَ عِبَادَتِک وَ مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک»[۴]
«ما تو را آنچنان که شایسته عبادتت بود، عبادت نکردیم و آنچنان که شایسته شناخت تو بود، نشناختیم»
حضرت امام (ره) در این روایت معتقدند جمله دوم بیانگر علت جمله اول است به این معنی که هیچ بندهای قادر نیست حق بندگی خدای سبحان را ادا کند؛ زیرا او را چنان که شایسته است نشناخته است،
چنانچه پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَى نَفْسِک»[۵]
«تو چنان هستی که خودت ثناگوی خود هستی»
خدای سبحان واجب الوجود است و بندگان ممکن الوجود و به همین جهت بنده، قاصر و ناتوان از ثناگویی ذات او است و به فرموده حضرت امام (ره) «قصور ذاتی حق ممکن است، زیرا ذات حق علو دارد و کسی نمیتواند به آن دست پیدا کند. لذا وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) را به عنوان واسطهای می
|
شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:13 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
یا رب به حق چارده معصوم العفو
یارب به حق احمد مختار العفو
بر خون فرق حیدر کرار العفو
یارب به حق ناله¬ی زهرای اطهر
در شعله ها بین در و دیوار العفو
یارب به حق مجتبی و غربت او
یارب به حق آن دل غم دار العفو
یارب به حق تشنه ای کز شدت ضعف
میدید رنگ آسمان را تار العفو
یارب به حق دیده ای که دائما بود
در ماتم کرببلا نمدار العفو
یارب به حق باقر و ظلمی که دیده است
در شام از آن قوم بد کردار العفو
یارب به حق صادق آنکه مثل زهرا
بر خانه اش آتش زده اغیار العفو
یارب به آن زندانیِ بغداد که داشت
دشنام و سیلی موقع افطار العفو
یارب به مولانا رضا کز شدت زهر
بر خویش می پیچید بی غمخوار العفو
یارب به مولایی که مظلومانه جان داد
در حجره ی دربسته محنت بار العفو
یارب به هادی آنکه او را مثل زینب
در بزم مِیْ بردند با اجبار العفو
یا رب به حق عسکری و سامرایش
گرد گناه از قلب ما بردار العفو
یارب به حق مهدی و اشک مدامش
بر گریه ی زینب سر بازار العفو
در پیش تو ای آنکه ستّارالعیوبی
بر کَرده هایم میکنم اقرار العفو
شاعر: سید رضا مؤید
| ردیف | عنوان فایل | حجم | پخش آنلاین | دانلود | لینک |
| ۱ | یا رب به حق چارده معصوم العفو + دعای قرآن به سر | 21.33 MB | | دانلود | لینک |