چهل حديث از امام حسن عسكري (علیه السلام)
قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَري(عليه السلام):
1- پرهيز از جدال و شوخي
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت ميرود و شوخي مكن كه بر تو دلير شوند.
(تحف العقول ص 486)
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِيَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّي يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3- هلاكت در رياست و افشاگري
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِيَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْي وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَي الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستي چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشي گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكني كني و در پيرياست باشي، زيرا اين دو، آدمي را به هلاكت ميكشانند.
4- گناهي كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتي لا تُغْفَرُ : لَيْتَني لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِي النّاسِ أَخْفي مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَي الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِي اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهاني كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمي ] بگويد: اي كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.
5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَي اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلي بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهي چشم به سفيدياش نزديكتر است.
6- دوستي نيكان و دشمني بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْيٌ عَلَي الْفُجّارِ.»:
دوستي نيكان به نيكان، ثوابست براي نيكان. و دوستي بدان به نيكان، فضيلت است براي نيكان. و دشمني بدان با نيكان، زينت است براي نيكان. و دشمني نيكان با بدان، رسوايي است براي بدان.
7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلي كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتني، سلام كردن بر هر كسي است كه بر او ميگذري، و نشستن در پايين مجلس است.
8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از ناداني است.
9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتي تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأي حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأي سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاي كمرشكن، همسايه اي است كه اگر كردار خوبي را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدي را بيند آشكارش نمايد.
10- پندي گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَي اللّهِ وَ الْوَرَعِ في دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلي مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا في عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ في دينِهِ وَ صَدَقَ في حَديثِهِ وَ أَدَّي الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِيٌ فَيَسُرُّني ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ في كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَي النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلي رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواي الهي و پارسايي در دينتان و تلاش براي خدا و راستگويي و امانتداري درباره كسي كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگي سفارش ميكنم. محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)براي همين آمده است. در ميان جماعت هاي آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته ميشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال ميسازد. تقواي الهي داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتي، تمام دوستي خود را به سوي ما بكشانيد و همه زشتي را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبي كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدي درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براي ما حقّي و قرابتي از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدي جز ما مدّعي اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ ميگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا ميسپارم، و سلام بر شما. (بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)
11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.
(تحف العقول، ص448)
12- پليدي خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدي است.
13- ويژگي هاي شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَي الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْيِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاي نجات يابنده و فرقه هاي پاكي هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودي چشمه هاي حيات [منجيِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاي آتش! پيش از ظهور براي آنان خواهد جوشيد.
14- ناآرامي كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَي الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسي است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسي است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسي است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسي است كه گناهان را رها سازد.
(تحف العقول ، ص 489)
16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَي الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَي الْكافِرِ.»:
مؤمن براي مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.
(تحف العقول، ص489)
17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ في آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتي بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطيءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِيَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِيَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاي برشمرده اي داريد، و مرگ به ناگهان ميآيد، هر كس تخم خيري بكارد به خوشي بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّي بكارد به پشيماني بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براي اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيري رسد خدايش داده، و هر كه از شرّي رهد خدايش رهانده.
18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ في فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ في قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.
19- تلاش براي رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزيِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.
20- عزّتِ حقگرايي
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزي حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلي به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.
21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.
22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَيْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزي نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلي والِدِهِ في صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَي الْعُقُوقِ في كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليري فرزند بر پدرش در كوچكي، سبب عاقّ و نارضايتي پدر در بزرگي ميشود.
24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگي چيزي است كه چون از دستش دهي، از زندگي بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزي است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بداري.
25- وابستگي و خواري
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براي مؤمن، دلبستگي به چيزي كه او را خوار دارد.
26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايي نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتي است.
27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طوري اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.
28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.
29- تواضع و فروتني
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتني، نعمتي است كه بر آن حسد نبرند.
(تحف العقول، ص489)
30- سختي تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
31- شادي بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادي نزد غمديده، از بيادبي است.
(تحف العقول، ص489)
32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايي ظاهري است،و عقل نيكو، زيبايي باطني است.
33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ في بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدي ها در خانه اي قرار داده شده و كليد آن دروغگويي است.
(بحار الانوار، ج78، ص377)
34- چشم پوشي از لغزش و يادآوري احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِيَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسي است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقي را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.
36- راه دوست يابي
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسي كه پارسايي خوي او، و بخشندگي طبيعت او، و بردباري خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.
37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسي كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.
(مسند الامام العسكري، ص287)
نكته: شايد برخي از خوانندگان برايشان سؤال (شبهه) پيش بيايد كه چه طورممكنه كسي باايمان باشه وازمردم گريزان ، اگراين طوربود پيامبر بايد مردم گريزترين آدم روي زمين مي شد.
اين سؤال به طور تفصيل توسط علامه محمودي در كتاب « نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة »پاسخ داده شده است. وي در ذيل روايت امام عسكري عليه السلام كه فرمودند «منْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:كسي كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد. مي گويد: بحث انزوا و دوري و وحشت از مردم، ناظر به مجالس باطل، صرف اوقات در لهو و لعب، غفلت، جهالت و غيبت و كارهاي حرام ديگر است . ايشان كلامي از ابن ميثم بحراني شارح نهج البلاغه در اين باره مي آورد كه سودمند است. نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغة ج 8 ص 107
38- خرابي مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتي فِي الْمَساجِدِ.»:
هنگامي كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابي مناره ها و كاخ هاي مساجد دهد.
39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَي اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفري است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
(مسند الامام العسكري، ص290)
40- ادبي بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براي تو همين بس كه آنچه براي ديگران نميپسندي، خود، از آن دوري كني.
(مسند الامام العسكري، ص288)
منبع: كتاب شريف تحف العقول ، ابن شعبه حران، ناشر: جامعه مدرسين ص 486
همچنين كتاب بحارالانوار نيز موجود است
گلچین احادیث امام حسن عسگری علیه السلام
No image
21 آذر 1395, 22:56
بسم الله الرحمن الرحیم
گلچین احادیث امام حسن عسگری علیه السلام
ارزش تفکّر:
لیست العبادة کثرة الصیّام والصّلاة، و انّما العبادة کثرة التفکّر فی امر اللّه
عبادت به زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن نیست؛ بلکه عبادت این است که در امر (مخلوقات) خداوند بسیار تفکّر شود.
( تحف العقول، حرّانی، ص 362)
کم آسایش ترین مردم:
أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ
شخص كينهاى، كم آسايشترين مردم است.
(تحف العقول، ترجمه حسن زاده، ص 893)
جایگاه مؤمن:
المؤمن برکةٌ علی المؤمن و حجّةٌ علی الکافر
مؤمن برای مؤمن، برکت است و برای کافر، اتمام حجّت.
( تحف العقول، حرّانی، ص 363)
چقدر زشت است برای مومن ...:
ما اقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذلّه
چقدر زشت است برای مؤمن که دلبستگی به چیزی داشته باشد که موجب خواری و ذلّت او شود.
(تحف العقول، حرّانی، ص 364)
بهترین ویژگی ها:
خصلتان لیس فوقهما شیء: الایمان باللّه و نفع الأخوان
چیزی بالاتر از دو خصلت ایمان به خداوند و رساندن سود به برادران نیست.
(تحف العقول، حرّانی، ص 363)
شرک چیست؟
الاشراک فی النّاس، أخفی من دبیب النّمل علی المسح الأسود فی اللّیلة المظلمة
شرک ورزیدن در میان مردم، از حرکت مورچه (که بسیار آرام و نامحسوس است) در شب تاریک بر روپوش سیاه، نهان تر است.
(تحف العقول، ص 361؛ کشف الغمّه، ص 420)
نعمتی که مورد حسد واقع نمی شود:
اَلتَّواضِعُ نِعْمَةٌ لایُحْسَدُ عَلَیْه
تواضع، نعمتی است که کسی بر آن رشک نمی ورزد.
(تحف العقول، ص 363)
جایگاه تواضع:
من تواضع فی الدّنیا لإخوانه فهو عنداللّه من الصّدّیقین و من شیعة علیّ بن ابیطالب علیه السلام حقّاً
کسی که در دنیا نسبت به برادرانش متواضع باشد، نزد خداوند از صدّیقین به شمار می رود و او از شیعیان واقعی علی بن ابیطالب علیه السلام است.
(احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 267)
از مصادیق تواضع:
مِنَ التّواضع، السّلام علی کلّ مَنْ تمرّ به و الجلوس دون شرف المجلس
سلام کردن بر هرکسی که از پیش او می گذری و نشستن در جایی که بالای مجلس نیست، از تواضع و فروتنی است.
(تحف العقول، ص 362)
پرهيز از جدال و شوخى:
لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ
جدال مكن كه ارزشت می رود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
(تحف العقول، ص 486)
نزديكتر به اسم اعظم:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به اسم اعظم خدا، نزديكتر از سياهى چشم به سفيدى آن است.
(تحف العقول، ترجمه حسن زاده، ص 889)
همسايه بد:
مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها
يكى از بلاهاى كمرشكن همسايهاى است كه چون خوبى بيند پنهانش سازد و چون بدى بيند فاشش نمايد.
(تحف العقول، ترجمه حسن زاده، ص 891)
کلید هر بدی:
أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ
خشم كليد هر بدى است.
(تحف العقول، ترجمه حسن زاده، ص 893)
|
چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 6:54 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
برخی انتظارات امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان
9
زهراست درخت و باغبان شد پدرش
نازم به امام عسکری آنکه به حسن
مهدی پدر جهانیان شد پسرش
امام حسن عسکری (ع) یازدهمین امام شیعیان، در روز جمعه هشتم ربیع الثانی، سال 232 ه . ق (1) در مدینه منوره دیده به جهان گشود، (2) و عالم را با نور جمال خویش روشن نمود . پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادی (ع) و مادرش بانویی پارسا و شایسته است که از او به نامهای «حدیثه » ، «سلیل » و «سوسن » یاد شده است . این بانوی گرامی از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بوده در فضیلت او همین بس است که پس از شهادت امام حسن عسکری ( علیه السلام) پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن دوره بحرانی و پراضطراب به شمار می رفت . (3)
مدت امامت امام حسن عسکری ( علیه السلام) شش سال، و با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمگرتر بودند، معاصر بود: المعتز بالله - المهتدی بالله - و المعتمد بالله .
امامت حضرت از سال 254 شروع شد و در 260 ه . ق با شهادت آن حضرت پایان یافت . به مناسبت سالروز ولادت آن امام همام، در این مجال نگاهی داریم به برخی «انتظارات حضرت » از شیعیان خویش، امید که ره توشته ای باشد برای همه آنهایی که بر خط امامت و ولایت سیر می کنند .
شیعه از دیدگاه امام حسن عسکری ( علیه السلام)
از دیدگاه امام یازدهم هر کس که بنام شیعه خوانده شود ولی اوصاف و ویژگیهای یک شیعه حقیقی و واقعی را دارا نباشد، شیعه شمرده نمی شود . شیعه واقعی کسانی هستند که همچون رهبران دینی خویش در نهضت خدمت رسانی به مردم و برادران دینی خویش فعال و کوشا باشند و به دستورات و نواهی الهی پای بند باشند چنان که حضرت عسکری در کلام زیبا و دلنشین خود درباره تعریف شیعه می فرماید: «شیعة علی هم الذین یؤثرون اخوانهم علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و هم الذین لایراهم الله حیث نهاهم و لا یفقدهم حیث امرهم، و شیعة علی هم الذین یقتدون بعلی فی اکرام اخوانهم المؤمنین (4) ; پیروان و شیعیان علی ( علیه السلام) کسانی هستند که برادران (دینی) خود را بر خویش مقدم می دارند گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان علی ( علیه السلام) کسانی هستند که از آن چه خداوند نهی کرده دوری می کنند و به آنچه امر نموده عمل می کنند و آنان در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به علی ( علیه السلام) اقتدا می نمایند و در جای دیگر درباره نشانه های شیعیان فرمود: «علامات المؤمنین خمس صلاة الاحدی و الخمسین و زیارة الاربعین و التختم فی الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم (5) ، نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله) زیارت اربعین امام حسین ( علیه السلام) داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانی به خاک و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم (در نمازها) .
انتظارات امام عسکری ( علیه السلام) از شیعیان
انتظارات و توقعات امام حسن عسکری ( علیه السلام) به عنوان آخرین امامی که در جامعه حضور عینی داشته، و بعد از او غیبت صغری و کبرا فرزندش مهدی موعود ( علیه السلام) آغاز می گردد و برای مدت مدیدی مردم و جامعه از درک حضور او محروم خواهند بود قابل اهمیت و دقت است، و می تواند رهنمودهای گرانبها و ارزشمندی باشد برای دوران غربت تشیع و دورانی که غبار غم هجرت مولا و محبوبشان بر دلها و پیشانی آنها سایه افکنده است، اینک به گوشه هایی از انتظارات حضرتش می پردازیم .
1 - اندیشه و تفکر
اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تفکر از یک طرف، و سعی و تلاش و عمل از طرف دیگر بوده است . اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیتهای چشمگیری دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است; چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز بر اثر بهره وری از توان عقل و تفکر و قدرت عمل و تلاش بوده است . پیامبران، امامان و بندگان صالح الهی همگی اهل فکر و تعقل بوده اند، در منزلت ابوذر امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «بیش ترین عبادت اباذر که رحمت خدا بر او باد، اندیشه و عبرت اندوزی بود (6) »
قرآن این کتاب الهی و آسمانی برای اندیشه و تفکر، ارزش والا و حیاتی قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل، و دقت و تفقه بیان نموده است در قرآن بیش از هزار بار کلمه «علم » و مشتقات آن که نشانه باروری اندیشه است تکرار شده و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکر نموده، بیش از 10 آیه با کلمه «انظروا; دقت کنید» شروع شده است . بیش از پنجاه مورد کلمه عقل و مشتقات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبر در قرآن امر شده است . (7)
و همچنین از کلمه فقه و تفقه و امثال آن بهره جسته است . (8)
با توجه به این اهمیت اندیشه و تفکر است که امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان خویش انتظار دارد، که اهل اندیشه و تفکر باشند . لذا فرمود: «علیکم بالفکر فانه حیاة قلب البصیر و مفاتیح ابواب الحکمة ; بر شما باد به اندیشیدن! پس به حقیقت، تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلیدهای دربهای حکمت است . (9)
انسانهایی که با عقل اندیشه نکنند و با چشم جانشان در دیدن حقایق دقت بخرج ندهند در روز قیامت نابینا محشور می شوند .
امام حسن عسکری ( علیه السلام) این حقیقت را با گوشزد کردن آیه ای از قرآن برای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری در طی نامه ای چنین بیان می کند: «ای اسحاق! خداوند بر تو و امثال تو از آن هایی که مورد رحمت الهی قرار گرفته و همچون تو دارای بصیرت خدا دادی می باشند، نعمت خویش را تمام کرده است ... پس به یقین بدان ای اسحاق که هرکس از دنیا نابینا بیرون رود، در آخرت هم نابینا و گمراه خواهد بود . ای اسحاق! چشمها نابینا نمی شوند، بلکه دلهایی که در سینه ها هستند نابینا می شوند . (بر اثر اندیشه نکردن) و این سخن خداوند در کتاب متقن خویش است آنجا که از زبان انسان ستم پیشه بیان می کند (10): «پروردگارا چرا مرا نابینا محشور نمودی با این که دارای چشم بودیم؟ (خداوند در جواب) می فرماید: همان گونه که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد . (11) »
گاه امام حسن عسکری با گوشزد این خطر که عده ای در جامعه عبادت را منحصر در انجام نماز و خواندن نمازهای مستحبی و گرفتن روزه های واجب و مستحب می دانند، بدون آنکه در رمز و راز آن اندیشه کنند و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند، جایگاه ویژه اندیشه و تفکر را این گونه بیان می فرماید: «لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة و انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله (12) ; عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است » .
2 - ایمان گرائی و سود رسانی:
فکر و اندیشه، و یا تامل و تدبر آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می دهد که منجر به ایمان و عمل و تلاش شود وگرنه تفکری که بدنبالش ایمان و عمل نباشد مطلوب و کارساز نیست . به همین جهت آن حضرت تاکید فرمود که شیعیان به دو خصلت توجه داشته باشند «خصلتان لیس فوقهما شی ء الایمان بالله، و نفع الاخوان (13) ; دو خصلت است که برتر از آن چیزی نیست، ایمان به خداوند و فایده رساندن به برادران (دینی)» .
3 - به یاد خدا و قیامت بودن
ایمان برگرفته از اندیشه بدنبال خود عمل و یاد خدا و همچنین انجام عبادت را در پی دارد، به همین جهت یکی دیگر از انتظارات حضرت عسکری ( علیه السلام) از شیعیان این است که خداوند و قیامت و رسول را فراموش نکنند . چنان که فرمود: «اکثروا ذکر الله و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصلاة علی النبی; زیاد به یاد خداو مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) (و آل او) درود بفرستید . (14)
و هوشمندترین و زیرکترین افراد کسی است که به یاد بعد از مرگ باشد و وجدان خویش را برای رسیدگی به اعمال قاضی قرار دهد . (15)
4 - حسابرسی اعمال و پاسخگویی وجدان
انتظار دیگری که امام حسن ( علیه السلام) از شیعیان دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در هر شبانه روز، و پاسخگویی وجدان اخلاقی است .
لازم است انسان در ابتدای هر روز نسبت به اعمال نیک و دوری از گناه با خود «مشارطه » و قرار دادی داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه » داشته باشد . و در پایان روز «محاسبه » و حسابرسی، و پاسخگویی به وجدان درونی خویش .
آنهایی هم که مسئولیت های اجتماعی دارند، در مقابل مردم و جامعه مسئولند که باید پاسخگو باشند، علاوه بر این در مقابل خداوند متعال، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) و وجدان خویش نیز باید پاسخگو باشند .
ممکن است عده ای زرنگی را در آن بدانند که از حسابرسی، و پاسخگویی فرار کنند و به نوعی طفره روند، ولی باید بدانند که هرگز چنین رفتاری هوشمندی و زرنگی بحساب نمی آید، در همین زمینه است که حضرت عسکری ( علیه السلام) خردمندانه می فرماید: «اکیس الکیسین من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت (16) ; زیرکترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسی است که به حساب نفس خویش پردازد (و پاسخگوی خدا و وجدان خویش باشد) و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید» .
5 - تقوا و پاکی راستی و امانتداری
از مهم ترین و بارزترین ویژگی های مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان دو صفت نفسانی تقوا و ورع است که انسان را در مقابل انجام گناه و دوری از محرمات حفظ و تقویت می کند، و در کنار آن دو، دو صفت والای امانتداری و راستگویی است که آنچنان اهمیت دارد که اساس نظم و انسجام و آرامش هر جامعه ای را می توان با تقویت و ترویج این اوصاف در میان افراد جامعه پی ریزی نمود و مشکلات را حل و سعادت جوامع را تضمین نمود . امام حسن عسکری ( علیه السلام) با تاکید بر اوصاف فوق و برخی اوصاف دیگر خطاب به شیعیان خود می فرماید: «اوصیکم بتقوی الله و الورع فی دینکم والاجتهاد لله و صدق الحدیث و اداء الامانة الی من ائتمنکم من بر اوفاجر و طول السجود و حسن الجوار فبهذا جاء محمد (ص) صلوا فی عشایرهم و اشهدوا جنائزهم وعودوا مرضاهم، و ادوا حقوقهم، فان الرجل منکم اذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و ادی الامانة و حسن خلقه مع الناس قیل هذا شیعی فیسرنی ذلک; <SUP> (17) شما را سفارش می کنم به تقوای الهی و ورع در دین خود و کوشش در راه خدا، راستگویی و رد امانت به هرکه به شما امانت سپرد - خوب یا بد - و طولانی بودن سجده و خوب همسایه داری; چرا که محمد (ص) برای این ها آمده است . در گروههای آنها (مخالفان) نماز بخوانید (یعنی در نماز جماعت شرکت کنید) و در تشییع جنازه آنها حضور داشته باشید و بیمارانشان را عیادت، و حقوق آنان را ادا نمایید، زیرا اگر مردی (و فردی) از شما در دین خود ورع داشت و در سخنش راست گفت و امانت را رد کرد و اخلاقش با مردم خوب بود گفته می شود این شیعه است . پس من از این (گفته) شادمان می شوم .»
و در جای دیگر فرمود: «المؤمن برکة علی المؤمن و حجة علی الکافر (18) ; مؤمن (و شیعه) برکتی برای مؤمن و (اتمام) حجتی برای کافر است .
6 - جزء بهترین ها باشید نه بدترین ها
آن امام همام گاه به بیان افراد نمونه و برتر و همین طور افراد بدتر غیر مستقیم انتظار خویش را از شیعیان ابراز می دارد که جزء بهترین ها باشید، و آنان را این گونه معرفی می نماید: «اورع الناس من وقف عند الشبهة، اعبد الناس من اقام علی
الفرائض، ازهد الناس من ترک الحرام، اشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب (19) ; پارساترین مردم کسی است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات را به جا آورد، زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند .»
در مقابل بدترین ها را نیز معرفی می کند تاشیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، در حدیثی آن حضرت فرمود: «بئس العبد، عبد یکون ذا وجهین وذالسانین یطری اخاه شاهدا و یاکله غائبا، ان اعطی حسده و ان ابتلی خانه (20) ; بدترین بندگان بنده ای است که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را می ستاید و پشت سر، او را می خورد (و غیبتش را گوید) . اگر به او چیزی عطا شود، حسد می ورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت می کند .»
7 - عزت نفس و دوری از ذلت
انسان به عزت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است انسان می تواند رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل کند و با فقر و نداری بسازد اما تحقیر شخصیت و آزردگی روح و روان و پایمال شدن عزت انسان بسادگی قابل رفع و جبران نیست، ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد، خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده . امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولی به او واگذار نکرده است (و اجازه نداده) که ذلیل باشد آیا سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند، پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمی باشد» (21)
به همین جهت یکی از انتظارات مهم حضرت عسکری ( علیه السلام) در دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که شیعیان عزیز و با عزت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند، در یکجا فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تکون له رغبة تذله; <SUP> (22) چه زشت است برای مؤمن (و شیعه) دل بستن به چیزی که وی را خوار می سازد» .
و در جای دیگر دلسوزانه نصیحت نمود که: «لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیحقر علیک; جدال و کشمکش مکن زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین می برد (و موجب خواری انسان می شود) و شوخی (بیش از حد) مکن تا مردم به تو جرات جسارت پیدا نکنند .»(23)
و گاه راهکارهای رسیدن به عزت و دوری از ذلت را به شیعیان ارائه می دهد و قاطعانه می فرماید: «ما ترک الحق عزیز الا ذل و لا اخذ به ذلیل الا عز;هیچ عزیزی حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خواری به حق عمل نکرد مگر آن که عزیز گردید» (24)
8 - افتخار ما باشید نه باعث سرشکستگی ما
یکی دیگر از مهمترین انتظارات امامان مخصوصا امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان این است که از نظر رفتاری و اخلاقی به گونه ای رفتار کنند که در بین جامعه بشری عموما و در بین مسلمانان خصوصا الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند این ها شیعیان علی ( علیه السلام) و امامان معصوم هستند، و این ها تربیت یافتگان مکتب اهل بیت می باشند .
به همین جهت حضرت عسکری عاجزانه درخواست می فرماید: «اتقوا الله و کونوا زینا ولا تکونو شینا، جروا الینا کل مودة، و ادفعوا عنا کل قبیح، فانه ما قیل فینا من حسن فنحن اهله و ما قیل فینا من سوء فما نحن کذلک ... (25) از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی) همه دوستی ها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید; زیرا هر خوبی که در حق ما گفته آید ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم ... (چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمی تواند ادعای چنین مقامی را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد .»
9 - از ریاست طلبی پرهیز کنید
از صفاتی که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهی ها و ریاست طلبی ها است، بر کسی پوشیده نیست که ریاست طلبی ها چه ضربات شکننده ای بر پیکر اسلام وارد نموده و همین ریاست طلبی بود که خلافت را از مسیر اصلی خویش خارج نموده و پیش آمد آنچه که پیش آمد، و این فریاد فاطمه (سلام الله علیها) است از دست ریاست طلبی گروهی که خلافت را غصب نمودند، آنجا که فرمود: «اما (افسوس) کسی را مقدم داشتند که خداوند او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خداوند او را مقدم داشت، تا آنجا که ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند، آن ها هوا پرستی و شهوت (و ریاست طلبی) را برگزیدند و بر اساس رای و نظر شخصی عمل کردند هلاک و نابودی بر آنان باد، آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو آنچه را که می خواهد خلق می کند و هرچه را بخواهد اختیار می کند و برای آنان اختیاری نیست ... (26)» .
افسوس (که سران سقیفه) آرزوها (و ریاست طلبی های) خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند ... (27) »
و امروز در جامعه خود نیز شاهد ریاست طلبی ها و مقام خواهی ها هستیم . خدا می داند که چه بودجه های کلانی در راه رسیدن به ریاست خرج شده و می شود . و از چه وسیله هایی که برای رسیدن به مقام استفاده شده است و می شود . عده ای برای رسیدن به مقام از آزادی های خلاف قانون و نامشروع نیز پشتیبانی کردند، و عده ای نیز برای رسیدن به ریاست از تخریب دیگران بهره جسته و یا اسلام و ارزشهای اسلامی را سپر ریاست طلبی های خویش قرار دادند و ...
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
امام حسن عسکری ( علیه السلام) با توجه به این خطرها است که دردمندانه می فرماید: «ایاک و الاذاعة و طلب الریاسة فانهما یدعوان الی الهلکة; از افشای اسرار (ما اهلبیت ( علیهم السلام) و ریاست خواهی دوری کن که این دو مایه هلاک و نابودی است .» (28)
10 - استواری بر دین و ولایت در دوران غیبت
آخرین انتظاری که در این سطور بدان اشاره می شود، انتظار حضرت عسکری ( علیه السلام) از شیعیان خویش است در دوران غیبت کبرای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چرا که یکی از دورانهای بسیار سخت و طاقت فرسا که صبر و استواری فراوانی می طلبد همین دوره است، انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمل کنند و از خود بردباری و استقامت بخرج دهند، و بر دین الهی و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند، و دائما برای ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا نمایند، چرا که «و الله لیغیبن غیبة لاینجوا فیها من الهلکة الا من ثبته الله عز و جل بامامته و وفقه للدعاء بتعجیل فرجه; به خدا سوگند (حضرت مهدی) غیبت طولانی خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانی که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد، و توفیق دهد که برای فرج آن حضرت دعا نماید (29) » ، سخن را با اشعاری به یاد آن سفر کرده به پایان می بریم:
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
با خبر باش که سر می شکند دیوارش
اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوی
به یقین ره ببری در حرم اسرارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
پی نوشت ها: -
1 . مسعودی و علی بن عیسی اربلی تولد حضرت را در سال 231 ق دانسته اند .
2 . اصول کافی، ج 1، ص 503 .
3 . شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، ص 151 .
4 . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 5، ص 231 .
5 . بحارالانوار، ج 95، ص 348 و مصباح المتهجد، ص 787، روضة الواعظین، ج 1، ص 195 .
6 . بحارالانوار، ج 22، ص 431 .
7 . سوره نحل، آیه 44; سوره آل عمران، آیه 191 و سوره نحل، آیه 69 .
8 . آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس » محمد فؤاد عبدالباقی (دارالحدیث القاهره) می باشد .
9 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 115 و الحکم الزاهرة، ج 1، ص 19 .
10 . علی بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 513 و 514 .
11 . سوره طه، آیه 126 .
12 . بحارالانوار، ج 71، ص 322، وسائل الشیعه، ج 11، ص 153 ; اصول کافی، ج 2 ص 55 و تحف العقول، ص 518، حدیث 13 .
13 . تحف العقول، ص 518، حدیث 14 .
14 . همان، ص 487 .
15 . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 98 .
16 . همان .
17 . همان، ج 8، ص 389، حدیث 2 و تحف العقول، ص 518، حدیث 12 و میزان الحکمه، ج 10، ص 491 .
18 . تحف العقول، ص 519، حدیث 20 و درچاپ انتشارات آل علی (ع) ص 892، روایت 20 .
19 . همان، ص 519 ح 18، و انوار البهیة، شیخ عباس قمی، ص 318 .
20 . تحف العقول (همان) ص 518، ح 14 و در چاب انتشارات آل علی (ع)، ص 892 روایت 14 .
21 . میران الحکمه، ج 5، ص 1957 .
22 . تحف العقول، ص 520 .
23 . بحارلانوار، ج 75، ص 371، میزان الحکمه، ج 9، ص 135 .
24 . تحف العقول، ص 520 و در چاپ انتشارات آل علی (ع)، ص 894، روایت 35 .
25 . همان، ص 518 و در چاپ آل علی (ع)، ص 890، روایت 12 .
26 . سوره قصص، آیه 68 .
27 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث)، ج 36، ص 353 و ر - ک احقاق الحق ج 21، ص 26 .
28 . تحف العقول (انتشارات آل علی (ع)) ص 888، روایت 4 .
29 . شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 384 .
|
چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 6:50 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
برخی انتظارات امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان
9
زهراست درخت و باغبان شد پدرش
نازم به امام عسکری آنکه به حسن
مهدی پدر جهانیان شد پسرش
امام حسن عسکری (ع) یازدهمین امام شیعیان، در روز جمعه هشتم ربیع الثانی، سال 232 ه . ق (1) در مدینه منوره دیده به جهان گشود، (2) و عالم را با نور جمال خویش روشن نمود . پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادی (ع) و مادرش بانویی پارسا و شایسته است که از او به نامهای «حدیثه » ، «سلیل » و «سوسن » یاد شده است . این بانوی گرامی از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بوده در فضیلت او همین بس است که پس از شهادت امام حسن عسکری ( علیه السلام) پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن دوره بحرانی و پراضطراب به شمار می رفت . (3)
مدت امامت امام حسن عسکری ( علیه السلام) شش سال، و با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمگرتر بودند، معاصر بود: المعتز بالله - المهتدی بالله - و المعتمد بالله .
امامت حضرت از سال 254 شروع شد و در 260 ه . ق با شهادت آن حضرت پایان یافت . به مناسبت سالروز ولادت آن امام همام، در این مجال نگاهی داریم به برخی «انتظارات حضرت » از شیعیان خویش، امید که ره توشته ای باشد برای همه آنهایی که بر خط امامت و ولایت سیر می کنند .
شیعه از دیدگاه امام حسن عسکری ( علیه السلام)
از دیدگاه امام یازدهم هر کس که بنام شیعه خوانده شود ولی اوصاف و ویژگیهای یک شیعه حقیقی و واقعی را دارا نباشد، شیعه شمرده نمی شود . شیعه واقعی کسانی هستند که همچون رهبران دینی خویش در نهضت خدمت رسانی به مردم و برادران دینی خویش فعال و کوشا باشند و به دستورات و نواهی الهی پای بند باشند چنان که حضرت عسکری در کلام زیبا و دلنشین خود درباره تعریف شیعه می فرماید: «شیعة علی هم الذین یؤثرون اخوانهم علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و هم الذین لایراهم الله حیث نهاهم و لا یفقدهم حیث امرهم، و شیعة علی هم الذین یقتدون بعلی فی اکرام اخوانهم المؤمنین (4) ; پیروان و شیعیان علی ( علیه السلام) کسانی هستند که برادران (دینی) خود را بر خویش مقدم می دارند گرچه خودشان نیازمند باشند و شیعیان علی ( علیه السلام) کسانی هستند که از آن چه خداوند نهی کرده دوری می کنند و به آنچه امر نموده عمل می کنند و آنان در تکریم و احترام برادران مؤمن خود به علی ( علیه السلام) اقتدا می نمایند و در جای دیگر درباره نشانه های شیعیان فرمود: «علامات المؤمنین خمس صلاة الاحدی و الخمسین و زیارة الاربعین و التختم فی الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم (5) ، نشانه های مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله) زیارت اربعین امام حسین ( علیه السلام) داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانی به خاک و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم (در نمازها) .
انتظارات امام عسکری ( علیه السلام) از شیعیان
انتظارات و توقعات امام حسن عسکری ( علیه السلام) به عنوان آخرین امامی که در جامعه حضور عینی داشته، و بعد از او غیبت صغری و کبرا فرزندش مهدی موعود ( علیه السلام) آغاز می گردد و برای مدت مدیدی مردم و جامعه از درک حضور او محروم خواهند بود قابل اهمیت و دقت است، و می تواند رهنمودهای گرانبها و ارزشمندی باشد برای دوران غربت تشیع و دورانی که غبار غم هجرت مولا و محبوبشان بر دلها و پیشانی آنها سایه افکنده است، اینک به گوشه هایی از انتظارات حضرتش می پردازیم .
1 - اندیشه و تفکر
اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تفکر از یک طرف، و سعی و تلاش و عمل از طرف دیگر بوده است . اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیتهای چشمگیری دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است; چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز بر اثر بهره وری از توان عقل و تفکر و قدرت عمل و تلاش بوده است . پیامبران، امامان و بندگان صالح الهی همگی اهل فکر و تعقل بوده اند، در منزلت ابوذر امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «بیش ترین عبادت اباذر که رحمت خدا بر او باد، اندیشه و عبرت اندوزی بود (6) »
قرآن این کتاب الهی و آسمانی برای اندیشه و تفکر، ارزش والا و حیاتی قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقل، و دقت و تفقه بیان نموده است در قرآن بیش از هزار بار کلمه «علم » و مشتقات آن که نشانه باروری اندیشه است تکرار شده و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفکر نموده، بیش از 10 آیه با کلمه «انظروا; دقت کنید» شروع شده است . بیش از پنجاه مورد کلمه عقل و مشتقات آن به کار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبر در قرآن امر شده است . (7)
و همچنین از کلمه فقه و تفقه و امثال آن بهره جسته است . (8)
با توجه به این اهمیت اندیشه و تفکر است که امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان خویش انتظار دارد، که اهل اندیشه و تفکر باشند . لذا فرمود: «علیکم بالفکر فانه حیاة قلب البصیر و مفاتیح ابواب الحکمة ; بر شما باد به اندیشیدن! پس به حقیقت، تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلیدهای دربهای حکمت است . (9)
انسانهایی که با عقل اندیشه نکنند و با چشم جانشان در دیدن حقایق دقت بخرج ندهند در روز قیامت نابینا محشور می شوند .
امام حسن عسکری ( علیه السلام) این حقیقت را با گوشزد کردن آیه ای از قرآن برای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری در طی نامه ای چنین بیان می کند: «ای اسحاق! خداوند بر تو و امثال تو از آن هایی که مورد رحمت الهی قرار گرفته و همچون تو دارای بصیرت خدا دادی می باشند، نعمت خویش را تمام کرده است ... پس به یقین بدان ای اسحاق که هرکس از دنیا نابینا بیرون رود، در آخرت هم نابینا و گمراه خواهد بود . ای اسحاق! چشمها نابینا نمی شوند، بلکه دلهایی که در سینه ها هستند نابینا می شوند . (بر اثر اندیشه نکردن) و این سخن خداوند در کتاب متقن خویش است آنجا که از زبان انسان ستم پیشه بیان می کند (10) : «پروردگارا چرا مرا نابینا محشور نمودی با این که دارای چشم بودیم؟ (خداوند در جواب) می فرماید: همان گونه که آیات ما برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد . (11) »
گاه امام حسن عسکری با گوشزد این خطر که عده ای در جامعه عبادت را منحصر در انجام نماز و خواندن نمازهای مستحبی و گرفتن روزه های واجب و مستحب می دانند، بدون آنکه در رمز و راز آن اندیشه کنند و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند، جایگاه ویژه اندیشه و تفکر را این گونه بیان می فرماید: «لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة و انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله (12) ; عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است » .
2 - ایمان گرائی و سود رسانی:
فکر و اندیشه، و یا تامل و تدبر آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می دهد که منجر به ایمان و عمل و تلاش شود وگرنه تفکری که بدنبالش ایمان و عمل نباشد مطلوب و کارساز نیست . به همین جهت آن حضرت تاکید فرمود که شیعیان به دو خصلت توجه داشته باشند «خصلتان لیس فوقهما شی ء الایمان بالله، و نفع الاخوان (13) ; دو خصلت است که برتر از آن چیزی نیست، ایمان به خداوند و فایده رساندن به برادران (دینی)» .
3 - به یاد خدا و قیامت بودن
ایمان برگرفته از اندیشه بدنبال خود عمل و یاد خدا و همچنین انجام عبادت را در پی دارد، به همین جهت یکی دیگر از انتظارات حضرت عسکری ( علیه السلام) از شیعیان این است که خداوند و قیامت و رسول را فراموش نکنند . چنان که فرمود: «اکثروا ذکر الله و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصلاة علی النبی; زیاد به یاد خداو مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) (و آل او) درود بفرستید . (14)
و هوشمندترین و زیرکترین افراد کسی است که به یاد بعد از مرگ باشد و وجدان خویش را برای رسیدگی به اعمال قاضی قرار دهد . (15)
4 - حسابرسی اعمال و پاسخگویی وجدان
انتظار دیگری که امام حسن ( علیه السلام) از شیعیان دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در هر شبانه روز، و پاسخگویی وجدان اخلاقی است .
لازم است انسان در ابتدای هر روز نسبت به اعمال نیک و دوری از گناه با خود «مشارطه » و قرار دادی داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه » داشته باشد . و در پایان روز «محاسبه » و حسابرسی، و پاسخگویی به وجدان درونی خویش .
آنهایی هم که مسئولیت های اجتماعی دارند، در مقابل مردم و جامعه مسئولند که باید پاسخگو باشند، علاوه بر این در مقابل خداوند متعال، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) و وجدان خویش نیز باید پاسخگو باشند .
ممکن است عده ای زرنگی را در آن بدانند که از حسابرسی، و پاسخگویی فرار کنند و به نوعی طفره روند، ولی باید بدانند که هرگز چنین رفتاری هوشمندی و زرنگی بحساب نمی آید، در همین زمینه است که حضرت عسکری ( علیه السلام) خردمندانه می فرماید: «اکیس الکیسین من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت (16) ; زیرکترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسی است که به حساب نفس خویش پردازد (و پاسخگوی خدا و وجدان خویش باشد) و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید» .
5 - تقوا و پاکی راستی و امانتداری
از مهم ترین و بارزترین ویژگی های مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان دو صفت نفسانی تقوا و ورع است که انسان را در مقابل انجام گناه و دوری از محرمات حفظ و تقویت می کند، و در کنار آن دو، دو صفت والای امانتداری و راستگویی است که آنچنان اهمیت دارد که اساس نظم و انسجام و آرامش هر جامعه ای را می توان با تقویت و ترویج این اوصاف در میان افراد جامعه پی ریزی نمود و مشکلات را حل و سعادت جوامع را تضمین نمود . امام حسن عسکری ( علیه السلام) با تاکید بر اوصاف فوق و برخی اوصاف دیگر خطاب به شیعیان خود می فرماید: «اوصیکم بتقوی الله و الورع فی دینکم والاجتهاد لله و صدق الحدیث و اداء الامانة الی من ائتمنکم من بر اوفاجر و طول السجود و حسن الجوار فبهذا جاء محمد (ص) صلوا فی عشایرهم و اشهدوا جنائزهم وعودوا مرضاهم، و ادوا حقوقهم، فان الرجل منکم اذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و ادی الامانة و حسن خلقه مع الناس قیل هذا شیعی فیسرنی ذلک; (17) شما را سفارش می کنم به تقوای الهی و ورع در دین خود و کوشش در راه خدا، راستگویی و رد امانت به هرکه به شما امانت سپرد - خوب یا بد - و طولانی بودن سجده و خوب همسایه داری; چرا که محمد (ص) برای این ها آمده است . در گروههای آنها (مخالفان) نماز بخوانید (یعنی در نماز جماعت شرکت کنید) و در تشییع جنازه آنها حضور داشته باشید و بیمارانشان را عیادت، و حقوق آنان را ادا نمایید، زیرا اگر مردی (و فردی) از شما در دین خود ورع داشت و در سخنش راست گفت و امانت را رد کرد و اخلاقش با مردم خوب بود گفته می شود این شیعه است . پس من از این (گفته) شادمان می شوم .»
و در جای دیگر فرمود: «المؤمن برکة علی المؤمن و حجة علی الکافر (18) ; مؤمن (و شیعه) برکتی برای مؤمن و (اتمام) حجتی برای کافر است .
6 - جزء بهترین ها باشید نه بدترین ها
آن امام همام گاه به بیان افراد نمونه و برتر و همین طور افراد بدتر غیر مستقیم انتظار خویش را از شیعیان ابراز می دارد که جزء بهترین ها باشید، و آنان را این گونه معرفی می نماید: «اورع الناس من وقف عند الشبهة، اعبد الناس من اقام علی
الفرائض، ازهد الناس من ترک الحرام، اشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب (19) ; پارساترین مردم کسی است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات را به جا آورد، زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند .»
در مقابل بدترین ها را نیز معرفی می کند تاشیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، در حدیثی آن حضرت فرمود: «بئس العبد، عبد یکون ذا وجهین وذالسانین یطری اخاه شاهدا و یاکله غائبا، ان اعطی حسده و ان ابتلی خانه (20) ; بدترین بندگان بنده ای است که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را می ستاید و پشت سر، او را می خورد (و غیبتش را گوید) . اگر به او چیزی عطا شود، حسد می ورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت می کند .»
7 - عزت نفس و دوری از ذلت
انسان به عزت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است انسان می تواند رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل کند و با فقر و نداری بسازد اما تحقیر شخصیت و آزردگی روح و روان و پایمال شدن عزت انسان بسادگی قابل رفع و جبران نیست، ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد، خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده . امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولی به او واگذار نکرده است (و اجازه نداده) که ذلیل باشد آیا سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند، پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمی باشد» (21)
به همین جهت یکی از انتظارات مهم حضرت عسکری ( علیه السلام) در دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که شیعیان عزیز و با عزت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند، در یکجا فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تکون له رغبة تذله; (22) چه زشت است برای مؤمن (و شیعه) دل بستن به چیزی که وی را خوار می سازد» .
و در جای دیگر دلسوزانه نصیحت نمود که: «لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیحقر علیک; جدال و کشمکش مکن زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین می برد (و موجب خواری انسان می شود) و شوخی (بیش از حد) مکن تا مردم به تو جرات جسارت پیدا نکنند .» (23)
و گاه راهکارهای رسیدن به عزت و دوری از ذلت را به شیعیان ارائه می دهد و قاطعانه می فرماید: «ما ترک الحق عزیز الا ذل و لا اخذ به ذلیل الا عز; هیچ عزیزی حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خواری به حق عمل نکرد مگر آن که عزیز گردید» (24)
8 - افتخار ما باشید نه باعث سرشکستگی ما
یکی دیگر از مهمترین انتظارات امامان مخصوصا امام حسن عسکری ( علیه السلام) از شیعیان این است که از نظر رفتاری و اخلاقی به گونه ای رفتار کنند که در بین جامعه بشری عموما و در بین مسلمانان خصوصا الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند این ها شیعیان علی ( علیه السلام) و امامان معصوم هستند، و این ها تربیت یافتگان مکتب اهل بیت می باشند .
به همین جهت حضرت عسکری عاجزانه درخواست می فرماید: «اتقوا الله و کونوا زینا ولا تکونو شینا، جروا الینا کل مودة، و ادفعوا عنا کل قبیح، فانه ما قیل فینا من حسن فنحن اهله و ما قیل فینا من سوء فما نحن کذلک ... (25) از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی) همه دوستی ها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید; زیرا هر خوبی که در حق ما گفته آید ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم ... (چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمی تواند ادعای چنین مقامی را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد .»
9 - از ریاست طلبی پرهیز کنید
از صفاتی که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهی ها و ریاست طلبی ها است، بر کسی پوشیده نیست که ریاست طلبی ها چه ضربات شکننده ای بر پیکر اسلام وارد نموده و همین ریاست طلبی بود که خلافت را از مسیر اصلی خویش خارج نموده و پیش آمد آنچه که پیش آمد، و این فریاد فاطمه (سلام الله علیها) است از دست ریاست طلبی گروهی که خلافت را غصب نمودند، آنجا که فرمود: «اما (افسوس) کسی را مقدم داشتند که خداوند او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خداوند او را مقدم داشت، تا آنجا که ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند، آن ها هوا پرستی و شهوت (و ریاست طلبی) را برگزیدند و بر اساس رای و نظر شخصی عمل کردند هلاک و نابودی بر آنان باد، آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو آنچه را که می خواهد خلق می کند و هرچه را بخواهد اختیار می کند و برای آنان اختیاری نیست ... (26) » .
افسوس (که سران سقیفه) آرزوها (و ریاست طلبی های) خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند ... (27) »
و امروز در جامعه خود نیز شاهد ریاست طلبی ها و مقام خواهی ها هستیم . خدا می داند که چه بودجه های کلانی در راه رسیدن به ریاست خرج شده و می شود . و از چه وسیله هایی که برای رسیدن به مقام استفاده شده است و می شود . عده ای برای رسیدن به مقام از آزادی های خلاف قانون و نامشروع نیز پشتیبانی کردند، و عده ای نیز برای رسیدن به ریاست از تخریب دیگران بهره جسته و یا اسلام و ارزشهای اسلامی را سپر ریاست طلبی های خویش قرار دادند و ...
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
امام حسن عسکری ( علیه السلام) با توجه به این خطرها است که دردمندانه می فرماید: «ایاک و الاذاعة و طلب الریاسة فانهما یدعوان الی الهلکة; از افشای اسرار (ما اهلبیت ( علیهم السلام) و ریاست خواهی دوری کن که این دو مایه هلاک و نابودی است .» (28)
10 - استواری بر دین و ولایت در دوران غیبت
آخرین انتظاری که در این سطور بدان اشاره می شود، انتظار حضرت عسکری ( علیه السلام) از شیعیان خویش است در دوران غیبت کبرای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چرا که یکی از دورانهای بسیار سخت و طاقت فرسا که صبر و استواری فراوانی می طلبد همین دوره است، انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمل کنند و از خود بردباری و استقامت بخرج دهند، و بر دین الهی و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند، و دائما برای ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا نمایند، چرا که «و الله لیغیبن غیبة لاینجوا فیها من الهلکة الا من ثبته الله عز و جل بامامته و وفقه للدعاء بتعجیل فرجه; به خدا سوگند (حضرت مهدی) غیبت طولانی خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانی که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد، و توفیق دهد که برای فرج آن حضرت دعا نماید (29) » ، سخن را با اشعاری به یاد آن سفر کرده به پایان می بریم:
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
با خبر باش که سر می شکند دیوارش
اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوی
به یقین ره ببری در حرم اسرارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
پی نوشت ها: -
1 . مسعودی و علی بن عیسی اربلی تولد حضرت را در سال 231 ق دانسته اند .
2 . اصول کافی، ج 1، ص 503 .
3 . شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، ص 151 .
4 . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 5، ص 231 .
5 . بحارالانوار، ج 95، ص 348 و مصباح المتهجد، ص 787، روضة الواعظین، ج 1، ص 195 .
6 . بحارالانوار، ج 22، ص 431 .
7 . سوره نحل، آیه 44; سوره آل عمران، آیه 191 و سوره نحل، آیه 69 .
8 . آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس » محمد فؤاد عبدالباقی (دارالحدیث القاهره) می باشد .
9 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 115 و الحکم الزاهرة، ج 1، ص 19 .
10 . علی بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 513 و 514 .
11 . سوره طه، آیه 126 .
12 . بحارالانوار، ج 71، ص 322، وسائل الشیعه، ج 11، ص 153 ; اصول کافی، ج 2 ص 55 و تحف العقول، ص 518، حدیث 13 .
13 . تحف العقول، ص 518، حدیث 14 .
14 . همان، ص 487 .
15 . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 98 .
16 . همان .
17 . همان، ج 8، ص 389، حدیث 2 و تحف العقول، ص 518، حدیث 12 و میزان الحکمه، ج 10، ص 491 .
18 . تحف العقول، ص 519، حدیث 20 و درچاپ انتشارات آل علی (ع) ص 892، روایت 20 .
19 . همان، ص 519 ح 18، و انوار البهیة، شیخ عباس قمی، ص 318 .
20 . تحف العقول (همان) ص 518، ح 14 و در چاب انتشارات آل علی (ع)، ص 892 روایت 14 .
21 . میران الحکمه، ج 5، ص 1957 .
22 . تحف العقول، ص 520 .
23 . بحارلانوار، ج 75، ص 371، میزان الحکمه، ج 9، ص 135 .
24 . تحف العقول، ص 520 و در چاپ انتشارات آل علی (ع)، ص 894، روایت 35 .
25 . همان، ص 518 و در چاپ آل علی (ع)، ص 890، روایت 12 .
26 . سوره قصص، آیه 68 .
27 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث)، ج 36، ص 353 و ر - ک احقاق الحق ج 21، ص 26 .
28 . تحف العقول (انتشارات آل علی (ع)) ص 888، روایت 4 .
29 . شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 384 .
|
چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۸ ساعت 6:10 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
امام حسن عسکری علیهالسلامامام حسن عسکری علیه السلام
حرم عسکرییننقشامام یازدهم شیعیاننامحسن بن علی بن محمدکنیهابومحمدزادروز۸ ربیعالثانی، ۲۳۲ق.زادگاهمدینهمدت امامت۶ سال (از ۲۵۴ تا ۲۶۰ق)شهادت۸ ربیعالاول، ۲۶۰ق.مدفنسامرا، عراق (حرم عسکریین)محل زندگیسامرالقب(ها)ابنالرضا، صامت، هادی، رفیق، زکی و نقیپدرامام هادی(ع)مادرحُدیث یا سلیلهمسر(ان)نرجسفرزند(ان)امام مهدی(عج)طول عمر۲۸ سال
امامان شیعه امام علی · امام حسن · امام حسین ·امام سجاد · امام باقر · امام صادق ·امام کاظم · امام رضا · امام جواد ·امام هادی · امام حسن عسکری · امام مهدی
حسن بن علی بن محمد(ع) مشهور به امام حسن عسکری، (۲۳۲-۲۶۰ق) یازدهمین امام شیعیان اثناعشریاست که به مدت ۶ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. او فرزند امام هادی(ع) و پدر امام زمان(عج)است.
مشهورترین لقب وی، عسکری است که به اقامت اجباریاش در سامرا اشاره دارد. او در سامرا تحت مراقبت حکومت قرار داشت و برای فعالیتهای خود با محدودیت روبهرو بود. امام عسکری از طریق نمایندگان خود و نیز از راه نامهنگاری، با شیعیان ارتباط داشت. عثمان بن سعید، نخستین نایب خاص امام زمان(عج)، از نمایندگان خاص وی نیز به شمار میرفت.
امام حسن عسکری(ع) در ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ق، در ۲۸ سالگی در سامرا به شهادت رسید و در کنار مرقد پدرشدفن شد. مدفن آن دو به حرم عسکریین مشهور است و از زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میآید.
احادیثی از امام عسکری(ع) در موضوعات تفسیر قرآن،اخلاق، فقه، امور اعتقادی، ادعیه و زیارت روایت شده است.
زندگینامه
نسب: نسب امام حسن عسکری(ع) با هشت واسطه به علی بن ابیطالب(ع) نخستین امام شیعیان میرسد.[۱] پدرش امام هادی(ع)، دهمین امام شیعیان اثناعشری است. به نقل از منابع شیعی، مادر آن حضرت کنیز بود و حُدیث یا «حدیثه» نام داشت.[۲] برخی دیگر از منابع نام او را «سوسن»[۳]، «عسفان»[۴] و سلیل[۵]گفتهاند. امام عسکری برادری به نام جعفر داشت که نزد شیعیان به جعفر کذاب معروف است. او پس از شهادت امام عسکری(ع)، ادعای امامت کرد و با انکار تولد فرزندی برای ایشان، به عنوان تنها وارث، مدعی میراث آن حضرت شد.[۶] سید محمد و حسین دیگر برادران او بودهاند.[۷]لقبها: لقبهای وی را هادی، نقی، زکی، رفیق و صامت ذکر کردهاند. برخی از مورخان لقب «خالص» را هم گفتهاند.[۸] «ابن الرضا» نیز لقبی است که امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) به آن شهرت یافتهاند.[۹] لقب «عسکری» نیز مشترک میان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، است زیرا هر دو در شهر سامرا اقامت اجباری داشتند. «عسکر» عنوان غیرمشهوری برای سامرا بوده است.[۱۰] همچنین به خاطر اشتراک نام «حسن» میان ایشان و امام حسن مجتبی(ع)، ایشان را « حسن اخیر» نیز خواندهاند.[۱۱]کنیه: کنیه وی «ابومحمد» بود.[۱۲] در بعضی منابع کنیههای ابوالحسن[۱۳]، ابوالحجه[۱۴]، ابوالقائم[۱۵] نیز به کار رفتهاست.تولد: بیشتر منابع تولد ایشان را در مدینهدانستهاند[۱۶] ولی از تولد او در سامرا نیز سخن رفته است.[۱۷] بیشتر منابع متقدم امامیه ولادت حضرت را درربیع الثانی سال ۲۳۲ق دانستهند.[۱۸] در روایتی به نقل از امام حسن عسکری نیز همین تاریخ ذکر شده است.[۱۹]برخی دیگر از منابع امامیه و اهلسنت ولادت حضرت را در سال ۲۳۱ نیز نوشتهاند.[۲۰] شیخ مفید در «مسار الشیعة» ولادت امام را ۱۰ ربیعالثانی آورده است.[۲۱] در قرن ششم قمری این قول به حاشیه رفت و تولد حضرت در ۸ ربیعالثانی شهرت یافته است[۲۲] که قول مشهور نزد امامیه نیز هست.شهادت: امام عسکری(ع) ۸ ربیعالاول سال ۲۶۰ق در دوره حکومت معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی به شهادترسید.[۲۳] گزارشهایی نیز درباره شهادت ایشان در ماههای ربیع الثانی و جمادی الاولی وجود دارد.[۲۴] بنا به گفته طبرسی در اعلام الوری، بسیاری از علمای امامیهمعتقدند که امام عسکری بر اثر مسمومیت شهید شده است. مستند آنان روایت «و الله ما منّا الا مقتول شهيد» منقول از امام صادق(ع) است.[۲۵] از برخی گزارشهای تاریخی برمیآید که دو خلیفه قبل از معتمد نیز در صدد قتل امام عسکری(ع) برآمده بودند. در روایتی آمده است معتز عباسی به حاجب خود دستور داد امام را در مسیرکوفه به قتل برساند ولی با آگاه شدن مردم، موفق نشد.[۲۶] بر اساس گزارش دیگری، مهتدی عباسی نیز تصمیم گرفت امام را در زندان به شهادت برساند ولی تصمیم او عملی نشد و دوره حکومت او به سر رسید.[۲۷]امام عسکری در خانه خود در سامرا، که پیشتر امام هادی(ع) نیز در آنجا دفن شده بود، مدفون است.[۲۸] به نقل عبدالله بن خاقان (از وزیران معتمد عباسی)[۲۹] پس از شهادت امام عسکری، بازارها تعطیل شد و بنیهاشم، بزرگان، رجال سیاسی و مردم در تشییع پیکر ایشان شرکت کردند.[۳۰]همسر: طبق نقل مشهور، امام عسکری(ع) همسری اختیار نکرد و نسل او تنها از طریق کنیزی ادامه یافت کهمادر حضرت مهدی(عج) است.[۳۱] منابع، نام مادر امام مهدی(عج) را متعدد و مختلف ذکر کردهاند. در منابع آمده است امام حسن عسکری(ع) خادمان و کنیزان متعدد رومی و صقلایی و ترک داشت[۳۲] و شاید این اختلاف در نام مادر امام زمان، از سویی به سبب تعدد کنیزان و از سوی دیگر به منظور پنهان نگاهداشتن تولد امام مهدی(عج) بوده است.[۳۳]فرزند: بر اساس اکثر منابع شیعه، تنها فرزند آن حضرت، امام زمان(عج) مسمّا به «محمد» است.[۳۴] از علمای اهل سنت نیز کسانی چون ابن اثیر و شبلنجی وابن صباغ مالکی نیز نام محمد را به عنوان فرزند امام عسکری ذکر کردهاند.[۳۵]
درباره فرزندان حضرت، اقوال دیگری هم وجود دارد و او را دارای ۳ پسر و ۳ دختر شمردهاند.[۳۶] خصیبی افزون بر امام مهدی(عج)از دو دختر به نامهای فاطمه و دلاله نام برده[۳۷]و ابن ابی الثلج افزون بر آن امام، پسری به نام موسی و دو دختر به نامهای فاطمه و عایشه (یا ام موسی) را برشمرده است،[۳۸] اما در برخی کتب انساب، نامهای ذکر شده، خواهران و برادران امام حسن عسکری هستند[۳۹] که شاید با فرزندان او خلط شدهاند. در مقابل، برخی از منابع اهل سنت وجود فرزندی برای امام عسکری را انکار کردهاند[۴۰] که به احتمال این دیدگاه به خاطر مخفی بودن ولادت امام دوازدهم و عدم اطلاع آنان از تولد وی بوده است.[۴۱]انتقال به سامرا: در سنین کودکیِ امام حسن عسکری(ع)، پدرش امام هادی(ع) به اجبار به عراقفراخوانده شد و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان، تحتالحفظ قرار گرفت. در این سفر امام عسکری نیز همراه پدر بود. مسعودی زمان این سفر را سال ۲۳۶ق[۴۲]و نوبختی سال ۲۳۳ق[۴۳] گفتهاند. امام حسن عسکری بیشتر عمر خود را در سامرا گذراند و مشهور است که ایشان تنها امامی است که به حج نرفت، ولی در عیون اخبار الرضا و کشف الغمه روایتی نقل شده که راوی، آن را در مکه از امام حسن عسکری(ع) شنیده است.[۴۴] غیر از این سفر به مکه، سفر ایشان به جرجان نیز گزارش شده است.[۴۵]
امام حسن عسکری(ع):
برای ما در کتاب خدا حقی قرار داده شده است و ما نزدیکان رسول خدا هستیم و خداوند ما را پاک گردانیده است؛ هیچ کس جز دروغگو این مقام را ادعا نمیکند.
علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۷۵، ص۳۷۲.
دلایل و مدت امامت
امام عسکری(ع) به مدت ۶ سال (از ۲۵۴ تا ۲۶۰) امامتکرد. مهمترین دلیل برای امامت حسن بن علی العسکری(ع) پس از شهادت امام هادی، وصیت و احادیث امام هادی درباره جانشینی او است.[۴۶] شیخ مفید در ارشاد بیش از ۱۰ روایت و نامه دراینباره آورده است.[۴۷] اکثر شیعیان و یاران امام هادی(ع) نیز پس از شهادت ایشان، به امام حسن عسکری(ع) به عنوان امام رجوع کردند،[۴۸] ولی عده اندکی جعفر بن علی، (معروف به جعفر کذاب) پسر دیگر امام هادی(ع)، را امام خود خواندند و عدهای نیز به امامت سید محمد که در زمان امام هادی(ع) از دنیا رفته بود، معتقد شدند.[۴۹]
در بین شیعیان شخصیتهایی بودند که منافع خود را در حمایت از ادعای امامت جعفر کذاب میدیدند و اشکالاتی را بر امامت امام عسکری (ع) وارد میساختند. اینان که عموما جایگاه علمی مناسبی هم نداشتند گاه مدعی میشدند دانش امام را سنجیده و آن را در سطح دانش کامل که برای ائمه (ع) لازم است نیافتهاند.[۵۰]گاهی نیز مدعی میشدند در نامههای امام غلطهای دستوری یافتهاند.[۵۱] آنها برخی مواقع به نوع لباسی که امام پوشیده بود ایراد میگرفتند.[۵۲] و گاه در شئون امامت دخالت کرده و از امام به خاطر عملکرد وکیلانشانتقاد میکردند.[۵۳] همچنین گاه دستورات امام و فرستادهی ایشان را نمیپذیرفتند.[۵۴] از همین رو بود که امام عسکری (ع) میفرمود هیچ یک از پدرانشان به اندازه ایشان مورد شک و تردید شیعیان قرار نگرفته است.[۵۵] امام در برخورد با این گونه رفتارها استمرار این نافرمانیها را از جملهی عواملی میداند که ممکن است به سلب نعمت الهی منجر شود.[۵۶] مدرسی طباطبایی معتقد است شاید همین ناسپاسیها و کفران نعمتها موجب شد که سرانجام جامعه شیعه از نعمت حضور امام معصوم محروم گردید.[۵۷]
شرایط سیاسی
دوره امامت امام عسکری(ع) همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی(۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق).
در دوره زندگی امام عسکری(ع)، دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامهای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر(از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار میآمد)، خلیفه را فردی طغیانگر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.[۵۸]
پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(ع) نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومتآمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی و جانشینی امام عسکری نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیتهایی که برای فعالیتهای ایشان اعمال میشده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقاتهای حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید میکند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.
حاکمان زمان امام حسن عسکری(ع)
معتمد عباسی ۲۵۶-۲۷۹ق
مهتدی عباسی ۲۵۵-۲۵۶ق
معتز عباسی ۲۵۲-۲۵۵ق
امامت امام حسن عسکری (ع) ۲۵۴-۲۶۰ق
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیامهای شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰قامام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری میکرد.[۵۹] یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحتالحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسطمنتقل شد.[۶۰]
یکی از عواملی که اوضاع سیاسی را برای امام عسکری (ع) و شیعیان سختتر میکرد شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم (ع) بود. شیخ مفید دوران امامت امام عسکری (ع) را روزگار سخت توصیف کرده است.[۶۱] وی معتقد است در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر مشهور شده بود و خلیفه که میدانست شیعیان انتظار آمدن او را میکشند در جستجوی فرزند امام عسکری (ع) بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت میکرد. به همین دلیل بود که امام عسکری (ع) ولادت فرزندش را مخفی کرد.[۶۲] شیخ طوسی بر این باور است که امام عسکری (ع) با توجه به این شرایط دشوار بود که در وصیت خود موقوفات و صدقاتش را به مادرش حُدیث احاله داد.[۶۳]قیامها و شورشها
در زمان امام حسن عسکری(ع)، حرکتهای اعتراضآمیزی انجام گرفت که برخی از آنها از سوی شیعیان و برخی با سوء استفاده از نام علویان بود.قیام علی بن زید و عیسی بن جعفر: این دو که علوی و از تبار امام حسن مجتبی(ع) بودند، در سال ۲۵۵ هجری در کوفه قیام کردند. معتز، سپاهی بزرگ به فرماندهی سعید بن صالح معروف به حاجب را به سوی آنها فرستاد و این قیام را سرکوب کرد.[۶۴]قیام علی بن زید بن حسین: وی از نوادگان امام حسین(ع) بود و در زمان مهتدی عباسی در کوفه قیام کرد. شاه بن میکال با سپاهی بزرگ به مقابله او رفت ولی شکست خورد. وقتی معتمد عباسی به قدرت رسید، کیجور ترکی را به سوی او فرستاد. علی بن زید پس از چندی تعقیب و گریز در سال ۲۵۷ هجری قمری کشته شد.[۶۵]قیام احمد بن محمد بن عبدالله: او در زمان معتمد عباسی در مصر بین برقه و اسکندریه قیام کرد و با پیروان زیادی که پیدا کرد، ادعای خلافت نمود. احمد بن طولون، کارگزار ترک خلیفه در آن دیار، سپاهی به سوی او فرستاد تا یاران او را از اطرافش پراکنده ساختند و او را پس از مقاومت، کشتند.[۶۶]شورش صاحب زنج: زنگیان به رهبری علی بن محمد معروف به صاحب زنج در سال ۲۵۵ قمری علیه خلیفه عباسی قیام کردند.[۶۷] این قیام پانزده سال ادامه داشت و مناطق وسیعی را تحت اشغال خود در آورد.[۶۸]امام حسن عسکری(ع) با صراحت اعلام کرد که صاحب زنج از اهل بیت نیست.[۶۹]
ارتباط امام و شیعیان
با توجه به ترکیب جمعیتی مذاهب در جامعهای که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل میدادند، و همچنین فشارهای عباسیان بر شیعیان، جامعه شیعه در تقیه به سر میبرد. با این حال امام حسن عسکری نسبت به اداره امور شیعیان و گردآوری وجوهات اهتمام داشت و وکیلانی به سرزمینهای مختلف میفرستاد.[۷۰]
دیدار با امام
از گزارشهای تاریخی برمیآید که در بخشهایی از زندگی امام عسکری، محدودیتهایی برای ارتباط مستقیم شیعیان با امام وجود داشت.[۷۱]
امام عسکری(ع):«عبادت، بسیاریِ روزه و نماز نیست، بلکه عبادت، اندیشیدنِ بسیار در امر الهی است»
ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۸۸.
از این رو هنگامی که امام به دارالخلافه برده میشد،[یادداشت ۱] شیعیان در مسیر حرکت او حاضر میشدند تا او را ملاقات کنند.[۷۲]شیخ طوسی خبری نقل کرده که حاکی از تجمع مردم هنگام عبور امام عسکری(ع) و احترام آنها به وی است.[۷۳] ولی به خاطر مراقبتهای حکومت، گاه امام(ع)، شیعیان را از همین نوع رابطه با خود نیز منع میکرد. علی بن جعفر حلبی نقل کرده: در یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود ما به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی (نوشتهای) بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید.»[۷۴]
نمایندگان امام
نوشتار اصلی: سازمان وکالت
امام عسکری(ع) مانند چند امام پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده میکرد. در شمار این افراد بهویژه باید از عقید، خادم خاص وی، یاد کرد که امام او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامههای ایشان به شیعیان بود.[۷۵] همچنین فردی با کنیه غریب ابوالادیان که خادم حضرت بوده و ارسال تعدادی از نامهها را به عهده داشته است.[۷۶] اما مشخصاً کسی که در منابع امامی به عنوان باب [نماینده و رابط امام با مردم] شناخته شده، عثمان بن سعید است. عثمان بن سعید پس از شهادت امام عسکری(ع) و با ورود به عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان(ع) نیز ایفای نقش کرده است.[۷۷]
نامهنگاری
از راههای ارتباطی شیعیان با امام عسکری(ع)، مکاتبه بود؛ برای نمونه میتوان به نامههای ایشان به علی بن حسین بن بابویه[۷۸] و نامه به مردم قم و آبه(آوه)[۷۹]اشاره کرد. در کتاب کمال الدین آمده است ایشان اندکی قبل از شهادت، نامههای متعددی را به دست خود برایمدینه نوشت.[۸۰] شیعیان نیز در مسائل و موضوعات مختلف برای ایشان نامه مینوشتند و پاسخ آن را دریافت میکردند.آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت
برخی از منابعی که به تحلیل وقایع تاریخی عصر امام عسکری (ع) پرداختهاند، معتقدند که ایشان اقداماتی برای آمادهسازی ورود شیعه به عصر غیبت و خودکفاکردن جامعه شیعیان انجام داد: سخن گفتن امام عسکری (ع) با اصحاب خود از پسِ پرده و اینکه بیشتر فعالیتهای مربوط به امام، توسط وکیلان او انجام میگرفت را از جمله این اقدامات دانستهاند.[۸۱] مدرسی طباطبایی بر این باور است که امام عسکری برای آموزش نحوه حل مسائل علمی، گاه پاسخ سوالهای فقهی را به صورت کامل بیان نمیکرد[۸۲] و گاه نیز به بیان قاعدهای کلی میپرداخت تا فقها بتوانند به کمک آن، به پاسخ برسند.[۸۳] بعضی اوقات نیز امام برای پاسخ به پرسشهای فقهی مراجعه به کتابهای حدیثی شیعه را پیشنهاد میداد.[۸۴] با اینگونه اقدامات، جامعه شیعه آموزش میدید تا مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر حل کند.[۸۵]
امام حسن عسکری(ع):
نشانه های مؤمن پنج چیز است:خواندن ۵۱ رکعت نماز، (۱۷ رکعت واجب(نمازهای یومیه) و ۳۴ رکعت مستحبنافلههای روزانه در هر شب و روز)زیارت اربعین.انگشتر به دست راست کردن.پیشانی را در سجده بر خاک نهادن.بلند گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۵۲.
تبیین معارف دینی
آموزههای شیعی
با توجه به پیچیدگیها و ابهامات مربوط به تعیین امامدر آن دوران، در سخنان و نامههای امام حسن عسکری(ع)، به این آموزه برمیخوریم که زمین از حجت خالی نمیماند[۸۶] و اینکه اگر امامت با انقطاع رو به رو شود و اتصال آن مخدوش گردد، امور خداوند مختل خواهد شد.[۸۷] و حجت خدا بر روی زمین نعمتی است که خدا به مؤمنان داده و آنان را با این هدایت، اکرام کرده است.[۸۸]
یکی دیگر از آموزههایی که به اقتضای فشارهای موجود بر شیعیان در آن عصر به تکرار در سخنان آن حضرت دیده میشود، دعوت به صبر و باور به فرج و انتظار برای آن است.[۸۹] همچنین در احادیث آن حضرت بر تنظیم روابط درونی جامعه شیعه و معاشرت با برادران دینی نیز تاکید ویژهای دیده میشود.[۹۰]
تفسیر قرآن
نوشتار اصلی: تفسیر امام حسن عسکری (ع)
تفسیر قرآن از جمله زمینههایی است که مورد توجه ویژه امام حسن عسکری بوده است تا بدانجا که یک متن مفصل در تفسیر قرآن (که در شمار کهنترین آثار میراث تفسیری امامیه است) به ایشان منسوب شده است. حتی در صورت درست نبودن این انتساب، باید توجه داشت که شهرت امام به بحثهای تفسیری، زمینه این انتساب را فراهم آورده است.
کلام و عقاید
امام حسن عسکری(ع) در شرایطی رهبری امامیه را به عهده گرفت که اختلافاتی اعتقادی در صفوف امامیه پدید آمده بود و اختلافاتی نیز در همان دوره امامت ایشان به وجود آمد. برای نمونه یکی از این مسائل بحث «نفی جسمانیت خداوند» بود که از سالها قبل مطرح بود و اختلافاتی میان دو نفر از اصحاب برجسته ائمه یعنی هشام بن حکم و هشام بن سالم وجود داشت. در زمان امام حسن عسکری این اختلاف به اندازهای زیاد شد که سهل بن زیاد آدمی نامهای به امام نوشت و از ایشان دراینباره راهنمایی خواست.
امام در پاسخ، از فرو رفتن در مباحث ذات، پرهیز داد و سپس با اشاره به آیاتی از قرآن، فرمود:
خدا یکتا و یگانه است؛ نه زاییده و نه زادهشده است و نه برای او همتایی است. آفریننده است نه آفریده. هر آنچه بخواهد از اجسام و غیر آن میآفریند و خود جسم نیست... چیزی شبیه او نیست و او شنوا و بیناست.[۹۱]
فقه
در علم حدیث، یکی از القابی که برای امام حسن عسکری(ع) به کار رفته، لقب «فقیه» است.[۹۲] این نشان میدهد که امام از سوی اصحابش به طور خاص به این وجه شناخته میشده است. بخشی از احادیث ایشان به حوزه فقه و ابواب مختلف آن مربوط میشود. از آنجا که تدوین مذهب فقهی امامیه پیشتر توسط امام صادق(ع)انجام گرفته و سپس مراحل کمال خود را در زمان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) طی کرده بود، امام حسن عسکری بیشتر به فروعی پرداختند که مستحدث در زمان ایشان بود و یا به دلیلی در عصر ایشان چالش برانگیز بوده است مانند مسئله آغاز رمضان و بحثخمس.[۹۳]
حرم
نوشتار اصلی: حرم عسکریین
امام عسکری(ع) پس از شهادت، در کنار پدرش امام هادی(ع) دفن شد.[۹۴] بعدها در این مکان زیارتگاهی ساخته شد که به حرم عسکریین مشهور است. حرم امامین عسکریین در سالهای ۱۳۸۴[۹۵]و ۱۳۸۶ش به دست تروریستهای تکفیری تخریب شد،[۹۶] تخریب حرم عسکریین به این رخدادها اشاره دارد. بازسازی حرم در سال ۱۳۸۹ش آغاز[۹۷] و در سال ۱۳۹۴ش پایان یافت.[۹۸]
جستارهای وابسته فهرست اصحاب امام حسن عسکریتفسیر امام حسن عسکریعسکریین
پانویس↑ سمعانی، الانساب، ۱۹۶۲م/۱۳۸۲ق، ج۹، ص۳۰۰.↑ کلینی، الکافی، ۴۰۷۱ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳↑ ابن طلحه، مطالب السؤول، ۱۳۷۱ق، ج۲، ص۷۸؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۳۸۳ق، ص۳۶۲؛ البته نام سوسن در برخی منابع برای نام مادر امام هادی(ع)(نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۹۳) و در نقلی دیگر نام مادر امام زمان(عج) آمده است(ابن ابیالثلج، «تاریخ الائمه» مجموعه نفیسه، ۱۳۹۶ق، ص۲۶)↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۹۶؛ گفته میشود نام این او ابتدا عسفان بود و امام هادی او را حدیث نامید.↑ حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف ۱۳۶۹ق، ص۱۲۳↑ طبسی، حیاه الامام العسکری، ۱۳۸۲ق، ص۳۲۰-۳۲۴↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱-۳۱۲.↑ ابن رستم طبری، دلائل الامامة، ۱۴۱۳ق، ص۴۲۵.↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۳.↑ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ۱۹۷۱-۱۹۷۲م، ج۲، ص۹۵.↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۶↑ ابن رستم طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۲۴.↑ ابن رستم طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۴۲۴↑ خزعلی، موسوعة الإمام العسکری(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۳۲.↑ خزعلی، موسوعة الإمام العسکری(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۳۲.↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۹۲.↑ ابن حاتم، الدر النظیم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص۷۳۷.↑ نک: نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۹۵؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳↑ ابن رستم طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۲۳.↑ نک: ابن ابی الثلج، «تاریخ الائمه» مجموعه نفیسه، ۱۳۹۶ق، ص۱۴؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۵۸.↑ شیخ مفید، مسار الشیعه، ۱۴۱۴ق، ص۵۲؛ نک: ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، مصباح المجتهد، ۱۳۳۹ق، ص۷۹۲.↑ نک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۳؛ طبرسی، تاج الموالید، ۱۳۹۶ق، ص۵۷.↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۴.↑ نک: مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ۱۳۹۱، ص۵۳۰-۵۳۳↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۳۱.↑ شیخ طوسی، الغیبه، ۱۳۹۸ق، ص۲۰۸؛ عطاردی، مسند الإمام العسكری(ع)، ۱۴۱۳ق، ص۹۲.↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۶۸؛ کلینی، کافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۳۲۹.↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳.↑ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۰۳.↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۹۶؛ کلینی، الکافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۵۰۵، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص ۶۱۹.↑ پاکتچی، «حسن عسکری،امام»، ص۶۱۸↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۴۰۹ق، ص۲۶۶، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص ۶۱۸.↑ محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی، ۱۳۹۳ش، ج۲، ص۱۹۴.↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۳؛ طبرسی، «تاج الموالید» در مجموعه نفیسه، ۱۳۹۶ق، ص۵۹.↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۷۴؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۷۸؛ شبلنجی، نور الابصار، ص۱۸۳، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۱۸.↑ زرندی، معارج الوصول الی معرفة فضل آل الرسول(ص)، ص۱۷۶، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، صص۶۱۸۶۱۹.↑ خصیبی، الهدایة الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۳۲۸.↑ ابن ابی الثلج، «تاریخ الائمه» مجموعه نفیسه، ۱۳۹۶ق، ص ۲۱-۲۲؛ نک: فخرالدین رازی،الشجرة المبارکة، ص۷۹، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۱۹.↑ مثلاً نک: فخرالدین رازی، الشجرة المبارکة، ص۷۸، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص ۶۱۹.↑ نک: ابن حزم، جمهره انساب العرب، ۱۹۸۲م، ص۶۱؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۱۲۲، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶.↑ سلیمیان، درسنامه مهدویت، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۴.↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۵۹↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۹۲↑ شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۳۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۹۸↑ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص۴۲۵ – ۴۲۶؛ اربلی، کشف الغمة، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۴۲۷–۴۲۸؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ۱۴۱۹ق، ص ۲۱۵↑ شیخ طوسی، الغیبه، ۱۳۹۸ق، ص۱۲۰-۱۲۲؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۴۰۴-۴۰۷.↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۴-۳۲۰↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۵۳۷.↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ۱۰۱.↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۰۰.↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۲.↑ شیخ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۲۴۶ـ۲۴۷.↑ شیخ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۸.↑ رک: شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۵۴۱.↑ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۲۲.↑ رک: شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ۱۴۰۹ق، ص۵۴۱.↑ مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۷۴ش، ص۹۳.↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۱۵۱↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۶۸↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۶۹↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۶.↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳۶.↑ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۱۰۸.↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ق، ج۴، ص۹۴↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۳۹-۲۴۰↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ق، ج۴، ص۱۰۸↑ ابوالفداء، المختصر فی أخبار البشر، مصر، ج۲، ص۴۶.↑ ابنالعمرانی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، ۲۰۰۱م، ج۱، ص۱۳۸.↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۹↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۷۰؛ کشی، رجال کشی، ۱۳۴۸ش، ص۵۶۰↑ پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۲۶.↑ اربلی، كشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۹۳۰.↑ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۵-۲۱۶.↑ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۹.↑ شیخ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۲۷۲، به نقل از: پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۲۶.↑ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۰ق، ص۴۷۵↑ پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۲۶.↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۷؛ خوانساری، روضات الجنان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۶↑ صدوق، کمال الدین،۱۳۹۰ق، ج۲، ص۴۷۴.↑ پورسید آقایی ودیگران، تاریخ عصر غیبت، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۸ـ۱۶۹.↑ نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۵.↑ برای نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۴۵.↑ مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۷۴ش، ص۹۹.↑ مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۷۴ش، ص۹۸ـ۱۰۰.↑ برای نمونه: مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ص۲۷۱↑ برای نمونه: شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۰ق، ص۲۲۲↑ برای نمونه: کشی، رجال کشی، ۱۳۴۸ش، ص۵۴۱↑ برای نمونه: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۷↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۵۲۶↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۰۳↑ برای نمونه: طریحی، جامع المقال، ۱۳۵۵ش، ص۱۸۵↑ پاکتچی، «حسن عسکری(ع)، امام»، ص۶۳۰↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳.↑ خامه یار، تخریب زیارتگاههای اسلامی در کشورهای عربی، ص۲۹ و ۳۰↑ خامه یار، تخریب زیارتگاههای اسلامی در کشورهای عربی، ص۳۰.↑ خبرگزاری ابنا: آخرین وضعیت ساخت ضریح حرمین عسکریین(ع)↑ خبرگزاری ایلنا؛ عملیات بازسازی گنبد حرم امامین عسکریین پایان یافت↑ طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شود.(طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۵.)
منابعابنالعمرانی، محمد بن علی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، محقق، قاسم السامرائی، القاهرة، دارالآفاق العربیة، ۲۰۰۱م.ابن ابیالثلج، «تاریخ الائمه»، در مجموعه نفیسه، قم، ۱۳۹۶ق.ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، به کوشش کارلوس یوهانس تورنبرگ، لیدن، بی نا، ۱۸۵۱-۱۸۷۱م.ابن حاتم عاملی، یوسف، الدر النظیم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا.ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، بی نا، ۱۹۸۲م.ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق.ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۹۷۱-۱۹۷۲م.ابن رستم طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، به تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، بی نا، ۱۳۷۶ق.ابن صباغ، علی، الفصول المهمه، به کوشش سامی غریری، قم، بی نا، ۱۳۷۹ق.أبوالفداء، إسماعیل بن علی، المختصر فی أخبار البشر، مصر، المطبعة الحسینیة المصریة، بیتا.اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.سید بن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، به کوشش جواد قیومی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تحقیق: عبدالرحمن بن یحیی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م/۱۳۸۲ق.ابن طلحه، محمد، مطالب السؤول، نجف، بی نا، ۱۳۷۱ق-۱۹۵۱م.ابوالمعالی بلخی، محمد، بیان الادیان، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، روزنه، ۱۳۷۶ش.اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق.اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، قم، رضی، ۱۴۲۱ق.امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، ۱۴۰۳ق.پاکتچی، احمد، «حسن عسکری(ع)، امام»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۱ش.پورسیدآقایی و دیگران، تاریخ عصر غیبت، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱ش.حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف، المطبعة الحیدریه، ۱۳۶۹ق.احمد خامهیار، تخریب زیارتگاههای اسلامی در کشورهای عربی، قم، دار الإعلام لمدرسة اهلالبیت(ع)، ۱۳۹۳ش.خزعلی، الامام العسکری علیهالسلام، قم، مؤسسة ولی العصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اوّل، ۱۴۲۶ق.خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت، موسسة البلاغ، ۱۴۱۹ق.خوانساری، محمد باقر، روضات الجنان فی احوال العلماء و السادات، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۰ق.ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م.زرندی، جمالالدین محمد بن یوسف، معارج الوصول الی معرفة فضل آل الرسول(ص)، به کوشش ماجد عطیه، قم، انتشارات عامری، بی تا.سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، نجف، بی نا، ۱۳۸۳ق-۱۹۶۴م.سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت: حضرت مهدی از ولادت تا امامت، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود، ۱۳۸۹ش.شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، به کوشش عبدالعزیز سالمان، قاهره، مکتبه التوفیقیه، بی تا.شيخ صدوق، محمد بن علی، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ق.شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، بینا، ۱۳۹۰ق.شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق.شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، مشهد، موسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹ق.شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، به کوشش عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، موسسهالمعارفالاسلامیه، ۱۴۱۱ق.شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تهران، مکتبه النینوا، ۱۳۹۸ق.شیخ طوسی، الغیبة، قم، دار المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، تهران، بی نا، ۱۳۳۹ق.شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، مؤسسة اهل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.شیخ مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، به تحقیق مهدی نجف، بیروت، دار المفید، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۴ش.طبرسی، فضل بن حسن، «تاج الموالید»، مجموعه نفیسه، قم، ۱۳۹۶ق.طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، آل البيت، ۱۴۱۷ق.طبسی، محمد جواد، حیاه الامام العسکری(ع)، سوم، قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.طریحی، فخرالدین، جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال، به کوشش محمدکاظم طریحی، تهران، بی نا، ۱۳۵۵ش.فخرالدین رازی، محمدبن عمر، الشجرة المبارکة، قم، مکتبه آیهالله المرعشی، ۱۴۰۹ق.قطب الدین راوندی، سعید بن عبد الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۴۰۷ق.مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۹ق.مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه للإمام علی بن أبی طالب، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ق.مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۳۶۳ق. و مصر(بی نا)، ۱۳۶۴ق.مقدسی، یدالله، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معومان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۱ش.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تصحیح سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة المرتضویة، ۱۳۵۵ق.
پیوند به بیروندائرة المعارف بزرگ اسلامیپیشین:امام هادیامام یازدهم شیعیان دوازدهامامی۲۵۴-۲۶۰ هجری قمریپسین:امام مهدی
|
سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 5:27 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
يكي ازمسائلي كه ميتوان از طريق آن وجود مقدس امام زمان (عج) را به اثبات رساند ماجراي شهادت پدر بزرگوارشان امام حسن عسكري (ع)واتفاقات همراه آن است همانطور كه ميدانيم و از روايت ها و حكايت هاي تاريخي به روشني به دست مي آيد, سال ها پيش از آن كه هشتم ربيع الاول سال260 هجري فرا رسد, پيشوايان معصوم و به ويژه واپسين فرستاده خداوند, پيامبر خاتم,(ص) امامت آخرين حجّت الهي, حضرت مهدي(عج) را نويد داده بودند.
با شهادت يازدهمين پيشواي شيعيان در هشتم ربيع الاول سال 260 هجري (1) در حالي كه بيش از پنج بهار(2) از عمر آخرين ذخيره الهي سپري نشده بود, فصل بهره مندي انسان ها از امام ظاهر به پايان رسيد. و در پي آن دوراني بسيار مهّم در زندگي پيروان اهل بيت پيش آمد. اين دوران هم زمان با دو رخ داد مهمّ آغاز شد
نخست: رسيدن آخرين حجّت الهي به مقام امامت؛
ديگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زيستي.
اگر چه برگزيدگاني از شيعه براي اين مرحله آمادگي كامل داشتند, اما مي بايست هر دو رخداد (امامت و غيبت(، براي عموم شيعيان به اثبات برسد, چرا كه حضرت مهدي(عج) نخستين روز امامت را در حالي آغاز كرد, كه جز افرادي اندك، ـ كه پيش از آن، در دوره امام عسكري(ع) ايشان را ديده بودند(3)
كسي او را نديده بوداو بايد حاضر ميشد وامامت خود را به اثبات ميرساند اما چگونه ؟!!آيا كسي حرف كودكي 5 ساله راقبول دارد ؟
پيشتر امام حسن عسكري (ع) اين روز را پيش بيني كرده بود وتدابيري براي آن انديشيده بود: مثلا طبق گفته تاريخ امام حسن عسكري (ع) قبل از شهادت خود سه نشانه وعلامت را براي يار ديرينه خود ابوالاديان بيان ميكند كه هركس هنگام شهادتش آن نشانه ها را داشته باشد او امام وجانشين وي خواهد بودآن سه نشانه از اين قرار بودند:
1- كسي كه بر پيكر امام نماز بخواند
2- كسي كه جواب نامه ها را از ابوالاديان طلب كند
3- كسي كه از اموال وهميان خبر دهد
همانگونه كه شاهد خواهيم بودزمان شهادت امام حسن عسكري (ع) امام زمان (عج) نشانه ها يي از خود نشان ميدهد...ماجرايي كه ده ها تن شاهد وجود مقدس امام زمان (عج) بودند ونشانهاي بارز امامت ايشان راديدند وآن را قبول داشتند.
چگونگي شهادت امام عسكري عليه السلام
معتمد در ربيع الاول سال 260 هجري قمري بوسيله يكي از نزديكانش امام حسن عسكري(ع) را با زهر مسموم نمود. امام در اثر آن ، چند روز در بستر بيماري قرار گرفتند و در اين ايام معتمد پيوسته پزشكان درباري را بر بالين امام مي فرستاد تا مردم گمان كنند كه حضرت از بيماري طبيعي رنج مي برد.از طرفي ضمن مداواي حضرت و كسب وجهه عمومي اوضاع و شرايط را زير نظر بگيرند و رفت و آمدها را به كنترل در بياورند اگر صحنه مشكوكي در رابطه با جانشيني و امامت پس از امام حسن(ع) ديدند آن را گزارش كنند(4)
امام پس از مدت كوتاهي بيماري شديد، در روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري هنگام نماز صبح به شهادت ميرسد
ايشان در بيست و هشت سالگي از دنيا رفتند و دوره امامتشان فقط شش سال طول كشيد. بنابر تواريخ، تمام اين مدت شش سال يا در حبس بودند يا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشر و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادي نداشتند
لحظه شهادت:
مرحوم شيخ طوسي و برخي ديگر از بزرگان ، به نقل از قول اسماعيل بن علي - معروف به ابوسهل نوبختي حكايت ميكنند: در آن روزهائي كه امام حسن عسكري عليه السلام در بستر بيماري قرار گرفته بود - كه در همان مريضي هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و ديدار حضرت رفتم . پس از آن كه لحظه اي در كنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارك حضرتش مي نگريستم . ناگاه ديدم حضرت ، خادم خود را(كه به نام عقيد معروف و نيز سياه چهره بود) صدا كرد و به او فرمود: اي عقيد! مقداري آب - به همراه داروي مصطكي - بجوشان و بگذار سرد شود. همين كه آب ، جوشانيده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسكري عليه السلام آورد تا بياشامد. موقعي كه حضرت ظرف آب را با دست هاي مبارك خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست هاي حضرت عارض شد، به طوري كه ظرف آب بر دندان هاي حضرت مي خورد و نمي توانست بياشامد. آب را روي زمين نهاد و به خادم خويش فرمود: اي عقيد! داخل آن اتاق برو، آن جا كودكي خردسالي را مي بيني كه در حال سجده و عبادت مي باشد، بگو نزد من بيايد. خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقي كه امام عليه السلام اشاره نمود، رفتم كودكي را در حال سجده مشاهده كردم كه انگشت سبّابه خود را به سوي آسمان بلند نموده است ، بر او سلام كردم ، آن حضرت نماز و سجده را مختصر كرد. پس از پايان نماز عرض كردم كه آقاي من ميفرمايد شما نزد او برويد. در همين لحظه ، كنيزي صقيل نام نزد آن فرزند عزيز آمد و دست كودك را گرفت و پيش پدرش برد. ابوسهل نوبختي گويد: هنگامي كه كودك - كه بسيار زيبا و همچون ماه نوراني بود موي سرش به هم پيچيده و مجعد است و ما بين دندانهايش گشاده است. - نزد پدر آمد، سلام كرد و همين كه چشم پدر به فرزند خود افتاد، گريست و به او فرمود: اي سيد اهلبيت خود مرا آب بده، همانا من به سوي پروردگار خويش ميروم. آن كودك قدح آب جوشانيده را به دست خويش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سيراب كرد. آنگاه فرمود: مرا آماده كنيد كه ميخواهم نماز بخوانم، پس آن كودك حوله اي را كه در كنار پدر بود، روي دامان امام عليه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسكري عليه السلام نماز را با آن حال مريضي انجام داد، روي به فرزند كرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را كه تويي مهدي و حجّت خدا بر روي زمين و تويي پسر من و منم پدر تو و تويي (م ح م د) بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن ابيطالب و پدر توست رسولخداص و تويي خاتم ائمه طاهرين و نام تو همنام رسول خدا است و اين عهدي است به من از پدرم و پدران طاهرين تو صلّي الله علي اهل البيت ربّنا، انّه حميدٌ مجيد و در همان هنگام به شهادت رسيد.(5)
سيماي سامراء و شهادت امام عسكري عليه السلام:
روز هشتم ربيع الاول سال 260 هجري، روز دردآلودي در شهر سامراء بود خبر شهادت امام عسكري عليه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت.
بازارها تعطيل شدند و مردم شتابان و گريان به سوي خانه امام رفتند. مورخان اين روز غمبار را به روز قيامت تشبيه كرده اند، چرا كه توده هاي محرومي كه مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس سركوب نظام هميشه در خود نهان مي داشتند، آنروز عنان عواطف خروشان خويش را از كف دادند.
احمد بنعبيدالله بنخاقان ميگويد: ...چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره پخش شد، رستاخيزي در شهر پديد آمد و ازهمه مردم صداي ناله و شيون برخاست. خليفه در پي فرزند نيكبخت آن حضرت برآمد و گروهي از ماموران را به خانهامام گسيل داشت تا وي را بيابند. خليفه حتي زنان قابله را فرستاد تا ازبارداري احتمالي كنيزان حضرت آگاه شوند ...
آه كه اهل بيت نبوت در راه تحكيم شالوده هاي دين و نشر ارزشهاي توحيد چه رنجها كه متحمل نشدند...
چه خونها كه از آنان نريختند و چه حرمتها كه ندريدند و حقوق و قرابت آنان را به رسول خدا رعايت نكردند...
براستي محنت اولياي خدا در طول اعصار چه بي شمار بوده و پايگاه و پاداش آنان در پيشگاه پروردگار چه بزرگ است!
اين امام بزرگواري كه اينك از دنياي آنان رخت برمي بندد در حالي كه هنوز از عمر مباركش 28 سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرم كرد
يك شبهه:
آيا امام به مرگ طبيعي وفات يافت؟ يا آنكه توسط زهر به شهادت رسيد؟
براي اثبات شهادت ايشان همين يك روايت كافي است كه:
امام حسن مجتبي (ع) ميفرمايند: جدم رسول خدا به من فرمودند :دوازده امام از اهل بيت آن حضرت و برگزيدگان خالصش ،صاحب امر(خلافت وامامت )گردند هيچيك از ما خاندان نيست مگرآنكه كشته شده يا مسموم مي گردد(6)
دانشمند نامدار جهان تشيع، طبرسي ، مينويسد: بسياري از دانشمندان ما گفتهاند: امام عسكري-عليه السلام-بر اثر مسموميتبه شهادت رسيد، چنانكه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنيا رفتهاند. كفعمي ، دانشمند معروف شيعه، ميگويد: او را معتمد مسموم ساخت و محمد بن جرير بن رستم ، از دانشمندان شيعي در قرن چهارم، معتقد است كه: امام عسكري-عليه السلام-در اثر مسموميتبه درجه شهادت رسيد.
معتمد، كه امام عسكري(ع)را در برابر دستگاه ستم پيشه عباسيان سدي نفوذناپذير ميديد، بر آن شد آخرين ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را براي تحقق آرمانهاي پليدش هموار كند. او امام را با زهر مسموم ساخت و چناننماياند كه حضرت به مرگ طبيعي از دنيا رفته است; ولي اين توطئه نيز ناكام ماند و چهره واقعي وي بر همگان آشكار شد.
زهر يكي از مشهورترين ابزارهاي ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده و ترس آنان نسبت به وجود رهبران ديني محبوبي مثل امام آنها را وا مي داشته كه با اتخاذ اين روش ايشان را تصفيه كنند.
دليل ديگر ما بر اتخاذ اين شيوه از سوي خليفه، طرز برخورد آنان با امام به هنگام بيماري اش مي باشد. ابن صباغ مالكي ، يكي از دانشمندان اهل سنت، از قول عبيد الله بن خاقان ، يكي از درباريان عباسي مينويسد:
«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علي عسكري-عليه السلام-معتمد، خليفه عباسي حال مخصوصي پيدا كرد كه ما از آنشگفت زده شديم و فكر نميكرديم چنين حالي در او (كه خليفه وقتبود و قدرت را در دست داشت) ديده شود. وقتي «ابو محمد» (امام عسكري) رنجور شد، پنج نفر از اطرافيان خاص خليفه كه همه از فقيهان درباري بودند، به خانه او گسيل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روي ميدهد به او گزارش كنند، نيز عدهاي را به عنوان پرستاروپزشك فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنين به قاضي بن بختيار فرمان داد ده نفر از معتمدين را انتخاب كند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زير نظر بگيرند. دو يا سه روز بعد به خليفه خبر دادند حال ابو محمد سختتر شده و بعيد است بهتر شود. خليفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پيوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزي رحلت فرمود. وقتي جنازه آماده دفن شد، خليفه برادر خود، عيسي بن متوكل ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامي كه جنازه را براي نماز روي زمين گذاشتند، عيسي نزديك رفت و صورت آن حضرت را باز كرد. و به علويان و عباسيان و قاضيان و نويسندگان و شهود نشان داد و گفت: اين ابو محمد عسكري است كه به مرگ طبيعي درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خليفه نيز شاهد بودهاند!!!!(7)
علت اين امر چه بود؟ دو علت مي توان براي چنين رفتار شگفت آوري پيدا كرد:
نخست: برائت جستن از مسئوليت ترور امام در برابر توده ها بر حسب ضرب المثلي كه در ميان سياستمداران معروف است: او را بكش و زير جنازش اش گريه كن...
دوم: همه مردم و بويژه زمامداران مي دانستند كه ائمه اهل بيت (ع) همواره از احترام بسيار توده هاي مردم برخوردارند و شيعه بر اين باور است كه امامت در ميان آنان يكي پس از ديگري منتقل مي شود. و اينك اين امام يازدهم است كه مي خواهد از دنيا رخت بربندد. بنابراين بايد حتماً او را جانشيني باشد، اما اين جانشين چه كسي است؟
خلفاي عباسي پيوسته مي كوشيدند به هنگام شهادت يكي از ائمه پي ببرند كه جانشين او كيست؟ به همين علت ائمه (ع) نيز به هنگام احساس خطر بر جانشين خود او را پنهان مي كردند تا وقتي كه خطر از بين برود.
از ديگر سو احاديثي كه درباره حضرت مهدي(عج) وارد شده، از خاور تا باختر را فراگرفته است و دانشمندان مي دانند كه مهدي دوازدهمين جانشين است و اگر بگوييم كه زمامداران عباسي چيزي از اين احاديث نمي دانستند، نامعقول مي نمايد. از همين روست كه مي بينيم آنان پيوسته و با هر وسيله اي مي كوشند تا نورالهي را فرو نشانند اما هيهات...
به اين دليل است كه معتمد عباسي، به هنگام شدت گرفتن بيماري امام تدابيري استثنايي مي انديشد.
پس از آنكه امام چشم از جهان فرو مي بندد، معتمد دستور مي دهد خانه او را بازرسي كنند و كنيزانش را زير نظر بگيرند. او نمي دانست خداوند خود رساننده فرمان و كار خويش است و امام منتظر بيشتر از پنج سال است كه به دنيا آمده و از ديد جاسوسان مخفي شده است و برگزيدگان شيعه با وي بيعت كرده اند...
بدين گونه امام بواسطه زهر معتمد شهيد شد.(8)
اما همانگونه كه ميدانيم امام زمان (عج) حاضر شده وخود بر پيكر پدر نماز ميگذارد
آخرين وصيت امام عسكري عليه السلام:
آفتاب امامت غروب مي كرد، زيرا خداوند اين گونه مقدّر كرده بود كه اين آفتاب از پس پرده غيبت صغرا و سپس غيبت كبرا پرتو افشاني كند. از اين رو امام حسن عسكري(ع) بر دو بينش بسيار مهم تأكيد كرد:
نخست: تأكيد بر شناخت غيبت و گرفتن بيعت براي ولي الله اعظم امام منتظر(عج).
دوم: تحكيم شالوده هاي مرجعيت ديني
ماجراي نماز گزاردن حضرت حجة (عج) بر جنازه پدر بزرگوارش:
نخستين اقدام حضرت مهدي در آغاز امامت:
روزِ در گذشتِ امام يازدهم، و نخستين روز امامت ايشان, فرا رسيد. وآن حضرت ناگزير ميان مردم آمده، بر پيكر پدر نماز گزارد. اين رخداد به گونه هايي چند روايت شده است. كه در يك روايت شيخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالاديان» يكي از خدمت كاران خانه و متصدي امور نامه هاي امام عسكري7 گزارش كرده است. (9) وديگران هم به اين روايت را از زبان ديگران روايت كرده اند ...
شيخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسي در كتاب فرج كبيرش نقل كرده، و به سند خود از ابي الاديان كه يكي از چاكران حضرت امام (ع) بود، روايت كرده كه او گفت: به خدمت حضرت امام عسكري (ع) شتافتم. آن حضرت را ناتوان و بيمار يافتم. آن جناب چند نامه اي نوشته و به من داد و فرمود كه اين ها را به مداين برسان و به فلان و فلان از دوستان ما بسپار، و بدان كه بعد از پانزده روز ديگر به اين بلده خواهي رسيد و آواز نوحه از خانه خواهي شنيد و مرا در غسل گاه خواهي ديد. ابوالاديان مي گويد: گفتم اي مولاي من! چون اين واقعه روي دهد، حجت خدا و راهنماي ما كه خواهد بود؟ فرمود: «آن كسي كه جواب نامه هاي مرا از تو طلب كند.» گفتم: زياده از اين هم نشاني بفرماييد. فرمود: «آن شخصي كه بر من نماز گزارد، او حجت خدا و امام و راهنما و قائم به امر است بعد از من.» پس نشاني زياده بر آن از آن حضرت طلب نمودم، فرمود: «آن شخصي كه خبر دهد به آنچه در هميان است.» پس هيبت آن حضرت مرا مانع شد كه بپرسم كه چه هميان و كدام هميان و چه چيز است در هميان...
پس از سامرا بيرون آمده، نامه ها را به مداين رساندم و جواب آنها را گرفته و بازگشتم. روز پانزدهم بود كه داخل سر من راي (سامرا) شدم بر وجهي كه آن حضرت به اعجاز آن خبر داده بود، آواز نوحه از خانه آن حضرت شنيدم و نعش آن امام بزرگوار را در غسل گاه ديدم. برادرش، جعفر، را بر در خانه آن حضرت ديدم كه مردم دورش جمع شده بودند و او را تعزيت مي نمودندوجانشيني اورا تبريك !!! با خود گفتم كه اگر امام بعد از حضرت امام حسن عسكري (ع) او باشد، پس امر امامت باطل خواهد بود، زيرا مي دانستم كه شراب مي آشامد و طنبور مي زند و قمار مي بازد. پس او را تعزيت نمودم. هيچ چيزي از من نپرسيد و جواب نامه را نطلبيد. بعد از آن عقيد خادم بيرون آمد و خطاب به جعفر گفت: اي خواجه! برادرت را كفن كردند، برخيز و بر او نماز بگزار. جعفر برخاست و داخل آن خانه شد و شيعيان گريان وارد خانه شدند. در آن حال امام (ع) را كفن كرده بودند. جعفر پيش رفت كه نماز بگزارد. با خود گفتم: عجبا! اگر امام مردم بي دين بشود، معلوم مي شود كه همواره دين از اول سست بوده است!!! من هم دنبال جعفر به راه افتادم تا ببينم جريان به كجا منتهي مي شود!
كنار جنازه امام عسكري (ع) رسيديم، جعفر پيش ايستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: ديگر كار از كار گذشت.
جعفر چون قصد آن كرد كه تكبير بگويد، ناگهان پرده سفيدي كه در حجره آويزان بود بلند شد، ديدم كودكي نوراني پيدا شد گندمگون و مجعد موي (صلوات الله عليه) و رداي جعفررا گرفته و كشيد، و فرمود: «اي عمو! دور شو كه من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.» جعفر رنگ پريده كنار رفت ونميدانست چه بگويد وشوكه شده بود و آن برگزيده خداوند غفار بر پدر عالي مقدارش نماز گزارد. و امام عسكري (ع) را در كنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علي نقي (ع)، دفن كردند. سپس آن كودك خردسال و آن ولي ايزد متعال به من خطاب كرد كه: «اي بصري! جوابهاي نامه ها را بياور.» جوابها را به او تقديم كردم ايشان رفتند به حجره و با خود گفتم : حمد و سپاس خدا را كه دو علامت از علاماتي كه امام عسكري(ع) به من فرموده بودند، ظاهر شد،فقط علامت هميان مانده است !! نزد جعفر آمدم و گفتم : اين طفل كه بود؟ گفت: من اصلا چنين كودكي را نديده ام و نمي شناسم!!! (10)
شيخ طوسي هم پس ازروايت بالا روايت ديگري را نيز نقل كرده كه بيانگر آن است كه حضرت مهدي عجل الله فرجه خود آغاز به نماز كرد و گروهي از شيعيان (تعدادآنها 39 نفر ذكر شده است) در اين مراسم حضور داشتند؛ از كساني كه در اين مراسم حضور داشت، ابراهيم پسر محمّد تبريزي بود. وي در اين باره مي گويد:«روز رحلت امام حسن عسكري عليه السلام در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند، و ما 39 نفر بوديم كه يك كودك به ظاهر ده ساله بيرون آمد، عباي خود را بر سر مباركش كشيده بود، و هنگامي كه در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پيش از آن كه او را بشناسيم، در مقابل شكوه، هيبت، عظمت و وقار او بي اختيار برخاستيم. در برابر جنازه ايستاد و همگي پشت سرش صف كشيديم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خوانديم. چون از نماز فارق شد به يكي از اتاق هاي منزل وارد شد كه از غير آن بيرون آمده بود».(11)
ذكر اين نكته لازم است كه امام حسن عسكري (ع عين همين مطلب از زبان يكي ديگر از حاضران به نام احمدبن عبدالله هاشمي نيز نقل شده است(12)
لازم به ذكر است كه امام حسن (ع) را فرزند بزرگوارشان امام زمان (عج) غسل وكفن كردند.
اما سئوالي كه پيش مي آيد چرا امام حسن عسكري اين علامات را نشانه جانشينش معرفي ميكند ؟
آغاز پيشوايي در خردسالي در اين رخ داد آنچه از همه شگفتي آورتر بود اين كه آنها با كودكي پنج ساله روبه رو بودند كه مي گفت جانشين امام عسكري(ع) است. امامت در دوران كودكي فقط مختص امام زمان (عج) نبود بلكه امامان ديگري همچون امام جواد (ع) هم اين شرايط را دارا بودند اما شرايط حاكم بر امامت حضرت مهدي(عج) اين روند را به گونه اي ديگر رقم زد, ترديدهاي شكننده اي را در ذهن شيعه پديد آورده, كار امام حسن عسكري(ع) را مشكل ساخت. ايشان نه فقط در سن و سالي كمتر از ديگر امامان به امامت رسيد, بلكه به خاطر مصالحي ولادتش نيز پنهاني بود. و تا زمان امامت ايشان, جز اندكي, جمال دل آراي او را نديده بودند...او چگونه ميتوانست خود را به اثبات برساند ؟!!
پس ميبينيم كه امام حسن عسكري (ع) بيجهت نشانه دانش وآگاهي زياد را براي فرزندش انتخاب نكرده بود چون فقط از اين طريق مردم ميتوانستند گفته كودك 5 ساله را باور كنندواين نشانه هايي بود كه كسي جز امام داراي آن نبود
همان گونه كه ياد شد پيش از آن با هدايت هاي پيوسته پيامبر و ائمه نور: شيعه به اين نكته باور پيدا كرده بود كه، خداوند متعال از طريق آخرين پيامبر خود، مقام امامت و ولايت را به جهت قابليتهاي ذاتي به افرادي خاصّ عطا فرموده و فقط از طرف اوست كه امام بر جامعه نصب ميگردد. و نيز اين كه, اين قابليت هيچ گونه ارتباطي به كمي و يا زيادي سن و سال ندارد جالب اين كه, اين گونه پيشوايي پيش از آن نيز, هم در بين ائمه: و هم در زنجيرة پيامبران: داراي سابقه بود. يكي از دانشوران معاصر امامت در سنين كم را پديده اي واقعي دانسته، چنين استدلال كرده است: زيرا امامي كه در كودكي به پيشوايي روحي و فكري مردم رسيده, و مسلمانان حتي در كشاكش آن همه موج ويرانگر, باز خويشتنِ خويش را به پيروي و دوستي او گماشتند, به طور مسلّم بايد از دانش و آگاهي و گستردگي ديد, و دانا بودن به فقه و تفسير و عقايد, بهره اي آشكار و چشمگير داشته باشد. چون در غير اين صورت نمي توانسته مردم را به پيروي از خويش وادارد... به فرض محال كه مردم نتوانستند حقيقت و واقعيت امر را دريابند, خلافت و نيروي حاكم كه آن همه دشمني علني با امام داشته, چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقيقت نينداخته است؟ اگر امام خردسال, از دانش و سطح تفكر عالي برخوردار نبود, خلفاي معاصر, خيلي خوب مي توانستند جنجال به پا كنند, امّا سكوت آنها و سكوت تاريخ گواه است كه امامت در سنين كم پديده اي حقيقي بوده نه ساختگي» (13) .
پي نوشت:
1- شيخ كليني، كافي، ج1، ص503.
2- شيخ مفيد, الارشاد, ج2, ص339
3- ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, صص 384 و 457.
4- بحارالأنوار ج50/328.
5- رجوع شود به غيبت ، ص165؛ منتهي الآمال ، ص 1038.
6- كفايه الاثر صفحه 162
7- - حياة الامام العسكري، ص267، به نقل از ارشاد، شيخ مفيد، ص383.* الفصول المهمة، چاپ قديم، ص 307-308*اعلام الوري، الطبعة الثالثة، دار الكتب الاسلامية، ص 367.* حاج شيخ عباس قمي، الانوار البهية، مشهد، كتابفروشي جعفري، ص 162.* دلائل الامامة، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1383 ه. ق، ص 223.
8- حياة الامام العسكري، ص 267، به نقل از ارشاد، ص 383.
9- شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنين ر.ك: نيلي نجفي, منتخب الانوار المضيئة، ص 157؛ راوندي، قطبالدين، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
10- رجوع شود به شيخ صدوق, كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. هم چنين ر.ك: نيلي نجفي, منتخب الانوار المضيئة، ص 157؛ قطب الدين راوندي, الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101. و شيخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسي در كتاب فرج كبير و بحارالانوار ج 52 ص 67،منتخب الاثر ص 367،الزام الناصب ض 108،وفاة العسكري ص 39،ينابيع المودة ج 3 ص 124
11- شيخ طوسي, كتاب الغيبة, ص257.
12- الزام الناصب ص 94 وروزگار رهايي ص 164
13- صدر، سيّد محمد باقر, جست و جو و گفت و گو پيرامون امام مهدي(عج) ص47ـ48.
منبع اصلي: تنها منجي
|
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 23:19 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن
*كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا*
تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن
*ميدوني دل آدم كجا ميره؟يه مرتبه ياد گودال افتادم ..."اونجام به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ..."*
زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن
*معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو،دايي، عمه و ديگر بستگان؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدربي تابي كنه" اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ..." حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...*
قلب باب ت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پاتا به سر يابن الحسن
طفل بودي،پيش چشمت چشم بابا بسته شد 2
تونگه كردي و او زد بال و پر يابن الحسن
*آخ دلم يه جايي رفت،نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه..." به خدا دست من نيست؛دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم*
حسين جان ...
طفل بودي پيش چشمت دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ......
كودك 6 ساله بودي بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشم خود خون جگر يابن الحسن
قرن ها فرياد زهرا مادرت آيد به گوش
از مدينه بين آن ديوار و در يابن الحسن
مادر؛كاش بودم تا علي را يار بودم
من جاي تو بين در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بود باز ايستادي
يوسف زهرا بيا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفي از نظر يابن الحسن
*فرمود عقيل برو به اون كودكي كه تو حجره هست ،بگو بياد ..." اومدم ديدم يه ماه شب چهارده گوشه ي هجره مشغول عبادته" آقامون حجت ابن الحسن بود تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد؛ سر بابا رو بغل گرفت ... تا امام عسكري اونو ديد نفرمود پسرم،فرمود يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ ...." يعني تشنمه به من آب بنوشان ..... اسْقِنَا المَاءٍ .... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره .... امام جوادم يه كودك 6،7 ساله بود نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ..."اما لايوم كيومك يااباعبدالله .....
حسين ......
بميرم،هر چي صدا زد جماعت جگرم داره ميسوزه ...."جي جوري آبش دادن ؟؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ .....
حسين ........
|
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 22:50 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
پیامبر و اهل بیت علیهم السلام » تاریخ و سیره » امام عسکری(ع) »

محمد بن اسماعیل علوی همچنین علي بن عبد الغفار روایت کرده اند که بنی عباس بر صالح بن وصیف زمانی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را حبس کرده بود، وارد شدند و به او گفتند که تا می توانی بر امام حسن عسکری تنگ بگیر و هیچ نوع ترحمی به ایشان نکن.صالح گفت: من با او چه کنم! او را به دو نفر که بدترین افراد بودند یعنی علی بن یارمش و اقتامش سپرده بودم، تا او را شکنجه کنند. اینک آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته اند و در عبادت به مقام بزرگی رسیده اند.
آنگاه آن دو نفر را آوردند و به ایشان عتاب زد و گفت : وای بر شما! با این شخص چه می کنید؟ گـفتند: «چـه گـوییم در حق مردی که روزها را روزه می گیرد و شبها را تا به صبح به عبادت مشغول است ، سخن نمی گوید، و به کسی کاری ندارد و یکسره مشغول عبادت و هر زمان نظر بر ما می افکند بدن ما می لرزد و چـنان می شویم که مالک نفس خود نیستیم و خودداری نمی توانیم بکنیم.آل عباس چون این را شنیدند، در کمال خواری و با بدترین حال از نزد صالح برگشتند».[1]
نگرش اجتماعی امام عسکري(علیه السلام) به جامعه شیعیان عصر عباسی
امام و گفتمان شیعه راستین
آن حضرت درباره شیعیان راستین می فرمود:«شِيعَتُنَا الْفِئَةُ النَّاجِيَةُ وَ الْفِرْقَةُ الزَّاكِيَةُ- صَارُوا لَنَا رِدْءاً وَ صَوْناً وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلْباً وَ عَوْناً- وَ سَيَنْفَجِرُ لَهُمْ يَنَابِيعُ الْحَيَوَانِ بَعْدَ لَظَى النِّيرَانِ- لِتَمَامِ الطَّوَاوِيَةِ وَ الطَّوَاسِينِ مِنَ السِّنِينَ».
شيعه ما، گروه نجات يافته و فرقه پاكيزه است، ما را در برابر دشمنان حفظ و حراست مىكنند و در برابر آنان چونان سدى استوار مىايستند. پس از روزگاران سخت و دورانهاى دوزخى، چشمه هاى زندگى، آنان را سيراب خواهند كرد.»[2]
علامه مجلسى در توضيح این سخنان مىگويد: «هذه حكمة بالغة و نعمة سابغة تسمعها الآذان الصم و تقصر عليها الجبال الشم صلوات الله عليهم و سلامه» «اين سخنان حكمتى و پندی گويا و نعمتى سرشار و لبریز است. گوشهاى كر و ناشنوا آن را مىشنود و كوههاى سخت در برابر آن سست و نرم مىگردد. درود و صلوات خداوند بر آنان باد».
سبکهای فعالیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی امام حسن عسکری(علیه السلام)
امام عسکری ـ ع ـ با وجود فشارها و نظارتها و مراقبتهای بیوقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام میداد که میتوان آنها را بدینگونه خلاصه کرد:
1-تلاش علمی در دفاع از آیین اسلام و رد شبهات مخالفان، و تبیین اندیشه اسلامى؛ در این راستا به مواردی اشاره می کنیم:
امام و جلوگیری از تالیف کتاب تناقض قرآن اسحاق کندی
ابن شهر آشوب از کتاب «الرَّدِّ عَلَى أَهْلِ التَّبْدِيل» ابوالقاسم کوفی نقل کرده که اسحاق کندی که فیلسوف عراق بود در زمان خود نوشتن کتابی در تناقض قرآن را شروع کرد و به حدی که از مردم کناره گیری کرده و در منزل بود و پیوسته به این کار اهتمام داشت. تا آنکه یکی از شاگردان او خدمت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)رسید، حضرت به او فرمود:آیا در میان شما یک مرد دانا و بزرگواری نیست که استاد شما کندی را از این شغلی که برای خود قرار داده بازدارد ؟
آن شاگرد گـفت : «ما نمی توانیم در این امور و شبه این امور به او اعتراض کنیم ما خود را در این جایگاه نمی بینیم.»
حضرت فرمود: اگر من چیزی به تو بگویم به او می رسانی ؟ عرض کرد: آری ، فرمود: برو به نزد او و انس بگیر با او و لطف و مدارا و هم نشینی و یاری او نما سپس این مطلب را به او بگو، که پرسشی روی داده می خواهم بپرسم. آنگاه این را بپرس که اگر نزد تو متکلم به قرآن بیاید و بگوید که آیا جایز است که حق تعالی اراده فرموده باشد از آن کلامی که در قرآن است غیر آن معنی که تو گمان کرده ای و آن را معنی آن گرفته ای ؟ او در جواب خواهد گفت: جایز است زیرا که او مردی است که فهم می کند چیزی را که شنیده است.
وقتی سخنش به اینجا رسید به او بگو شاید که خداوند اراده فرموده باشد در قرآن غیر آن معنی که تو برای آن نموده ای و آن را مراد حق تعالی گرفته ای «فَتَکونُ واضِعا لِغَیرِ مَعانِیه».
پـس آن شاگـرد نزد کندی رفت و با او به مهربانی برخورد کرد تا اینکه فرصتی دست داد و پرسش را پرسید.
کندی گفت : که این پرسش را یک بار دیگر بپرس . او تکرار کرد. در فکر فرو رفت و گفت: بر حسب واژگان و نظر جایز است و احتمال دارد معنی دیگری بدهد.
گفت: تو را سوگند می دهم باید بگویی این سوال را چه کسی به تو آموخته است؟
شاگرد گفت : به دلم افتاد.گفت : نه، این سخن از آن تو نیست، و تو به آن مرتبه نرسیده ای که این گونه مطالب را متوجه بشوی، بگو این مطالب را از کجا آموخته ای؟ شاگرد گفت : حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا به آن امر فرمود.کندی گـفت : اکنون حقیقت حال را بیان کردی ، این گونه مطالب فقط از این خانه و بیت بیرون می آید.آنگاه آتشی خواست و همه آنچه نوشته بود را سوزانید.[3]
شیوه آموزش های دینی بوسیله امام (علیه السلام)
الف) گناه شناسی
ابو هاشم جعفری (ره) كه از دوستان و فقهاء و اصحاب امام هادی و امام حسن عسكری (علیه السلام) بود، می گوید: در محضر امام حسن عسكری (علیه السلام) بودم. فرمود:« یكی از گناهان نابخشودنی این است كه شخصی (بر اثر غرور و كوچك شمردن گناه) بگوید: «لیتنی لا اواخذ الا بهذا»: «ای كاش برای گناهی جز این یك گناه ، باز خواست الهی نشوم».با خود گفتم : براستی ، معنی این سخن ، بسیار دقیق و ظریف است ، و سزاوار است كه هر انسانی ، مراقب خود باشد و در مورد هر چیزی دقت كند كه گاهی انسان حرفی می زند و خیال می كند حرف خوبی زده ، غافل از آنكه ، همان حرف ، گناه نابخشودنی است.ناگاه امام حسن عسكری (علیه السلام) به من رو كرد و فرمود: «درست فكر می كنی ای ابو هاشم ، كه باید بسار دقت داشت ، بدان كه شرك (ریا) در میان مردم ، ناپیداتر از راه رفتن مورچه روی سنگ در شب تاریك ، و راه رفتن مورچه بر صفحه سیاه است.»[4]
ب) امام علیه سلام و بیان احکام
تفاوت ارث زن و مرد
أبوبكر فهفكي پسر ابی طيفور پزشک[5] كه اشكال تراشی های ابن ابی العوجاء یكی از دانشمندان معروف مادی عصر امام صادق (علیه السلام) در ذهن او نیز راه یافته بود،به حضور امام حسن عسكری (علیه السلام) آمد و پرسید: چرا در اسلام ، سهم ارث زن نصف سهم مرد است ؟
آیا چنین قانونی ، به گونه ای ستم به زن بینوا نیست ؟ امام حسن عسكری (علیه السلام) فرمود: زن جهاد ندارد و به کسی نفقه نمی پردازد، و تامین معاش نیز بر عهده او نیست، اما همه اینها بر عهده مرد است.
فهفكی می گوید: پیش خود (در ذهنم) گفتم : ابن ابی العوجاء به من گفت : همین سوال را از امام صادق(علیه السلام) نمودم ، او نیز چنین جواب داد،ناگاه امام حسن عسكری (علیه السلام) به من رو كرد و فرمود: آری ، این سوال ، از ابن ابی العوجاء است ، و جواب ما یكی است ، و همه ما امامان به همدیگر مربوط، و مساوی هستیم و ليكن حضرت رسول (ص) و امير المؤمنين (علیه السلام) مزيت ديگرى هم دارند.[6]
ج) امام و تبیین مباحث اعتقادی
برکات حجت خدا
احمد بن اسحاق گوید: بر امام حسن عسكری (علیه السلام) وارد شدم و می خواستم از امام بعد از او سوال كنم. امام قبل از سوال من فرمود:ای احمد بن اسحاق ! خداوند زمین را از زمان خلقت آدم تا روز قیامت از وجود حجت خالی نمی گذارد و به وسیله اوست كه بلا را از اهل زمین دور می گرداند، باران می بارد و بركات زمین ظاهر می شود.عرض كردم : یابن رسول اللّه : امام بعد از شما كیست ؟ امام علیه السلام با عجله برخاست و داخل اتاق دیگر شد و در حالی كه بچه سه ساله ای كه همانند ماه شب چهاردهم زیبا بود را بر دوش داشت بازگشت و فرمود: ای احمد اگر نزد خداوند و ما دارای ارزش و مقامی نبودی فرزندم را به تو نشان نمی دادم ، او هم نام رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله است كه زمین را پر از قسط و عدل می كند همانا گونه كه پر از ظلم و جور شده است.
ای احمد! مثل او در این امت مثل حضرت خضر علیه السلام و ذوالقرنین است. به خدا قسم غیبتی می كند كه هر كس جز آنكه خداوند او را بر امامتش ثابت و استوار و استوار نگاه داشته است و توفیق دعا برای تعجیل در فرج او داده است از اعتقاد به او منحرف می گردد. عرض كردم : مولای من ! آیا نشانه های دارد كه قلبم به آن مطمئن شود؟ در این هنگام كودك سه ساله با زبان فصیح عربی گفت : انا بقیه اللّه فی ارضه و المنتقم من اعدائه.من بقیه اللّه در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم. احمد بن اسحاق گوید: من در حالی كه بسیار خوشحال بودم از محضر امام علیه السلام خارج شدم و روز بعد خدمت او رسیدم و عرض كردم : از لطفی كه دیروز به من كردید بسیار مسرور شدم ، اما بفرمائید سنتی كه از خضر و ذوالقرنین در او چیست ؟
امام فرمود: طولانی شدن غیبت اوست. عرض كردم : یا بن رسول اللّه غیبت او طولانی می شود؟فرمود: قسم به پروردگارم اكثر معتقدین به او از امامتش بر می گردند و كسی جز آنكه در عهد ولایت ما پا برجاست و ایمان در قلب او نوشته شده است و با روح الهی تایید شده است ثابت قدم نمی ماند. ای احمد! آنچه به تو می گفتم سری از اسرار الهی است ، از دیگران مخفی بدار و از شكر گزاران باش كه با مادر علیین بهشت خواهی بود[7]
امام و اثرات چشم زخم
از على بن زيد روايت شده كه گفت: من اسبى داشتم كه از آن در شگفت بودم. يك وقت نزد امام حسن عسكرى عليه السّلام رفتم، امام به من فرمود: اسب تو چگونه است؟ گفتم: اسبم درب خانه است، فرمود: اگر مقدور شد قبل از اينكه شب شود آن را عوض كن! من از حضور آن حضرت مرخص شدم، بفكر فروش اسب بودم، از فروش آن خوددارى كردم در صورتى كه آن اسب طالب و راغب زيادى داشت آن را بيشتر از قيمتش مي خريدند.
وقتى كه شب شد نگهبان آن اسب در حال گريه و ناله آمد و گفت: اسب تو مرد، من اندوهگين شدم و بعد از چند روز خدمت امام حسن عسكرى رفتم، با خود در اين فكر بودم كه آيا اسبى نظير آن نصيب من خواهد شد؟ امام فرمود: آرى، اسبى مثل آن اسب نصيب تو خواهد شد. بعد از آن بغلام خود فرمود: آن اسب تازى مرا كه سوار مىشوم بعلى بده، اين اسب از اسب تو زيباتر، عمر آن بيشتر، از اسب تو زرنگتر و قويتر.[8]
2–فعالیتهای سرّی سیاسى، با وجود تمام نظارتها و مراقبتهای حکومت عباسى؛ در این باره به مواردی اشاره می کنیم:
از على بن محمد بن حسن روايت شده كه گفت: پادشاه به جانب بصره خارج شد، امام عسكرى عليه السّلام با شيعيان خود با سلطان خارج شد، ما عدهاى بوديم كه بين دو ديوار نشسته بوديم و در انتظار مراجعت آن حضرت بوديم، وقتى كه آن بزرگوار برگشت و مقابل ما رسيد نزد ما توقف كرد، با يك دست كلاى خود را از سر خود برداشت و دست ديگر را بالاى سر خود نهاد و در صورت يكى از رفقاى ما خنديد. آن مرد فورا گفت: شهادت ميدهم كه تو حجّت و برگزيده خدا هستى. ما جريان را از آن شخص پرسش كرديم؟! گفت: من در باره امامت امام عسكرى شك داشتم، با خود گفتم: اگر آن حضرت برگردد و كلاى خود را از سر خود بر دارد من به امامت او معتقد مىشوم.[9]
3-حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، بویژه یاران خاص خود و نیز تربیت علویان
امام حسن عسکری و علویان هم عصر
در این باره نیز مواردی را می توان به دست داد که به اختصار به برخی اشاره می شود:
یکی از مشایخ قم که ابوالحسن حسین پسر حسن بن جعفر بن محمّد بن اسماعیل پسر امام صادق (علیه السلام) در قم بود، آشکارا شراب می نوشید. روزی برای نیازی به در سرای احمد بن اسحاق اشعری که وکیل اوقاف قم بود رفت و اجازده دیدار خواست که احمد اجازه نداد و ابوالحسن با ناراحتی و انده برگـشت. چندی بعد احمد بن اسحاق رهسپار حج شد.همین که به سامرا رسید اجازه خواست که خدمت ابومحمّد حسن عسکری (علیه السلام) مشرف شود اما حضرت او را اجازه نداد، احمد شگفت زده شده و سخت گریست. گریه و خواهش طولانی او سبب شد تا امام اجازه دیدار دهد. چـون خدمت آن حضرت رسید عرض کرد: «ای پسر رسول اللّه ! برای چـه مرا از تشرف به خدمت خود منع کردی، حال آنکه من از شیعیان و موالیان توام.» فرمود: «زیرا تو پسر عموی ما را از در منزل خود برگردانیدی! احمد گریست و سوگند یاد کرد به خداوند تعالی که این کار را کردم شاید از شراب نوشی دست بردارد.»فرمود: «راست گـفتی اما باید در هر حال به ایشان اکرام و احترام کنی و آنها را کوچک نشماری و چون منتسب به ما هستند به ایشان اهانت ننمایی که اگر چنین نشود تو از زیانکاران خواهی بود.»آنگاه که احمد به قم برگشت، بزرگان به دیدن او آمدند. حسین نیز با ایشان بود چـون احمد، حسین را دید، از جای خود برجست و به پیشواز او رفت و بسیار او را بزرگ شمرد و او را در بالای مجلس جای داد. اما حسین این کار را از ابن اسحاق دور می دانست و شگفت زده شد از این رو دلیل کار را پرسید.احمد نیز داستان را باز گو کرد. حسین چون آن را شنید از کارهای خود پـشیمان شد و توبه کرد و به خانه برگـشت و همه شرابها را ریخت و ظرفهایش را شکست. و همواره اهل مسجد و از معتکفین مسجد شد و از متقیان شهر گشت تا از دنیا رفت و در نزدیکی مزار حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد[10].
گفتنی است شبیه همین داستان با اندکی تفاوت در شخصیت و زمان حادثه، از قاضى ابو الحسين قاضى الحرمين نقل شده که گفت: از على بن عيسى الوزير رحمه الله شنيدم كه او گفت: من پيوسته به علويان احسان مىكردم و به بغداد هر يكى را در سال وظيفهاى مجرى كرده آن قدر كه به طعام و كسوت هر يك را كفايت بودى، و در ماه رمضان اين وظايف و رسوم هر يك برسانيدمى، و از جملت ايشان پيرى بود از فرزندان موسى بن جعفر رضى الله عنه، و من او را هر سال پنج هزار درم جرايت فرموده بودم. در ميان زمستان اين پير را يك روز ديدم مست در خیابانی مىآمد و قى كرده و جامه به گل آلوده و او را به حالى هر چه زشتتر يافتم. با خود گفتم كه چنين فاسقى را هر سال پنج هزار درم چرا دهم تا در معصيت خداى تعالى خرج كند. امسال البته هيچ بدو ندهم.
پس چون ماه رمضان در آمد آن پير به طلب وظيفه آمد و بر در سراى بايستاد تا من برسيدم. سلام كرد بر من و تقاضاى وظيفه كرد. من گفتم: لا و الله، به تو چيزى دهم تا در معصيت خداى تعالى خرج كنى، ترا در زمستان بدان حال ديدم، امروز هيچ به تو ندهم، و او را گسيل كردم و گفتم: نبايد كه بعد از اين اينجا آیى. پس آن شب چون بخفتم رسول را عليه السلام در خواب ديدم و مردم بر او جمع شده بودند. من فرا رفتم و سلام كردم. روى از من بگردانيد.
من گفتم: يا رسول الله، من اين همه احسان با فرزندان تو مىكنم و اين همه صلوات بر تو مىدهم و تو مكافات من بدين مىكنى كه روى از من مىگردانى. رسول عليه السلام گفت: چرا فلان فرزند مرا از در سراى نا اميد باز گردانيدى و آنچه هر سال به وى مىدادى باز گرفتى. من گفتم از براى آنكه او را بر آن حالت ديده بودم گفتم كه اگر چيزى بدو دهم او را بر معصيت يارى داده باشم. رسول عليه السلام گفت: تو چيزى بدو مىدادى از براى من مىدادى يا از براى او؟ گفتم: از براى تو. گفت: من هرگز شراب نخوردم و چه بودى اگر تو بر او ستر نگاه مىداشتى از براى آنكه او از فرزندان من بود. من گفتم: كرامة و عزازة و از خواب در آمدم و بامداد كس فرستادم و شيخ را طلب كردم و آن وظيفه بدو دادم، و چون از ديوان باز آمدم او را در پيش خويش خواندم و بفرمودم تا غلام ده هزار درم در دو كيسه پيش او نهاد و بسيار تقرب بدو نمودم و گفتم: اگر محتاج شوى به چيزى ديگر مرا اعلام كن تا بدهم. پس پير علوى چون چنان ديد الحاح كرد كه از چيست كه آن روز مرا خائب باز گردانيدى و امروز اين همه كرامت و لطف فرمودى. پس قصه با او بگفتم. پير بگريست و گفت: توبت كردم كه آنچه كردم ديگر نكنم و جد خويش را محتاج نگردانم كه با تو عتاب كند از جهت من، و بعد از آن توبتش سخت نيك بود.[11]
داستان دیگر در این رابطه را این گونه نقل کرده اند که: محمد بن ابى زعفران از مادر امام حسن عسكرى عليه السّلام روايت كرده كه گفت: يكى از روزها امام عسكرى بمن فرمود: در سنه (260) اذيّتى بمن خواهد رسيد كه ميترسم مرا دچار رنج و مشقت نمايد، من بناى جزع و فزع و گريه و زارى را نهادم، امام بمن فرمود: امر خدا بايد اجراء شود، جزع و فزع منماى. وقتى كه ماه صفر سنه (260) هجرى فرا رسيد آن بىبى دچار اضطراب و ناراحتى شد، گاهى از اوقات از مدينه خارج ميشد و خبر ميگرفت، تا آن موقعى كه به او خبر رسيد: معتمد آن حضرت را با برادرش جعفر بدست على بن جرين زندانى كرده. معتمد عباسى دائما از امام عسكرى عليه السّلام بوسيله زندانبان خبر ميگرفت، زندانبان ميگفت: امام عسكرى روزها روزه ميگيرد و شبها نماز ميخواند. يكى از روزها معتمد از زندانبان سراغ امام عسكرى را گرفت؟ زندانبان همان جواب را گفت، معتمد گفت:الساعه برو و سلام مرا بآن حضرت برسان! و بگو: بجانب منزل خود برگردد. على بن جرين ميگويد: من درب زندان آمدم، الاغ زين كردهاى را ديدم، خدمت آن حضرت رفتم ديدم كه نشسته و كفش و عبا و دستار خود را پوشيده، وقتى كه مرا ديد از جاى خود بلند شد، من پيغام معتمد را بآن بزرگوار رسانيدم، آن حضرت سوار شد، وقتى كه سوار شد مقدارى توقف كرد، من گفتم: براى چه توقف كردى؟ فرمود: براى اينكه جعفر هم خارج شود، گفتم: معتمد مرا دستور داده كه فقط ترا آزاد نمايم، فرمود: برو نزد معتمد و بگو: من و جعفر از يك خانه خارج شديم، اگر من برگردم و جعفر با من نباشد عيبى دارد كه بر تو مخفى نيست، زندانبان رفت و برگشت، گفت: معتمد ميگويد: جعفر را هم براى خاطر شما آزاد كردم، زيرا من جعفر را بجهت جنايتى كه در حق خود و شما كرده بود و آنچه را كه درباره شما ميگويد زندانى كردم، جعفر هم آزاد شد و با امام عسكرى بخانه آن حضرت آمد.[12]
4-تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات؛
امید به آینده و پیشگویی های امیدوار کننده
داود پسر قاسم بن إسحاق بن عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب معروف به أبا هاشم الجعفري مىگويد: از ابو محمد عليه السلام شنيدم كه مىفرمود:«بهشت دروازهاى دارد به نام معروف، كه جز اهل خير و نيكوكاران از آن دروازه وارد نشوند.»من با شنيدن اين سخن، خدا را سپاس گفتم و خوشحال شدم كه احتياجات مردم را برآورده مىسازم، امام ابو محمد (علیه السلام) رو به من كرد و فرمود: «آرى، من از آنچه در دلت گذشته آگاهم، براستى كه نيكوكاران در دنيا و در آخرت ،اهل خير به شمار مىآيند، اى ابوهاشم خداوند تو را از ايشان قرار دهد و بيامرزد»[13]
ب) محمد بن حسن بن ميمون مىگويد: طىّ نامهاى كه به خدمت مولايم امام عسكرى (علیه السلام) نوشتم از تنگدستى خود شكايت كردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (علیه السلام) نفرموده است: «تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و كشته شدن با ولايت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما».جواب نامه من چنين آمد: «همانا خداى عزوجل، وقتى كه گناهان دوستان ما زياد مىشود، به وسيله تنگدستى، گناهان ايشان را محو مىكند؛ و بسيارى از گناهان را مىبخشد، آرى همان طور كه در خاطر تو گذشت، تنگدستى با ما بهتر است از مالدارى با دشمنان ما، در حالى كه ما پشتيبان كسى هستيم كه به ما پناه آورد و نوريم براى هر كه از ما روشنى خواهد و پناهيم براى كسى كه به ما پناهنده شود، هر كه ما را دوست بدارد در مراتب عاليه با ماست و هر كه از ما رو برتابد، به رو در آتش دوزخ مىافتد…»[14]
ج)ابو جعفر هاشمى مىگويد: من به همراه عبد اللّه خدوري، حسين بن محمّد عقيقي، حمزه غراب، و محمّد بن إبراهيم قمي در زندان جبیس، در جوسق واقع در قصر سرخ زندانی بودم، كه ابو محمد (علیه السلام)نيز با برادرش جعفر زندانى شدند، به حال آن حضرت رقت كرديم و من صورت امام حسن (علیه السلام) را بوسيدم و او را روى فرشى كه زير پايم بود نشاندم، جعفر نيز در نزديكى ما نشست، مأمور زندان آن حضرت، صالح بن وصيف بود، مردى از قبيله جحم نيز همراه ما در زندان بود كه مىگفت؛ از آل على است. امام ابو محمد (علیه السلام) نگاهى به ما كرد و فرمود: «اگر در ميان شما نبود آن كسى كه از شما نيست، هر آينه به شما اطلاع مىدادم و چيزهايى مىآموختم تا وقتى كه خداوند وسيله نجات شما را فراهم كند.»امام (علیه السلام)با اين فرمايش به آن مرد جحمى اشاره كرد و فرمود؛ اين مرد از شما نيست و از او بترسيد، زيرا كه درميان لباسهايش كاغدى هست كه هر چه مىگوييد براى خليفه مىنويسد، يكى از زندانيان فورى به سراغ جحمى رفت و لباسهاى او را بررسى كرد پس آن نوشته را يافت كه آن جمع را متهم كرده و نوشته بود كه آنها مىخواهند زندان را سوراخ كرده و از زندان فرار كنند.[15]
د) احمد بن محمد نقل كرده، مىگويد: به خدمت امام ابو محمد (علیه السلام) – موقعى كه مهتدى عباسى شروع به كشتن شيعيان كرده بود – نامهاى نوشتم و عرض كردم: مولاى من! سپاس خدا را كه اين ظالم را از تو باز داشته است من شنيده بودم كه او شما را هم به قتل تهديد مىكرد و مىگفت: به خدا سوگند كه بزودى او را تبعيد خواهم كرد! امام (علیه السلام) در پاسخ من، به خط مبارك خود نوشت:
«عمر او كوتاهتر از آن است كه به اين كار دست بزند، از امروز، پنج روز بشمار او در روز ششم پس از ذلت و خوارى كه خواهد ديد، كشته مىشود…»[16] و همين طور شد.
5-آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام دوازدهم.
زمينه سازي براي ظهور
نقل است كه امام هادی (علیه السلام) بجز برخی از ياران خود از بيشتر شيعيان غايب بود. موقعى كه امر امامت به امام حسن عسكرى (علیه السلام) واگذار شد آن حضرت با شيعيان خصوصى خود و غير آنان از پشت پرده صحبت ميكرد مگر وقتى كه ميخواست به خانه پادشاه برود.
علت اينكه آن حضرت و پدر بزرگوارش اين عمل را انجام ميدادند اين بود كه مقدمه غائب شدن امام زمان را فراهم كرده باشند تا گروه شيعيان با اين موضوع مأنوس شوند و منكر غائب شدن امام نشوند و مردم به پنهان بودن امام عادت كنند.[17]
همچنین علی بن احمد بن مهزیار، از احمد بن ابراهیم گفته آورده است: «به سال 282 به مدینه نزد حکیمه خواهر امام هادی (علیه السلام) شدم، از پشت پرده از دین ایشان پرسیدم، او ائمه را برای من نام برد تا به پسر امام حسن عسکری رسید، گفتم:« شما او را دیده اید یا شنیده خود را نقل می کنید؟» گفت: «من از امام عسکری نقل می کنم که او در نامه ای که از سامرا برای مادرش در مدینه نوشت نام امام بعدی ذکر شده بود». گفتم این فرزند اکنون کجاست؟ گفت:« اکنون پوشیده و پنهان است». ادامه دادم :«شیعیان به چه کسی مراجعه کنند؟» گفت:«به مادر امام عسکری رجوع کنند». گفت:« به چه حسابی باید به یک زن رجوع کرد». ادامه داد: « به همانگونه که امام حسین پس از شهادتش به حضرت زینب وصیت کرد، البته در این ظاهر بود اما در واقع ایشان دستورات حضرت سجاد را عمل می کردند، تا حادثه ای برای ایشان روی ندهد». در پایان افزود: « شما خود اهل حدیثی مگر نشنیده ای که نهمین فرزند از نسل امام حسین در حالی که زنده است، میراثش تقسیم می شود».[18]
نقل دیگر آن است که ابو غانم با این سلسله سند (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَدَائِنِيُّ ) روايت کرده که: از امام عسكرى عليه السّلام شنيدم مي فرمود: در سنه شصت [دویست و شصت] بين شيعيان ما تفرقه خواهد افتاد. [19]این در حقیقت پیشگویی امام از زمان شهادت ایشان و آغاز غیبت امام زمان بود.
نيز از ابو هاشم روايت شده كه گفت: من در حضور امام حسن عسكرى عليه السّلام بودم، آن حضرت فرمود: وقتى كه امام قائم عليه السّلام ظهور كند دستور ميدهد تا منبرهائى كه در مسجدها وجود دارند خراب كنند من با خود گفتم: چه معنى دارد كه امام قائم اين كار را ميكند؟! امام عسكرى فرمود: معنى اين عمل آنست كه آن منبرها بعد (از نبى و حجّت) بنا نهاده شدهاند، لذا بدعتى هستند كه پيغمبر و امامى آنها را بنا نكرده. [20]
از احمد بن اسحاق روايت شده كه گفت: من به حضور امام حسن عسكرى عليه السّلام رفتم، آن حضرت بمن فرمود: حال شما با اين شك و ترديدى كه مردم دارند چگونه است؟ گفتم: موقعى كه خبر ولادت مولاى ما (صاحب الزمان؟) بما رسيد هيچ مرد و زن و بچهاى كه بحد فهم رسيده باشد نبود مگر اينكه بحق قائل شد، امام عسكرى فرمود: آيا نميدانيد كه زمين از حجّت خدا خالى نخواهد ماند؟[21]
[1]– کلینی، کافی، ج 1، ص 512؛ مفید، ارشاد، ج 2، ص 334؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 429؛ اثبات الهدی، شیخ حر عاملی، ج 5، ص 17؛ مسند الامام العسکری، عطاردی، ص 90 .
[2]– مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص 387.
[3]– ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 424.
[4]– مسعودی، اثبات الوصیه، ص 249؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 207؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 439.
[5]– امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 307.
[6]– کلینی، کافی، ج 7، ص 85؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج 2، ص 682؛ اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 925.
[7]– صدوق، کمال الدین، ج 2، صص 384- 385 ؛ طبرسی، اعلام الوری، ج 2، ص 249 .
[8]– مسعودی، اثبات الوصیه، ص 251.
[9]– مسعودی، همان، ص 253.
[10]– حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، صص 211-213؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 50، ص 323. سيد جلال الدين طهرانى این خبر ضعيف می داند و چنین بدست می دهد:«در اسلام بقدرى مساوات در احكام شرعيه منظور شده است كه غلام حبشى و سيّد قرشي را يكسان دانسته، دين مقدس اسلام بقدرى منور و منزه است كه اين گونه امتيازات را در مقابل احكام لغو كرده است چه بموجب اصل بزرگ اسلام كه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الله أَتْقاكُمْ 49: 13 باشد هر كه پرهيزكار ترست محترم ترست و بعد هر كه عالم ترست مقدم تر و بعد هر كه از حيث نسب و شرافت خانوادگى بيشتر پيشتر است، وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم قبل از رحلت خود از مردم رضايت ميطلبد كه اگر از من بكسى رنجى و تعبى رسيده حاضرم در امروز با من همان معامله كند ميرساند مساوات و تساوى در مقابل احكام شرعيه را، زمانى كه امير المؤمنين على عليه السّلام كه رئيس مسلمين است و با اقتدار زمان خلافت در صدر اسلام حاضر ميشود كه در مقابل دعواى حقوقى بمحكمه شرعيه كه قاضى او بدون امضاى امير المؤمنين نميتواند قضاوت نمايد تن در دهد و با مدعى بمحكمه ميرود و موافق موازين شرعيه محاكمه مينمايد ميرساند تساوى مسلمين را در مقابل احكام از اين قرار هيچ گاه ما نبايد دين اسلامى را كه اين قدر منزه و مبرى است بدين گونه موضوعات ببالاييم، اشخاص مغرض و جاهل هر وقت ميخواهند باسلام حمله كنند بدين گونه اخبار ضعيفه كه از مجعولات دشمنان باطنى اسلام است استدلال ميجويند و آنچه در تواريخ و كتب اخبار بيابيد كه موافقت با عقل سليم نميكند و قبيح است مربوط باسلام نيست چه كلُّ ما حَكَم به الشّرعُ حَكَمَ به الْعَقْلُ ما را هدايت بدين موضوع مينمايد.»
[11]– شرف النبى، ابو سعيد واعظ خرگوشى (م 406)، تحقيق محمد روشن، تهران، بابك، 1361ش، صص 505- 504.
[12]– مسعودی، اثبات الوصیه، ص 253.
[13]– الفصول المهمة، ابن صباغ مالكي، ج2، ص1082.
[14]–مناقب آل ابى طالب 435/4.
[15]– ابن حمزه طوسی، الثاقب، ص 577؛ جمال الدين يوسف بن حاتم شامى، الدر النظيم، صص742-743.
[16]– طبرسی، اعلام الورى، ص 375.
[17]– اثبات الوصیة ، مسعودی، ص 272.
[18]– مسعودی، همان؛ صدوق، کمال الدین، ج 2، صص 507 – 501.
[19]– مسعودی، همان، ص 250؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص408.این روایت می تواند دلیلی بر تاریخ وفات آن حضرت در سال دویست و شصت باشد.
[20]– مسعودی، همان، ص 253.
[21]– مسعودی، ص 254.
برچسب ها: امام حسن عسکری حجت خدا علویان عصر عباسی شیعیان راستینفعالیت سیاسی تناقض قرآن اسحاق کندیگناه شناسی
|
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 22:44 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
رهنمودهای امام حسن عسکری علیه السلام برای زنان
11
شخصیت زن در اسلام
پیش از اسلام در هیچ یک از جوامع بشری، زن عضوی مؤثر و شخصی مستقل محسوب نمی شد و کلمه زن مفهوم زبونی، خواری و بی خردی داشت و در ادبیات آنان، چه نظم و چه نثر سخن بسیار در ناشایستگی و تحقیر جنس زن یافت می شود که طرز تفکر و دیدگاه آنان را نسبت به زن نشان می دهد.
اما از روزی که آفتاب عالمتاب رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در افق جهان درخشید، نقش زن در جامعه کاملاً دگرگون شد و مردمانی که برای زن اهمیت قائل نبودند و او را موجودی پست و برای خدمتگزاری انسان شریف (مرد) به حساب می آوردند، در پرتو تعالیم اسلام، به عنوان انسانی دارای حقوق و شخصیت اجتماعی شناختند.
خداوند متعال نقش زن را به طور واضح مشخص کرد و او را همانند مرد عضو کامل جامعه و دارای جایگاه قانونی، شرعی و رسمی قرار داد.
زن و دختر که تا قبل از اسلام زنده به گور می شد و یا به عنوان سهم الارث به سایر ورثه منتقل می گردید، همانند مردان و پسران توانست از خویشان سببی و نسبی خود مانند پدر و مادر ارث ببرد.
گذشته از اینها، افکار زن به عنوان اندیشه های مستقل پذیرفته گردید و او توانست آزادانه تصمیم بگیرد و به انتخاب خود شوهر کند و دارای درآمد و مالکیت شخصی گردد و از مال و حقوق فردی و اجتماعی اش دفاع کند و حتی توانست به نفع یا ضرر دیگران شهادت بدهد و کارهای او در جامعه مورد احترام و دارای ارزش باشد. تعدی مردان نسبت به زنان نیز قابل تعقیب قانونی و دارای کیفر گردید.
خداوند متعال جایگاه زن را که تا قبل از اسلام به پایین ترین درجه رسیده بود و در بسیاری از ادیان و مذاهب در ردیف شیطان قرار داشت، آن چنان بالا برد که فرمود: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «هر کسی ـ مرد یا زن ـ کار شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن است، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات حقیقی می بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.»
در این آیه، ارزش تلاش و فعالیتهای معنوی برای زن، همانند مرد دارای نتایج ثمربخشی شمرده شده است؛ به طوری که می تواند با کوششهای شبانه روزی و گام نهادن در مسیر کمال و سعادت به درجات عالی انسانی در دنیا و آخرت برسد. معیار ارزش در نزد خداوند متعال زن یا مرد بودن نیست؛ بلکه تقوا، پارسایی و شایستگی است. به همین جهت، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله تکریم زنان و دختران را در سر لوحه برنامه هایش قرار داد و حقوق از دست رفته آنان را احیا کرد و بدون تردید تا به امروز هیچ مذهب و آیینی همانند اسلام از نقش زن و شخصیت او دفاع نکرده است.
آیا زیباتر از این سخن که زن می تواند همانند مرد و حتی بهتر از آنان به اوج برتری و فضیلت انسانی دست یابد، در جای دیگر به غیر از قرآن سراغ داریم که فرمود: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ»؛ «ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت گروهها و قبایل مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ؛ [البته اینها معیار امتیاز نیست و] فقط گرامی ترین شما در نزد خداوند متعال با تقواترین شماست.»
با توجه به ارزش و جایگاه اسلامی و معنوی زن در اسلام، برای او حقوق و تکالیفی است که مواردی از آن را در کلام امام حسن عسکری علیه السلام به نظاره می نشینیم و آموزه هایی را از مکتب پر بار آن پیشوای هدایت، در مورد بانوان به عزیزان خواننده تقدیم می کنیم.
سرور زنان
امام عسکری علیه السلام برای هدایت بیشتر بانوان مسلمان و ترغیب آنان به سوی کمال، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان اسوه بانوان عالم معرفی کرده و در فرازی از صلوات حضرتش که در سامراء بر عبدالله بن محمد عابد املاء فرمود، آن بانوی بانوان عالم را چنین ستوده است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةِ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ اَحِبَّائِکَ وَ اَصْفِیَائِکَ الَّتِیِ انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبُ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ اَوْلَادِهَا؛ پروردگارا! بر صدیقه، فاطمه پاک و محبوب دل حبیب و پیامبرت درود بفرست! همان بانویی که مادر دوستان و برگزیدگان توست. او را از میان دیگر بانوان برگزیدی و فضیلت دادی و بر زنان عالم برتری بخشیدی. خداوندا! تو خود انتقام آن بانوی گرامی را از کسانی که بر او ظلم روا داشته و حقش را سبک شمردند، بستان! بارالها! انتقام خون فرزندانش را نیز خودت بگیر!»
امام در ادامه، به جایگاه والای حضرت زهرا علیهاالسلام اشاره کرده و این گونه با خداوند نجوا کرده است.
«خدایا! همان طوری که حضرت زهرا علیهاالسلام را مادر پیشوایان هدایت و همسر صاحب لوا در ملأ اعلی قراردادی، پس بر او و مادرش خدیجه کبری درود فرست! درودی که با آن پدرش محمد صلی الله علیه و آله را گرامی داشته و چشمان فرزندانش را با آن روشن سازی و از سوی من در همین ساعت بهترین تحیت و سلام را به ایشان ابلاغ گردان!»
ارث زن
از مسائلی که امروزه در جامعه ما مطرح است و آن را به عنوان یکی از شبهات در ذهن بانوان مسلمان القاء می کنند، موضوع نصف بودن ارث زنان در اسلام می باشد. این پرسش در عصر اهل بیت علیهم السلام نیز مطرح بوده و از آن بزرگواران پرسیده می شد. اسحاق بن محمد نخعی می گوید: روزی ابوبکر فهفکی از امام عسکری علیه السلام پرسید: چرا زن بینوای ناتوان یک سهم در ارث می گیرد، امّا مرد دو سهم می گیرد؟ امام در پاسخ فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ عَلَیْهَا جِهَادٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا عَلَیْهَا مَعْقُلَةٌ إِنَّمَا ذَلِکَ عَلَی الرِّجَالِ؛ زن وظیفه ندارد به جهاد برود و نفقه بپردازد و دیه بدهد. همه اینها به عهده مردان است.»
بعد از شنیدن این پاسخ، به ذهنم خطور کرد که شنیده بودم ابن ابی العوجاء این شبهه را از امام صادق علیه السلام سؤال کرده بود و حضرت همین پاسخ را داده بود. در آن لحظه، امام عسکری علیه السلام از افکارم به من خبر داد و فرمود: «بلی، این همان پرسش ابن ابی العوجاء است و پاسخ همه ما امامان در مقابل پرسشهای واحد، یکی خواهد بود. برای آخرین ما همان جریان دارد که برای اولین ما و همه ما در علم و دانش مساوی هستیم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علی علیه السلام فضیلت خاص خود را دارند.»
ضرورت حجاب
دین مبین اسلام برای مصونیت جامعه و حفظ شأن زن و مرد دستور حجاب و پایداری بر عفت برای بانوان مسلمان داده است. حجاب بانوی مسلمان، آرامش روانی، تحکیم روابط خانواده، استواری جامعه و از همه مهم تر ارزش و احترام زن را در پی دارد. خداوند متعال در این باره به صراحت می فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»؛ «چون از آنان (همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ) چیزی خواستید، از پشت حجاب از آنان بخواهید! این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزه تر است.»
آیه شریفه اختلاط زن و مرد نامحرم را موجب فساد و تباهی دانسته و رعایت حجاب در میان آنان را برای سالم سازی جامعه امری ضروری قلمداد می کند. در تفسیر الکاشف آمده است: «خداوند متعال در این آیه، حکمت حجاب را جلوگیری از فساد و فتنه اعلام می کند؛ زیرا اختلاط میان مرد و زن نامحرم سبب تحریک غریزه جنسی و فراهم آمدن مقدمات گناه است.»
حضرت عسکری علیه السلام با الهام از کلام وحی، بر ضرورت حفظ حجاب برای زنان مسلمان تأکید نموده است. شیخ صدوق می نویسد: محمد بن حسن صفار به آن حضرت نامه ای نوشت و در باره مردی که می خواهد بر علیه زنی نامحرم شهادت دهد، سؤال کرد که آیا آن مرد می تواند در حالی که زن پشت پرده است، بر علیه او شهادت دهد ـ البته صدای زن را می شنود و دو نفر شاهد عادل می گویند که این صدای فلان زن دختر فلانی است و تو را به شهادت می طلبد ـ یا اینکه از پشت پرده نمی شود و باید زن در مقابل مرد حاضر شود و مرد او را با چشم خود ببیند؟
امام عسکری علیه السلام در پاسخ نامه او چنین مرقوم فرمود: «تَتَنَقَّبُ وَ تَظْهَرُ لِلشُّهُودِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ زن نقاب می زند و [با رعایت حجاب کامل] در برابر شهود حضور می یابد ـ ان شاء الله.»
همچنان که از کلام آن حضرت پیداست، امام حتی در مواقع ضروری به رعایت حجاب زن تأکید داشته اند. شیخ مفید، بزرگ دانشمند جهان شیعه، در این باره می فرماید: «بر بانوی مسلمان لازم است در خانه اش مستور و ساکن شود و به جز ضرورت از خانه بیرون نیاید ... و شایسته نیست در معاملات با مردان مخاطبه کند و اگر ناچار شود، با صدای آهسته سخن بگوید و در مکالمه با ناز و کرشمه سخن نگوید و از خیره شدن به نامحرم خودداری کند؛ همان گونه که خداوند متعال به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش فرمود: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی»؛
«[با نامحرمان] به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید و در خانه های خود بمانید و همانند جاهلیت نخستین با زینت و آرایش در میان مردم ظاهر نشوید.»
ازدواج موقت
یکی از برنامه های رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سلامت جامعه، سنت حسنه ازدواج است. آن حضرت زنان را همانند مردان ترغیب به ازدواج فرموده و برای کسانی که توانایی ازدواج دائم را ندارند، ازدواج موقت پیشنهاد کرده است. بنابراین، یکی از حقوق بانوان در جامعه اسلامی انجام ازدواج موقت است.
حسن بن ظریف یکی از دوستان امام عسکری علیه السلام برای آن حضرت نامه نوشت و در باره ازدواج موقت با آن حضرت مشورت کرد. امام در پاسخ وی نوشت: «اِنَّمَا تُحْیِی سُنَّةً وَ تُمِیتُ بِدْعَةً فَلَا بَأْسَ؛ تو با این عمل سنتی را احیا می کنی و بدعتی را از بین می بری؛ عیبی ندارد.»
برای روشن شدن این موضوع، مقداری بحث را گسترش می دهیم و به شرح سخن امام که بیانگر یکی از دستورات قرآنی است و رهنمود شایسته ای برای مردان و زنان مسلمان است، می پردازیم:
ازدواج موقت که متعه نیز نامیده می شود، رابطه همسری را برای مدتی محدود و معین به وجود می آورد و هنگامی که مدت سپری شد یا مرد مدت را بخشید، بدون طلاق رشته همسری گسیخته می شود. این ازدواج، هیچ یک از احکام نکاح دائم را ندارد، مگر آنچه را که هنگام عقد شرط کرده باشند.
قرآن کریم در مورد حلال بودن این نوع ازدواج می فرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ»؛ «اگر با زنی ازدواج موقت کردید، واجب است مهرشان را به آنان بپردازید و بر شما گناهی نیست در آنچه پس از تعیین مهر با یکدیگر توافق کرده اید [که مدت عقد یا مهر را کم یا زیاد کنید].»
این نوع ازدواج که یکی از بهترین شیوه های پاسداری از عفت عمومی جامعه می باشد، بعد از آنکه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تشریع شد و در دوران خلیفه اول هم ادامه یافت، به وسیله خلیفه دوم منع گردید. بدیهی است که حکم قرآنی تنها با آیه قرآن نسخ می شود و زمامدار حکومت اسلامی هرگز نمی تواند در احکام قرآن دخالت کند و از اجرای آن جلوگیری نماید.
به این جهت، علی علیه السلام فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِ الْمُتْعَةِ مَا زَنَی إِلَّا شَقِیٌّ؛ اگر عمر از نکاح موقت منع نکرده بود، جز افراد بد سرشت زنا نمی کردند.»
و در تفسیر قرطبی به نقل از ابن عباس آمده است: «ازدواج موقت رحمتی بود از طرف خداوند متعال به بندگان خدا و امت اسلام، و اگر عمر آن را نهی نکرده بود، به غیر از مردمان شقی و بد سرشت کسی در پی زنا نمی رفت.»
بنابراین، منظور امام عسکری علیه السلام از احیای سنّت به وسیله ازدواج موقت، سنّت نبوی است و منظور ایشان از بدعت، بدعتی است که از طریق منع ازدواج موقت در زمان خلیفه دوم صورت گرفت.
|
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 22:1 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
سبک زندگی اسلامی در آموزه های امام حسن عسکری(ع)
امروز هشتم ماه ربیع الثانی مصادف با سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) است.
به گزارش خبرگزاری صداو سیما به نقل از روابط عمومی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 232 هجری قمری در شهر سامرا دیده به جهان گشود.
حسن بن علی بن محمد ملقب به ابو محمد و ابن الرضا و معروف به عسکری (نظامی) بود. او و پدرش امامین عسکریین نامیده می شوند زیرا در شهر (سامرا) که در آن مجبور به زندگی بودند، در واقع یک پادگان نظامی بود. امام حسن عسکری یازدهمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدرش امام هادی (ع) و قبل از پسرش حضرت مهدی( عج) است که بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر برد؛ مخصوصاً به این دلیل که مشهور بود عسکری صاحب فرزندی خواهد شد که به عنوان منجی آخرالزمان قیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند. امام حسن عسکری(ع) با نرگس خاتون(س)، دختر امپراطوری بیزانس ازدواج کرد. گفته می شود نرگس خاتون، پیرو توصیه هایی که در رؤیا به او شده، خودش را به بردگی فروخته تا به همسری امام حسن عسکری(ع) در بیاید. عسکری بیشتر عمر خود را محبوس بود تا اینکه عاقبت به دستور معتمد خلیفه عباسی مسموم شد و در سامرا در کنار قبر پدرش هادی به خاک سپرده شد.
سبک زندگی اسلامی در آموزه های امام حسن عسکری(علیه السلام)
از آنجا که تمامی امامان معصوم علیهم السلام برترین اسوه صفات عالیه انسانی بودند، رفتار آنان در همه ابعاد می تواند برای پیروانشان درس آموز باشد.
1️⃣سخاوت و بخشندگی امام(علیه السلام)
سخاوت یکی از اخلاق های بارز در ائمه است. در روایت زیر این اخلاق الهی در مورد امام حسن عسکری بیان می شود:
محمد بن علی می گوید: زمانی بر اثر تهیدستی زندگی بر ما سخت شد. پدرم گفت: بیا با هم به نزد ابو محمد (امام عسکری علیه السلام) برویم. می گویند او مردی بخشنده است و به جود و سخاوت شهرت دارد. گفتم: او را می شناسی؟ گفت: نه، او را هرگز ندیده ام. با هم به راه افتادیم. در بین راه پدرم گفت: چقدر خوب است که آن بزرگوار دستور دهد به ما 500 درهم بپردازند! تا با آن نیازهایمان را برطرف کنیم. دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای پرداخت بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر!
من پیش خود گفتم: کاش برای من هم سیصد درهم دستور دهد که با صد درهم آن یک مرکب بخرم و صد درهم برای مخارج و صد درهم برای پوشاک باشد تا به کوهستان (در اطراف همدان و قزوین) بروم. هنگامی که به سرای امام رسیدیم، غلام آن حضرت بیرون آمده و گفت: علی بن ابراهیم و پسرش محمد وارد شوند. چون وارد شده و سلام کردیم، امام به پدرم فرمود: «یا علی! ما خلفک عنا الی هذا الوقت؟ ; ای علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟
پدرم گفت: ای آقای من! خجالت می کشیدم با این وضع نزد شما بیایم.
وقتی از نزد آن حضرت بیرون آمدیم، غلام آمده و کیسه پولی را به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است، دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر. آنگاه کیسه ای دیگر درآورده وبه من داد و گفت: این سیصد درهم است، صد درهم برای خرید مرکب و صد درهم برای پوشاک و صد درهم دیگر برای سایر هزینه ها، اما به کوهستان نرو بلکه به سوراء برو. (1)
2️⃣ساده زیستی امام (علیه السلام)
ساده زیستی از ویژگی ها و اخلاق های زیبای همه ائمه بوده است که در روایتی که در ادامه می آید این اخلاق در امام حسن عسکری (علیه السلام) بیان می شود:
از آن جا که تمامی امامان معصوم علیهم السلام برترین اسوه صفات عالیه انسانی بودند، رفتار آنان در همه ابعاد می تواند برای پیروانشان درس آموز باشد.
کامل بن ابراهیم مدنی در مورد زهد و ساده زیستی امام عسکری علیه السلام می گوید: جهت پرسیدن سؤالاتی به محضر آن حضرت شرفیاب شدیم. هنگامی که به حضورش رسیدیم، دیدم آن گرامی لباسی سفید و نرم به تن دارد. پیش خود گفتم: ولی خدا و حجت الهی خودش لباس نرم و لطیف می پوشد و ما را به مواسات و همدردی با برادران دینی فرمان می دهد و از پوشیدن چنین لباسی باز می دارد. امام در این لحظه تبسم نمود و سپس آستینش را بالا زد و من متوجه شدم که آن حضرت پوشاکی سیاه و زبر بر تن نموده است. آن گاه فرمود: «یا کامل! هذا لله و هذا لکم; این لباس زبر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام برای شماست.(2)
3️⃣ ایجاد روحیه ی تفکر در پیروان خود
اسحاق کندی فیلسوف عراق بود. او به تالیف کتابی با موضوع تناقضات قرآن همت گماشت. او آن چنان با شور و علاقه مشغول تدوین این کتاب گردید که از مردم کناره گرفته و به تنهایی در خانه خویش به این کار مبادرت می ورزید، تا اینکه یکی از شاگردانش به محضر پیشوای یازدهم شرفیاب شد.
امام عسکری (علیه السلام) به او فرمود: «آیا در میان شما یک مرد رشید پیدا نمی شود که استاد شما را از این کارش منصرف سازد؟ !» عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم، چگونه می توانیم در این کار یا کارهای دیگر به او اعتراض کنیم؟ !
امام فرمود: «آیا آنچه بگویم به او می رسانی؟» گفت: آری. فرمود: «نزد او برو با او انس بگیر و او را در کاری که می خواهد انجام دهد یاری نما، آنگاه بگو سؤالی دارم، آیا می توانم از شما بپرسم؟ به تو اجازه سؤال می دهد. بگو: اگر پدیدآورنده قرآن نزد تو آید، آیا احتمال می دهی که منظور او از گفتارش معانی دیگری غیر از آن باشد که پنداشته ای؟ خواهد گفت: امکان دارد. و او اگر به مطلبی توجه کند، می فهمد و درک می کند. هنگامی که جواب مثبت داد، بگو: از کجا اطمینان پیدا کرده ای که مراد و منظور عبارات قرآن همان است که تو می گویی؟ شاید گوینده قرآن منظوری غیر از آنچه تو به آن رسیده ای داشته باشد و تو الفاظ و عبارات را در غیر معانی و مراد متکلم آن به کار می بری؟
آن شخص نزد اسحاق کندی رفت و همانطوری که امام به او آموخته بود، با مهربانی تمام با او انس گرفت، سؤال خود را مطرح کرد و او را به تفکر و اندیشیدن وادار نمود. اسحاق کندی از او خواست سؤال خود را تکرار کند، در این حال به فکر فرو رفت و این احتمال به نظر او ممکن آمده و قابل دقت بود، برای همین شاگردش را قسم داد که منشا این پرسش را برای او بیان کند. او گفت: به ذهنم رسید و پرسیدم. استاد گفت: باور نمی کنم که به ذهن تو و امثال تو این پرسش خطور نماید، راستش را بگو، این سؤال را از کجا آموخته ای؟ شاگرد گفت: ابو محمد عسکری به من یاد داد. استاد گفت: آری، الان حقیقت را گفتی. چنین سؤالی جز از آن خاندان نمی تواند باشد. آنگاه نوشته های خود را در این زمینه در آتش سوزانید.(3)
4️⃣ ترویج فرهنگ صرفه جویی
برنامه ریزی صحیح در زندگی موجب رشد اقتصادی و از زیر ساخت های توسعه اجتماعی و بالندگی اقتصادی یک جامعه محسوب می شود. در سیره امام حسن عسکری علیه السلام در این رابطه نکات قابل توجهی وجود دارد و در ذیل نمونه ای از آن را می خوانیم:
محمد بن حمزه سروری می گوید: توسط ابوهاشم جعفری - که با هم دوست بودیم - نامه ای به محضر امام عسکری علیه السلام نوشته و درخواست کردم که آن حضرت دعا کند تا خداوند متعال در زندگی من گشایشی ایجاد بفرماید. وقتی که جواب را توسط ابوهاشم دریافت کردم، آن حضرت نوشته بود: «مات ابن عمک یحیی بن حمزة و خلف ماة الف درهم و هی واردة علیک، فاشکرالله و علیک بالاقتصاد و ایاک و الاسراف، فانه من فعل الشیطنة; پسر عمویت یحیی بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقی گذاشت و این درهم ها بر تو وارد می شود (به ارث به تو می رسد) پس خدا را سپاسگذاری کن و بر تو باد به میانه روی، و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است.
بعد از چند روزی، پیکی از شهر حران آمده و اسنادی را مربوط به دارایی پسر عمویم به من تحویل داد. من با خواندن نامه ای که بین آن اسناد وجود داشت، متوجه شدم که پسرعمویم یحیی بن حمزه دقیقا همان روزی فوت کرده است که امام علیه السلام آن خبر را به من داد.
به این ترتیب از تنگدستی و فقر رهایی یافته و بعد از ادای حقوق الهی و احسان به برادرهای دینی ام، طبق دستور امام علیه السلام زندگی خود را بر اساس میانه روی تنظیم نموده و از اسراف و ولخرجی پرهیز نمودم و به این ترتیب زندگی ام سامان یافت در حالی که در گذشته فردی مبذر و اسراف کار بودم. (4)
-----------------------------------
پی نوشت ها:
1. اصول کافی، کتاب الحجة، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی، ح 3.
2. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 243. مستدرک سفینة البحار، ج 9، ص 220.
3. المناقب، ج 4، ص 424و 425; بحارالانوار، ج 50، ص 311 و ج 10، ص 392.
4.کشف الغمه، ج 2، ص 424.