مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
حکومت حضرت مهدی مصداق آیه ۵۵ سوره نور
جمعه ششم مهر ۱۴۰۳ ساعت 5:41 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیا احادیث نشان داده اند که حکومت امام مهدی(ع) مصداق سوره نور، آیه ۵۵ است؟


پاسخ :

سوره نور، آیه ۵۵:

وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکونَ بِی شَیْٔاً وَ مَن کفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده می دهد که آنان را به یقین، جانشین روی زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را جانشینی روی زمین بخشید و دینی را که برای آنان پسندیده، عزیز و ارجمند خواهد ساخت و ترسِ آنان را به امنیّت و آرامش، مبدّل خواهد کرد، آن چنان که تنها مرا خواهند پرستید و چیزی را با من، شریک نخواهند ساخت. پس کسانی که بعد از این کفر ورزند، نافرمان اند.

۱. در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم که در باره معنای این آیه فرمود:

نَزَلَتْ فِی القائِمِ وَ أصحابِهِ.[۱]

مراد [از وعده ای که خداوند متعال در آیه داده]، زمان حکومت مهدی و یارانش است.

در «دعای افتتاح» می خوانیم:

اللّٰهُمَّ... اسْتَخْلِفْهُ فِی الأرضِ کَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذینَ مِن قَبلِهِ؛ مَکِّنْ لَهُ دینَهُ الَّذِی ارْتَضَیتَهُ لَهُ؛ أبْدِلْهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ أمناً یَعْبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیْئاً.[۲]

خداوندا!... او را در زمین، حکومت ببخش، چنان که به کسانی که پیش از او بودند، حکومت دادی. [خدایا!] دینی که مورد رضایت توست، برای او، پُرارج و منزلت گردان، هراسش را به امنیّت، مبدّل ساز، به گونه ای که خالصانه تو را عبادت کند.

۲. در روایت دیگری آمده است که جُندَب از پیامبر خدا(ع) در مورد «خوف» در آیه پرسید. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:

یا جُندَبُ! فی زَمَنِ کُلِّ واحِدٍ مِنهُم سُلطانٌ یَعتَرِیهِ وَ یُؤذِیهِ، فَإِذا عَجَّلَ اللّهُ خُروجَ قائِمِنا یَمْلأُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً.

ای جُندَب! در زمان هر یک از امامان، سلطانی هست که بدان امام، آزار و اذیّت می رساند. وقتی خداوند، ظهور قائم ما را برساند، جهان را پُر از قسط و عدل خواهد کرد، چنان که پُر از ظلم و ستم شده است.

سپس فرمود:

طُوبیٰ لِلصّابِرینَ فی غَیبَتِهِ! طوبیٰ لِلمُتَّقینَ عَلیٰ مَحَجَّتِهِم! اُولٰئکَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِه وَ قالَ: (ٱلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ)، و قالَ: (أُولٰئِكَ حِزْبُ ٱللهَِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ ٱللّهِ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ).[۳]

خوشا به حال آنانی که در دوران غیبت او شکیبایند! خوشا به حال کسانی که در مسیری که اهل بیت برای آنان ترسیم کرده اند، تقوا پیشه می کنند! اینان، همان کسانی هستند که خدا در کتاب خویش، آنان را توصیف کرده و فرموده است: (و کسانی که به غیب ایمان دارند) و فرموده: (اینان، همان حزب اللّه هستند و حزب اللّه، همان رستگاران اند).

۳. از امام سجّاد(ع) روایت شده که این آیه را قرائت نمود و فرمود:

هُم وَ اللّهِ شیعَتُنا أهلَ البَیتِ، یَفعَلُ اللّهُ ذٰلِکَ بِهِم عَلیٰ یَدَی رَجُلٍ مِنّا، وَ هُوَ مَهدِیُّ هٰذِهِ الاُمَّةِ، وَ هُوَ الَّذی قالَ رَسولُ اللّهِ(ص): ”لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّا یَومٌ واحِدٌ، لَطَوَّلَ اللّهُ ذٰلِکَ الیَومَ حَتَّیٰ یَلِیَ رَجُلٌ مِن عِترَتی، اسمُهُ اسمی، یَملَأُ الأرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً."[۴]

به خدا سوگند، آنان، شیعیان ما اهل بیت هستند. خداوند، این وعده را به دست مردی از ما برای آنان محقّق می سازد و او، «مهدی» این امّت است. او کسی است که پیامبر خدا(ص) [در باره او] فرمود: «اگر تنها یک روز به پایان دنیا باقی مانده باشد، خداوند، آن روز را چنان طولانی می گردانَد تا مردی از عترت من و هم نام من، بیاید که زمین را پُر از عدل و داد کند، چنان که پُر از ظلم و جور گشته است».

۴. در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده که در باره (وَ لَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) فرمود:

عُنِی بِه ظُهورُ القائِمِ(ع).[۵]

منظور از این آیه، ظهور قائم است.

۵. مرحوم طَبرِسی در ذیل آیه، از اهل بیت پیامبر(ع) این حدیث را نقل می کند که فرموده اند:

إنَّها فِی المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ.[۶]

این آیه در مورد مهدی آل محمّد است.

[۱]. الغیبة، نعمانی: ص۲۷۴.

[۲]. تهذیب الأحکام: ج۳ ص۱۱۱.

[۳]. کفایة الأثر: ص۶۰.

[۴]. مجمع البیان: ج۷ ص۲۳۹ ـ ۲۴۰.

[۵]. تأویل الآیات الظاهرة: ج۱ ص۳۶۹. در دیگر کتب حدیثی و تفسیری همچون الغیبة، طوسی: ص۱۷۷، تفسیر القمّی: ج۱ ص ۱۴، ینابیع المودّة: ج۳ ص۲۴۵، بر همین معنا تأکید شده است.

[۶]. مجمع البیان: ج۷ ص۲۳۹.


نکات آیه 86 سوره نساء
جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 5:5 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

🔴چنانچه کار خیری - اعم از سلام ، دعا، صلوات ، انفاق ، زیارت و.. - انجام می دهیم آن را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنیم که ایشان طبق آیه شریفه 86 سوره نساء حتما بهتر از آن به ما پاسخ می دهد.

🟢وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا

مشاهده آیه در سوره

[4–86] (مشاهده آیه در سوره)

When you are greeted with a salute, greet with a better one than it, or return it; indeed Allah takes account of all things.

معانی کلمات آیه

✅تحية: سلام كردن و ديگر نيكى ها. تحيت از سلام اعم است و در اصل ماده به معنى زنده ماندن و زنده نگه داشتن است. «إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ: چون با نيكى يا سلامى روبرو شديد».[۱]

تفسیر آیه

  • تفسیر نور
  • اثنی عشری
  • روان جاوید
  • اطیب البیان
  • برگزیده تفسیر نمونه
  • سایر تفاسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)

وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً «86»

و هرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است.

🟦نکته ها

🔶مراد از «تحيّت»، سلام كردن به ديگران، يا هر امر ديگرى است‌ «1» كه با آرزوى حيات و سلامتى و شادى ديگران همراه باشد، همچون هديه دادن. چنانكه وقتى كنيزى به امام حسن عليه السلام دسته گلى هديه داد، امام او را آزاد كرد و اين آيه را قرائت فرمود.

🔶در اسلام، تشويق به سلام به ديگران شده، چه آنان را بشناسيم يا نشناسيم. و بخيل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پيامبر به هر كس مى‌رسيد حتّى به كودكان، سلام مى‌داد.

🔶در نظام تربيتى اسلام، تحيّت تنها از كوچك نسبت به بزرگ نيست، خدا، پيامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى‌دهند.

سلام خدا. «سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «2»

سلام پيامبر. «إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «3»

سلام فرشتگان. «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «4»

(به آداب سلام در روايات مراجعه شود).

«1». تفسير قمى، ج 1، ص 145.

«2». صافّات، 79.

«3». انعام، 54.

«4». نحل، 32.

جلد 2 - صفحه 123

🟩پیام ها

1- رابطه‌ى عاطفى خود را با يكديگر گرم‌تر كنيد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ»

2- ردّ احسانِ مردم نارواست، بايد آن را پذيرفت و به نحوى جبران كرد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»

3- پاسخ محبّت‌ها و هدايا را نبايد تأخير انداخت. حرف فاء در كلمه‌ «فَحَيُّوا» نسانه تسريع است.

4- پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»

5- در پاسخ نيكى‌هاى ديگران، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر رويد، اگر نشد، پاسخى مشابه. «بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»

6- از تحيّت‌هاى بى‌جواب نگران باشيد، كه اگر مردم پاسخ ندهند، خداوند حساب آن را دارد و نه عواطف مردم را بى‌جواب گذاريد، كه خداوند به حساب شما مى‌رسد. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً»

پانویس

  1. پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع

  • تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
  • اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
  • تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
  • تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
  • برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
  • تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌

ذکر برخی فضائل امام حسین علیه السلام
چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت 14:50 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

شمه ای از فضائل امام حسین علیه السلام

نویسنده : محمدمهدی ماندگار

41

خداوند متعال در میان مخلوقات خود، انسان های کاملی را به عنوان الگو قرار داده است. این الگوها دارای امتیازات و فضیلت های ویژه ای هستند. امام حسین علیه السلام نمونه ای برجسته از این اسوه های پاک است. در این مقاله به مناسبت اربعین شهادت امام حسین علیه السلام برخی از فضائل آن حضرت را بر می شمریم.

فضائل حضرت در کودکی و تولد

1- تکلم قبل از ولادت و بعد از شهادت:

امام حسین علیه السلام مولودی است که قبل از ولادت در حالی که در بطن مادر خود، فاطمه زهرا علیها السلام بود، با ایشان به صحبت پرداخت. این وضعیت درباره حضرت زهرا علیها السلام نیز نقل شده که با مادر خود، خدیجه علیها السلام صحبت کرده است.

نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی وارد خانه حضرت زهرا علیها السلام شد و در حالی که جز دخترش کسی در خانه نبود، دختر خود را در حال صحبت مشاهده نمود، وقتی علت را جویا شد، حضرت زهرا علیها السلام اظهار داشت: صحبت من با فرزندی است که در بطن من می باشد، او همدم من است و با من سخن می گوید، اما سخنانی حزن آور، به این مضامین که شمه ای از فضائل امام حسین علیه السلام

مادر! من شهیدم، مظلومم، غریبم، عطشانم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حالی که محزون شدند، ضمن بشارت به آمدن فرزند پسر، از شهادت او در شرایط سخت و ناگوار خبر دادند.

امام حسین علیه السلام تنها کسی است که بعد از شهادت نیز سخن گفته است. سر امام بر روی نیزه، این آیه از قرآن را تلاوت کرده است: «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» (65) ; «آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم (خفتگان در غار) از آیات شگفت ما بوده اند.»

شاید تلاوت این آیه بر این معنا دلالت داشته باشد که همچنانکه قدرت الهی در مورد اصحاب کهف بر خواب چندین ساله ایشان تعلق گرفت و ایشان را بعد از بیدار شدن، وسیله عبرت دیگران قرار داد، شهادت آن حضرت و بقای راه و مکتب او نیز این گونه خواهد بود و به عنوان نشانه الهی در عالم معرفی خواهد شد.

آیات دیگری که امام حسین علیه السلام بعد از شهادت تلاوت کرده است عبارتند از: ادامه آیات سوره کهف تا آیه 14 و آیه 227 از سوره شعراء و آیه 71 سوره غافر و آیه 137 سوره بقره. (66)

2- مشتق بودن نام حضرت از نام خداوند:

جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمودند: «سمی الحسن حسنا لان باحسان الله قامت السماوات و الارضون، واشتق الحسین من الاحسان، و علی والحسن اسمان من اسماء الله تعالی والحسین تصغیر الحسن (67) ; حسن را حسن نامیدند برای اینکه با احسان خداوند آسمان ها و زمین ها برپا شد و حسین از احسان مشتق شد، و علی و حسن دو اسم از اسم های خداوند متعال است و حسین تصغیر حسن است.»

و در حدیث دیگری نام حضرت برگرفته از اسم الهی، یعنی «محسن » دانسته شده که خداوند می فرماید: «انا المحسن و هذا الحسین (68) ; من محسن هستم و این حسین است.»

3- تبرک جستن ملائک به قنداقه حضرت:

روزی حضرت زهرا علیها السلام فرزندش را درگهواره ندید و با اضطراب جویای فرزند عزیزش شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایشان بشارت دادند که قنداقه حسین علیه السلام را ملائک به آسمان ها برده اند تا تبرک بجویند.

4- ویژه بودن مربیان حضرت علیه السلام:

به دلیل اینکه ایشان خامس اصحاب کساء می باشد، از تربیت پاکانی همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیر المؤمنین علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام، برخوردار بودند، لذا حضرت خود را در روز عاشورا این گونه معرفی نمودند:

من له جد کجدی فی الوری

او کشیخی فانا ابن القمرین

فاطمة الزهراء امی و ابی

قاصم الکفر ببدر و حنین

عبدالله غلاما یافعا

و قریش یعبدون الوثنین

یعبدون اللات والعزی معا

و علی کان صلی قبلتین (69)

«در بین تمام انسان ها کیست که جدی مانند جد من، یا مربی و معلمی مانند معلم من داشته باشد، من فرزند دو ماه تابناکم. مادرم فاطمه زهرا علیها السلام و پدرم [علی علیه السلام] کوبنده کفر در بدر و حنین بود. آن هنگام که قریش دچار بت پرستی و عبادت لات و عزی بود; علی علیه السلام به بیت المقدس و بعد به سوی کعبه عبادت خدا می کرد.»

5- فدا شدن ابراهیم - فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله - برای امام حسین علیه السلام:

ابن عباس می گوید: خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. امام حسین علیه السلام روی زانوی راست و ابراهیم روی زانوی چپ حضرت نشسته بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گاهی حسین و گاهی ابراهیم را می بوسید. به ایشان حالت نزول وحی دست داد و پس از آن فرمودند: «جبرئیل بعد از ابلاغ سلام پروردگار گفت: خدا می فرماید، این دو فرزند را برای شما باقی نمی گذارم، باید یکی را فدای دیگری نمایی.» پیامبر صلی الله علیه و آله به ابراهیم نظر کرد و گریست و فرمود: «اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون می شوم، امام اگر حسین بمیرد غیر از من فاطمه و علی نیز محزون می شوند و من اندوه خود را بر حزن فاطمه و علی ترجیح می دهم.» یا جبرئیل! ابراهیم قبض روح گردد; ابراهیم را فدای حسین کردم (ابراهیم پس از سه روز بیماری وفات کرد) .»

از این پس هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امام حسین را به سینه می چسبانید و می بوسید، لب های او را می مکید و می فرمود: قربان کسی که ابراهیم را فدای او کردم (70) .

فضائل امام حسین در کلام الهی

6- تاویل و تفسیر آیات الهی در مورد آن حضرت:

بسیاری از آیات الهی که برخی رقم آن را 128 آیه و برخی دیگر تا 250 آیه ذکر کرده اند (71) ، به اطلاق و عموم و یا به طور خاص، بر امام حسین علیه السلام تطبیق شده و یا یکی از افراد مورد نظر در آیه امام حسین علیه السلام بوده اند. مواردی مثل آیه مباهله (72) ، آیه تطهیر (73) ، آیه ذوالقربی (74) ، آیه اطعام (75) و آیات سوره فجر که سوره فجر را سوره آن حضرت نامیده اند.

امام صادق علیه السلام ضمن بیان این معنی، حضرت را صاحب «نفس مطمئنه » معرفی کرده و می فرمایند: «اقرؤوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین بن علی علیه السلام وارغبوا فیها رحمکم الله تعالی; سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که سوره حسین بن علی است و در آن راغب باشید. خداوند متعال شما را مورد رحمت خود قرار دهد.»

ابو اسامه که در مجلس حاضر بود، گفت: چگونه این سوره مخصوص حسین علیه السلام گردید؟ امام علیه السلام فرمود: «الا تسمع الی قوله تعالی: «یا ایتها النفس المطمئنة...» انما یعنی الحسین علیه السلام فهو ذوالنفس المطمئنة الراضیة و اصحابه من آل محمد صلی الله علیه و آله هم الراضون عن الله یوم القیمة و هو راض عنهم (76) ; آیا این سخن خداوند متعال را نمی شنوی که [می گوید]: «یا ایتها النفس المطمئنة » ، همانا حسین را قصد می کند که دارای نفس مطمئنه و راضی است و اصحاب او از آل محمد در روز قیامت از خداوند راضیند و خداوند نیز از آنان راضی است.»

7- خازن وحی الهی بودن حضرت:

احادیث قدسی در مورد امام حسین علیه السلام از ناحیه ذات اقدس الهی، زیاد وارد شده است که در کتاب شریف «عوالم » جمع آوری شده است. در یک حدیث این گونه آمده است: «وجعلت حسینا خازن وحیی و اکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة، فهو افضل من استشهد و ارفع الشهداء درجة و جعلت کلمتی التامة معه و حجتی البالغة عنده، بعترته اثیب و اعاقب (77) ; حسین را خازن وحی خویش قرار داده و او را با شهادت، کرامت بخشیدم و پایانی با سعادت برای وی مقرر داشتم، او برترین شهیدان و درجه اش از همه والاتر است، کلمه تامه خود را همراه او قرار دادم و حجت رسای خویش را نزدش نهادم و به وسیله خاندان او پاداش و کیفر می دهم.»

مظهر صفات انبیاء

امام حسین علیه السلام به عنوان انسان کامل، هم مظهر صفات الهی و هم مظهر صفات انبیای عظام است که به مواردی از آن ها اشاره می کنیم:

8- همانند انبیا هدایتگر مردم است.

قرآن کریم در مورد انبیاء الهی می فرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا (78) » ; «آنان را پیشوایانی که به امر ما هدایت می کنند، قرار دادیم.» و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حسین علیه السلام را به عنوان چراغ هدایت معرفی می کندو می فرماید: «ان الحسین ... مصباح هدی و سفینة نجاة (79) ; همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.»

9- همچون انبیا از غیر خدا نمی ترسید

او این ویژگی را در گفتار و کردار ثابت کرد. قرآن کریم در مورد انبیاء می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الاالله (80) » ; «آنان که رسالت های الهی را رسانند و از او می ترسند و جز خدا از کسی نمی ترسند.» و امام حسین علیه السلام فرمود: «لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لا ماوی لما بایعت یزید بن معاویة (81) ; اگر در دنیا هیچ پناهگاهی وجود نداشته باشد [باز هم] با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.»

و در مورد یزید بن معاویه می فرماید: «یزید رجل شارب الخمر، قاتل نفس المحترمة، معلن بالفسق مثلی لایبایع مثله (82) ; یزید مردی است که شراب می نوشد، نفس محترمه را به قتل می رساند، تظاهر به فسق می کند، مثل منی با مثل اویی بیعت نمی کند.»

در مکتب حسینی ترس با ارزش، ترس از خداست نه ترس از غیر خدا، لذا حضرت در دعای معروف عرفه، ترس از خدا را طلب می نماید: «اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک; خدایا مرا چنان قرار ده که از تو بترسم، [چنانکه] انگار تو را می بینم.»

10- مثل انبیای عظام الهی، اهل جهاد و شهادت بود:

قرآن کریم می فرماید: «کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر (83) » و آن حضرت، سید الشهداء لقب گرفته اند، در حالی که تا قبل از واقعه عاشورا حضرت حمزه، عموی پیامبر به دلیل شهادت خاص در جنگ احد، به نام «سیدالشهداء» معروف بودند.

11- مثل انبیا، از متوکلین علی الله بود:

قرآن کریم از قول پیامبران الهی می گوید: «ما لنا الانتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا» (84) ; «چرا بر خدا توکل نکنیم، با اینکه ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ !» و از کلمات مشهور امام حسین علیه السلام این جمله است که: «اللهم انت ثقتی; خدایا تو اعتماد منی.»

12- همچون انبیای الهی از بهترین صبرکنندگان درگاه الهی بود:

قرآن کریم در مورد انبیاء الهی می فرماید: «کل من الصابرین » (85) ; «همه آن ها از صابرین بودند.» و از جملات مشهور امام علیه السلام در روز عاشورا این جمله است: «صبرا علی بلائک; [خدایا] بر امتحان تو صبر می کنم.»

13- همانند انبیاء از اصلی ترین احیاکنندگان امر به معروف و نهی از منکر بود.

قرآن کریم انبیاء الهی را آمران به معروف و ناهیان از منکر دانسته و می گوید دشمنان انبیاء آن ها را به خاطر این ویژگی به شهادت می رساندند. «و یقتلون الذین یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر (86) » ; «کسانی را که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، می کشند.» و در اینکه از اهداف عمده نهضت عاشورا احیای این فریضه الهی بود، بین تحلیلگران هیچ جای شک و شبهه ای نیست، چراکه آن حضرت فرموده است: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر (87) ; می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.»

14- مثل انبیا از علمداران مبارزه با طاغوت بود:

قرآن کریم در مورد انبیا می گوید: «لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت » (88) ; «در هر امتی رسولی را مبعوث کردیم [تا به آن ها بگوید:] خدا را عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید.»

امام حسین علیه السلام نیز با طاغوت زمان خود یعنی یزید بن معاویه نه تنها بیعت نفرمود، بلکه یک معیار کلی ارائه کرد که: «مثلی لایبایع مثله (89) ; مثل منی با مثل اویی بیعت نمی کند.»

15- همچون انبیا وسیله تعلیم و تزکیه مردم و بیرون آوردن ایشان از زندان جهالت و ضلالت می باشد.

قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین » (90) ; «او (خدا) کسی است که در میان انسان های درس ناخوانده رسولی را مبعوث کرد که آیاتش را برآن ها بخواند و آن ها را تزکیه دهد و کتاب و حکمت بیاموزد، گرچه از قبل در گمراهی آشکار بودند.» و در زیارت اربعین نیز امام حسین علیه السلام این گونه معرفی شده است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة (91) ; خون قلبش را در راه تو داد تا بندگان تو را از جهالت و حیرت گمراهی نجات دهد.»

فضائل امام حسین علیه السلام در کلام معصومین علیهم السلام

از باب اینکه در تعریف گفته می شود «معرف » باید اجلی از «معرف » باشد، هیچ کس به غیر از خدا و معصومین علیهم السلام نمی تواند شخص امام را معرفی کند و ویژگی های او را بیان نماید.

از این رو به عنوان نمونه، چند گفتار از معصومین علیهم السلام نقل می شود.

16- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین منی و انا من حسین (92) ; حسین از من است و من از حسینم.» ، «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة (93) ; حسن و حسین دو آقای جوانان بهشتند.» ، «ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابدا (94) ; براستی که برای قتل حسین حرارتی در دل های مؤمنان است که هرگز خاموش نمی شود.» و «احب الله من احب حسینا (95) ; خداوند هرکه را که حسین را دوست بدارد، دوست می دارد.»

17- امام علی علیه السلام به فرزند خود نظر کردند و فرمودند: «یا عبرة کل مؤمن، فقال: انا یا ابتاه؟ قال: نعم یا بنی (96) ; ای اشک هر مؤمن. [امام حسین علیه السلام] گفت: من ای پدر؟ فرمود: بله فرزندم.»

18- فاطمه زهرا علیها السلام درباره آن حضرت چنین می فرمایند: «فلما صارت الستة کنت لا احتاج فی اللیلة الظلماء الی مصباح و جعلت اسمع اذاخلوت فی مصلای التسبیح و التقدیس فی باطنی (97) ; آنگاه که حسین علیه السلام (هنگام بارداری) به شش ماهگی رسید، در شب تاریک به چراغ نیاز نداشتم و هنگام عبادت خدا و خلوت با حق، صدای تسبیح و تقدیس [وی را] در باطن خود می شنیدم.»

19- امام سجاد علیه السلام: در شهر شام، هنگام معرفی خود چنین فرمود: «انا ابن من بکت علیه ملائکة السماء، انا ابن من ناحت علیه الجن فی الارض و الطیر فی الهواء (98) ; من فرزند کسی هستم که ملائکه آسمان بر او گریست، من فرزند کسی هستم که جن در زمین و پرندگان در هوا بر او نوحه خواندند.»

20- امام باقر علیه السلام فرمود: «ما بکت السماء علی احد بعد یحیی بن زکریا الا علی الحسین بن علی علیهما السلام فانهابکت علیه اربعین یوما (99) ; [ملائکه] آسمان بعد از یحیی بن زکریا بر هیچکس گریه نکرد مگر بر حسین بن علی علیهما السلام که چهل روز بر او گریه کرد.»

21- امام صادق علیه السلام فرمود: «حنکوا اولادکم بتربة الحسین علیه السلام فانه امل کل داء (100) ; کام فرزندان خود را با ربت حسین علیه السلام بردارید که شفای هر مرض است.»

22- امام جواد علیه السلام فرمود: «من زار الحسین علیه السلام لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان و هی اللیلة التی یرجی ان تکون لیلة القدر و فیها یفرق کل امر حکیم، صافحه اربعة و عشرون الف ملک و نبی کلهم یستاذن الله فی زیارة الحسین علیه السلام فی تلک اللیلة (101) ; هرکس در شب بیست و سوم ماه رمضان - که امید است همان شب قدری باشد که هر امر حکیمی تنظیم می شود - امام حسین علیه السلام را زیارت کند، بیست و چهار هزار فرشته و پیامبر که همگی از خداوند برای زیارت حسین علیه السلام در چنین شبی اذن می طلبند، با او مصافحه می کنند.»

23- امام عسکری علیه السلام فرمود: «اللهم انی اسئلک بحق المولود فی هذا الیوم، الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته، بکته السماء و من فیها و الارض و من علیها و لما یطا لابتیها، قتیل العبرة و سید الاسرة، الممدود بالنصرة یوم الکرة، المعوض من قتله ان الائمة من نسله، و الشفاء فی تربته... (102) ; بار الها! از تو می خواهم به حق نوزادی که در چنین روزی (سوم شعبان) متولد شده، او که پیش از ولادت وعده شهادتش داده شده، او که آسمان و زمین و اهل آن ها در مصیبت وی گریستند، در حالی که هنوز بر زمین گام ننهاده بود. او که کشته اشک است و بزرگ خاندان، کسی که در رجعت پیروز گردد، و او که به عنوان پاداش [جانبازی و] شهادتش ادامه امامت در نسلش و شفا در تربتش قرار داده شد.»

24- امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه، این گونه امام حسین علیه السلام را معرفی می کند: «کنت للرسول صلی الله علیه و آله ولدا و للقرآن منقدا، و للامة عضدا و فی الطاعة مجتهدا، حافظا للعهد و المیثاق، ناکبا علی سبل الفساق و باذلا للمجهود، طویل الرکوع و السجود، زاهدا فی الدنیا زهد الراحل عنها، ناظرا الیها بعین المستوحشین منها (103) ; تو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و مبین قرآن و یار و پشتیبان امت و تلاش گر در راه اطاعت الهی، حافظ عهد و پیمان، از بین برنده راه های باطل و نفاق، طول دهنده رکوع و سجده، زاهد در دنیا مثل زهد کسی که از دنیا کوچ کننده است، نگاه کننده به آن با چشم کسانی که از آن وحشت دارند، هستی.»

دیگر فضائل آن حضرت

25- عزت امام حسین علیه السلام:

این ویژگی بارز حضرت در کلمات، خطبه ها، رجزها و شعارهای روز عاشورا، بیش از ویژگی های دیگر آن حضرت ظاهر می شود. آن حضرت فرمود: «لیس شانی شان من یخاف الموت، ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق، لیس الموت فی سبیل العز، الا حیاة خالدة و لیست الحیاة مع الذل، الاالموت الذی لا حیاة معه (104) ; شان من شان کسی که از مرگ می ترسد نیست. چقدر مرگ در راه رسیدن به عزت و احیاء حق کوچک است! مرگ در راه عزت جز زندگی جاودانه نیست و زندگی با ذلت جز مرگی که هیچ زندگی با آن نیست، نمی باشد.» ، «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة (105) ; زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو امر مخیر کرده است: بین کشته شدن و ذلت. و ذلت از ما دور است.» و نیز آن حضرت فرمود:

«القتل (الموت) اولی من رکوب العار

والعار اولی من دخول النار (106) »

26- مقام شکر و رضای حضرت علیه السلام:

در سخت ترین لحظات روز عاشورا و هنگام افتادن از اسب با آن همه جراحات، این جملات از امام علیه السلام نقل شده است: «صبرا علی قضائک یا رب لااله سوک، یا غیاث المستغیثین (107) ; پروردگارا! بر قضای تو صبر می کنم. معبودی جز تو نیست، ای فریادرس فریاد خواهان.»

27- تمسک انبیا به نام مقدس امام حسین علیه السلام:

در تفسیر آیه «فتلقی آدم من ربه کلمات » این گونه روایت شده است: «انه رای ساق العرش و اسماء النبی و الائمة علیهم السلام فلقنه جبرئیل قل یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمة یا محسن بحق الحسن والحسین و منک الاحسان فلما ذکر الحسین سالت دموعه وانخشع قلبه و قال یااخی جبرئیل فی ذکر الخامس ینکسر قلبی و یسیل عبرتی. قال جبرئیل: ولدک هذا یصاب بمصیبة تصغر عندها المصائب. فقال یا اخی و ما هی؟ قال یقتل عطشانا غریبا وحیدا فریدا لیس له ناصر و لامعین و لو تراه یا آدم و هو یقول واعطشاه واقلة ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان فلم یجبه احد الا بالسیوف (108) ; حضرت آدم ساق عرش و اسم های پیامبر و ائمه علیهم السلام را دید، پس جبرئیل به او تلقین کرد که بگو: «ای ستایش شده به حق محمد، ای بلندمرتبه به حق علی، ای آفریننده به حق فاطمه، ای احسان کننده بحق حسن و حسین و احسان از توست.» همینکه حسین علیه السلام را یاد کرد اشک هایش جاری شد و قلبش خاشع گردید و گفت: ای برادرم جبرئیل! در یاد کردن از پنجمین نفر، قلبم می شکندو اشکم جاری می شود. جبرئیل گفت: این فرزندت به مصیبتی برخورد می کند که همه مصیبت ها در مقابل آن کوچک است. گفت: ای برادر! آن چه مصیبتی است؟ گفت: تشنه، غریبانه و تنها کشته می شود در حالی که یار و یاوری ندارد. ای آدم! اگر او را می دیدی، مشاهده می کردی که می گوید: «واعطشاه، واقلة ناصراه » تا عطش مثل دود بین او و آسمان حائل شود، پس کسی او را جواب ندهد جز با شمشیرها.»

28- استجابت دعا در زیر قبه حرم امام علیه السلام:

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: «ان الله تعالی عوض الحسین علیه السلام من قتله ان جعل الامامة فی نسله (ذریته)، و الشفاء فی تربته، و اجابة الدعاء عند قبره (109) ; خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین علیه السلام، امامت را در نسل او و شفا را در تربت او و اجابت دعا را در نزد قبر او قرار داد.»


برچسب‌ها: فضائل سیدالشهدا

شبیه ترین یاران به امام زمانش
یکشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 16:42 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

فیش منبر:حضرت ابوالفضل (ع)شبيه ترين ياران به امام زمانش عليه السلام

حضرت ابوالفضل عليه السلام شبيه ترين ياران به امام زمانش عليه السلام

 

مقدمه:

۱- هيچ فرد يا گروه و جامعه اي بدون امام نيست ولي امام و الگو بر دو قسم است.

امام و الگوي حق و امام و الگوي باطل

« الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الضلمات الي النور و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات»

۲- يكي از مهمترين شاخصه هاي زيبايي و زشتي افراد و مجموعه ها، الگو و امامشان است.

۳- هر فرد و گروه و امتي نيز در روز قيامت هم با امام خود محشور مي شود.« يوم ندعوا كل الناس بامامهم»

۴- مهمترين رابطه هر فرد و با هر امت با امامش، رابطه اقتدا است كه نتيجه آن شباهت مأموم به امام مي باشد.

حضرت ابوالفضل عليه السلام :

الف- نياز به امام را با تربيت از مادر خود ام البنين به ارث برد.

ب – به دنبال نيازش به امام، عاشق امام خود شد.

ج – چون عاشق امام خود بود، او را اَمام( جلو) خود قرار داد و در تمام عمر به او اقتدا نمود و در اين اقتداهم چون نماز جماعت، سكوت زيبايي داشت.

د – در عهد پيروي از امام حسين عليه السلام وفادارترين بود.

و – تا لحظه شهادت وفاداري خود را با شباهت به امامش حفظ كرد. لذا چون امامش را تشنه ديد، آب ننوشيد.

ه – در راه وفاداري به امام حسين عليه السلام زيباترين متاع خود كه چشم، دو دست و جان خويش بود را فدا كرد.

اي منتظران امام زمان( عج):

– بياييد نيازمند به امام خود شويم و نيازمند تربيت كنيم.( في هذه الساعة و في كل الساعة)

– نتيجه نيازمندي همراهي با امام زمان عليه السلام و نائب او است.( حضور در واجبات و غايب بودن در محرمات)

– نيازمند و همراه با امام زمان( عج) خود را براي خدمت گذاري حضرت تربيت مي كند.

– شيعه همه هستي خود را همانند ابوالفضل عليه السلام در دفاع از امام خود فدا مي كند


بهترین راه شناخت امام زمان(عج) چیست؟
چهارشنبه چهارم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 13:4 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بهترین راه شناخت امام زمان عج کدام است؟ 

 

پاسخ:


شناخت ؛ یعنی معرفت وآشنایی عمیق و واقعی نسبت به شخصی یا چیزی و شناخت امام زمان به معنای علم ومعرفت نسبت به شخصیت ومقام ومنزلت آن حضرت و آشنایی با سیره و هدف وبرنامه های ایشان . شناخت، زمینه ساز اعتقاد و ایمان و در نتیجه عمل و تعهّد است. چه زیبا فرموده است امیر بیان حضرت على«ع» که :  «انّ قیمة کلّ امرى‏ء و قدرهُ معرفتُه» بحارالانوار، ج 2، ص 184.

«ارزش و منزلت هر کسى (به اندازه‏) معرفت او است».
در قرآن و احادیث، شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتى ویژه برخوردار بوده و امرى واجب براى هر شخص مؤمن و متدین دانسته شده است و شناخت امام، پیوندى ناگسستنى با معرفت خدا و پیامبر دارد و زمینه‏ساز بینش عمیق در دین و منش درست و پسندیده در زندگى است. «امام»، پیشوا، راهنما و راهبر انسان‏ها به سوى تکامل و تعالى و حجّت و خلیفه خدا بر روى زمین است. «امام»، انسان کامل، برگزیده خالق، معصوم و پاک‏سرشت و واسطه فیض الهى است و مقامى بس والا در میان آفریده‏هاى خداوند دارد. «امام» طریق وصول به «حقیقت» و مبیّن و مفسّر «شریعت» است و... همان گونه که اطاعت و تبعیت از امام و دوستى او، بایسته و واجب است، شناخت شخصیت و ویژگى‏هاى او نیز ضرورى است. در روایات و نصوص معتبر دینى نیز، سفارش خاصى به شناخت «امام» شده است.
در یکى از روایات مشهور شیعه و سنّى از پیامبر اکرم«ص» آمده است : H}«مَن مات ولم یعرف امام زمانِه، ماتَ میتة جاهلیّة»{H؛ V}الغدیر، ج 10، ص 360 ؛ میزان الحکمة، ج 1، ص 171، ح 840 ؛ بحارالانوار، ج 72، ص 135.{V
؛ «هر کسى بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است».
امام صادق«ع» این جاهلیت را چنین معرفى مى‏کند : H}«جاهلیة کفر و نفاق و ضلال»{H؛ V}کافى، ج 1، ص 377، ح 3.{V.

شناخت و معرفت نسبى و حداقلى آن حضرت، مى‏تواند در چند بعد صورت گیرد:

1. شناخت شخصى و تاریخى‏
در اینجا باید بدانیم که آن حضرت، دوازدهمین پیشواى معصوم ما و فرزند امام حسن عسکرى و از فرزندان امام حسین‏علیه السلام است. نام مبارک او «محمد» و لقب او مهدى است. او در تاریخ 255 ه . ق در سامرا از مادر پاک نهادى چون نرجس به دنیا آمده و تاکنون به حیات خود - در خفا و پنهانى - ادامه مى‏دهد. او از تبار پاک رسول گرامى اسلام و امیر مؤمنان حضرت على‏علیه السلام و صدیقه کبرا حضرت فاطمه زهراعلیها السلام است. این شناخت مقدمه‏اى براى معرفت هر چه بیشتر و در نتیجه ارتباط قلبى با او است. در این رابطه مطالعه کتاب‏هاى تاریخى و روایى و اعتقادى ضرورى است(1).

2. شناخت مقام ولایت و نورانیت مهدى(عج)
در این نوع شناخت، باید با عظمت امام زمان(عج) آشنا شویم و تا حد امکان مقام نورانیت و ولایت ایشان را بشناسیم. ما معتقدیم تمام مقام‏هاى رسول خدا، براى امام زمان(عج) و دیگر امامان دوازده‏گانه نیز ثابت است (به جز مقام نبوت و رسالت). بعضى از این مقام‏ها عبارت است از : 1. مقام تبیین و تفسیر قرآن ؛ 2. مقام ولایت و حاکمیت (یعنى او را به ولایت و امامت بشناسیم و او را ولى امر و واجب الاطاعة بدانیم)؛ 3. مقام قضا ؛ 4. مقام تعلیم و تربیت و...(2) مهم‏تر از همه اینها، توجّه به نورانیت ویژه امامان و مقام نورانى آنان است.
در مورد امام زمان(عج) روایات خاصى نیز نقل شده است؛ از جمله: عباد بن محمد مداینى مى‏گوید: امام صادق‏علیه السلام پس از نماز ظهر، دست‏ها را بلند نموده و دعا کردند. گفتم: جانم به فدایتان، براى خودتان دعا کردید؟ فرمود: «دعوت لنور آل محمد و سائقهم والمنتقم بامراللَّه من اعدائهم»(3)؛ «براى نور آل محمدصلى الله علیه وآله و غایب آنان و کسى که به امر خدا از دشمنان آنان انتقام مى‏گیرد، دعا نمودم».
امام رضاعلیه السلام نیز درباره آن حضرت مى‏فرماید: «بأبى و امّى لسمّى جدّى و شبیهى و شبیه موسى بن عمران، علیه جیوب النور، یتوقّد من شعاع ضیاء القدس»(4)؛ «پدر و مادرم فداى او باد؛ او هم نام جدّم رسول اللَّه و شبیه من و شبیه موسى بن عمران است. بر او پیراهن‏هاى نور است که از شعاع نور عالم قدس، فروغ مى‏گیرد».
آیةاللَّه حسن زاده آملى مى‏گوید : «امام زمان، در عصر محمدى، انسان کاملى است که - جز در نبوّت تشریعى و دیگر مناصب مستأثره ختمى - حائز میراث خاتم به نحواتم است و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او، به طور اکمل است. او با بدن عنصرى، در عالم طبیعى و سلسله زمان موجود است ؛ چنان که لقب شریف صاحب الزّمان بدان مشعر است... از وى به قائم، حجةاللَّه، خلیفة اللَّه، قطب عالم امکان، واسطه فیض، و عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر مى‏شود... چنین کسى در این زمان، سرّ آل محمد، امام مهدى هادى فاطمى هاشمى ابوالقاسم (م.ح.م.د) نعم الخلف الصالح و درّ یک دانه امام حسن عسکرى است»(5).

3. شناخت اوصاف و برنامه‏ها
یکى از بایسته‏هاى معرفت امام مهدى(عج) شناخت اوصاف و ویژگى‏هاى اخلاقى و رفتارى است که در روایات به آنها اشاره شده است. در معرفت مهدى موعود - در منابع معتبر شیعه و سنّى - آمده است :
«او حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایى بخش امت، مهدى منتظر، قائم آل محمد، صاحب الامر، عدالت گستر، بقیةاللَّه، ظاهر کننده دین، خلف صالح، وارث، صاحب، مؤمّل، باسط، ثائر(انقلابى)، سیّد، خزینه‏دار علوم الهى، امیرامیران، امام منتظر و... است»(8).
همچنین درباره آن حضرت آمده است : او وارث نهایى فضایل و کمالات انبیا و اولیاى الهى است. در خرد و دانش از همه پیش‏تر و در طاعت و عبادت و بندگى از همه پیشروتر و در کرم و بخشش از همه پیشگام‏تر و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پیشتازتر است. او از همه حلیم‏تر، عابدتر، پرهیزگارتر، سخى‏تر، عامل‏تر به کتاب خدا و عالم‏تر به اوامر الهى است. او محدّث (گفت‏وگو کننده با ملائکه) و مستجاب الدعوه است. سلاح و شمشیر پیغمبر و مصحف فاطمه، جامعه و میراث پیامبران نزد او است(9).
«هدف نهایى از خلقت انسان، عبودیت و عبادت خدا و در نتیجه رسیدن به قرب (کمال نهایى) است. بر این اساس امام مهدى(عج)، وظیفه‏دار تأمین سعادت حقیقى و حداکثر کمال و رشد اخلاقى و فکرى مردم و تربیت و احیاى نفوس مرده است. او براى تغییر در بینش، روش و منش ناسالم مردم و ریشه‏کنى بنیادین مشکلات و نارسایى‏هاى جامعه بشرى، بصیرت و دانایى مردم را شکوفا مى‏سازد و بر معنویت و نورانیت آنان مى‏افزاید. در واقع با تزکیه و تربیت و آگاه شدن مردم، اخلاق و رفتار آنان الهى مى‏شود و آنان به هدف نهایى آفرینش (قرب خدا و تحقق عبادت و عبودیت) نزدیک مى‏شوند... در نتیجه این تکامل و تعالى روحى و عقلى، انسان‏ها از ظلم و ستم و فساد روى گردان شده و به نیکى، دادگرى، اخلاق، عبادت و یکتاپرستى روى مى‏آورند(10) ؛ چنان که در روایتى، آمده است : «چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان مى‏گذارد عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال مى‏رساند»(11).


راه‌های شناخت امام زمان:
از جمله راه‌های شناخت امام زمان عبارتند از:

1. تلاش برای آگاهی بیشتر از حضرت یا از طریق شنیدن از بزرگان و یا مطالعه‌ی کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده است، مانند کتاب مکیال المکارم که مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی تالیف کرده‌اند و طبق گفته نویسنده به فرمان خود امام زمان(عج) نوشته شده است این کتاب یکدوره امام‌شناسی که ترجمه فارسی هم شده است.

2. راه دوم بوسیله ارتباط روحی و معنوی با دعا و توسل است: همانطور که در زیارت جامعه می‌فرماید: «خدایا از تو می‌خواهم که مرا از آشنایان به امامان و به حق و حقوق آنان قرار دهی!»
راه اول: راه معرفت علمی است ولی راه دوم: راه شناخت قلبی و روحی است.

3. شناخت دستورات و خواساه های امام
اگر چه امام زمان غایب است ولی اراده و فرمانش در میان همه‌ی خلایق جاری است. دستوراتش را باید شناخت و فرمان‌هایش را باید اطاعت کرد.
از امام صادق(علیه السلام) حکایت شده که می‌فرماید:
خوشا به حال شیعیان مهدی قائم(علیه السلام) آنان که در دوران غیبت او چشم انتظار ظهور اویند و در دوران ظهورش سرسپردگان اوامر او.»4
حال سوال این است چگونه او امر و دستورات امام زمان(عج) را در زمان غیبت ایشان بدانیم و به آنها عمل کنیم؟
در جواب این سوال باید گفت که اگر چه در خصوص امام زمان ارتباط محسوس بین امام و مردم وجود ندارد ولی در هیچ یک از دو غیبت صغری و کبری امام زمان، پیوند امام با مردم به طور کلی قطع و گسسته نشده است زیرا در هر دو غیبت، امر سفارت و نیابت وجود داشته و دارد و از طریق نایبان، پیوند امام با مردم برقرار بوده و هست. در زمان غیبت صغری نیابت نایبان خاص بوده و در زمان غیبت کبری نیابت نایبان حضرت عام می‌باشد که با توجه به شرایط و ضوابطی که مطرح می‌کنند اطاعت فقهاء جامع الشرایط لازم و در ردیف اطاعت از امام زمان می‌باشد. و مخالفت با فقیه جامع الشرایط که نایب امام است، مخالفت با امام، و مخالفت با امام، مخالفت با خداوند می‌باشد.

4. انتظارواقعی
انسان منتظر، انسانی کوشا است، انسانی جهادگر و مبارز است که در مسیر اقامه‌ی توحید و استقرار ولایت از نثار هر چه دارد دریغ نمی‌ورزد.
چنانچه از حضرت علی(علیه السلام) حکایت شده:«کسی که چشم انتظار حاکمیت ما باشد، مانند مجاهدی است که در راه خدا به خون خویش غلطیده باشد.»
و جامعه‌ی منتظر جامعه‌ای پویا است، جامعه‌ای متحرک و فعال است که حاکمیت طاغوت را نمی‌پذیرد و بی‌عدالتی را بر نمی‌تابد. منتظر ظهور امام زمان بودن حرکت بسوی ظهور داشتن و به آرمان‌های موعود عمل نمودن است.
انسان منتظر نفس اماره را کنترل و شیطان را از خود دور می‌کند و خود را جهت استقبال از آقا امام زمان(عج) مهیا می‌کند. جهت استقبال از او لوح دل را از آلودگی‌ها و گناهان می‌شوید و خانه دل را به یاد خدا و با صفات حمیده و پسندیده‌ی انسانی زینت می‌دهد و الا امام زمان(عج) که به هر جایی پا نمی‌گذارند. نمی‌توان یک گوشه‌ی دل را از محبت دنیا پر کرد گوشه‌ی دیگر گناهان و ... بعد به آقا بگوییم بیا بیا که سوختم، زهجر روی ماه تو؟ چگونه سوخته است انسانی که خود را برای ظهور آماده نکرده است.
آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

  •  
  • حسین سلیمانی


 

موضوعات مرتبط: امام مهدی، شعبان

برچسب‌ها: انواع شناخت امام

خطبه متقین
شنبه یکم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 18:52 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

خطبه متقین


خُطبه مُتّقین یا خطبه هَمّام درباره صفات پرهیزکاران، از خطبه‌های مشهور نهج البلاغه است که امیر مؤمنان(ع) بنا به درخواست یکی از شیعیان به نام هَمّام آن را بیان کرد. در این خطبه، رفتارهای فردی، اجتماعی و عبادی متقین چنان به تصویر کشیده شده است که گویند همام، پس از شنیدن آن، مدهوش شد و جان داد.

خطبه متقین
اطلاعات روایت
نام‌های دیگر:هَمّام
موضوع:توصیف پرهیزکاران
صادره از:امام علی(ع)
راوی اصلی:همام
منابع شیعه:نهج البلاغه
احادیث مشهور

 

حدیث سلسلةالذهب.حدیث ثقلین.حدیث کساء.مقبوله عمر بن حنظله.حدیث قرب نوافل.حدیث معراجحدیث ولایت.حدیث وصایت.حدیث جنود عقل و جهل.حدیث شجره

دلیل ایراد خطبه

نام نسخهشماره خطبه[۱]
المعجم المفهرس و صبحی صالح۱۹۳
فیض الاسلام، ابن میثم۱۸۴
خوئی، ملاصالح۱۹۲
ابن ابی الحدید، عبده۱۸۶
ملافتح الله۲۲۱
فی ظلال۱۹۱

یکی از دوستان و شیعیان عابد امیرمؤمنان(ع) به نام هَمَّام، از وی توصیف پرهیزگاران را خواست.[۲] او از امیرالمؤمنین(ع) در خواست کرد که پرهیزگاران را آنگونه توصیف کند که او بتواند تصور دقیق و صحیحی از آنها داشته باشد. امام که در مرحله اول نمی‌خواست چنین توصیفی داشته باشد به همام فرمود؛ ای همّام از خدا بترس و نیکوکار باش همانطور که در قرآن کریم آمده است «همانا خدا با کسانی است که پرهیزگار و نیکوکارند». [۳] اما همام از این پاسخ قانع نشد و به امام اصرار کرد که پرهیزگاران را برایش توصیف کند. امام که اصرار همام را دید این خطبه را ایراد کرد. [۴]

برخی عنوان کرده‌اند که امام در این خطبه حدود ۱۰۵ صفت از پرهیزگاران را بیان کرد.[۵] اما همام از شنیدن این اوصاف تاب نیاورد و سخن امام تا به انتها رسید ناله‌ای زد و بیهوش شد و در همان بیهوشی از دنیا رفت. امیرالمؤمنین(ع) فرمود به همین دلیل نمی‌خواستم پرهیزگاران را برای او توصیف کنم چرا که پندهای رسا برای کسانی که قلب و جانشان آماده پذیرش چنین سخنانی است، همین کار را می‌کند. در این میان مردی به امام علی(ع) گفت؛ این سخنان چرا با تو چنین نکرد؟ امام فرمود: وای بر تو، برای هر کس زمان مرگ مشخص شده یا اجلی وجود دارد که تا زمان آن نرسد اجل و مرگ کسی محقق نمی‌شود. آرام باش و دیگر این‌طور سخن نگو چرا که این سخنان شیطان است که بر زبان تو جاری می‌شود.[۶]

نام‌گذاری

این خطبه را به اعتبار مضمون آن که توصیف متقین یا پرهیزگاران است «خطبه متقین» و نیز به اعتبار نام درخواست‌کننده ایراد خطبه، خطبه هَمّام نامیده‌اند.

مضمون

محور این خطبه چنانکه از نامیش پیداست، توصیف متقین یا پرهیزگاران است. امام(ع) در توضیح این امر، رفتار متقین در اجتماع، رفتار فردی آنها، نحوه عبادتشان، و نگاهشان به خویشتن را ترسیم می‌کند. در ذیل برخی از این صفات ذکر می‌شود. البته مرز دقیقی در تفکیک این صفات جهت بخش بندی متصور نیست و لذا برخی را می‌توان در ذیل عنوان دیگری نیز ذکر کرد؛ ولی نگارنده صرفاً برای به دست دادن یک دسته‌بندی، به صورت ذیل عنوان‌بندی نموده است.

اوصاف اجتماعی متقین

برخی از اوصاف متقین در جامعه از این قرار است:

  1. نیک‌گفتاری
  2. میانه‌روی
  3. فروتنی
  4. چشم‌پوشی از محرّمات
  5. گوش‌دادن به علم سودمند
  6. حریص در طلب دانش
  7. شکیباییدر سختی
  8. بخشیدن کسی که بدو ستم کرده
  9. دوری از سخن زشت
  10. تباه نکردن آنچه بدانها سپرده‌اند
  11. فروبردن خشم
  12. در امان بودن مردم از بدی آنها
  13. امیدواری به آنها در کارهای نیک

اوصاف فردی

  1. بدگمانی به خویشتن
  2. ترس از ستوده شدن توسط دیگران
  3. ایمان با یقین
  4. بردباری
  5. امید به امور اخروی و ناخواهانی دنیا

رابطه با خالق

  1. نمازهای شبانه با تلاوتقرآن
  2. دواجویی در قرآن
  3. اثرگذاری آیات قرآن بر جان آنها
  4. خشوع در عبادت
  5. یاد خدا و سپاس از او در طول شبانه روز

ترجمه‌ها و شرح‌ها

  • ترجمه‌ها

این خطبه علاوه بر اینکه در ترجمه‌های کل نهج البلاغه آمده است، ترجمه‌های مستقلی نیز دارد که برخی از آنها در ذیل می‌آید:

  1. از پارسایان‌ برایم‌ بگو: ترجمه خطبه‌ متقین‌(همام‌)، ترجمه‌ و توضیح‌ از جمال‌الدین‌ دین‌پرور.[۷]
  2. صفات متقین(خطبه همام) مولای متقیان، امیرمومنان، علی(ع)، ترجمه غلامرضا یاسی‌پور.[۸]
  3. مثنوی پارسانامه: ترجمه‌ای منظوم از خطبه متقین حضرت علی(ع) و نامه حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)، سراینده عبدالمهدی معرف‌زاده.[۹]
  • شرح‌ها
  1. اوصاف‌ المتقین‌، محمد شریفی‌ اشکوری‌.[۱۰]
  2. اوصاف‌ متقین‌: ترجمه‌ و شرح‌ و تفسیر خطبه‌ همام‌ نهج‌البلاغه‌، قادر فاضلی‌؛ مقدمه‌ محمدتقی جعفری.[۱۱]
  3. شرح خطبه‌ متقین(شرح حدیث همام)،محمدتقی مجلسی؛ تصحیح و تحشیه جویا جهانبخش.[۱۲]
  4. صفات‌ متقین‌ در کلام‌ مولای‌ متقیان‌ (به‌شعر فارسی‌): شرح‌ خطبه‌ امیرالمومنین‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) به‌ همام‌، سروده‌ محمدعلی‌ محمدی‌ (امید).[۱۳]
  5. متقین‌، گلهای‌ سرسبد آفرینش‌: دریافتی‌ از خطبه‌ همام‌ نهج‌ البلاغه‌، مهدی‌ شجاعی‌.[۱۴]
  6. نغمه‌ الهی‌: شرح‌ منظوم‌ و ترجمه‌ خطبه‌ متقین‌ از نهج‌ البلاغه‌، مهدی‌ الهی قمشه‌ای‌.[۱۵]
  7. آئینه پرهیزکاران شرح خطبه همام. فارسی. از سید ابراهیم علوی خوئی. در سال ۱۳۴۱ش. در ۳۴۷ صفحه وزیری چاپ شده است.[۱۶]
  8. تنبیه العباد شرح خطبه همام. از شیخ محمد جواد بن محمد علی بن جعفر تستری درگذشته ۱۳۲۵.[۱۷]
  9. درّ ثمین شرح خطبه همام. فارسی. از شیخ عبدالحسین بن شیخ محمد طاهر دزفولی درگذشته ۱۳۳۹.[۱۸]
  10. شرح خطبه همام. ازمیر آصف قزوینی درگذشته حدود ۱۱۴۰ نسخه آن را شیخ عبدالنبی قزوینی مؤلف تتمیم امل الآمل دیده است.[۱۹]
  11. شرح خطبه همام. از میرزا ابوالقاسم بن میرزا احمد اصطهباناتی معروف به علامه متولد ۱۳۱۲.[۲۰]
  12. شرح خطبه همام. از محمدتقی بن حسین علی هروی درگذشته ۱۲۹۹.[۲۱]
  13. شرح خطبه همام. از حسین بن علی بن محمد شفیع متولد ۱۳۳۱.[۲۲]
  14. شرح خطبه همام. ازسید علاء الدین گلستانهاصفهانی درگذشته ۱۱۱۰.[۲۳]
  15. شرح منظوم خطبه همام. فارسی. از دکتر جواد نوربخش کرمانی در سال ۱۳۷۱ق در تهران چاپ شده است.[۲۴]
  16. نور الیقین. شرح و ترجمه خطبه همام است از حسین شفیعی که در سال ۱۳۷۲ چاپ شده.[۲۵]
  17. اوصاف‌ پارسایان‌: شرح‌ خطبه‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ درباره‌ متقین‌، عبدالکریم‌ سروش‌.[۲۶]

متن خطبه

وَ مِن خُطبَةٍ لَامیرِ المُؤمِنینَ(ع) يَصِفُ فيها المُتَّقينَ

متنترجمه آیت الله مکارم شیرازی

رُوی أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(علیه السلام) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: یا أَمیرالمُؤمنینَ، صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنى أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ(علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا همَّام ! اِتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ: فَـ (ـإِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَّ الَّذینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامُ بِهذَا الْقَولُ حَتّى عَزَمَ عَلَیْه، فَحَمِداللهَ و أَثنى عَلَیهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَ(علیه السلام):

یکى از یاران امیرمؤمنان على(علیه السلام) به نام «همام»(2) که مرد عابد و پرهیزکارى بود، به آن حضرت عرض کرد : اى امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویى آنها را با چشم مى نگرم. امام(علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آن گاه فرمود : اى همام تقواى الهى پیشه ساز و نیکى کن که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و کسانى که نیکوکارند; ولى همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید) تا اینکه امام(علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحاً براى او بازگو کند، پس حمد خداى را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلى الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود.

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزه و والا خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز و از معصیتشان ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه کاران به او زیان مى رساند (و بر دامان کبریایى اش گردى مى نشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى بخشد. پس از آفرینش آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانه اى) در میان آنان تقسیم کرد و هر یک را در جایگاه دنیوى اش جاى داد.

فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ.

(ولى) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست، لباسشان میانه روى و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده اند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کرده اند که براى آنان سودمند است، حال آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است.

وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ.

و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مى مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند!

قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها براى مدتى کوتاهى در این جهان صبر و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پر سود است که پروردگارشان براى آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گریهایش) به سراغ آنها آمد; ولى آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مى رفت که آنها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاى جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!

أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.

اما شب هنگام بر پاى خود (به نماز) مى ایستند و آیات قرآن را شمرده و با تدبر مى خوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون مى سازند و داروى درد خود را از آن مى طلبند. هنگامى که به آیه اى مى رسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداشهاى بزرگ الهى در برابر ایمان و عمل صالح) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه مى کنند و چشم جانشان با علاقه بسیار در آن خیره مى شود و گویى آن بشارت را در برابر چشم خود مى بینند

وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.

و هنگامى که به آیه اى مى رسند که بیم و انذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوشهاى دل خویش را براى شنیدن آن باز مى کنند و گویى فریادها و ناله هاى زبانه هاى آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آنها قامت خود را در پیشگاه خدا خم مى کنند (و به رکوع مى روند) و پیشانى و کف دست ها و سر زانوها و نوک انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین مى گسترانند و آزادى خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست مى کنند.

وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض; وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!.

وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ!

پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهاى الهى) بدنهاى آنها را همچون چوبه هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار مى پندارند، در حالى که هیچ بیمارى در وجودشان نیست و گوینده (بى خبر وغافل) مى گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل اند،

در حالى که اندیشه اى بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمى شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکى از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گوید : من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکیهایى که به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان مى کنند قرار ده و گناهانى را که من دارم و آنها نمى دانند ببخش!

فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع.

یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ.

یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.

از نشانه هاى هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوى مى بینى و در عین قاطعیت، نرم خوست، داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدایت و دورى از طمع است.

پیوسته عمل صالح انجام مى دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان مى برند در حالى که همّ او سپاسگزارى و شکر (خداوند) است، و صبح مى کند در حالى که همه همّش یاد خداست.

شب را سپرى مى کند در حالى که ترسان است، و صبح بر مى خیزد در حالى که شادمان است; ترسان از غفلتهایى است که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده (زیرا روز دیگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است). هرگاه نفس او در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنایى اش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مى آمیزد و گفتار را با کردار!

تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلَـهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.

او (پرهیزکار) را مى بینى که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فرو خورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب مى شود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمى شود.

یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاَْلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.

کسى را که به او ستم کرده (و پشیمان است) مى بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مى کند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات ازاو غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمى کند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمى شود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مى کند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمى سازد و آنچه را به او تذکّر داده اند فراموش نمى کند. مردم را با نام هاى زشت نمى خواند و به همسایگان زیان نمى رساند. مصیبت زده را شماتت نمى کند. در امور باطل وارد نمى شود و از دائره حق بیرون نمى رود.

إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْر وَ خَدِیعَة.

هر گاه سکوت کند سکوتش وى را غمگین نمى سازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمى شود و هر گاه به او ستمى شود (حتى الامکان) صبر مى کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نفس خود را به زحمت مى افکند; ولى مردم از دست او راحتند. خویشتن را براى آخرت به تعب مى اندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده مى سازد. دورى اش از کسانى که دورى مى کند، به سبب زهد و حفظ پاکى است و نزدیکى اش به کسانى که نزدیک مى شود، مهربانى و رحمت است; نه اینکه دورى اش از روى تکبّر و خودبزرگ بینى و نزدیکى اش براى مکر و خدعه (و بهره گیرى مادى) باشد.

در پایان این خطبه در نهج البلاغه آمده است: هنگامى که سخن امیرمؤمنان به اینجا رسید، همام فریادى کشید و جان داد.

فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا.

در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او مى ترسیدم. سپس فرمود: این گونه اندرزهاى رسا به آنها که اهل موعظه اند، اثر مى گذارد.

در اینجا کسى به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمى کند؟ امام در پاسخ او فرمود:

وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لاَیَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ یَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً ! لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!

واى بر تو هر اجل و سرآمدى وقت معیّنى دارد که از آن نمى گذرد و سبب خاصّى دارد که از آن تجاوز نمى کند»; سپس افزود : «آرام باش دیگر چنین سخنى مگو! این سخنى بود که شیطان بر زبان تو جارى ساخت».

پانویس

  1.  محمدی، دشتی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، جدول اختلاف نسخ انتهای کتاب، ۱۳۶۹ش، ص ۲۳۵.
  2.  ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۱۳۳.
  3.  سوره نحل، ۱۲۸.
  4.  شهیدی، ترجمه نهج البلاغه، ۱۳۷۷ش، ص ۲۲۴.
  5.  مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ۱۳۷۲ش، ج۱۶، ص۳۶۰؛
  6.  شهیدی، ترجمه نهج البلاغه، ۱۳۷۷ش، ص ۲۲۷.
  7.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  8.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  9.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  10.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  11.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  12.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  13.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  14.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  15.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
  16.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۵.
  17.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۲۲.
  18.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۲۴-۲۵.
  19.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۳-۳۴.
  20.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۴.
  21.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۴.
  22.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۴.
  23.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۴.
  24.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۳۶.
  25.  استادی، کتابنامه نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۶۲.
  26.  سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران

منابع

  • ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد أبوالفضل إبراهیم، قم، مؤسسه إسماعیلیان للطباعة والنشر والتوزیع.
  • استادی، رضا، کتابنامه نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش.
  • شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
  • محمدی، سیدکاظم، دشتی، محمد، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، نشر امام علی(ع)، ۱۳۶۹ش

40 حدیث زیبا درباره امام حسین علیه السلام
دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 18:43 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

چهل حدیث درباره امام حسین(ع)

«امام حسین علیه‌السلام»: ما أَهَونَ الموتَ علی سبیلِ العِزِّ و اِحیاءِ الحَقِّ. به راستی که مردن در راه عزّت و شرف و احیای حق، چقدر سهل و آسان است. (اعیان‌الشیعه، ج ١، ص ٥٨١)

 

١- «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً.

شهادت امام حسین علیه‌السلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمی‌گراید (و هرگز از بین نخواهد رفت). (جامع‌احادیث‌ الشیعه، ج ١٢، ص ٥٥٦)

 

٢ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

ما أَهَونَ الموتَ علی سبیلِ العِزِّ و اِحیاءِ الحَقِّ.

به راستی که مردن در راه عزّت و شرف و احیای حق، چقدر سهل و آسان است. (اعیان‌الشیعه، ج ١، ص ٥٨١)

 

٣ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

یزید رجلٌ فاسقٌ شاربُ الخمرِقاتلُ النَّفسِ المُحتَرَمةِ مُعْلِنٌ بِالفسقِ، و مِثلی لایُبایِعُ مَثلَه.

یزید مردی پلید و تبهکار، مشروب‌خوار، آدمکش و جنایتكار و فسق و فجور او علنی و آشکار است. همانند من هرگز به همانند او دست بیعت نخواهد دارد. (بحار، ج ٤٤، ص ٣٢٥)

 

٤ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

و اللهِ لَو لَم یَكُن فی‌الدّنیا مَلجأٌ وَ لاَمأویً لَما بایعتُ یزیدَبنَ مُعاویة.

به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و محل سُکنایی هم برایم نباشد هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد. (ارشاد مفید، ص ٢٠٢)

 

٥ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

إنّی لا أعلمُ أصحاباً أوفی و لا خیراً مِن اَصحابی.

من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب و یاران خودم سراغ ندارم. (منتهی‌الآمال، ج ١، ص ٢٤٦)

 

٦ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

لَیسَ الموتُ فی‌ سبیلِ العِزِّ اِلاّ حیاةً خالدةً وَ لَیستِ الحیوةُ مَع الذُّلِّ اِلاَّ المَوتَ الّذی لاحیوةَ مَعه!

مرگ در راه عزت و شَرَف جز یک حیات جاودانی نیست و زندگی تؤأم با ذلّت و پَستی چیزی جز مرگ و فقدان حیات نیست! (ادب الحسین(ع)، ص ١٥٩)

 

٧ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

اَنَا قتیلُ العَبْرَةِ، لایَذكُرُنی مؤمنٌ اِلاّ بكی.

من کشتة اشک و گریه‌ام، هیچ مؤمنی نیست که مرا یاد کند جز اینکه (به یاد مصیبت‌های من) اشک او جاری می‌گردد. (بحار، ج ٤٤، ص ٢٧٩)

 

٨ ـ «امام زین‌العابدین علیه‌السلام»:

أَیُّما مؤمنٍ دَمعَت عَیناهُ لِقَتْلِ الحُسینِ عَلَیه السّلامُ وَ مَنْ مَعَهُ حَتّی یَسیلَ علی خَدَّیهِ بَوَّأَهُ اللهُ فی‌الجَنّةِ غُرَفاً.

هر مؤمنی که برای شهادت امام حسین(ع) و یاران شهیدش گریه کند و اشک او بر گونه‌هایش جاری گردد خداوند درجات رفیعه و مقامات عالیة بهشت از آنِ او خواهد ساخت. (بحار، ج ١٠٠، ص ٩٤)

 

٩ـ «امام زین‌العابدین علیه‌السلام»:

لایومَ كَیَومِ الحسینِ علیه‌السلام، اِزْدَلَفَ اِلَیه ثلاثونَ اَلفَ رَجُلٍ یزَعمونَ أنَّهم مِن هذِهِ الأُمَّةِ، كُلٌّ یتقرَّبُ الَی اللهِ عزَّوجلَّ بِدَمِه!

هیچ روزی مانند روز فاجعه و مصیبت امام حسین‌(ع) نیست، سی هزار مردِ (جنگجو) که همه ادعای مسلمانی می‌کردند پیرامون او را گرفتند و هر یک برای ریختن خون حضرتش به خدای متعال تقرّب می‌جستند! (بحار، ج ٢٢، ص ٢٧٤)

 

١٠ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

إنّ حَولَ قَبرِ وَلَدِی الحُسینِ اَربعةُ آلافِ مَلَكٍ شَعْثاً غُبْراً یَبكونَ عَلَیهِ اِلی یَومِ القیامة.

پیرامون قبر فرزندم حسین(ع) همواره چهار هزار فرشته‌ی ژولیده و غُبارآلود هستند که تا روز قیامت برای او گریه می‌کنند. (احقاق‌الحق، ج ١١، ص ٢٨٧)

 

١١ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

تَبكی الملائِكةُ وَالسَّبْعُ الشِّدادُ لِمَوتِهِ وَ یبَكیهِ كُلُّ شَیءٍ حتَّی الطَّیرِ فی‌ جوِّ السّماء وَ الحیتانِ فی جَوفِ الماء.

فرشتگان و آسمان‌های هفتگانه‌ی باعظمت و همه چیز حتی پرندگان در فضا و ماهیان در درون آب برای شهادت امام حسین(ع) گریه می‌کنند. (بحار، ج ٤٤، ص ١٤٨)

 

١٢ـ «امام محمدباقر علیه‌السلام»:

لَقَدْ قُتِل بِالسَّیفِ وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَا وَ لَقَد أَوْطَئُوهُ الخَیلَ بَعدَ ذلِكَ.

امام حسین(علیه‌السلام) را با شمشیر و هم با سنگ و (حتّی) با چوب و عصا به شهادت رسانیدند. سپس بدن او را زیر اسب‌ها لگدکوب نمودند. (سوگنامه‌ آل‌محمد، ص ٣٦٩)

 

١٣ـ «امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام»:

إنْ كُنتَ باكیاً لِشَیءٍ فَابْكِ لِلحُسینِ بنِ علیٍّ عَلیهماالسلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ كما یُذبَحُ الكَبْشُ.

اگر خواستی برای چیزی گریه کنی برای امام حسین(ع) گریه کن که او را مانند گوسفند ذبح کردند و سرش را از بدن جدا نمودند. (الخصائص‌الحسینیة، ص ١٣٧)

 

١٤ـ «امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام»:

فَعَلی مِثلِ الحُسینِ فَلیَبكِ الباكُونَ فَإنَّ البُكاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ العِظامَ.

گریه‌کنندگان باید برای اینچنین حسین گریه کنند، گریه بر حسین(ع) گناهان عظیم و بزرگ را پاک و منهدم می‌کند. (بحار، ج ٤٤، ص ٢٨٤)

 

١٥ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

اذا كانَ یومُ القیامةِ، فَكُلُّ مَن بَكی عَلی مَصائِبِ الحُسینِ علیه‌السلام أَخَدْنا بِیَدِهِ وَ أَدخَلناهُ الجَنَّة.

در روز قیامت هر کس که بر مصیبت‌های امام حسین علیه‌السلام گریه کرده دست او را می‌گیریم و وارد بهشت می‌نمائیم. (الخصائص‌الحسینیة، ص ١٤٢)

 

١٦ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

وكّلَ اللهُ بِالحُسینِ عَلیه‌السَلام سَبعینَ الفَ مَلَكٍ یُصلُّونَ عَلَیه كُلَّ یَومٍ شُعْثٍ غُبْرٍ وَ یدعونَ لِمَن‌ زارَهُ. 

خداوند هفتاد هزار فرشته‌ی ژولیده و غبارآلود بر مرقد امام حسین علیه‌السلام ملازم کرده که هر روز بر حضرتش درود می‌فرستند و بر زائرانش دعا و نیایش می‌نمایند. (ثواب‌الاعمال، ص ١٩٨)

 

١٧ـ «امام محمدباقر علیه‌السلام»:

اِنَّ اللهَ تعالی عَوَّضَ الحسینَ عَلیه‌السلام مِن قَتلهِ أَنْ جَعَلَ إلامامةَ فی ذُرِّیَّتِه وَالشِّفاءَ فی تُربَتِهِ و اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبره.

خداوند متعال در برابر شهادت امام حسین(ع) سه چیز به او مرحمت فرمود: امامت را در نسل او، و شفا را در تربت او، و اجابت دعا را در کنار مرقدش قرار داد. (بحار، ج ٤٤، ص ٢٢١)

 

١٨ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَن زارَالحُسینَ بْنَ علیٍّ صلوات الله عَلیه عارِفاً بِحَقِّه كانَ كَمَن زارَاللهَ فی‌ عَرشِه.

هر کس امام حسین(ع) را با معرفت زیارت کند مانند کسی است که خدا را در عرش خود زیارت کرده است. (بحار، ج ١٠١، ص ٧٧)

 

١٩ـ «حضرت مهدی(عج)»

لَئِنْ أَخَّرَتْنیِ آلدُّهورُ وَ عاقَنی عَنْ نَضرِكَ ‌المَقدور... فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً ولَأَبْكِیَنَّ عَلَیكَ بَدَلَ الدُّموُعِ دَماً.

(ای جد بزرگوار یا اباعبدالله) اگر زمانه مرا (از محضرت) به تأخیر انداخته و مقدرات الهی مرا از نصرت و یاریت بازداشته، به خدا قَسم که صبح و شام برایت ندبه و نوحه می‌کنم و اگر اشک چشمم خشک شود، به جای آن برایت خون گریه می‌کنم. (بحار، ج ٩٨، ٢٦٩)

 

٢٠ـ «حضرت مهدی(عج)»:

اَلسّلامُ عَلی المُغَسَّلِ بِدَمِ الجِراحِ، اَلسّلامُ علَی الشَّیبِ الخَضیبِ، اَلسّلامُ علَی الخدِّ التَّریبِ، السلام علیَ ‌البَدنِ السَّلیبِ... السلامُ علیَ الرَّأسِ المَرفوع.

سلام بر آن بدنی که با خون جراحت‌هایش غسل داده شده، سلام بر آن محاسنی که با خونش خضاب شده، سلام بر آن صورتی که به خاک افتاده، سلام بر آن بدن که عریان و غارت شده، سلام بر آن سری که بالای نیزه رفته. (الحوادث والوقایع، ج ٣، ص ٣٠١ـ٣٠٥)

 

٢١ـ «امام حسین علیه‌السلام»:

مَنْ دَمَعَت عَیناهُ فینا قَطرةً بَوَّأَهُ اللهُ عزَّوجلَّ الجَنَّة.

هر کس یک قطره اشک بر مصیبت‌های ما بریزد خداوند متعال جایگاه او را بهشت قرار خواهد داد. (احقاق‌الحق، ج ٥، ص ٥٢٣)

 

٢٢ـ «امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام»:

مَن كانَ یَومُ عاشورا یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ وَ بُكائِهِ یَجعَلُ اللهُ عزَّوجلَّ یَومَ القیامَةِ یَومَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِه.

هر کس روز عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریة خود قرار دهد خداوند متعال روز قیامت را روز شادی و خوشحالی او قرار خواهد داد. (علل‌الشرایع، ج ١، ص ٢٢٧)

 

٢٣ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَن تَرَكَ السَّعیَ فی حوائِجِه یَومَ عاشورا قَضَی اللهُ لَهُ حَوائِجَ الدُّنیا وَ الآخِرة.

هر کس در روز عاشورا دست از کار و مایحتاج خود بردارد، خداوند حاجت‌های دنیا و آخرت او را برآورده می‌کند. (علل‌الشرایع، ج ١، ٨٧)

 

٢٤ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَن زارَ قَبرَ الحُسینِ علیه‌السلام یَومَ عاشورا كانَ كَمَن تَشحَّطَ بِدَمِهِ بَینَ یَدَیه.

هر کس در روز عاشورا مرقد مطهر امام حسین(ع) را زیارت کند، مانند کسی است که در روز شهادت،‌ در پیشاپیش حضرتش به خون خود غلطیده باشد. (مزار شیخ مفید، ص ٥٢)

 

٢٥ـ «امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام»:

إنَّ ایّامَ زائِرِالحُسینِ علیه‌السلام لاتُعَدُّ مِن آجالِهم.

ایام زیارتی زائران امام حسین علیه‌السلام از عمرشان حساب نمی‌شود. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٢٢ ـ بحار، ج ١٠١، ص ٦٩)

 

٢٦ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

منَ زارَ قَبرَ الحُسینِ علیه‌السلام عارفاً بِحَقِّهِ غَیرَ مُستَكبِرٍ وَ لامُستَنكِفٍ، یُكتَبُ لَهُ اَلفُ حَجّةٍ مَقبولَةٍ و الفُ عُمرةٍ مقبولةٍ، وَ اِن كانَ شَقیّاً كُتِبَ سَعیداً.

هر کس مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام را با معرفت و خالی از کبر و استنکاف زیارت کند برای او هزار حج و هزار عمرة مقبول نوشته می‌شود و اگر از اشقیا و نگونبختان باشد از سعادتمندان ثبت خواهد شد. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٥٤)

 

٢٧ـ «امام محمدباقر علیه‌السلام»:

مُرُوا شیعَتَنا بِزیارةِ قَبرِ الحُسینِ علیه‌السلام فَاِنَّ إِتْیانَهُ یَزیدُ فی ‌الرِّزقِ وَ یَمُّدُ فی ‌العُمرِ وَ یَدفَعَ مَدافِع السُّوء.

شیعیان ما را به زیارت مرقد (مطهر) امام حسین علیه‌السلام ملزم كنید، زیارت حضرتش روزی را زیاد، عمر را طولانی و بلاها و ناگواری‌ها را از انسان دفع می‌نماید. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٢١)

 

٢٨ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

لو یَعلَمُ الناسُ ما فی‌زیارةِ الحسین علیه‌السلام مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقاً وَ تَقَطَّعَتْ اَنفُسهُم علیهِ حَسَراتٍ.

اگر مردم فضیلت و عظمت زیارت امام حسین(ع) را می‌دانستند از شدت شوق و عشق به آن، جان می‌سپردند و از سوز و حسرت فراقش قالب تهی می‌نمودند. (بحار، ج ١٠١، ص ١٨)

 

٢٩ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

لَیسَ شَیءٌ فی ‌السّمواتِ اِلاَّ وهُم یَسألونَ اللهَ أَن یُؤذَنَ لَهُم فی ‌زِیارةِ الحُسین علیه‌السلام ففوجٌ یَنزِلُ و فَوجٌ یَعرُجُ.

چیزی در آسمان‌ها وجود ندارد جز اینکه از خدا می‌خواهند آن‌ها را اذن دهد که به زیارت امام حسین(ع) نائل شوند. و لذا همیشه گروهی در حال نزولند و گروهی در حال عروج. (تهذیب، ج ٢، ص ١٦)

 

٣٠ـ «امام موسی بن جعفر علیه‌السلام»:

اَدنی ما یُثابُ بِهِ زائرُ ابی عبداللهِ الحسین علیه‌السلام اذا عَرَف حقَّهُ و حُرْمَتَهُ وَ وِلایَتَهُ أَن یُغفَرلَهُ ما تقدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تأَخَّرَ.

کمترین پاداش و ثوابی که نصیب زائر اباعبدالله(ع) می‌شود، چنانچه توأم با ولایت و معرفت حق و حرمتش باشد تمامی گناهان حال و گذشتة او آمرزیده می‌گردد. (ثواب‌الاعمال، ص ١٩٤)

 

٣١ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

اذا زُرتَ الحُسَینَ فَزُرهُ وَ أَنتَ حَزینٌ مَكروبٌ شَعْثاً غَبْراً جائِعاً عَطشاناً، فَاِنَّ الحُسینَ علیه‌السلام قُتِلَ حَزیناً مَكروباً شَعثاً مُغْبَرّاً جائعاً عَطشاناً.

هر وقت خواستی امام حسین علیه‌السلام را زیارت کنی با حالتی محزون و اندوهگین، ژولیده و غبارآلوده، گرسنه و تشنه زیارت کن، چون حضرتش اینچنین و به همین حالت (جگرسوز) به شهادت رسید. (کامل‌الزیارت، ص ٣١)

 

٣٢ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

اِنَّ لِزُوّارِ الحُسینِ بنِ عَلیِّ(ع) یَومَ القیامَة فَضلاً عَلی النّاسِ، یَدخُلُونَ الجنَّةَ قَبلَ النّاسِ بأَربعینَ عاماً وَسائرُ النّاسِ فی‌ الحساب.

زائران امام حسین علیه‌السلام در روز قیامت بر همة مردم برتری دارند، آن‌ها چهل سال پیش از سایرین که در محشر و در حال حسابرسی به سر می‌برند وارد بهشت خواهند شد. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٣١)

 

٣٣ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَن لَم یَأتِ قَبرَ الحُسینِ علیه‌السلام وَ هُوَ یَزعَمُ اَنّه لَنا شیعةً حَتّی یَموتَ فَلَیسَ هُو لَنا بِشیعةٍ.

کسی که ادعا می‌کند که او شیعه و پیرو ما است ولی مرقد امام حسین علیه‌السلام را (حتی یک بار هم شده) در عمرش زیارت نکند تا از دنیا برود، او شیعة ما نیست. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٣٦)

 

٣٤ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مامِن اَحدٍ یَومَ القیامةِ اِلاّ وَ هُوَ یَتَمنّی انّه زارَ الحُسَینَ بنَ عَلیٍّ علیه‌السلام، لِما یَری لَما یُصنعُ بِزُوّار الحُسینِ بنِ علیٍّ(ع) مَن كَرامَتِهمِ عَلی الله.

در روز قیامت کسی نمی‌ماند که با دیدن آن همه کرامات زائران حسینی(ع) در نزد خدا، جز اینکه آرزو و تمنّای زیارت حضرتش را قبلاً در دنیا خواهد نمود. (وسائل، ج ١٠، ص ٣٣٠)

 

٣٥ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَنْ زارَ قَبْرَالحُسَیْنِ علیه‌السلام یَوْمَ عَرَفَةِ كَتَبَ اللهُ لَهُ اَلْفَ اَلْفِ حِجَّةٍ مَع‌القائمِ علیه‌السلام وَ اَلفَ اَلفِ عُمرةٍ مَعَ رَسولِ اللهِ صلّی اللهُ عَلَیه و‌آلِهِ وَ عِتْقَ اَلْفِ اَلْفِ نَسَمَةٍ.

هر کس مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام را در روز عرفه زیارت کند ثواب یك میلیون حج در معیّت حضرت قائم(عج) و یک میلیون عمره در معیّت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و پاداش یک میلیون برده آزاده کردن برای او ثبت می‌فرماید. (کامل‌الزیارت، ص ١٧٢)

 

٣٦ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

إنَّ اللهَ یَنظُرُ الی زُّوارِ الحُسینِ علیه‌السلام عَشِیَّةَ عَرَفَة قَبلَ نَظَرِهِ اِلَی الَموقِفِ.

خداوند در غروب روز عرفه اول نظر رحمت خود را به زائران امام حسین علیه‌السلام می‌کند، آنگاه توجهش را به حاجیان در عرفات معطوف می‌دارد. (مصباح‌المتهجد، ص ٤٩٧)

 

٣٧ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

اِنّ اللهَ تَعالَی جَعَل تُربَةَ جَدِّیَ الحُسین علیه‌السلام شِفاءً مِن كُلِّ داءٍ وَ اَماناً مِن كُلِّ خَوفٍ.

خداوند متعال تربت جدّم امام حسین(ع) را جهت شفای هر بیماری و ایمنی از هر گونه خوف و هراسی قرار داده است. (بحار، ج ١٠١، ص ١١٩)

 

٣٨ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

حَنِّكوا اَولادَكُم بِتُربَةِ الحُسینِ عَلیهِ السَّلام فَاِنَّها أَمانٌ.

کام فرزندان خود را با تربت امام حسین علیه‌السلام بردارید که (برای هر گونه آفت) امان و مصونیت خواهد بود. (وسائل، ج ١٠، ص ٤١٠)

 

٣٩ـ «امام جعفرصادق علیه‌السلام»:

مَن لَعَنَ قاتِلَ الحُسینِ(علیه‌السلام) عَندَ شُربِ الماء حَشَرَهُ اللهُ یَومَ القیامَةِ ثَلِجَ الفُؤادِ.

هر کس در وقت آب خوردن، قاتل امام حسین(علیه‌السلام) را لعنت کند خداوند او را در روز قیامت با دلی شاد و خرّم محشور خواهد نمود. (بحار، ج ٤٤، ص ٣٠٣)

 

٤٠ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:

ما مِن عَبدٍ شَرِب الماءَ فَذكَرَ الحُسینَ(علیه‌السلام) وَ لَعَن قاتِلَهُ اِلاّ كُتِبَ لَهُ مِأَةُ اَلفِ حَسَنَةٍ وَحُطَّ عَنهُ مِأةُ اَلفِ سَیّئَةٍ وَ رُفِعَ لَهُ مِأةُ اَلفِ دَرَجةٍ.

هر کس آب بنوشد و امام حسین(علیه‌السلام) را یاد کند و قاتلش را لعنت نماید برای او صد هزار حسنه ثبت و صد هزار گناه پاک می‌گردد و صد هزار درجه و منزلت رفعت داده می‌شود. (فروع کافی، ج ٦، ص ٣٩١)

 

منبع: کتاب شکوفه های حکمت

موضوعات مرتبط: امام حسین، محرم، شعبان

اعمال شبی با عظمت یعنی شب نیمه شعبان
سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 7:2 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نیمه_شعبان:

*☑️شب بسیار مبارکى است;
✍️از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که از امام محمّد باقر (علیه السلام) از فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد، فرمود:
[ آن شب، بعد از شب قدر " بافضیلت ترین شب هاى سال" است. در این شب، خداوند به بندگانش فضل خود را عطا مى فرماید و به کرم خویش، آنان را مى آمرزد;
در این شب، براى تقرّب به خداوند سعى و کوشش نمایید!
زیرا این شب، شبى است که خداوند به ذات مقدّس خود قسم یاد کرده است که
نیازمندى را دست خالى برنگرداند، مادامى که معصیت و گناهى را نخواهد
و شبى است که خداى متعال آن را براى ما اهل البیت (علیهم السلام) قرار داد، آن گونه که شب قدر را براى پیامبر ما قرار داد. پس در دعا و ثناى الهى در این شب کوشش کنید]

*از جمله برکات این شب این است که ولادت باسعادت منجى عالم بشریّت، مهدى موعود، امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در سحر این شب در سال 255، در «سرّ من رأى»، واقع شد، و بر شرافت این شب افزود.

☑️براى این شب چند عمل است:

1️⃣اوّل:
غسل است که طبق روایتى از امام صادق (علیه السلام) سبب تخفیف گناهان است

2️⃣دوم:
احیاى این شب است، _ به نماز و دعا و استغفار _
✍️در روایتى که حضرت امیر مؤمنان (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل مى کند آمده است:
[«هنگامى که شب نیمه شعبان فرا مى رسد آن را به عبادت به سر برید و روزش را #روزه بدارید، زیرا از اوّل تا آخر این شب، از جانب خداوند ندا مى آید:
آیا استغفار کننده اى هست که از گناهان خویش آمرزش طلبد، تا گناهان او را بیامرزم؟ آیا کسى هست که طلب روزى کند و من روزى او را وسعت بخشم؟».]

✍️همچنین در روایتى آمده است که :
جبرئیل به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) گفت:
[هر کس این شب را به تسبیح و تکبیر و دعا و نماز و استغفار و... احیا بدارد، خداوند گناهانش را مى آمرزد، و جایگاه و منزل او بهشت خواهد بود...
اى محمّد! این شب را احیا بدار، و به امّتت فرمان ده آن را احیا دارند.
جبرئیل پس از بیان فضایل دیگرى براى این شب، در پایان گفت:
محروم واقعى کسى است که از خیر و برکت این شب محروم باشد!]

✍️از امام زین العابدین(علیه السلام) نیز احیاى این شب نقل شده است.

شب سیزدهم: شب سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم، «لیالى بیض» یعنى شبهاى روشن، نامیده مى شود. براى این شب ها اعمالى است که در اعمال ماه رجب بیان شد.
✍️همچنین در روایتى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که هر کس این شب را احیا بدارد، در آن روز که قلبها مى میرد، قلبش نخواهد مرد.

3️⃣سوم:
زیارت امام حسین (علیه السلام) در این شب از افضل اعمال است، و باعث آمرزش گناهان است.

در فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام) در این شب روایات متعدّدى نقل شده است از جمله:
✍️ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است:
[  هر کس دوست دارد یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر با او مصافحه کند، در نیمه شعبان، قبر حسین (علیه السلام) را زیارت کند; زیرا ارواح پیامبران در این شب به اذن خداوند به زیارت آن حضرت مى روند!]

✍️در روایت دیگرى امام صادق (علیه السلام) فرمود:
[ وقتى که نیمه شعبان مى شود از افق اعلى (از جانب خداوند) به زائر امام حسین (علیه السلام) ندا مى دهند که، اکنون با گناهان آمرزیده برگرد، پاداش تو به عهده پروردگارت و پیامبر خداست]

🙏حدّاقلّ زیارت آن حضرت آن است که انسان آن شب، بر روى بام خانه و یا فضاى باز دیگرى برود و به سمت راست و چپ آسمان نگاه کند، آنگاه به بالاى سر نظر افکند و با انگشت به سمت راستِ قبله اشاره کند و بگوید:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أبا عَبْدِ اللّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.

موضوعات مرتبط: امام مهدی، شعبان، استغفار


حکم قیام قبل از ظهور
پنجشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 13:37 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

**  پاسخ آیت الله العظمی مکـارم شـیرازی  **
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مورد این چند روایت، توجه شما را به چند نکته ضروری جلب می کنم:

1. ما دارای یک سلسله اصول مسلم در شریعت اسلامی هستیم که تخطی از آنها جایز نیست، از جمله «امر به معروف و نهی از منکر» از امور مسلمی است که هیچگونه تردیدی در آن روا نیست. آیات و روایات فراوان با تأکید بسیار، روی این دو اصل مسلم تکیه کرده است.

حال اگر در محیطی قرار بگیریم که احکام الهی پایمال شده، منکرات آشکار گشته و معروفها به فراموشی سپرده شده و ظلم و فساد، همه جا را فرا گرفتهاست و ما قادر هستیم که با یک قیام مؤثر، نظام حکومت فاسد را بر هم زنیم و در مقیاس وسیعی منکرات را از میان ببریم و معروف را جانشین آن سازیم، آیا در چنین فرضی هیچکس میتواند مدعی شود که این کار، حرام است و باید نشست و تماشاچی صحنههای فساد و پایمال شدن احکام اسلام و خروج جوانان مسلمان از دین و آیین بود؟!

ممکن است بهانه جویان بگویند چنین چیزی واقع نشده، ما میگوییم فرض کنید چنین امری رخ داد، این فرض که محال عقلی نیست، آیا باز هم در این فرض میگویید باید دست از هر اقدامی برداشت و تسلیم فراگیری فساد و ظلم و نابودی احکام اسلامی بود؟! گمان نمیکنیم هیچ عالم و محققی چنین چیزی بر زبان جاری کند! از شواهد این سخن اینکه در حالات «محمد بن عبدالله» از دودمان امام مجتبی(ع) که معروف به «نفس زکیه» است، می خوانیم:

«هنگامی که گروهی از افراد سرشناس به عنوان "مهدی" با او بیعت کردند و جریان به امام صادق(ع) رسید و حتی از حضرتش خواستند با او بیعت کند، امام فرمود: "این کار را نکنید زیرا هنوز موقع آن فرا نرسیده است (و ظهور مهدی در آینده خواهد بود) اگر تو (یعنی عبدالله پدر محمد) فرزندت را مهدی موعود میدانی، او مهدی نیست و اکنون وقت آن فرا نرسیده است و اگر می خواهی او را وادار کنی که برای خدا خروج کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید، به خدا سوگند ما او را تنها نمی گذاریم و با او بیعت خواهیم کرد". عبدالله عصبانی شد و جواب نامناسبی داد».

کوتاه سخن اینکه به فرض که روایات فوق تصریح کند قبل از قیام مهدی(عج) هرگونه قیامی مایه گمراهی است، ما هرگز به خاطر خبر واحد یا چند خبر که در حکم خبر واحد است، نمیتوانیم اصول مسلمه اسلام را که در قرآن و کلمات معصومین(ع) است، کنار بگذاریم. بنابراین، هر وقت مقدمات تشکیل حکومت اسلامی و برچیدن بساط ظلم و فساد و جنایت و بیدادگری فراهم گردد، نباید در اقدام بر آن تردیدی به خود راه داد و ادله امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود و اقامه عدل و داد را به عذر اینکه در چند خبر مشکوک از این کار نهی شده است، زیر پا نهاد!

2. در برابر این روایات، روایات دیگری داریم که نشان میدهد ائمه هدی(ع) بعضی از قیامهایی را که در عصر و زمان آنها روی داد، ستودند. هر چند این قیامها به نتیجه نهایی نرسید، چگونه ممکن است این قیامها ممنوع باشد و باز آن را بستایند؟! (سپس معظم له روایاتی در مدح زید بن علی و حسین بن علی شهید فخ را ذکر میکنند.) از همه اینها گذشته، در روایتی آمده است که قبل از قیام مهدی(عج)، اقوامی قیام میکنند و زمینه را برای قیام ایشان آماده می سازند که از آنها در روایات به نیکی یاد شده است. اگر قیامهای قبل از حضرت مهدی(عج) باطل و دعوت به طاغوت بود، این روایات مفهوم صحیحی نداشت. در اینجا به دو روایت از طرق شیعه و اهل سنت قناعت میکنیم، در حالیکه روایات، بسیار بیش از این است:

در حدیثی از امام ابوالحسن الاول (امام کاظم علیه السلام) می خوانیم: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏ ؛ مردی از اهل قم قیام می کند و مردم را دعوت به حق می نماید. جمعیتی، گرد او را می گیرند که مانند پاره های آهن [سخت و محکم] هستند. طوفانهای سخت، آنها را تکان نمی دهد و از جنگ خسته نمی شوند و ترس به خود راه نمی دهند و بر خدا توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است».

در بعضی از روایاتی که به اینگونه قیامها اشاره می کند، تصریح شده که آنها زمینه ساز قیام حضرت مهدی(عج) هستند و به هر حال نشان می دهد که قیامهای مشروعی قبل از قیام مهدی(عج) صورت می گیرد؛ قیامهای خونین و برای دعوت به سوی حق، توأم با پیروزی.

در حدیثی در "سنن «ابن ماجه»" از منابع معروف اهل سنت می خوانیم: «گروهی از جوانان بنی هاشم خدمت پیامبر(ص) آمدند. هنگامی که پیامبر(ص) آنها را دید، چشمانش پر از اشک شد و رنگ مبارکش دگرگون گشت. سؤال شد چرا در صورت مبارک شما آثار ناراحتی می بینیم؟ فرمود: ما خاندانی هستیم که خداوند آخرت را برای ما بر دنیا برگزیده و خاندان من بعد از من با حوادث سخت و تبعید و کنار زدن آنها (از مقامهایشان) روبرو می شوند تا اینکه گروهی از مشرق می آیند که با پرچمهای سیاه است، مطالبه نیکی می کنند (و خواهان حق و عدالت می شوند) اما به آنها نمی دهند، پس پیکار می کنند و یاری می شوند و پیروز می گردند و آنچه را می خواهند به آنها می دهند، ولی آنها پذیرا نمی شوند تا آن را به کسی از اهل بیت من بسپارند. پس زمین را از عدالت پر می کند، آنگونه که از ظلم پر شده است. هر کدام از شما آن زمان را درک کند، باید به آنها بپیوندد هرچند روی برفها با سینه راه برود.»

از این روایت به خوبی استفاده می شود که این قیام در آستانه قیام مهدی(عج) و قبل از آن واقع شده و زمینه ساز قیام آن حضرت خواهد بود و قیامی مشروع است.

از مجموع آنچه گفته شد، به خوبی استفاده می شود که قبل از قیام مهدی(عج)، قیامهای دیگری صورت می گیرد که جنبه الهی دارد، بعضی به نتیجه می رسد و بعضی به شکست منتهی می شود و چنان نیست که هر پرچمی که قبل از حضرت مهدی(عج) برافراشته شود، پرچم طاغوت باشد هرچند با اجازه اهل بیت(ع) یا در مسیر اهداف آنها قرار گیرد.

3. آخرین سخن اینکه، روایاتی که می گوید: هر قیامی قبل از قیام مهدی(عج) صورت گیرد، قیامی شرکآلود و در مسیر طاغوت است، باید آنچنان تفسیر شود که هم با مسلمات فقهی و احکام امر به معروف و نهی از منکر «مبارزه با فساد» سازگار باشد و هم با قیامهای متعددی که در زمان معصومین(ع) واقع شده و بر آن صحه نهادند، هماهنگ گردد. برای تفسیر این روایات، چند راه در پیش داریم:

اول: منظور از آن، قیامهایی است که بدون اذن و اجازه معصومین(ع) یا حکام شرع و نائبان عام امام در عصر غیبت صورت بگیرد.

دوم: منظور، قیامهایی است که به قصد دعوت خویش و نه دعوت به سوی اهداف آل محمد(ص) انجام گیرد که در روایات، مکرر به آن اشاره شده است.

سوم: منظور، قیامهایی است که در مقاطع خاصی صورت میگ یرد که هیچگونه آمادگی برای اینگونه قیامها نیست و ائمه هدی(ع) برای پیشگیری از این قیامهای زودرس و ناپخته، آن جمله ها را فرمودند و از آن نهی کردند.

در اینجا بار دیگر، بازگشت به قرآن مجید می کنیم و دعوتهای عمومی قرآن را می نگریم که امت اسلامی را به قیام بر ضد ظالمان، حمایت از مظلومان و اقامه قسط و عدل دعوت می کند. در آیه 75 سوره نساء می خوانیم: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنکَ نَصیراً ؛ چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده ‏اند، پیکار نمی‏ کنید؟! همان افراد (ستمدیده ‏ای) که می‏گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما».

روشن است که این آیه و همچنین آیات مشابه آن که در زمینه اقامه قسط و عدل یا دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان سخن میگوید، انحصار به زمان و مکان خاصی ندارد و یکی از اصول زیربنایی اسلام است و هر جا مقدمات و زمینه های این هدف مقدس فراهم گردد باید بدون فوت وقت به آن اقدام نمود.

منبع: ناصر مکارم شیرازی و جمعی از علماء، پیام قرآن،
قم: انتشارات مدرسه امام امیرالمومنین(ع)، ج 10، صص 78 ــ 84.

موضوعات مرتبط: امام مهدی، شعبان، حکومت اسلامی

رابطه بعثت و ظهور
پنجشنبه دوم آبان ۱۳۹۸ ساعت 18:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

دو واقعه بزرگ، بعثت پیامبر آخرالزمان و ظهور منجی آخرالزمان (عج)،نقطه عطف سرنوشت بشریت

 

دو واقعه بزرگ، بعثت پیامبر آخرالزمان و ظهور منجی آخرالزمان (عج)،نقطه عطف سرنوشت بشریت

تورق در کتب پیشینیان و بررسی پیش‎گویی‎هایی موجود در کتاب مقدس، این مهم را نشان می‎دهد که دو واقعه بزرگ، به عنوان نقطه عطف سرنوشت بشریت، عنوان شده‎است و با مضامین و عبارات مختلف، به پیش‎گویی در مورد آن‎ها پرداخته‎شده‎است. یکی از این دو واقعه بعثت پیامبر آخرالزمان و دیگری ظهور منجی آخرالزمان و رسیدن تاریخ بشر به مدینه فاضله الهی است. 

پیش‎گویی این دو واقعه ما را برآن داشت تا پس از بررسی‎های در میان روایات دینی شباهت‎های عجیب و فراوانی ویژگی‎های بعثت و ظهور از لحاظ بستر اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی بیابیم.

این نوشتار کوتاه در نظر دارد به صورت اجمالی به بررسی برخی از این شباهت‎ها و تفاوت‎ها بپردازد.

شباهت

• شاید بتوان وجود جاهلیت در عرصه اجتماعی را اولین و مهم‎ترین شباهت میان عصر بعثت و عصر منتهی به ظهور دانست. یعنی پیش از ظهور مانند عصر بعثت جاهلیتی عمیق اما این بار مدرن سراسر جهان را فراخواهد گرفت و تنها منجی الهی می‎تواند به آن پایان دهد.

• شباهبت دیگر، بحث غربت اسلام است؛ چنانکه در حدیثی پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اسلام آغازش با غربت بود و باز غریب خواهد شد و خوش به حال کسانی که غریب اند.»(۱)

در تفسیر این حدیث که باز اسلام به غربت باز خواهد گشت، گفته می‎شود این ناظر به دوران قبل از ظهور و در آستانه ظهور است، یعنی همان‎طور که در فضای غریبانه و شرک آلود عربستان، پیامبر (ص) برانگیخته شده و اسلام را با سختی‎های بسیار توسعه و ترویج دادند، اسلام دوباره به دلیل انحرافات و اینکه امت به بیانات قرآن و سنت عمل نمی‎کنند، غریب و ضعیف می‎شود و در عصر آمدن امام عصر (عج)، اسلام در یک ضعف و غربت قرار می‎گیرد.

بایدگفت منظور از غربت این است که کسانی که تبلیغ اسلام راستین را می‎کنند در اقلیت قرار می‎گیرند و علی‎رغم تلاش‎های فراوان غریب هستند، همانطور که در دوران کنونی کسانی که خود را خادم حرمین شریفین می‎دانند سررشته تمام خونریزی‎ها در منطقه و حتی جهان هستند.

• بعثت و ظهور را باید دو انقلاب بزرگ اسلامی دانست که برای احیاگری توحید به وقوع پیوسته و می پیوندد. بنابراین باید گفت پیامبر فردی از بین مردم بود که جامعه خود محور را خدامحور کرد که این موضوع در زمان ظهور امام زمان (عج) محقق می‌شود.

• هدف بعثت رسول خدا (ص) این بود که فکر و اندیشه مردم، قرآنی شود و در حقیقت زیبایی ظهور این است که مردم بر اساس قرآن می‌اندیشند یعنی یقین پیدا می‌کنند عزت به دست خداست.

• در زمینه چگونگی حکومت، باید گفت مطابق با روایات اسلامی امام مهدی (عج) سیره و سنت پیامبر (ص) را احیا می‎کنند یعنی امام عصر (عج) در وقت ظهور هر آنچه از قرآن و سنت نبوی فراموش شده و به حاشیه رفته است را زنده و عملی می‎کنند؛ بنابراین، از نظر نوع و اصول حکومت شبیه حکومت نبوی است؛ به عبارت بهتر همان طور که مردم در جنگ‎ها شرکت کرده و حکومت را حفظ می‎کردند در عصر ظهور این مردم اند که باید به میدان بیایند و طبق قانون کلی قرآن که تصریح می کند: «مردم باید برای عدالت به پا خیزند»، در حکومت جهانی حضرت حجت (عج) این مردم اند که باید قسط را اقامه کنند.

از این رو و بنابر روایات، مردم در عصر ظهور نقش مهمی دارند و باید امام عصر (عج) را یاری کنند، و این یکی از مهم‎ترین شباهت‎های حکومت نبوی و مهدوی است. 

• بررسی احادیث نشان از این دارد که دوران قبل از بعثت پیامبر (ص) کسانی که مژده ظهور پیامبر آخرالزمان را می‎دادند با تمسخر از سوی افراد غیرمطلع و نادان مواجه می‎شدند اما دیری نگذشت که حقیقت این بشارت به وقوع پیوست و انکارکنندگان را روسیاه کرد! 

در موضوع ظهور حضرت حجت (عج) نیز آمده‎است که مژده دهندگان و مبشران ظهور امام مهدی (عج) توسط گروه ظالمین مورد تمسخر قرار می‎گیرند. بنابراین این مژده دادن و انکار حضرت (ع) نیز به عنوان شباهت عصر بعثت و عصر ظهور مطرح است.

• بهره‌مندی مستضعفان از جمله برکات مبعث نورانی پیامبر اکرم (ص) بوده که در ظهور امام زمان (عج) این موضوع تحقق پیدا می‌کند و همان‎گونه که به صراحت در قرآن آمده‎است، مستضعفان وارثان زمین خواهند شد.

• هجرت عده ای از یهودیان از بیت المقدس به اطراف یثرب (مدینه کنونی) در سال‎های قبل از بعثت حضرت محمد با هدف تاثیرگذاری بر چگونگی اداره حکومت آخرالزمان و حتی کارشکنی در آن، از شباهت‎های عجیب میان عصر بعثت و آخرالزمان منتهی به ظهور است.

بدین معنا که صاحب‎نظران بر این اعتقادند که اصلی‎ترین نگاه در تشکیل یک حکومت یهودی در منطقه خاورمیانه نگاه آخرالزمانی و با هدف باطل کارشکنی و دشمنی با منجی موعود بوده‎است.

 تفاوت

• در ارتباط با فرق اصلی میان بعثت پیامبر (ص) و ظهور امام مهدی (عج) باید گفت بعثت پیامبر (ص) به زمینه سازی نیاز نداشت و خداوند ایشان را بدون یاور مبعوث کرد و ایشان بتدریج و یک تن یک تن، یارانی را جمع کردند و بعد از ۱۳ سال در مدینه حکومت تشکیل دادند اما در ارتباط با امام عصر (عج) این مردم هستند که باید زمینه ساز بوده و فرامین ایشان را انجام داده و یارانی را پرورش دهند؛ از این رو، نمی توان گفت ظهور همچون بعثت است که حضرت مهدی (عج) یار جمع کنند و بعد حکومت تشکیل دهند.

• از این رو در روایات است که اگر یاران حضرت (عج) کامل شوند ایشان ظهور می‎کنند، بنابراین برای ظهور امام عصر (عج)، مردم باید قدم پیش بگذارند و آمادگی خود را به اثبات برسانند.

• تفاوت دیگر، مربوط به موضوع پذیرش عمومی است یعنی در بعث انبیاء بحث پذیرش عمومی و اینکه مردم باید آماده پذیرش باشند به عنوان شرط نبوت لحاظ نشده از این رو، خداوند رسولان را در جامعه ای کاملا ظالم و غافل مبعوث می‎کرد تا پیامبران کم کم با تبلیغ، هم یاران را جمع و هم فضای جامعه را آماده کنند اما در رابطه با ظهور امام زمان (عج) اینطور نیست یعنی باید هر دوی این موارد را مردم ایجاد کنند یعنی هم تربیت یاران و هم زمینه سازی برای پذیرش و این تفاوت بعثت با ظهور است. آنچنان که در روایات است که مردم حکومت را برای حاکمیت ایشان آماده کنند تا حضرت (عج) بیایند و گام های اصلی را بردارند و ایشان در شرایطی ظهور می کنند که اکثریت جامعه مهیای پذیرش این ظهور و حکومت جهانی ایشان باشند آنهم مشتاقانه و با عطش.

 

امیداست خداوند ما را زمینه‎سازان خیر ظهور قرار دهد(ان شاءالله)

 

فهرست منابع:

۱) شیخ صدوق/ کمال الدین / منبع:سایت مصاف ایرانیان / سایت استاد رافعی پور


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد