مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
متن _ خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:54 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سوزِ دل

خيمه‌ها مي‌سوزد و شمعِ شبِ تارم شده

در شبِ بيماريم آتش پرستارم شده

ما كه خود از سوزِ دل، آتش به جان افتاده‌ايم

از چه ديگر شعله‌ها يارِ دلِ زارم شده

پيش از اين سقّايِ ما بودي علمدارِ حسين

امشب امّا جايِ او، آتش علمدارم شده

اي فلك! جان‌ِ مرا هر چند مي‌خواهي بسوز

مدّتي هست از قضا دلْ سوختن كارم شده

جز غم امشب، پيشِ ما يار وفاداري نمانْد

در شبِ تنهاييم تنها همين يارم شده

من كه شب را تا سحر بي‌خواب و سوزانم چو شمع

از چه ديگر شعله‌ها شمعِ شبِ تارم شده

بس كه اشك آيد به چشمم خوابِ شب را راه نيست

دودِ آتش از چه ره در چَشمِ خونبارم شده؟

جز دو چشمم هيچكس آبي بر اين آتش نريخت

مردمِ چشمان‌ِ من تنها وفادارم شده

گر گلستان شد به ابراهيم آتش‌ها، ولي

سوخت گلزارِ من و آتش پديدارم شده

شعله‌هايِ كربلا آتش به جانم زد «حسان»!

آتشين از اين جهت ابياتِ اشعارم شده

شعر از حبيب الله چايچيان (حسان)


 
موضوعات
دیگر موارد