مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
فاطمه سلام الله علیها برترین الگوی انسان ها
پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 17:11 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )


سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاح لذکره و سبباً للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته
ثم الصلاه والسلام علی حبیبه وخیرته ابوالقاسم المصطفی محمد
وعلی اله الطیبین الطاهرین المنتجبین وصی الما بقیه الله فی العرضین
قال الله تبارک و تعالی «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»
یکی از مباحث مهمی که در زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها) به صورت خاص باید دنبال بشود و در آیات قرآن و روایات به صورت عام بحث الگو پذیری و انتخاب اسوه و الگو است؛انسان غالبا با نمونه های عینی وقتی برخورد می کند بهتر از نوشته ها و کتاب ها و فرضیه ها می تواند درس بگیرد.وقتی بگویند مثلا شما در ورزش این چندتا فن را انجام بده،در شنا این چندتا کار را انجام بده،یا نه،دست یه کسی را بگیرند ببرند داخل آب بگویند این طور شنا کن،زود تر یاد می گیرد،نقش مربی ملموس،نقش مربی عینی از کلی گویی خیلی بهتر است،به همین دلیل است که قرآن کریم یک نظامی ترسیم کرده برای الگو گیری و تبعیت که از کی باید الگو گرفت و از کی نباید الگو گرفت،من اول از قرآن چندتا آیه بخوانم،بعد می آیم در زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها).
سوال:الگوهایی که نباید اخذ کرد چه می باشد؟!الگوهایی که باید انتخاب کرد چه می باشد؟!
به عبارت علمی تر،نظام تابع و متبوع غلط از نظر قرآن چی می باشد؟!و نظام تابع و متبوع صحیح چه می باشد؟!اگر یک وقتی دوستان بخواهند دنبال بکنند طبیعتا واژه ی «تَبَعَ»در آیات قرآن اگر دنبال بشود خیلی نکات قشنگی بدست می آید که نظام تبعیت منفی و نظام تبعیت مثبت از نظر قرآن چیست؟!
من اول منفی را بگویم؛کدام تبعیت از نظر قرآن منفی است؟
۱٫« إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ »تبعیت از گمان.می گویند اینطور شده!حدس میزنم فلان باشد!گمان میکنم! نخیر،قرآن کریم یک تبعیتی که خط بطلان کشده رویش،تبعیت از گمان ها است،به تعبیر دیگر حسبان ها،این یک.
۲٫« وَلاکِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ وَاتَّبَعَ هَواها »دومین نظام تبعیتی که قرآن خط بطان کشیده رویش،تبعیت هوای نفس است.نفسم می گوید این کار را انجام بده،نفسم فرمان می دهد؛نخیر،تبعیت از هوای نفس هم انسان را به زمین می چسباند،ترفیع و رشد و ترقی را از انسان می گیرد، « أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ وَاتَّبَعَ هَواها».
۳٫تبعیت سومی که قرآن از آن مذمت کرده است،تبعیت از شیطان است،« لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَان»اگر کسی دنبال گام ها و سیاست های شیطان رفت،این تبعیت باعث سقوط می شود،
« إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ».
(ببینید چقدر زیباست این نظامی که قرآن ترسیم کرده،تبعیت های منفی ۱٫ازگمان۲٫از هوا۳٫از شیطان)
۴٫« أَضَاعُوا الصَّلاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَات »کسانی که تابع شهوت رانی خودشان هستند،تابع امیال درونی خودشان هستند،این نظام را هم قرآن خط بطلان کشیده.
۵٫« فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِید»کسانی که دنبال فرمان فرعون بودند،تبعیت از فرعون می کردند و تبعیت از فرعون درونش رشد نیست.
پنج تا آیه تقریبا برایتان خواندم ببینید این نظام تبعیت از نظر قران مردود است،تبعیت ظن ،گمان ،تبعیت هوا،شیطان،شهوات،شخصیت هایی مثل فرعون.
خب سؤال:تبعیت و نظام الگویی اسوه کجاست؟
« یَا قَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ »این نظام تبعیت درست است.
از کی تبعیت کنیم؟از پیامبران .چرا؟چون کسی که می گوید از من پیروی کنید یک وقت مزدی می خواهد،ریاستی می خواهد،عنوانی می خواهد،اما این ها « لَّا یَسْئَلُکُمْ »از شما اجر نمی خواهند،مزد نمی خواهند؛دوم « وَهُم مُّهْتَدُونَ »این ها هدایت شده اند،این بهترین دلیل است،
« یَا قَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ »مردم از انبیاء تبعیت کنید، چرا؟ چون دو تا ویژگی دارند،نمی خواهند دیگ خودشان را هم بزنند،نمی خواهند منافع شخصی خودشان را داشته باشند،« وَهُم مُّهْتَدُونَ »این قسمت به منزله ی استدلال برای « اتَّبِعُواْ » است ،چرا «اتبعوا»؟ چون« لَّا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ » .
تبعیت دوم:« هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا »موسی به خزر می گوید می گذاری از تو تبعیت بکنم،چرا؟چون در تبعیت تو رشد است.
این آیه را بگذارید کنار آن آیه«اتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِید» اما این جا می گوید« أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»،پس تبعیتی که درونش رشد است.
سوم:« إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی »ببنید چقدر قرآن در این ماده «تَبُعَ» زیبا وارد شده،تبعیتت های مذموم:هوا،هوس،ظن،گمان،شهوات،شیطان،فرعون.
تبعیت ها پسندیده:رشد،هدایت،انبیاء،ائمه،پیامبرگرامی اسلام،« اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم »تبعیت از قرآن. دیدید چقدر زیبا دو نظام را از توی قرآن،البته این کار یک رساله تحقیقی است که انسان این را ترسیم کند،نظام تبعیت منفی در قرآن،نظام تبعیت مثبت در قرآن،این همان نظام الگویی است که من اشاره کردم،یک نکته دیگر را هم بگویم بعد بی آیم در زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها).
سه اشکال در الگو برداشتن گاهی به چشم می خورد:
۱٫اشکال اول:کثرت گرایی است در الگو،یعنی آدم اگر دید یک عادتی در جامعه ی ای رسم شده بگوید خب ما هم انجام می دهیم،این خیلی بد است،کثرت گرایی در الگو.
آقا همه دارند می برند،من هم می برم،همه دارند می خورند من هم می خورم،همه مویشان را این طور بیرون می گذارند،من هم بیرون می گذارم؛این خیلی نکته مهمی است که در الگو پذیری قرآن سه چیز را رویش خط بطلان کشیده است.
۱٫کثرت گرایی،اگر یک جمعیتی یک عادتی را به غلط آمدند گسترش دادند،آیا باید از او الگو گرفت؟شما ببینید زمان امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و خلافت ظاهری حضرت،امام حسن (علیه السلام)را آقا فرستاد برود مسجد جلوی صلاه تراویح را بگیرد،اما حریف نشد،چرا؟چون یک سنت غلط. امروز هم همین طور است،یک سنت غلط آن قدر عادت می شود،آن قدر جا می افتد که دیگر مبارزه با آن مشکل می شود فلذا این باید توجه بشود که در الگو پذیری سه چیز غلط است.
۱٫کثرت گرایی
۲٫مطلق انگاری،غیر از معصومین الگویی مطلق نیست، الان متاسفانه این طور شده ،یعنی ما یک الگوی ورزشی را می خواهیم بی آوریم در مسائل دینی نظر بدهد،چون معروف است،مشهور است،اگر انتخاباتی داریم می خواهیم این بیاید در مسائل سیاسی هم نظر بدهد،نمی گوید آقا این الگوی ورزش است،نمی تواند الگوی دین باشد،کارشناس دین باشد،اگر الگوی مثلا فرض کنید در بعد علمی است،در یک رشته ی علوم پایه است،در یک رشته ی علوم تجربی است،این بیاید حالا کتاب در تفسیر قرآن ،الان این تفاسیری که اطبا و پزشکان متعدد،داخل ایران نه ولی بیشتر مصری ها،مثل دکتر مثلا فرض کنید ادنان شریف،که چند کتاب دارد،الطب القرآن،النجوم فی القرآن،فراوان مهندس های به اصطلاح مصری,عراقی یا شخصیت های که سال ها در رشته خودشان بوده اند،کتاب های متعددی ،من شاید بیش از سیصد،چهارصد کتاب از این شخصیت های غیر حوزوی دانشگاهی دیدم در تفسیر قرآن که دچار این انحراف شده،یعنی میاید طیرالابابیل را هم می زند به ویروس آبله، چرا؟چون نمی تواند توجیح کند که چگونه پرنده ای بیاید بالای سر و سنگ بیاندازد،متاسفانه بعضی از مفسرین خودمان هم،تاثر پذیرفته اند،آدم نگاه نمی کند بعضی از این تفاسیری که در سال های خیلی نزدیک نوشته شده،می بینید همین دیدگاه را این مفسر هم نقل می کند،می گوید اشکالی ندارد ،می تواند مثلا ویروس آبله بوده باشد،این تفکر را اولش را شیخ محمد عبده اورد در تفسیرش. سید احمد خان هندی اصلا چیزی برای وحی و فرشته و جبرئیل نذاشته،ببینید شما ،اگر قرار شد یک شخصیتی بیاید یگوید وحی تجربه نبوی است،پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تجربه های شخصی اش را،همین حرفایی که بعضی از سوفیا می زنند،می گویند پیامبر هی نشست الهامات درونی خودش را مجسم کرد،مجسم کرد،یک وقت گفت این ها وحی است،حرف بعضی از این نویسنده های فعلی که در کتاب هایشان دارند همین است،و این ها را در دانشگاه ها القا می کنند که وحی تجربه نبوی است،شیطان نیروهای درونی است،همین نفس خود ما است،اسمش را گذاشته اند شیطان،بهشت و جهنم تجسم سختی ها و…
همه ی این حرف ها را سید احمد خان در این تفسر القرآن عظیم دارد که به نظرم اسمش را چیز دیگری می گذاشت بهتر بود، که( فیه کل شی غیر التفسیر)همه چیز درونش است،به قول یکی از این نویسندگان معاصر،ایشان حرف قشنگی زد،گفت طنطاوی از روی جهل دچار این تفسیر الجواهر شد و سید احمد خان از روی غرب زدگی،که سید جمال اسد آبادی جلویش ایستاد،اصلا آن رساله ای که نوشت،علیه سید احمد خان نوشت.
امروز این تفکر در کتا ب های متعدد،من در داخل هم دیدم اخیرا کتاب هایی چاپ می شود،آقا این آیه اشاره دارد به فلان کشف علمی،اصلا گاهی هیچ ارتباطی هر چی آدم نگاه می کندبین این آیه با آن کشف علمی نمی بیند،این اصلا تنزل دادن شان قرآن است،قرآن کتاب تشریع است،کتاب هدایت است،فورا هم استدلال می کنند« لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ »بابا لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ در هر کتابی بر حسب خودش است.اگر شاعر آمد یک کتاب دیوان نوشت و گفت من همه چیز در این اورده ام،یعنی همه شعری در این آورده ام،نه اینکه فیزیک آورده ام،اگر بوعلی کتاب طب نوشت گفت من همه چیز در این آورده ام،یعنی همه چیز که راجع به طب است،« تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ »،لازم نیست که مباحث فیزیک و شیمی در قرآن ما با تعمیم بگنجانیم،که گاهی تا هشت صد،نه صد آیه در این روزها بعضی ها آوردند در نوشته هایشان،عیبی ندارد ما بگوییم مثلا « کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ »اشاره دارد به مسئله ی سیارات و حرکت،اما واقعا شما زلزله ی ژاپن را سید احمد خان هندی از(الف لام میم)در آورده است،کجاش در می اید!!این تخرص است؛
الان هم این طور شده،۱۱سپتامبر آمریکا را از فلان آیه در می آورند،سقوط فلان رئیس جمهور را از فلان آیه در می آورند و این خطری است،این همان است که علامه ی بزرگوار،علامه ی طباطبایی در مقدمه تفسیر گران سنگ المیزان که می دانید تفسیر المیزان ناظر به تفسیر المنار است.
یکی از عزیزان اخیرا یک کاری کرده است روی تفسیر المیزان و آن تحت عنوان حدیث شناسی علامه طباطبایی در المیزان است،کار قشنگی هم است،چون گاهی این در واقع نارسایی را ممکن بود با عدم دقت به المیزان بگویند خب روایات استفاده نشده،اما این طور نیست،علامه طباطبایی بسیاری از اوقات دیدگاه های تفسیری اش متاثر از روایت است،یعنی ایشان وقتی می آید آیه« الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ »را معنا بکند نمی تواند منهای روایت. آمده است در روایت،وقتی می خواهد
« أُولی الأمرِ مِنْکُمْ »را معنا کند،آمده است در روایت اصلا غیر ممکن است ما بعضی از آیات را بتوانیم انحصارش را تو اهل بیت بیرون بی آوریم،«أُولی الأمرِ مِنْکُمْ» از خوش مستقیم نمی آید،باید مصداق روایی داشته باشد،یکی از عزیزان اخیر یک کتابی نوشته است چاپ هم شده است،روش شناسی حدیثی علامه طباطبایی در المیزان.
که ایشان چطور نقد دارد،تو مقدمه المیزان ایشان این نکته را دارد،می فرماید این تفسیرهایی که در بازار می آید از این افراد گاهی غیر حوزوی،دانشگاهی،تحت عنوان تفسیر علمی و … ،این ها تطبیق است نه تفسیر،این ها گاهی تفسیر به رای است.
از دایره ی بحث خارج شدم،نمی خواستم وارد این بحث بشوم،خلاصه ی عرضم این است،نظام الگویی در قرآن ترسیم شده است،«اتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِید»این غلط،
« یَتَّبِعُونَ الظَّنَّ »این غلط،« اتَّبَعَ هَواه»این غلط،« لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَان »این منفی،
خب مثبت چی؟ « إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی »،« اتّبعوا المرسلین» ،« اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم »،« أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ» شما اگر کلمه ی تبعیت را در قرآن دنبال کنید،می بینید نظام الگویی خیلی زیبا در قرآن ترسیم شده است.
حالا همین الگو را بیاوریم در زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛
صاحب ینابیع الموده(قندوزی) یک روایتی نقل کرده،من این را بخوانم،ببینید که چرا فاطمه زهرا(سلام الله علیها)الگو است.
نوشته است:دختر پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد نزد پدر،ظاهرا بعد از ازدواج بعضی ها سرزنش می کردند،بعضی ها می گفتند دختر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) زندگی فقیرانه ای را شروع کرده است،آمد نزد پدر نه به اعتراض،بلکه شاید سؤال،کشف حقیقت،پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)در این روایت ینابیع الموده آورده فرمود:دخترم،ما شش افتخار داریم،که همه این ها به شکلی به تو بر می گردد،این روایت را دقت بکنید:
۱٫«منا خیرالانبیاء و هو ابوک»بهترین پیامبر،(بهتر که می گویم به معنای کامل تر)،
۲٫«خیرالانبیاء»،۳٫«سیدالاوصیا »روسول الله است،خب این پدر تو است «و هو ابوک»،آن هم چه پدری؟پدری که در بعضی از نقل ها دارد که هیچ شبی نمی خوابید مگر آنکه آن شب فاطمه (سلام الله علیها)را ببیند،مگر آنکه آن شب فاطمه (سلام الله علیها)را ببوسد،فاطمه جان ۴٫«منا خیرالاوصیا» خیرالاوصیا از ماست؛علی بن ابی طالب،او کیست؟ او شوهر تو است.
۵٫« مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّهِ »دو سبط بزرگ این این امت،حسنین،از ما هستند،خب این ها هم که فرزندان تو هستند،«منا خیر الشهدا»خیر الشهدا از ما است ،حمزه عموی پدر تو است،و بالاخره شهید طیار،صاحب دو جناح و بال در بهشت،جعفر بن ابی طالب،این هم پسر عمه من و منسوب به هرحال به تو است.
۶٫« والذی نفسی بیده منا مهدی هذه الامه » فاطمه جانم مهدی این امت از ماست که آن هم فرزند تو است. ببینید،چرا زهرای مرضیه (سلام الله علیها)الگو است؟؛پیامبرگرامی اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود:تمام افتخارات این امت که شش مورد است:حسنین،رسول خدا،حمزه سیدالشهدا، جعفر بن ابی طالب،امیرالمرمنین(علیه السلام)،مهدی امت،این ها به یک شکلی بر می گردد خواست گاه و جایگاهشان به تو.
برادران عزیز،سروران معزز،فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یکی از محورهایی که من فکر می کنم که یک مقداری بیشتر تو منبرها کار بشود،روی جوان ها الگو های رفتاری زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)،لازم نیست برای الگو گرفتن از یک جریان ما تاریخ زیادی داشته باشیم،بعضی ها می گویند آقا ما خیلی از زندگی حضرت خبر نداریم،باشه،شما گاهی یک تصادف ممکن است یک ثانیه واقع بشود،اما صد صفحه تحلیل راجع بهش می نویسند،درباره ی قضایای تاریخی کثرت نقل دلیل بر الگو گرفتن نیست،نه یک جمله شما از ارسطو مثلا قبل از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ،قبل از میلاد،نقل کردند،چقد رویش کتاب می نویسند،مطلب می نویسند؛ما برای ز ندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)لازم نیست جزء به جزءش را خبر داشته باشیم،همین پنجاه،شصت داستان و گزارش که از زندگی حضرت آمده،همین برای ما الگو گیری اش بس است،چه قسمت هایی الگواست؟
من چهار،پنج تا از آن ها را بگویم و دعایتان بکنم:
۱٫ادب حضرت زهرا(سلام الله علیها)برای ما الگو است.ادب که بالاتر این ارزش است،فرمود:« اِنْ أُجِّلْتَ فی عُمُرِکَ یَوْمَیْنِ فَاجْعَلْ أَحَدَهُما لِتَحصیل اَدَبِک » اگر بهت گفتند دو روز از عمرت باقی مانده،یک روزش را بگذار ادب یاد بگیر.من این را در حرم امام رضا(علیه السلام)هفته گذشته منبر داشتم،صحن گهرشاد این را عرض کردم،گفتم آداب دارد خدمت امام رضا(علیه السلام)رسیدن،تا چهل تا آداب در این تحفه الزائرین بعضی ها نوشته اند،مرحوم مجلسی هم نوشته است،خیلی آدم غصه می خورد،میروید حرم امام رضا(علیه السلام) می بیند آداب زیارت را رعایت نمی کنند،آداب برخورد با امام را رعایت نمی کنند،جیغ،فریاد،حجاب کنار رفتن،فشار دادن؛آزار دادن به هم دیگر، حرف دنیا زدن،نماز جماعت برگذار است،دور ضریح مزدحم،کعبه که أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ است،موقع نماز یک نفر دورش نیست،شما ممکن است بفرمائید که آن جا پلیس مانع می شود،اگر پلیس ول کند،مردم که ول نمی کنند کعبه را می چرخند،باشه ،بعضی جاها زور عیبی ندارد،منطقی است،به هر حال این نماز رو به کعبه است،صلاح نیست در حال نماز مردم طواف بکنند،فرق نمی کند خب حرم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) یک زائر نباید موقع نماز دور ضریح باشد،خیلی مهم است.
هرچیزی ادبی دارد،کنار قبر پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)جنازه ی امام حسن (علیه السلام) را آوردند دفن کنند یا طواف بدهند به (حسب اختلاف)فریاد بلند شد،بنی مروان شلوغ کردند،امام حسین (علیه السلام)فرمود:« لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ »این آیه را دلیل می آورم برای اینکه بدانید زنده و مرده ندارد،فرمود صدایتان را بالای قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)بلند نکنید،جنازه را آوردند از کنار قبر به طرف بقیع،اجازه نداد فریاد بلند بشود،سر و صدا بلند بشود،خیلی مهم است،ادب حضرت زهرا(سلام الله علیها)همه ی شما شنیده اید وقتی آیه نازل شد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)را به نام صدا نزنید،آمد نزد پدر بزرگوارش،السلام علیک یا رسول الله،یک نگاهی کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)،فاطمه (سلام الله علیها)او را رسول الله خطاب می کند،دخترم،«قولی یا ابَ»،تو به من بگو بابا جان،عجیب است این روایت،«قولی یا ابَ»بگو بابا جان«فانه ارضا لرب» خدا بیشتر راضی است،تو من را بابا خطاب بکن،تو نفس منی،جان من هستی،تو من را پدر خطاب کن،این مال تو نیست.این ادب را ببینید،حالا که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به حضرت زهرا(سلام الله علیها)مجوز داد،خود او آمده این طور خطاب می کند. یک حدیث از پدر بزرگوارش،معروف است،حضرت فرمود:این حدیث معادل حسنین است برای من،آدم گاهی تو روز نامه ها،اخیرا دیگر رسم شده من دیدم روی سنگ قبر ها هم آیه می نویسند، و بعد مردم رد می شوند و… !خب این رعایت باید بشود.
« کَلامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْد»نباید این احادیث یک طوری باشد(می فرماید یک آیه معادل حسنین است برای من)ادب زهرای مرضیه(سلام الله علیها)باید برای ما الگو باشد،خانم بزرگوار بی بی دو عالم،شخصیتی که دو روز در خانه اش غذا نیست،به امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرضه می دارد « لاسْتَحی مِنْ إلهی أنْ أکَلِّفَ نَفْسَکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ »من از خدا خجالت کشیدم،شرم کردم،تکلیفی گردن تو بگذارم که توانش را نداری،این ادب حضرت زهرا(سلام الله علیها)است،در برخورد با همسر،در برخورد با فرزند،در برخورد با همسایه، تا به صبح برای همسایگان دعا می کرد،برای خود دعا نکرد؛این است که یکی از جنبه های الگوی زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)به نظرم همین بعد ادب فاطمه (سلام الله علیها)است که ما باید یک مقداری بیشتر رویش عنایت بکنیم و توجه داشته باشیم؛من یک وقتی یک کسی آمده بود یک رساله ای می خواست بگیرد،بهش دادم،همین موضوع را گفتم برو روی قرآن اصلا کار کن،ببین در قرآن کریم چه آیاتی این بحث ادب را مطرح کرده؟! ادب گفت و گو.خدا چطور با فرشته ها صحبت می کند؟!چطور با انبیاء صحبت می کند؟انبیاء چطور با قومشان صحبت می کنند؟خیلی جالب است ،این خودش یک موضوع بحث است،گفت و گوی انبیاء با قومشان،این ادب گفت و گو را شما ببینید چطور با قومشان صحبت می کنند،چطور با مخالفینشان صحبت می کنند.این یک جنبه.
جنبه دوم الگویی زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)،آن جنبه ی خداترسی و بعد عبادی حضرت زهرا(سلام الله علیها)،شخصیتی که همه ی وجودش محض است،در روایت دیدم،جبرئیل آمد خانه ی زهرای مرضیه (سلام الله علیها)،می دانید جبررئیل (به حسب نقل) حتی بعد از این رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) این دو ،سه ماه ارتباطش را قطع نکرد با خانه ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)،وحی نه!وحی با رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تمام شد،ما هم اعتقامان این است که ،مصحف حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم ارتباطی با قرآن ندارد،ممکن است نکات قرآنی درش باشد،اما این غیر از قرآن است،مصحف امیرالمؤمنین (علیه السلام) و… این ها ارتباطی به وحی ندارد،وحی فقط به رسول الله است،بارحلت رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم)وحی تمام شد،اما یک وقتی حضرت امام(رضوان الله تعالی عیله)در سخنرانی این را فرمودند:جبرئیل در فرصت این چند ماه،رفت و آمدش را قطع نکرد،گاهی می آمد خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها)،و از جای پدرش به او خبر می داد،فاطمه جان ناراحت نباش جای پدرت این طور است،جای پدر را به او نشان می داد،گاهی می آمد مطالبی به او بیان می کرد،مطالبی به او عرض می کردند،دراین روایت دارد که رسول خدا نشسته بود جبرئیل آمد،یا رسول الله حضرت حق سلام می رساند و می فرماید به فاطمه (سلام الله علیها)بفرمایید،هرچی می خواهد از من بطلبد،زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نشسته،پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)پیشنهاد جبرئیل را مطرح کرد،سر پایین انداخته،بعد سر مبارکش را بالا اورد؛«یا ابتا لا حاجَهَ لِی غَیرُ النَّظَرِ اِلی وَجهِهِ الکَرِیمِ »هیچ حاجتی ندارم ،غیر از اینکه توجهم به خدا بیشتر است.
ببین آقا یک چک سفید امضا جلوی آدم بگذارند،بگویند بطلب؛خب حضرت زهرا(سلام الله علیها) محض بود بر خدا.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام)پرسیدند که شما چرا می گویید« صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ »،« صرَط الْمُستَقِیم » فرمود:ما ادامه اش را از خدا می خواهیم،ما بیشترش را از خدا می خواهیم،بازهم امکان ترقی دارد،خود ائمه علمشان در بعضی از ایام هفته افزوده می شود،فلذا حضرت زهرا(سلام الله علیها)با همه ی توجه ی که به خدا دارد،می فرماید:عرضه می دارد پدرجان « لا حاجَهَ لِی غَیرُ النَّظَرِ اِلی وَجهِهِ الکَرِیمِ »هیچ حاجتی ندارم غیر از اینکه توجهم به خدا بیشتر بشود.
خلاصه ی عرض امروز من ترسیم این نظام الگویی در قرآن بود،نظام تابع و متبوع،و انطباقش با زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها).
ان شاالله خداوند به همه ی ما توفیق اسوه پذیری و الگو پذیری و عمل به کلمات نورانی شان را بفرماید.
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،یا بنت رسول الله، یا قُرَّهِ عَیْنِ نبی الْمُصْطَفَى ،دو سه جمله ذکر مصیبت ،این دل ها را روانه مدینه بکنیم،
خانه ی زهرای مرضیه(سلام الله علیها)،وقتی یک کسی از دست می رود،آن لحظاتی که انسان کنارش است،غسل می دهد ،کفن می کند،آماده می کند،تجهیز می کند،شاید خیلی توجه ندارد به این فقدان،به این عظمت مصیبت،اما وقتی آن عزیز به خاک سپرده می شود،آدم می آید خانه جای خالی اش را می بیند،بستر خالی اش را،لباس هایش را،سجاده اش را،هی برایش تداعی می شود،می گوید اینجا می نشست،اینجا غذا می خورد،این جا باهام حرف می زد، از این در بیرون می رفت،هی ناراحتی بیشتر می شود،لذا بازماندگان برایشان همیشه این قضیه سخت تر است.
اما نوشته اند وقتی زهرا(سلام الله علیها) را به خاک سپرد،«هاج به الحزن»غم های عالم به دل علی (علیه السلام) نشست،علی مظلوم حالا بر می گردد به خانه،به در و دیوار،بستر خالی،سجاده خالی،مخصوصا برای بچه ها خیلی سخت بود،بر زینب کبری(سلام الله علیها)بر حسنین،بر ام کلثوم،هر وقت از کنار این در رد می شد،حالا یک وقت اینم یادگار یک چیزی است که می شود از جلوی چشم برداشت نبینن،لذا زینب کبری(سلام الله علیها)گاهی این صحنه ها تداعی می شد؛عرض کنم بی بی دو عالم،این جا دیدی دشمن به خانه آمد،این جا بیشتر سخت گذشت یا کربلا،آنجایی که خودم دیدم، زبالای بلندی،که محبوب خدارا سر بریدند،دست روی سر گذاشت،وا محمدا،وا علیا، خودم دیدم گلوی اصغرم را،خودم در بر کشیدم اکبرم را،آنچنان جانسوز در قتل گاه روزه خواند،گفت «فوالله بکت و ابکات کل عدو و صدیق »دوست گریه می کرد،دشمن گریه می کرد،مگر چی گفت؟صدا زد داداشم قربان لب های تشنه ات برادر،قربان دل داغ دیده ات، بأبی المهموم حتی قضی بأبی العطشان حتی مضی،لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم،به فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها یا الله.
خدایا به عظمت زهرای مرضیه در ظهور آخرین وصی رسول خدا امام زمان (ارواحنا له الفداه) تعجیل بفرما.خدایا تا ما زنده ایم توفیق درک حکومتش را به همه ی ما عنایت بفرما.خدایا اعتقاد ما،عبادت ما دین ما محافظت بفرما.خدایا همه ی مارا بر دین ثابت قدم قرار بده.جوان های ما،نسل ما،اولاد ما،دختر ها و پسرهای ما متدین،مؤمن،عاقبت بخیر قراربده.خدایا موجبات شغلشان، ازدواجشان، تحصیلشان فراهم بفرما.خدایا هر کسی با هرقلمی با هر بیانی با هر تکنولوژی علیه این جوان ها توطئه می کند برای فساد و انحراف آن ها،خدای به عظمت زهرای جوان،شرشان را به خودشان برگردان.خدایا روز به روز محبت اهل بیت عصمت و طهارت را در دل ما بیشر بگردان.خداوندا اساتید ما ذب الحقوق ما،مراجع عالی مقام ما خاصه مرجع عالی قدر حضرت آیت الله عظمی صافی،خاصه رهبری عظیم الشان انقلاب ،سلامت،عظت عنایت بفرما.خدایا مارا قدر دان نعمت خون شهدا و انقلاب قرار بده.فیض و بشارت به روح شهدا،اموات گذشتگان،علمای گذشته ،مراجع گذشته،عزیزانی که سال ها در این مجلس شرکت می کردند و دستشان کوتاه است،روح ملکوتی آیت الله عظمی گلپایگانی،روح ملکوتی امام عائد و واصل بگردان.


منبع: سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی | پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا

مجلس عزا سبب احیاء قلب
دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۲ ساعت 17:32 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

پایگاه تخصصی منبرها

سوم محرم مجلس عزا سبب احیاء قلب

تاریخ انتشار: 18:50 - 1402/04/29

حضرت صادق (علیه السلام) به شخصی می فرماید: تو اهل عراقی؟ چطور جدّم حسین را زیارت می‌کنی؟

سوم محرم مجلس عزا سبب احیاء قلب

«نحمده علی عظیم إحسانه و نیّر برهانه و نوامی فضله و امتنانه، ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین.»

عن الامام ابی الحسن الرضا(علیه السلام): «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ القُلُوب.»[1]

سیره اهل بیت(علیهم السلام)

در این روزهای آغازین ماه محرم به چند مطلب راجع به عزاداری باید توجه بشود.

یک اندوهی که انسان نسبت به امام حسین(علیه السلام) پیدا می‌کند. کسانی که به اهل‌بیت معتقد هستند به‌طور طبیعی این اندوه را دارند.

از ابو عماره منشد روایت است: «ما ذکر الحسین(علیه السلام)یوما عند ابی عبدالله»[2] هیچ روزی خدمت امام صادق(علیه السلام) نام امام حسین برده نمی‌شد مگر این‌که «لا یُرَى مُتَبَسّماً إلی اللّیل» حضرت را تا شامگاه کسی خندان نمی‌دید.

روایتی در کامل الزیارات است بدین مضمون، حضرت صادق (علیه السلام) به شخصی می فرماید: تو اهل عراقی؟ چطور جدّم حسین را زیارت می‌کنی؟ عرض کرد أنا رجلٌ مشهور، من یک آدم مشهوری هستم از طاغیان و حکام وقت جرأت نمی‌کنم امام حسین(علیه السلام) را زیارت کنم. حضرت به او فرمود که آیا یاد جدّم حسین می‌کنی؟ عرض کرد بله آقا، یاد می‌کنم به‌گونه‌ای که آن روز خانواده‌ی من احساس می‌کنند که من مهموم و پریشان هستم، دیگر میل به غذا ندارم، غذا نمی‌خورم، این پریشانی این‌طور در من تأثیر می‌گذارد.

همین همّ و اندوه مرتبه‌ای از مرتبه‌ی به ‌اصطلاح اعتقاد و معرفت انسان است.

اجر کسی که برای سید الشهداء(علیه السلام) اندوهگین است

در همین رابطه، امام صادق (علیه السلام)می‌فرماید: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُ أمرنا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّه»‏[3] نفس المهموم، کسی که مهموم است بخاطر مظلومیت ما، آن نفسی که می‌کشد برای او تسبیح می‌نویسند. همین معنا را سید حمیری در اشعارش آورده، او می‌گوید: إِنّی لَأَکْرَهُ أَنْ أُطیلَ بِمَجْلِسٍ * لا ذِکْرَ فیهِ لِفَضْلِ آلِ مُحَمَّدِ ، من دوست ندارم در مجلسی بنشینم که در آن از آل پیامبر یاد نشود.

اهمیت برگزاری مجلس عزای امام حسین (علیه السلام)

مسأله‌ی بعد تشکیل مجلس برای اهل‌بیت است، این در روایات هست، یک نوعی نشان دادن علاقه به اهل‌بیت علیهم صلوات الله است. ذیل این حدیثی که خواندم حدیث می‌خوانم، حضرت رضا (علیه السلام) می‌فرماید:

«منْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیی فیهِ أمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»[4] کسی که در مجلسی بنشیند که در آن مجلس «یُحْیی فیهِ أمْرُنا» امر ما را زنده نگه دارند یعنی از ما سخن بگویند، قلبش نمی میرد. قیامت هم این‌طور است دیگر «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِر»[5]، قیامت روزی است که «أَفْئِدَتُهُمْ هَواء[6]، ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ [7]تعبیر دیگر قرآن؛ قیامت یک چنین روزی است. شخصی که در جلسه‌ای نشسته ذکر اهل‌بیت می‌شود، روزی که تموت القلوب است، دل او نمی‌میرد. همچنین حضرت به فضیل فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا.»[8]

من این مجالس را دوست دارم «رَحِمَ‌ اللَّهُ‌ امْرَأً أَحْیَا أمرنا» [9] خدا رحمت کند آن کسی که امر ما را احیاء می‌کند.

انواع گریه

اساساً گریستن و گریاندن آن مقداری که روایات را در کامل الزیارات، امالی صدوق، ثواب الاعمال صدوق احصاء کردم، به نظرم می‌آید روایات راجع به بکاء در حد تواتر می باشد، یعنی این روایات را انسان ببیند یقین پیدا می‌کند.

حال،گریه برای چه؟ چرا ما گریه کنیم؟ این یک نکته‌ای است، گاهی بعضی‌ها مطرح می‌کنند که چرا گریه کنیم؟ گریه یک دوره ای دارد. انسان یک مدتی که یک عزیزی از دستش رفت بعد از گذشت یک مدتی کم‌کم ساکت می‌شود.

اشعار منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) :

إذا انقطعت یوماً من العیش مدَّتی فإن بکاء الباکیات قلیلُ

بکاء باکیات کم می‌شود، اندک می‌شود؛ اما این همه سفارش راجع به گریه‌ی برای امام حسین(علیه السلام) و این‌طور هم نیست که گریه‌ی برای امام حسین(علیه السلام) کم شود، شاید در دورانی که بر او عمری گذشته، گریه‌اش از روزهای اول بیشتر باشد، کم که نشده زیادتر هم شده باشد.

گریه معرفت

گاهی منشأ گریه معرفت است. خدای متعال در آیه آخر سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء می فرماید: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا» [10]شما ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید «إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»‏ کسانی که علمی به آن‌‌ها داده شده وقتی آیات رحمان بر آن‌ها خوانده ‌می‌شود«یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعا»[11]اشک می‌ریزند. یا این آیه که راجع به بعضی از اهل کتاب در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده است که خدای متعال می‌فرماید: «تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَق» [12]آن عرفان، آن شناخت، آن معرفت باعث می‌شود اشک انسان را جاری کند.

گریه خوف

گاهی منشأ گریه در انسان خوف است، خوف باعث گریه می‌شود، خشیت که یک بخشی از خوف است، بین خوف و خشیت، عام و خاص مطلق است، هر خشیتی خوف است اما هر خوفی خشیت نیست. حدیثی از پیغمبر خدا نقل شده ‌وقتی آیات آخر سوره‌ی مبارکه‌ی زمر را تلاوت می‌کردند، توجه داشته باشید که این‌ آیات آخر سوره‌ی زمر خیلی آیات عجیبی است. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ»[13]

پیغمبر خدا یک ‌وقتی این آیات را می‌خواندند اصحاب گوش کردند و گریستند. گاهی منشأ گریه خوف است، چون در این آیات «وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً» [14]هست.

گریه درد

گاهی منشأ گریه در انسان خوف نیست، معرفت هم نیست، از درد است، گاهی درد به انسان فشار می‌آورد و اشک انسان را بی‌اختیار جاری می‌کند. مثلا یک بیمار در بیمارستان بستری است درد خیلی دارد می‌بینی اشک می‌ریزد، این هم هست.

گریه فراق

گاهی گریه در اثر فقدان یک عزیزی است یا یک مالی است؛ عزیزش را از دست داده گریه می‌کند. روایت دارد امام سجاد(علیه السلام) یا حضرت کاظم(علیه السلام) در منا داشت عبور می‌کرد، (سابقاً حج که مشرف می‌شدند منا یک مرکزی برای کسب هم بوده)، دیدند که یک زنی کنار یک گاو مرده‌ای نشسته، گریه می‌کند. به او فرمودند که چرا گریه می‌کنی؟ گفت: آقا من همسر ندارم، شوهرم از دنیا رفته چندتا بچه‌ی یتیم دارم شیر این گاو را می‌دوشیدم و می‌فروختم و از این طریق ارتزاق می‌کردم، هیچ سرمایه‌ی دیگری هم ندارم. الان این گاو مرده و من نمی‌دانم چه کنم؟ حضرت دعایی کردند و بلافاصله آن گاو زنده شد. ناگهان این زن فریاد زد مسیح هذا مسیح‌ بن مریم حضرت رفتند لابلای جمعیت و خودشان را پنهان کردند.

گاهی گریه برای فقدان یک مالی است یا برای یک عزیزی است که انسان در فراق اوگریه می‌کند. یک خطبه‌ای را مرحوم سید رضیuدر نهج‌البلاغه نقل کرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، کنار قبر پیغمبر به رسول خدا عرض کرد: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ أحد سِواک مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ»[15] بعد در ادامه حضرت می‌فرماید که: من اگر ملامتِ ملامت‌کنندگان نبود آن‌قدر گریه می‌کردم که «أَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ» که سرچشمه‌ی اشکم بخشکد. انسان گاهی گریه می‌کند برای فقدان عزیز.

گریه محبت

گاهی منشأ گریه محبت است، علاقه است، آن علاقه اشک چشم انسان را جاری می‌کند و انسان را می‌گریاند. یکی از بزرگان می‌فرمودند که یکی از مراجع گذشته، در جلسه‌ی روضه‌ای کنار منبر نشسته بود گریه می‌کرد، آن‌ آقا که روضه می‌خواند گریه می‌کرد من کنارشان بودم زمزمه‌ی ایشان را گوش کردم دیدم به امام حسین(علیه السلام) عرض می‌کند، یا ابا عبدالله من برای ثواب و برای مصائب شما گریه نمی‌کنم، چون دوست‌تان دارم گریه می‌کنم. این علاقه انسان را می‌گریاند. خب همه‌ی این‌‌ها این مراحل پنج‌گانه‌ای که عرض شد و هم اندوه و غم که روایاتش بیان شد، همین طور ذکر و یادآوری را هم روایاتش را خواندیم، مجلس تشکیل دادن را هم روایاتش را بیان کردیم.

بکاء که در این فرمایش بود و ابکاء. منشأ تمام این‌ها آن محبت است، این‌ها مبرزات محبت است، این چیزهایی است که محبت این‌ها را بروز داده. و ما چه کنیم که واقعاً محبت‌مان را ابراز بکنیم؟

گریه امام سجاد (علیه السلام) بر مظلومیت سیدالشهداء (علیه السلام)

امام سجاد (علیه السلام)همین‌طور اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و وقتی از گریه‌ی آن حضرت سؤال می‌کردند می‌فرمود: «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً وَ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جائعا» به این نکته کمتر اشاره می‌شود که امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا هم تشنه بود و هم گرسنه بود، چون همه چیز را بسته بودند بر روی اهل‌بیت «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جائعا وَ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً» [16] البته روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) روزه بودند در حال روزه به شهادت رسیدند.

اکنون به جهت این‌که بنی‌امیه آن روز را عید ‌گرفتند و روزه می‌گرفتند روزه‌ی روز عاشورا مکروه است. این عامه هم که الان روزه می‌گیرند از جعلیات بنی‌امیه است. حدیثی که در صحاح اهل سنت هست. پیغمبر خدا فرمود: «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا» [17] خدای متعال دوست دارد آن کسی که حسین را دوست دارد. دیگر چی بالاتر از این انسان می‌خواهد؟ «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا». با این مجالس و محافل، ما می‌خواهیم محبت‌مان را نشان بدهیم و الا ما کجا و امام حسین(علیه السلام) کجا؟! او یکی از خمسه‌ی طیبه‌ای است که خداوند متعال عالم هستی را برای او آفرید.

روضه:

امام حسین (علیه السلام)دیشب را راه می‌آمدند، از قصر بنی مقاتل که حرکت کردند دیشب در مسیر بودند، شب‌ها معمولاً توقف می‌کردند. امروز صبح که حرکت کردند بعد از خواندن نماز صبح، سپاه حر هم در حال حرکت بود، حضرت هم در حال حرکت بودند، یک سواره‌ای از طرف کوفه نمایان شد آمد: «لَمْ یُسَلِّمْ عَلَى الْحُسَیْن»بر امام حسین(علیه السلام) سلام نکرد «سَلَّمَ عَلَى الْحُر» به حربن یزید ریاحی سلام کرد، دست کرد یک نامه‌ای را درآورد به حر داد. حر نامه را باز کرد، عبارتی که ابن زیاد در آن نامه نوشته بود این بود «أَمَّا بَعْدُ فَجَعْجِعْ بِالْحُسَیْنِ وَ لَا تُنْزِلْهُ إِلَّا بِالْعَرَاءِ عَلی غَیرِ خُضْرٍ وَ عَلَى غَیْرِ مَاء» بر حسین تنگ بگیر و حسین را در یک سرزمینی که نه آب است و نه سبزه محاصره کن، و این آورنده‌ی نامه عین بر تو است، خلاف این دستور را عمل بکنی به من گزارش خواهد کرد. حر از اول آدم مؤدبی بوده. نامه را با آن آورنده‌ی نامه برداشت آورد خدمت امام حسین (علیه السلام)عرض کرد که آقا من دیگر از این لحظه‌ به بعد مأمور هستم نگذارم شما دیگر به حرکت ادامه دهید، همین‌جا باید متوقف شوید، این نامه است، آورنده‌ی نامه هم عین است.

امام نار و امام نور

یکی از اصحاب امام حسین(علیه السلام) به نام ابوالشعثاء کندی، آمد جلو یک نگاهی کرد به چهره‌ی این آورنده‌ی نامه، به او گفت تو مالک‌بن نصیری؟ گفت: بله، گفت: عجب تو مرید ابن‌زیاد شدی؟ مرید یزید؟ نامه از او می‌آوری برای حر؟ بیا از پسر پیغمبر دفاع کن. این نکات در تاریخ برای انسان واقعاً باعث عبرت است. گفت: أَطَعْتُ إِمَامِی‏ گفت: من امامم را اطاعت کردم، یعنی یزید امام من است. ابوالشعثاء کندی گفت: مگر نخواندی این آیه‌ی شریفه را «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّار»[18]امام تو از آن امام‌ها هست که تو را دعوت به آتش می‌کند، بیا به امام حسین(علیه السلام) بپیوند.

امروز هم که یک عده‌ای را شستشوی مغزی می‌دهند و دست به جنایت‌‌هایی می‌زنند، کوچک و بزرگ مردم را می‌کشند. مغز‌شان را این‌طوری شستشو داده بودند که یزید امام است به تعبیر امام حسین (علیه السلام)شرابخوار، سگ‌باز، مُعلِن بفسق، یزید شده امام و اطاعتش لازم است!

به‌هرحال به حضرت عرض کرد که آقا من مأمور هستم نگذارم شما دیگر حرکت کنید. یکی از اصحاب به امام حسین (علیه السلام)عرض کرد که آقا جان ما گوش به حرف حر نمی‌کنیم، این‌ها الان هزار نفر هستند و تعداد این‌ها فردا و پس‌فردا زیاد خواهد شد، جنگیدن با این هزار نفر بر ما الان آسان است، ما می‌جنگیم، اجازه بدهید ما پیش برویم . حضرت فرمودند که: «انى اکره ان اُبدئهم بالقتال»[19] من نمی‌خواهم آغازگر جنگ باشم. این‌ها فردا بهانه دست‌شان بیفتد و بگویند حسین‌بن علی خودش شروع کرد، خودش جنگ را آغاز کرد. گفت آقا پس یک کاری بکنیم، چون زهیر مال کوفه بوده آشنای به منطقه، عرض کرد آقا این نزدیکی یک جایی هست به آن گفته می‌شود کربلا، برویم آن‌جا سکنی اختیار کنیم. اشک در چشم امام حسین (علیه السلام)حلقه زد، «فتنفس الصعداء یک آهی کشید ابی عبدالله (علیه السلام)و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاء» [20]آمدند توی آن منطقه «فاخذ من تربتها فشمها و قال بهذه التربة وعدنی جدی رسول الله» این همان خاکی است که پیغمبر به من وعده داده. ابن جوزی در تذکره نقل می‌کند که امام حسین (علیه السلام)فرمود: «والله هذه رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) و اننی اقتل فیها» فرمودند: این همان خاک است و من در این‌جا شهید خواهم شد. بارها را بگذارید، بچه‌ها را پیاده کنید، امروز امام حسین (علیه السلام) دستور دادند انصار یک طرف خیمه‌‌های‌شان سرپا شد و اهل‌ّبیت طرف دیگر.

بار بگشایید این‌جا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست

بار بگشایید خوش منزلگه‌یست تا به جنّت زین مکان اندک رهی‌ست

کربــلا گهواره اصغر تویــــی مدفـــــــن عباس نام آور تویـــی

زینب آمد صدا زد برادر این‌جا مسکن نکنید، من این بیابان را بیابان خطرناکی می‌بینم. فرمود: نه خواهرم، همین‌جا باید پیاده شویم.

در این‌جـــا باید اکبر کشته گردد تنش در خـــاک و خون آغشته گردد

«هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مسَفْکُ دِمَائِنَا، وَ مَحَلُّ قُبُورِنَا» [21] خواهرم برادرت را همین‌جا می‌کُشند، محل قبرهای ما همین‌جاست. پیاده شدند، نُه روز دیگر روز یازدهم صبح سوار شدند، زینب همه بچه‌ها را سوار کرد نوبت به خودش رسید صدا زد برادر بلند شو خواهرت را سوار کن ...

وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیَّ مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ

تهیه و تدوین:

دفتر مطالعات، پژوهش ها و ارتباطات حوزوی

مرکز رسیدگی به امور مساجد

پی نوشت ها:

[1]. امالی صدوق، جلد 1، صفحه 37

[2].بحارالانوار، ج 44، ص 280

.[3]امالی مفید جلد 1، صفحه 338

.[4]وسائل الشیعه، ج ۴۴، ص ۲۷۸

[5]. سوره غافر، آیه 18

[6]. سوره ابراهیم، آیه43

[7]. سوره سجده، آیه12

[8]. کامل الزیارات، صفحه 103

[9]. عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۱، ص ۳۰۷، ح ۶۹

[10]. سوره اسراء، آیه 107

[11]. سوره اسراء، آیه 109

[12]. سوره مائده، آیه 83

[13]. سوره زمر، آیه 67

[14] . سوره زمر، آیه 71

[15] . خطبه 235، نهج البلاغه

[16] .مثیر الأحزان، جلد۲، صفحه۱۱۵

[17] . سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۵۸

[18]. سوره قصص، آیه 41

[19] .مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 110

[20] .لهوف، سید بن طاووس، ص 133

[21] .مقتل الحسین خوارزمی ج1، ص 237

سخنران

حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد

موضوع


سخنرانی های کوتاه درباره حضرت فاطمه
چهارشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 16:41 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

سخنرانیهای کوتاه; به مناسبت دهه فاطمیه علیهاالسلام

نویسنده : سید محمود طاهری

10

مقدمه

ایزد یکتا به طاق عرش اعلی برنگاشتنام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه

ام سبطین است و جفت مرتضی سلطان دینزهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه

پیش سرو قامتش شرمنده طوبای بهشتعرشیان تکبیرگویان بر شعار فاطمه

طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزلآیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه

چه دشوار است سخن گفتن از بانویی که لباس هستی بر اندامش تنگی می نمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره کامل او ناتوان بود.

زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامی داشت و به او بالید؛ و تو گویی، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایی را نداشت.

چه کسی می تواند قصه غم رنگ زهرا علیهاالسلام را آن گونه که هست بازگو کند؛ و اینکه چرا، تنها دختر رسول خاتم صلی الله علیه و آله که دستش بوسه گاه پدر بود، و خاطرش نزد بابا از همگان عزیزتر، در اوج جوانی و شکوفایی، پنهان و به دور از چشم آدمیان دو رو و بی وفا، و در دل شب، برای همیشه در آغوش خاک جای می گیرد؛ و بدین گونه برگی خونین از دفتر تاریخ ورق می خورد.

باری:

زمین به پشت خود الوند و بیستون داردغبار ماست که بر دوش او گران بود است

در این نوشتار، ضمن ارائه نُه سخنرانی کوتاه، برخی از جلوه های رفتاری حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارک و مقدس او را گرامی می داریم.

* * *

1. بلندهمّتی به هنگام دعا

گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهیدوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون می باشند. همّت و آرزوی برخی از آدمیان در همین دنیای زودگذر و ناچیز خلاصه می شود. آنها جز دنیا نمی خواهند و جز برای دنیا، چیز دیگری سعی و تلاش نمی کنند. به فرموده زیبای حضرت علی علیه السلام : «وَاِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الاَْعْمَی لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئا وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیَعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالاَْعْمَی اِلَیْهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالاْعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ همانا دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم آرد.»

و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانی هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادی قرار داده اند. و اگر هم برای دنیای خویش تکاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن برای جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر می دانند و همه تلاش خود را بکار می گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدی پروردگار جای گیرند.

سرانجام، اندکی از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه های فریبنده دنیوی رها می شوند؛ بلکه از نعمتهای انبوه بهشت نیز می گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را می طلبند و به جای بهشت، بهشت آفرین را تمنّا می کنند؛ همان گونه که سعدی شیرازی سروده است:

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّحلوا به کسی ده که محبّت نچشیدست

در ضمن حکایتی، درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین می خوانیم: «روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دخترش زهرا علیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهی، تحقق می پذیرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِی عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِی غَیْرُ النَّظَرِ اِلَی وَجْهِهِ الْکَرِیمِ؛ لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»

غوغای عارفان و تمنّای عاشقانحرص بهشت نیست که شوق لقای تُست

قومی هوای نعمت دنیا همی پزندقومی هوای عُقبی و ما را هوای تست

قُوت روان شیفتگان التفات توآرام جان زنده دلان مرحبای تست

2. شرم و حیا

یکی بیم و آزرم و شرم خدایکه باشد ترا یاور و رهنمای

«حیا حالتی همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنی در مواجهه با دیگران، به ویژه در مقابل بزرگ تران، یا در مواجهه با امور را می گویند.»

امام صادق علیه السلام درباره ارزشمندی حیا و آثار آن می فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیَاءُ) لَمْ یُقَر ضَیْفٌ وَلَمْ یُوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یُتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یُتَنَکَّبُ الْقَبِیحُ فِی شَی ءٍ مِنَ الاَْشْیَاءِ حَتَّی اِنَّ کَثِیرا مِنَ الاُْمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضا اِنَّمَا یُفْعَلُ لِلْحَیَاءِ فَاِنَّ کَثَیِرا مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیَاءُ لَمْ یَرْعَ حَقَّ وَالِدَیْهِ وَلَمْ یَصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یُؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَی کَیْفَ وَفَّی لِلاِْنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِی فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛ اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمی شد، و به وعده ها عمل نمی شد، و حاجتها برآورده نمی شد، زیبایی [و هنجارها] انجام داده نمی شد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمی شد. حتّی بسیاری از کارهای واجب نیز تنها به دلیل حیامندی انجام می شود. همانا اگر حیا نبود، بسیاری از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمی کردند، و صله رحم انجام نمی دادند، و امانت را [به صاحبش[ برنمی گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمی ورزیدند؛ پس آیا نمی بینی که چگونه [خداوند] به انسان خصلتی را عطا فرمود که صلاح [دنیا و آخرتش] و کامل کننده امورش در آن است.»

ویل دورانت درباره حیا می نویسد: «شرم، نوعی عقب نشینی مدبّرانه است که از ترس و پاکی می زاید. در اقوام متمدّن، حیا یکی از بهترین صوَر تعالی روح عشق است و تا شکوه و درخشندگی بی مانندی بالا می رود، و گاهی بر عمیق ترین دواعی نفسانی غالب می شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتی عالی خبر می دهد. حیا پاداشهای خود را پس انداز می کند.»

یکی از ویژگیهای آشکار حضرت زهرا علیهاالسلام ، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندی آن حضرت داشت، تا آنجا که در این باره نقل می کنند:

«مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبر صلی الله علیه و آله مشاهده فرمود که حضرت زهرا علیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِی فَاِنِّی اَرَاهُ وَهُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ؛ اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم! [اگرچه او نمی بیند] و او بو[ی زن] را استشمام می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی.»

اسماء بنت عمیس می گوید: «روزهای آخر زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام با او بودم. روزی مرا به یاد چگونگی حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانی کرد که: چرا جنازه زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان حمل می کنند؟!

آنگاه فرمود: «اِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یُطْرَحُ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأی فَلاَ تَحْمِلِینِی عَلَی سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِی سَتَرَکَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛ من بسیار زشت می دانم که [جنازه] زنان را [پس از مرگ] بر روی تابوت رو باز گذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان آشکار می سازد. مرا بر روی تابوتی آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.»

نمونه ای دیگر از حیاورزی حضرت زهرا علیهاالسلام را در این حکایت می خوانیم: «روزی آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه اند؟ فرمود: بلی ای دخترم. گفت: آیا من هم برهنه ام؟ فرمود: بلی شما هم؛ ولی آنجا کسی به کسی توجه ندارد.

حضرت زهرا علیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جای خجالت است آن روز، مقابل خدای متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده که او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.

آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد حضرت علی علیه السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدی؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی[ علیه السلام ] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است که روز قیامت او را برهنه محشور کند.»

حکیم ابو القاسم فردوسی، در ستایش حیامندی بانوان چنین می سراید:

به سه چیز باشد زنان را بهیکه باشند زیبای تخت مهی

یکی آنکه با شرم و با خواستستکه جفتش بدو خانه آراستست...

سوم آنکه بالا و رویش بوَدبه پوشیدگی نیز مویش بوَد

3. ادب

مولوی در بیان اهمیت و آثار ادب می گوید:

از خدا جوییم توفیق ادببی ادب محروم گشت از فیض رب

بی ادب تنها نه خود را داشت بدبلکه آتش در همه آفاق زد

در معنای ادب گفته اند:

«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملکه ای است در شخص که او را از کارهای زشت باز می دارد. همچنین رعایت کردن حدود هر کسی عبارت است از ادب نسبت بدان کس.»

حضرت علی علیه السلام درباره ادب می فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛ بهترین شرافت [و افتخار خانوادگی]، ادب نیکوست.»

همچنین فرمود: «کُلُّ شَیْ ءٍ یَحْتاجُ اِلَی الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَی الاَْدَبِ؛ هر چیزی نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.»

اشرف آدمیان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز با افتخار می فرمایند: «اَدَّبَنِی رَبِّی فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِی؛ خداوند، مؤدّبم کرد و نیکو مؤدّبم ساخت.»

امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیَّهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمّا اَکْمَلَ لَهُ الاَْدَبَ قالَ «وَاِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالاُْمَّةِ لِیَسُوسَ عِبادَهُ؛ خدای بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیکو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ کمال رساند فرمود: «همانا تو دارای خلق عظیم هستی.» آن گاه کار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره کند.»

بی گمان یکی از برجسته ترین ویژگیهای حضرت زهرا علیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و یک معصوم، ادب را در خویش به حدّ کمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگی مراعات می نمود.

در تاریخ آمده است که یکی از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود که یکدیگر را به اسم صدا می کردند.

حتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به نام آن حضرت صدا می زدند؛ در حالی که این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.

تا اینکه خداوند برای مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله ، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لاَّ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا »؛ «خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی [دیگر [قرار مدهید.»

از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «وقتی که آیه «لاَّ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا» بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جای «ای پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: «ای فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده، تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره درشت خویان از قریش و اهل کبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا کن که قلبم را زنده و خدا را خشنود می کند!»

حافظا! علم و ادب ورز که در مجلس شاههر که را نیست ادب لایق صحبت نبوَد

4. زهد و ساده زیستی

تکلّف گر نباشد خوش توان زیستتعلّق گر نباشد خوش توان مرد

زهد و ساده زیستی، شرطی است که خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همان گونه که در دعای ندبه می خوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ؛ و با آنها در درجه های این دنیای پست زهد را شرط نمودی.»

ساده زیستی و بی رغبتی نسبت به جاذبه های دنیوی، افزون بر آنکه آدمی را از بسیاری از لغزشها و گناهان باز می دارد، رمز اصلی آرامش قلبی و شادابی روحی نیز می باشد.

به تعبیر زیبای سعدی:

آن کس از دزد بترسد که متاعی داردعارفان جمع نکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده اندگر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

استاد شهید مطهری درباره آثار مثبت و سازنده ساده زیستی می گویند: «به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه که انسان اسیر باشد، آزادی ندارد. انسانهایی که آرزو دارند آزاد زندگی کنند و به آزادی علاقمندند، همیشه کوشش می کنند زنجیرها را تا آنجا که ممکن است از دست و پای خودشان برگیرند. ... و لهذا زندگی پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگی ساده ای بود. ما در شرح حال رسول اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «کانَ رَسُولُ اللّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.» اوّلین چیزی که در سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به چشم می خورد، این است که مردی بود سبک خرج. لباس و خوراکش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود. ... گاندی، این مرد هندو، وقتی می خواهد هند را رهبری کند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها کند، چاره ای ندارد جز اینکه راه پیامبران را در پیش گیرد، یک زندگی ساده برای خودش انتخاب کند، پارچه ساده ای روی دوشش بیندازد و تمام دارایی اش یک بز باشد و بگوید من با همین می توانم زندگی کنم.

روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه دخترش زهرا علیهاالسلام وارد می شود و می بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانی را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمی گردد. حضرت زهرا که از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فورا دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در کند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد که در هر راه که خودتان صلاح می دانید، مصرف فرمایید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز فورا همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.»

مقام معظم رهبری از وانهادن ساده زیستی و روی آوردن به مصرف گرایی با عنوان «بلای جامعه» یاد کرده و می فرماید: «برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانه های مد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.»

باید اذعان داشت که در عصر حاضر، نقش الگویی حضرت زهرا علیهاالسلام درباره زهد و ساده زیستی بیش از هر زمان دیگر آشکارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیری از این الگوی مبارک نیازمندیم؛ چرا که در هیچ روزگاری به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبه های رنگارنگ دنیا و انبوه کالاهای مصرفی آن قرار نگرفته اند؛ در نتیجه، در هیچ زمانی همانند این عصر و زمان، دلهای آدمیان ـ به واسطه تعلّق به این دستاوردهای تمدّن مادّی و تکنولوژی ـ گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.

پیام ساده زیستی حضرت زهرا علیهاالسلام ، پیام آسودگی خاطر، آرامش و صفای روحی است که امروزه می تواند به عنوان یکی از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.

از سلمان فارسی چنین نقل شده است که می گوید: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهای طلا می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند؛ وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!

فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی وتختهای طلا را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»

حضرت زهرا علیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتی سلمان را مطرح کرد و فرمود: «ای رسول خدا! سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایی که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف می خورد و شبها بر روی آن می خوابیم. و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است.»

ناگفته نماند که گرچه در عصر حاضر نمی توان همانند حضرت زهرا علیهاالسلام زندگی کرد و ساختار ساده زیستی را براساس ساده زیستی ایشان پی ریزی نمود، اما در این زمان نیز می توان ساده زیستی را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگی پاکیزه ای بنا کرد؛ زندگی ای که در آن از زیاده روی در مصرف و انباشتن کالاهای غیر ضروری و پرورش نیازهای کاذب خبری نیست و تنها براساس نیازمندیهای راستین انسان استوار است.

5. توجّه به همسایگان

از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایی دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او کوشید و از آزار وی پرهیز نمود.

در حقیقت، رضامندی همسایه ها به واسطه نیکی در حق آنان، تأثیر خوبی بر زندگی فرد به جا می گذارد. چه بسا برای آدمی حوادث و مشکلاتی پیش آید و نیازمند یاری شود. در چنین احوالی، این همسایگان هستند که می توانند زودتر از دیگران به کمک شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث می برد»، افزون بر آنکه همسایه ها را مدیون همدیگر معرفی می کند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار می دهد.

از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است که گفت: «مردی حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ! آیا از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نزد شما چیزی مانده است که به من مرحمت فرمایید؟

حضرت فاطمه علیهاالسلام به خدمتکار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتکار به جستجو برآمد و آن را پیدا نکرد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: وای بر تو! آن نوشته نزد من مساوی است با حسن و حسین، آن را پیدا کن!

خدمتگزار دوباره پی گیری کرد و معلوم شد که آن را جارو کرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبی علیهاالسلام لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الاْآخِرِ فَلا یُؤْذِی جارَه؛ از مؤمنین نیست کسی که همسایه از بلای او در امان نباشد. و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمی دهد.»

حق همسایه را در دفتر عشقسفارشها نموده دلبر عشق

به احسان کوش با همسایه و خویشز آزار دل آنان بیندیش

دل همسایه گر شاد از تو باشدبسی به تا به فریاد از تو باشد

شهید مطهری در کتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمه علیهاالسلام به همسایگان این گونه می نویسد: «در آن شب، همه اش به کلمات مادرش ـ که در گوشه ای از اطاق رو به طرف قبله کرده بود ـ گوش می داد.

رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت می خواهد، برای شخص خود از خداوند چه چیزی مسألت می کند؟

امام حسن علیه السلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب کار مادرش، صدیقه مرضیّه علیهاالسلام بود و همه اش منتظر بود که ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا می کند و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی می خواهد.

شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسن علیه السلام حتی یک کلمه نشنید که مادرش برای خود دعا کند.

صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش کردم، تو درباره دیگران دعای خیر کردی؛ ولی درباره خودت یک کلمه دعا نکردی؟

مادر مهربان جواب داد: پسرک عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدّارُ؛ اوّل همسایه، بعد خانه خود.»

6. ایثار

«ایثار به معنی برتر داشتن و مقدم داشتن دیگران نسبت به خود و کرم کردن به آنها است. این اصطلاح در مقابل خودخواهی قرار دارد. به جای لفظ ایثار، غیر خواهی نیز به کار می رود، که ناشی از خودفراموشی و دوستی و احترام به دیگران و صفای طبع است.»

در روایتی از حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «خَیْرُ الْمَکارِمِ الاِْیثار؛ بهترین مکارم [اخلاق]، ایثار است.»

و باز از آن حضرت است که: «الاِْیثارُ اَعْلی مَراتِبِ الْکَرَمِ وَاَفْضَلُ الشِّیَمِ؛ ایثار، والاترین درجه کرامت و برترین خصلتهاست.»

در کتاب «عوارف المعارف» آمده است: یکی از عرفا گفت: هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ. از حج می آمد، مرا گفت: حدّ زهد نزد شما چیست؟ من گفتم: چون بیابیم، بخوریم و چون نیابیم، صبر کنیم.

گفت: سگان بلخ همین صفت دارند. پس من او را گفتم: حدّ زهد نزد شما چیست؟ گفت: ما چون نیابیم، صبر کنیم و چون بیابیم، ایثار کنیم.»

در حکایت است که عرب تازه مسلمان نیازمندی در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله اظهار نیاز کرد. سلمان فارسی که خود هیچ نداشت، او را به در خانه سرچشمه نیکیها، فاطمه زهرا علیهاالسلام برد. حضرت فرمود: «ای سلمان! به خدا سوگند سه روز است غذا نخورده ایم و فرزندانم گرسنه اند؛ ولی نیکی و نیکوکاری را که درِ خانه مرا کوبیده است، رد نمی کنم.» آن گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو بگذارد و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. وقتی سلمان این کار را کرد، مقداری از همان خرما و جو را به منزل فاطمه علیهاالسلام برد؛ ولی آن حضرت فرمود: ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام داده ام و هرگز چیزی از این غذاها برنمی دارم.»

همچنین درباره ایثار آن حضرت چنین نقل می کنند که مرد گرسنه ای در مسجد مدینه بپا خاست و گفت: ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام، مرا مهمان کنید!

پیامبر اسلام علیهاالسلام فرمود: چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: من یا رسول اللّه!

حضرت، اندکی بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده ام. حضرت زهرا علیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «ما عِنْدَنا اِلاَّ قُوت الصَّبِیَّةِ وَلکِنّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیْفَنا؛ در خانه ما غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه؛ اما [امشب ایثار می نماییم و گرسنگی را تحمل می کنیم، و] همین مقدار غذا را به مهمان می بخشیم.»

به خلق آسایش آرد، خویش را رنجکه جوید در خراب خویشتن گنج

همه راحت بوَد بر خلق، بی رنجوجودش خلق را شادیست چون گنج

بکوش ای جان که بر بیگانه و خویشوجودت نوش شاید بود بی نیش

چو بتوان شد دوای دردمنداننشاید گشت درد مستمندان

7. کار در خانه

یکی از عوامل شادابی، نشاط و تکامل خانواده ها، تعیین حدود مسئولیتها در خانواده است. و اینکه هر کدام از زن و مرد، کارهایی را که با ویژگیهای جسمی و روحی آنان هماهنگ است به عهده گیرند و از کارهایی که با ساختار وجودی شان ناهماهنگ است، پرهیز نمایند.

در این باره بهترین الگو، زندگی حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام می باشد.

امام باقر علیه السلام فرمودند: «حضرت فاطمه علیهاالسلام کارهای منزل را این گونه با حضرت علی علیه السلام تقسیم کرد: خمیر کردن آرد، نان پختن، تمیز کردن و جارو زدن خانه، به عهده فاطمه باشد و کارهای بیرون خانه، مانند: جمع آوری هیزم و تهیه مواد اولیه غذایی به عهده علی علیه السلام باشد. که این تقسیم کار، با رهنمود رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام گرفت. آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کارهای داخل خانه را فاطمه علیهاالسلام و کارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام دهد، حضرت زهرا علیهاالسلام با خوشحالی فرمود: «فَلا یَعْلَمُ ما داخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّهُ بِاِکْفائِی رَسُولُ اللّهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.»

باری، حضرت زهرا علیهاالسلام مانند دیگر زنان جامعه کار می کرد، گندم را با آسیاب دستی آرد می نمود، نان می پخت، کار روزانه را انجام می داد. تا آنجا که دستهای مبارکش زخمی شد و روزی این گونه با پدر به درد دل نشست: «قَدْ مَجِلَتْ یَدایَ مِنَ الرَّحی؛ هر دو دستم [به علت آرد کردن گندم] با آسیاب دستی ورم کرده و زخم شده است.»

مقام معظم رهبری درباره اهمیت کار زن در منزل می فرماید: «وظایف داخل خانه زنان، نه اهمیّتش کمتر از وظایف بیرونی است و نه اینکه زحمتش کمتر است. خیلی کار پرزحمتی است، خیلی کار ظریفی است. برخی فکر می کنند اگر زنی مثلا کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهم ترین کار برای زن این است که زندگی را سرپا نگه دارد.»

8. با فرزندان

الف. بچه داری

هنر بزرگ زن و میزان شخصیت او را می توان از چگونگی بچه داری او تشخیص داد؛ چرا که سلامت روحی و جسمی فرزند، در گرو بچه داری درست مادر است. شرایط جسمی و روحی افراد و اینکه آنان در این باره در چه وضعیتی می باشند، نموداری است که اندازه تلاش، زحمت، دلسوزی، فرهنگ و اندیشه مادر را آشکار می سازد.

در حقیقت، خوشبختی واقعی مادران در پرورش فرزندانی سالم و صالح می باشد. و پرواضح است که رساندن فرزندان به چنین فرجامی، کاری دشوار و طاقت فرسا است که تنها زن می تواند از عهده آن برآید. به تعبیر مقام معظم رهبری:

«بعضی از کارهای خانه خیلی سخت است. شما هر کاری را در نظر بگیرید که خیلی دشوار باشد، در مقابل بچه داری در واقع آسان است. بچه داری هنر خیلی بزرگی است. مردها یک روز هم نمی توانند این کار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این کار بزرگ را انجام می دهند. خدای متعال در غریزه آنها این توان را قرار داده است.»

روزی از روزها حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مسجد به انتظار بلال به سر می بردند که بیاید و اذان بگوید. بلال با اندکی تأخیر به مسجد آمد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چرا دیر کردی؟

عرض کرد: هنگام آمدن به مسجد خدمت حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم، او مشغول آرد کردن بود و فرزندش حضرت حسن علیه السلام نزد آسیاب روی زمین قرار داشت. گفتم: یا فاطمه! کدام یک از پیشنهادهای مرا قبول داری؟ یا من بچه را نگاه دارم و شما آسیاب کنید و یا بر عکس.

فرمود: من به فرزند مهربان ترم و بهتر می توانم کار بچه داری را انجام دهم. آن گاه آسیاب را گرفتم و آرد کردم؛ و این بود علت تأخیر من.

ب. بازی با فرزندان

هم بازی شدن پدر و مادر با کودک، افزون بر اینکه او را غرق لذّت و شادی می کند و بر صمیمیت میانشان می افزاید، اعتماد به نفس و احساس ارزش مندی را در کودک تقویت می کند. همچنین هنگام بازی، بسیاری از نکته های اخلاقی را می توان به طور مستقیم و غیر مستقیم به کودک آموخت و این فرصت مناسبی است که نباید آن را از دست داد.

در شرح حال حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است که آن حضرت با کودکان خود بازی می کرد. و البته در این هنگام فرصت آموزش نکات اخلاقی را از دست نمی داد و در کنار پرورش جسمی آنان،از تربیت روحی شان باز نمی ماند.

به عنوان نمونه، آن حضرت هنگام بازی با امام حسن علیه السلام این اشعار ادیبانه را می خواند:

1. اَشْبِهْ اَباکَ یا حَسَنُوَاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

2. وَاعْبُدْ اِلها ذَا الْمِنَنِوَلا تُوالِ ذَا الاِْحَنِ

«حسن جان! مانند پدرت علی علیه السلام باش و ریسمان را از گردن حق بردار! خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد کینه توز دوستی مکن!»

یکی از دانشمندان درباره آثار سازنده بازی پدر و مادر با کودک خویش می نویسد: «رمز و کلید تربیت کودک در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان بشوند و از مقام و درجه ای که دارند پایین بیایند و با برابری خالصانه با کودک خود بازی کنند. شاید با این صمیمیتی که از روی فروتنی است، بتوانیم اطمینان و محبّت کامل کودک را که سنگ بنای تربیت است، به دست آوریم.»

چونکه با کودک سر و کارم فتادهم زبان کودکان باید گشاد

9. رعایت عدالت میان فرزندان

هر جا عدالت رعایت شود، پی آمدهای نیکی به دست می آید. و در مقابل، هر وقت در حق کسی ستم شود، آثار ویران گری به جای خواهد گذاشت.

رعایت عدالت در محبت ورزی و توجه به فرزندان و پرهیز از تبعیض در حق آنان، نمونه های والای عدالت به شمار می رود که اثر بسیار سازنده ای در حفظ تعادل روحی فرزندان، وجلوگیری از کینه توزی و احساس حقارت در آنان دارد.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرمایند: «اِعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ بِالنُّحْلِ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَاللُّطْفِ؛ میان فرزندانتان در بخشش، به عدالت رفتار کنید؛ همان گونه که دوست دارید در نیکی و محبت، با شما به عدالت رفتار کنند.»

باز از آن حضرت است که: «اِتَّقُوا اللّهَ وَاعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَبَرُّوکُمْ؛ از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان طور که می خواهید با شما به نیکی رفتار کنند.»

نقل شده است که روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله مردی را دید که یکی از دو کودک خود را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت فرمود: «فَهَلاَّ ساوَیْتَ بَیْنَهُما؛ چرا میان دو کودک مساوات برقرار نکردی؟»

استاد شهید مرتضی مطهری درباره پی آمدهای ناگوار تبعیض و بی عدالتی میان فرزندان می گوید: «پدر و مادری در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه، غذا و میوه و شیرینی و لباس، میان اهل خانه تقسیم می شود. فکر و قضاوت بچه ها و تأثیراتی که در این گونه موارد پیدا می شود، با فکر و قضاوت پدر و مادر و نوع تأثری که به آنها دست می دهد، فرق دارد. آن احساسی که بچه ها نسبت به یکدیگر دارند، این است که از آنها، هر کدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینی یا لباس، از سهم دیگری کمتر است، ناراحت می شود، قهر می کند، گریه می کند و چون احساس مظلومیت و محرومیت می کند، در صدد انتقام برمی آید؛ بنابراین، لازم است پدران و مادرانی که به سعادت فرزندانشان علاقمند هستند و میل دارند بچه هایشان از کودکی روحیه سالم داشته باشند، از اوّل هیچ گونه تبعیضی میان آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف کاشتن است، تخم حسادت کاشتن است، تخم انتقام کاشتن است. تبعیض موجب می شود هم روح آن بچه محروم، فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه عزیز کرده، متّکی به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و نُنُر بار بیاید.»

در سیره تربیتی حضرت زهرا علیهاالسلام نیز می خوانیم که آن حضرت اهتمام ویژه ای نسبت به رعایت عدالت میان فرزندان و پرهیز از تبعیض در بین آنان می ورزیدند، و در این باره حتی ظریف ترین رفتارها را از خود نشان می دادند. حکایت زیبای زیر در این باره شنیدنی است:

«روزی [امام] حسن علیه السلام و [امام[ حسین علیه السلام هر کدام به طور جداگانه چیزی را بر صفحه ای نوشتند و آن گاه آن را برای داوری نزد مادرشان حضرت فاطمه علیهاالسلام آوردند.

حضرت زهرا که دوست نداشت یکی از آنها را برنجاند، فرمود: بروید از پدرتان داوری بخواهید. حضرت علی علیه السلام نیز آنها را برای داوری نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم فرمود: من بین شما قضاوت نمی کنم تا آنکه خداوند متعال داوری نماید. و خداوند نیز ـ از طریق وحی ـ داوری بین آن دو را به مادرشان فاطمه علیهاالسلام ارجاع داد. در این هنگام حضرت زهرا علیهاالسلام گفت: خدایا! اینک داوری می کنم. و آنگاه گردن بندی برداشت و فرمود: بچه های من! من دانه های این گردن بند را بر روی زمین می ریزم، هر کس که بیشترین دانه ها را جمع کند، خط او بهتر است. حضرت چنین کرد، و آنها نیز شروع به جمع نمودن دانه های گردن بند نمودند، و سرانجام معلوم شد که هر دو به یک اندازه آن دانه ها را جمع کرده اند.»

 

 

 

 

 

 

 

 

کلمات کليدي:

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

 

من

 

حضرت زهرا

 

حضرت فاطمه

 

خدا

 

زن

 

روز حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

 

ادب


روضه مکتوب فاطمیه - میرزامحمدی
یکشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۹ ساعت 13:48 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام میرزامحمدی

 

 

 

السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ

 

گل، بر من و جوانی ِ من،گریه می کند

 

بلبل به هم زبانی ِ من،گریه می کند

 

من گریه مخفیانه نمودم،ولی علی

 

بر گریه ی نهانی ِ من گریه می کند

 

*براتون بگم حال فاطمه این روزا چگونه ست؟امام صادق (ع)فرمود : " لَزمَتِ الفَراش"مادر ما تو بستر افتاد، دیگه نتونست بلند شه "وَ نَحِلَ جِسمُها و ذاب لَحمُها" روز به روز بدنش ضعیف و لاغر می شد "حَتی صارَت كالخَیال" از مادر ِ ما فقط یه شبهی باقی مانده بود، آماده ای یا نه؟ صدا زد :*

 

از درد شانه،شانه نشد موی زینبم

 

دختر به ناتوانی ِ من ،گریه می کند

 

دلتون رو ببرم کربلا

 

دیگر حسین را نتوانم بغل کنم

 

این گل به باغبانى ِ من گریه مى کند

 

*الله اکبر، معلومه نمی تونس دیگه بغلش کنه با سینه ی شکسته ای که به سختی نفس می کشید،چه جوری میتونه بچه هاش رو بغل کنه ،اینجا نتونست بغل کنه، اما یه جا دل سیر ،سر حسینش رو بغل گرفت ،کربلایی ها ، زن خولی میگه دیدم کنار تنور ِ خونم ،چند زن مجلله آمدن همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتند" اینا کین کنار تنور خونه ی من ؟دیدم خم شد،دست داخل تنور برد سر بریده ای رو بغل گرفت .......آی حسین*.....

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا، جمادی الثانی

یکشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۹ ساعت 13:44 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

چهل حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا (س)

چهل حدیث منتخب از سخنان گهربار حضرت زهرا (س) را اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، همزمان با فرارسیدن ولادت حضرت زهرا (س) و پاسداشت مقام مادر و روز زن، چهل حدیث منتخب از سخنان گهربار حضرت زهرا (س) اینجا بخوانید.

 

۱ قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج. ۱۶، ص. ۲۱۱.)

ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم.

۲. قالَتْ علیها السلام: وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانى، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ. (ریاحین الشّریعة: ج. ۱، ص. ۹۳.)

در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود: او پیشوایى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده‌اى حقّگو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.

.۳ قالَتْ علیها السلام: ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ. نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما. (بحارالا نوار: ج. ۲۳، ص. ۲۵۹، ح. ۸.)

حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى کنند آن‌ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

4. قالَتْ علیها السلام: مَنْ اصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. (بحار: ج. ۶۷، ص. ۲۴۹، ح. ۲۵)

هر کس عبادات و کارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت‌ها و برکات خود را براى او تقدیر مى نماید.

۵ . قالَتْ علیها السلام: إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج. ۲، ص. ۴۴۹)

همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت‌ها و رستگارى‌ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

۶ . قالَتْ علیها السلام: إلهى وَ سَیِّدى، اءسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى، وَشیعَةِ ذُرّیتَى. (کوکب الدّرىّ: ج. ۱، ص. ۲۵۴.)

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى که آن‌ها را برگزیده‌اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى.

۷ . قالَتْ علیها السلام: شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. (بحارالا نوار: ج. ۶۸، ص. ۱۵۵، س. ۲۰، ضمن ح. ۱۱.)

شیعیان و پیروان ما و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آنهایى که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

۸ . قالَتْ علیها السلام: وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ. نّى اکْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. ۱

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم که عذاب الهى بر بى گناهى، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى که خدا را قسم مى دادم و نفرین مى کردم؛ و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

۹ . قالَتْ علیها السلام: وَاللّهِ، لاکَلَّمْتُکَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فى کُلِّ صَلوةٍ. ۲

پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت:، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم کرد.

چهل حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا(س)

۱۰ . قالَتْ علیها السلام: إنّى اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، انَّکُما اَسْخَطْتُمانى، وَ ما رَضیتُمانى، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْکُوَنَّکُما إلَیْهِ. ۳

هنگامى که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائکه را گواه مى گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده‌اید، و مرا راضى نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

۱۱ . قالَتْ علیها السلام: لاتُصَلّى عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ ابى رَسُولِ اللّهِ فى امیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ. رْثى، وَخَرقُوا صَحیفَتى اللّتى کَتَبها لى ابى بِمُلْکِ فَدَک.۴

افرادى که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه‌ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

۱۲ . قالَتْ علیها السلام: إلَیْکُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ.5

خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان، عذرى براى شما باقى نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم براى کسى جاى عذرى باقى گذاشت؟

۱۳ . قالَتْ علیها السلام: جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیرا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزی‌ها لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَالزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ 6

خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرک و نجات از گمراهى‌ها و شقاوت‌ها قرار داد؛ و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاکى از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود؛ و زکات (و خمس) را براى تزکیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود؛ و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست؛ و حجّ را براى استحکام اساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

۱۴ . قالَتْ علیها السلام: یا ابَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَىَّ وَ حَدَّثَنى أنّى اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ. 7

اى ابا الحسن! همسرم، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل کسى هستم از اهل بیتش که به او ملحق مى شوم و چاره‌اى از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش.

۱۵ .قالَتْ علیها السلام: مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ اءیّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟ قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا. ۸

هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.

۱۶ . قالَتْ علیها السلام: ما صَنَعَ ابُوالْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِبُهُمْ. ۹

آنچه را امام علىّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن‌ها را محاسبه و مجازات مى نماید.

۱۷ . قالَتْ علیها السلام: خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. ۱۰

بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است که مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

۱۸ . قالَتْ علیها السلام: اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانى، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى.۱۱

ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نکنى؛ و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایى.

۱۹ .قالَتْ علیها السلام: إنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَاءى، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ. ۱۲

در آخرین روزهاى عمر پر برکتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى‌دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه‌اى روى بدنش تشییع مى‌کنند؛ و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و براى دیگران تعریف مى نمایند. مرا بر تخت که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

۲۰ . قالَتْ علیها السلام:. إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانى فَإنّى اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح. ۱۳

مرد نابینایى وارد منزل شد و حضرت زهرا علی‌ها السلام پنهان گشت، وقتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى کند.

۲۱ . قالَتْ علیها السلام: أصْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَةً لِرِجالِکُمْ. ۱۴

بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

۲۲ . قالَتْ علیها السلام: إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناکَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَانْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. ۱۵

اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنى و از آنچه نهى کرده ایم خوددارى نمائى، تو از شیعیان ما هستى وگرنه، خیر.

۲۳ . قالَتْ علیها السلام: حُبِّبَ إ. لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.

سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.

۲۴ . قالَتْ علیها السلام: اُوصیکَ اَوّلاً انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَةِ اُخْتى اءمامَةَ، فَإ نَّها تَکُونُ لِوُلْدى مِثْلى، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.۱۶

در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است. همانا مردان در هر حال، نیازمند به زن مى باشند.

۲۵ .قالَتْ علیها السلام: الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. ۱۷

همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش، چون بهشت زیر پاى مادران است؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.

۲۶ . قالَتْ علیها السلام: ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ. ۱۸

روزه دارى که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.

۲۷ .قالَتْ علیها السلام: اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. ۱۹

تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.

۲۸ . قالَتْ علیها السلام: لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ. ۲۰

کسى که بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دستهایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید کسى جز خودش را سرزنش نکند.

۲۹ .قالَتْ علیها السلام: اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإ نْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنى حَتّى أدْعُو. ۲۱

روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا براى خود و دیگران دعا کنم.

۳۰ .قالَتْ علیها السلام: إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى. ۲۲

همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از کسى باکى نخواهد داشت.

۳۱ .قالَتْ علیها السلام: الْجارُ ثُمَّ الدّارُ. ۲۳

اوّل باید در فکر مشکلات و آسایش همسایه و نزدیکان و سپس در فکر خویشتن بود.

۳۲ .قالَتْ علیها السلام: الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاةِ فى مَنْزِلِهِ إلا الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ. ۲۴

هر شخصى نسبت به مرکب سوارى، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در اولویّت است مگر آن که دیگرى امام جماعت باشد و بخواهد نماز جماعت را اقامه نماید، نباشد.

چهل حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا(س)

۳۳ .قالَتْ علیها السلام: یا ابَة، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، واسَوْاء تاهُ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. ۲۵

اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت علیهم السلام.

۳۴ .قالَتْ علیها السلام: إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، اشْفَعُ عُصاةَ اءُمَّةِ النَّبىَّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ. ۲۶

هنگامى که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم، خطاکاران امّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، را شفاعت مى نمایم.

۳۵ .قالَتْ علیها السلام: فَاکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فی‌ها إلى اُنْسِ الاْحْیاءِ.۲۷

ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن که مرا دفن کردى، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.

۳۶ .قالَتْ علیها السلام: یا ابَا الحَسَن، إنّى لا سْتَحى مِنْ إلهى انْ اکَلِّفَ نَفْسَکَ مالاتَقْدِرُ عَلَیْهِ. ۲۸

خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام کرد: من از خداى خود شرم دارم که از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آن را نداشته باشى.

۳۷ .قالَتْ علیها السلام: خابَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها. (مدینة المعاجز: ج. ۳، ص. ۴۳۰.)

رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى که فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

۳۸ .قالَتْ علیها السلام: ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزی‌ها عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجابا لِلْعِّفَةِ. (ریاحین الشّریعة: ج. ۱، ص. ۳۱۲، فاطمة الزهراء علی‌ها السلام: ص. ۳۶۰، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه.)

خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاکى جامعه از زشتى‌ها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت‌ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نکردن، موجب پاکى جامعه و پاکدامنى افراد مى گردد.

۳۹ .قالَتْ علیها السلام: حرم [الله]الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ. لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ. نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ. (ریاحین الشّریعة: ج. ۱، ص. ۳۱۲، فاطمة الزهراء علی‌ها السلام: ص. ۳۶۰، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه.)

و خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى که شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و کارى کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.

بنابر این باید اطاعت و پیروى کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت.

۴۰ .قالَتْ علیها السلام:، امّا وَاللّهِ، لَوْتَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام. (الا مامة والتبصرة: ص. ۱، بحارالا نوار: ج. ۳۶، ص. ۳۵۲، ح. ۲۲۴.)

به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى ومتابعت کرده بودند حتّى دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى کردند؛ و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین مى گردید که او نهمین فرزند از حسین علیه السلام مى باشد.

 

۱-اصول کافى: ج. ۱، ص. ۴۶۰، بیت الا حزان: ص. ۱۰۴، بحارالا نوار: ج. ۲۸، ص. ۲۵۰، ح. ۳۰.

۲-صحیح مسلم: ج. ۲، ص. ۷۲، صحیح بخارى: ج. ۶، ص. ۱۷۶.

۳-بحارالا نوار: ج. ۲۸، ص. ۳۰۳، صحیح مسلم: ج. ۲، ص. ۷۲، بخارى: ج. ۵، ص. ۵.

۴-بیت الا حزان: ص. ۱۱۳، کشف الغمّة: ج. ۲، ص. ۴۹۴.

۵-خصال: ج. ۱، ص. ۱۷۳، احتجاج: ج. ۱، ص. ۱۴۶.

۶-ریاحین الشّریعة: ج. ۱، ص. ۳۱۲، فاطمة الزّهراء علی‌ها السلام: ص. ۳۶۰، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار.

۷-بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۲۰۰، ح. ۳۰.

۸-بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۱۸۵، ح. ۱۷.

۹-الا مامة والسّیاسة: ص. ۳۰، بحارالا نوار: ج. ۲۸، ص. ۳۵۵، ح. ۶۹.

۱۰-بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۵۴، ح. ۴۸.

۱۱-زهرة الرّیاض کوکب الدّرى: ج. ۱، ص. ۲۵۳.

۱۲-تهذیب الا حکام: ج. ۱، ص. ۴۲۹، کشف الغمّه: ج. ۲، ص. ۶۷، بحار:ج ۴۳، ص. ۱۸۹، ح. ۱۹.

۱۳-بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۹۱، ح. ۱۶، إ. حقاق الحقّ: ج. ۱۰، ص. ۲۵۸.

۱۴-دلائل الا مامة: ص. ۱۲۸، ح. ۳۸، معانى الا خبار: ص. ۳۵۵، ح. ۲.

۱۵-تفسیر الا مام العسکرى علیه السلام: ص. ۳۲۰، ح. ۱۹۱.

۱۶-بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۱۹۲، ح. ۲۰، اءعیان الشّیعة: ج. ۱، ص. ۳۲۱.

۱۷-کنزل العمّال: ج. ۱۶، ص. ۴۶۲، ح. ۴۵۴۴۳.

۱۸-مستدرک الوسائل: ج. ۷، ص. ۳۳۶، ح. ۲، بحارالا نوار: ج. ۹۳، ص. ۲۹۴، ح. ۲۵.

۱۹-تفسیر الا مام العسکرى علیه السلام: ص. ۳۵۴، ح. ۲۴۳، مستدرک الوسائل: ج. ۱۲، ص. ۲۶۲، بحارالا نوار: ج. ۷۲، ص. ۴۰۱، ح. ۴۳.

۲۰-کنزل العمّال: ج. ۱۵، ص. ۲۴۲، ح. ۴۰۷۵۹.

۲۱-دلائل الا مامة: ص. ۷۱، س. ۱۶، معانى الا خبار: ص. ۳۹۹، ضمن ح. ۹.

۲۲-تفسیر التّبیان: ج. ۹، ص. ۳۷، س. ۱۶.

۲۳-علل الشّرایع: ج. ۱، ص. ۱۸۳، بحارالا نوار: ج. ۴۳، ص. ۸۲، ح. ۴.

۲۴-مجمع الزّوائد: ج. ۸، ص. ۱۰۸، مسند فاطمه: ص. ۳۳ و ۵۲.

۲۵-کشف الغمّة: ج. ۲، ص. ۵۷، بحار الا نوار: ج. ۸، ص. ۵۳، ح. ۶۲.

۲۶-إ حقاق الحقّ: ج. ۱۹، ص. ۱۲۹.

۲۷- بحارالا نوار: ج. ۷۹، ص. ۲۷، ضمن ح. ۱۳.

۲۸-اءمالى شیخ طوسى: ج. ۲، ص. ۲۲۸.

 

انتهای پیام/

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا، جمادی الثانی

تاریخچه ای از اتفاقات بعد از جنگ
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 15:8 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

برنامه ریزی پیامبر(ص) برای جانشینی امیرالمومنین(ع)

نویسنده/ سخنران: 

حجت الاسلام و المسلمین میرباقری

وجود مقدس پیامبر بعد از مأموریت به ابلاغ جانشینی امیرالمومنین در غدیر سختی های زیادی را متحمل شدند و چون از اتفاقات بعد از این جانشینی آگاهی داشتند طوری تدبیر کردند که حکومت بعد از ایشان به راحتی به امیرالمومنین برسد

متن زیر چکیده مفصلی از سخنرانی شب سوم هیات ثارالله جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در ایام ماه صفر سال 93 است که به تاریخ 29 آذرماه 93 برگزار شده است. ایشان در این جلسه اظهار داشتند وجود مقدس پیامبر بعد از مأموریت به ابلاغ جانشینی امیرالمومنین در غدیر سختی های زیادی را متحمل شدند و چون از اتفاقات بعد از این جانشینی آگاهی داشتند طوری تدبیر کردند که حکومت بعد از ایشان به راحتی به امیرالمومنین برسد؛ از جمله کارهای آن بزرگوار تجهیز سپاه اسامه و بیرون کردن سران از مدینه بود که البته آنان از این کار سر باز زدند و در نتیجه بعد از رحلت رسول اکرم در حالی که بدن ایشان هنوز روی زمین بود دومی را به عنوان جانشین حضرت انتخاب کرده و مسیر را از همان ابتدا تغییر دادند.

تاریخچه ای از اتفاقات بعد از غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم. قرآن کریم می فرماید: «مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ‏ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ»(1)‏، رسول اکرم در اواخر سال دهم هجری مأموریت بزرگ خود یعنی غدیر را انجام دادند، خدای متعال در این مأموریت با بیان های مختلف به پیامبر می گویند که ما حامی شما هستیم «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ»(مائده/67). در سوره انشراح هم خداوند وقتی می خواهد دستور نصب امیرالمؤمنین را بدهد می فرماید: همان طور که اصل رسالت بار سنگینی بود و ما به شما شرح صدر دادیم و دعوت شما را با همه موانعی که وجود داشت فراگیر کردیم، این نصب هم سختی هایی دارد که بعد آن گشایش است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلىَ‏ رَبِّكَ فَارْغَب»(شرح/5-8)

نبی اکرم(ص) از همه اتفاقات بعد از این نصب آگاهی داشتند؛ در نهج البلاغه آمده است که وقتی کار بر اولی تمام شد و آن ها قافیه را باختند ابوسفیان نزد امیرالمومنین آمد و گفت: «من می خواهم با شما بیعت کنم! حضرت فرمود: کسی که میوه را قبل از وقت می چیند مثل کسی است که میوه را در زمین دیگری می کارد، زحمت را او می کشد اما برداشت را صاحب زمین می کند. الآن دیگر وقت تشکیل حکومت گذشته است و حوادثی در راه است که اگر بدانید مثل طنابی که در چاه می لرزد به لرزه می افتید»

آمده است که حضرت فاطمه زهرا(س) کنار احد می آمدند و گریه می کردند، شخصی به ایشان گفت: «چرا گریه می کنید؟ مگر شما ما را دعوت به صبر نکردید؟ حضرت فرمود: نمیدانی اینان با ما چه کردند، اگر می گذاشتند که کار بر روال خودش پیش رود بین دو مومن هم اختلاف نمی افتاد»

پس نبی اکرم(ص) با همه سختی هایی که بود کار را تمام کردند، لذا در قرآن به پیامبر می فرمایند: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ»(مائده/3) سران کفر و آن هایی که برای پیامبر نقشه می کشیدند در این روز ناامید شدند. در شب مبعث نیز حضرت علی(ع) می فرماید: «من در غار احد بودم که صدایی شنیدم «سَمِعْتُ‏ رَنَّةَ الشَّيْطَان‏»(2)، به پیامبر عرض کردم این صدای چیست؟ فرمودند: صدای ناله شیطان است که بعد از بعثت من از پرستش خود نا امید شده است». در شب مبعث ظاهر کار این بود که پیامبر مأموریت پیدا کردند اما باطن کار این است که «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّحَلِّ الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظِّم‏»(3) وقتی شیطان دید با توحید گشوده شد فهمید که دیگر باب شرک بسته شده است و ناامید شد.

در غدیر هم همین اتفاق افتاد و حتی در روایت آمده است که جنود شیطان از او تبری جستند، شیطان هم گرچه می دانست دیگر کار تمام است اما گفت: صبر کنید که نقشه های دیگر در راه است! لذا در روز سقیفه جنود شیطان دوباره آمدند و با او بیعت کردند!

برنامه ریزی پیامبر(ص) برای جانشینی امیرالمومنین(ع)

آمده است که پیامبر(ص) بعد از حجة الوداع وقتی به مدینه رسیدند بر بالای بلندی رفتند و فرمودند:«من سیاهی های فتنه را در خانه های شما می بینم که هر روز هم شدید تر می شود».

یکی از اتفاقات ایام محرم در سال دهم هجری این بود که پیامبر بعد از رسیدن به مدینه سپاه اسامه را برای لشگر کشی به روم تجهیز کردند و فرماندهی آن لشگر را به جوانی به نام اسامه دادند، سپس همه بزرگان مهاجر و انصار را مأمور کردند که در این سپاه حضور داشته باشند؛ اما آنان به فرماندهی این جوان گلایه کردند و حضرت هم در جوابشان پاسخ دادند:«شما با پدر او هم مخالف بودید اما دیدید که از عهده کار بر آمد، اسامه هم فرد لایقی است، خیرخواهی او را بکنید و با این لشگر بروید»

بنابراین مدینه خالی از سران مهاجر و انصار شد و کاملا پیداست که این حرکت زمینه سازی برای ولایت امیرالمومنین(ع) بود. اما با بیماری حضرت اوضاع تغییر کرد و سران مهاجر که بدون اذن حضرت از اردوگاه به مدینه در رفت و آمد بودند مانع تجهیز لشگر شدند. در نقل ها آمده است که هنگامی که حال حضرت وخیم شد ایشان فرمودند شخصی را برای نماز ظهر به مسجد بفرستید، اما آنچه از خانه حضرت بیرون رفت این بود که اولی برای نماز به مسجد برود، که پیامبر با شنیدن این حرف با تکیه بر امیرالمومنین به مسجد رفتند و در حالی که یک رکعت از نماز خوانده شده بود در جلوی صف ایستادند، پس نماز به هم خورد و همه به پیغمبر اقتدا کردند. بعد از اتمام نماز هم فرمودند: مگر شما نباید در سپاه اسامه باشید؟! «جَهِّزُوا جَيْشَ أُسَامَةَ، لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْش‏»(4)

دومین تدبیر حضرت برای ولایت امیرالمومنین

در آخرین پنج شنبه عمر حضرت که اصحاب همه جمع بودند پیامبر فرمودند: «بروید دوات و قلم بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که گمراه نشوید»، اختلاف شد و بعضی گفتند پیامبر درست می گوید اما بعضی دیگر گفتند پیامبر در تب می سوزد و هزیان می گوید و دومی هم گفت:«إِنَ‏ الرَّجُلَ‏ لَيَهْجُر»(5)

نکته بسیار مهم این است که پیغمری که می خواهد عالم را عوض کند نه تنها هیچ وقت تحت تأثیر فضای تاریخی و اجتماعی قرار نمی گیرد بلکه مشرف به آن ها است؛ بله، ما این گونه هستیم و حتی متناسب با فرهنگ جامعه ی مان فکر می کنیم که البته می شود آرام آرام خود را به معصومین نزدیک کرد و از فرهنگ جامعه رها شد. ما به اندازه ای که پیغمبر اکرم(ص) در نگاهمان عظمت دارد به همان اندازه خدا را می شناسیم و اصلا معنای صلوات ما این است که در ما مقامات توحیدی ایجاد شود «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا»(6)، باطن صلوات تواضع و تجدید عهد در میثاق است. عهد عالم میثاق، عهد توحید است و ارتباطش با صلوات این است که رسیدن به توحید جز با تواضع در برابر نبی اکرم ممکن نیست. این همان درسی است که قرآن در آیاتی که مربوط به سجده در مقابل خلیفه است به ملائک نیز داده است و اصلا شرط موحد شدن آنان را این سجده دانسته است؛ چرا که این سجده شرک نیست بلکه خود بندگی و توحید است. این صلوات همان سجده بر خلیفه است و اگر پیغمبر اکرم هیچ معجزه ای جز صلوات نداشت، همین صلوات برای اثبات پیامبری اش کافی بود.

علی ای حال بعد از درخواست پیامبر برای آوردن دوات و قلم بین عده ای که می گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ‏ اللَّه»‏(7) و عده ای که گفتند بگذارید پیامبر وصیتش را بکند اختلاف شد، پس پیامبر فرمودند: «قُومُوا»، بروید و وصیتی نکردند. برخی اشکال می گیرند و می گویند: خب پیامبر می نوشتند، اشکالی که پیش نمی آمد؟! جواب این است که چه فایده ای داشت! وقتی پیامبر زنده است و شخصی می گوید: «إِنَ‏ الرَّجُلَ‏ لَيَهْجُر» و از طرف اطرافیان به خاطر این حرف سرزنش نمی شود بلکه سر و صدا می شود که شاید او راست می گوید، نوشته چه فایده ای دارد؟!

یکی از خصوصیات پیامبر این است که «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏»(3)، عصمت مطلقه دارند؛ پس اگر کسی گفت که ایشان حرف نامربوط می زنند به نظر شما این شخص مسلمان است؟! و یا این که کسی بگوید: تشخیص کسی که این حرف را زده این بوده است! بنابراین وقتی کتابی به نام موافقات فلانی نقل می شود، معلوم است نتیجه اش این می شود!

اتفاقات بعد از رحلت پیامبر(ص)

طبق نقل ها در بیست و هشت صفر پیامبر(ص) رحلت کردند و بعد از رحلت ایشان چند حادثه رخ داد. اول این که مهاجرین در مسجد جمع شده بودند که خبر رحلت پیامبر آمد، دومی آمد و گفت:«پیامبر از دنیا نرفته بلکه مثل موسی کلیم برای عبادت خدا رفته است، من دست و پای کسی که بگوید پیامر رحلت کرده است را قطع می کنم!!!»

دومین اتفاق این بود که اولی که در بیرون از مدینه بود وارد شهر شد(که البته برخی همین بیرون بودن از مدینه را نقشه ای برای همراه سازی قبایل آنجا دانسته اند تا بتوانند به وسیله آن ها از مردم بیعت بگیرند) و تا خبر را شنید مستقیم به خانه عایشه رفت، روانداز پیامبر را کنار زد و گفت:«بعد از این دیگر مرگی نخواهد بود»، سپس به مسجد رفت و گفت: «ای مردم! پیامبر از دنیا رفته است، هرکس او را می پرستیده است باید بداند که او دیگر در میان ما نیست و هرکس خدا را می پرستیده است راه خدا همچنان باز است «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ»(آل عمران/144) که البته این آیه را نابجا خواند چون این آیه برای جنگ احد است. دومی کانه این آیه را تا به حال نشنیده پس ساکت شد.

سپس اولی و دومی و چند نفر دیگر به سمت سقیفه بنی صاعده رفتند، انصار که در سقیفه بودند گفتند: پیامبر(ص) تا در مکه بودند نتوانستند کاری بکنند و از وقتی وارد مدینه شدند کار ها به درستی پیش رفت، این ما بودیم که به ایشان کمک کردیم و با حمایت ما اسلام گسترش پیدا کرد پس حکومت بعد از ایشان برای ما است و اگر مهاجرین این را نپذیرند ما آن ها را از شهر بیرون می کنیم. بعد دومی برخواست و گفت: پیامبر از قریش بودند و جانشین بعدی نیز حتما باید از طائفه خود ایشان باشد چرا که ما غیر از این را تحمل نخواهیم کرد، البته احترام شما انصار سرجای خود است و شما وزیر خواهید شد. سپس یکی از بزرگان انصار برخواست و دوباره بر جانشینی گروه خود تاکید کرد. بعد دومی گفت: در یک غلاف دو شمشیر را نمی توان جا داد و خلافت برای ما است بعد هم به سمت ابوعبید جراح و اولی اشاره کرد و گفت: با هر کدام که می خواهید بیعت کنید! آن ها نیز با ابوبکر بیعت کردند و در تاریخ آمده است که خود آن ها هم فکر نمی کردند که مسأله به این راحتی حل شود. بعد هم در راه هرکس را می دیدند به زور او را برای بیعت با ابوبکر می بردند.

وجود مقدس امیرالمومنین در همه این اوفات مشغول تجهیز رسول اکرم و حل و فصل امور ایشان بود و حتی در نقل دارد که عباس، عموی پیامبر آمد و به ایشان گفت: اجازه دهید من با شما بیعت کنم تا دیگران نیز بیایند، که ایشان فرمودند: چرا در خلوت؟! مگر قرار است با دیگری بیعت شود، بیعت در خلوت فایده ای ندارد! بنابراین واضح است که اعضای سقیفه از قبل برنامه ریزی کرده بودند و با این کار مدینه را به تسخیر خود در آورده و مسیر را از همان روز های اول بعد از رحلت تغییر دادند. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) زیارت جامعه کبیره

(2) شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏13، ص: 197

(3) مفاتیح الجنان- دعای شب بیست و هفت رجب

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏30، ص: 432

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏30، ص: 535

(6) زیارت جامعه کبیره

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏22، ص: 473


بوی غم می آید از شهر رسول
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 14:50 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

بوی غم می آید از شهر رسول

بوی اشک حیدر و آه بتول

 

آسمانی ها همه دل بی شکیب

بر لب شیر خدا امن یجیب

 

لحظه ها لبریز از دل وا پسی

فاطمه گریان ز داغ بی کسی

 

می چکد بر گونه ها با صد محن

دانه دانه اشک از چشم حسن

 

اینک، غم گرفته عالمین

بغض کرده گوشه ی خانه حسین

 

در میان حجره ای غرق ملال

آیه های اشک می خواند بلال

 

لحظه های اخر پیغمبر است

روح هستی در میان بستر است

 

با دلی محضون به حال احتضار

چشم های خسته ی او اشک بار

 

اشک او از بی کسی حیدر است

قصه نامردی و میخ در است

 

گوشه ای گرم نیایش با خدا

می برد بالا علی دست دعا

 

اهل بیت خویش را با اشک و آه

در وداع آخرین دارد نگاه

 

گاه گوید با علی از غسل و قبر

درد دل با چاه و مظلومی و صبر

 

گاه گوید با غم و درد و محن

غم مخور هستی من زهرای من

 

بعد من حامی دست حق شوی

اولین کس تو به من ملحق شوی

 

بعد من اجر رسالت هیزم است

هستی ام در آتش نا مردم است

 

اشک او تصویری از حق نمک

در میان کوچه ها غصب فدک

 

آسمان را رنگ نیلی می زنند

بین کوچه بر تو سیلی می زنند

 

قطره قطره اشک او دارد سخن

از دل و لب های پر خون حسن

 

در نگاه آخرش راز مگوست

حرف ها از بوسه زیر گلوست

شعر از: سید محسن احمدزاده

1388/11/24

 


عجب به عهد رسول خدا وفا کردند
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 14:44 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

عجب به عهد رسول خدا وفا کردند
فزون ز حد توان بر علی جفا کردند

به جای لاله و گل بار هیزم آوردند
شراره هدیه به ناموس کبریا کردند

هزار مرتبه خشم خدا بر آن امت
که قصد سوختن خانه ی خدا کردند

به جای مزد رسالت زدند فاطمه را
نه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردند

غلاف تیغ گواهی دهد که سنگدلان
چگونه فاطمه را از علی جدا کردند

چهار کودک معصوم در دل دشمن
به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند

خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود
اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند

چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد
چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند

علی ولی خدا را که جان احمد بود
پی رضایت شیطان دون رها کردند

خدا گواست قلم شرم می کند میثم
از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند
 

موضوعات مرتبط: نبی اکرم، حضرت زهرا، امام علی، صفر

کوثری باشیم نه تکاثری
شنبه پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 20:18 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی:

زندگی انسان باید «کوثری» باشد نه «تکاثری»/ اباحه‌گری؛ نتیجه آزادی تشریعی

گروه حوزه‌های علمیه: صاحب تفسیر تسنیم با بیان اینکه اهل تکاثر به دنبال برکت نیستند، تاکید کرد: برعکس این افراد، اهل کوثرند که هم دنبال برکت‌ و هم ماندگاری کارشان هستند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) آیت‎الله‌‎العظمی عبدالله جوادی آملی امروز ۲۳ مهر در درس تفسیر در مسجد اعظم با اشاره به آیه شریفه «مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» گفت: در آیات ابتدایی سوره زمر خداوند به تشریح صفات مشرکان و مومنان می‎پردازد؛ اینجا نیز خداوند به مقام علم اشاره دارد ولی بیان می‎کند که علمی نافع است که همراه با عمل باشد.

علم اصول دین؛ بالاترین علم

این مرجع تقلید افزود: عظمت علم از معلوم مشخص می‎شود و با اینکه علم اصول دین بالاترین علم است، ولی این بالاترین علم هم با عمل خود را نافع می‎سازد.
آیت‌الله جوادی آملی یادآورشد: خداوند در به کار بردن مثال‎های قرآنی گاهی از جنس انسان و گاهی حیوان و گاهی فرشتگان برای مثال زدن استفاده می‎کند ولی هر وقت که خداوند در خصوص غرایز مادی مثل غذا خوردن با انسان صحبت کند در کنارش حیوانات را مثال می‎زند ولی وقتی که می‎خواهد مباحث معنوی را مثال بزند، در کنار انسان، فرشتگان را مثال می‎زند.
بقای انسان در گرو علم و عمل صالح است

مفسر قرآن کریم، بقای انسان را با علم و بقای علم را با عمل صالح و خلوص دانست و گفت: هر کار و علمی که انسان داشته باشد اگر بخواهد که ماندگار باشد باید صبغه الهی داشته باشد.
وی گفت:  خداوند در «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»  شرطی را قرار داده است که همان عمل صالح و با اخلاص است؛ قطعا یک انسان با علم به عمل صالح با کسی که شب را به عشق خدا زنده نگاه می‎دارد و عبادت می‎کند، یکی نیستند.
این مرجع تقلید  بهره اصلی را در عملی دانست که همراه با تقوا و خدامحوری باشد و تاکید کرد: بهره داشتن از مادیات زمانی ارزشمند است که با حسنه همراه باشد و به همین دلیل است که همه کسانی که بهره‏‌مند هستند لزوما دارای حسنه نیستند.
در دعاها دنیا و آخرت را با هم بخواهیم

مفسر تفسیر تسنیم خاطرنشان کرد: خداوند در سوره بقره بیان کرده که عده‎ای هستند که در حج وقتی دعا می‎کنند فقط از خدا دنیا را می‎خواهند و عده دیگر آخرت و دنیا را و سعادت‎مند هم کسانی هستند که دنیا و آخرت را از خدا خواستند.
آیت‌الله جوادی آملی یادآور شد: انسان باید کوثری باشد تا تکاثری، زیرا کوثری‎ها هم با برکت هستند و هم ماندگار؛ ولی تکاثری‎ها به دنبال برکت نیستند و کارشان هم با برکت نمی‎شود مثل کسانی که عملی را انجام می‎دهند ولی با حسنه همراه نیست.
وی به هجرت به عنوان یکی از اعمال پرپاداش در نظام الهی اشاره کرد و گفت: وقتی کسی در کشوری است که نمی‎تواند حدود الهی را رعایت کند(غیر از ضرور) باید از آنجا هجرت کند زیرا صبر کرده است و این هجرت نوعی صبر است.
صابران مشمول صلوات خداوند هستند

وی افزود: صبر در عبادت، صبر بر گناه و صبر بر مصیبت از صبرهای عظیم هستند که صبر بر مصیبت شامل صلوات خداوند است زیرا صلوات خاصه خداوند برای انبیا و اولیا است و صلوات عام خداوند هم نصیب چنین افرادی می‎شود.
این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: در آیه قُلْ «یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ» خداوند خداوند به همین پاداش اشاره می‏‌کند.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر «بغیرحساب» بیان کرد: بغیر حساب در این جا منظور آن است که این افراد یا بدون حساب وارد جنت می‎شوند و اینکه این پاداش بی حساب و بسیار زیاد است.
وی گفت: خداوند در این آیات بیان می‎دارد که «قلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ؛ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ؛ قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیم»؛ در این آیات پیامبر بیان می‏‌دارند که من مامور شدم که خدا را عبادت کنم که اولا هم اخلاص داشته باشم و هم پیشگام باشم.
وی گفت:  لفظ اول‎المسلمین گاهی در بین پیامبران مطرح می‎شود که پیامبری چون حضرت موسی خود را اول مسلم امت خود معرفی کردند ولی پیامبر اکرم از همه مسلمین و انبیا و اولیا بالاتر است.
این مفسر قرآن بیان کرد: خداوند مسیر را مشخص کرده است و خود مهندس این مسیر عظیم است و به همین دلیل است که پیامبران را در این مسیر قرارداده است که انسان را هدایت کنند و کسی که خود را از این پیامبران و ائمه جدا کرد قطعا گمراه خواهد شد.

آزادی تشریعی منجر به اباحه‌گری می‌شود

وی با اشاره به آیه «لااکراه فی الدین» این آزادی را آزادی تکوینی دانست و گفت: این آزادی، آزادی تکوینی است و نه تشریعی، زیرا اگر تشریعی باشد، منجر به اباحی‌گری می‎شود.
آیت‌الله جوادی آملی در تشریح آیه «قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» گفت: عده‎ای به خاطر ترس از جهنم و شوق به بهشت عبادت می‎کنند که خداوند هم پاداش چیزی را که آرزو کردند  به آنها می‎دهد ولی بزرگان خدا را می‎خواهند که همه چیز در خدا هست و هر کسی که او را بخواهد به صدر و ذیل عالم دست می‌‏یابد.


روضه مکتوب حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از پیامبر ص
سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 12:19 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

حال حضرت زهرا(س) بعد از وفات پیامبر(ص) و وصیت های حضرت:

 

روایت شده كه حضرت زهرا(س) بعد از فوت پدر بزرگوارش دائماً سر خود را مى‏بست، جسمش ناتوان بود، قوّت خود را از دست داده بود، چشمانش گریان و قلبى سوخته داشت، ساعت به ساعت غش مى‏كرد و به حسنین علیهما السّلام مى‏فرمود:

 

پدر (یعنى جدّ) شما كه شما را گرامى مى‏داشت و مرتّب شما را در آغوش مى‏گرفت كجاست؟ كجاست آن جدّ شما كه از همه مردم بیشتر به شما مهربان بود، نمى‏گذاشت كه روى زمین راه بروید، افسوس كه هرگز نخواهم دید جدّ شما در خانه مرا باز نماید و شما را به دوش خود بگیرد، در صورتى كه دائما این عمل را انجام مى‏داد.

 

سپس حضرت زهرا(س) مریض شد و مدت چهل شب بیمارى او ادامه پیدا كرد.

 

آنگاه امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و على علیه السّلام را خواست و به على(ع) سه وصیّت كرد:

 

1- با امامه دختر خواهرش ازدواج نماید، زیرا كه او فرزندان حضرت زهرا را دوست مى‏داشت.

 

2- از براى حضرت فاطمه تابوت بسازد، زیرا ملائكه صورت تابوت را به او نشان داده بودند و آن بانو اوصاف آن را براى حضرت امیر شرح داد.

 

3- احدى از آن افرادى كه در حقّ آن بانو ظلم كرده بودند در تشیع جنازه‏اش حاضر نشوند و بر جنازه‏اش نماز نخوانند.

 

 

 

متن عربی:

 

وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوكُمَا الَّذِی كَانَ یُكْرِمُكُمَا وَ یَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَیْنَ أَبُوكُمَا الَّذِی كَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَیْكُمَا فَلَا یَدَعُكُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً (ع) وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ

 

1. أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا

 

2. وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً لِأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ

 

3. وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُكَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم‏.

 

مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132 به بعد

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا

مصیبت های حضرت زهرا بعد از پیامبر ص
سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 12:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

گنجینه معارف

 مصیبت حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پدر

تاریخ انتشار : 1385/4/31 بازدید : 12213 منبع : مجموعه آثار جلد 16 , مطهری، مرتضی

نوشته اند:

«ما زالت بعد ابیها معصبة الراس،ناحلة الجسم،باکیة العین،منهدة الرکن ».

زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه ای را که به سر بسته بود از سر باز کند.

روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوانتر می شد.

بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند.

«منهدة الرکن »این جمله معنی عجیبی دارد.«رکن »یعنی پایه،مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است.از نظر جسمانی،پا و ستون فقرات رکن انسان است،یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد.گاهی از نظر جسمی،این رکن خراب می شود،مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد.ولی گاهی انسان از نظر روحی آنچنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است.زهرا را بعد از پدر اینچنین توصیف کرده اند.زهرا و پیغمبر عاشقانه یکدیگر را دوست می دارند.به فرزندانش امام حسن و امام حسین که نگاه می کند،بی اختیار می گرید،می گوید:فرزندان من!کجا رفت آن پدر مهربان شما که شما را به دوش می گرفت،شما را به دامن می گذاشت و دست نوازش به سر شما می کشید؟

 

کلمات کليدي:

ستون فقرات رکن انسان ستون فقراتش منهدة الرکن پاهایش پا و ستون فقرات

 

ناحلة الجسم یعنی نحیف و دل شکسته میری .. !! ♪♪ 

// جوونی اما مادر پیری .. !! ♪♪

// بهونه ی سفر می گیری .. !! ♪♪

// باکیة العین یعنی بارون غصه ها می باره .. !! ♪♪

 // چشای مادر ما تاره .. !! ♪♪

// دیگه علی شده بیچاره .. !! ♪♪

// منهدة الرکن یعنی .. !! ♪♪

// توون برات نمونده بانو .. !! ♪♪

// کی قلبتو سوزونده بانو؟ .. !! ♪♪

// کی بالتو شکونده بانو؟ .. !! ♪♪

// معصبة الرأس یعنی .. !! ♪♪

// بستی سری رو که پر درده .. !! ♪♪

// رنگِ رخ تو مادر زرده .. !! ♪♪

// توو کوچه کی جسارت کرده .. !! ♪♪

// جوری لگد خوردی که .. !! ♪♪

// نمی تونی بلند شی از جات .. !! ♪♪

// جای غلافه رو بازوهات .. !! ♪♪

// داری میری کنار بابات .. !! ♪♪

// هیچ کسی ای وای من .. !! ♪♪

// نگفت توو کوچه به اون کافر .. !! ♪♪

// نزن زن رو جلوی شوهر .. !! ♪♪

// بمیره زینبت ای مادر .. !! ♪♪

// وای مادرم! .. !! ♪♪

// وای مادرم!  .. !! ♪♪

// وای مادرم!  .. !! ♪♪

// وای مادرم! .. !! ♪♪

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا

روضه حضرت زهرا _ میرزا محمدی
دوشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 18:16 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام میرزامحمدی

روضه جانسوز _ حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام میرزامحمدی

 

*چه جور از مسجد آمد میدونید،از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ،نه اینکه بنشینه زمین، ابن عباس میگه دیدم با تمام هیبت حیدری با صورت به زمین خورد،این خبر مرگ رکن علی ست "

آمد کنار بستر ، اسماء بلافاصله حجره رو خالی کرد ،چه جوری؟ نمیدونم" شایدم تو یه حجره دیگه بچه ها رو به زحمت نگه داشت ،بچه ها آگه نفس باباتون به مادرتون نخوره،دیگه مادر رو نمی بینید ، آگه میخواید وداع آخر رو کنید بزارید باباتون کارشو کنه، نشست کنار بستر نه به حال طبیعی ،به خدا نص عبارته ، اول عباش رو درآورد عمامه ش رو برداشت تو عرب آگه کسی این کار رو کنه یعنی دیگه چاره نداره، چاره ساز همه عالم بیچاره شده .... نشست کنار بستر ، غروب بود صدا زد فاطمه جان ...*

این چه وقت استراحت کردن است

*بابات پیغمبر فرموده بود خواب غروب کراهت داره*

این چه وقت خواب راحت کردن است

جان من ، جان حسن ، جان حسین

رحم کن امشب به حال زینبین

*تا صدا زد "انا علی" این روح به بدن فاطمه برگشت ، چشمان بی تابشو باز کرد ..... نمی دونم یه چشمش کبود شده بود یا دو چشمش ، من اینجوری میفهمم از مقتل ، هر دو چشمش آسیب دیده بود ، یدونه تو کوچه ی بنی هاشم ، یدونه ام پشت در ........

چجوری پلکاشو باز کرد نمی دونم ، اما تا چشمش به نگاه علی افتاد ، علی دید فاطمه داره گریه میکنه ، فرمود: "یا سیدتی ما یبکی" تو چرا داری گریه می کنی ؟ "ابکی لما تلقی بعد" همه گریه هام برا توست ، بعد من با تو چه می کنن" حالا سردار بدر و خیبر کنار بستر نشسته ، زبان حالو بگم و از همه التماس دعا ، نه سال بود که با هم اینجوری حرف نزده بودن ، نه سال بود که خاطرات گذشته رو یادآوری نکرده بودن ، اما اینجا دونه دونشو یادآوری کرد ، صدا زد :*

آمدی تو قد کشیده ....

*یادته شب اول بابات دستت رو گذاشت تو دست من ، تا جایی که یادمه قد و قامتت کشیده بود ...*

آمدی تو قد کشیده .....

*اما*

میروی قامت خمیده.....

این سخن پیچیده هر جا .....

مرتضی افتاده از پا .....

ناله بزن یا زهرا ...

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا

مادری خورد زمین
چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۸ ساعت 19:13 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم

 مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم

همۀ زندگی شیر خدا ریخت بهم

 

داغی و تیزی مسمار اذیّت می کرد

تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

 

بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود

تا که زد سلسلۀ آل عبا ریخت بهم

 

ثلث سادات میان در و دیوار افتاد

نسل سادات به یک ضربۀ پا ریخت بهم

 

گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن

وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم

 

رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم

دهنش غرق به خون گشت و صدا ریخت بهم

 

شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در

رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم

 

پشتِ در سینۀ سنگین شده هم ارثی شد

گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم

 

مادرش آمده گودال نچرخان بدنش

استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم

 

با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد

همۀ صورت او با کف پا ریخت بهم

 

شاعر : قاسم نعمتی

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا، ایام فاطمیه

مادر برای عمر کمت گریه میکنیم
چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۸ ساعت 19:7 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

حضرت زهرا (س)

مادر برای عمر کمت گریه می کنیم
هر شب برای قد خمت گریه می کنیم
هر روزِ ما برای شما فاطمیه است
پس لحظه لحظه پای غمت گریه می کنیم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
از رفتن قدم قدمت گریه می کنیم
هر جا که دود و آتش و مسمار دیده ایم
از غصه های دم به دمت گریه می کنیم
ما بی خیال سیلی مادر نمی شویم
پس تا ظهور منتقمت گریه می کنیم
چادر نماز فاطمه حصن حصین ماست
ما زیر سایه ی علمت گریه می کنیم
توفیق گریه را تو خودت می دهی به ما
پس پای سفره ی کرمت گریه می کنیم
ایوان طلا و گنبد و گلدسته ات کجاست؟
حالا که گم شده حرمت گریه می کنیم
حسین ایزدی

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا

شرح نامه 31 نهج البلاغه /عظمت رسول خدا
چهارشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۸ ساعت 10:42 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه/ عظمت حضرت رسول اکرم(ص)

حضرت امیر(ع) به فرزندش امام حسن(ع) می‎فرماید: پسرم بدان هیچ‎کس از خدا همچون پیامبر اسلام خبر نیاورده است و هیچ‎کس مثل رسول اکرم(ص) احکام خدا را بیان نکرده است. بنابراین پیغمبر اسلام را به عنوان رهبر خود بپذیر و در طریق نجات وی را قائد خود انتخاب کن.

عظمت حضرت رسول اکرم(ص)

 

PDF

 

«وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ أَنَّ اَحَداً لَمْ یُنْبِیء عَنِ اللهِ سُبْحانَه کَما اَنْبَأ عَنْهُ الرَّسُولُ فَارْضَ بِهِ رائِداً وَ اِلَی النَّجاۀِ قائِداً فَاِنّی لَمْ آلُکَ نَصِیحَۀً وَ اِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفْسِکَ وَ اِنِ اجْتَهَدْتَ مَبْلَغَ نَظَری لَک.»

 

در ادامه نامه حضرت امیر(ع) به فرزندش امام حسن(ع) می‎فرماید: وجود رسول اکرم(ص) را در زندگی الگو قرار بده و به او اقتدا کن.

 

قبل از توضیح این قسمت از نامه ٢ واژه را باید معنا کنیم.

 

١ـ رائد: این کلمه از ریشه رَوْد گرفته شده است این کلمه در اصل به معنای تلاش و کوشش برای پیدا کردن آب و چراگاه است سپس به هرگونه تلاش برای انجام هر چیزی گفته می‎شود و از آنجا که پیامبر اکرم(ص) در تلاش و کوشش و جستجوی سعادت برای امّت و پیروان خود بوده او را رائد می‎گویند.

 

٢ـ آل: صیغه متکلّم وحده از ریشه اَلْو گرفته شده است این کلمه در اصل به معنای کوتاهی کردن است (و جمله لم آلُک نصیحۀً) که در متن نامه آمده است به این معناست که من در هیچ نصیحت و خیرخواهی درباره تو کوتاهی نکردم.

 

مولا علی در این بخش از نامه خطاب به فرزندش اشاره به ٢ نکته مهم اشاره می‎کند: ١ـ پیامبر اسلام بهترین پیشوا و راهنماست. ٢ـ پدرت امیرالمؤمنین از هیچ کوششی برای هدایت او فروگذار نکرده است بنابراین باید برای پیروی از این ٢ پیشوا پافشاری کرد.

 

می‎فرماید: پسرم بدان هیچ‎کس از خدا همچون پیامبر اسلام خبر نیاورده است و هیچ‎کس مثل رسول اکرم(ص) احکام خدا را بیان نکرده است. بنابراین پیغمبر اسلام را به عنوان رهبر خود بپذیر و در طریق نجات وی را قائد خود انتخاب کن.

 

این تعبیر نشان می‎دهد که وحی آسمانی که بر پیغمبر اکرم نازل شد سرآمد همه وحی‎هایی است که بر انبیاء گذشته نازل شده است در آن زمان‎ها مطابق استعداد انسان‎های همان زمان وحی آسمانی نازل می‎شد و در عصر خاتم انبیا آخرین پیام‎های خدا بر قلب مبارکش وحی می‎شد مقایسه قرآن مجید با تورات و انجیل کنونی شاهد گویای این تفاوت عظیم است، در مورد معرفت خداوند و دلایل توحید و صفات پروردگار قرآن مجید مطالبی دارد که در هیچ‎یک از کتب آسمانی دیده نمی‎شود حتّی عُشری از اعشار آن هم وجود ندارد. در مورد مسائل مربوط به معاد که به گفته بعضی از محققان ٢٠٠٠ آیه در قرآن از معاد و شاخ و برگ آن سخن می‎گوید آنقدر قرآن مطلب به میان آورده که فراتر از آن تصور نمی‎شود.

 

در مباحث اخلاقی اجتماعی سیاسی و مسائل مربوط به حکومت و تاریخ پیشینیان قرآن از هر نظر پربار است به همین دلیل امام در گفتار بالا می‎فرماید احدی مانند پیامبر اسلامی وحی آسمانی را به صورت گسترده بیان نکرده است و همین دلیل انتخاب او به عنوان بهترین راهنما و پیشوا مطرح شده است باید توجه داشت که واژۀ رائد در اصل به معنای کسی است که او را برای جستجوی مرتع و آب برای چهارپایان می‎فرستند و هنگامی که آن را کشف کرد خبر می‎دهد سپس این معنا توسعه یافته و به کسانی که امور حیاتی را در اختیار انسان‎ها می‎گذارند اطلاق شده است، قائد هم در اصل به معنای کسی است که مهار ناقه را در دست می‎گیرد و آن را در مسیر راهنمایی می‎کند سپس به رهبران انسانی اطلاق شده است.

 

امام در ادامه سخن می‎افزاید من از هیچ اندرزی درباره تو کوتاهی نکردم و تو هر قدر برای آگاهی از صلاح خویش کوشش کنی به آن اندازه که من درباره تو تشخیص داده‎ام نخواهی رسید. هدف امام از این سخن آن است که فرزندش را تشویق کند به ٢ دلیل نسبت به این نصایح کاملاً پایبند باشد یکی اینکه امام بر اثر دلسوزی و محبت فوق‎العاده به او چیزی را فروگذار نکرده و دیگر اینکه فرزندش تازه کار است و هرگز نمی‎تواند آنچه را امام می‎داند و می‎بیند بداند و ببیند که گفته‎اند آنچه را جوان در آیینه می‎بیند پیر در خشت خام آن را بیند.

 

در این جملات حضرت امیر(ع) پس از تبیین و تشریح موقعیّت بشر در این دنیا و انتقال او به سرای آخرت و پس از روشن شدن حقایق و اعتبارات و آنچه که به صلاح یا فساد آدمی است و اینکه برای وصول به فلاح و رستگاری باید از نیّت صاف و صدق ضمیر و باطن برخوردار بود و پیوسته در مواقف شک و شبهه جانب احتیاط را باید گرفت و باید از سنّت‎ها و شیوه‎های عاقلانه تبعیّت نمود به مسأله حیاتی هدایت و ارشاد و مسیر سعادت و رستگاری بشر اشاره می‎کنند که برای رفع تردید و ابهام و توقّف در عمل و تصمیم باید از ارشاد و هدایت و دستگیری شخصیّتی خبیر و آگاه و مطّلع بر همه جوانب و زوایای موارد مشتبه و مجهول بهره‎مند شد و کلام او را عقل منفصل تمییز و تشخیص مبهمات دانست و او را چراغ هدایت در دل ظلمانی حوادث دانست.

 

بر اساس همین برهان و حکم عقل به متابعت اعلم و خبیر باید از رسل الهی و رهبران دینی که موارد مشکوک برای آنان به دیده دل روشن است متابعت نمود و دستور آنان را بر همه خواست‎ها و انتظارات دیگران و تشویق‎ها و تهدیدها ترجیح و برتری داد، از اینجاست که می‎فهمیم چرا علی(ع) در این فقرات، رسول خدا و اهل بیت او را بهترین و سزاوارترین افراد به هدایت و دستگیری انسان‎ها مشخص نموده است.

 

قرآن مجید می‎فرماید وَ لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ الله اُسْوَۀٌ حَسَنۀ به تحقیق در وجود رسول اکرم(ص) برای شما مسلمین الگوی بسیار پسندیده‎ای است.

 

این واقعیت قابل انکار نیست که ما مسلمانان در مورد معرفت و حتی شناخت سطحی پیامبر اکرم(ص) کوتاهی غیرقابل توجیهی کرده‎ایم این امر چه در میان اهل سنّت چه در شیعه دلایل متعددی می‎تواند داشته باشد لااقل شیعه با تعلّق خاطری که به ائمّه دارد و با ارادتی که ائمّه به پیامبر دارند نه تنها نباید از ذکر پیامبر غافل شود که باید با جدّ و جدّ بیشتری در مسیر ارادت محبت معرفت و تأسّی به پیامبر حرکت کند، روایات متعددی نزدیک به این معنا به دست ما رسیده است. امام رضا(ع) فرمود:

 

«اِنَّ رَسُولَ الله یَومَ القِیامَۀ آخِذٌ بِحُجزَۀِ الله وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجزَۀِ نَبِیِّنا وَ شِیعَتُنا آخِذُونَ بِحُجزَتِنا.»[١]

در روز قیامت پیامبر به خدا متوسّل می‎شود و ما به پیامبر اکرم متوسل می‎شویم و شیعیان ما به ما اهل بیت متوسل می‎شوند گاهی تمسّک و توسل به ائمه و به ویژه حضرت امیر یا امام حسین(ع) برای بعضی عوام جای تمسّک و توسل و تعلّق به پیامبر را تنگ کرده است در حالی که هر کدام جایگاه خود را دارند. جایگاه و مقام والای پیامبر آنقدر عظیم و عزیز است که ائمه هدی خود را وابسته و محتاج به ایشان می‎دیدند و فیض را از او می‎خواستند.

 

حضرت علی(ع) با هر عظمتی که داشتند (و ما گوشه‎ای از آن را هم نمی‎دانیم) نسبت خود با پیامبر(ص) را چنین توصیف می‎فرماید:

 

«وَ لَقَدْ کُنْتُ اَتّبِعُهُ اتِّباعَ الفصیل اَثَرَ اُمِّه.»[٢]

من مثل کودک تازه از شیر گرفته شده دنبال رسول اکرم(ص) را می‎گرفتم.

 

این حسّ کوچکی و پناه بردن به پیامبر حتی تا آخر عمر همراه حضرت امیر بود. (ما در صدد تعیین تکلیف و تعیین رتبه برای پیامبر(ص) و علی(ع) نیستیم و نمی‎توانیم هم باشیم) زیرا ایشان هر کدام ویژگی خود را دارند چنانکه حضرت رسول(ص) خود، مردم را به شأن علی(ع) آگاهی می‎ساخت اما در نظام عالم هر کلیدی در دست کسی است، اگر ما صرف‎نظر از مباحث کلامی و نظری صِرف، تنها خوبی‎های در حدّ خوبی پیامبر(ص) را بشناسیم و بشناسانیم در هر مخاطبی یک نوع جذبه نسبت به شخصیّت پیامبر(ص) ایجاد می‎شود، با پیگیری مباحثی که در این سلسله داریم.

 

مخاطبان این حقیقت را تجربه خواهند کرد، بسیاری از افراد با شناخت شخصیّت رفتار و اخلاق پیامبر(ص) مسلمان می‎شوند و اگر هم نشوند سر تعظیم و احترام فرود خواهند آورد در صدر اسلام هم بیش از اینکه مردم با سلاح پیامبر(ص) یا با مباحث نظری پیچیده‌ی پیامبر(ص) جذب شوند با جذبه‌ی شخصی پیامبر(ص) گرایش پیدا می‎کردند.

 

پیامبر حتی با سکوتش هم جذب می‎کرد چون نیروی جاذبه‌ی او ریشه در درون الهی او، مأموریت الهی او داشت.

 

حضور در فضای شناخت و معرفت پیامبر، ما را در این جذبه قرار می‎دهد، در واقع هنگامی که کسی با دل و جان در فضای شناخت پیامبر قرار می‎گیرد (مثل جلسات مذهبی یا مطالعه و...) او خود از این جاذبه بهره‎مند شده است، فقط اطلاعات او افزوده نمی‎شود بلکه در درون او تأثیر ایجاد می‎شود، کشش و گرایش پدید می‎آید، شوق و علاقه پیدا می‎شود و این چنین پیامبر خاتم، پیامبری خود را برای نسل‎های بعد از خود هم انجام می‎دهد.

 

«لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ.»[٣]

برای این که شما را و هر که را این پیام به او برسد انذار می‎کنم.

 

هر چقدر فضای شناخت پیامبر به گونه‎ای باشد که ما را بیشتر به محضر ایشان ببرد، تأثیر بیشتر می‎شود زیرا نفس حضور در محضر پیامبر ارزشمند و تحوّل آفرین است قرآن یکی از راه‎های پذیرش قطعی توبه را، حضور در محضر پیامبر و استغفار در محضر ایشان و استغفار ایشان ذکر می‎کند و نیز حضور ایشان را مانع عذاب می‎داند.

 

«وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ اَنْتَ فِیهِمْ.»[٤]

خداوند ایشان را عذاب نمی‎کند تا زمانی که تو در میان آنها هستی.

 

بنابراین باید با پیامبر(ص) رابطه برقرار کرد، رابطه‎ای نزدیک و صمیمی با معرفت و محبّت فقط اطلاعات عمومی کافی نیست، باید غرق در دریای پیامبر(ص) شد به این فرمایش امام باقر(ع) توجّه کنید:

 

«فَاِنّ رسُول الله بابُ الله الذّی لایؤتی الاّ مِنْه وَ سَبیله الّذی مَنْ سَلَکه وصل اِلیَ الله عزّ و جَل وَ کانَ اَمیرالمؤمِنینْ مِن بَعدِهِ کَذلک.» [٥]

به درستی که رسول خدا باب خداست که کسی به او نمی‎رسد مگر از این در و راه خداست که اگر کسی آن را بپیماید به خدای عز و جل می‎رسد و همچنین است پس از او امیرالمؤمنین اینگونه می‎باشد.

 

این عبارت امام باقر جمله سنگینی است یعنی پیامبر را، باید سلوک کرد باید پیمود، پیامبر نه تنها راهنما به سوی خداست بلکه خودِ راه هم هست قضیه فقط حرف زدن و تبادل اطلاعات در مورد پیامبر نیست، باید پیامبر را طی کنی وارد و سالک وادی رسول الله بشوی، اگر کسی می‎خواهد با سلوک خود به خدا برسد باید پیامبر را بپیماید و سلوک کند، این مطلب بسیار عمیق‎تر از این است که بگوئیم باید تبعیّت کرد و باید پیروی نمود، به صِرف اینکه بفهمیم راه کدام است سپس بیراهه کدام است، مطلب تمام نمی‎شود.

 

باید سالک راه شویم، از قضا اینجا نیاز جدیدی به اهل بیت پیدا می‎کنیم یعنی اینکه ایشان در وادی پیامبر و پویش پیامبر راهنمای ما باشند، این نوع عرفان، عرفان اصیل است که ما را واصل به خدا می‎کند، اگر کسی بخواهد الی الحق سفر کند، سبیلش پیامبر اکرم(ص) است.

 

بنابراین پیامبر خودش مذهب است و به این ترتیب تقرّب به پیامبر خود بخشی از وظایف سالک می‎شود. اطلاعات، اطاعت، معرفت، محبّت، زیارت و تقرّب می‎آورند، قرآن برای کسانی که دنبال انتخاب راه برای رسیدن به خدا می‎گردند، مودّت قربی را معرفی کرده است.

 

پیامبر در مقام رسول الله بودنش، سبیل الله هم هست. همه‌ی مردم نیازی بیش از این که قابل وصف باشد حس می‎کنند و پیش از آن که حس شود وجود دارد. شعرا، اُدَبا، هنرمندان، عابدان، مجاهدان، سرگشتگان، ره یافتگان، توانگران، ناتوانان همه و همه من و تو هر که باشی همه در این نیاز مشترکیم.

 

پیامبر(ص) باید در قلب ما جای داشته باشد، پیامبر فقط طریق انتقال پیام نیست قرب به او خود، موضوع نیز هست که در نهایت آن هم شب زنده‎داری می‎کرد اما دعایش اجابت نمی‎شد، به نزد حضرت عیسی آمد و مسأله را مطرح کرد، حضرت عیسی تطهیر کردند و برای دریافت پاسخ نماز خواندند، خدا به ایشان وحی کرد.

 

ای عیسی بنده‌ی من از دری که باید به نزدم بیاید نیامد، او مرا می‎خواند در حالی که در قلبش نسبت به تو شک است او با همین ارتباط و دعای حضرت عیسی مشکلش حلّ و دعایش اجابت شد.[٦]

 

در دین داری ما پیامبر فقط طریقیّت ندارد، فقط یک رسانه نبودند البته رسانه بسیار رسانائی هم بودند بدون اینکه از خود کلامی را کم یا زیاد کنند، ما با اعتماد و اطمینان صد درصد به ایشان ایمان داریم.

 

«مَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوَی اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یُوحَی»

 

از هوای نفس سخن نمی‎گوید، سخنش وحی است ولی رسول اکرم(ص) در تدیّن ما موضوعیّت دارد، لذا نوع ارتباط و تعلّق ما به پیامبر تشکیل‎دهنده شخصیّت ما و تعیین‎کننده کیفیت تدیّن ما می‎شود، ارتباط ما با ایشان دینداری ما را کیفیت می‎دهد خود پیامبر اکرم(ص) می‎فرماید:

 

«لایُوْمِنُ اَحَدٌ حَتّی اَکُونَ اَحَبُّ اِلیهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ عِتْرَتی اَحَبُّ اِلیهِ منْ عِتْرَته.»[٧]

 

کسی مؤمن نیست مگر اینکه من نزد او از خودش محبوب‎تر باشم و عترت من نزد او از عترت خودش محبوب‎تر باشد.

 

اگر خداوند توفیق دهد و ما شناخت و معرفتمان را به پیامبر بیشتر کنیم و اصلاً به پیامبر نزدیکتر شویم، خواهیم دید که واقعاً چقدر این شخص دوست داشتنی است و پس از این مقدّمات دوست نداشتن ایشان نه تنها نشان ضعف ایمان است بلکه نشان ضعف انسانیت است و نیز افسوس می‎خوریم که چقدر از عمرمان را به بطالت گذرانده با این وجود دوست داشتنی بیگانه‎ای داشته‎ایم. شخصی بادیه‎نشین که معمولاً در جمع اصحاب نبود، خدمت پیامبر رسید و سؤال کرد؛ «یا رسول الله مَتَی قیامَ ‎السَّاعَۀِ» قیامت کی و چه زمانی بر پا می‎شود؟ وقت نماز بود، پیامبر نماز را به جا آوردند و پس از نماز سراغ سؤال‎کننده را گرفت، او خدمت رسول خدا آمد و پیامبر در جواب سؤال او فرمود: «فَما اَعْدَدْتَ لَها» برای قیامت چه اعمالی آماده کردی؟ پاسخ داد: به خدا سوگند چیز قابلی آماده نکردم نه نماز زیاد نه روزه زیاد مگر اینکه محبّت خدا و رسول را در دل دارم. حضرت در پاسخ او فرمود: «اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ.»

 

هر کس با محبوب خود محشور می شود. اَنَسِ بن مالک می‎گوید: هیچ زمانی مسلمین را به این اندازه خوشحال ندیدم.[٨]

 

البته اگر از ما سؤال می‎فرمودند: چه آماده کرده‎ای؟ غیر از این که می‎گفتم به شما و خانواده شما محبت دارم می‎گفتم: یا رسول الله همین چند رکعت نماز که پشت سر شما خوانده‎ام. توجّه کنید این موضوع مهمی است خیلی مهم، بالاخره روزی همه ما می‎میریم، روزی محشور می‎شویم، بد نیست قبلاً فکر کنیم که در روز قیامت احتمالاً با چه کسی محشور می‎شویم. با این حساب به نظر شما آیا لازم نیست که مراجعه به قلبمان کنیم ببینیم این دل برای که می‎تپد و چه کسی را دوست داریم، ما اگر بخواهیم به خدا تقرّب پیدا کنیم، محبت پیامبر، تو را به خدا نزدیک خواهد کرد. رسول اکرم(ص) فرمود: «مَن اَحَبَّنی اَحَبّ الله» هر که مرا دوست بدارد خدا را دوست دارد.

 

امام حسن(ع) می‎فرماید: از شخصی به نام هند بن ابی هاله خواستم که توصیف کند برایم پیامبر اعظم اسلام را «لَعَلّی اَتَعَلَّقُ بِهِ» تا به او تعلّق و علاقه پیدا کنم.

 

ما حتّی با یک مطالعه معمولی در تاریخ و رفتار پیامبر، حسّمان تغییر می‎کند و گاهی آن‎قدر این حسّ قوی می‎شود که گویا در کوچه‎های مدینه عطر پیامبر را استشمام می‎کنیم. پیروی و اطاعت از رسول خدا یک وظیفه و یک موفقیّت است. حضرت امیر می‎فرماید:

 

«اَحبّ العِبادِ اِلَی الله المُتَأسّی بِنَبیِّه وَالْمُقْتَصُّ لِاَثَرِهِ.»[٩]

 

محبوب‎ترین مردم و بندگان در نزد خداوند کسی است که پیروی از پیامبر نموده و ردّ پای او را بگیرد.

 

در لزوم اهمیّت و ارزش تأسّی و اقتدا به پیامبر اکرم، همین بس که قرآن می‎فرماید: «لَقَد کانَ لَکُمْ فِی رسول الله اُسْوَۀٌ حسنۀ.»[١٠]

 

به درستی که در زندگی و رفتار پیامبر خدا برای شما الگوی بسیار نیکوئی است.

 

اگر ما واقعاً پیامبر را الگوی دینی خود قرار دهیم، بسیار از کج‎فهمی‎ها و کم‎فهمی‎ها، افراط‎ها، تفریط‎ها و اختلافات در برداشت‎ها و رفتارهای مذهبی از بین می‎رود، چرا که ایشان معلّم نظری و عملی قرآن و اسلام بوده‎اند.

 

امّا شرط تأسّی و اقتدای به پیامبر اکرم چیست؟

 

اگر از رفتار، گفتار و عکس‎العمل‎های پیامبر حتّی در حدّ اطلاعات تاریخی به درستی مطلّع نباشیم، آیا می‎توانیم اقتدای درستی کنیم با تأسّی و پیرویمان هم دستخوش بازیچه بازی‎گردانان بیرونی و بازیگر درونی (نفس) می‎شود آیا برای دریافت بهتر از شیوه‎های تبلیغی، مدیریتی، تربیتی و سایر روش‎های پیامبر راهی جز مطالعه تاریخ آن زمان و اقوال و اعمال ایشان و سایر معصومین داریم. به راستی روش‎های جذب پیامبر چگونه بوده است و آیا برای همه اقشار یکسان بوده. پاسخ بسیاری از این سؤال‎های مشابه را باید با مطالعه سیره پیامبر بیابیم.

 

خلاصه باید قدر پیامبر اکرم(ص) را بدانیم و از خدا ممنون باشیم که ما را امّت این پیغمبر قرار داده است و ما را امّت انبیاء گذشته قرار نداد.

 

«الحَمدُلله الَّذِی جَعَلَنا مِنْ اُمَّۀِ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ یَجْعَلْنی مِنْ سائر الاُمَم.»

البته همه پیامبران سفرای الهی هستند و معصوم می‎باشند و وحی بر آنها نازل می‎شود ولی،

 

میان ماه من تا ماه گردون

 

تفاوت از زمین تا آسمان است

 

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری، گفت تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی.

 

در پایان این بحث اشاره‎ای کوتاه می‎کنیم به چند حدیث در عظمت رسول الله صلّی الله علیه و آله.

 

١ـ خداوند نور عقل را آفرید و به ١٠٠ قسمت تقسیم کرد، ٩٩ قسمت آن را به رسول اکرم بخشید و یک قسمت آن را به تمام عقلاء تقسیم کرد از این جهت به پیامبر اکرم می‎گویند: عقل کلّ، حالا شما حساب کنید خداوند عقل کل را برای هدایت ما فرستاده ما کجا قابلیّت ارسال چنین رسولی را داشتیم، ما در مقابل پیغمبر اکرم خاک هستیم و او ثریّا، خاک کجا، ثریّا کجا.

 

٢ـ روزی رسول اکرم فرمودند: علی جان خدا را فقط ٢ نفر شناخته است. من و تو. و تو را فقط ٢ نفر شناخته من و خدا. و مرا هم فقط ٢ نفر شناخته تو و خدا. این چه عظمتی است که عارف به رسول الله فقط خداست و علی ابن ابیطالب. الله اکبر ما چه می‎دانیم.

 

٣ـ از علی(ع) پرسیدند نظر شما راجع به رسول اکرم(ص) چیست؟ فرمود: «اَنَا عَبْدٌ مِنْ عبیدِ مُحمَّدٍ» من یک بنده‎ای هستم از بنده‎های حضرت محمّد. با توجه به اینکه علی(ع) نفس پیامبر(ص) است یعنی خداوند هر چه را که به رسول اکرم(ص) داده است عین آن فضیلت را به علی(ع) داده است.

 

جایی که عقاب پر بریزد

 

از پشه‌ی لاغری چه خیزد

 

 

٤ـ خداوند در شب معراج به رسول اکرم(ص) وحی کرد.

 

«لَوْلاک لَما خَلَقْتُ اْلاَفْلاک» ای حبیب ما ای رسول ما اگر تو نبودی من افلاک را خلق نمی‎کردم. این را بدان که فُلک و فَلَک و مُلک و مَلَک همه به طفیل وجود تو آفریده شده‎اند.

 

والسّلام

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[١] بحار ج ٤ ص ٢٤

 

[٢] نهج‎البلاغه خطبه ١٩٢

 

[٣] سوره انعام ١١

 

[٤] سوره نساء آیه ٦٤

 

[٥] بحار ج ١٦ ص ٣٩٥

 

[٦] (بحار ج ١٧، ص ١٩١)

 

[٧] (بحار ج٢٧ ص٨٦)

 

[٨] بحار ج ١٧ ص ١٣

 

[٩] نهج البلاغه خطبه ٢

 

[١٠] سوره ممتحنه آیه ٦

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

 

عباس ابوالحسنی

برچسب ها: نهج البلاغه امام علی شرح نامه ٣١ نهج البلاغه حضرت محمد


رهنمودهای امام حسن عسکری برای زنان
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 22:44 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

رهنمودهای امام حسن عسکری علیه السلام برای زنان

11

شخصیت زن در اسلام

پیش از اسلام در هیچ یک از جوامع بشری، زن عضوی مؤثر و شخصی مستقل محسوب نمی شد و کلمه زن مفهوم زبونی، خواری و بی خردی داشت و در ادبیات آنان، چه نظم و چه نثر سخن بسیار در ناشایستگی و تحقیر جنس زن یافت می شود که طرز تفکر و دیدگاه آنان را نسبت به زن نشان می دهد.

 

اما از روزی که آفتاب عالمتاب رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در افق جهان درخشید، نقش زن در جامعه کاملاً دگرگون شد و مردمانی که برای زن اهمیت قائل نبودند و او را موجودی پست و برای خدمتگزاری انسان شریف (مرد) به حساب می آوردند، در پرتو تعالیم اسلام، به عنوان انسانی دارای حقوق و شخصیت اجتماعی شناختند.

 

خداوند متعال نقش زن را به طور واضح مشخص کرد و او را همانند مرد عضو کامل جامعه و دارای جایگاه قانونی، شرعی و رسمی قرار داد.

 

زن و دختر که تا قبل از اسلام زنده به گور می شد و یا به عنوان سهم الارث به سایر ورثه منتقل می گردید، همانند مردان و پسران توانست از خویشان سببی و نسبی خود مانند پدر و مادر ارث ببرد.

 

گذشته از اینها، افکار زن به عنوان اندیشه های مستقل پذیرفته گردید و او توانست آزادانه تصمیم بگیرد و به انتخاب خود شوهر کند و دارای درآمد و مالکیت شخصی گردد و از مال و حقوق فردی و اجتماعی اش دفاع کند و حتی توانست به نفع یا ضرر دیگران شهادت بدهد و کارهای او در جامعه مورد احترام و دارای ارزش باشد. تعدی مردان نسبت به زنان نیز قابل تعقیب قانونی و دارای کیفر گردید.

 

خداوند متعال جایگاه زن را که تا قبل از اسلام به پایین ترین درجه رسیده بود و در بسیاری از ادیان و مذاهب در ردیف شیطان قرار داشت، آن چنان بالا برد که فرمود: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «هر کسی ـ مرد یا زن ـ کار شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن است، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات حقیقی می بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.»

 

در این آیه، ارزش تلاش و فعالیتهای معنوی برای زن، همانند مرد دارای نتایج ثمربخشی شمرده شده است؛ به طوری که می تواند با کوششهای شبانه روزی و گام نهادن در مسیر کمال و سعادت به درجات عالی انسانی در دنیا و آخرت برسد. معیار ارزش در نزد خداوند متعال زن یا مرد بودن نیست؛ بلکه تقوا، پارسایی و شایستگی است. به همین جهت، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله تکریم زنان و دختران را در سر لوحه برنامه هایش قرار داد و حقوق از دست رفته آنان را احیا کرد و بدون تردید تا به امروز هیچ مذهب و آیینی همانند اسلام از نقش زن و شخصیت او دفاع نکرده است.

 

آیا زیباتر از این سخن که زن می تواند همانند مرد و حتی بهتر از آنان به اوج برتری و فضیلت انسانی دست یابد، در جای دیگر به غیر از قرآن سراغ داریم که فرمود: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ»؛ «ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت گروهها و قبایل مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ؛ [البته اینها معیار امتیاز نیست و] فقط گرامی ترین شما در نزد خداوند متعال با تقواترین شماست.»

 

با توجه به ارزش و جایگاه اسلامی و معنوی زن در اسلام، برای او حقوق و تکالیفی است که مواردی از آن را در کلام امام حسن عسکری علیه السلام به نظاره می نشینیم و آموزه هایی را از مکتب پر بار آن پیشوای هدایت، در مورد بانوان به عزیزان خواننده تقدیم می کنیم.

 

سرور زنان

امام عسکری علیه السلام برای هدایت بیشتر بانوان مسلمان و ترغیب آنان به سوی کمال، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان اسوه بانوان عالم معرفی کرده و در فرازی از صلوات حضرتش که در سامراء بر عبدالله بن محمد عابد املاء فرمود، آن بانوی بانوان عالم را چنین ستوده است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةِ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ اَحِبَّائِکَ وَ اَصْفِیَائِکَ الَّتِیِ انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبُ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ اَوْلَادِهَا؛ پروردگارا! بر صدیقه، فاطمه پاک و محبوب دل حبیب و پیامبرت درود بفرست! همان بانویی که مادر دوستان و برگزیدگان توست. او را از میان دیگر بانوان برگزیدی و فضیلت دادی و بر زنان عالم برتری بخشیدی. خداوندا! تو خود انتقام آن بانوی گرامی را از کسانی که بر او ظلم روا داشته و حقش را سبک شمردند، بستان! بارالها! انتقام خون فرزندانش را نیز خودت بگیر!»

 

امام در ادامه، به جایگاه والای حضرت زهرا علیهاالسلام اشاره کرده و این گونه با خداوند نجوا کرده است.

 

«خدایا! همان طوری که حضرت زهرا علیهاالسلام را مادر پیشوایان هدایت و همسر صاحب لوا در ملأ اعلی قراردادی، پس بر او و مادرش خدیجه کبری درود فرست! درودی که با آن پدرش محمد صلی الله علیه و آله را گرامی داشته و چشمان فرزندانش را با آن روشن سازی و از سوی من در همین ساعت بهترین تحیت و سلام را به ایشان ابلاغ گردان!»

 

ارث زن

از مسائلی که امروزه در جامعه ما مطرح است و آن را به عنوان یکی از شبهات در ذهن بانوان مسلمان القاء می کنند، موضوع نصف بودن ارث زنان در اسلام می باشد. این پرسش در عصر اهل بیت علیهم السلام نیز مطرح بوده و از آن بزرگواران پرسیده می شد. اسحاق بن محمد نخعی می گوید: روزی ابوبکر فهفکی از امام عسکری علیه السلام پرسید: چرا زن بینوای ناتوان یک سهم در ارث می گیرد، امّا مرد دو سهم می گیرد؟ امام در پاسخ فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ عَلَیْهَا جِهَادٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا عَلَیْهَا مَعْقُلَةٌ إِنَّمَا ذَلِکَ عَلَی الرِّجَالِ؛ زن وظیفه ندارد به جهاد برود و نفقه بپردازد و دیه بدهد. همه اینها به عهده مردان است.»

 

بعد از شنیدن این پاسخ، به ذهنم خطور کرد که شنیده بودم ابن ابی العوجاء این شبهه را از امام صادق علیه السلام سؤال کرده بود و حضرت همین پاسخ را داده بود. در آن لحظه، امام عسکری علیه السلام از افکارم به من خبر داد و فرمود: «بلی، این همان پرسش ابن ابی العوجاء است و پاسخ همه ما امامان در مقابل پرسشهای واحد، یکی خواهد بود. برای آخرین ما همان جریان دارد که برای اولین ما و همه ما در علم و دانش مساوی هستیم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علی علیه السلام فضیلت خاص خود را دارند.»

 

ضرورت حجاب

دین مبین اسلام برای مصونیت جامعه و حفظ شأن زن و مرد دستور حجاب و پایداری بر عفت برای بانوان مسلمان داده است. حجاب بانوی مسلمان، آرامش روانی، تحکیم روابط خانواده، استواری جامعه و از همه مهم تر ارزش و احترام زن را در پی دارد. خداوند متعال در این باره به صراحت می فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ»؛ «چون از آنان (همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ) چیزی خواستید، از پشت حجاب از آنان بخواهید! این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزه تر است.»

 

آیه شریفه اختلاط زن و مرد نامحرم را موجب فساد و تباهی دانسته و رعایت حجاب در میان آنان را برای سالم سازی جامعه امری ضروری قلمداد می کند. در تفسیر الکاشف آمده است: «خداوند متعال در این آیه، حکمت حجاب را جلوگیری از فساد و فتنه اعلام می کند؛ زیرا اختلاط میان مرد و زن نامحرم سبب تحریک غریزه جنسی و فراهم آمدن مقدمات گناه است.»

 

حضرت عسکری علیه السلام با الهام از کلام وحی، بر ضرورت حفظ حجاب برای زنان مسلمان تأکید نموده است. شیخ صدوق می نویسد: محمد بن حسن صفار به آن حضرت نامه ای نوشت و در باره مردی که می خواهد بر علیه زنی نامحرم شهادت دهد، سؤال کرد که آیا آن مرد می تواند در حالی که زن پشت پرده است، بر علیه او شهادت دهد ـ البته صدای زن را می شنود و دو نفر شاهد عادل می گویند که این صدای فلان زن دختر فلانی است و تو را به شهادت می طلبد ـ یا اینکه از پشت پرده نمی شود و باید زن در مقابل مرد حاضر شود و مرد او را با چشم خود ببیند؟

 

امام عسکری علیه السلام در پاسخ نامه او چنین مرقوم فرمود: «تَتَنَقَّبُ وَ تَظْهَرُ لِلشُّهُودِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ زن نقاب می زند و [با رعایت حجاب کامل] در برابر شهود حضور می یابد ـ ان شاء الله.»

 

همچنان که از کلام آن حضرت پیداست، امام حتی در مواقع ضروری به رعایت حجاب زن تأکید داشته اند. شیخ مفید، بزرگ دانشمند جهان شیعه، در این باره می فرماید: «بر بانوی مسلمان لازم است در خانه اش مستور و ساکن شود و به جز ضرورت از خانه بیرون نیاید ... و شایسته نیست در معاملات با مردان مخاطبه کند و اگر ناچار شود، با صدای آهسته سخن بگوید و در مکالمه با ناز و کرشمه سخن نگوید و از خیره شدن به نامحرم خودداری کند؛ همان گونه که خداوند متعال به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش فرمود: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی»؛

 

«[با نامحرمان] به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید و در خانه های خود بمانید و همانند جاهلیت نخستین با زینت و آرایش در میان مردم ظاهر نشوید.»

 

ازدواج موقت

یکی از برنامه های رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سلامت جامعه، سنت حسنه ازدواج است. آن حضرت زنان را همانند مردان ترغیب به ازدواج فرموده و برای کسانی که توانایی ازدواج دائم را ندارند، ازدواج موقت پیشنهاد کرده است. بنابراین، یکی از حقوق بانوان در جامعه اسلامی انجام ازدواج موقت است.

 

حسن بن ظریف یکی از دوستان امام عسکری علیه السلام برای آن حضرت نامه نوشت و در باره ازدواج موقت با آن حضرت مشورت کرد. امام در پاسخ وی نوشت: «اِنَّمَا تُحْیِی سُنَّةً وَ تُمِیتُ بِدْعَةً فَلَا بَأْسَ؛ تو با این عمل سنتی را احیا می کنی و بدعتی را از بین می بری؛ عیبی ندارد.»

 

برای روشن شدن این موضوع، مقداری بحث را گسترش می دهیم و به شرح سخن امام که بیانگر یکی از دستورات قرآنی است و رهنمود شایسته ای برای مردان و زنان مسلمان است، می پردازیم:

 

ازدواج موقت که متعه نیز نامیده می شود، رابطه همسری را برای مدتی محدود و معین به وجود می آورد و هنگامی که مدت سپری شد یا مرد مدت را بخشید، بدون طلاق رشته همسری گسیخته می شود. این ازدواج، هیچ یک از احکام نکاح دائم را ندارد، مگر آنچه را که هنگام عقد شرط کرده باشند.

 

قرآن کریم در مورد حلال بودن این نوع ازدواج می فرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ»؛ «اگر با زنی ازدواج موقت کردید، واجب است مهرشان را به آنان بپردازید و بر شما گناهی نیست در آنچه پس از تعیین مهر با یکدیگر توافق کرده اید [که مدت عقد یا مهر را کم یا زیاد کنید].»

 

این نوع ازدواج که یکی از بهترین شیوه های پاسداری از عفت عمومی جامعه می باشد، بعد از آنکه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تشریع شد و در دوران خلیفه اول هم ادامه یافت، به وسیله خلیفه دوم منع گردید. بدیهی است که حکم قرآنی تنها با آیه قرآن نسخ می شود و زمامدار حکومت اسلامی هرگز نمی تواند در احکام قرآن دخالت کند و از اجرای آن جلوگیری نماید.

 

به این جهت، علی علیه السلام فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِ الْمُتْعَةِ مَا زَنَی إِلَّا شَقِیٌّ؛ اگر عمر از نکاح موقت منع نکرده بود، جز افراد بد سرشت زنا نمی کردند.»

 

و در تفسیر قرطبی به نقل از ابن عباس آمده است: «ازدواج موقت رحمتی بود از طرف خداوند متعال به بندگان خدا و امت اسلام، و اگر عمر آن را نهی نکرده بود، به غیر از مردمان شقی و بد سرشت کسی در پی زنا نمی رفت.»

 

بنابراین، منظور امام عسکری علیه السلام از احیای سنّت به وسیله ازدواج موقت، سنّت نبوی است و منظور ایشان از بدعت، بدعتی است که از طریق منع ازدواج موقت در زمان خلیفه دوم صورت گرفت.

موضوعات مرتبط: حضرت زهرا، امام عسکری

 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد