مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
حکومت حضرت مهدی مصداق آیه ۵۵ سوره نور
جمعه ششم مهر ۱۴۰۳ ساعت 5:41 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیا احادیث نشان داده اند که حکومت امام مهدی(ع) مصداق سوره نور، آیه ۵۵ است؟


پاسخ :

سوره نور، آیه ۵۵:

وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکونَ بِی شَیْٔاً وَ مَن کفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده می دهد که آنان را به یقین، جانشین روی زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را جانشینی روی زمین بخشید و دینی را که برای آنان پسندیده، عزیز و ارجمند خواهد ساخت و ترسِ آنان را به امنیّت و آرامش، مبدّل خواهد کرد، آن چنان که تنها مرا خواهند پرستید و چیزی را با من، شریک نخواهند ساخت. پس کسانی که بعد از این کفر ورزند، نافرمان اند.

۱. در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم که در باره معنای این آیه فرمود:

نَزَلَتْ فِی القائِمِ وَ أصحابِهِ.[۱]

مراد [از وعده ای که خداوند متعال در آیه داده]، زمان حکومت مهدی و یارانش است.

در «دعای افتتاح» می خوانیم:

اللّٰهُمَّ... اسْتَخْلِفْهُ فِی الأرضِ کَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذینَ مِن قَبلِهِ؛ مَکِّنْ لَهُ دینَهُ الَّذِی ارْتَضَیتَهُ لَهُ؛ أبْدِلْهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ أمناً یَعْبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیْئاً.[۲]

خداوندا!... او را در زمین، حکومت ببخش، چنان که به کسانی که پیش از او بودند، حکومت دادی. [خدایا!] دینی که مورد رضایت توست، برای او، پُرارج و منزلت گردان، هراسش را به امنیّت، مبدّل ساز، به گونه ای که خالصانه تو را عبادت کند.

۲. در روایت دیگری آمده است که جُندَب از پیامبر خدا(ع) در مورد «خوف» در آیه پرسید. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:

یا جُندَبُ! فی زَمَنِ کُلِّ واحِدٍ مِنهُم سُلطانٌ یَعتَرِیهِ وَ یُؤذِیهِ، فَإِذا عَجَّلَ اللّهُ خُروجَ قائِمِنا یَمْلأُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً.

ای جُندَب! در زمان هر یک از امامان، سلطانی هست که بدان امام، آزار و اذیّت می رساند. وقتی خداوند، ظهور قائم ما را برساند، جهان را پُر از قسط و عدل خواهد کرد، چنان که پُر از ظلم و ستم شده است.

سپس فرمود:

طُوبیٰ لِلصّابِرینَ فی غَیبَتِهِ! طوبیٰ لِلمُتَّقینَ عَلیٰ مَحَجَّتِهِم! اُولٰئکَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِه وَ قالَ: (ٱلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ)، و قالَ: (أُولٰئِكَ حِزْبُ ٱللهَِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ ٱللّهِ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ).[۳]

خوشا به حال آنانی که در دوران غیبت او شکیبایند! خوشا به حال کسانی که در مسیری که اهل بیت برای آنان ترسیم کرده اند، تقوا پیشه می کنند! اینان، همان کسانی هستند که خدا در کتاب خویش، آنان را توصیف کرده و فرموده است: (و کسانی که به غیب ایمان دارند) و فرموده: (اینان، همان حزب اللّه هستند و حزب اللّه، همان رستگاران اند).

۳. از امام سجّاد(ع) روایت شده که این آیه را قرائت نمود و فرمود:

هُم وَ اللّهِ شیعَتُنا أهلَ البَیتِ، یَفعَلُ اللّهُ ذٰلِکَ بِهِم عَلیٰ یَدَی رَجُلٍ مِنّا، وَ هُوَ مَهدِیُّ هٰذِهِ الاُمَّةِ، وَ هُوَ الَّذی قالَ رَسولُ اللّهِ(ص): ”لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّا یَومٌ واحِدٌ، لَطَوَّلَ اللّهُ ذٰلِکَ الیَومَ حَتَّیٰ یَلِیَ رَجُلٌ مِن عِترَتی، اسمُهُ اسمی، یَملَأُ الأرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً."[۴]

به خدا سوگند، آنان، شیعیان ما اهل بیت هستند. خداوند، این وعده را به دست مردی از ما برای آنان محقّق می سازد و او، «مهدی» این امّت است. او کسی است که پیامبر خدا(ص) [در باره او] فرمود: «اگر تنها یک روز به پایان دنیا باقی مانده باشد، خداوند، آن روز را چنان طولانی می گردانَد تا مردی از عترت من و هم نام من، بیاید که زمین را پُر از عدل و داد کند، چنان که پُر از ظلم و جور گشته است».

۴. در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده که در باره (وَ لَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) فرمود:

عُنِی بِه ظُهورُ القائِمِ(ع).[۵]

منظور از این آیه، ظهور قائم است.

۵. مرحوم طَبرِسی در ذیل آیه، از اهل بیت پیامبر(ع) این حدیث را نقل می کند که فرموده اند:

إنَّها فِی المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ.[۶]

این آیه در مورد مهدی آل محمّد است.

[۱]. الغیبة، نعمانی: ص۲۷۴.

[۲]. تهذیب الأحکام: ج۳ ص۱۱۱.

[۳]. کفایة الأثر: ص۶۰.

[۴]. مجمع البیان: ج۷ ص۲۳۹ ـ ۲۴۰.

[۵]. تأویل الآیات الظاهرة: ج۱ ص۳۶۹. در دیگر کتب حدیثی و تفسیری همچون الغیبة، طوسی: ص۱۷۷، تفسیر القمّی: ج۱ ص ۱۴، ینابیع المودّة: ج۳ ص۲۴۵، بر همین معنا تأکید شده است.

[۶]. مجمع البیان: ج۷ ص۲۳۹.


فلسفه بعثت در دعای ندبه
جمعه سی ام شهریور ۱۴۰۳ ساعت 5:28 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )
  1. موضوع

۲۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۸

روایت دعای ندبه از فلسفه بعثت پیامبر(ص)

روایت دعای ندبه از فلسفه بعثت پیامبر(ص)

خبرگزاری شبستان: از مهم‎ترین فلسفه‌های بعثت پیامبر اسلام(ص) زمینه‌سازی برای تحقق دین الهی و غلبه این دین بر سایر ادیان توسط فرزندشان امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه) است؛ از این رو امام صادق (ع) در دعای ندبه به معرفی برنامه امام عصر(عج) می پردازند.

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان نگاه به مبعث رسول گرامی اسلام(ص) از منظر دعای ندبه تحلیلی تازه‌تر نسبت به این رویداد مهم تاریخ بشریت را فرا روی ما خواهد گذاشت.

امام صادق (علیه‎السلام) در دعای ندبه سیر تاریخ بشریت را در راستای یک برنامه دقیق و منسجم و با محوریت ائمه(ع)، انبیا و اولیای الهی تا عصر ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه) معرفی می‌کنند. در این سیر، هر یک از انبیاء به ویژه رسولان اولوا العزم قسمتی از پازل این برنامه را تکمیل کردند. امام صادق (علیه‎السلام) در این دعا پس از آنکه برخی نعمات خداوند بر رسولان اولوا العزم را معرفی می‌کند، می فرمایند: «براى آنان وصى و جانشینى اختیار کردی، براى آنکه یکى بعد از دیگرى مستحفظ دین و نگهبان آیین و شریعت و حجّت بر بندگان تو باشد از مدّتى تا مدّت معین، قرار دادى تا آنکه حق از قرارگاه خود خارج نشود و اهل باطل غلبه نکنند.»

بر این اساس خداوند برنامه‌ای در پهنه عالم دارد که هر یک از انبیاء و اوصیای ایشان باید نگهبان آن باشند تا حق از جایگاه خود خارج نشود و باطل غلبه نیابد؛ از این رو بر اساس آیات قرآن یکی از مهم‌ترین برنامه‌های خداوند از ابتدا تا انتهای دنیا احقاق حق است که بناست توسط منجی موعود(عج) تحقق یابد؛ (قسمتی از دعای عهد). خداوند در آیه 82 سوره مبارکه یونس(ع) می‌فرماید: «وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِه‏ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون‏؛ و خدا با كلمات خود، حقّ را ثابت مى‏کند، هر چند بزهكاران را خوش نيايد.»

امام صادق (علیه‎السلام) زمانی که می‌خواهد این سیر را به عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) ارتباط دهد، می فرماید: «تا آنکه این امر به حبیب و برگزیده‌ات محمّد صلى اللَّه علیه و آله منتهى شد؛ إِلى أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ إِلى حَبیبِکَ وَ نَجیبِکَ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» و پس از آنکه برخی محبت‌ها و نعمات خداوند بر ایشان را بر می‌شمارد، وعده خداوند درباره غلبه دین خداوند در آخرالزمان بر تمام ادیان را معرفی می‌کند و می‌فرمایند: «وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دینَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ و به او پیروزى دینش را بر تمام ادیان عالم به رغم کراهت مشرکان وعده فرمودى»

این قسمت از دعای امام صادق(ع) اشاره به آیه 33 سوره مبارکه توبه یا آیه 9 سوره مبارکه صف دارد آنجا که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏؛ او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز کند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند».

سماعه در یک روایت از حضرت درباره همین آیه پرسید و امام (علیه‎السلام) فرمود: هنگامی که قائم خروج کند، هیچ مشرکی به خداوند عظیم باقی نمی‌ماند و نه کافری جز اینکه از خروج او کراهت دارد؛ إذا خَرَج القائمُ لَمْ يَبْقَ مُشْرِكٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا كَافِرٌ إِلَّا كَرِهَ‏ خُرُوجَهُ‏» (تفسير فرات الكوفي، ص481)

بنابراین می‌توان گفت یکی از مهم‎ترین فلسفه‌های بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) زمینه‌سازی برای تحقق دین الهی و غلبه این دین بر سایر ادیان توسط فرزندشان امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه) است؛ از این رو امام صادق (علیه‎السلام) در ادامه دعای ندبه به معرفی برنامه امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه) می‌پردازند.


تفسیر آیه محمدٌ رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم...
دوشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۹ ساعت 5:29 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

۲۸هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً 
۲۹مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً 
 
ترجمه:
۲۸ ـ او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز کند; و کافى است که خدا گواه این موضوع باشد! 
۲۹ ـ محمّد فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند; نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است; این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتى که جوانه هاى خود را خارج ساخته، و به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و زارعان را به شگفتى وا مى دارد; این براى آن است که کافران را به خشم آورد! (ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است. 
 
تفسیر:
در برابر دشمنان، سخت گیر و در برابر دوستان، مهربان!
در این دو آیه، که آخرین آیات سوره فتح است، به دو مسأله مهم دیگر در ارتباط با  فتح المبین  یعنى  صلح حدیبیه ، اشاره مى کند که یکى مربوط به عالم گیر شدن اسلام است، و دیگرى اوصاف یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ویژگى هاى آنان، و وعده الهى را نسبت به آنها بازگو مى کند.
نخست مى گوید:  او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان غالب گرداند، و کافى است که خدا شاهد و گواه این موضوع باشد  (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً).
این وعده ایست صریح و قاطع، از سوى خداوند قادر متعال، در رابطه با غلبه اسلام بر همه ادیان.
یعنى، اگر خداوند از طریق رؤیاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به شما خبر پیروزى داده، که با نهایت امنیت وارد  مسجد الحرام  مى شوید، و مراسم عمره را به جا مى آورید، بى آنکه کسى جرأت مزاحمت شما را داشته باشد، و نیز اگر خداوند بشارت  فتح قریب  (پیروزى خیبر) را مى دهد، تعجب نکنید، این آغاز حرکت است، سرانجام، اسلام عالم گیر مى شود و بر همه ادیان پیروز خواهد گشت.
چرا نشود، در حالى که محتواى دعوت رسول اللّه هدایت است  أَرْسَلَهُ بِالْهُدى  و آئین او حق است  وَ دِیْنِ الْحَقِّ ، و هر ناظر بى طرفى، مى تواند حقانیت آن را در آیات این قرآن، احکام فردى، اجتماعى، قضائى، و سیاسى اسلام، و همچنین تعلیمات اخلاقى و انسانى آن بنگرد، و از پیشگوئى هاى دقیق و صریحى که از آینده دارد و درست به وقوع مى پیوندد، ارتباط این پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به خدا به طور قطع دریابد.
آرى، منطق نیرومند اسلام، و محتواى غنى و پر بار آن، ایجاب مى کند: سرانجام ادیان شرک آلود را جاروب کند، ادیان آسمانى تحریف یافته را در برابر خود به خضوع وا دارد، و با جاذبه عمیق خود، دل ها را به سوى این آئین خالص جلب و جذب نماید.
در این که منظور از این پیروزى،  پیروزى منطقى  است یا  پیروزى نظامى ؟ در میان مفسران گفتگو است:
 جمعى  معتقدند: این پیروزى: تنها  پیروزى منطقى و استدلالى  است، و این امر حاصل شده است; چرا که اسلام از نظر قدرت منطق و استدلال، بر همه آئین هاى موجود برترى دارد.
در حالى که  جمعى دیگر ، پیروزى را به معنى  غلبه ظاهرى  و غلبه قدرت گرفته اند، و موارد استعمال این کلمه (یُظْهِرَ) نیز دلیل بر غلبه خارجى است، و به همین دلیل، مى توان گفت: علاوه بر مناطق بسیار وسیعى که امروز در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم در قلمرو اسلام قرار گرفته، و هم اکنون بیش از ۴٠ کشور اسلامى با جمعیتى حدود یک میلیارد نفر، زیر پرچم اسلام قرار دارند، زمانى فرا خواهد رسید که همه جهان، رسماً زیر این پرچم قرار مى گیرد، و این امر به وسیله قیام مهدى (ارواحنا فداه) تکمیل مى گردد، چنان که در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: لایَبْقى عَلى ظَهْرِ الاَرْضِ بَیْتُ مَدَر وَ لا وَبَر اِلاّ اَدْخَلَهُ اللّهُ کَلِمَةَ الاِسْلامِ:  در سراسر روى زمین، خانه اى از سنگ و گل، یا خیمه هائى از کرک و مو، باقى نمى ماند، مگر این که خداوند اسلام را در آن وارد مى کند !.(۱)
در این زمینه، بحث مشروحى ذیل آیه مشابه آن، آیه ۳۳ سوره  توبه  داشتیم.(۲)
این نکته نیز قابل توجه است که، بعضى تعبیر  الهُدى  را اشاره به استحکام  عقائد اسلامى  دانسته اند، در حالى که  دِیْنِ الْحَقِّ  را ناظر به حقانیت  فروع دین  مى دانند، ولى، دلیلى بر این تقسیم بندى نداریم و ظاهر این است که هدایت و حقانیت، هم در اصول است و هم در فروع.
در این که مرجع ضمیر در  لِیُظْهِرَهُ ،  اسلام  است یا  پیامبر (صلى الله علیه وآله)؟ مفسران دو احتمال داده اند، اما قرائن به خوبى نشان مى دهد که منظور همان دین حق است; چرا که هم از نظر جمله بندى نزدیک تر به ضمیر است، و هم پیروزى دین بر دین تناسب دارد، نه شخص بر دین.
آخرین سخن در مورد آیه، این که جمله  کَفى بِاللّهِ شَهِیْدا ، اشاره اى است به این واقعیت که این پیشگوئى، نیازى به هیچ شاهد و گواه ندارد، که شاهد و گواهش اللّه است، و رسالت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز نیاز به گواه دیگرى ندارد، که گواه آن نیز خدا است، و اگر  سهیل بن عمرو  و امثال او حاضر نشوند عنوان  رسول اللّه  بعد از نام محمّد(صلى الله علیه وآله) بنویسند،  عِرض خود مى برند، و زحمتى هم براى ما ندارند !
* * *
در آخرین آیه، ترسیم بسیار گویائى از اصحاب و یاران خاص پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و آنها که در خط او بودند از لسان  تورات  و  انجیل  بیان کرده، که هم افتخار و مباهاتى است براى آنها که در  حدیبیه  و مراحل دیگر، پایمردى به خرج دادند، و هم درس آموزنده اى است براى همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار.
در آغاز مى فرماید:  محمّد فرستاده خدا است  (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ).
خواه شب پره هائى همچون  سهیل بن عمرو  بپسندند یا نپسندند! و خود را از این آفتاب عالمتاب پنهان کنند یا نکنند! خدا گواهى به رسالت او داده، و همه آگاهان گواهى مى دهند.
سپس، به توصیف یارانش پرداخته، و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افکار و اعمال آنها را طى پنج صفت چنین بیان مى کند:  کسانى که با او هستند، در برابر کفار، شدید و محکم هستند  (وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ).
و در دومین وصف مى گوید:  اما در میان خود رحیم و مهربانند  (رُحَماءُ بَیْنَهُمْ).
آرى، آنها کانونى از عواطف و محبت نسبت به برادران و دوستان و هم کیشانند، و آتشى سخت و سوزان، و سدى محکم و پولادین، در مقابل دشمنان.
در حقیقت، عواطف آنها در این  مهر  و  قهر  خلاصه مى شود، اما نه جمع میان این دو در وجود آنها تضادى دارد، و نه قهر آنها در برابر دشمن، و مهر آنها در برابر دوست، سبب مى شود که از جاده حق و عدالت، قدمى بیرون نهند.
در سومین صفت که از اعمال آنها سخن مى گوید، مى افزاید:  پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى، و همواره به عبادت خدا مشغولند  (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً).
این تعبیر، عبادت و بندگى خدا را، که با دو رکن اصلیش  رکوع  و  سجود  ترسیم شده، به عنوان حالت دائمى و همیشگى آنها ذکر مى کند، عبادتى که که رمز تسلیم در برابر فرمان حق، و نفى کبر و خود خواهى و غرور، از وجود ایشان است.
در چهارمین توصیف، که از نیت پاک و خالص آنها بحث مى کند، مى فرماید:  آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند  (یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً).
نه براى تظاهر و ریا قدم بر مى دارند، و نه انتظار پاداش از خلق خدا دارند، بلکه چشمشان تنها به رضا و فضل او دوخته شده، و انگیزه حرکت آنها در تمام زندگى همین است و بس.
حتى تعبیر به  فضل ، نشان مى دهد که آنها به تقصیر خود معترفند، و اعمال خود را کمتر از آن مى دانند که پاداش الهى براى آن بطلبند، بلکه با تمام تلاش و کوشش، باز هم مى گویند: خداوندا! اگر فضل تو به یارى ما نیاید واى بر ما!
و در پنجمین و آخرین توصیف، از ظاهر آراسته و نورانى آنها بحث کرده مى گوید:  نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است  (سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ).(۳)
 سیما  در اصل به معنى علامت و هیئت است، خواه این علامت در صورت باشد، یا در جاى دیگر بدن، هر چند، در استعمالات روزمره فارسى، به نشانه هاى صورت و وضع ظاهرى چهره گفته مى شود.
به تعبیرى دیگر،  قیافه  آنها به خوبى نشان مى دهد که آنها انسان هائى خاضع در برابر خداوند، حق، قانون و عدالتند، نه تنها در صورت آنها، که در تمام وجود و زندگى آنان این علامت منعکس است.
گرچه بعضى از مفسران، آن را به اثر ظاهرى سجده در پیشانى، و یا اثر خاک در محل سجده گاه تفسیر کرده اند، ولى ظاهراً آیه مفهوم گسترده ترى دارد، که چهره این مردان الهى را به طور کامل ترسیم مى کند.
بعضى نیز گفته اند: این آیه، اشاره به سجده گاه آنها در قیامت است، که همچون ماه به هنگام بدر مى درخشد!
البته، ممکن است پیشانى آنها در قیامت چنین باشد، ولى آیه از وضع ظاهرى آنها در دنیا خبر مى دهد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نیز آمده که در تفسیر این جمله فرمود: هُوَ السَّهَرُ فِى الصَّلاةِ:  منظور بیدار ماندن در شب براى نماز است  (که آثارش در روز در چهره آنها نمایان است).(۴)
جمع میان این معانى کاملاً ممکن است.
به هر حال، قرآن بعد از بیان همه این اوصاف، مى افزاید:  این توصیف آنها (یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)) در تورات است  (ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ).
این حقیقتى است که از پیش گفته شده، و توصیفى است در یک کتاب بزرگ آسمانى، که از پیش از هزار سال قبل نازل شده است.
ولى، نباید فراموش کرد که تعبیر  وَ الَّذِیْنَ مَعَهُ  (آنها که با او هستند)، سخن از کسانى مى گوید، که در همه چیز با پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، در فکر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها کسانى که همزمان با او بودند، هر چند خطشان با او متفاوت بود.
سپس، به توصیف آنها در یک کتاب بزرگ دیگر آسمانى، یعنى  انجیل  پرداخته، چنین مى گوید:  توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است، و به قدرى نمو و رشد کرده و پر برکت شده، که زارعان را به شگفتى وا مى دارد  (وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ).(۵)
 شطأ  به معنى  جوانه  است، جوانه هائى که از پائین ساقه و کنار ریشه ها بیرون مى آید.
 آزَر  از ماده  موازره  به معنى معاونت است.
 اِسْتَغْلَظَ  از ماده  غلظت  به معنى سفت و محکم شدن است.
جمله  اسْتَوى عَلى سُوقِهِ  مفهومش این است، به حدى محکم شده که بر پاى خود ایستاده (توجه داشته باشید که  سوق  جمع  ساق  است).
تعبیر  یُعْجِبُ الزُّرّاعَ  یعنى به حدى از نمو سریع و جوانه هاى زیاد، و محصول وافر رسیده، که حتى کشاورزانى که پیوسته با این مسائل سر و کار دارند، در شگفتى فرو مى روند.
جالب این که: در توصیف دوم که در  انجیل  آمده نیز، پنج وصف عمده براى مؤمنان و یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) ذکر شده است (جوانه زدن ـ کمک کردن براى پرورش ـ محکم شدن ـ بر پاى خود ایستادن ـ نمو چشمگیر اعجاب انگیز).
در حقیقت، اوصافى که در  تورات  براى آنها ذکر شده، اوصافى است که ابعاد وجود آنها را از نظر عواطف، اهداف، اعمال و صورت ظاهر بیان مى کند، و اما اوصافى که در  انجیل  آمده، بیانگر حرکت و نمو و رشد آنها در جنبه هاى مختلف است (دقت کنید).
 
آرى، آنها انسان هائى هستند با صفات والا که آنى از  حرکت  باز نمى ایستند، همواره جوانه مى زنند، جوانه ها پرورش مى یابد و بارور مى شود.
همواره اسلام را با گفتار و اعمال خود در جهان نشر مى دهند، و روز به روز، خیل تازه اى بر جامعه اسلامى مى افزایند.
آرى، آنها هرگز از پاى نمى نشینند و دائماً رو به جلو حرکت مى کنند، در عین عابد بودن، مجاهدند، و در عین جهاد، عابدند، ظاهرى آراسته، باطنى پیراسته، عواطفى نیرومند، و نیاتى پاک دارند، در برابر دشمنان حق، مظهر خشم خدایند، و در برابر دوستان حق، نمایانگر لطف و رحمت او.
سپس در دنباله آیه مى افزاید: این اوصاف عالى، این نمو و رشد سریع، و این حرکت پر برکت، به همان اندازه که دوستان را به شوق و نشاط مى آورد، سبب خشم کفار مى شود،  این براى آن است که کافران را به خشم آورد  (لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ).(۶)
و در پایان آیه مى فرماید:  خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است  (وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً).
بدیهى است اوصافى که در آغاز آیه گفته شد، ایمان و عمل صالح در آن جمع بود، بنابراین تکرار این دو وصف، اشاره به تداوم آن است، یعنى خداوند این وعده را، تنها به آن گروه از یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) داده که در خط او باقى بمانند، و ایمان و عمل صالح را تداوم بخشند، و گرنه کسانى که یک روز در زمره دوستان و یاران او بودند، و روز دیگر از او جدا شدند و راهى بر خلاف آن را در پیش گرفتند، هرگز مشمول چنین وعده اى نیستند.
تعبیر به  مِنْهُم  (با توجه به این نکته که اصل در کلمه  مِنْ  در این گونه موارد، این است که براى  تبعیض  باشد، و ظاهر آیه نیز همین معنى را مى رساند) دلیل بر این است که یاران او به دو گروه تقسیم خواهند شد: گروهى به ایمان و عمل صالح ادامه مى دهند، و مشمول رحمت واسعه حق و اجر عظیم مى شوند، اما گروهى جدا شده، و از این فیض بزرگ محروم خواهند شد.
معلوم نیست چرا جمعى از مفسران اصرار دارند،  مِنْ  در  مِنْهُم  در آیه فوق را حتماً  بیانیه  بدانند، در حالى که به فرض مرتکب خلاف ظاهر شویم، و  مِنْ  را براى  بیان  بگیریم، قرائن عقلى که در اینجا وجود دارد را نمى توان کنار گذاشت; زیرا هیچ کس مدعى نیست یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) همه معصوم بودند، و در این صورت، احتمال عدم تداوم در خط ایمان و عمل صالح، در مورد هر یک از آنها مى رود، و با این حال، چگونه ممکن است خداوند وعده مغفرت و اجر عظیم را بدون قید و شرط به همه آنها دهد؟ اعم از این که راه ایمان و صلاح را بپیمایند، یا از نیمه راه بر گردند و منحرف شوند.
این نکته نیز قابل توجه است که، جمله  وَ الَّذِیْنَ مَعَهُ  (کسانى که با او هستند)، مفهومش، همنشین بودن و مصاحبت جسمانى با پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست; چرا که منافقین هم، داراى چنین مصاحبتى بودند، بلکه منظور از  مَعَهُ  به طور قطع، همراه بودن از نظر اصول ایمان و تقوا است.
بنابراین، ما هرگز نمى توانیم از آیه فوق، یک حکم کلى درباره همه معاصران و همنشینان پیامبر(صلى الله علیه وآله) استفاده کنیم.
* * *
 
نکته ها:
۱ ـ داستان تنزیه صحابه!
معروف در میان علماء و دانشمندان اهل سنت این است که: صحابه رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) داراى این امتیاز خاص بر افراد دیگر از امت هستند، که همگى پاک و پاکیزه اند، و از آلودگى ها به دورند، ما حق انتقاد از هیچ یک از آنها را نداریم، و بدگوئى از آنها مطلقاً ممنوع است، حتى به گفته بعضى، موجب کفر مى شود! و براى اثبات این مقصود، به آیاتى از قرآن مجید استناد کرده اند، از جمله آیه مورد بحث است که مى گوید:  خداوند به کسانى از آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند، وعده مغفرت و اجر عظیم داده است .
و همچنین آیه ۱٠٠ سوره  توبه  که بعد از ذکر عنوان  مهاجرین  و  انصار  مى گوید: رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ:  خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند .
ولى هر گاه خود را از پیش داورى ها تهى کنیم، قرائن روشنى در برابر ما وجود دارد که این عقیده مشهور را متزلزل مى سازد:
۱ ـ جمله  رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ  در سوره  توبه ، تنها مخصوص  مهاجران  و  انصار  نیست; زیرا در همان آیه، در کنار مهاجران و انصار  الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان  قرار گرفته، که شامل تمام کسانى است که تا دامنه قیامت به نیکى از آنها پیروى مى کنند.
بنابراین همان گونه که  تابعان  اگر یک روز در خط ایمان و احسان باشند، و روز دیگر در خط کفر و اسائه (بدى کردن) قرار گیرند، از زیر چتر رضایت الهى خارج مى شوند، عین همین مطلب درباره  صحابه  نیز مى آید; زیرا آنها را نیز در آخرین آیه سوره  فتح  مقید به ایمان و عمل صالح کرده، که اگر یک روز این عنوان از آنها سلب شود، از دائره رضایت الهى بیرون خواهند رفت.
و به تعبیر دیگر، تعبیر به  احسان ، هم در مورد  تابعان  است، و هم در مورد  متبوعان ، پس هر کدام از این دو،  خط احسان  را رها کنند، مشمول رضایت خدا نخواهند بود.
۲ ـ از روایات اسلامى، چنین استفاده مى شود که، اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) هر چند امتیاز مصاحبت آن بزرگوار را داشتند، ولى، کسانى که در دوران هاى بعد مى آیند و از ایمان راسخ و عمل صالح برخوردارند، از یک نظر از صحابه افضلند; چرا که آنها شاهد انواع معجزات بوده اند ولى، دیگران بدون مشاهده آنها، و با استفاده از دلائل دیگر، در همان راه گام نهاده اند.
چنان که در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که یارانش عرض کردند: نَحْنُ اِخْوانُکَ یا رَسُولَ اللّهِ؟! قالَ: لا، اَنْتُمْ اَصْحابِی، وَ اِخْوانِىَ الَّذِیْنَ یَأْتُونَ بَعْدِی، آمَنُوا بِی وَ لَمْ یَرَوْنِی، وَ قالَ: لِلْعامِلِ مِنْهُمْ اَجْرُ خَمْسِیْنَ مِنْکُمْ، قالُوا بَلْ مِنْهُمْ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: بَلْ مِنْکُمْ! رَدُّوها ثَلاْثًا، ثُمَّ قالَ: لِأَنَّکُمْ تَجِدُونَ عَلَى الْخَیْرِ أَعْواناً!:  آیا ما برادران توئیم اى رسول خدا؟! فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، برادران من کسانى هستند که بعد از من مى آیند و به من ایمان مى آورند، در حالى که مرا ندیده اند.
سپس افزود: افرادى از آنها که اهل عمل صالحند، اجر پنجاه نفر از شما را دارند! عرض کردند: پنجاه نفر از خودشان اى رسول خدا؟! فرمود: نه! پنجاه نفر از شما!! و سه بار آنها این سخن را تکرار کردند (و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نفى کرد) سپس فرمود: این به خاطر آن است که شما شرایطى در اختیار دارید که در کارهاى خیر یاریتان مى کند .(۷)
در  صحیح مسلم  نیز از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده که، روزى فرمود: وَدِدْتُ اَنّا قَدْ رَأَیْنا اِخْوانِنا:  دوست مى داشتم برادرانمان را مى دیدیم !.
قالُوا: أَ وَ لَسْنا اِخْوانَکَ یا رَسُولَ اللّهِ؟!:  گفتند: آیا ما برادران تو نیستیم اى رسول خدا ؟!
فرمود: اَنْتُمْ اَصْحابِی وَ اِخْوانُنَا الَّذِیْنَ لَمْ یَأْتُوا بَعْدُ:  شما اصحاب من هستید، اما برادران ما هنوز نیامده اند !!(۸)
عقل و منطق نیز همین را مى گوید که، دیگران که تحت پوشش تعلیمات مستمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در شب و روز نبوده اند، و در عین حال، همانند یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا بیش از آنها ایمان و عمل صالح داشته اند، برترند.
۳ ـ این سخن از نظر تاریخى نیز بسیار آسیب پذیر است; چرا که بعضى از صحابه را مى بینیم که بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و یا حتى در عصر خود او، راه خطا پیمودند.
ما چگونه مى توانیم کسانى را که آتشِ  جنگ جمل  را افروختند، و آن همه مسلمانان را به کشتن دادند، و بر روى خلیفه به حق پیامبر(صلى الله علیه وآله) شمشیر کشیدند، از گناه تبرئه کنیم؟!
یا کسانى که در  صفین  و  نهروان  اجتماع کردند، و سر به شورش در برابر وصى و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) و برگزیده مسلمین برداشتند، و خون هاى بى حساب ریختند، مشمول رضاى خدا بدانیم، و بگوئیم: گرد و غبار عصیان نیز بر دامان آنها ننشسته است؟!
و از این عجیب تر، عذر کسانى است که تمام این مخالفت ها را به عنوان این که آنها  مجتهد  بودند و مجتهد معذور است، توجیه مى کنند!
اگر بشود چنین گناهان عظیمى را به وسیله  اجتهاد  توجیه کرد، دیگر هیچ قاتلى را نمى توان ملامت نمود، و یا حدود الهى را درباره او اجرا کرد; چرا که ممکن است اجتهاد کرده باشد.
و به تعبیر دیگر، در میدان  جمل  یا  صفین  و یا  نهروان  دو گروه در مقابل هم ایستادند که قطعاً هر دو بر حق نبودند; چرا که جمع بین ضدین محال است، با این حال چگونه مى توان هر دو را مشمول رضاى خدا دانست، در حالى که مسأله، از مسائل پیچیده و مشکلى نبود که تشخیص آن ممکن نباشد؟ زیرا همه مى دانستند على(علیه السلام) یا بر طبق نص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا با انتخاب مسلمین، خلیفه بر حقِ او است، در عین حال بر روى او شمشیر کشیدند، این کار را چگونه مى توان از طریق اجتهاد توجیه کرد؟!
چرا شورش  اصحاب رده  را در زمان  ابوبکر ، از طریق اجتهاد توجیه نمى کنند؟ و رسماً آنها را مرتد مى شمرند؟ اما شورشیان  جمل  و  صفین  و  نهروان  را مبراى از هر گونه گناه مى دانند؟!
به هر حال، به نظر مى رسد: مسأله  تنزیه صحابه ، به طور مطلق، یک حکم سیاسى بوده، که گروهى بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى حفظ موقعیت خود، روى آن تکیه کردند، تا خود را از هر گونه انتقادى مصون و محفوظ دارند، و این مطلبى است که نه با حکم عقل سازگار است، و نه با تواریخ مسلم اسلامى، و شعرى است که ما را در قافیه خود گرفتار خواهد کرد.
چه بهتر، که ما در عین احترام به صحابه رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و کسانى که همواره در خط او بودند، معیار قضاوت درباره آنها را، اعمال و عقائدشان در طول زندگانیشان، از آغاز تا انجام قرار دهیم، همان معیارى که از قرآن استفاده کرده ایم، و همان معیارى که خود پیامبر(صلى الله علیه وآله)، یارانش را با آن مى سنجید.
* * *
۲ ـ محبت متقابل اسلامى
در روایات اسلامى که در تفسیر آیه اخیر، آمده است، تأکید فراوانى روى اصل  رُحَماءُ بَیْنَهُم  دیده مى شود.
از جمله، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
اَلْمُسْلِمُ اَخُو الْمُسْلِمِ، لایَظْلِمُهُ، وَ لایَخْذُلُهُ، وَ لایَخُونُهُ، وَ یَحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِیْنَ الاِجْتِهادُ فِى التَّواصُلِ، وَ التَّعاوُنُ عَلَى التَّعاطُفِ، وَ الْمُواساةُ لِأَهْلِ الْحاجَةِ، وَ تَعاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلى بَعْض، حَتّى تَکُونُوا کَما اَمَرَکُمُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: رُحَماءَ بَیْنَکُمْ، مُتِراحِمِیْنَ، مُغْتَمِّیْنَ لِما غابَ عَنْکُمْ مِنْ اَمْرِهِمْ، عَلى ما مَضى عَلَیْهِ مَعْشَرُ الاَنْصارِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله):  مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى کند، تنهایش نمى گذارد، تهدیدش نمى کند، و سزاوار است مسلمان در ارتباط، پیوند، تعاون، محبت و مواسات با نیازمندان کوشش کند، و نسبت به یکدیگر مهربان باشند، تا مطابق گفته خداوند  رُحَماء بَیْنَهُم  نسبت به یکدیگر با محبت رفتار کنید، و حتى در غیاب آنها نسبت به امور پنهانى آنها دلسوزى کنید، آن گونه که انصار در عصر رسول اللّه بودند .(۹)
ولى، عجیب است مسلمانان امروز، از رهنمودهاى مؤثر این آیه، و ویژگى هائى که براى مؤمنان راستین و یاران رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند، فاصله گرفته اند، گاه، آن چنان به جان هم مى افتند و کینه توزى و خونریزى مى کنند، که هرگز دشمنان اسلام آن چنان نکردند! گاه، با کفار آن چنان پیوند دوستى مى بندند، که گوئى برادرانى از یک اصل و نسبند.
نه خبرى از آن رکوع و سجود است، و نه آن نیات پاک و  ابتغاء فضل اللّه ، نه آثار سجود در چهره ها نمایان، و نه آن نمو و رشد و جوانه زدن و قوى شدن و روى پاى خود ایستادن.
و عجیب تر این که هر قدر از این اصول قرآنى فاصله گرفته ایم، به درد و رنج و ذلت و نکبت بیشترى گرفتار شده ایم، ولى، باز متوجه نیستیم، از کجا ضربه مى خوریم؟ باز  حمیت هاى جاهلیت  مانع اندیشه و تجدید نظر و بازگشت به قرآن است، خدایا ما را از این خواب عمیق و خطرناک بیدار کن!
* * *
خداوندا! به ما توفیقى مرحمت کن که ویژگى هاى اخلاقى یاران راستین پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب خالص او را ـ که در این آیات آمده است ـ در خود زنده کنیم.
بار الها! شدت، در مقابل دشمنان، محبت، در برابر دوستان، تسلیم، در برابر فرمان تو، توجه به عنایات خاص تو، تلاش و کوشش براى بارور ساختن جامعه اسلامى، و پیشرفت و گسترش آن را به ما عنایت فرما!
پروردگارا! از تو فتح مبینى مى خواهیم که جامعه اسلامى ما، در سایه آن به حرکت در آید، و در عصر و زمانى که نیاز به معنویت از هر وقت دیگر بیشتر است، تعلیمات این آئین حیات بخش را به مردم جهان عرضه کنیم، هر روز قلوب تازه اى را در تسخیر اسلام در آوریم، و کشور تازه اى از کشور دل ها را فتح نمائیم.
آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
پایان سوره فتح

 


۱ ـ تفسیر  مجمع البیان ، جلد ۵، صفحه ۲۵ ـ  قرطبى  نیز این روایت را با کمى تفاوت از پیغمبر۲ 
گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) ذیل آیه ۵۵ سوره  نور  آورده (جلد ۷، صفحه ۴۶۹۲).
۲ ـ جلد هفتم تفسیر  نمونه ، صفحه ۳۷۱.
۳ ـ  سِیماهُمْ  مبتدا و  فِی وُجُوهِهِمْ  خبر آن است و  مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ  یا بیان  سیما  است، یا حال است براى  سیما ، ولى بهتر این است که  من  را ابتدائیه بدانیم و معنى جمله چنین مى شود:  علامت آنها در صورتشان است و این علامت از اثر سجود است .
۴ ـ  من لایحضره الفقیه  و  روضة الواعظین  (مطابق نقل  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۷۸).
۵ ـ در این که جمله  وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ  جمله مستقلى است و توصیف جداگانه اى براى یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)، غیر از توصیفى که در  تورات  آمده، بیان مى کند، و یا عطف بر جمله  ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ  مى باشد به طورى که از هر دو توصیف در هر دو کتاب آسمانى خبر مى دهد، در میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر آیه این است که این دو توصیف، جداگانه در دو کتاب آسمانى بوده است، و لذا کلمه  مَثَل  تکرار شده، در حالى که اگر عطف بر یکدیگر بود، فصاحت ایجاب مى کرد که بگوید:  ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الاِنْجِیْل .
۶ ـ  لام  در جمله  لِیَغِیظَ  را بسیارى از مفسران  لام علت  گرفته اند، بنابراین مفهوم جمله چنین مى شود:  این پیشرفت و قوت و قدرت را خدا نصیب یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) کرد، تا کافران به خشم آیند .
۷ ـ تفسیر  روح البیان ، جلد ۹، صفحه ۶۱.
۸ ـ  صحیح مسلم ، جلد اول، کتاب الطهارة، حدیث ۳۹.
۹ ـ  اصول کافى ، جلد ۲، صفحه ۱۷۴، مطابق نقل  نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۷۷، حدیث ۹۱.


صراط در قرآن
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 0:8 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیا در قرآن به «پل صراط» اشاره شده است؟

پرسش

در قرآن، کلمه‌ای به معنای «پل صراط» نیامده و کلمۀ «صراط» نیز فقط به معنای راه آمده است، علت کاربرد بسیار کلمۀ «پل صراط» در میان مردم چیست؟ و چه ارتباطی بین صراط و پل صراط وجود دارد؟

پاسخ اجمالی

اگر چه لفظ "پل صراط" در قرآن نیامده، اما در برخی روایات، به این لفظ تصریح شده است؛ مثلاً امام صادق(ع) در تفسیر کلمۀ مرصاد، در آیۀ 14 سورۀ فجر، آن‌را پلی دانسته که از جهنم می‌گذرد.

جهت روشن شدن موضوع، مطالبی را در بارۀ کلمۀ صراط بیان می‌کنیم.

صراط به معنای راه است، و منظور از کلمۀ صراط مستقیم که در برخی آیات قرآن آمده، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این مسیر باشد، در آخرت نیز بر آن خواهد بود، و اگر کسی از این مسیر منحرف گردد و پایش بلغزد، در آن‌جا هم سقوط خواهد کرد.

شاهد کلام ما، روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است، ایشان می‌فرمایند: "صراط، یعنی طریق معرفت خداوند، که شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است و اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند".

معنای این جملۀ امام، آن است که این دو صراط با هم ارتباط دارند؛ یعنی هر کس در دنیا در صراط باشد، در آخرت از پل صراط به آسانی خواهد گذشت و در جهنم سقوط نمی‌کند. در واقع، پل صراط مطرح شده در روایات، بروز و ظهور همان پل صراط دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است و مردم مکلف هستند در این مسیر باشند.

پس اگر در روایات، از صراط که یکی از مواقف روز قیامت است، با تعابیری؛ مانند پل صراط، پل جهنم و... یاد شده است، صرفا برای آشنایی ذهن مردم با این مسئله و سهولت فهم آن است.

پاسخ تفصیلی

به عنوان مقدمه، باید گفت که کلمۀ صراط به معنای راه است و آن‌گاه که با کلمۀ مستقیم توصیف گردد، به معنای راه راست و مستقیم است.

در قرآن نیز در برخی آیات، کلمۀ "صراط مستقیم" به کار رفته است که در ذیل، به این آیات اشاره می‌شود:

  1. "خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن".[1]
  2. "به درستی که خداوند، پروردگار من و شما است. پس او را پرستش کنید، این‌راه مستقیم است".[2]
  3. "کسی که به خداوند تکیه کند، به راه مستقیم هدایت شده است".[3]
  4. "این راه مستقیم پروردگار تو است، به تحقیق ما نشانه‌ها را برای کسانی که متذکر می‌شوند، توضیح دادیم".[4]

در همۀ این آیات، مراد از صراط مستقیم، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این دنیا، در این مسیر قدم بردارد، در آخرت نیز در مسیر مستقیم و صراط مستقیم است؛ یعنی نتیجۀ اعمال صحیح خود را در دنیا، خواهد دید.

واضح است که مراد قرآن مجید از صراط مستقیم در این آیات، عمل کردن به مجموعۀ دستورات و احکام نورانی الاهی است که به منزلۀ بهترین راه و روش زندگی انسان‌ها در این جهان است، و عمل به این دستورات، مانند حرکت در جادۀ مستقیمی است که انسان را به هدایت می‌رساند.

به همین دلیل است که در بعضی روایات، از ائمه(ع)، به صراط مستقیم تعبیر شده است.[5]

امام صادق(ع) فرمود: "صراط؛ یعنی طریق معرفت خداوند، و شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است، اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود ؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند".[6]

هم‌چنین ایشان در مورد آیۀ 14 سورۀ فجر: "ان ربک لبالمرصاد"،[7] می‌فرماید: "مرصاد پلی است بر طریقی که از جهنم می‌گذرد و کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد، از آن نخواهد گذشت".[8]

البته این بیان امام صادق(ع) از قبیل بیان یکی از مصادیق مرصاد(کمین گاه) است؛ چرا که کمین‌گاه الاهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست، بلکه خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالمان است ...".[9]

بنابراین، "پل صراط" واقعیتی است که هم در قرآن مجید به آن اشاره شده[10] و هم در روایات، خصوصیات و ویژگی‌های آن بیان گردیده است.

در همین راستا، پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ثابت قدم‌ترین شما بر صراط(پل صراط)، کسی است که محبتش نسبت به اهل‌بیت من بیشتر است".[11]

 هم‌چنین در روایت آمده است: "بر روی جهنم پلی است که از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است".[12]

نکتۀ قابل توجه این است که پل صراط، یکی از مواقف روز قیامت است و در روایات، از آن با تعابیر مختلفی مانند پل، صراط، پل صراط، پل جهنم و ... یاد شده است. ولی منظور همۀ این روایات، این موقف است که به جهت آشنایی بیشتر اذهان سادۀ مردم، از آن به پل تعبیر شده است، نه این‌که مثل پل‌های این دنیا دارای پایه‌هایی باشد و راه گذشتن مردم و حیوانات و وسائل نقلیه باشد. مراد از پل و صراط در قرآن مجید و روایات؛ یعنی راه، مسیر، روش، مکتب و به عبارت دیگر، مردم باید بدانند که آن مکتب و طریقی که آنان‌را به سعادت حقیقی و ابدی می‌رساند، یک مکتب و راه و روش، با خصوصیات و ویژگی‌های خاص؛ یعنی دین پروردگار متعال(اسلام حقیقی) است و تنها، قدم گذاشتن در این‌راه است که موجب نجات و رستگاری است. از طرف دیگر، غفلت از معرفت واقعی به ویژگی‌ها و ظرایف و دقایق این‌راه، موجب انحراف از آن و افتادن در مسیر گمراهی است.

بنابراین، تفسیر، پل صراط، که در روایات برنده‌تر از "شمشیر" و باریک‌تر از "مو" توصیف شده است، راه بسیار دقیق و حساب شده‌ای است که خداوند در همین دنیا، نقطه شروع و ابتدای آن‌را قرار داده است و ادامۀ این‌راه به جهان آخرت متصل می‌شود؛ لذا کسانی که می‌خواهند از صراط و پل آن به راحتی عبور کنند، باید از هم اکنون و در همین دنیا مواظب باشند که در این مسیر بوده و از این مسیر خارج نشوند.

و به تعبیر دقیق‌تر، پل صراط در قیامت، بروز و ظهور همان پل صراط در دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است.


[1]. "اهدنا الصراط المستقیم". فاتحة الکتاب، 5.

[2]. "ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم". آل عمران، 51.

[3]. "و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم". آل عمران، 101.

[4]. "و هذا صراط ربک مستقیماً قد فصلنا الآیات لقوم یذّکّرون". انعام، 126.

[5]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 32، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.

[6]همان.

[7]. "زیرا پروردگارت به کمین­گاه است".

[8]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 66، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 458، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

[10]. علاوه بر آنچه ذکر شد، آیات 71و 72 سورۀ مریم: "و همۀ شما (بدون استثنا) وارد جهنم می‌شوید، این، امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان. سپس آنها را که تقوا، پیشه کردند از آن رهائى می‌بخشیم، و ظالمان را در حالی‌که (از ضعف و ذلت) به زانو در­آمده‏اند، در آن رها می‌کنیم "، می‌تواند اشاره‌ای به پل صراط داشته باشد. برای آگاهی بیشتر، نک: تفسیر نمونه، ج 13، ص 121-117.

[11]بحارالانوار، ج 8، ص 69.

[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 312، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.



کوثری باشیم نه تکاثری
شنبه پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 20:18 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی:

زندگی انسان باید «کوثری» باشد نه «تکاثری»/ اباحه‌گری؛ نتیجه آزادی تشریعی

گروه حوزه‌های علمیه: صاحب تفسیر تسنیم با بیان اینکه اهل تکاثر به دنبال برکت نیستند، تاکید کرد: برعکس این افراد، اهل کوثرند که هم دنبال برکت‌ و هم ماندگاری کارشان هستند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) آیت‎الله‌‎العظمی عبدالله جوادی آملی امروز ۲۳ مهر در درس تفسیر در مسجد اعظم با اشاره به آیه شریفه «مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» گفت: در آیات ابتدایی سوره زمر خداوند به تشریح صفات مشرکان و مومنان می‎پردازد؛ اینجا نیز خداوند به مقام علم اشاره دارد ولی بیان می‎کند که علمی نافع است که همراه با عمل باشد.

علم اصول دین؛ بالاترین علم

این مرجع تقلید افزود: عظمت علم از معلوم مشخص می‎شود و با اینکه علم اصول دین بالاترین علم است، ولی این بالاترین علم هم با عمل خود را نافع می‎سازد.
آیت‌الله جوادی آملی یادآورشد: خداوند در به کار بردن مثال‎های قرآنی گاهی از جنس انسان و گاهی حیوان و گاهی فرشتگان برای مثال زدن استفاده می‎کند ولی هر وقت که خداوند در خصوص غرایز مادی مثل غذا خوردن با انسان صحبت کند در کنارش حیوانات را مثال می‎زند ولی وقتی که می‎خواهد مباحث معنوی را مثال بزند، در کنار انسان، فرشتگان را مثال می‎زند.
بقای انسان در گرو علم و عمل صالح است

مفسر قرآن کریم، بقای انسان را با علم و بقای علم را با عمل صالح و خلوص دانست و گفت: هر کار و علمی که انسان داشته باشد اگر بخواهد که ماندگار باشد باید صبغه الهی داشته باشد.
وی گفت:  خداوند در «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»  شرطی را قرار داده است که همان عمل صالح و با اخلاص است؛ قطعا یک انسان با علم به عمل صالح با کسی که شب را به عشق خدا زنده نگاه می‎دارد و عبادت می‎کند، یکی نیستند.
این مرجع تقلید  بهره اصلی را در عملی دانست که همراه با تقوا و خدامحوری باشد و تاکید کرد: بهره داشتن از مادیات زمانی ارزشمند است که با حسنه همراه باشد و به همین دلیل است که همه کسانی که بهره‏‌مند هستند لزوما دارای حسنه نیستند.
در دعاها دنیا و آخرت را با هم بخواهیم

مفسر تفسیر تسنیم خاطرنشان کرد: خداوند در سوره بقره بیان کرده که عده‎ای هستند که در حج وقتی دعا می‎کنند فقط از خدا دنیا را می‎خواهند و عده دیگر آخرت و دنیا را و سعادت‎مند هم کسانی هستند که دنیا و آخرت را از خدا خواستند.
آیت‌الله جوادی آملی یادآور شد: انسان باید کوثری باشد تا تکاثری، زیرا کوثری‎ها هم با برکت هستند و هم ماندگار؛ ولی تکاثری‎ها به دنبال برکت نیستند و کارشان هم با برکت نمی‎شود مثل کسانی که عملی را انجام می‎دهند ولی با حسنه همراه نیست.
وی به هجرت به عنوان یکی از اعمال پرپاداش در نظام الهی اشاره کرد و گفت: وقتی کسی در کشوری است که نمی‎تواند حدود الهی را رعایت کند(غیر از ضرور) باید از آنجا هجرت کند زیرا صبر کرده است و این هجرت نوعی صبر است.
صابران مشمول صلوات خداوند هستند

وی افزود: صبر در عبادت، صبر بر گناه و صبر بر مصیبت از صبرهای عظیم هستند که صبر بر مصیبت شامل صلوات خداوند است زیرا صلوات خاصه خداوند برای انبیا و اولیا است و صلوات عام خداوند هم نصیب چنین افرادی می‎شود.
این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: در آیه قُلْ «یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ» خداوند خداوند به همین پاداش اشاره می‏‌کند.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر «بغیرحساب» بیان کرد: بغیر حساب در این جا منظور آن است که این افراد یا بدون حساب وارد جنت می‎شوند و اینکه این پاداش بی حساب و بسیار زیاد است.
وی گفت: خداوند در این آیات بیان می‎دارد که «قلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ؛ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ؛ قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیم»؛ در این آیات پیامبر بیان می‏‌دارند که من مامور شدم که خدا را عبادت کنم که اولا هم اخلاص داشته باشم و هم پیشگام باشم.
وی گفت:  لفظ اول‎المسلمین گاهی در بین پیامبران مطرح می‎شود که پیامبری چون حضرت موسی خود را اول مسلم امت خود معرفی کردند ولی پیامبر اکرم از همه مسلمین و انبیا و اولیا بالاتر است.
این مفسر قرآن بیان کرد: خداوند مسیر را مشخص کرده است و خود مهندس این مسیر عظیم است و به همین دلیل است که پیامبران را در این مسیر قرارداده است که انسان را هدایت کنند و کسی که خود را از این پیامبران و ائمه جدا کرد قطعا گمراه خواهد شد.

آزادی تشریعی منجر به اباحه‌گری می‌شود

وی با اشاره به آیه «لااکراه فی الدین» این آزادی را آزادی تکوینی دانست و گفت: این آزادی، آزادی تکوینی است و نه تشریعی، زیرا اگر تشریعی باشد، منجر به اباحی‌گری می‎شود.
آیت‌الله جوادی آملی در تشریح آیه «قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» گفت: عده‎ای به خاطر ترس از جهنم و شوق به بهشت عبادت می‎کنند که خداوند هم پاداش چیزی را که آرزو کردند  به آنها می‎دهد ولی بزرگان خدا را می‎خواهند که همه چیز در خدا هست و هر کسی که او را بخواهد به صدر و ذیل عالم دست می‌‏یابد.


دعاهای بی جواب
پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 11:41 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

دعاهای بی جواب!

136 بازدید 

تاریخ ارائه : 3/1/2015 8:39:00 AM

موضوع: علوم قرآنی

این که می گویند هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، حرفی کاملاً حساب شده و حکیمانه است. خداوند متعال بارها و با عبارات مختلف به انسان فرموده دعا کن که هر چه از من بخواهی به تو خواهم داد؛ اما این خواستن و دعا کردن باید بجا و به موقع باشد. دعا برای دنیا و در دنیاست و برای کسی است که معتقد باشد و از خدا بخواهد؛ اما اگر کسی خدا را قبول ندارد، یا در دعا کاهلی کند که وقت آن بگذرد، دیگر زمان خواستن نیست؛ آنگاه که جان به حنجره برسد، آنگاه که گرفتار عذاب قبر و برزخ بشویم، آنگاه که آتش جهنم را به چشم ببینیم، دیگر چه وقت درخواست و چه جای دعا کردن است؟!

در این یادداشت برخی از دعاها و درخواست های نا بجا که در قرآن بازگو شده است را برشمرده، توجه و دقت در آن ها را به خواننده محترم واگذار می کنیم:

1.اکنون می خواهیم توبه کنیم! اگر وقت توبه گذشته باشد، توبه فایده ندارد

الف) «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»؛[1]

براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى‏دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى‏رسد مى‏گوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه براى کسانى که در حال کفر از دنیا مى‏روند؛ اینهاکسانى هستند که عذاب دردناکى برایشان فراهم کرده‏ایم.

ب) «وَ جاوَزْنا بِبَني‏ إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين‏؛ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدين‏»؛[2]

و بنى اسرائيل را از دريا (ى احمر) عبور داديم و فرعون و سپاهيان او از روى ستم و تجاوز از پى آنان رفتند تا آنگاه كه غرق، او را فرا گرفت گفت: باور كردم كه معبودى نيست جز آن كس كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده اند و من از تسليم شدگانم؛ (به او گفته شد:) آيا اكنون (ايمان مى آورى) در حاليكه از پيش عصيان كردى و از فسادگران بودی؟!

2. مرگ ما را به تأخیر اندازید!

الف) «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين‏؛ وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون‏»؛[3]

و از آنچه به شما عطا كرده ايم انفاق كنيد پيش از آن كه مرگ به سراغ يكى از شما بيايد، پس او بگويد: پروردگارا! كاش مدّتى اندك به من مهلت مى دادى تا انفاق كنم و از صالحان گردم. و خداوند هرگز [مرگ] كسى را وقتى كه اجلش رسيده باشد به تأخير نمى اندازد; و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.

ب) «وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوال‏»؛[4]

و مردم را بيم ده از روزى كه عذاب به سوى آنان مى آيد; پس كسانى كه ستم كرده اند مى گويند: پروردگارا! ما را تا زمانى نزديك (كوتاه) مهلت ده تا دعوتت را اجابت كنيم و از رسولانت پيروى نماييم. آيا [شما طغيان نكرديد] و شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد مى كرديد كه هرگز براى شما زوالى نيست؟

3. ما را به دنیا برگردانید!

الف) «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون‏؛ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون‏»؛[5]

[كافران دست از كفر خود بر نمى دارند] تا وقتى كه مرگِ يكى از آنان فرا رسد، مى گويد: پروردگارا! مرا برگردانيد. شايد من در مورد آنچه ترك كرده ام كارى شايسته انجام دهم، نه چنين است; بى شك اين سخنى [بى حاصل] است كه او گوينده آن است، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند.

ب) «وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُون‏»؛[6]

و[صحنه دلخراشى را خواهى ديد] اگر ببينى وقتى كه اين مجرمان [منكر معاد] نزد پروردگار خود سرهايشان را به زيرافكنده اند [و مى گويند:]  پروردگارا! بينا و شنوا شديم، پس ما را [به دنيا] برگردان تا كار شايسته انجام دهيم كه ما حتماً به يقين رسيده ايم.

ج) «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون‏»؛[7]

آيا آنان جز در انتظار تحقّق يافتن [تهديدهاى] آنند؟ روزى كه آن [تهديدها] تحقّق يابد كسانى كه قبلا آن را فراموش كرده اند مى گويند: به راستى رسولان پروردگارمان حق را آوردند، پس آيا شفيعانى براى ما هست كه به سود ما شفاعت كنند يا برگردانده شويم تا غير از آنچه انجام مى داديم انجام دهيم؟ بى شك آنان [سرمايه فطرت] خود را از دست داده اند و آنچه به دروغ مى ساختند از دستشان رفته است.

4. ما را از جهنم نجات دهید!

الف) «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُون‏؛ قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون‏»؛[8]

پروردگارا! ما را از اين جا بيرون ببر، پس اگر [به گمراهی] برگشتيم حتماً ما ستمكار خواهيم بود. مى گويد: [اى سگان!] دور شويد و خوار در آن جا بمانيد و [در باره رفع عذاب] با من سخن مگوييد.

ب) «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُون‏؛ أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبين‏»؛[9]

[مى گويند:] پروردگارا! اين عذاب را از ما بردار; زيرا ما ايمان آورده ايم. اين تذكّر و بيدارى چه سودى براى آنان دارد؟ در حالى كه ايشان را رسولى روشنگر آمد.

آدرس آیات:

[1] . سوره نسا، آیه 18.

[2] . سوره یونس، آیه 90 و 91.

[3] . سوره منافقون، آیه 10 و 11.

[4] . سوره ابراهیم، آیه 44.

[5] . سوره مؤمنون، آیه 99 و 100.

[6] . سوره سجده، آیه 12.

[7] . سوره اعراف، آیه 53.

[8] . سوره مؤمنون، آیه 107 و 108.

[9] . سوره دخان، آیه 12 و 13

 

🔶منبع :پایگاه اندیشه وران حوزه

نویسنده : 


آیه 10 سوره منافقون
سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 13:4 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

تفسیر نور (محسن قرائتی)

وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ «10»

 

و از آنچه روزى شما كرده‌ايم انفاق كنيد پيش از آنكه مرگ به سراغ هر يك از شما آيد، پس (در آستانه رفتن) گويد: پروردگارا چرا (مرگ) مرا تا مدتى اندك به تأخير نيانداختى تا صدقه (و زكات) دهم و از صالحان گردم.

 

وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «11»

 

و هرگز خداوند مرگ كسى را كه اجلش فرارسيده، به تأخير نمى‌اندازد و خداوند به آنچه عمل مى‌كنيد آگاه است.

 

نکته ها

در آيه هفتم، منافقان مى‌گفتند: به ياران پيامبر كمك نكنيد تا دور او را خلوت كنند. شايد اين آيه براى خنثى كردن طرح آنان، به مؤمنان مى‌گويد: شما كه ايمان داريد به مؤمنان كمك كنيد تا دور حضرت خالى نشود.

 

اگر انسان، مرگ و قيامت را باور كند، خيلى راحت انفاق مى‌كند. قرآن، چندين بار براى ايجاد انگيزه انفاق، مسئله معاد و قيامت را مطرح كرده است، از جمله در سوره بقره آيه 254 مى‌فرمايد: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» از آنچه به شما داده‌ايم پيش از آن كه قيامت فرارسد كه دوستى و داد و ستد و شفاعتى در كار نيست، انفاق كنيد.

 

ابن عباس مى‌گويد: اين درخواستِ فرصت در لحظه مرگ، براى كسانى است كه زكات مال‌

 

جلد 10 - صفحه 64

 

خود را نداده‌اند يا مستطيع بوده، ولى حج انجام نداده‌اند. «1»

 

تقاضاى مهلت و بازگشت به دنيا پذيرفته نيست، نه در آستانه مرگ، كه آيه 100 سوره مؤمنون و اين آيه مى‌فرمايد و نه در قيامت كه دوزخيان مى‌گويد: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» «2»

 

امام باقر عليه السلام با استناد به آيه‌ «وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً»، فرمود: هر سال در شب قدر تمام امور تا شب قدر بعدى، ثبت و حتمى شده و نازل مى‌شود و تغيير و تأخيرى در آن صورت نمى‌دهد. «3»

 

پیام ها

1- براى دعوت مردم به كار خير، بسترسازى كنيد. أَنْفِقُوا ... مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ‌ (فرا رسيدن مرگ و نداشتن فرصت بازگشت و التماس براى تأخير مرگ را يادآورى كنيد).

 

2- آنچه داريم از خداست نه از خودمان. «رَزَقْناكُمْ»

 

3- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ» (با فرا رسيدن مرگ راه عمل بسته مى‌شود)

 

4- مرگ، بى‌خبر مى‌رسد و قابل تأخير نيست. يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ‌ ... لَوْ لا أَخَّرْتَنِي‌

 

5- ثروتمندانى كه در زمان حيات خود، اهل انفاق نبوده‌اند، به هنگام مرگ، تأسف بسيار خواهند خورد. رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي‌ ... فَأَصَّدَّقَ‌

 

6- نشانه شايستگى و صالح بودن، انفاق به محرومان است. «أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ»

 

«والحمد لله رب العالمين»

 

«1». تفسير نورالثقلين.

 

«2». مؤمنون، 107.

 

«3». تفسير نورالثقلين.

 

جلد 10 - صفحه 66

 

🔶🔶🔶

حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)

 

ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند :

لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.

کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، ... و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند.

مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از " ریز ریز " حساب گرفته میشوی !

اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : " جناره ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : " جنازه کجاست؟ ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو ‌را دفن کنند میگویند : " میت را نزدیک کنید ". تو را به اسم صدا نمیزنند.

پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :

1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره ! 

2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند

 3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !

و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : " آخرت ".

جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، ... از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز ... زندگی واقعی شروع شد.

و سؤال اینست : " برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ ". این حقیقتی است که جای تامل دارد.

حریص باش بر : " فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد ... ". شاید نجات یابی !

اگر به وسیله ی این متن برای یادآوری مردم همکاری نمودی ، إن شاء الله اثر این یادآوری را روز قیامت ، در میزان حسنات خود خواهی یافت.

" و ذكّر فإن الذكرى تنفعُ المؤمنين : و ( پیوسته ) پند ( و تذکر ) بده زیرا که بی گمان پند ( و تذکر ) مؤمنان را سود میبخشد ". 

چرا میت اگر به عقب برگشت داده شود " صدقه " را اختیار میکند؟ چنانچه خدا میفرماید :

" رب لولا أخرتني إلى أجل قريب ! فأصدق : پروردگارا ، اى كاش ( مرگ ) مرا مدت كمى به تاخير مى انداختى ، تا ( در راه تو ) صدقه بدهم ".

علما فرمودند : " صدقه را ذكر ننمود مگر به خاطر اثرات عظيم صدقه كه بعد از موتش مشاهده مینمايد ! ".

پس زیاد صدقه دهید چرا که مؤمن در روز محشر ، زیر سایه ی صدقه ی خود خواهد بود.

 

 یکی از بهترین صدقات جاریه که میتوانی همین حالا ، آری ، همین حالا انجام دهی اینست که این سخنان را با نیت خالص و جهت رضای الله ، پخش کنی چرا که هر کس بر آن عمل نموده و به نسلهای بعد تعلیم دهد إن شاءالله ، اجرش به تو خواهد رسید.


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد