مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
فلسفه نماز میت
چهارشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 8:50 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

🔴شفاعت و طلب آمرزش برای میت، دلیل تشریع نماز میت است.. 

فلسفه و دلیل خواندن نماز میت چیست؟ 

همان‌گونه احترام به مسلمان زنده واجب است، لازم است مرده او نیز مورد تکریم و احترام قرار گیرد؛ لذا در شرع اسلام احکامی؛ مانند غسل، کفن و دفن و خواندن نماز بر بدن او واجب شده است.
در ارتباط با فلسفه نماز میت، امام رضا(ع) می‌فرماید: «اگر کسی بپرسد؛ چرا مأموریم که بر مردگان خود نماز بخوانیم، گفته می‌‏شود؛ براى این‌که به درگاه خدا شفیع میت شویم و آمرزش او را از خداوند بخواهیم؛ زیرا که هیچ وقتى از اوقات، میت محتاج‌‏تر از لحظه پس از مرگ نیست که شفاعت شود و از براى او طلب مغفرت و آمرزش کنند».[1]
بنابر این، طلب آمرزش و دعا برای کسی که از دنیا، به سوی عالم برزخ و سرای آخرت راهی شده، دلیل تشریع نماز میت می‌باشد. از همین رو است که نمازگزاران پس از تکبیر سوم براى مردان و زنان مؤمن دعا کرده و بعد از تکبیر چهارم بویژه براى میّت دعا می‌کنند.
 
[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج ‏2، ص 113، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق



عواقب حزن
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:57 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی  سبک زندگی مربوط به فرد  خودشناسی و خودسازی 

حزن پسندیده

حزن پسندیده

تاریخ انتشار : 1397/8/30

بازدید : 46

منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 250

محزون بودن آدمی برای شقاوت احتمالی وی در شکم مادر، چگونگی صرف باقیمانده عمر با وجود وسوسه های شیطان، آینده نامعلوم و... از نمونه حزن های پسندیده است.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: خداوند کجاست؟ آن حضرت پاسخ فرمود:

«عِنْدَ الْمُنْکسَرةِ قُلُوبِهِمْ»[1]

در قلب ای شکسته.

چنین حزنی از برترین عبادات محسوب می شود.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«ما عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی مِثْلِ طُولِ الْحُزْنِ»[2]

خداوند ستایش نشده است به چیزی مانند طول حزن.

و قلبی که مملو از حزن باشد، معشوق ذات اقدس الهی است.

قال زین العباد علیه السلام:

«انّ اللَّهَ یحِبُّ کلَّ قَلْبٍ حَزینٍ»[3]

خداوند هر قلب حزینی را دوست دارد.

و لذا تنها صلاح انسان با ایمان در همان است.

قال الصادق علیه السلام:

«یصْبِحُ الْمُؤْمِنُ حَزیناً وَیمْسی حَزیناً وَلا یصْلِحُهُ الّا ذاک»[4]

مؤمن صبح را با حزن شروع می کند و شب را با حزن به سر می برد و جز این صلاح او نیست.

و او هر لحظه چشمان خود را با سرمه حزن معطر می کند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند به حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد که:

«اکحُلْ عَینَک بِمیلِ الْحُزْنِ اذا ضَحِک الْبَطَّالُونَ»[5]

چشم خود را به میل حزن سرمه بکش، زمانی که دلقکها تو را می خندانند.

و آن که در دنیا حزین و اندوهناک بر عصیانش باشد، خدای عزّوجلّ عظیم تر از آنست که حزن آخرت را به او بچشاند.

«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»[6]

بدانید که اولیاء خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار- جلد 73- صفحه 157.

[2] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 79.

[3] بحارالانوار- جلد 71- صفحه 38.

[4] بحارالانوار- جلد 82- صفححه 133.

[5] بحارالانوار- جلد 72- صفحه 71.

[6] يونس-

موضوعات مرتبط: اخلاق، حزن و اندوه

حزن پسندیده
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:40 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی سبک زندگی مربوط به فرد خودشناسی و خودسازی حزن پسندیده

 حزن پسندیده 

تاریخ انتشار : 1397/8/30 بازدید : 46 منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 250

محزون بودن آدمی برای شقاوت احتمالی وی در شکم مادر، چگونگی صرف باقیمانده عمر با وجود وسوسه های شیطان، آینده نامعلوم و... از نمونه حزن های پسندیده است.

 

از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: خداوند کجاست؟ آن حضرت پاسخ فرمود:

 

«عِنْدَ الْمُنْکسَرةِ قُلُوبِهِمْ»[1]

 

در قلب ای شکسته.

 

چنین حزنی از برترین عبادات محسوب می شود.

 

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

 

«ما عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی مِثْلِ طُولِ الْحُزْنِ»[2]

 

خداوند ستایش نشده است به چیزی مانند طول حزن.

 

و قلبی که مملو از حزن باشد، معشوق ذات اقدس الهی است.

 

قال زین العباد علیه السلام:

 

«انّ اللَّهَ یحِبُّ کلَّ قَلْبٍ حَزینٍ»[3]

 

خداوند هر قلب حزینی را دوست دارد.

 

و لذا تنها صلاح انسان با ایمان در همان است.

 

قال الصادق علیه السلام:

 

«یصْبِحُ الْمُؤْمِنُ حَزیناً وَیمْسی حَزیناً وَلا یصْلِحُهُ الّا ذاک»[4]

 

مؤمن صبح را با حزن شروع می کند و شب را با حزن به سر می برد و جز این صلاح او نیست.

 

و او هر لحظه چشمان خود را با سرمه حزن معطر می کند.

 

امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند به حضرت عیسی علیه السلام وحی فرستاد که:

 

«اکحُلْ عَینَک بِمیلِ الْحُزْنِ اذا ضَحِک الْبَطَّالُونَ»[5]

 

چشم خود را به میل حزن سرمه بکش، زمانی که دلقکها تو را می خندانند.

 

و آن که در دنیا حزین و اندوهناک بر عصیانش باشد، خدای عزّوجلّ عظیم تر از آنست که حزن آخرت را به او بچشاند.

 

«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»[6]

 

بدانید که اولیاء خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.

 

پی نوشت ها

 

[1] بحارالانوار- جلد 73- صفحه 157.

 

[2] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 79.

 

[3] بحارالانوار- جلد 71- صفحه 38.

 

[4] بحارالانوار- جلد 82- صفححه 133.

 

[5] بحارالانوار- جلد 72- صفحه 71.

 

[6] يونس- 62

موضوعات مرتبط: حزن و اندوه

منشإ حزن
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:39 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی سبک زندگی مربوط به فرد خودشناسی و خودسازی منشأ حزن

 منشأ حزن 

تاریخ انتشار : 1397/7/30 بازدید : 120 منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 241

هر چند منشاء اصلی حزن، درک ناصحیح آدمی از خلقت وی، و عدم تفهیم علت نزول بلا می باشد ولی موارد زیر را می توان به عنوان عوامل و علل منشعب از آن برشمرد.

 

1- حبّ دنیا

قال الصادق علیه السلام:

 

«الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیا تُورِثُ الغَمَّ وَالحُزْنَ، وَالزُّهْدُ فِی الدُّنیا راحَةُ الْقَلْبِ وَالْبَدَنِ»[1]

 

میل به دنیا موجب ناراحتی و حزن است و زهد در دنیا باعث راحتی قلب( فکر) و بدن می باشد.

 

هر قدر تعلّقات آدمی به دنیا قوی تر باشد، اندوه او، گاه از دست دادن نعمت بیشتر است. بنابراین کاسته شدن تعلّقات به کاسته شدن حزن کمک می نماید.

 

گویند: حاکمی بیمار شد، اطباء ناراحتی او را عصبی خواندند و علاج وی را پوشیدن پیراهن شخص بی غمی دانستند، حاکم چاره را آسان دید واز وزیرش خواست پیراهنش را به او بپوشاند، وزیر گفت: غم من از همه بیشتر است. مملکتی است و اداره آن به دستان من می باشد ولی اشخاص بی غم زیادند، من پیراهنی تهیه خواهم کرد، او سراغ فرمانده سپاه رفت، سپاهی نیز غم و غصه لشکر و آب و غذای آنها و علوفه اسبان را به عنوان غم های خود شمرد و دیگری را معرفی کرد. و همینطور هرکس خود را پرغم ترین می دانست و کسی دیگر را بی غم می شمرد تا به کدخدای ده رسید، او نیز چون دیگران به غم های خودش اشاره کرد و مسئولیت ده و حساب کشی از سرباز دولتی و دیگر مأموران حکومت را غم خود خواند. ولی گفت: شخصی را می شناسم که گاهی در بیابان نغمه بی غمی سر می دهد و خود را شادترین خلایق می داند و به بی غمی خود معترف است. وزیر خوشحال از شنیدن این خبر نزد او رفت و او را در حالی یافت که چنین نغمه بی غمی سر داده بود:

 

 

 

نغمه کبک بیابان و نسیم دل فغایش

 

هر طرف بینم گلی روئیده است از چپ وراست

 

 

 

گر برقصم یا بخندم یا بگرد خویش چرخم

 

یا زنم چهچهه مثال بلبلی کومست و شیداست

 

 

 

از برای من روا باشد چون غم هرگز ندارم

 

آنچه می خواهم مهیا از برای من در اینجاست

 

                                                                          

 

نه مرا قرض است که ترسم گریبانم بگیرد

 

نه زن و فرزند کاندر واقعش سوهان جانهاست

 

 

 

نه مرا خانه که ترسم بر سرم ویران نماید

 

نه اثاث خانه ای کوبینمش در دست یغماست

 

 

 

نه چراغی کو بترسم باد خاموشش نماید

 

نه نهالی کو شود خم تا ببینم باد اینجاست

 

 

 

نه مرا بر تن لباسی است تا بترسم پاره گردد

 

نه کلَه برسر، نه جوراب، نه کهنه کفش برپاست

 

 

 

آسمان روپوش و بالشت من سنگ است و بس

 

بستر من خاک نرم آتشین کوه و صحراست    

 

 

 

چون مرا بر دل علایق نیست زین رو غم ندارم              

 

حبّ دنیا هم غم امروز و هم فردای عقبی است

 

 

 

عمر سلطان و وزیر و کدخدا کوته نگردد

 

جز برای آنکه دائم در غم شب یا که فرداست

 

                                                                          

 

آورده اند که: چون این واقعه را برای حاکم بیان کردند، از منصب خویش استعفاء داد و صحّت و سلامتی خود را به حکومت و فرمانروائی نفروخت.

 

2- چشم و همچشمی

البته چشم و هم چشمی از مصادیق حبّ دنیا محسوب می شود و تنها برای تاثیر زیاد آن در ایجاد غم و غصه، جداگانه بیان شده است.

 

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

 

«مَنْ نَظَرَ الی ما فی ایدِی النّاسِ، طالَ حُزْنُهُ وَدامَ اسَفُهُ»[2]

 

کسی که به آنچه در دست دیگران است چشم بدوزد، حزن و ناراحتی او زیاد وتأسفش تداوم می یابد.

 

3- شهوت جنسی

علایق جنسی و شهوی در ایجاد غصّه موثرند، و چه بسا یک نگاه به نامحرم حزنی طویل بدنبال داشته باشد، چرا که نگاه آغازی است که پایان آن به دست ناظر نیست، و لذا چه بسا چنین عشقی به وصال نینجامد، و تنها یاد معشوق را در ذهن عاشق با چاقوی نمک آلود عشق حک نماید.

 

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

 

«رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزْناً طَویلًا»[3]

 

چه بسا شهوت یک لحظه موجب حزنی طویل شود.

 

4- ناتوانی از اعمال قدرت

قدرت انسان بسیار ضعیف و محدود است و همواره توان اعمال غضب و خشم خود را ندارد. این ناتوانی چه بسا موجب غم و اندوه شود.

 

قال علی علیه السلام:

 

«مَنْ غَضَبَ عَلی مَنْ لایقْدِرُ انْ یضُرَّهُ طالَ حُزْنُهُ وَعَذَّبَ نَفْسَهُ»[4]

 

کسی که خشم بگیرد به آن کس که توان آسیب رساندن به وی را ندارد، حزنش طویل شده و خویش را به عذاب افکنده است.

 

5- حسد

حسادت عامل اساسی برای ایجاد حزن است و حسود همیشه محزون است.

 

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:

 

«الْحَسُودُ کثیرُ الْحَسَراتِ»[5]

 

حسرت و اندوه حسود بسیار است.

 

و نیز فرموده است:

 

«ما رَأَیتُ ظالماً اشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحاسِدِ، نَفْسٌ دائِمٌ وَقَلْبٌ هائِمٌ وَحُزْنٌ لازِمٌ»[6]

 

ظالم مظلوم نمائی چون حسود ندیدم، وی را نفسی است بی حرکت، قلبی متحیر وحزنی ملازم و همراه.

 

امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند:

 

«لاراحَةَ لِحَسُودٍ»[7]

 

حسود راحتی ندارد.

 

6- برخی مکروهات

در ابواب مختلف فقه واخلاق، موارد ذیل به عنوان عوامل حزن مطرح شده اند:

 

1- نشسته عمامه پیچیدن، 2- ایستاده شلوار پوشیدن، 3- ناخن را به دندان گرفتن، 4- با دامن لباس صورت را خشکاندن، 5- ایستاده در آب بول کردن، 6- از میان گله گوسفند عبور نمودن، 7- محاسن را به دندان گرفتن و جویدن، 8- بازی با آلات تناسی خود، 9- استنجاء با دست راست، 10- تکیه به لِنگه در، 11- غذا خوردن با دست چپ، 12- راه رفتن میان قبور، 13- خنده در قبرستان، 14- راه رفتن وسط دو زن، 15- عبور از میان دو زن، 16- لباس پوشیده را دوختن، 17- ادرار در حمام، و.. .

 

7- نگرانی امام عصر عجل اللَّه تعالی و مؤمنین

گاهی منشاء حزن، ناراحتی پیشوای معصوم و یا مؤمنان است، این ناراحتیها و نگرانیها به مؤمنان دیگر سرایت کرده و موجب غم و اندوه آنها نیز می شود.

 

«جابر جعفی» می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: گاهی بدون اینکه مصیبتی بر من وارد شود محزون می شوم به طوری که اهل خانه حزن را از صورتم می خوانند؟

 

حضرت فرمودند: بلی خداوند مؤمنان را از گِل بهشت خلق نموده است و از نسیم خودش در روان آنها جاری نموده است. و لذا مؤمن برادر پدری و مادری مسلمان است واگر روحی از ارواح مؤمنان در شهری از شهرها متأثر شود و ضرری ببیند، او نیز محزون می شود چون از آنهاست.

 

پی نوشت ها

 

[1] بحارالانوار- جلد 78- صفحه 240.

 

[2] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 172.

 

[3] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 82.

 

[4] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 281.

 

[5] غرر الحكم.

 

[6] بحارالانوار- جلد 73- صفحه 256.

 

[7] بحارالانوار- جلد 73- صفحه 252

موضوعات مرتبط: حزن و اندوه

عوامل و زمینه های حزن و اندوه
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:38 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی سبک زندگی مربوط به خانواده و منزل تفریح و سرگرمی عوامل و زمینه های حزن و اندوه

 عوامل و زمینه های حزن و اندوه 

تاریخ انتشار : 1397/1/26 بازدید : 409 منبع : اکبری، محمود؛ غم و شادی در سیره معصومین علیهم السلام، ص: 199

عوامل و زمینه های حزن و اندوه بسیارند که به برخی از آنها اشاره می شود:

 

1- میل و رغبت بی اندازه به مظاهر دنیا

میل و رغبت بی اندازه به مظاهر دنیا، یکی از زمینه های حزن و اندوه است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

 

الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیا تُکثِّرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیا یرِیحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَن[1]

 

رغبت و میل افراطی به دنیا، غم و اندوه را زیاد می کند و زهد و بی رغبتی به دنیا، موجب راحتی قلب و بدن می شود.

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یغْنِی وَ أَمَلٍ لَا یدْرَک وَ رَجَاءٍ لَا ینَال[2]

 

هر کس دلش به دنیا تعلق داشته باشد به سه خصلت گرفتار می شود: اندوهی که از میان نرود، آرزویی که به آن نرسد و امیدی که به آن دست نیابد.

 

2- تنگدستی

یکی از عوامل حزن و اندوه، «تنگدستی و فقر» است.

 

امام علی علیه السلام فرمود:

 

إِنَّ الْفَقْرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفْسِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ جَالِبٌ لِلْهُمُومِ[3]

 

تنگدستی سبب خواری نفس و حیرانی عقل و جلب کننده اندوه هاست.

 

امّا با تدبیر باید کاری کرد تا چنین غم هایی را از خود دور نمود.

 

3- ثروت

برخلاف تصور بسیاری از مردم که ثروت عامل مطلق شادی می دانند در معارف اسلامی، ثروت نیز یکی از کانون های غصّه ساز به حساب آمده است.

 

امام علی علیه السلام فرمود:

 

الْقِنْیةُ أَحْزَان[4]

 

ثروت سبب اندوه هاست.

 

و در جمله دیگر فرمود:

 

الْقِنْیةُ ینْبُوعُ الْأَحْزَان[5]

 

مال، چشمه غم هاست.

 

4- حسادت

«حسادت و خودخوری» نیز یکی از عوامل غم و اندوه است. امام امام علی علیه السلام فرمود:

 

الَحَسُودُ کثیرُ الْحَسَراتِ مُتَضاعِفُ السَیئاتِ[6]

 

حسود، غم و اندوه اش فراوان و گناهانش دو برابر است.

 

حسود پیوسته مراقب دوستان خویش است همیشه پیروزی ها و موفقیت های آنان جان او را به لب می آورد و روحش را آزار می دهد و زندگی را در کامش تلخ می سازد.

 

4- تنبلی و کوتاهی در انجام وظیفه

یکی از عوامل حزن، کوتاهی و سهل انگاری در کارها و تصمیمات است. امام علی علیه السلام فرمود:

 

مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِی بِالْهَم[7]

 

کسی که از کار و کوشش، کوتاهی ورزد، گرفتار حزن و اندوه می شود.

 

چرا که پیامد کوتاهی و کم کاری، محرومیت از رسیدن به هدف ها است. امام علی علیه السلام فرمود:

 

اضاعَةُ الْفُرصَةِ غُصَّةٌ[8]

 

از دست دادن فرصت، اندوهی است گلوگیر.

 

5- بدهی و قرض گرفتن

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

 

إِیاکمْ وَ الدَّینَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَار[9]

 

بپرهیزید از قرض گرفتن؛ زیرا قرض گرفتن، غصه شب و ذلّت روز است.

 

6- ارتکاب گناه

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ یجِدْ مَا یکفِّرُهَا بِهِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْحُزْنِ فِی الدُّنْیا لِیکفِّرَهَا[10]

 

به درستی که عبد، زمانی که گناهش زیاد شود وعملی که بتواند گناهانش را بپوشاند نداشته باشد، خداوند او را در دنیا گرفتار حزن می کند تا گناهانش را بپوشاند.

 

در روایت دیگر از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند:

 

احدی از شیعیان ما مرتکب گناه نمی شود جز اینکه گرفتار غم و اندوه می گردد و در نتیجه، گناهانش از بین می رود.[11]

 

امام علی علیه السلام فرمود:

 

إِنَّ طَاعَةَ النَّفْسِ وَ مُتَابَعَةَ أَهْوِیتِهَا أُسُّ کلِّ مِحْنَةٍ وَ رَأْسُ کلِّ غَوَایةٍ[12]

 

به راستی اطاعت نفس و پیروی از هواهایش، اساس هر رنج و سرچشمه هر گمراهی است.

 

و در روایت دیگر فرمود:

 

کمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا[13]

 

چه بسا شهوت و هوسی که غم و غصه طولانی را درپی دارد.

 

7- چشم دوختن به امکانات دیگران

بسیارند افراد تنگ نظری که همیشه مراقب این و آن هستند و می گویند اینها چه دارند و آنها چه دارند. و مرتّبا وضع مادی خویش را با دیگران مقایسه می کنند و از کمبودهای مادی خود در این مقایسه، رنج می برند. هر چند آنها این امکانات را به بهای از دست دادن ارزش انسانی و شکست شخصیت خود به دست آورده باشند. این طرز تفکر، نشانه عدم رشد کافی و احساس حقارت درونی و کم همّتی می باشد.

 

کسی که در خود احساس شخصیت می کند به جای اینکه گرفتار چنین مقایسه زشتی شود، نیروی فکری و جسمانی خویش را در راه رشد و ترقی خویش به کار می گیرد و به خود می گوید: من از دیگران چیزی کمتر ندارم و دلیلی ندارد که نتوانم از آنها کمتر پیشرفت کنم، بنابراین، چرا چشم به مال و مقام آنها بدوزم.

 

قرآن کریم می فرماید:

 

لا تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ...[14]

 

هرگز چشم خود را به نعمت های (مادّی) که به گروه هایی از آنها (کفار) دادیم، میفکن.

 

بسیاری از افراد هستند که تا چشمشان به یک ساختمان آن چنانی می افتد، کناری می ایستند و آه می کشند که چرا من چنین ساختمانی ندارم! باید به او گفت: برو نزد صاحب آن ساختمان بنشین و درددل او را گوش کن، چه بسیار افرادی هستند که در ساختمان های مجلل و در کنار سفره های رنگین هستند، امّا لحظه ای آرامش ندارند و نمی توانند یک لقمه غذا را به راحتی بخورند.

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

 

مَنْ رَمَی بِبَصَرِهِ إِلَی مَا فِی یدَی غَیرِهِ کثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْ یشْفَ غَیظُه[15]

 

کسی که چشم به دارایی های دیگران بدوزد، همیشه اندوهگین و غمناک خواهد بود و هرگز آتش خشم از دل او فرو نمی نشیند.

 

و نیز فرمود:

 

مَنْ نَظَرَ إِلَی مَا فِی أَیدِی النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ[16]

 

کسی که به دارائی های دیگران چشم بدوزد، غم او طولانی خواهد شد.

 

 

 

برخیز و مخور غم جهان گذران

 

بنشین و دمی به شادمانی گذران

 

 

 

در طبع جهان اگر وفایی بودی

 

نوبت به تو خود نیامدی از دگران[17]

 

                                                                          

 

8- غم مصایب و حوادث ناگوار

گرچه به صورت طبیعی، انسان برای مصایب و ناملایمات زندگی، غمگین می شود، امّا آنچه مذموم است، بی تابی، جزع و فزع است. و اگر کسی به فواید و برکات این مصایب توجه کند، این مقدار بی تابی نمی کند.

 

مصایب و شکست ها، در عین دردناکی آنها، آموزنده اند و اگر به گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم که مصیبت ها و دشواری ها در حقیقت نقاط غفلت زندگی ما بوده اند. مصایب همچون علایم هشدار دهنده ای هستند که انسان را از خواب غفلت بیدار می کنند و او را متوجه رسالت الهی اش می کنند.

 

9- غم از دست دادن مال

یکی از غم های ناپسند، «غمِ از دست دادن مال و مقام، منافع و مظاهر دنیاست». امام علی علیه السلام فرمود:

 

الْفَقدُ احْزان[18]

 

محرومیت ها زمینه های غصّه ها هستند

 

گر چه به طور طبیعی در چنین شرایطی غم پدید می آید امّا انسان نباید به این محرومیت ها اعتناء کند. امام علی علیه السلام فرمود:

 

مَا فَاتَک مِنْهَا فَلَا تَأْسَ عَلَیهِ حَزَناً[19]

 

برای آنچه از دنیا از دست می دهی، تأسف مخور.

 

10- غمِ روزی

یکی از عوامل و زمینه های غم و اندوه «غم روزی» است، در حالی که خداوند متعال، روزی دهنده همه موجودات است و برای هر موجودی به اقتضای وجودش، روزی مناسبی قرار داده است.

 

فکر و اندوه سال آینده را بر فکر و اندوه امروز اضافه مکن، بنابراین، رسیدگی به مشکلات هر روز، برای آن روز کافی است، اگر سال آینده جزو عمرت باشد، خداوند هر روز تازه، روزی تازه می دهد و اگر از عمرت باقی نباشد، غم و اندوه سودی ندارد.

 

امام صادق علیه السلام مدّتی یکی از اهل مجلس خود را ندید، فرمود: فلانی کجاست؟ گفتند: علیل است. حضرت به عیادت او تشریف بردند و نزد وی نشستند، دیدند او در حال مردن است. حضرت به او فرمود:

 

أَحْسِنْ ظَنَّک بِاللّهِ

 

گمان خود را نسبت به خداوند نیکو گردان.

 

مرد گفت: گمانم به خدا نیکوست، ولی غم من برای دخترانم می باشد!

 

حضرت فرمود: «به آن خدایی که امید داری حسناتت را بپذیرد و گناهانت را ببخشد، برای اصلاح دخترانت به او امیدوار باش».[20]

 

11- وابستگی ها

می توان گفت هرگونه وابستگی، زمینه ساز غم و غصه است؛ همچون وابستگی به مال، مقام، فرزند، همسر.

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

 

الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیا تُکثِّرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ[21]

 

وابستگی به دنیا موجب حزن و اندوه می شود.

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیا تَعَلَّقَ مِنْهَا بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یفْنَی وَ أَمَلٍ لَا یدْرَک وَ رَجَاءٍ لَا ینَال[22]

 

هر کس به دنیا دل ببندد سه خصلت به او بیاویزد: اندوهی که پایان نپذیرد، آرزویی که به آن دست نیابد، امیدی که به آن نرسد.

 

و یکی از حکمت های بلایا این است که وابستگی ها از بین برود. قرآن کریم می فرماید:

 

لِکیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ...[23]

 

بلاها به خاطر این است که برای آنچه از شما فوت شده، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شده، وابسته و شادمان نباشید.

 

این دو جمله کوتاه، فلسفه مشکلات و گرفتاری ها را بیان می کند که شما وابسته و اسیر زرق و برق این جهان نشوید و آن را جاودانه نپندارید؛ زیرا دنیا امروز از آن تو است و فردا از آن غیر تو و برای کسی نمی ماند و راز اینکه اولیای خداوند حزنی ندارند، همین است که خود را از هر گونه وابستگی و اسارت، آزاد کرده اند. و با این بینش، می توان غم و غصّه های دنیوی را برطرف نمود.

 

یکی از محدّثان به نام «قتیبة بن سعید» می گوید: «وارد یکی از قبایل عرب شدم، صحرایی دیدم پر از شترانی که همه مرده بودند. در آنجا پیرزنی بود، پرسیدم این شتران از آنِ که بوده است؟ گفت: از آنِ پیرمردی که بالای آن بلندی نشسته و پشم می تابد، به سراغ او آمدم و گفتم: اینها همه از آنِ تو بوده؟ گفت به نام من بوده است! گفتم چه شد که به این روزگار افتاده اند؟ در جواب گفت: آن کس که داده بود از من گرفت. گفتم: ناراحت نیستی؟ گفت: نه! زیرا انسان در دنیا همواره هدف مصایب و محنت ها است. اگر این قضای الهی که اتفاق افتاد، رخ نمی داد، خوشحال نمی شدم؛ زیرا من تنها به رضای او راضیم و هر چه او خواسته است، همان را می پسندم».[24]

 

نقل شده است حاکمی برای سلطان وقت، ظرف بلوری گران قیمت به عنوان هدیه فرستاد، سلطان از آن ظرف خیلی خوشش آمد، به وزیرش گفت، این هدیه را چطور می بینی؟ او گفت: اگر از من می پرسی به کار شما نمی خورد. سلطان از این سخن، بدش آمد و گفت: عجب آدم بدسلیقه ای هستی چنین بلور نایابی را نمی پسندی؟ آن را در جای معینی قرار داد و مأموری برای نگهداری آن معین کرد.

 

وقتی مأمور رفته بود تا آن ظرف را به حضور سلطان بیاورد، دستش لغزید و آن ظرف افتاد و شکست. خبر به سلطان رسید و آن روز، برای سلطان روز عزا شد. در آن هنگام، وزیر وقت شناس گفت: روزی که من گفتم این ظرف به کار سلطان نمی خورد، امروز را می دیدم که این ظرف، روزی شکسته می شود، و دلی که به آن وابسته است نیز می شکند لذا خواستم شما از همان اوّل به آن دل نبندید تا وقتی که ظرف شکست، دل سلطان نشکند. آن وقت سلطان فهمید که عجب وزیر فهمیده، عاقل و دانشمندی دارد. [25]

 

12- خواب های آشفته

یکی از عوامل حزن، «خواب های آشفته و پریشان» است. شیطان برای غمگین ساختن مؤمنان از هر وسیله ای استفاده می کند. یکی از آنها صحنه های وحشتناک در عالم خواب و رؤیاست که موجب حزن اندوه او می شود. در این گونه موارد، دستور داده شده که مؤمنان با پناه بردن به ذات پاک خداوند و توکل بر او، این گونه القائات شیطانی را از خود دور کنند.[26]

 

13- نجوا در برابر دیگران

«نجوا» سخنان درگوشی در برابر دیگران است و این یک کار شیطانی است برای محزون ساختن مؤمنان. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

 

إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا...[27]

 

نجوا تنها از ناحیه شیطان است که می خواهد با آن، مؤمنان را غمگین سازد.

 

جمعی از یهود و منافقان در میان خودشان جدای از مؤمنان، نجوا می کردند و سخنان درگوشی می گفتند و گاه با چشم های خود، اشاره های ناراحت کننده ای به مؤمنان داشتند. مؤمنان هنگامی که این منظره را می دیدند گفتند ما فکر می کردیم خبر ناراحت کننده ای از بستگان و عزیزان ما که به جهاد رفته اند به آنها رسیده و آنها از آن سخن می گویند و این موجب غم آنها می شد. منافقان مرتّب از این شیوه برای غمگین کردن مؤمنان استفاده می کردند تا اینکه آیه فوق نازل شد.[28]

 

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

 

إِذَا کانَ الْقَوْمُ ثَلَاثَةً فَلَا یتَنَاجَی مِنْهُمُ اثْنَانِ دُونَ صَاحِبِهِمَا فَإِنَّ فِی ذَلِک مَا یحْزُنُه[29]

 

هنگامی که سه نفر باشید، دو نفر از شما جدای از شخص سوم، به نجوا نپردازد؛ چرا که این امر، نفر سوم را غمگین می سازد.

 

14- بلندپروازی

از موجبات غم و اندوه «بلندپروازی در مخارج زندگی» است که بسیاری از غم های مردم از این ناحیه است، با اینکه حقوق و درآمدشان در سطح پایین است، امّا زندگی خود را می خواهند به صورت اشرافی نشان بدهند و چون نمی توانند آن چنان که می خواهند زندگی کنند، همواره گرفتار غم و حزن می شوند، در حالی که تقدیر در معیشت، لازم است و باید زندگی را با درآمدها تنظیم کرد.

 

 

 

به دخل و خرج خود هر دم نظر کن

 

چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن

 

                                                                          

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یفْتَقِر[30]

 

تضمین می کنم کسی که در مخارج زندگی، جانب میانه روی را رعایت کند، فقیر نشود.

 

امام علی علیه السلام هنگام شهادتش به امام حسن علیه السلام فرمود:

 

اقْتَصِدْ یا بُنی! فی مَعیشَتِک[31]

 

در زندگی ات، میانه رو باش.

 

عوامل دیگری برای غم منفی وجود دارد که فهرست وار بدان اشاره می شود:

 

- یکنواختی زندگی و عدم تنوع.

 

- روگردانی از یاد خدا.

 

- نداشتن دوست و همراه و احساس تنهایی.

 

- مصایب و بلاها.

 

- آرزوها.

 

- بیکاری.

 

- حرص.

 

- عدم موفقیت.

 

- شکست های زندگی.

 

- مرض و بیماری.

 

- توهین و تحقیر.

 

- عدم قدردانی.

 

- طعنه و زخم زبان.

 

- کم محبتی یا بی توجهی پدر و مادر و سایر افرادی که توقع محبت می رود.

 

- دو دلی و تحیر و پیدا نکردن راه حل مشکلات زندگی.

 

- محدودیت های فردی و اجتماعی.

 

- عذاب وجدان.

 

- باورهای غلط مانند عقیده منفی به داشتن دختر.

 

پی نوشت ها

 

[1] . بحارالانوار، ج 70، ص 91؛ خصال، ح 1، 27.

 

[2] . همان، ص 24.

 

[3] . تصنيف غررالحكم، ص 365.

 

[4] . تصنيف غررالحكم، ص 369.

 

[5] . همان.

 

[6] . ميزان الحكمه، ج 2، ص 425. غرر الحكم ج 1 ص 392 جالب للهموم غررالحكم ج 4 ص 498.

 

[7] . نهج البلاغه، قصار 127.

 

[8] . همان، قصار 118.

 

[9] . من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 182.

 

[10] . بحارالانوار، ج 64، ص 235.

 

[11] . همان، ج 68، ص 199.

 

[12] . تصنيف غررالحكم، ص 237.

 

[13] . بحارالانوار، ج 75، ص 45.

 

[14] . حجر/ 88.

 

[15] . بحارالانوار، ج 70، ص 89؛ جامع السعادات، ج 2، ص 342. تفسير نمونه، ج 11، ص 135.

 

[16] . همان، ج 74، ص 174؛ ميزان الحكمه، ج 2، ص 392.

 

[17] . عمر خيام.

 

[18] . غرر الحكم ج 1 ص 28.

 

[19] . نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه 22.

 

[20] . منتهى الآمال، ص 715.

 

[21] . بحار الانوار، ج 70، ص 91.

 

[22] . بحارالانوار، ج 70، ص 91.

 

[23] . حديد/ 23.

 

[24] . تفسير نمونه، ج 23، ص 368.

 

[25] . شهيد دستغيب، داستانهاى پراكنده، ج 1، ص 89.

 

[26] . نورالثقلين، ج 5، ص 261، حديث 31 و 32. تفسير نمونه، ج 23، ص 436.

 

[27] . مجادله/ 10.

 

[28] . تفسير نمونه، ج 23، ص 430.

 

[29] . كافى، ج 2، ص 660.

 

[30] . ميزان الحكمه، ج 8، ص 138؛ بحارالانوار، ج 68، ص 346.

 

[31] . همان

موضوعات مرتبط: حزن و اندوه

نقش حزن و اندوه سازنده
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:37 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی سبک زندگی مربوط به خانواده و منزل تفریح و سرگرمی نقش حزن و غم سازنده

 نقش حزن و غم سازنده 

تاریخ انتشار : 1397/2/26 بازدید : 193 منبع : اکبری، محمود؛ غم و شادی در سیره معصومین علیهم السلام، ص: 280

«حزن و غم»، انعکاس ناخوشنودی انسان است از وضعیت نامناسب خود، چه در حزن های پسندیده و چه در حزن های ناپسند، امّا حزن های پسندیده فواید و برکاتی را در پی دارد که ذیلًا به برخی از آنها اشاره می شود:

 

1- پاکسازی درونی

حضرت داوود علیه السلام به پروردگار عرض کرد:

 

إِلَهِی أَمَرْتَنِی أَنْ أُطَهِّرَ وَجْهِی وَ بَدَنِی وَ رِجْلِی بِالْمَاءِ فَبِمَا ذَا أُطَهِّرُ لَک قَلْبِی قَالَ بِالْهُمُومِ وَ الْغُمُوم[1]

 

خداوندا! به من امر کردی تا صورت، بدن و پایم را با آب بشویم، پس با چه چیزی قلبم را بشویم؟ خداوند فرمود: به وسیله اندوه و حزن.

 

زیرا حزن، انسان را بر آن می دارد که همواره در حال خویش بیندیشد و از خویشتن راضی نباشد، به همین جهت می توان حزن را عاملی برای پاکسازی خود محسوب نمود. و شاید به همین جهت باشد که از ویژگی های متّقین و مؤمنین داشتن حزن و غم ذکر شده. امام صادق علیه السلام فرمود:

 

مؤمن دائما مبتلا به غم و اندوه می شود تا گناهان او از بین برود.[2]

 

همچنین فرمود:

 

إِنَّ الْمُؤْمِنَ یمْسِی وَ یصْبِحُ حَزِیناً وَ لَا یصْلُحُ لَهُ إِلَّا ذَلِک[3]

 

مؤمن شب و صبح محزون است واصلاح نمی کند (و به کمال نمی رساند) او را مگر حزن.

 

2- بیداری از غفلت ها

حزن، نقش خاصّی در بیداری از غفلت ها در انسان دارد و با اندیشه و فکر می توان به فکر جبران ضعف ها و کمبودها افتاد.

 

پی نوشت ها

 

[1] . بحار الانوار، ج 70، ص 157.

 

[2] . بحارالانوار، ج 76، ص 242.

 

[3] . همان، ج 69، ص 71

موضوعات مرتبط: حزن و اندوه

درمان حزن
دوشنبه نهم دی ۱۳۹۸ ساعت 17:36 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

سبک زندگی

  مباحث عملی سبک زندگی اسلامی - ایرانی  سبک زندگی مربوط به فرد  خودشناسی و خودسازی 

درمان حزن

درمان حزن

تاریخ انتشار : 1397/8/27

بازدید : 139

منبع : غضنفری، علی؛ اخلاق در قرآن و سنت حاوی یکصد مبحث اخلاقی، ج 2، ص: 247

راه علاج و درمان غم و اندوه این است که انسان به دنیا واقع بینانه تر بنگرد. اگر او دنیا را همان طور که هست ببیند، برای هیچ چیز دنیوی غصه نخواهد خورد.

نمونه های ذیل را می توان به عنوان راه علاج غم و اندوه مطرح کرد:

1- زهد

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«مَنْ زَهَّدَ فی الدُّنْیا هانَتْ عَلَیهِ الْمُصیباتُ»[1]

کسی که از دنیا اعراض کند، مصیبتها بر او سبک می شود.

حضرت امیر علیه السلام می فرماید: تمام زهد در دو کلمه قرآنی خلاصه شده است و آن اندوهناک نشدن بر از دست رفته ها و شاد نشدن بر به دست آمده ها است. و هرکه این دو را داشته باشد، تمام زهد را داراست.

«لِکیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ...»[2]

2- توجه به حکمت خلقت دنیا

دنیا دار بلا و امتحان و در این میان بشر مسافری است که لحظه ای چند، استراحتی شیرین و یا تلخ خواهد داشت و سپس به طرف مقصد اصلی خود به حرکت خویش ادامه می دهد، حصول این نگرش به دنیا موجب می شود ناملایمات آن آسان گردد و سختی های زندگی مادی قابل تحمّل و بلکه جذّاب شود.

قال علی علیه السلام:

«الَدَّهْرُ یوْمانِ، یوْمٌ لَک و یوْمٌ عَلَیک، فَانْ کانَ لَک فلا تَبْطَرْ وَانْ کانَ عَلَیک فَلا تَضْجَرْ»[3]

روزگار دو روز است، روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو، اگر به نفع تو بود شاد مشو و اگر به ضرر تو، ضجّه و ناله منما.

تلخی و شیرینی دنیا، دوقلوئی هستند که هرگز از هم جدا نمی شوند.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«مَعَ کلِّ فَرْحَةٍ، تَرْحَةٌ»[4]

با هر شادی، ناراحتی همراه است.

قال علی علیه السلام:

«کلُّ سُروُرٍ مُتَنَغِّضٌ»[5]

هر شادی به اضطرابی تبدیل می شود.

3- علم الیقین و عین الیقین

انسانی که به حقایق اشیاء، عالِم باشد و بلکه آنها را بعینه ببیند، تحمل اندوه برای او هموار می شود.

قال علی علیه السلام:

«نِعْمَ طارِدُ الْهُمُومِ الْیقینُ»[6]

یقین درمان خوبی برای زوال غصّه می باشد.

4- دقت در مفهوم قضا و قدر

هر چند آدمی در تمامی اعمال خود نسبتاً مختار است، و اراده به معنای خواستن [7] در اختیار اوست، امّا اگر چیزی مقدر گردید، پذیرش همان و رضایت قلبی به آن تنها راه دفع ضرر و یا رساندن آن به حداقل ممکن می باشد.

قال علی علیه السلام:

«نِعْمَ الطّارِدُ لِلْهَمِّ، الْاتّکالُ عَلَی الْقَدَرِ»[8]

اتکاء بر قضاء و قدر الهی، دافع خوبی برای غصّه و اندوه است.

و نیز امام صادق علیه السلام می فرماید:

«انْ کانَ کلُّ شَی ءٍ بِقَضاءٍ وَقَدَرٍ، فَالْحُزْنُ لِماذا؟»[9]

اگر هر چیزی به مقتضای قضاء و قدر پیش می آید، پس غصّه برای چه؟

پس اگر انسان خودش، مقدمات نزول بلائی را فراهم نمود و یا مباشرةً بلائی را بر خود هموار کرد، باید بداند غم و حزن او مشکل گشا نیست. او باید در آن حال با صبر، بلا را به نعمت تبدیل کند و همواره به فکر آینده ای بهتر باشد.

5- صبر

بلای مؤمن بسیار است و او به واسطه ایمانش در مقابل بلاها صابر است، پس صبر و بلا ملازم ایمانند، تحمل ایمان مؤمن، برای ابلیس سخت است و لذا بلاهای پی درپی پیش می آید. البته خداوند به مؤمن تحمل بلاها را عطا فرموده است، این موجب می شود مؤمن بالاتر رود.

قال الصادق علیه السلام:

«صابِرُوا عَلَی الْمَصائِبِ»[10]

بر بلاها صبر کنید.

اگر خداوند به مؤمن صبر مرحمت نمی کرد او با بلای زیاد و گرفتاری های بیشمارش چه می کرد؟

«لَوْ لا انَّ الصَّبْرَ خُلِقَ قَبْلَ الْبَلاءِ لَتَفَطَّرَ الْمُؤْمِنُ کماتَتَفَطَّرُ الْبَیضَةُ عَلَی الصَّفا»[11]

اگر قبل از بلا، صبر برای مؤمن آفریده نمی شد، مؤمن از غصّه واندوه بلاها چون تخم مرغ بر سنگ خارا می ترکید.

6- غصّه فردا را به امروز نیاوردن

هر زمانی ظرفی برای وقایع خاص خود است و لذا آنچه را که مربوط به آینده است، نباید به امروز انتقال داد.

قال علی علیه السلام:

«لاتَحْمِلْ هَمَّ یوْمِک الَّذی لَمْ یأتِک عَلی یوْمِک الَّذی قَدْ اتاک»[12]

غصّه فردائی که نیامده در امروز بر خودت تحمیل نکن.

7- ذکر

یاد خدا و ذکر نیز در دفع حزن می تواند اثر جدّی داشته باشد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«قَوْلُ «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ» فیها شِفاءٌ مِنْ تِسْعَةٍ وَتِسْعینَ داءً، ادْناهُمْ الْهَمُّ»[13]

ذکر حوقله، شفای 99 بیماری است که کمترین آنها غصّه می باشد.

8- داروهای دیگر

درمان های دیگری برای رفع حزن و یا دفع آن بیان شده است که از جمله آنها، شستشوی لباس، شستشوی سر با سدر، خوردن دوازده دانه کشمشش سیاه در هر روز و.. . نیز در اخبار و احادیث آمده است.

قال الصادق علیه السلام:

«مَنْ وَجَدَ هَمّاً فَلا یدْری ما هُوَ، فَلْیغْسِلْ رَأسَهُ»[14]

کسی که بر او غصّه ای عارض شد و ندانست از کجاست، سر خود را شستشو دهد.

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 171.

[2] نهج البلاغه- حكمت 431 به ترتيب فيض و 439 به ترتيب صبحى) حضرت به آيه 23 از سوره حديد اشاره نموده است.

[3] بحارالانوار- جلد 78- صفحه 20.

[4] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 164.

[5] غرر الحكم.

[6] بحارالانوار- جلد 77- صفحه 211.

[7] اراده به معناى خواستن، در اختيار انسان است ولى اراده به معناى توانستن، تحت قدرت خداى‏متعال مى‏باشد و قدرت بر انجام هر عملى را بايد او افاضه كند، هر چند آدمى با اختيار خود عملى را انجام مى‏دهد.

[8] غررالحكم.

[9] بحارالانوار- جلد 78- صفحه 190.

[10] اصول كافى- جلد 2- صفحه 92.

[11] همان مصدر.

[12] غرر الحكم.

[13] بحار الانوار- جلد 74- صفحه 88.

[14] بحارالانوار- جلد 76- صفحه 323

موضوعات مرتبط: حزن و اندوه

 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد