اخلاق خانوادگی در رفتار و گفتار حضرت علی علیه السلام
۱۳۹۲/۰۳/۰۶ - ۹۶۶ بازدید
چکیده
این نوشتار مجموعه ی کوچکی از رفتار و گفتار حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره ی اخلاق خانوادگی است که درآن ابتدا به اقتصاد و مدیریت منزل پرداخته شده و سپس به رفتار وگفتار ایشان دررابطه با همسر اشاره گردیده است.
چکیده
این نوشتار مجموعه ی کوچکی از رفتار و گفتار حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره ی اخلاق خانوادگی است که درآن ابتدا به اقتصاد و مدیریت منزل پرداخته شده و سپس به رفتار وگفتار ایشان دررابطه با همسر اشاره گردیده است.
کلمات کلیدی
اخلاق خانوادگی، همسرداری، کار در منزل.
مقدمه
اخلاق خانوادگی مبحثی است که بسیار کم به آن پرداخته می شود در حالیکه جایگاهی عالی ومهم دارد و می تواند گر ه گشای بسیاری ازمشکلات تربیتی و اخلاقی افراد خانواده به خصوص فرزندان باشد از آن جهت که والدین اولین الگو و معلّم فرزندان می باشند و فرزندان اخلاق و رفتار آن ها را الگوبرداری می کنند بنابراین والدین می توانند درآن ها بسیار تأثیرگذار باشند. طبیعی است تربیت نیکو واخلاق شایسته و اسلامی یکی از نیازهای واقعی است که هم اینک جامعه مذهبی ما به آن بسیار محتاج است.
در زمینه ی اخلاق خانوادگی بهترین الگو برای افراد ائمه اطهار علیهم السلام علی الخصوص امیرمؤمنان علی علیه السلام هستند که سعی گردیده است در اینجا نمونه ی کوچکی از آن به خواننده ی محترم ارائه گردد.
۱. اقتصاد خانواده
۱.۱. تامین هزینه زندگی
یکی از اصول مهم در مدیریت منزل، تامین هزینه ی زندگی است. مرد باید با کار و تلاش فراوان نیازهای اقتصادی خانواده را برطرف سازد تا سربار جامعه نگردند.حضرت امیرمومنان علی علیه السلام باکار و تلاش و حفرچاه و درختکاری و احداث باغ در منطقه ی ینبع در اطراف مدینه توانست سرمایه ی فراوانی بدست بیاورد؛ هزار برده آزاد کند و برای عمه ها و خاله های خود خانه بخرد و زنان و فرزندان خود را آبرومندانه اداره کند، که وصیت نامه ی حضرت به عنوان نامه ی ۲۴ نهج البلاغه در تاریخ ثبت گردیده است در آن دستور العمل اقتصادی برای اداره ی زنان و فرزندان خود تاکید می کند که درخت ها و زمین ها را نفروشند بلکه با درآمد سالانه ی آن نیازهای اقتصادی خانواده آن حضرت را برطرف سازند[۱].
۲.۱. تعدیل ومیانه روی در مصرف
اعتدال و میانه روی در هر کاری مقبول و پسندیده است ومیانه روی در در امر اقتصاد و خرج کردن درآمدهای خانواده می تواند راحتی و آسایش طولانی تری را برای خانواده به ارمغان بیاورد. دراهمیت اعتدال و میانه روی همین بس که حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام درلحظات پایان عمرگرانقدر خود به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام ، او را به میانه روی درزندگی سفارش می کند؛
حدثنا أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان فی شهر رمضان سنة تسع و أربعمائة... قال حدثنی الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، قالَ لمّا حَضَرَت وَالِدی الوَفَاة أَقبَلَ یُوصِی، فَقَالًَ هَذَا مَا أَوصَى بِهِ عَلی بنِ أبِی طَالِب أخُومُحَمَد رَسُولُ الله صَلََّى الله علیه و آله وَ ابنَ عَمِّهِ وَ صَاحِبِهِ ... وَ اقتَصِد یَا بُنَیَّ فِی مَعیشَتِک[۲]... .
ترجمه : ... این آن چیزی است که علی بن ابیطالب برادر رسول خدا وپسر عمویش و همنشینش وصیت می کند ... پسر جانم در زندگانى راه اعتدال و میانه روى را پیش گیر... .
حضرت امیر در جای دیگر در بیان اکتفا کردن به قدر ضرورت اینگونه اشاره می کنند؛ خطبةٌ لأمیر المؤمنین علی علیه السلام: ... مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَة[۳]... ترجمه: ...هر که به کفایت گذران زندگى بسنده کند آسایش خود راپا بر جا کرده است... .
گاهی حضرت امیر درمواقع بی پولی رویه ای بکار می بردند که معمولاً بسیاری از مردم آنگونه عمل نمی کنند آنهم صبر کردن تا زمانیکه پولی بدست ایشان برسد در حالیکه افراد معمولاً با قرض کردن ویا خرید نسیه مانند ایشان عمل نمی کنند، نمونه ای از عمل حضرت اینگونه نقل گردیده است؛
رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام اِجتَازَ بِقَصَّابٍ وَ عِندَهُ لَحمٌ سَمینٌ فَقَالَ یَا أَمیرَالمُؤمِنیِن هَذَا اللَّحم سَمینٌ اِشتَر مِنهُ فَقَالَ لَهُ لَیسَ الثَّمَن حَاضِرًا فَقَالَ أَنَا أَصبِرُ یَا أَمیرَالمُؤمِنینَ فَقَالَ لَهُ أَنَا أَصبَرُ عَنِ اللَّحمِ[۴]
ترجمه: روایت شده است روزی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام از مقابل قصابی عبور می کردند، قصاب به حضرت عرض می کند: ای امیرمؤمنان گوشت خوبی است از آن بخرید اما حضرت می فرمایند: پولی برای خرید ندارم قصاب عرض می کند من برای گرفتن پولش صبر می کنم. حضرت می فرمایند: من در برابر خوردن گشت صبر می کنم.
۳.۱. رابطه گناه و درآمد
خانواده ها سعی می کنند تا راهی برای افزایش درآمدهای خود پیدا کنند اما گاهی نیز مسائلی پیش می آید که باعث می شود درآمدخانوار کَم شود. این در حالی استکه معمولاً افراد دلیل این اتفاقات را نمی دانند اما حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام دلیل آن را وجود گناهان معرفی می کنند؛
قَالَ اَمیِرُالمُومِنین عَلی عَلیه السلام: ...تُوقُوا الذُّنُوبَ فَمَا مِن بَلیَّةٍ وَلانَقصِ رِزقٍ إِلّا بِذَنب ... قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ[۵]...
ترجمه: خود را از گناهان دور کنید زیرا هیچ بلا و هیچ کم شدن رزق و روزی نیست مگر بخاطر گناهان ... خداوند متعال می فرماید: هر مصیبتى به شما می رسد، به خاطر کارهایى است که کرده اید. و خدا بسیارى از گناهان را عفو مى کند[۶].
۲ . مدیریت خانه
در اینکه مدیریت منزل با چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد اما طبق فرموده ی حضرت امیر مدیریت منزل با مرد است؛
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَةٌ فَهُوَ مَلْعُونٌ [۷]ترجمه: هر کس که امورش را زنی بگرداند و مدیریت کند ملعون است.
طبیعی است مراد حضرت کسانی نیستند که کسی را غیر از همسر خود ندارند و خودشان بدلایل مختلف قادر به کسب درآمد ومدیریت منزل نمی باشند مانند افراد بیمار.
۳. در ارتباط با همسر
۱.۳. چگونگی رفتار با همسر
قرآن: وعاشروهنّ بالمعروف «نساء۱۸» ترجمه: با زنان به نیکویی زندگی کنید.
۱.۱.۳. روابط اجتماعی آنان
از آنجایی که مرد مسئولیت هدایت خانواده را به عهده دارد بنابراین باید مواظب رفت وآمدهای همسر خود نیز باشد تا مبادا در رفت و آمدهای خود دچار وسوسه های شیطان شده و از راه به در شود؛ حضرت امیر در یک دستور العمل اخلاقی، اجتماعی خطاب به فرزندش می نویسد:
ٍ وَاکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل[۸]
ترجمه آیتی: زنان را روى پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد، زیرا حجاب، زنان را بیش از هر چیز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نیست از این که کسى را که به او اطمینان ندارى به خانه در آورى. اگر توانى کارى کنى که جز تو را نشناسد چنان کن.
حضرت امیر درجایی دیگر مردانی را که در رفت وآمدهای اجتماعی زنان خود، مطیع آن ها هستند را سزاوار خشم وغضب خدا برمی شمرد و می فرماید؛
عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ فِی أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی النَّارِقِیلَ وَ مَا هِیَ قَالَ فِی الثِّیَابِ الرِّقَاقِ وَ الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرُسَاتِ وَ النِّیَاحَاتِ[۹]
هرکه در چهار چیز به حرف همسرش گوش کند خداوند به صورت اورا در آتش می فکند. پرسیدند آنها چیست؟ فرمودند: در پوشیدن لباس نازک در رفتن به حمام ها (زیرا رعایت عفت کلام و بدن را نمی کنند) در رفتن به عروسی(زیرا رعایت حجاب و جدایی زنان ومردان نمی شودعلاوه بر بدزبانی ها و چشم و هم چشمی ها و تفاخرهای بی جا) و نوحه خوانی ها (به طور کلی مرد باید مراقب رفت و آمدهای همسر خود باشد و او را از رفتن به مجالسی که زمینه ساز فساد و موجب وسوسه ی شیطان می باشد منع کند).
۲.۱.۳. پرهیز در روابط زن و مرد نامحرم
از دیدگاه حضرت امیرمؤمنان یکی از راههای سلامت جامعه رعایت فرهنگ پرهیز و حرمت نهادن به جایگاه ارزشی زن و مرد است که در خطبه ی ۸۰ نهج البلاغه چنین می فرمایند:
فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ[۱۰]
ترجمه آیتی: از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.
۳.۱.۳. غیرت ورزی
یکی از خصلت هایی که خداوند متعال در نهاد مردان به ودیعت گذارده است غیرت ورزیدن نسبت به ناموس و محارم خویش است که خودبخود جلوی بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی را می گیرد اما گاه می شود که این ویژگی در فرد بدلایل گوناگون ضعیف می شود، که حضرت امیر این افراد را اینگونه مورد سرزنش ولعن خود قرار می دهد.
فِی رِوَایَۀ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُوَافِینَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا یَغَارُ[۱۱]
ترجمه: ای اهل عراق شنیده ام که زن های شما در راه رفتن بامردها برخورد پیدا می کنند آیا خجالت نمی کشید خدا لعنت کند بی غیرت ها را.
۴.۱.۳. غیرت نابجا ممنوع
درست است که غیرت ورزیدن مطلوب است اما گاه خود بعنوان معضلی بزرگ جلوه می کند وآن زمانی است که در موضعی غیر از موضع خود بکار گرفته شود؛ حضرت امیر استفاده نابجا از غیرت را بعنوان خطر اینگونه مطرح می کنند؛
إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ[۱۲]ترجمه: امیرمومنان علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: بپرهیز از غیرت بی جا (و سختگیری نامعقول و احیاناً متهم کردن همسر) زیرا این کار زن پاکدامن را به آلودگی گرایش می دهد.
۵.۱.۳. محدوده ی اختیارات زن
یکی دیگر از روایای ارتباط با زن محدوده ی اختیارات و قدرت اعمال نظر زنان در زندگی است، این مطلب را می توان در قسمت مدیریت منزل هم ذکر کرد زیرا به نحوی اختیار داشتن زن و محدوده ی آن در نحوه ی مدیریت منزل بسیار تأثیرگذار خواهد بود. امیر مؤمنان محدوده ی اختیارات زن را اینگونه به فرزند خود گوشزد می نمایند؛
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ یَا بُنَیَّ إِذَا قَوِیتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُمَلِّکَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَافْعَلْ فَإِنَّهُ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَحْسَنُ لِحَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُکَ[۱۳]
حضرت امیر مومنان در سفارش خود به محمد حنفیه فرمودند: ... اگر بتوانی که زن را بیش از آنچه مربوط به خود اوست اختیار ندهی انجام ده چرا که این کار جمال زن را پیوسته و خاطرش را آسوده و حال اورا نیکو می کند همانا زن گل است نه کارفرما با او به هرحال مدارا کن و نیکو برخورد نما تا زندگی تو باصفا شود.
۶.۱.۳. خوش رویی با همسر
حضرت در ضمن بیاناتی که راجع به صفات ناپسند برخی زنان همانند تکبّر و خودپسندی ناشکری و بی صبری و مانند اینها ایراد نمود و توصیه فرمود که مراقب زن ها باشید تا به هلاکت نیفتند و سرپرستی خانواده را به آنان نسپارید و فرمودند:
فَدَارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُکَ[۱۴]ترجمه: با زن ها در هر حال مدارا کنید (سخنان تند وزشت برزبان نیاورید) شاید (در اثر این نیکویی شما) آنها کارهای خودرا اصلاح کنند.
۲.۳. کمک به همسر
برخی از مردان فکر می کنند چون در خارج از منزل مشغول کاروتلاشند وقتی به منزل می آیند دیگر نباید هیچ کاری را انجام دهند و خود را بسیار خسته نشان می دهند برخی دیگر نیز کار در منزل و کمک به همسر را زشت می شمرند و آن را عار وننگ می دانند اما سیره ی رفتاری حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام خلاف هردو دوسته فوق بوده است، ایشان با آن همه مشغله ای که در زمان حیات رسول گرامی اسلام داشتند (شرکت در جنگهای گوناگون، رفتن به مأموریت هایی که پیامبر اورا می فرستاد و ... ) اما با این حال در کارهای منزل کمک کار بی بی دوعالم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بودند نمونه هایی از آن ها اینگونه در تاریخ نقل شده است؛
الف) عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَحْتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ[۱۵]
امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت امیر علیه السلام هیزم تهیه می کرد و از چاه آب برای منزل می آوردو جاروب می کرد و حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز گندم را آرد می نمود و خمیر می کرد و نان می پخت.
(پس کار در منزل برای مرد عار نیست گرچه از نظر تقسیم کار به عهده ی زن است که کار منزل را بعهده گیرد).
ب) عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ مِنِّی وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَنْ أَمَرَ رَبِّی مَا مِنْ رَجُلٍ یُعِینُ امْرَأَتَهُ فِی بَیْتِهَا إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ- صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَ دَاوُدَ النَّبِیَّ وَ یَعْقُوبَ وَ عِیسَى علیهم السلام یَا عَلِیُّ مَنْ کَانَ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ فِی الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى اسْمَهُ فِی دِیوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ- وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِکُلِّ عِرْقٍ فِی جَسَدِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَیْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ عِیَادَةِ مَرِیضٍ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ یُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ یَکْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ یُوَجِّهُهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِینَارٍ یَتَصَدَّقُ عَلَى الْمَسَاکِینِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِیرٍ أَسَرَ فَأَعْتَقَهَا وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ یُعْطِی لِلْمَسَاکِینِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یَرَى مَکَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِیَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ یَا عَلِیُّ خِدْمَةُ الْعِیَالِ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ- وَ یُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِینِ وَ یَزِیدُ فِی الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ- یَا عَلِیُّ لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة[۱۶]
ترجمه: روایت است از امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود داخل شد بر ما رسول خدا صلی الله علیه وآله در حالى که فاطمه نشسته بود نزد دیک و من عدس در دیک می ریختم آن سرور فرمود یا ابو الحسن عرض کردم لبیک یا رسول اللَّه فرمود بشنو از من آنچه می گویم و نمی گویم مگر از امر پروردگار خود؛ نیست مردى که یارى کند زن خود را در خانه الا آنکه باشد او را بهر موئى که در بدن اوست عبادت یک ساله که روز آن روزه دار باشد و شب آن به قیام و بدهد او را خداى تعالى از ثواب، مثل آنچه داده است صابران را و داوود پیغمبر و یعقوب و عیسى علیهم السلام را، یا على هر که در خدمت عیال باشد در خانه و ننگ ندارد از آن بنویسد نام او را خداى تعالى در دیوان شهیدان و بنویسد خدا از براى وى به هر روزى و شبى ثواب هزار شهید و بنویسد از براى او به هر قدمى ثواب حجى و عمره ای و بدهد او را به هر رگى که در بدن اوست شهرى در بهشت، یا على یک ساعت در خدمت خانه بهتر است از عبادت هزار ساله و هزار حج و هزار عمره و بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و هزار جهاد و عیادت هزار بیمار و هزار جمعه و هزار جنازه و هزار گرسنه را سیر کردن و هزار برهنه را پوشیدن و هزار اسیر آوردن در راه خدا و بهتر است او را از هزار دینار صدقه دادن بر درویشان و بهتر است او را از خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن و از هزار اسیر که بخرد و آزاد گرداند آن را و بهتر است او را از هزار شتر که بدهد بدرویشان و بیرون نرود از دنیا تا آنکه ببیند جاى خود را در بهشت، یا على هر که ننگ ندارد از خدمت عیال داخل گرداند او را خدا در بهشت بی حساب، یا على خدمت عیال کفاره گناهان کبیره است و بازمی نشاند غضب پروردگار را و مهر حور العین است و زیاد می گرداند حسنات و درجات را، یا على خدمت نمی کند عیال را مگر صدیق یا شهید یا مردی که خدا خواهد برای وى خیر دنیا و آخرت را[۱۷]
۳.۳. تقسیم کار با همسر
یکی از عوامل سعادت و شادابی خانواده تقسیم کار و تعیین حدود و وظایف زن و شوهر است؛
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ، عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ تَقَاضَى عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ صلی الله علیه وآله إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْخِدْمَةِ فَقَضَى عَلَى فَاطِمَةَ بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ وَ قَضَى عَلَى عَلِیٍّ علیه السلام بِمَا خَلْفَهُ قَالَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ ص تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَال [۱۸]
ترجمه: امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:حضرت امیر با حضرت زهرا علیهماالسلام راجع به تقسیم کار از پیامبر نظر خواستند پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: کارهای تا دم درب خانه به عهده فاطمه و کارهای پشت درب خانه بر عهده ی علی باشد. حضرت زهرا فرمودند : از این تصمیمی که پیامبر گرفت و مرا از سروکار داشتن با مردها بی نیاز کرد آنقدر شادمان شدم که جز خدا کسی نمی داند.
۴.۳. عدالت بین همسران
درست است که تعدد زوجات یکی از راههای جدی مقابله با مفاسد اجتماعی است اما شرایط و مقررات خاص خودش را دارد که یکی از آنها عدالت رفتاری میان همسران است و قرآن کریم در این باره در آیه ی ۳ سوره ی نساء هشدار داده است که اگر نمی توانی رعایت عدالت کنی نباید چند زن اختیار کنی.حضرت امیرمومنان چون همسران متعدد داشتند عدالت را دقیقاً میان آنها رعایت می نمودند. هنگامی که شبی نوبت یکی از آنها بود حتی وضوی خود را هم در خانه ی او می گرفت یعنی عدالت رفتاری را حتی در وضو گرفتن نیز رعایت می فرمودند[۱۹].
۵.۳. هدیه برای خانواده
یکی از راههای مهم ایجاد عطوفت و مهربانی بین اعضای خانواده و جلب قلوب هدیه دادن است که حضرت امیر از این نکته مهم نیز غافل نبوده اند؛
قالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَطْرِفُوا أَهَالِیَکُمْ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْفَاکِهَةِ کَیْ یَفْرَحُوا بِالْجُمُعَة[۲۰]ِ ترجمه: برای اهل و عیال خود درهر روز جمعه مقداری میوه ی تازه بخرید تا از جمعه خوشنود شوند.(تا نسبت به شعایر اسلامی احترام کرده محبتشان به دین زیاد شود.)
نکات
۱- حضرت امیر نه تنها در زمان حیات خود به فکر درآمد خانواده خویش بودند بلکه با وصیت نامه ای در باره نخلستان ها منبع درآمدی را هم برای بعد از فوت خویش برای خانواده خود بجای گذاردند.
۲- گناهان انسان بر رزق و روزی او تاثیر دارند و باعث کم شدن آن می شوند.
۳- غیرت ورزی مردان یکی از راههای حفظ پاکدامنی زنان است اما باید توجه داشت که استفاده نابجا از غیرت اثرعکس بجا می گذارد و باعث آلودگی دامن زنان می شود.
۴- برای اصلاح رفتار زنان تندی و خشونت جایی ندارد اما حضرت می فرمایند مدارا و چشم پوشی از خطاهای آنان باعث اصلاح رفتار آنها خواهد شد.
۵- حضرت امیر با مشغله ی فراوان اجتماعی که داشتند در کار منزل به حضرت زهرا کمک می کردند.
کتابنامه
قرآن کریم
امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه،انتشارات دار الهجرة قم
کلینى، الکافی، ۸ جلد، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ ه.ش
حسن بن ابى الحسن دیلمى، إرشاد القلوب، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضى، ۱۴۱۲ ه.ق
دشتی محمد، امام علی و اخلاق اسلامی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین
شیخ صدوق، الخصال، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۳ ه.ق
شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۴ جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۳ ه.ق
شیخ مفید،أمالی المفید، وفات مؤلف: ۴۱۳ ه.ق ،ناشر: کنگره شیخ مفید
مجلسى، بحار الأنوار، ۱۱۰ جلد، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ ه.ق
۱۰. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ۱۸ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، ۱۴۰۸ ه.ق
۱۱. شعیری تاج الدین، جامع الاخبار، قرن ۶، زبان عربی، تعداد جلد ۱، انتشارات رضی، قم،۱۴۰۵ه.ق ، چاپ اول
۱۲. خویدکی شرف ادین، کاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، تعداد جلد ۱، ناشر کتابفروشی اسلامیة ، تهران، ۱۳۸۸ ه.ق ، چاپ اول
--------------------------------------------------------------------------------
[۱]- دشتی ،امام علی و اخلاق اسلامی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین ،ص۷۹
[۲]- شیخ مفید،أمالی المفید، وفات مؤلف: ۴۱۳ ق ،ناشر: کنگره شیخ مفید،ص۲۲۲
[۳]- ثقة الاسلام کلینى، الکافی، ۸ جلد، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجرى شمسى الکافی،ج۸/ص۱۸
[۴]- حسن بن ابى الحسن دیلمى، إرشاد القلوب، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضى، ۱۴۱۲ هجرى قمرى/ ج۱ ص ۱۱۹
[۵]- شیخ صدوق، الخصال، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۳ هجرى قمرى/ج۲ ص ۶۱۶
[۶]- شوری آیه ۳۰
[۷]- کافی ۵/۵۱۸(ثقة الاسلام کلینى، الکافی، ۸ جلد، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجرى شمسى)
[۸]- امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، ۱ جلد، انتشارات دار الهجره قم /نامه ۳۱
[۹]- علامه مجلسى، بحار الأنوار، ۱۱۰ جلد، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ هجرى قمرى / ج۱۰۰ ص ۲۴۲
[۱۰]- امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، ۱ جلد، انتشارات دار الهجره قم /خطبه ۸۰
[۱۱]- علامه مجلسى، بحار الأنوار، ۱۱۰ جلد، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ هجرى قمرى / ج۷۶ ص ۱۱۵
[۱۲]- امام على بن ابى طالب علیه السلام، نهج البلاغه، ۱ جلد، انتشارات دار الهجره قم / نامه ۳۱
[۱۳]- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۴ جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۳ هجرى قمرى/ ج۳ ص۵۵۶
[۱۴]- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۴ جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۳ هجرى قمرى/ ج۳ ص۵۵۶
[۱۵]- ثقة الاسلام کلینى، الکافی، ۸ جلد، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجرى شمسى /ج۵ ص ۸۶
[۱۶]- تاج الدین شعیرى، جامع الأخبار، قرن ششم ، زبان: عربى ، تعداد جلد: ۱ ، انتشارات رضى ، قم ، سال چاپ: ۱۴۰۵ ق ،چاپ: اول ص ۱۰۲
[۱۷]- شرف الدین خویدکى ، کاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، ،تعداد جلد: ۱، ناشر: کتاب فروشى اسلامیه ، تهران ، ۱۳۸۸ ق ،چاپ: اول ص ۱۰۵
[۱۸]- محدث نورى، مستدرک الوسائل، ۱۸ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، ۱۴۰۸ هجرى قمرى/ج ۱۳ ص ۴۸
[۱۹]- دشتی/ امام علی و اخلاق اسلامی /موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین/ص۳۰۴
[۲۰]- علامه مجلسى، بحار الأنوار، ۱۱۰ جلد، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ هجرى قمرى/ج۱۰۱ ص ۷۳
محمدجواد رحمانی
جلوه های رفتاری امام علی در خانواده
امام علي
قدس آنلاین:خانواده در پرتو عشق مستحکم می شود و باید با همان عشق اداره شود وگرنه اداره زندگی با قوانین و مقررات خشک و سرد زندگی را به جهنمی سوزان تبدیل می کند. پس سعی کنید به یکدیگر عشق بورزید و از معنویات مخصوصاًّ حضور در محافل ذکر و یاد خدا که آرامش بخش دل و روح است فاصله نگیرید.
رکن اصلی جامعه خانواده است و ریشه همه سعادت ها و موفقیت ها ایمان به خداست؛ بنابراین خانواده ای که بر مبنای ایمان به خدا تشکیل شده باشد خانواده ای اصیل و موفق است.
خانواده ها باید بدانند که برای رسیدن به کمالات معنوی و مصون ماندن از آسیب ها و نابهنجاری های اخلاقی نیازمند پشتیبانی هستند و چه پشتیبانی بهتر از خدا؟ و چه مأمنی بهتر از مجالس خدایی؟
خانواده و مسجد
خانواده کوچک ترین واحد اجتماع و در عین حال مهم ترین عامل تعیین کننده نظام اجتماعی است. عوامل انگیزشی و رفتاری گوناگونی بر قدرت و پایداری خانواده و اعضای آن تأثیرگذار است و مسجد و محافل مذهبی از مهم ترین این عوامل است.
خانواده هایی که اهل مسجد هستند علاوه بر جایگاه ویژه در نزد خداوند مورد احترام مردم هم هستند و این پایگاه اجتماعی موجب می شود که به الگوهای اخلاقی تبدیل شوند و سرپیچی از قوانین اجتماعی و اصول اخلاقی برایشان بسیار دشوار گردد.
اگر فضای حاکم بر خانه و خانواده به سوی ارزش های واهی و دور از معنویات پیش رود، خانواده دچار بحران می شود.فضای حاکم بر خانواده های اهل مسجد معمولا معنوی است چون آنها با عبادت و یاد خدا همراه اند و همین بعث استحکام و پایدارشان می شود.
اقامه نماز در مسجد روح قدسی و معنوی دوچندانی را به نمازگزاران می بخشد و همراه شدن با جماعت، مهرورزی و محبت نسبت به یکدیگر را در آنان تقویت می کند.
چه قدر زیباست که همه افراد خانواده در مسجد حضور پیدا کنند و یار و یاور یکدیگر در کسب فضایل اخلاقی و فیوضات معنوی باشند.
خانواده هایی که اهل مسجدند، به انجام فرایض دینی بیشتر مقیدند و از همان ابتدا فرزندان خود را با تکالیف شرعی آشنا نموده و وظایف دینی را به آنها گوشزد می کنند.
پدر و مادری که خود به مسجد می روند و در انجام وظایف شرعی اهمال و سهل انگاری نمی کنند بهتر می توانند فرزندانی دین دار و مسجدرو تربیت کنند.
آمد و شد کودکان به مسجد همراه با والدین ضمن اینکه تأثیر بسزایی در اجتماعی شدن آنان دارد به باروری اعتقادات دینی آنها کمک شایانی خواهد کرد.
جلوه های رفتاری امام علی در خانواده
نخستین هسته جامعه انسانی خانواده است که انسان ها همدلی و همزیستی و مهر و محبت را ابتدا در آن و در دامن پر مهر مادر و آغوش گرم پدر احساس می کنند و شخصیت و منش خویش را به دست می آورند؛ آداب اجتماعی را می آموزند و سپس به صحنه جامعه وارد می شوند و همان سآنکه در خانواده تربیت و پرورش یافته اند، با مسایل اجتماعی روبرو می شوند و به همراه دیگر افراد که هر یک از آنها نیز در خانواده ای بزرگ شده و شکل گرفته اند جامعه را می سازند. از این رو، خانواده از جایگاه والا، منزلتی ارجمند و موقعیتی ممتاز برخوردار است و به همین دلیل دین مقدس اسلام و سایر ادیان الهی، به این کانون اصلی انسان سازی توجه فراوان کرده، آن را بسیار مقدس و محترم دانسته اند. در این نوشتار تلاش می کنیم برخی از جنبه های رفتاری امام علی (ع) در خانواده و در قبال فاطمه زهرا(س) را به اختصار از نظر بگذرانیم، باشد که توشه ای از این زندگی بی بدیل و یگانه فراهم آورده و بکار بندیم.
رفتار علی (ع) در خانه
رفتار علی در خانه از روی عدل و انصاف بود، میان افراد خانه فرق نمی گذاشت و حقوق و حرمت همه را منظور می داشت. مانند سایر افراد کار می کرد. برای خانه آب می آورد و به حضرت فاطمه(س) کمک می کرد. لباس خود را،خود اصلاح می کرد، کفش خود را، خود وصله می زد و قلیل المؤونه بود و بیشتر اوقات بیش از یک پیراهن نداشت. کفش خود را از لیف خرما می ساخت و بند شمشیرش هم غالباً از همان لیف خرما بود. به غلامان و کنیزان بیش از اندازه کار نمی گفت. لباس او با لباس غلامش فرقی نداشت. میان او و زنانش نزاعی واقع نشد و در تربیت فرزندانش آنها را از معدن علم و حکمت و زهد و ورع خود، برخوردار می کرد و از شجاعت و فنون جنگ و سلوک با مردم نصیب وافری به آنها می داد. آنها را آزاده و متکی به نفس بار می آورد و محبت و مهربانی را به آنها می آموخت.[1]
شیوه همسرداری امام علی (ع):
علی (ع)، فاطمه(س) را به خوبی می شناخت و برای او احترامی در خور، قایل بود. فاطمه سلام الله علیها نیز منزلت علی (ع) را می دانست و او را محترم می شمرد و به خاطر همین شناخت، و کانون پر از مهر و عاطفه خانوادگی بود که علی (ع) می فرمود:
به خدا سوگند هیچ گاه فاطمه را به اکراه به کاری وانداشتم و او را ناراحت نکردم و خشمگین نساختم، تا خداوند او را نزد خویش برد و او نیز هیچ زمان مرا ناراحت و خشمگین نکرد و از دستور من سرنپیچید، هرگاه به او نگاه می کردم همه ناراحتی ها و غم هایم را از یاد می بردم.
با اینکه پیامبر(ص) کارها را میان آنها تقسیم کرده بود به این شکل که علی (ع) موظف به کارهای بیرون از خانه و فاطمه سلام الله علیها به امور داخل خانه می رسید با این حال حضرت علی (ع) در خانه نیز به حضرت فاطمه سلام الله علیها کمک می کرد و از بار سنگین کارهای داخل خانه که بر دوش او بود، می کاست. حضرت در خانه عدس پاک می کرد، خانه را جارو می زد و در آسیاب کردن جو به فاطمه سلام الله علیه یاری می داد.
امام صادق (ع) می فرماید: «امیرمؤمنان به خانه هیزم و آب می آورد و جارو می کرد و فاطمه سلام الله علیها آسیاب و خمیر می کرد و نان می پخت».
امام هیچ گاه از یاری و کمک به همسرش در خانه و بیرون از خانه، کوتاهی نکرد و مقررات اسلامی را در مورد وی نادیده نگرفت و در هر حال مدافعش بود.
حضرت در مورد حقوق همسران فرمودند: «مبادا بر زنان خود ستم روا دارید و آنان را از حق خویش محروم سازید. هر کس به اندازه یک درهم گوشت برای همسر و فرزندان خویش خریداری کند مانند کسی است که برده ای از فرزندان اسماعیل را آزاد ساخته است.»(2)
رفتار علی (ع) با فرزندان خود:
شیوه و رفتار علی (ع) با فرزندانش، بر همان مبنایی استوار بود که خود بر آن اساس از جانب پیامبر تربیت شده بود، به عبارت دیگر نوع آموزش و تربیتی را که قرآن و سنت برای فرزندان مقرر ساخته بود، به کار می بست و تصریح می کرد که فرزند را بر پدر و مادر و پدر و مادر را بر فرزند حقوقی است متقابل ؛ حق فرزند بر پدر این است که بر او نام نیک گذارد، ادب نیکو و پسندیده بیاموزد و در برابر، حق پدر بر فرزند آن است که از پدر فرمان برد جز آنکه اطاعت از پدر، در مسیر سرپیچی از فرمان خداوند باشد.(3)
در سخنی زیبا به امام حسن و امام حسین8 فضیلت ها و ارزش های متعالی در زندگی را چنین می آموزد:
تقوا پیشه سازید، در پی دنیا و مظاهر آن نباشید؛ حتی اگر دنیا به شما روی آورد به هر چه از مواهب دنیایی است و از دست می دهید، تأسف نخورید، به حق سخن بگویید، برای پاداش الهی کار و کوشش کنید. دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید و در کارهایتان نظم داشته باشید. برای ایجاد صلح و آشتی بین مردم بکوشید، حال یتیمان را رعایت کنید و نگذارید نابود شوند. همسایگان خود را مراعات کنید. مبادا در عمل به قرآن، دیگران بر شما پیشی بگیرند، همواره مواظب نماز باشید. امر به معروف و نهی از منکر را هرگز ترک نکنید که در آن صورت، بدان بر شما مسلط شده، دعایتان مستجاب نخواهد شد. بر شما باد همبستگی و از تفرقه و پشت کردن به هم بپرهیزید.
در این سخنان هرآنچه باید پدری به فرزندان خویش در امر دینی و دنیایی و در نوع رفتار فردی و اجتماعی بیاموزد، آمده است. هر یک از فرزندانش که متولد می شد روز هفتم تولدش قربانی می کرد و وقتی امام حسن (ع) به دنیا آمد، کودک را نزد پیامبر اکرم9 آورده و حضرت با تمام وجودش آغوش مطهرش را به روی کودک گشود و سپس در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند تا نخستین صدایی که گوش او را می نوازد، صدای حق باشد.(4)
امام در مورد چگونگی تربیت کودک می فرماید:
«من کان له ولد صبا»(5)هر کس فرزند کودکی داشت کودکی کند.
حضرت در این سخن ارزشمند، رکنی اساسی و حکمت آمیز را مطرح ساخته که با هر کسی باید به زبان خود وی سخن گفت و رفتار کرد و نیز می فرماید:
«فرزندانتان را به آداب و نوع تربیت خویش محدود نسازید زیرا آنان برای روزگاری غیر از روزگار شما آفریده شده اند.»(6) و چه زیبا دستور العملی جاودانه و همیشگی برای تمام دوران ها ارایه می دهد.
حضرت علی (ع) برای اینکه به فرزند خویش شخصیت و مسئولیت دهد، داوری مردی را که برای رهایی شخصی بی گناه از قصاص، به قتل اعتراف کرد، به امام حسن (ع) واگذاشت و امام حسن (ع) فرمود: چون با حضور خویش و با اعتراف به قتل، بی گناهی را از مرگ نجات داد و خداوند می فرماید: «هر کسی مرد بی گناهی را از مرگ نجات بدهد، مثل این است که جهانیان را از مرگ نجات داده است(مائده: 32)، پس دیه او را از بیت المال بدهید و هر دو را آزاد کنید.» حضرت علی (ع) داروی فرزندش را پسندید و قضاوت او را تأیید کرد. نمونه این مسئولیت دادن ها و وارد کردن آنها به مسائل اجتماعی فراوان است.(7) کما اینکه حضرت بارها حسنین(ع) را به جبهه های جنگ و جهاد می فرستاد و تمام اصول اندیشه و عمل اسلامی را به بهترین شکل ممکن به فرزندان خود تعلیم می داد.
پیداست که سیره و شیوه زندگی عملی امام علی (ع) بسی فراتر از این مختصر است. با این همه امید که همین مختصر نیز برای علاقمندان مفید افتد.
پی نوشت ها:
[1]. محمد علی خلیلی، زندگانی علی (ع) امیرالمؤمنین، ص 417.
[2]. علی رفیعی، سیره امام علی (ع)، دانشنامه امام علی، ج10، صص 26-24.
[3]. علی اصغر ظهیری، سیره عملی امام علی در آینه روایات و حکایات، ص 41.
[4]. علی رفیعی سیره امام علی(ع)، دانشنامه امام علی(ع)، ص 26.
[5]. میزان الحکمه، ج10، ص701.
.[6] سرچشمه های نور، مترجمین محمد تقی رهبری، مسلم صاحبی، امیرکبیر، 1385 ص206.
[7]. علی رفیعی، سیره امام علی(ع)، دانشنامه امام علی(ع)، ص 28.
نگارش:محبوبه ساعی
|
دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۸ ساعت 23:0 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|

شبکههای فارسیزبان در خارج از کشور این روزها رسماً به تبلیغ بیدینی، ازدواج سفید، آزادیهای یواشکی و ورود به حریم جنسی میپردازند تا کانون خانواده را در ایران متزلزل کنند.
به گزارش پارس به نقل از «خبرگزاری دانشجو»،حجتالاسلام ناصر رفیعی (کارشناس دینی رسانه): مقدسترین نهاد و کانون در اسلام، کانون خانواده است، براساس آیات الهی، خانواده باعث رحمت، مودت و آسایش افراد جامعه میشود که متأسفانه این روزها دشمن این کانون را مورد هجمه و بحران قرار داده است و نشانه آن نیز پروندههای دادگاههای خانواده است.
براساس آیات مختلف سوره نور مباحثی درباره آفات و آسیبهای خانواده به ویژه در بین خانوادههای مذهبی در دنیای امروز بیان میکنم که نخستین علت این آسیبها این روزها کانالهای ماهواره است، رسماً هم شبکههای فارسی زبانی که بعضی از اینها توسط بهاییها، برخی سلطنت طلبها و سایرین نیز توسط لائیکها و بیدینها ایجاد شده است، تلاشش در راستای فروپاشی کانون خانواده است.
این شبکهها به طور رسمی حتی نام ازدواج سفید را تبلیغ میکنند در حالی که ما در اسلام مفهومی به نام ازدواج سفید نداریم و این همان «زنا» و عمل قبیح در اسلام است، در این شبکهها حتی جشنهای مختلف طلاق و پرداختن به حریم جنسی و آزادیهای یواشکی که حریم خصوصی افراد را در بر میگیرد، تبلیغ میشود.
متأسفانه بسیاری از این شبکهها در حوزههای مختلف موفق هم عمل کردهاند، درست بر مسائل معنوی ما دست گذاشته و کانون خانواده، حجاب و ارتباطات را هدف قرار دادهاند. این روزها افراد بسیاری هستند که در این سایتهای همسریابی عضو شده و دچار مشکلات عدیدهای شدهاند بنابراین باید حواسمان باشد تا کانون خانوادههایمان را گرم نگه داریم.
دشمن در داخل خاک ایران از زمان به قدرت رسیدن رضاشاه بر مسئله حجاب دست گذاشت و راههای مختلف ترویج بیحجابی را امتحان کرد که البته در زمینههای شبههافکنی در این حوزهها، روابط نادرست و گسترش طلاق و کاهش نسل تا حدودی هم موفق عمل کرد چرا که آثارش در جامعه ملموس است و امروز شاهد بدحجابی در جامعه هستیم، از اینها که بگذریم در برابر این مشکلات، مسئولان ما آن اندازه درگیر مسائل سیاسی و اقتصادی بودند که گویا بخش خانواده و فرهنگ ما نیازمند هیچ انرژی و وقت صرف کردن نیست.
مگر یک مسئول چه اندازه انرژی و فرصت دارد که به همه حوزهها اشراف داشته باشد همه اینها باعث شده تا دشمنان نقشه بکشند و ما را در زمین دیگری بازی بدهند. متأسفانه ما در زمین بیکاری، انحراف جوانان و ... بازی کردهایم، دروازهمان رها شده و به دروازه دیگری حمله کردیم، بنابراین از دروازهای که دشمن در آن به ما گل زده، غفلت کردیم و حریم خانوادهها را رها کردیم.
در پایان بیان کنم که اسلام نگاهش به نیکیها و خوبیها مشخص است، پیغمبر گرامی اسلام نیز در روایاتشان بر این 5 ویژگی تأکید دارند نخست همسر صالح (همسری که معین و کمکحال دنیا و آخرت باشد)، دوم فرزندان نیک و شایسته، سوم معیشت و شغل سازگار، چهارم پرهیز از خشونت و در نهایت نیز آسیب سوءظن و بدگمانی که اگر اینها در یک خانواده باشد، دیگر عذری برای گناه کردن از افراد آن پذیرفته نیست
|
پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:21 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
بسم االله الرحمن الرحیم
پیوندهاي خانوادگی و فامیلی
ایجاد انگیزه :
بحث در رابطه با ارزش هایی است که در جامعه مورد هجوم قرار گرفته و سید الشهداء که غیرت االله و مظهر
غیرت خدا بود با سقوط ارزش ها در آن زمان مبارزه کرد. یک مؤمن باید نسبت به ارزش هایی که در جامعه
کم رنگ می شود حساس باشد .
یکی از ارزش هاي بسیار مهم که متأسفانه مورد هجوم دستگاه ابلیس قرار گرفته، پیوندهاي خانوادگی و
فامیلی است. اگر قرار است جایی تربیت صورت بگیرد، در خانواده است. طبیعتاً شیطان با چنین جایی کار
دارد که خانواده دچار فروپاشی شود و به جاي این که سرباز براي دین خدا تربیت شود، سرباز براي شیطان
تربیت شود.
متن و محتوا :
بنابر روایات در آخر الزمان «کَثُرَ الطَّلاق» طلاق زیاد می شود، «کَثُر العقوق» عاق شدن زیاد می شود، چون
بچه ها حرمت پدر ومادر را نگه نمی دارند و عاق پدر و مادر می شوند، چه برعکس پدر و مادر عاق فرزندان
می شوند. ما معمولاٌ عاق والدین را زیاد شنیده ایم اما پدر و مادر اگر به بچه ها ظلم کنند، عاق فرزندان می
شوند؛ یعنی مورد نفرین آن ها قرار می گیرند. در آخر الزمان قطع رحم زیاد می شود؛ یعنی پیوند بین فامیل
سست می گردد. زیاد شدن طلاق در بعضی از شهرهاي بزرگ به فاجعه تبدیل شده است که از هر ده
ازدواج، سه یا چهار تا منجر به طلاق می شود، اینها طلاق هاي قانونی است که در محضر ثبت می شود اما
طلاق هاي عاطفی در خانه ها به این صورت که زن و شوهر با هم سازش ندارند و به نوعی از هم جدا هستند
ولی کنار یکدیگر زندگی می کنند. شبکه هاي ماهواره اي، فضاهاي مجازي که به طور گسترده در کشور
مورد استفاده قرار می گیرد، می تواند به سست شدن رابطه ها و جدا شدن ها دامن بزند. چه بخواهیم یا
نخواهیم فضاهاي مجازي وارد کشور شده است. اگر استفاده از آنها را مدیریت کنیم در دورافتاده ترین جاي
کشور هم باشید با کل دنیا در ارتباط هستید و می توانید اطلاعات به روز داشته باشید. این فضاها می تواند
صلۀ رحم را بیشتر کند، چون ارتباط با یکدیگر را راحت تر می کند، می توانیم فرهنگ و دینمان را تبلیغ
کنیم اما متأسفانه مدیریت فضاي مجازي دست ما نیست.
آن هایی که با اینترنت کار می کنند، وقتی یک کلمه را سرچ می نمایند چند تا واژه جنسی هم می آید که
تحریک کننده می باشد. این کلمه چیست؟ این واژه چیست؟ لذا پیوندها را می تواند سست تر کند. موبایلها دورها را نزدیک کرده و نزدیک ها را دور کرده است. یک خانوادة پنج نفري را تصور کنید که هر کدام با
موبایل مشغول اند، این ها نزدیک اند ولی از یکدیگر دوراند. انسان به جاي این که همراه اولش، پدر ومادر یا
خواهر و برادرش باشد، موبایل است. خانومی چند وقت پیش زنگ زد و گفت: حاج آقا، پنج شش ماه که
است ازدواج کردم ولی شوهرم به من هیچ میلی ندارد و سرد است. چه کار کنم؟ از ایشان سوال کردم، در
خانه ماهواره دارید؟ گفت: بله. گفتم: این می تواند یک دلیل بسیار مهمش باشد. وقتی در ماهواره چهره هاي
حرفه اي می بیند شما دیگر براي او جلوه ندارید. طبیعی است که در رابطۀ بین زن و شوهر این می تواند اثر
گذار باشد. بیش از 90 درصد جوان ها حداقل با شبکه هاي اجتماعی مرتبط اند. ضرر این فضاها، فقط این
نیست که در آن دوست هاي ناباب پیدا می شود یا ساعت ها وقت، هدر می شود یا ضررهاي جسمی و
روحی دارد. در چین 25 میلیون معتاد اینترنتی وجود دارد که بعضی از آنها حدود 20 ساعت با موبایل و
کامپیوتر خود هستند. مهمترین ضرر این فضاها این است که کم کم مدیریت تربیت را کسانی دیگر به عهده
می گیرند، یعنی رقیب تربیتی براي پدر و مادر در خانه درست می شود. یک تربیت پنهان که در آن رابطه
ها سست می شود، ارزش ها کمرنگ می شود. آیا این فضاها می تواند حیاء را کم رنگ کند؟ بله، زیرا کسی
که در این فضا می رود، هر طور که بخواهد می تواند حرف بزند و کسی یقه اش را نمی گیرد. می تواند
غیرت را کم رنگ کند؟ بله. می تواند ادب بین بچه ها و پدر و مادر را کم رنگ کند؟ می تواند انس بین پدر
و مادر را و بچه ها را کم رنگ کند؟چند نسل که بگذرد فرهنگ جدید، اخلاق جدید، دین جدید کم کم به
وجود می آید. رهبر بزرگوارمان شوراي عالی فضاي مجازي را تشکیل می دهد، از قوي ترین اعضایی که در
کشورند؛ یعنی سران سه قوه، وزراي مربوط به کارهاي فرهنگی و نخبه هایی که در این زمینه تخصص دارند
تا قدرت تصمیم گیري بالا داشته باشند و بتوانند این فضا را مدیریت کنند. ما باید چه کار کنیم که نسل و
بچه هایمان را از هجوم سنگینی که دستگاه ابلیس انجام داده، مصون نگه داریم. یکی از کارهایی که به
خصوص پدر و مادر ها و آن کسانی که مربی اند، باید انجام دهند تربیت و اخلاق است. چیزي که با
سخنرانی و حرف و ... نیست بلکه بیشتر عملی است. پدر و مادر عزیز در خانه با اخلاقت بچه را جذب کن و
با او رفیق شو، نگذار همراه اولش شخص دیگري شود. پیغمبر اکرم و اهل بیت، مگر با مقاله نویسی و
سخنرانی مردم را دین دار کردند؟ عمده با عمل شان بود. در اوائل دعوت در مکه پیغمبر را خیلی اذیت می
کردند. ایشان به طائف رفت و در آنجا سران مشرکین به بچه هایی که در کوچه بودند، گفتند: این مرد را با
سنگ بزنید. بچه ها پیغمبر را سنگباران کردند. پیغمبر از دست آنها فرار کرد و از شهر بیرون آمد و کنار
باغی به دیوار تکیه داد و نشست. صاحب آن باغ که از مشرکین بود، دلش سوخت و به غلامش گفت:
مقداري آب براي آن مرد ببر اما مواظب باش با او حرف نزنی، او ساحر است. غلام با ظرف آب جلو آمد و
وقتی به چند قدمی پیامبر رسید، پیغمبر اکرم بلند سلام کردند. آب را گذاشت، پیغمبر سوال کرد که اهل
کجا هستی؟ گفت: آقا اهل نینوا هستم. پیغمبر فرمود: عجب، سرزمین برادرم یونس. گفت: مگر شما یونس رامی شناسید، پیغمبر فرمود: بله، برادرم یونس از انبیاء الهی بود. بعد شروع به خواندن آیاتی کرد. «وَ إِنَّ
یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، إِذْ أَبَقَ إِلىَ الْفُلْکِ الْمَشْحُون، فَسَاهَمَ فَکاَنَ مِنَ الْمُدْحَضِین، فَالْتَقَمَهُ الحْ�ُوتُ» غلام همان
جا زانو زد و گفت: آقا دین شما چگونه است؟ به من یاد بدهید. به او شخصیت داد و عملا جذبش کرد.
خانمی در تهران هست که 4 تا بچه دارد و هر کدام بهتر از دیگري. دکتر، مهندس، با سواد، متدین. از این
خانم موفق سوال کردند که شما چگونه توانستی بچه هایت را این گونه تربیت کنی؟ گفت: من آن چیزي که
می خواستم بچه هایم بشوند، خودم عمل کردم. به قول آن حرف حکیمانه، بچه هاي ما آنچنان می شوند که
ما هستیم، نه آنچنان که می خواهیم. مرحوم علامه ي مجلسی در هفته خانواده اش را جمع می کرد و نیم
ساعت برایشان حرف می زد. دو سه تا مسئله ي شرعی می گفت، روایتی می خواند و موعظه اي می کرد اما
وقتی40 دقیقه حرف می زد، یک هفته عمل می کرد. خانم مصطفوي دختر امام می گفت: پدرمان از بچگی
سر نماز خیلی دعوا مرافعه نمی کرد. یک کلمه به ما می گفت: بچه ها بازي و تفریحتان را بکنید، اول وقت
که خدا دعوتتان کرد، نمازتان را هم بخوانید؛ چون می دانستیم پدرمان کسی است که اول وقت، صداي اذان
را می شوند، تپش قلب می گیرد، نمی تواند بنشیند. در مهمترین جلسۀ کشوري یا لشکري اگر حضرت امام
بود، صداي اذان که می آمد، آستین هایش را بالا می زد و بلند می شد. می گفت: خدا دارد دعوت می کند،
«حیّ علی الصلاة» بیایید نماز. ایشان می گفت: اگر آقا یک مرتبه به ما می گفت که بچه ها حرف خودتان را
بزنید ولی غیبت نکنید، ما را بس بود زیرا می دانستیم کسی این حرف را می زند که در طول عمرش غیبت
نکرده است. آیت االله مظاهري می گفت: زمانی که امام در قم تدریس می کرد، یک روز براي عزیمت به محل
درسش، شنید که یک نفر از شاگردانش غیبت یکی از آقایان را کرده است. امام آنقدر به هم ریخت که دیگر
نتوانست سر درس بیاید و به خانه برگشت و بیماري مالتی که داشت، عود کرد و تا سه روز در خانه افتاد.
درود خدا بر پدران و مادرانی که اهل عمل اند. با نماز شوخی نمی کنند، با حجاب شوخی نمی کنند. بچه از
بچگی می فهمد نماز مهم است ولی وقتی پدرش به نماز اهمیت نمی دهد، می فهمد که می شود با نماز
شوخی کرد. دختر بچۀ کوچک وقتی می بیند مادرش موقعی که سبزي فروش یا میوه فروشی داخل کوچه
می آید، حجابش کامل است، می فهمد حجاب جدي است و شوخی نیست. بعضی از افراد سوال می کنند
چرا گاهی مواقع بچه هایی که در خانواده هاي متدین هستند از جهت دینی ضعف دارند؟ در نمازشان، در
حجابشان و در موارد دیگر.
گاهی مواقع پدر و مادر به هیچ عنوان مقصر نیستند. پدر و مادر هرکاري براي تربیت فرزند کرده اند ولی
بچه بد در می آید زیرا عوامل تربیت فقط پدر و مادر نیستند. گاهی مواقع بچه هاي معصومین بد در می
آمدند. جعفر کذاب عموي امام زمان ادعاي امامت داشت. امام رضا علیه السلام برادري به نام زیدالنار داشت
که چند بار او را توبیخ کرد و گفت: فکر نکن چون فرزند موسی بن جعفر هستی هشت در بهشت به روي توباز است، باید اهل عمل باشی. پس عوامل تربیت چیزهاي دیگري هستند اما گاهی اوقات پدر و مادر در یک
جا کوتاهی می کند. آن کجاست؟ اهل عمل دینی هستند ولی اخلاق دینی ندارند. دختر خانمی نامه اي
نوشته بود که حاج آقا ما پدري داریم که اهل مسجد هست ولی وقتی خانه می آید، چهار ستون بدنمان می
لرزد. با کوچکترین بهانه اي دعوا راه می اندازد. چندي پیش برادرم که 17 ،18 سال دارد با پدرم مشاجره
اي کرد، ایشان عصبانی شد و با وسیله اي محکم به سر برادرم زد و الان دوماه در کما است . با این پدر چه
کار کنیم؟ همین پدر نماز خوان، بچه اش را بی نماز می کند. اگر نماز این است که خودت را درست نکرده،
من این نماز را نمی خواهم. مرحوم شیخ مرتضی زاهد در تهران بود. چون زهد فوق العاده اي داشت به شیخ
مرتضی زاهد معروف بود. حضرت امام ایشان را خیلی دوست داشت با او رفیق بود. گاهی اوقات مرحوم آیت
االله بروجردي ایشان را به قم دعوت می کرد که چند کلمه من را نصیحت و موعظه کن. ایشان به قم می
رفت و چند کلمه صحبت می کرد، آقاي بروجردي با آن عظمت زار زار گریه می کرد. آقاي شیخ مرتضی
زاهد صاحب نفس بود. یک مرتبه منزل ایشان را دزد می زند. آقا ظاهراً نیم ساعت مانده به اذان صبح به
مسجد رفته بودند. ایشان در خانه چیزي نداشت ولی دزد این را نمی دانست. وقتی وارد شد چیزي نیافت و
تنها یک قالیچه پیدا کرد. قالیچه را زیر بغل گذاشت و در کوچه را باز کرد که با شیخ مرتضی زاهد مواجه
شد. آقا تا او را دید، گفت: سلام علیکم، خیلی خوش آمدي، میهمان حبیب خدا است آن هم میهمانی که با
پاي مبارك خودش وارد خانه شده باشد. چرا نگفتی زودتر بیایم تا چیزي از قبل تهیه کنم؟ دزد می گوید:
آقا من را به داخل خانه آورد. گفت: بنشین تا چایی درست کنم و با هم بخوریم. با هم بیست دقیقه اي
نشستیم و چایی خوردیم. بعد آقا گفت: آقا جان، اگر بمانی ظهر آبگوشتی بار می گذارم تا با هم ناهار
بخوریم. گفتم: نه، اجازه بدهید من بروم؟ گفت: میل خودتان است. هنگام رفتن شیخ مرتضی زاهد قالیچه را
تا دم در آورد و گفت: آقا این هدیه است، به روي من نیاورد که دزدم. فقط یک کلمه به من گفت: جوان
پاك زندگی کن. از فرداي آن روز می گویند: یکی از کسانی که پشت سر شیخ مرتضی زاهد نمازش ترك
نمی شد، همین جوان دزد بود. آدم با اخلاقش خیلی کارها می تواند انجام دهد. پدر و مادر در خانه علاوه بر
عمل دینی، باید اخلاق دینی هم داشته باشند.
سست شدن پیوندها
پیوندها سست شده است، خانواده مورد هجوم قرار گرفته است. خانواده اي که محل تربیت سرباز براي دین
خدا است را باید حفظ کرد. یکی از چیزهایی که در تحکیم خانواده بسیار مهم است وقت گذاشتن براي
یکدیگر است، با همدیگر بگویید و بخندید. میانگین صحبت خانواده ها در ایران می دانید چقدر است؟
میانگین صحبت خانواده ها 19 دقیقه است، این خیلی کم است. از سر کار که می آید، جلوي تلویزیون لم
می دهد یا روزنامه می خواند. پیغمبر اکرم فرمود: (جلوس المرءِ عند زوجها) اگر مردي پیش زنش بنشیند،خیلی محبوب است. امام باقر علیه السلام فرمود: (تَعاطَفوا) با همدیگر عطوفت داشته باشید و ( تألّفوا) الفت و
انس بگیرید. گاهی حضرت زهرا و امیرالمومنین در باغ حضرت غذایشان را می خوردند. با یکدیگر شوخی
می کردند، براي همدیگر وقت می گذاشتند، با احترام پدر و مادر یکدیگر را صدا می زدند. در خانه اي که
پدر و مادر به هم احترام می گذارند، بچه ها به هردو احترام می گذارند ولی وقتی پدر و مادر در خانه حرمت
یکدیگر را نگه نمی دارند، بچه ها حرمت هیچ کدامشان را نگه نمی دارند. امیرالمومنین و حضرت زهرا هر
موقع یکدیگر را صدا می زدند، حضرت زهرا می فرمود: یا اباالحسن. امیرالمومنین صدا می زد، دختر پیغمبر.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هر موقع وارد خانه می شدم، «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ
وَ الْأَحْزَان» زهراء غم را از دل من برمی برد. در طول 9 سالی که با زهرا زندگی کردم، «لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لا
أغضَبتُها» یک بار من را غضبناك نکرد، من هم او را غضبناك نکردم. یک بار دل من را نشکست، من هم دل
او را نشکستم. مرحوم علامه ي طباطبایی می گفت: من 40 سال با این زن زندگی کردم، یک بار کاري نکرد
که من در ذهنم باشد که اي کاش یک کار دیگري انجام می داد؛ یعنی قلق همسرش را به دست آورده بود و
طبق همان رفتار می کرد. ایشان می گفت: در واقع تفسیر با عظمت المیزان را دو نفر نوشتند. یکی خودش
و دیگري خانمش. خانمش ننوشت اما پشتیبان او بود. وقتی خانم ایشان از دنیا رفت، علامه تا سه سال هر
روز سر قبر ایشان می آمد. بعد از سه سال چون پیر و مریض شده بود در هفته یکی دو مرتبه می آمد.
ایشان خیلی گریه می کرد. می گفتند: آقا این قدر گریه نکنید. می گفت: وقتی یاد مهربانی ها و فداکاري
هاي او موقع درس خواندن یا نوشتن المیزان می افت م نمی توانم آرام بنشینم. پیوند بین اعضاي خانواده با
یکدیگر باید محکم باشد، این خودش حفظ کنندة بچه ها است. وقتی رفاقت و بگو و بخند بیشتر شود،
فرزندت به جاي آنکه سراغ رفیق اش برود، سراغ تو می آید.
سومین مطلب براي حفظ خانواده: فضاسازي
پیغمبر اکرم فرمود: پدر و مادرها «افْعَلُوا الْخَیْر» خودتان اهل عمل باشید. بعد فرمود: «وَ ذَکِّرُوهُم باالله» بچه
ها را متوجه خدا کنید، یعنی فضاي خانه را، فضاي یاد خدا کنید کما این که فضاي یاد خدا را می شود
فضاي غفلت کرد. فضا سازي، یکی از راه هاي تربیت غیر مستقیم است که بسیار موثر است. خانه اي که سه
هزارتا شبکۀ ماهواره اي در آن است که 30 تا شبکۀ سالم در آن نمی توان پیدا کرد تا با زن و بچه ببینند،
این خانه، فضاي غفلت از خدا است یا فضاي ذکر و یاد خدا؟ نوجوان 13 ساله اي در نامه اي نوشته بود: چند
ماه است مبتلی به یک عادت معصیت شده ام، یک گناهی براي من عادت شده است، بیچاره شده ام. می
گفت: این عادت از زمانی شروع شد که داخل اتاق خوابیده بودم. پدر و مادرم گمان می کردند که من خوابمو در اتاق به سمت تلویزیونی که متصل به ماهواره بود، باز بود. می گفت: فیلمی را دیدم که پدر و مادرم
مشغول دیدنش بودند. می گفت: آن گناه، از دیدن آن فیلم شروع شد که به شدت تحریک شدم و الان دارم
بیچاره می شوم. 13 سالش است و شاید هنوز به بلوغ نرسیده باشد. به این فضا، فضاي غفلت می گویند اما
فضاي خانه ها را می شود فضاي ذکر و یاد خدا کرد، «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه» خانه
هایی که براي آسمانیان نور می دهد. پیغمبر فرمود: همان گونه که وقتی آسمان را در شب نگاه می کنید،
بعضی از ستاره ها پرنور و بعضی کم نور هستند. آسمانیان وقتی زمین را نگاه می کنند، بعضی از خانه ها پر
نور و بعضی کم نور هستند، بعضی ها تاریک است و اصلاً به چشم ملائکه نمی آید. آن خانه هایی که نور
دارد ولو کم نور، خانه هاي ذکر است. کاري کنیم که خانه هایمان به چشم آسمانیان بیاید. اگر بلایی در این
خانه آمد، برایمان دعا کنند.
حافظ چقدر قشنگ می گوید:
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاي فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
طوري زندگی کن که ملائکه برایت دعا کنند و بگویند: خدایا ما این را می شناسیم، آدم خوبی است. حالا
یک چیزي از دستش در رفته است. در اصول کافی روایتی از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمودند: «نَوِّرُوا
بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَ لَاتَتَّخِذُوهَا قُبُورا کَمَا فَعَلَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارى» خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی
کنید. پدر و مادر عزیز، گاهی مواقع صداي قرآنت بالا برود، صداي دعایی که می خوانی بالا برود. اگر بچه
ببیند که پدرش قرآن می خواند، مادرش دعا می خواند و اشک می ریزد، بالاترین تربیت براي او است.
پیغمبر فرمود: خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید تا مانند قبرستان سرد و تاریک قرار نشود آنچنان
که یهود و نصاري این کار را کردند. یهود و نصاري چه کار کردند؟ حضرت فرمود: «صَلَّوْا فِی الْکَنَائِسِ وَ الْبِیَعِ،
وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُم» عبادت شان را در کلیساها و کنیسه ها انجام دادند و خانه هایشان را تعطیل کردند. پیغمبر
فرمود: مبادا شما این کار را کنید. همۀ عبادتتان را در محافل عمومی انجام ندهید، در خانه هایتان نیز انجام
دهید. یکی از آسیب هایی که متوجه ما است و هواسمان را باید جمع کنیم، همین قرآن خواندن هایی است
که بعد از نماز مغرب و عشاء تقریباً در همۀ مساجد کشور اجراء می شود. یک صفحه قرآن خوانده می شود
که اگر در روز کسی نرسید قرآن بخواند، شب که براي نماز مغرب و عشاء به مسجد می آید، قرآنش را
بخواند. آن کسی که بانی این سنت بود، این قصد را داشت اما این می تواند یک آسیب باشد. حاج آقا، قرآن
خواندن هم آسیب دارد؟ نه، ولی این آسیب را دارد که شما در مسجد قرآن بخوانی و دیگر در خانه ات
نخوانی. پیغمبر فرمود: مبادا کاري که یهود و نصاري کردند، شما انجام دهید. عبادت هایتان را فقط در معابد
عمومی انجام ندهید. ما نماز جماعت هایمان را که در مسجد می خوانیم، عزاداري ها و سینه زنی هایمان رامسجد می آییم، جشن هاي معصومین را مسجد می آییم، حدیث کساء، دعاي کمیل و دعاي ندبه را در
مسجد می خوانیم، پس خانه چه می شود؟ این همان چیزي است که پیغمبر اکرم فرمود: این کار را نکنید.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب محجۀ البیضاة در مورد قرآن خواندن تردید کرده که فتوا دهد در خانه بهتر
است یا در مسجد؟ ترجیح داده است در خانه.
گریز وروضه :
باران رحمت من به خواهرت نزول کن
داداش به جان مادر بچه هامو قبول کن
عون و محمد آقازاده هاي بی بی زینب سلام االله علیها هستند ،سنشون کم بوده است ،زیر پانزده سال،بعضی
روایات داره خانوم،اینها را داخل خیمه لباس نو به تنشان کرد،چشم هایشان را سرمه کشید،به مو هایشان
شانه زد،به بدن هایشان عطر کشید،فرمود:حالا بروید پهلو دایی تان،به دست و پایش بی افتید،اجازه ي
میدان بگیرید، مادر یادتان باشد،اگه دایی قبول نکرد،یادتان نرود،دایی رو به چادر مادرم قسم بدهید،
حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم
ببخش که هدیه کم آوردم حسین ستاره ي عرش برینم
بشنو صداي آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام
نقل این است که :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشان جلوي خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من داخل
نمی آیم،شما بروید و از دایی تان اجازه بگیرید من اینجا ایستاده ام ، خود زینب بیرون ایستاده،دائم می
گوید خدایا،نکند من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند داخل و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد
مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمی شود.راضی نمی شود!چطور؟دست بچه ها را
گرفت امد داخل خیمه ي ابی عبداالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اکبر می
شود،فوري می گویی برو،وقتی نوبت قاسم می شود،ولو سخت راضی می شوي،حالا که نوبت من شده،نه می
گویی . نمی دانید چقدر حسین گریه کرد.
تو باید امشب با زینب بگی این است،نشست کف خیمه:
حسین غریب مادر حسین......
|
شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:26 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
تاریخ ارسال:س, 1395/06/23 - 18:37 شناسه: 408
موضوع:
موضوعات منبر›خانواده
موضوعات منبر›فاطمیه
احترام و سازش با خانواده
نویسنده/ سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد

پیامبر سلام الله علیه و آله سجده را خیلی دوست داشتند. سجده درجه اعلای تواضع و ادب و عبودیت است. عظمت خدا این قدر تجلی می کند که آدم با صورت به خاک می افتد. لذا برای غیر خدا سجده جایز نیست. سجده فقط مخصوص خداست...
احترام و سازش با خانواده
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم : «هو شهر دعیتم فیه إلى ضیافة الله و جعلتم فیه من أهل کرامة الله أنفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة و عملکم فیه مقبول و دعائکم فیه مستجاب.»[1]
دریغا که فصل جوانی گذشت به لهو و لعب زندگانی گذشت
دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل و بشکفد نو بهار
کسانی که از ما بغیب اندرند بیایند و بر خاک ما بگذرند
بسی تیرو دی ماه و اردیبهشت بیاید که ما خاک باشیم و خشت
چرا دل برین کاروانگـه نهـیم کـه یـاران برفتـند و ما در رهیم
بیا تا برآریـم دستی ز دل که نتـوان برآورد فردا زگِل
فضیلت سجده شکر
از سنت های پیامبر خدا سلام الله علیه و آله سجده شکر در موقع ذکر نعمت های الهی بود. پیامبر سلام الله علیه و آله سجده را خیلی دوست داشتند. سجده درجه اعلای تواضع و ادب و عبودیت است. عظمت خدا این قدر تجلی می کند که آدم با صورت به خاک می افتد. لذا برای غیر خدا سجده جایز نیست. سجده فقط مخصوص خداست. زمین را بوسیدن غیر از سجده است. وقتی به بارگاه معصومین علیهم السلام مشرف می شویم، اگر زمین یا در بارگاه را ببوسیم اشکال ندارد.
همت برای اصلاح سوء خلق ها
امام خمینی رضوان الله علیه در چهل حدیث می فرماید: نگو که من اخلاق های بدم را نمی توانم درستش کنم. اگر نشود صفات را عوض کرد، اخلاق را عوض کرد، انبیا بی خود آمدند. تمام این نمی شودها و نشدها همه حرف های شیطانی است. بشارت ها مال خدا و ملائکه است. معتاد قهاری بوده، هروئینی بوده، الآن کوه نوردی می آید، از همه کوه نوردها جلو می زند. روی همه را هم کم می کند. با خدا همه چیز می شود.
می گویند:یک خلیفه ای مرض گِل خوردن داشت. هر چه طبابت می کردند نمی شد. به یک عارفی گفت: چه کار بکنم؟ گفت یک جو غیرت مردانگی داشته باشی درست می شود. همین هم به غیرتش خورد و ترک کرد. گاهی با یک جو غیرت آدم می تواند روی بام دنیا برود.
توصیه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به احترام در خانواده
پیامبر ما حضرت محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: اگر سجده برای غیر خدا جایز بود، به خانم ها امر می کردم که به شوهرانشان سجده کنند.[2]یعنی خانم ها در مقابل شوهر خودشان تواضع بکنند. باز پیامبر فرمودند: من از همه شما به خانمم بیشتر می رسم. بهترین شما کسانی هستند که به خانواده هایشان بیش از همه برسند.در روایت داریم اگر کسی با بد اخلاقی خانمش صبر بکند، خدای متعال ثواب صبر ایوب پیامبر را در نامه اعمالش ثبت می کند. صبر ایوب ضرب المثل است. مال داشت، فرزند داشت، عزت داشت، همه چیز داشت. اما وقتی ابتلا آمد همه از بین رفتند. خانمش دختر حضرت یوسف بود.اسمش رحیمه بود. همسرش یک کمی موهایش را از شدت گرسنگی گرو گذاشت. هر بار که صبر می کند، خداوند ثواب صبر ایوب را مرحمت می کند و اگر خانمی در مقابل سوء خلق و بد اخلاقی شوهرش صبر بکند، خداوند ثواب صبر آسیه را مرحمت می فرماید.
خدا را برای نعمت هایی که داده است، شکر بکنیم. داده های خدارا ببینیم. نداده های خدا هم جای شکر دارد. قطع نخاعی هایی هستند که بیست، سی سال است که از جا نتوانستند بلند شوند.یک کسی می گفت: من در بیابان می رفتم مهمان خیمه ای شدم، دیدم خانم از نظر خلق و صورت مثل پاره ماه است. اما شوهرش سیاه و گرفته و بد قیافه و تند و بد اخلاق و ناجور است.تعجب کردم، به خانم گفتم: تعجب می کنم که تو با این همه اخلاق زیبا و صورت زیبا گیر این آقا افتادی. گفت: حدیث داریم «الایمان نصفان نصف فی الصبر و نصف فی الشکر»[3]نصف ایمان صبر است و نصفش هم شکر است. من نگاه می کنم خدا این همه زیبایی به من داد است. می گویم: الهی شکر. شوهرم را نگاه می کنم صبر می کنم. خدا به وسیله این شوهر ایمان من را کامل می کند. آن هم اگر خودش را نگاه بکند صبر بکند، خانمش را نگاه بکند، شکر بکند. آن هم ایمانش کامل می شود.
توصیه امیرالمؤمنین علیه السلام به کار کردن برای آخرت
امیرالمؤمنین سلام الله علیه می فرماید: «بقیة عمر المؤمن لاقیمة لها»[4]بقیه عمر قیمت ندارد. برای دنیا کار کردن بس است دیگر. دیگر بیاییم برای آن طرف رودخانه کار بکنیم، پل بسازیم، کارهای خیر بکنیم، استغفار بکنیم. در بقیه عمر می توان تمام چاله های گذشته را پر کرد. اگر کسی بقیه عمر را بتواند کارهای خوب بکند، خدا تمام اشتباهات گذشته اش را خط می کشد. ولی اگر بقیه عمر گذشته را اصلاح نکرد، خدا هم گذشته هایش را می گیرد هم بعدی هایش را می گیرد.
ذکر مصیبت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
روز وفات مادر بزرگوارمان حضرت خدیجه است. هشتاد هزار تار شتر غیر از طلا و نقره و ملک و املاک داشت. خیلی ثروتمند بود. خیلی از اشراف برای خواستگاری صف بسته بودند. اما با کسی که هنوز هیچ سمتی نداشت. بیست و پنج سالش بود. یتیم بود. خانه و سرمایه نداشت. پست و مقام ظاهری نداشت، ازدواج کرد. پیامبر در شب ازدواج، حتی خانه اجاره ای هم نداشت. حضرت خدیجه زانو زد، عرض کرد: آقا جان، خانه، خانه شماست. اموال من، اموال شماست. من هم کنیز شما هستم. همه مدیون زحمت های این خانم هستیم. پیامبر سلام الله علیه و آله هم خیلی علاقه به این خانمش داشت. می فرمود: خدیجه، خدای متعال روزی چند بار برای تو به ملائکه مباهات می کند. تو این قدر پیش خدا عزیز هستی. واقعاً عزیز کرده خدا بود. شما کجا سراغ دارید یک آقایی بعد از گذشت چندین سال از وفات همسرش بنشیند مثل ابر بهار برای خانمش گریه کند. برای حضرت خدیجه گریه می کرد. بعضی از همسران پیامبر می گفتند: یا رسول الله سلام الله علیه و آله ما هستیم، ما جوانیم، او مسن بوده که با شما ازدواج کرده است. فرمودند:دیگر مثل خدیجه کی پیدا می شود. مردم من را تکذیب کردند، او به من ایمان آورد. روز مبعث گفت: ای پیامبر من جلوتر از این به شما ایمان آوردم. الآن اظهار می کنم. مردم مکه من را رها کردند ولی خدیجه من را کمک کرد. این خانمی که در ثروت و ناز نعمت بزرگ شده بود در شعب ابوطالب گرسنگی شدید کشید. که در همان جا هم فوت کرد. بعد از خدیجه علیها السلام حضرت ابوطالب علیه السلام هم از دنیا رفت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آن قدر محزون شد که آن سال را سال حزن نامید. جبرئیل نازل شد که یا رسول الله دیگر در مکه یاوری نداری. باید به مدینه هجرت کنی. بعد از شش هفت سال با کلی زحمت و فشار پیامبر مکه را فتح کرد. وقتی سران مکه مغلوب شدند، هر کدام گفتند: آقا به خانه ما تشریف بیاورید. اما پیامبر ما به قبرستان ابوطالب کنار قبر خانمشان رفتند و در آنجا خیمه زندند و سه روز ماندند. قلب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قلب خدایی است.آن قلب را کسی تا خدایی نشود، نمی شود به خودش جلب کند. خیلی بانوی بزرگواری بوده است.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز وفاتش کنار بسترش نشسته بودند. و به وصیت های این خانم گوش می داند. وصیت اول من این است که یا رسول الله سلام الله علیه و آله اگر من به شما کوتاهی کردم، من را حلالم کن. فرمود: شما نهایت گذشت و ایثار را کردی، من از شما راضی هستم. وصیت دوم: یا رسول الله سلام الله علیه و آله یک دختر پنج ساله بعد از من می ماند. یا رسول الله بعد از من به فاطمه ام محبت بیشتر کن. جای خالی مادرش را پر کن. فرمود: چشم باشد. وصیت سوم: من خجالت می کشم به شما بگویم. به دخترم فاطمه می گویم، به شما بگوید. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از اطاق بیرون رفتند.عرض کرد: دخترم من از قبر می ترسم. (حضرت خدیجه ای که خدا به او مباهات می کند. پیامبر عاشقش است. می گوید: از تنگی و تاریکی قبر می ترسم. ما چی بگوییم؟ امام سجاد سلام الله علیه می گوید: من برای تاریکی و تنگی قبرم گریه می کنم.) حضرت خدیجه علیها السلام می فرماید: دخترم دوست دارم که پیامبر سلام الله علیه و آله عبایی که موقع وحی به دوش می انداخت به بدن من بپیچد تا از سختی قبر در امان باشم ولی خجالت می کشم به پدرت بگویم.پیامبر وارد اتاق شد. حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: بابا جان مادرم از شما می خواهد آن عبایی که موقع وحی به دوش می انداختید، کفنش قرار بدهی. حضرت فرمود: این کار را خواهم کرد. موقعی که از دنیا رفت، حضرت بدن همسر عزیزشان را غسل داد. خواست کفن کند، جبرئیل نازل شد. یا رسول الله خداوند متعال سلام می رساند، می فرماید: کفن خدیجه با ماست. کسی که تمام اموالش را برای ما داده است. کفنی از کفنهای بهشت آورد، بدن همسرش را هم با کفن بهشتی و هم با عبایش کفن کرد. نماز خواند و بدن عزیز خودش را بر قبر گذاشت.خانه ای که سه نفر بیشتر زندگی نمی کرد. پیامبر و همسرش و فرزندش فاطمه زهرا سلام الله علیهم زندگی می کردند. حالا ستون این خانه از بین رفته است. چه قدر این داغ بر پیامبر سخت بود. فاطمه پنج ساله، دور پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می چرخید. گریه می کرد، من از شما مادرم را می خواهم. مادرم کجاست. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هم منقلب شد. نمی دانست که جواب فاطمه علیها السلام را چی بدهد. جبرئیل باز نازل شد، یا رسول الله خدای متعال می فرماید: مقام مادرش خدیجه را در قصری از قصرهای بهشت کنار حضرت مریم و آسیه به فاطمه سلام الله علیها نشان بدهد. تا قلبش آرام بشود. عرض کنیم یا رسول الله اگر فاطمه شما مادر از دست داد، شما دلداری اش دادید. جبرئیل و خدا تسلی داد. اما یک روز هم فاطمه شما، بی پدر شد. چه کردند. عوض این که بیایند تسلی بدهند، آمدند در خانه زهرا سلام الله علیها را آتش زدند.
چه نیکو با تو هم دردی نمودن که با آتش در بیتت گشودن
گمانم مرتضی شد کشته آن روز که بشنید از تو آن فریاد جان سوز
لاحول و لاقوة الا بالله
پی نوشت:
[1] امالی صدوق ص154، وسائل الشیعه ج1 ص313، بحارالانوار ج93 ص356 و مفاتیح الجنان ص282
[2] میزان الحکمۀ،محمد ری شهری ج2 ص1184 و کنز العمال، متقی هندی، ج16 ص332
[3] بحارالانوار ج74 ص151 و تحف العقول ص48
[4] میزان الحکمۀ ج3 ص211
کلمات کلیدی:
خانواده
سجده
|
شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:24 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
موضوع:
موضوعات منبر›اخلاق
موضوعات منبر›خانواده
موضوعات منبر›همسرداری
راهکارهای قرآنی برخورد با همسران و فرزندان خطاکار

ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست حفظ کنید؛ آتشی که فرشتگان خشن و سختگیر بر آن گمارده شده که هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه فرمان داده شده اند را اجرا می نمایند...
نویسنده:حجت الاسلام احمد امید
راهکارهای قرآنی برخورد با همسران و فرزندان خطاکار
در بعضی از آیات قرآن کریم سخن از دشمنی بعضی زنان و فرزندان به میان آمده است. در مقاله حاضر، نویسنده کوشیده است ضمن بررسی این موضوع راهکارهای برخورد با چنین افرادی را نیز مورد بررسی قرار دهد.
«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون» (تحریم 6)
ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست حفظ کنید؛ آتشی که فرشتگان خشن و سختگیر بر آن گمارده شده که هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه فرمان داده شده اند را اجرا می نمایند.
«و شارکهم فی الاموال و الاولاد... ان عبادی لیس لک علیهم سلطان و کفی بربک وکیلا...» (اسراء 64 و 65)
(ای شیطان برای گمراه کردن فرزندان آدم) و در اموال و فرزندان آنها شرکت کن... (اما بدان) که نسبت به آنان که بندگی مرا پیشه خود کرده اند سلطه ای نداری و همین قدر کافی است که پروردگارت حافظ آنها باشد.
«و اعلموا أن اموالکم و اولادکم فتنه و أن الله عنده اجر عظیم» (انفال 28)
و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و خداوند نزدش پاداش عظیمی است.
«و ما اموالکم و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً فاولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم فی الغرفات آمنون» (سباء 37)
اموال و اولاد هرگز شما را نزد ما مقرب نمی سازد جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام دادند و آنها در غرفه های (بهشتی) در امنیت خواهند بود.
«یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لااولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون» (منافقون 9)
ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند.
نحوه برخورد با همسران و فرزندان خطاکار
«یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدواً لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم» (تغابن 14)
ای کسانی که ایمان آورده اید! تحقیقاً بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند پس از آنها در بیم و هراس باشید و اگر عفو کنید و از خطاهای آنان چشم پوشی نمایید و آنها را ببخشید (نتیجه بهتری خواهید گرفت) زیرا خداوند بخشنده و مهربان است.
در این آیه شریفه پنج کلمه محوری وجود دارد که ابتدا با استفاده از مفردات راغب اصفهانی معانی آنها را بیان نموده و سپس نتیجه گیری می کنیم:
کلمه اول: عدو «عدواً لکم»
العدو: تجاوز و درگذشتن از حد است که با التیام منافات دارد یعنی با بهبودی بخشیدن و سازگاری دادن میان دو چیز تفاوت دارد.
عدو دو گونه است: 1. عداوت به قصد دشمنی و خصومت 2. دشمنی و عداوتی که از روی قصد نباشد بلکه حالتی به او دست می دهد که اذیت می شود و همان گونه که از دشمنان مورد اذیت و آزار قرار می گیرد.
کلمه دوم: حذر «فاحذروهم»
حذر: دوری کردن از چیزی ترسناک و هراس آور است.
کلمه سوم: عفو «و ان تعفوا»
عفوت عنه: قصد از بین بردن گناهش را نمودم که از انجام آن برگردد. پس عفو: دور شدن از گناه است.
کلمه چهارم: صفح «واصفحوا»
الصفح: درگذشتن و نکوهش نکردن است «فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بأمره» (بقره 109)
صفحت عنه: یا از او چشم پوشی کردم و از گناهش درگذشتیم یا او را رو در روی دیدم و از او دوری کردم یا از صفحه کتابی که گناهش را در آن ثبت کرده بودم درگذشته و به صفحات دیگر پرداختم.
کلمه پنجم: غفر «وتغفروا»
الغفر: بیم و ترس و آنچه که انسان را از پلیدی و آلودگی مصون می دارد.
اغفر ثوبک فی الوعاء: لباس را در ظرف شستشو کن تا ریم و چرکش دور شود.
غفر له: وقتی است که در ظاهر از او درگذرد هر چند که در باطن بر او اعتمادی نکرده و از او درنگذشته است.
اقسام همسران و فرزندان
در قرآن کریم دو نوع همسر و فرزند مطرح شده است:
1. همسران و فرزندانی که سبب چشم روشنی هستند. این قسم در آیه 74 سوره فرقان بیان شده است:
«والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما- اولئک یجزون الغرفه بما صبروا و یلقون فیها تحیه و سلاما- خالدین فیها حسنت مستقرا و مقاما» (فرقان 74 تا 76)
و کسانی که از خداوند چنین درخواست می کنند: پروردگارا از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را برای پارسایان پیشوا قرار ده- آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبائیشان پاداش قرار داده شده و در آن با تحیت و سلام همدیگر را ملاقات می کنند. در حالی که در آن جاودانه هستند، چه قرارگاه و محل اقامت نیکویی!
2. همسران و فرزندانی که دشمنی می کنند که در آیه 14 سوره تغابن مطرح شده است:
بحث ما در این مقاله نوع دوم است که تحت عنوان راه کارهای قرآنی برای تعامل و مواجه با همسران و فرزندان نااهل آن را مطرح می کنیم.
براساس آیه 14 تغابن نکات ذیل استفاده می گردد.
دشمنی زنان و فرزندان نااهل بر محور ایمان است: خداوند مؤمنان را خطاب قرار داده است و از جمله «عدو لکم» استفاده می شود که فاصله و تضادی که میان آنان و مؤمنین ایجاد می شود اختلافات خانوادگی معمول نیست بلکه اختلاف دینی است یعنی همسران و یا فرزندان نااهل رفتارهایی خلاف ایمان به خدا انجام می دهند.
از راه کارهایی که خداوند بیان فرموده است چنین استفاده می گردد که منظور از عدو معنای دومی است که در مفردات راغب آمده است و به معنای اول یعنی عداوت به قصد دشمنی و کینه توزی نیست و لذا می فرماید: «عدو لکم» نه«عدو علیکم» و الا اگر چنین بود جنگ و مقابله با آنها لازم است و دستور جهاد فی سبیل الله بر علیه دشمنان دین شامل همسران و فرزندان محارب نیز می شود و لذا امیرالمؤمنین می فرماید: «و لقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا و ما نزیدنا الا ایماناً و تسلیماً و مضیاً علی اللقم و صبراً علی مضص الألم و جداً فی جهاد العدو» (نهج البلاغه خطبه 56)
در رکاب پیامبر خدا (ص) بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود جنگ می کردیم که این مبارزه جز بر ایمان و تسلیم ما نمی افزود و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردباری برابر ناگواری ها و جهاد و کوشش برابر دشمن ثابت قدم می ساخت.
علاوه بر این با خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» جهت عداوت روشن می شود و آن تعارضی است که همسران و فرزندان نااهل با مؤمنین در عمل ایمانی دارند. این عداوت مربوط به مسائل عادی و اختلافات نظری و سلیقه ای نیست بلکه مربوط به مسائل دینی و اختلافات اعتقادی است به عنوان مثال همسر یا فرزند نماز نمی خوانند و یا رعایت محرم و نامحرم را نمی کنند و یا زن نسبت به مرد و یا مرد نسبت به زن خیانت می کند و یا فرزند با دوستان ناباب رفاقت می کند و به حرف پدر و مادر خود گوش نمی دهد و امثال آن.
راه کارهای مواجهه با همسران و فرزندان نااهل
راه کار اول: حذر
با توجه به ضرر و زیانی که فرزندان و همسران نااهل برای مؤمنان دارند باید نگران و ترسان بود یعنی اولین راهکاری که خداوند برای مواجهه و مقابله با آنان می فرماید این است که آنها از حیث مادی و معنوی زیان ها و خسارات جدی به خانواده وارد می کنند هم کسب و درآمد خانواده را به هدر می دهند و هم عزت و آبروی خانواده را مورد هتک قرار می دهند و از همه مهمتر خود را ضایع می کنند و این بزرگترین ضربه به خانواده است بنابراین باید حساس بود و تسلیم آنها نباید شد و مؤمنان از آنها باید برحذر باشند یعنی دائما باید با امر به معروف و نهی از منکر با آنها تعامل نمایند. یعنی باید از بیم و هراس نسبت به آسیب هایی که آنها به خانواده می زنند ایمن نبود و تحت مواظبت مستمر باشند و لذا خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد که از اهل کتاب برحذر باش مبادا تو را از بعضی احکام الهی منحرف سازند.
«و احذرهم أن یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک» (مائده 49)
راه کار دوم: عفو
«عفو» بنابر آنچه از مفردات راغب نقل شده، عبارت از بخشش و گذشتی است که در آن اصلاح طرف مقابل از خطا و سیئه مورد نظر باشد و بر این اساس در آیه 40 سوره شوری؛ عفو همراه با اصلاح عامل پاداش الهی مطرح شده است:
«و جزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفی و اصلح فاجره علی الله انه لایحب الظالمین»«کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن اما اگر عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست. خداوند ظلم-کنندگان را دوست ندارد.»
بر مبنای این آیه شریفه عفو باید با اصلاح طرف مقابل همراه باشد. پس اگر عفو نتواند طرف مقابل را اصلاح کند و یا بعد از عفو اقدام اصلاحی صورت نگیرد موجبات پاداش الهی فراهم نشده است. نمونه این حقیقت گذشت امام حسین(علیه السلام) از ناسزاگویی مردم شامی است که موجب توجه و اصلاح او گردید و او را به محب اهل بیت (ع) تبدیل نمود و یا گذشت رسول خدا (ص) از ریختن خاکستر بر روی آن حضرت توسط آن شخص یهودی توام گردید با عیادت که امر اصلاحی بود و سبب توبه و ایمان آوردن آن یهودی شد. بنابراین راه کار دوم صرفا به معنای گذشتن از کارهای خلاف همسران و فرزندان نااهل نیست بلکه عفو و گذشتی دارای ارزش است که موجب اصلاح آنها گردد والا اگر عفو و گذشت موجب جری شدن هرچه بیشتر آنان گردد، این عفو و گذشت ارزشی ندارد.
راه کار سوم: «صفح»
«صفح» به معنای گذشت توام با اغماض و چشم پوشی و تغافل است یعنی برخی خطاها را نباید به روی آنان آورد زیرا سبب جری تر شدن آنها و تثبیت آن خطاها در شخصیت آنان می شود.
لذا در مفردات راغب صفح گذشتی که توام با ملامت نباشد معنا شده است و این مفهوم مستلزم آن است که تغافل و چشم پوشی از خطا شود. بنابراین «عفو» و «صفح» در مفهوم گذشت مشترک هستند با این تفاوت که «عفو» توام با به رو آوردن خطاست اما «صفح» گذشت و اغماض با به رو نیاوردن است اما در عین حال هم در «عفو» و هم در «صفح» جنبه اصلاحی نسبت به خطاکار وجود دارد.
و بر این اساس خداوند به پیامبرش دستور می دهد:
«ان الساعه لاتیه فاصفح صفح الجمیل- ان ربک هو الخلاق العلیم» (حجر 85 و 86)
روز قیامت قطعا فرا خواهد رسید پس از آنها به طور شایسته تری صرف نظر کن (و آنها را بر نادانی هایشان ملامت نکن) به یقین پروردگار تو آفریننده آگاه است.
«ان ربک هو الخلاق العلیم» به نوعی استدلال برای امر به تغافل و اغماض بزرگوارانه است و می خواهد بفهماند که اولا این صفح جنبه تربیتی دارد چون از جانب رب دستور داده شده است و ثانیا خداوند دارای خلاقیت و علم است که راه کار صفح جمیل را خلق کرده است و این راه کار بر علم مبتنی است.
امام علی(علیه السلام) می فرماید: «ان العاقل نصفه احتمال و نصفه تغافل» (غررالحکم 2378 میزان الحکمه)
نصف عقلانیت عاقل ظرفیت داشتن است و نصف دیگر آن خود را به غفلت زدن است.
آن حضرت درباره جایگاه تغافل در اخلاق می فرماید:
«اشرف اخلاق الکریم تغافله عما یعلم» (همان منبع حدیث 3256) شریف ترین اخلاق انسان کریم و بزرگوار بی خبر وانمود کردن خود است از آنچه که می داند.
امام زین العابدین(علیه السلام) در وصیت به فرزندش می فرماید:
«یا بنی ان صلاح الدنیا بحزا فیرها فی کلمتین: اصلاح شأن المعایش ملء مکیان ثلثاه فطنه و ثلثه تغافل لان الانسان لا یتغافل الا عن شیء قد عرفه و فطن له» (مستدرک الوسائل ج 9 ص 38، میزان الحکمه)
بدان فرزندم که درست شدن دنیا در همه ابعادش در دو کلمه است:
اصلاح معیشت پیمانه ای است تمام که دو سوم آن هوشمندی و یک سوم آن تغافل است زیرا انسان وانمود به بی خبری نمی کند مگر از چیزی که آن را می داند و متوجه آن است.
راه کار چهارم: «غفر»
«غفر له» همانگونه که گذشت در مفردات راغب به معنای گذشت ظاهری است اما در باطن اعتماد نکردن و نگذشتن است و «غفر» به معنای بیم و ترس و آنچه انسان را از پلیدی و آلودگی مصون می دارد و «غفر ثوب» لباس را شستشو دادن برای پاک شدن از چرک است. بنابراین غفران از جانب انسان نوعی گذشت است اما در دل باید بنا را بر عدم گذشت بگذاریم و بر طبق آن تدبیر و برنامه ریزی و تصمیم بگیریم.
براین اساس خداوند در وصف مومنان متوکل به خدا در آیه 37 سوره مبارکه شوری می فرماید:
«و اذا ماغضبوا هم یغفرون»
و هنگامی که خشمگین می شوند گذشت می کنند.
آنچه مسلم است خشم در درون انسان باقی می ماند و خشم فرو خورده می شود یعنی «الکاظمین الغیض» می شود. به عنوان مثال امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ با عمرو بن عبدود به واسطه آب دهانی که بر صورت حضرت انداخت خشمگین گردید اما خشم خود را با اندکی قدم زدن فرو برد و بعداز این او را به جهنم واصل کرد.
براین اساس «غفر» از طرف انسان بدین معناست که به ظاهر از خطای آنان در می گذریم اما در باطن به فکر چاره جویی برای پاک کردن آنان از آن خطا برمی آییم. برخلاف عفو که اصولا از خطا کامل گذشت می شود و کدورتی از آن در دل نگه نمی داریم. بنابراین «عفو» و «صفح» و «غفر» در عین حال که هرسه به معنای گذشت است اما عفو گذشتی است که کدورت در دل گرفته نمی شود اما باید توام با یک عمل اصلاحی باشد و اما صفح به معنای گذشت توام با تغافل و اغماض است و «غفر» به معنای گذشت ظاهری است اما کدورت را در دل حفظ می کنیم و براساس آن تصمیم گیری می کنیم.
تبصره ای مهم
آنچه مهم است توجه به این نکته است که خطاهایی را که همسران و فرزندان نااهل مرتکب می شود باید دسته بندی کرد و تشخصی داد کدام را باید مورد «عفو» و کدام را مورد «صفح» و کدام را مورد «غفر» قرار داد.
به نظر می رسد خداوند در قصه حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) و برادرانش هر سه مورد را مطرح فرموده است. تردیدی نیست که برادران حضرت یوسف (ع) از مصادیق فرزندان نااهل می باشند که خطای بزرگی در سر به نیست کردن حضرت یوسف مرتکب شدند. حضرت یعقوب اولا آنها را مورد عفو قرار داد و با صبر جمیل زمینه را برای اصلاح آنان فراهم ساخت و لذا فرمود: «قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون»
ثانیا با اینکه یقین داشت که آنها صحنه سازی کرده اند اما به روی آنان نیاورد و لذا نسبت کذب را به آنها نداد و ثالثا به ظاهر از آنها گذشت اما باطنا در غم حضرت یوسف همیشه گریان بود و آنها را تشویق به جستجو برای یوسف می کرد.
راه کار پنجم: «غفران و رحمت خداوند»
خداوند تدبیر در مقابل همسران و فرزندان نا اهل را دو بخش کرده است یک بخش وظیفه مومنان است که در حوزه حذر، عفو، صفح و غفر است و بخش دوم نقش خداوند در اصلاح امر خانواده است و لذا با «ان» شرطیه مطرح فرموده یعنی اگر شما مومنان در مواجه با همسران و فرزندان نااهل این چهار امر را انجام دهید خداوند غفران و رحمت خود را نسبت به شما انجام می دهد.
«فان الله غفور رحیم» یعنی خداوند خطاهای شما و یا فرزندان شما و همسران را که موجب این مشکل و معضل شده است از میان برمی دارد و رحمت خاصه خود که اصلاح امور و باز کردن گره معضل و مشکلات است را انجام می دهد. لذا خداوند در آیه 109 سوره بقره می فرماید: «فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بامره ان الله علی کل شیء قدیر» گذشت و اغماض کنید تا امر خداوند بیاید زیرا خداوند به هرچیزی قادر است
|
شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:18 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
موضوعات منبر›خانواده
موضوعات منبر›زن در اسلام (حجت الاسلام فرحزاد)
موضوعات منبر›فاطمیه
راهکارهاى یک زندگى سالم
نویسنده/ سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد

یکى از راه هاى معاشرت خوب این است که در زندگى هر چه مى توانیم حُسن و خوبى همدیگر را ببینیم. اگر نیمى از لیوان پر است و نیم دیگر خالى، ما آن نیمه پر را ببینیم، نه نیمه خالى را. قشنگى هاى یکدیگر را ببینیم، نه این که روى نکات منفى دست بگذاریم....
راهکارهاى یک زندگى سالم
براى این که خانواده و خانه ما بهشت نقد باشد و زندگى شیرین و فرزندانى سعادتمند داشته باشیم و عیش و نوش ما رو به راه باشد، راهکارها و نکته هایى را که مى تواند ما را به یک معاشرت و مصاحبت نیکو، زیبا و مطلوب برساند، بیان مى کنیم.
الف) مثبت نگرى و مثبت گرایى
یکى از راه هاى معاشرت خوب این است که در زندگى هر چه مى توانیم حُسن و خوبى همدیگر را ببینیم. اگر نیمى از لیوان پر است و نیم دیگر خالى، ما آن نیمه پر را ببینیم، نه نیمه خالى را. قشنگى هاى یکدیگر را ببینیم، نه این که روى نکات منفى دست بگذاریم. اگر شما بدى بنده را نگاه کنى، از من دل سرد مى شوى. دیگر مایل نیستى با من رفت و آمد داشته باشى. اگر بدى خانمت را ببینى، با او دعوایت مى شود. اگر او هم بدى شما را ببیند، ناسازگارى را شروع مى کند. بنابراین بیاییم زیبایى هاى همدیگر را ببینیم، نه زشتى ها را. روى نکات مثبت همدیگر نظر داشته باشیم، نه نکات منفى.
حضرت عیسى علیه السلام با عده اى از حواریون از جایى رد مى شدند. به یک الاغ مرده رسیدند که بدنش بو گرفته بود و وضع ناجورى داشت. یکى بینى خود را گرفت، یکى گفت: چقدر آلوده است، یکى گفت: چقدر زشت است. هر کس وصفى از زشتى الاغ مرده را بیان کرد. حضرت عیسى علیه السلام فرمود: چه دندان هاى سفید و خوبى دارد. از میان عیب هاى فراوان آن دست روى خوبى ها و زیبایى هایش گذاشت.
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
منشأ نزاع ها
یک زن و شوهر که مدت ها با هم دعوا داشتند، پیش حاج آقا دولابى آمدند. هر دو آدم هاى غُدّى بودند. تمام دعواها به خاطر غدگرى است. اگر عناد و لجبازى را کنار گذاشتیم، همه کارها درست مى شود. تمام دعواها براى نفس و به خاطر «من» است. اگر به دیوار هزار تا فحش بدهند، تو ناراحت نمى شوى؛ چون به «منِ» شما کارى ندارد. اما اگر بگویند بالاى چشم شما ابروست، برآشفته مى شوید و مى گویید: به من مى گویى؟ اگر «من»را کنار بگذارى، همه دعواها مى خوابد. این زن و شوهر حاج آقا را خسته کرده بودند. کسى دیگر را هم قبول نداشتند. فرمودند: به این خانم گفتم که این شوهر شما که این همه از او بد مى گویى، هیچ خوبى ندارد؟ گفت: فلان کارش خیلى خوب است. به آقا گفتم: این همه از خانمت بد گفتى، هیچ خوبى ندارد؟ گفت: چرا، فلان خصلتش خوب است. گفتم: بیایید این صد تا عیبى که شما مى گویید، نادیده بگیرید.من مى خواهم از امروز عقدتان را بخوانم و این دو صفت خوب را به همدیگر جوش بدهم. یعنى شما به این صفت خوب زن نگاه کن و این خانم هم به این صفت خوب شما نگاه کند. بیایید با همدیگر آشتى کنید و بروید زندگى تان را بکنید. از این راه وارد شدند و آشتى دادند.
مِثل زنبور عسل
در روایات آمده است که مثل زنبور عسل باشید که روى گل و گیاه مى نشیند.مثل مگس و پشه نباشید که روى کثافات مى نشینند. در باغ این همه گل و گیاه است، مستقیم مى رود روى کثافات مى نشیند. آدم نباید مثل مگس و پشه باشد. بدن ما همه جایش سالم است.مگس صاف مى آید روى این چرک مى نشیند. اگر کسى مثل مگس باشد، اهل جهنم است. الآن هم در جهنم است. بعد از این هم در جهنم است. کسانى که منفى باف و منفى گرا هستند، همیشه عیب مى بینند و عیب مى تراشند. این ها جهنمى اند.
پیامبر فرمودند:«اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْنى مُعَنِّتاً وَ لا مَتَعَنِّتاً وَ لکِنْ بَعَثَنى مُعَلِّماً مُیَسِّراً»؛[1] خداوند عز و جل مرا نفرستاد، که اشکال گیر و یا اشکال تراش باشم، بلکه مرا معلم آسان گیر فرستاد.
در این روایت مطالب بسیار ارزنده و زیبایى است. اگر مى خواهید در زندگى، در خانه، یا بیرون خانه، خوشى و صفا باشد، عیب هاى همدیگر را نبینید. خوبى ها و زیبایى هاى همدیگر را ببینید. همسرت را داده خدا ببین. خانم هم شوهرش را داده خدا بداند. چیزى که خدا داده است، قشنگ است. خوب نگاه کن، چشمانت را بمال.
عیب دیگران را به خود نسبت دهیم
حاج آقا مى فرمودند: اگر هم عیبى دیدى به خودت نسبت بده. زن و شوهر عیب را به خودشان نسبت بدهند. به یکدیگر نسبت ندهند. بگو من اشتباه کردم. من تحملش نکردم.مثال قشنگى مى زدند و مى فرمودند: شما اگر جلوى آیینه رفتید و دیدید که صورت شما را سیاه نشان مى دهد، هر چقدر به آیینه دست بکشید، سیاهى پاک نمى شود. باید صورت خود را دست بکشید تا در آیینه پاک نشان بدهد. یعنى اگر با بد اخلاق روبرو شوى، بداخلاق را کتک نزن، خودت را درست کن. حلم و صبر خودت را اصلاح کن. خودت را پاک کن؛ بگو من مقصرم، من نتوانستم تحملش کنم. عیب ها را به خودت نسبت بده. ما همه اش دستمال دست گرفته ایم و طرف مقابل را پاک مى کنیم. بیاییم خودمان را پاک کنیم. «عَلَیکُمْ اَنْفُسَکُم؛[2] بر شما باد به خودتان.» در روایت هم آمده است : «خَیْرُ النّاسِ لِلنّاسِ خَیْرُهُم لِنَفْسِهِ»؛[3]بهترین مردم براى مردم کسى است که براى خودش بهترین باشد.
زن و شوهر اولاً عیب نبینند. اگر هم دیدند، عیب را از خودشان ببینند و به خودشان نسبت بدهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبى نیست. به قول ملا عبداللّه : محروم دیدن محرومیت مى آورد. یکى از اساتید ما ـ خدا رحمتش کند ـ بارها دست خودش را مى بوسید.مى فرمود: دست من نیست. واقعاً هم همین طور است. اگر کسى آن دید را پیدا کند، با دستش هم عشق بازى مى کند. مى گفت: قوه و ظاهر و باطن من از خداست. خیلى از مواقع حاج آقا به افرادى که مى خواستند دستشان را ببوسند، مى فرمود: برو دست خودت را ببوس. خودت را درست نگاه کن. خودت را ببوس. خودت را بغل بگیر. با خودت عشق کن. خودت جز او چیز دیگرى نیست. احد یعنى یکى است و دو تا نیست. یکى بیشتر نیست. اگر کسى این دید را پیدا کرد، دست خودش را ببوسد و با خودش عشق بازى کند. عیب نبیند. اگر دید، خودش را درست کند، طرف مقابل را کیسه نکشد.
روى در روى خود آر اى عشق کیش نیست این مفتون تو را جز خویش خویش
ب) نشست خانوادگى
یکى دیگر از چیزهایى که مراعات آن موجب صفاى زندگى مى شود، این است که ما دست از غُد گرى هایمان برداریم. با اعضاى خانواده نشست داشته باشیم. جلسه گفت و گوى خانوادگى داشته باشیم. مشورت کنیم. گاهى با خانم تنها بنشینیم و گفت و گو کنیم. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «جُلُوس الْمَرْءِ عِنْدَ عِیالِهِ اَحَبُّ اِلَى اللّه ِ تَعالى مِنْ اِعْتِکافٍ فى مَسْجِدى هذا»؛[4] نشستن مرد نزد خانواده اش از اعتکاف در مسجد من (مسجد النبى) پیش خداوند محبوب تر است.
عبادت فقط دعا خواندن، نماز خواندن و زیارت رفتن نیست. جلسات ذکر و دعا تنبل خانه شما نشود. مواظب باشیم جلساتمان، کارهایمان و زیارت هایمان باعث نشود که حق پدر و مادر و همسر و بچه ها ضایع شود. مى گوید: من از این خانم ناراحت هستم، پس بگذار به مسافرت، یا به زیارت بروم. آن زیارت بر سرت مى خورد. معلوم نیست به شما جواب بدهند. آن ها خیلى آقا هستند؛ ولى باید از راهش وارد شوید.
خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتى را ! ایشان هفته اى یک روز با خانم و بچه هایش جلسه گفت و گو داشت. دور هم جمع شوید و صمیمانه گفت و گوى خانوادگى داشته باشید.ببینید چه مشکلاتى دارید و چگونه باید آن را حل کرد. ما خیلى مواقع بچه ها یا همسر خود را آدم حساب نمى کنیم. بعضى از خانم ها گلایه مى کنند که شوهر ما، ما را به حساب نمى آورد. اگر ما حرف بزنیم، اصلاً گوشش به حرف ما نیست. سرش روى کتاب و قرآن است.این قرآن بر سرت بخورد. این خانم را آدم حساب کن. این امانت خداست. ببین چه مشکلى دارد؛ بى اعتنایى نکنیم.
یک پیرزن، پیغمبر خدا را که اول شخصیت عالم است، در کوچه مى گرفت و با او گفت و گو مى کرد. خیلى ها از این منظره مسلمان شدند. مى گفتند: اگر این سلطان بود، جواب این پیرزن را نمى داد. اما این پیرزن نیم ساعت دارد حرف مى زند و پیغمبر هم گوش مى دهد و با ملایمت جوابش را مى دهد. آن وقت ما همسرمان را نمى توانیم تحمل کنیم. او را آدم حساب نمى کنیم. بندگى خدا به سر و صدا نیست. فکر مى کنیم عبادت کرده ایم، زیارت رفته ایم. بعضى خانم ها مى گویند: اصلاً نمى خواهیم مشکل ما را حل کند، فقط حرف ما را گوش بدهد، ما سبک مى شویم.
ج) عوامل زیاد شدن محبت در خانواده
از دیگر امورى که کانون زندگى را گرم نگه مى دارد و زندگى را با صفا مى کند، ایجاد محبت در کانون خانواده است. به کارگیرى موجبات و عواملى که محبت بین آحاد خانواده و به ویژه بین زن و شوهر را زیاد مى کند، از راهکارهاى یک زندگى سالم و پویاست.همان طور که پیش از این گفتیم: دین ما بر محبت استوار است: «هَلِ الدّینُ اِلاَّ الْحُبُّ»؛[5] «اَلدّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّینُ»؛[6] هر چه این رشته را محکم تر و استوارتر کند، عملى است ستوده و موجب استحکام بنیاد هر خانواده مى شود.
در اینجا به برخى از عوامل زیاد شدن محبت در خانواده مى پردازیم:
لحن زیبا و مؤدبانه در گفتار
از چیزهایى که محبت را زیاد مى کند، درست و با محبت صحبت کردن است. لحن کلام در طرف مقابل بسیار تأثیرگذار است. انسان یک مطلب را مى تواند با لحنى مؤدبانه، لطیف و زیبا بگوید و مى تواند تند، خشن و بى ادبانه بگوید. هر کدام از این دو نوع لحن گفتار تأثیر متفاوت در مخاطب ما خواهد داشت. یکى موجب محبت و صمیمیت مى شود و دیگرى موجب کینه، دلخورى و دشمنى خواهد شد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «وَ اَحْسِنوا لَهُنَّ الْمَقالَ»؛[7]با همسرانتان زیبا و نیکو سخن بگویید.
اظهار محبت
از دیگر راه هایى که موجب افزایش محبت در افراد، به خصوص در خانواده و زن و شوهر مى شود، اظهار محبت و به زبان آوردن آن است. این فرمایش پیامبر خداست: «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرأَةِ اِنّى اُحِبُّکَ لا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً»؛[8] مردى که به همسرش بگوید دوستت دارم، این سخن هرگز از قلبش بیرون نخواهد رفت.
یعنى مرتب به خانمت بگو دوستت دارم و هر روز آن را تکرار کن. هیچ عیبى ندارد.خانم ها با شنیدن جمله «دوستت دارم» آرام مى گیرند. در صدا کردن همسر نیز باید از کلمات محبت آمیز استفاده کرد، کلماتى که حاکى از محبت به همسر است. مثلاً اسم همسرتان را مى توانید با پسوند «جان» بیاورید: فاطمه جان، زهرا جان... یا از لفظ عزیزم استفاده کنید. در صدا زدن پیام محبت باشد.
بعضى از صدا زدن ها در جامعه ما واقعاً به دور از فرهنگ و اخلاق اسلامى است. برخى از آقایان براى صدا زدن همسرشان از لفظ «هاى» یا «هو» استفاده مى کنند و این به دور از آداب اسلامى است. بعضى از آقایان از آوردن اسم همسرشان در جلو دیگران ابا دارند و با تکلفاتى همسرشان را صدا مى کنند.
کسى مى گفت: به منزل آقاى محترمى رفتم. آدم متدینى هم بود. دیدم شروع به مشت زدن به دیوار کرد. گفتیم: این چه کارى است؟ گفتند: دارد خانمش را صدا مى زند. روى این که اسم خانمش را دیگران بشنوند و بدانند چیست، حساسیت داشت. مگر ما اسم مادر و همسر امامان را نمى دانیم؟ مگر آن ها همسرانشان را به اسم صدا نمى کردند؟ مگر اسم فاطمه و زینب علیهما السلام سر زبان هاى دیگران نبوده است؟ مگر آنان جلوى مردم نمى گفتند:یا فاطمه، یا زینب. امام حسین علیه السلام نمى گفت من غیرتى هستم و اسم خواهرم را جلوى مردم نمى برم. این یک فرهنگ غلط است. اگر مثلاً شما بفهمید که اسم خانم بنده فاطمه است چه مى شود؟
شما ببینید طرف مقابل چه چیز دوست دارد. آیا دوست دارد اسمش را بگویید یا فامیلى او را؟ همان را بگویید. ببینید روى چه کلماتى حساس است و ناراحت مى شود، آن ها را نگویید. بردن نام افراد با لحنى محبت آمیز، آثار بسیار خوبى دارد.
هدیه و سوغات
از دیگر عواملى که محبت را زیاد مى کند، هدیه و سوغات است. هدیه را فقط موکول به مسافرت نکنید. هر چند وقت یک بار شایسته است انسان هدیه اى براى همسرش بیاورد.البته در روایت آمده است. انسان در هر شب جمعه یک تحفه و هدیه به خانه ببرد تا اهل خانه به آمدن شب جمعه خوشحال شوند. این بسیار در الفت و استحکام زندگى مؤثر است.
یکى از آقایان مى گفت: من در خانه با خانمم بگو و مگو پیدا کردم و با ناراحتى و حالت قهر از خانه بیرون آمدم و براى نماز به حسینیه مرحوم آیت اللّه بهاء الدینى رفتم. خانم ما هم علویه بود. آیت اللّه بهاء الدینى قبل از نماز مى آمدند و در حسینیه مى نشستند. وقتى وارد شدم و نشستم، بدون این که چیزى بگویم، ایشان یک نگاهى به من کردند و فرمودند: با دعوا کار درست نمى شود. این چه کارى است کردى؟ چرا درگیر مى شوى و عیش و خوشى خودت را به هم مى زنى؟ وقتى عبادت مى کنى، یا درس مى خوانى، مى آید و راه تو را مى بندد. اگر با کسى درگیر شدى، هر کجا مى روى راه بسته است. باید بروى آن دل را صاف کنى. شاید همه شما تجربه کرده باشید. وقتى که صفا هست راه باز مى شود.
فرمودند: مگر با دعوا کار درست مى شود؟ بعد از نماز دسته گلى، لباسى براى خانمت بگیر و آب روى آتش ها بریز، تمام مى شود. مى گفت: ما با این سخنان آقا، یکه خوردیم که آقا از کجا مى داند ما در خانه دعوا کردیم. صورت اعمال انسان در وجود خود اوست.کسى که چشم دلش باز است، مى بیند و مى داند که چه کرده اى، از وجودت مى فهمد.
«کُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ»؛[9]هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم.
خلاصه هدیه و سوغات یکى از راه هاى افزایش محبت و ایجاد الفت است.
تشکر و قدردانى
یکى دیگر از چیزهایى که موجب صفا و صمیمیت خانواده مى شود، تشکر و قدردانى است. خانم باید از شوهرش که بیرون از خانه درگیر کار و مشکلات است، تشکر کند. از زحمت هایى که مى کشد و بابت چیزهایى که خریده است، باید تشکر کند. و همچنین آقا باید از همسر خود تشکر کند؛ به خاطر بچه دارى، به خاطر نظافت خانه و شست و شوى لباس ها، به خاطر تهیه غذا و میهمان دارى و کارهایى که خانم بدون هیچ مرخصى و تعطیلى در خانه انجام مى دهد. واقعاً خانم ها خیلى زحمت مى کشند. ما باید قدردان آنان باشیم. بسیار به گردن ما حق دارند. اگر از حق خود نگذرند، مدیون آن ها هستیم. بنده توصیه مى کنم گاهى خانم ها به مسافرت بروند، آقایان هم اجازه مسافرت بدهند؛ سفر زیارتى یا دیدار با فامیل.و این آقا هم در خانه بماند. آن وقت قدر زحمات خانم دستش مى آید؛ هم در انجام نظافت و نظم خانه، هم در تهیه غذا و هم در بچه دارى. هر چیز در نبودش معلوم مى شود. اگر خانم در خانه نباشد، اصلاً خانه بى نور و بى فروغ است. مادر خانه و همسر خانه، چراغ خانه است. هم چراغ خانه است و هم چراغ دل شما. وجودش به شما آرامش مى دهد. همین طور اگر چند روزى آقا به مسافرت برود، خانم احساس دلتنگى مى کند. از خواب و خوراک مى افتد.احساس مى کند که مرد تکیه گاه زندگى و باعث اطمینان و آرامش است.
خلاصه آن که تشکر خستگى را بر طرف مى کند و به انسان آرامش مى بخشد. همین که مى داند قدردان زحمات او هستند، به او آرامش مى دهد و خستگى را از تنش بیرون مى کند. وقتى مى بینى خانم زحمت مى کشد، بگو دستت درد نکند. سیره اولیاى ما این چنین بوده است که اگر کسى کمترین خدمتى به آنان مى کرد، از او تشکر مى کردند. خداوند به پیامبرش مى فرماید: وقتى زکات مى دهند و تو برایشان دعا مى کنى، این دعا موجب آرامش آنان است:«اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ».[10] این در حقیقت یک قدردانى است.
درک متقابل
از دیگر امورى که موجب یگانگى و صفا و صمیمیت بین زن و شوهر است، درک متقابل است. یعنى شوهر خانم خودش را درک کند و خانم هم شوهرش را. این یک بحث کلیدى و اساسى در رشد و تعالى خانواده است. اگر ما همدیگر را درک کنیم، تمام مشکلات ما حل است. اگر بفهمیم که طرف ما به بلوغ فکرى نرسیده است، با او راحت زندگى مى کنیم. اگر بدانیم طرف ما در چه کلاسى است، با همان کلاس با او صحبت مى کنیم و با همان زبان با او گفت و گو مى کنیم. بلوغ و رشد عقلى و فکرى به سن و سال نیست، ممکن است یک نفر سنش بالا باشد، ولى نا بالغ باشد و ممکن است کسى در سنین کم باشد، ولى چیز فهم و بالغ باشد. اگر زن و شوهر از یکدیگر درک متقابل داشته باشند و روحیات همدیگر را بشناسند، وضع خانوادگى و موقعیت هم را درک کنند، مشکلى پیش نخواهد آمد.
توافق و تفاهم
از امورى که کمک مى کند تا زن و شوهر یک زندگى مسالمت آمیز و با صلح و صفا داشته باشند، توافق و تفاهم است، یعنى زن و شوهر وظیفه دارند در امور با یکدیگر تفاهم کنند و به توافق برسند. این توافق در سایه سازگارى و کوتاه آمدن است. هم زن از نظراتش کوتاه بیاید و هم شوهر، تا به یک توافق و همزیستى دست یابند.
قهرکردن چیز بسیار بدى است. اگر خانمى از شوهرش قهر کند، ملائکه او را لعنت مى کنند تا آشتى کند. آقا هم همین طور. یک خانمى تعریف مى کرد که من یک مادر بزرگى داشتم. ـ خدا رحمتش کند! ـ به من مى گفت: هیچ وقت با شوهرت قهر نکن. گفت: همین موجب شده است که زندگى خوبى داشته باشیم. هر وقت هم چیزى بین ما پیش مى آید، سریع مى روم آشتى مى کنم و همه آتش ها مى خوابد. تا زمانى که زن و شوهر با هم توافق داشته باشند و بین آن ها اختلاف نباشد، لطف خداوند بالاى سر آنان است. این شرط اساسى در زندگى است.
اظهار همدردى
از دیگر چیزهایى که موجب استحکام کانون خانواده است، اظهار همدردى است.اگر زن و شوهر در مشکلات و مصائب با یکدیگر همدردى کنند، بسیار مؤثر است. اگر خانم یا آقا مریض شد یا مصیبتى بر او وارد شد، او را رها نکند. در گرفتارى ها به داد هم رسیدن، خیلى مهم است.
خدا رحمت کند آقاى سیبویه را ! من از ایشان خیلى بهره بردم. ایشان مى فرمود:خانم علویه اى داشتم. ده دوازده فرزند براى من آورد. او اواخر عمر نابینا شده بود.بیست و هفت سال نابینا بود. در این بیست و هفت سال من کمر بستم و به او خدمت کردم.خیلى عجیب است! من معتقدم کرامت این چیزهاست. مى فرمود: به خدا مى گفتم: اى خدا، من یک وقت گاو نُه من شیرده نباشم. گاهى یک گاوى که نه من شیر مى دهد، بعد از این که شیر داد، یک لگد مى زند و همه شیرها را مى ریزد.
به فرموده قرآن، دو چیز است که صدقات و احسان و نیکى هاى انسان را باطل مى کند، یکى منت نهادن در حق کسى که به او نیکى کرده ایم و دوم آزار و اذیت او. از این رو فرموده است : «لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاْءَذى».[11]
خیلى باید مواظب بود که زن و شوهر محبت هایشان را ضایع نکنند. مى فرمود:خدا هم کمکم کرد، بیست و هفت سال در خانه همه کار برایش انجام مى دادم. این ها از هزاران عبادت و نماز شب بالاتر است.
مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى که شخصیت هایى همچون مرحوم امام، آیت اللّه بهاء الدینى، آیت اللّه گلپایگانى، آیت اللّه خوانسارى، آیت اللّه اراکى و بزرگان بسیارى از شاگردان ایشان بودند، خانمشان مریض شده بود و مشکلات بسیارى داشتند. گفته بودند:به خاطر خدا صبر کردم و زندگى ام را بر هم نزدم و خداوند عنایات عجیبى به من کرد.
پدر ایشان هم داستان عجیب و زیبایى دارد. پدرشان رعیت و کشاورز بود. در اطراف یزد زندگى مى کرد. بعد از چند سال مشخص مى شود که بچه دار نمى شود. مشکل هم از طرف خانم ایشان بود. مى رود تا با یک خانمى که شوهرش مرده بود و چند تا فرزند هم داشت ازدواج موقت کند که از ایشان بچه دار شود. وقتى مى رود صیغه موقت را بخواند، مى بیند که بچه هاى این زن ابراز ناراحتى مى کنند. این آقا خیلى ناراحت مى شود. مى گوید: خدایا، من به خاطر خواهش خودم آمدم، این بچه هاى یتیم را اذیتشان مى کنم که از این خانم بچه دار شوم. این بچه ها که عقلشان نمى رسد. مى گوید: خدایا، من اصلاً اولاد نمى خواهم.هر چه تو بخواهى مى خواهم. و حق این خانم را ادا مى کند و به بچه هاى یتیم محبت مى کند.
رزقشان را هم مى دهد و برمى گردد. بعد از مدتى خداوند از خانم خودش به او فرزندى مى دهد که اسم او را عبدالکریم مى گذارد. عبدالکریمى که حوزه علمیه قم را تأسیس مى کند. وقتى انسان براى خدا از خواست خودش بگذرد، خدا به او چه مى دهد!
توسعه در زندگى
یکى دیگر از عوامل شکوفایى خانواده، وسعت دادن به آن است. حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام فرمودند: «اِنَّ عِیالَ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ فَمَنْ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَلْیُوَسِّعْ عَلى اُسَرائِهِ فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ اَوْشَکَ اَنْ تَزُولَ النِّعْمَةُ»؛[12]بى گمان خانواده هر کس اسرا (و تحت حمایت او) هستند. بنابراین کسى که خداوند به او نعمتى عنایت فرموده است، باید زندگى خانواده خود را توسعه بدهد. که اگر چنین نکند، منتظر زوال آن نعمت باشد.
بنابراین کسى که خداوند رزقش را وسیع کرده است و به او نعمت داده است، باید به فکر آسایش و رفاه حال خانواده اش باشد. مبادا بر خانواده اش تنگ بگیرد، که نعمت الهى از دستش مى رود. خانواده انسان بیش از هر کس دیگر سزاوار است. شما حق ندارید سهم زن و بچه خود را به دیگران بدهید. اگر خودت درویش و زاهد هستى، زن و بچه ات درویش نیستند.باید به فکر رفاه حال آنان باشى. اصلاً تلاش در جهت آسایش و رفاه حال خانواده یک فضیلت به شمار مى رود. امام سجاد علیه السلام فرمودند: «اِنَّ أَرْضاکُمْ عِنْدَ اللّهِ اَسْبَغُکُمْ عَلى عِیالِهِ»؛[13] پسندیده ترین شما نزد خداوند کسى است که بیش از همه در رفاه خانواده خود کوشا باشد.
کمک کردن در خانه
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام درباره خدمت کردن به عیال فرمودند: «یا عَلِىُّ خِدْمَةُ الْعِیالِ کَفّارَةٌ لِلْکَبائِر وَ یُطْفِى ءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُور حُورِالْعینِ وَ یَزیدُ فِى الْحَسَناتِ وَ الدَّرَجاتِ»؛[14] اى على، خدمت به عیال کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم پروردگار و مهر حورالعین است و بر حسنات و درجات انسان مى افزاید.
در حدیثى آمده است که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد خانه حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهما السلام شدند. حضرت امیر علیه السلام دمى فرماید: من داشتم عدس پاک مى کردم و حضرت زهرا علیها السلام هم کار دیگرى مى کرد. پیامبر از این که من در خانه عدس پاک مى کردم، خیلى خشنود شدند و فرمودند: «یا عَلىُّ اِسْمَعْ مِنّى وَ ما اَقولُ اِلاّ مِنْ اَمْرِ رَبّى ما مِنْ رَجُلٍ یُعینُ اِمْرَأَتَهُ فِى بَیْتِها اِلاّ کانَ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلى بَدَنِهِ عِبادَةُ سَنَةٍ صیامٌ نَهارَها وَ قیامٌ لَیلَها»؛[15] یا على، به من گوش فرا ده! آنچه مى گویم جز از جانب پروردگارم نیست: هر مردى که در خانه به همسرش کمک کند، خداوند به اندازه هر مویى که در بدن اوست، [پاداش] عبادت یک سال را به او مى دهد که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را به عبادت به سر برده است.
این کمک ها تعین مرد را مى شکند. در روایت آمده است: کسى در خانه کار نمى کند، جز این که صدیق باشد، یا شهید، یا مردى که خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او خواسته است.
«یا عَلِىُّ لا یَخْدِمِ الْعِیالَ اِلاّ صِدّیقٌ اَوْ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ».[16]
باز فرمودند: «مَنْ کانَ فِى خِدْمَةِ العِیالِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللّهُ اسْمَهُ فى دیوانِ الشُّهداءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمِ وَ لَیْلَةٍ ثَوابَ اَلْفِ شَهیدٍ و کَتَبَ لَهُ لِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابٍ حَجَّةٍ و عُمْرَةٍ وَ اَعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فى جَسَدِهِ مَدینَةً فِى الْجَنَّةِ»؛[17] کسى که در خدمت خانواده اش باشد و به بینى اش برنخورد؛(خودش را دست کم بگیرد)، خداوند نام او را در دیوان شهدا مى نویسد و در برابر هر روز و شب ثواب هزار شهید به او مى دهد. و در برابر هر قدمى که در راه خدمت براى خانواده اش بر مى دارد، ثواب یک حج و یک عمره به او عطا مى شود. و به هر رگى که در بدن دارد، خداوند یک شهر در بهشت به او عطا مى کند.
به تکلف نینداختن
اکراه و اجبار نکردن و تحمیل نکردن بر خانواده نیز از امورى است که موجب آرامش در خانه مى شود. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از وقتى که پیغمبر سفارش کرد که با فاطمه زهرا علیها السلام مدارا کن و ملایم باش، به خدا قسم من نه او را ناراحت کردم و نه بر کارى اجبار و اکراه کردم. متقابلاً او هم کارى را بر من تحمیل نکرد.[18]نه خانم ها باید چیزى را بر شوهر خود تحمیل کنند و نه آقایان بر خانم ها چیزى را تحمیل کنند. این که حتماً باید به دیدن فلانى برویم، یا چند نوع غذا باید درست کنید، این تحمیل کردن است.
البته در روایات آمده است که اهل ایمان در امور حلال و مباح مطابق میل و خواهش خانواده خود رفتار مى کنند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «اَلْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَالْمُنافِقُ یَأْکُلُ اَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ»؛[19] انسان مؤمن مطابق میل خانواده خویش مى خورد و انسان منافق خانواده اش طبق میل او مى خورند.
همسر حضرت امام رضوان الله علیه فرموده بودند: در ابتداى جوانى که با حضرت امام ازدواج کرده بودم، ایشان یک جلسه اى با من نشستند و با هم صحبت کردیم. ایشان فرمودند:من دو چیز بیشتر از شما نمى خواهم: اول این که سعى کنید واجبات را انجام بدهید؛ چون واجبات امر خداست، ولى مستحبات را خودت مى دانى، من هیچ وقت به شما فشار نمى آورم که مثلاً بلند شو نماز مستحب بخوان. بنابراین مستحبات را خواستى انجام بده و نخواستى انجام نده. دوم این که کارهاى داخلى خانه هم به شما مربوط است، من دخالت نمى کنم. چون زن مدیر و بزرگ خانه است. این که این چیز را اینجا بگذارم یا جاى دیگر، مربوط به خانم خانه است. اصلاً شأن مرد اجل است که در این امور دخالت کند و درگیر این مسائل شود.
یک نفر مى گفت: به دادگاه خانواده رفته بودم. یک خانم و آقا با سه چهار تا بچه آمده بودند از هم طلاق بگیرند. گفتم: براى چه؟ گفت: سر لجبازى. این آقا بدون اجازه خانم گلدان را آورده است تا در اتاق بگذارد، از دستش افتاده و شکسته و فرش هم کثیف شده است. به او گفته است: چه کسى به تو گفت این کار را بکنى؟ گفته است: مى خواستم انجام دهم، به شما چه! و با هم جنگ و دعوا کردند و کار به طلاق و طلاق کشى رسیده است.الآن جهنم است، بعد هم جهنم است. اگر بهشت نقد مى خواهید، یگانگى و تفاهم و توافق داشته باشید و اگر جهنم نقد مى خواهید، دعوا، اختلاف و درگیرى
پی نوشتها
[1]سبل الهدى، ج 7، ص 6 .
[2]سوره مائده، آیه 105.
[3]اختصاص، ص 239؛ بحارالأنوار، ج 33، ص 390.
[4]تنبیه الخواطر؛ ص 441؛ میزان الحکمة، ج 2، ص 1186، ح 7884 .
[5]امام صادق علیه السلام ، خصال، ج 1، ص 38، ح 74؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 95.
[6]امام باقر علیه السلام ، تفسیر نور الثقلین، ج 5 ، ص 285، ح 49؛ بحارالأنوار، ج 66 ، ص238، ح 9.
[7]من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 554 ؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 223، ح 1.
[8]الکافى، ج 5 ، ص 569؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 10، ح 24930.
[9]سوره اسرا، آیه 13.
[10]سوره توبه، آیه 103.
[11]سوره بقره، آیه 264 .
[12]من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 402؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 69 ، ح 1.
[13]تحف العقول، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 73، ح 25.
[14]مستدرک الوسائل، ج 13، ص 49، ح 2.
[15]جامع الاخبار، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 132، ح 1.
[16]مستدرک الوسائل، ج 13، ص 49، ح 2 ؛ میزان الحکمة، ج 2، ص 1186 .
[17]جامع الاخبار، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 132.
[18]بحارالأنوار، ج 43، ص 133.
[19]الکافى، ج 4، ص 12، ح 6 ؛ بحارالأنوار، ج 59 ، ص 291
کلمات کلیدی:
محبت
- بازدید: 1883
-
نسخهنسخه.