3- امام جماعت
در نماز جماعت ، آنكه جلو مى ايستد و مردم به او اقتدا مى كنند، امام نام دارد. بعضى نيز به او پيشوا مى گويند. در نظام اجتماعى سياسى اسلام ، آنكه پيشوايى جمعى را به عهده دارد، بايد از يك سرى فضيلت ها و برترى ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيز باشد. در نماز جماعت نيز، پيش نماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت ، برتر از ديگران باشد.
در حديث مى خوانيم : فَقَدِّمُوا اَفْضَلَكُمْ[1] وفَقَدِّموا خيارَكُم [2] يعنى به با فضيلت ترين و بهترين خودتان اقتدا كنيد.
احاديث ، در اين باره ، بسيار است . به چند نمونه اشاره مى كنيم :
امام جماعت ، بايد كسى باشد كه مردم به ايمان و تعهّد او اطمينان داشته باشند.[3]
امام صادق عليه السلام فرمود: امام جماعت ، رهبرى است كه شمارا به سوى خدا مى برد، پس بنگريد كه به چه كس اقتدا مى كنيد.[4]
ابوذر فرمود: امام شما، در قيامت ، شفيع شماست . پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد.[5]
اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دين يا امامت ، غلّو مى كنند، نهى شده است .[6] افرادى كه در جامعه ، بخاطر گناه علنى ، شلاّق خورده اند، يا از طريق نامشروع ، بدنيا آمده اند، حقّ امام جماعت شدن ندارند.[7]
امام جماعت ، بايد مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست .[8]
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَكُلَ مَسْجِدٍ[9] هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را همراه داشته باشيد. فرمود: زينت مسجد، پيشواى شايسته و امام جماعت مسجد است .[10]
البته پوشيدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نيز در رواياتى به عنوان زينت مسجد آمده است .
امام باقر عليه السلام فرمود: امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فكر باشد.[11]
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم ، نماز خوانده است .[12]
امام جماعت ، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بكند و نماز را طول ندهد.[13]
از مجموع اين احاديث ، موقعيّت حساس امامت جماعت شناخته مى شود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا كه در امام جماعت ، برترى و فضيلت بر ديگران شرط است ، اگر در موقعيّتى ، چند نفر شايستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطى به عنوان اولوّيت در روايات مطرح است كه آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مى آموزد. از جمله :
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. اقْرئهم
2- كسى كه در هجرت ، پيشقدم باشد. اَقْدَمُهم هِجَره
3- كسى كه دين شناس تر و در مراتب علمى برتر باشد.
اَعْلَمُهم بالسُنه واَفْقَهَهُمْ فى الدّين
4- كس كه سنّ بيشترى داشته باشد. فَاَكْبَرُهم سِنّاً
5 كسى كه انس او با قرآن بيشتر باشد.
6- كسى كه زيباتر و خوشروتر باشد.[14]
7- صاحب منزل ، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است .
8 امام جماعت دائمى ، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است .
در ميان امتيازات ، به مسئله (عالِم بودن ) بيش از هر چيزى تكيه شده است . اين دانايى و اعلميّت ، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پيشوايى در كار است ، شرط و امتياز است . در حديث است : مَنْ صَلّى بقومٍ وَ فيهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى يوم القيامه[15]
كسى كه امامت نماز و پيشوايى گروهى را به عهده بگيرد، در حالى كه ميان آنان ، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت ، همواره رو به سقوط و پستى است .
البته همچنان كه در حديثى گذشت ، امام جماعت بايد مورد پذيرش و قبول مردم باشد. اين مقبوليّت ، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نيكو بدست مى آيد.
نبايد غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق ، براى ضربه زدن به اسلام و روحانيت ، امام جماعتى را با شايعه و تهمت و دروغ ، بدنام مى كنند تا او را به انزوا بكشند. هشيارى مردم ، خنثى كننده اين نقشه شيطانى است . پشت سر كسى نبايد به جماعت ايستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى ، مقبوليت خود را از دست داده است ، نه آنكه دست هاى مرموز دشمن ، او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرايط امام جماعت ، عادل بودن است .
عدالت را در كتب فقهى تعريف كرده اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمينى (قدس سرّه ) مى فرمايند:
عدالت ، يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبيره ، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد.[16]
پاكى ، تقوا، دورى از گناه ، از نشانه هاى عدالت است . بنا به اهميّت اين صفت ، در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى ، داشتن آن براى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس ، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم ، بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
به برخى از اين موارد كه عدالت شرط است ، توجه كنيد:
در مسائل عبادى ، امام جماعت بايد عادل باشد.
در مسائل سياسى عبادى ، مثل نماز جمعه ، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد.
در مسائل سياسى و حقوقى ، (همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاى عادلى بنام شوراى نگهبان معتبر است .
در مسائل حقوقى ، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش ، بايد با گواهى افراد عادل باشد.
در مسائل تربيتى ، اجراى حدود اسلامى و تأديب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل ، به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى ، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى وفرهنگى ، پخش ونشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق ، اعتماد نمى توان كرد، مگر پس از تحقيق و تفحّص .
در مسائل نظامى ، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است ، كه عدالت شرط آن است . پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئوليت هاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است .
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت ، و داشتن ملكه ترك گناه ، از امور درونى افراد است ، ولى با علائم و نشانه هايى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى كند، مى توان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روايات ، برخى از اين علائم به چشم مى خورد و بعضى ملاك ها بيان شده كه با وجود آنها، مى توان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: عادل كيست ؟
فرمود: اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَآثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم [17] كسى كه چشمش را از نامحرم ، زبانش را از گناه ، و دستش را از ظلم ، حفظ كند.
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرّفى مى كند: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ يُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...[18] كسى كه با مردم ، در معاملات ، ستم نكند و در سخن ، دروغ نگويد و در وعده هايش تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است .
از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسيم ؟
فرمود: همين كه كسى اهل حيا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت ، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب ، فرار از جنگ ،... (كه مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند، چنين انسانى عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ...[19]
در روايات ديگرى مى خوانيم : به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهى او را بپذيريد.[20]
شايد آنچه را كه فقهاء، به عنوان حُسن ظاهرى در عدالت بيان مى كنند، همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش در مراكز فساد و گناه ، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق ، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر عليه السلام در مورد عدالت زنان مى فرمايد:
همين كه اهل حجاب و از خانواده هاى محترم بود و از شوهر خويش اطاعت مى كرد و از كارهاى ناپسند و جلوه گرى هاى ناروا پرهيز داشت ، عادل است .[21]
در بعضى روايات ، فاسق را كسانى مى داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى ، در جامعه شلاّق خورده ، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدكارى يا مورد سوء ظن باشند.[22] البته معناى عدالت در يك نفر، آن نيست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه اين ويژگى ، تنها در انبياء و اولياء معصوم است ، ولى همين كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى نديده باشيم ، كافى است .
اين نيز ناگفته نماند كه : اگر كسى خود را عادل نمى داند، و حتّى به مردم بگويد كه من عادل نيستم ، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى تواند امام جماعت شود و مردم نيز مى توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم ، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچى كند.[23] و حتّى اگر پس از نماز جماعت ، معلوم شود كه امام جماعت ، عادل نبوده ، نمازهايى را كه پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست .[24]
چرا بعضى به جماعت نمى روند؟
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از اين فيض بزرگ محرومند و با تأسف ، شاهديم كه بسيارى ، به آن بى اعتنا و كم رغبت اند و حتى در همسايگى مسجد به سر مى برند، ولى در جماعت مسلمين حاضر نمى شوند و مسجدها، گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است .
[1] . من لايحضر، ج 1، ص 377.
[2] . همان مدرك .
[3] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 490.
[4] . وسائل الشيعه ، ج 5، ص 416.
[5] . وافى ، ج 2، ص 177.
[6] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 491.
[7] . همان.
[8] . وسائل الشيعه ج 5، ص 417.
[9] . اعراف ، آيه 31.
[10] . نورالثقلين ، ج 2، ص 19.
[11] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 492.
[12] . همان مدرك .
[13] . من لايحضر، ج 1، ص 381.
[14] . وافى ، ج 1، ص 177، وسائل الشيعه ، ج 5، ص 419.
[15] . من لايحضر، ج 1، ص 378.
[16] . تحرير الوسيله ، ج 1، بحث امام جماعت .
[17] . بحارالانوار، ج 75، ص 248.
[18] . بحارالانوار، ج 67، ص 1.
[19] . استبصار، ج 3، ص 12.
[20] . وسائل الشيعه ، ج 18، ص 291.
[21] . استبصار، ج 3، ص 13.
[22] . وسائل الشيعه ، ج 18، ص 295.
[23] . جواهر، ج 13 ص 277، تحريرالوسيله ، ج 1، شرايط امام جماعت .
[24] . تحريرالوسيله ، شرايط امام جماعت .
@#@
علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت ، گوناگون است . بعضى واقعاً عذر دارند و دليلشان پذيرفتنى است ، ولى در بسيارى موارد، بهانه هايى پوچ ، بيشتر نيست . مرورى به اينگونه دلايل و بهانه ها مى كنيم :
بعضى ، از پاداشهاى نماز جماعت ، غافلند.
برخى ، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مى شوند.
بعضى ، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مى دهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مى آورند.
بعضى ، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت ، با ديدگاههاى سياسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت ، دورى مى كنند.
بعضى ، بخاطر مشغوليت هاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاريهاى روزمرّه ، از پاداشهاى عظيم نماز جماعت محروم مى شوند.
بعضى ، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده وديگر نمى روند.
بعضى ، عيب هاى بستگان و نزديكان امام جماعت را به حساب او مى گذارند و او را قبول ندارند.
بعضى ، شركت خود در نماز جماعتى را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مى دانند و از آن پرهيز دارند، بى آنكه دليلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى ، از روى غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يك امام جوان يا فقير زاده ، امّا پاك و متعهد و لايق ، شركت كنند.
برخى ، تن پرور و تنبل اند و در عبادات ، بى حوصله و كسل اند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمى دانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى ديگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپيوندند.
بعضى نيز، از طول كشيدن نماز جماعت ، از مسجد مى گريزند.
بعضى نيز، از متولّى يا دست اندركاران مسجد، خوششان نمى آيد، از اين رو به نماز جماعت نمى آيند.
اينها گوشه اى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه ديديد، بيشتر اينها، بهانه هايى غير قابل اعتناست . اگر آگاهى و رشد دينى مردم به حدّى برسد كه عوامل ياد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى ، در صفوفى منظم كنار هم بنشينند، به پاداش هاى عظيم جماعت ، توجّه داشته باشند، بد خلقى پيشنماز را، مغاير با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات و آثار مثبت فراوان اين گردهمايى دينى بينديشند، خواهيم ديد كه مساجد، رونق بيشترى خواهد يافت و خلوتى نمازهاى جماعت ، از ميان خواهد رفت .
البته ، صلاحيت هاى علمى واخلاقى پيشنماز، ومحيط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شايسته واحترام آميز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان ، مى تواند سهم عمده اى در جذب آنان به مسجد، اين كانون وحدت ومعنويت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى ، تبليغى و تربيتى كشور نيز در اين زمينه ، مهّم است .
اگر مربيان محترم و معلّمان و پدران و مادران ، خود در جماعت ها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجد بروند، الهام بخش ديگران نيز خواهند بود.
اگر مدارس ، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت ، تسهيلى به حساب مى آيد
مىگردد، پس نماز را ترک مىکند و ملائکه او را سرزنش مىکنند و خداى تعالى او را خطاب مىکند: �اى بنده من کافر شدى، بدا به حال تو�.


