مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
شرایط امام جماعت
جمعه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۹ ساعت 1:15 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

3- امام جماعت

در نماز جماعت ، آنكه جلو مى ايستد و مردم به او اقتدا مى كنند، امام نام دارد. بعضى نيز به او پيشوا مى گويند. در نظام اجتماعى سياسى اسلام ، آنكه پيشوايى جمعى را به عهده دارد، بايد از يك سرى فضيلت ها و برترى ها برخوردار باشد، تا فضايل او، الهام بخش ديگران نيز باشد. در نماز جماعت نيز، پيش نماز، بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت ، برتر از ديگران باشد.

در حديث مى خوانيم : فَقَدِّمُوا اَفْضَلَكُمْ[1] وفَقَدِّموا خيارَكُم [2] يعنى به با فضيلت ترين و بهترين خودتان اقتدا كنيد.

احاديث ، در اين باره ، بسيار است . به چند نمونه اشاره مى كنيم :

امام جماعت ، بايد كسى باشد كه مردم به ايمان و تعهّد او اطمينان داشته باشند.[3]

امام صادق عليه السلام فرمود: امام جماعت ، رهبرى است كه شمارا به سوى خدا مى برد، پس بنگريد كه به چه كس اقتدا مى كنيد.[4]

ابوذر فرمود: امام شما، در قيامت ، شفيع شماست . پس شفيع خودتان را از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد.[5]

اقتدا كردن افراد ناشناخته و آنان كه در دين يا امامت ، غلّو مى كنند، نهى شده است .[6] افرادى كه در جامعه ، بخاطر گناه علنى ، شلاّق خورده اند، يا از طريق نامشروع ، بدنيا آمده اند، حقّ امام جماعت شدن ندارند.[7]

امام جماعت ، بايد مورد قبول مردم باشد، وگرنه آن نماز، مورد قبول درگاه خداوند نيست .[8]

امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَكُلَ مَسْجِدٍ[9] هنگام رفتن به مسجد، زينت خود را همراه داشته باشيد. فرمود: زينت مسجد، پيشواى شايسته و امام جماعت مسجد است .[10]

البته پوشيدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و... نيز در رواياتى به عنوان زينت مسجد آمده است .

امام باقر عليه السلام فرمود: امام جماعت بايد از افراد انديشمند و صاحب فكر باشد.[11]

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه پشت سر امام عالم نماز بخواند، گويا پشت سر من و حضرت ابراهيم ، نماز خوانده است .[12]

امام جماعت ، بايد مراعات ضعيف ترين افراد را بكند و نماز را طول ندهد.[13]

از مجموع اين احاديث ، موقعيّت حساس امامت جماعت شناخته مى شود.

انتخاب امام جماعت

از آنجا كه در امام جماعت ، برترى و فضيلت بر ديگران شرط است ، اگر در موقعيّتى ، چند نفر شايستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود، باز هم اوصاف و شرايطى به عنوان اولوّيت در روايات مطرح است كه آموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مى آموزد. از جمله :

1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد. اقْرئهم

2- كسى كه در هجرت ، پيشقدم باشد. اَقْدَمُهم هِجَره

3- كسى كه دين شناس تر و در مراتب علمى برتر باشد.

اَعْلَمُهم بالسُنه واَفْقَهَهُمْ فى الدّين

4- كس كه سنّ بيشترى داشته باشد. فَاَكْبَرُهم سِنّاً

5 كسى كه انس او با قرآن بيشتر باشد.

6- كسى كه زيباتر و خوشروتر باشد.[14]

7- صاحب منزل ، از مهمان در امام جماعت شدن مقدّم است .

8 امام جماعت دائمى ، بر افراد تازه وارد به مسجد، مقدّم است .

در ميان امتيازات ، به مسئله (عالِم بودن ) بيش از هر چيزى تكيه شده است . اين دانايى و اعلميّت ، در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پيشوايى در كار است ، شرط و امتياز است . در حديث است : مَنْ صَلّى بقومٍ وَ فيهم مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ اَمْرُهم اِلَى السِّفالِ الى يوم القيامه[15]

كسى كه امامت نماز و پيشوايى گروهى را به عهده بگيرد، در حالى كه ميان آنان ، داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قيامت ، همواره رو به سقوط و پستى است .

البته همچنان كه در حديثى گذشت ، امام جماعت بايد مورد پذيرش و قبول مردم باشد. اين مقبوليّت ، از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع و اخلاق نيكو بدست مى آيد.

نبايد غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق ، براى ضربه زدن به اسلام و روحانيت ، امام جماعتى را با شايعه و تهمت و دروغ ، بدنام مى كنند تا او را به انزوا بكشند. هشيارى مردم ، خنثى كننده اين نقشه شيطانى است . پشت سر كسى نبايد به جماعت ايستاد كه با فسق و گناه و بدرفتارى ، مقبوليت خود را از دست داده است ، نه آنكه دست هاى مرموز دشمن ، او را از نظرها انداخته باشد!...

عدالت در امام جماعت

از شرايط امام جماعت ، عادل بودن است .

عدالت را در كتب فقهى تعريف كرده اند. فقهاى گرانقدر، از جمله حضرت امام خمينى (قدس سرّه ) مى فرمايند:

عدالت ، يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهان كبيره ، و تكرار و اصرار نسبت به گناهان صغيره باز دارد.[16]

پاكى ، تقوا، دورى از گناه ، از نشانه هاى عدالت است . بنا به اهميّت اين صفت ، در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى ، داشتن آن براى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس ، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم ، بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.

به برخى از اين موارد كه عدالت شرط است ، توجه كنيد:

در مسائل عبادى ، امام جماعت بايد عادل باشد.

در مسائل سياسى عبادى ، مثل نماز جمعه ، خطيب و امام جمعه بايد عادل باشد.

در مسائل سياسى و حقوقى ، (همچون نمايندگى مجلس و تصويب قوانين ) نظر فقهاى عادلى بنام شوراى نگهبان معتبر است .

در مسائل حقوقى ، گرفتن و دادن هر حق به صاحبش ، بايد با گواهى افراد عادل باشد.

در مسائل تربيتى ، اجراى حدود اسلامى و تأديب ظالم و خلافكار، وقتى است كه افراد عادل ، به خلاف و گناه او شهادت دهند.

در مسائل اقتصادى ، بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.

در مسائل اجتماعى وفرهنگى ، پخش ونشر خبرها، بايد دست افراد عادل باشد و به خبر افراد فاسق ، اعتماد نمى توان كرد، مگر پس از تحقيق و تفحّص .

در مسائل نظامى ، فرمانده كلّ قوا، با رهبرى است ، كه عدالت شرط آن است . پس عدالت از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارى مسئوليت هاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است .

راه شناخت عدالت

گرچه برخوردارى از عدالت ، و داشتن ملكه ترك گناه ، از امور درونى افراد است ، ولى با علائم و نشانه هايى كه در زندگى و عمل افراد بروز مى كند، مى توان به بود و نبود آن در افراد، پى برد. در روايات ، برخى از اين علائم به چشم مى خورد و بعضى ملاك ها بيان شده كه با وجود آنها، مى توان كسى را عادل شمرد.

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: عادل كيست ؟

فرمود: اِذا غَضَّ طَرْفَهُ مِنَ المَحارمِ وَلِسانهُ عَنِ الْمَآثِمِ و كَفَّهُ عَنِ الْمَظالِم [17] كسى كه چشمش را از نامحرم ، زبانش را از گناه ، و دستش را از ظلم ، حفظ كند.

پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرّفى مى كند: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَ وعَدَهُم فَلَمْ يُخْلِفْهم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ...[18] كسى كه با مردم ، در معاملات ، ستم نكند و در سخن ، دروغ نگويد و در وعده هايش ‍ تخلّف نكند، او از كسانى است كه مروّتش كامل و عدالتش آشكار است .

از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد: عدالت انسان را از كجا بشناسيم ؟

فرمود: همين كه كسى اهل حيا و عفت باشد و در خوراك و گفتار و شهوت ، خود را به گناه نيالايد، و از گناهان بزرگى مثل زنا، ربا، شراب ، فرار از جنگ ،... (كه مورد تهديد قرآن است ) بپرهيزد، و جز در مواردى كه عذر دارد، از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند، چنين انسانى عادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است ...[19]

در روايات ديگرى مى خوانيم : به آن كس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند، خوشبين باشيد و گواهى او را بپذيريد.[20]

شايد آنچه را كه فقهاء، به عنوان حُسن ظاهرى در عدالت بيان مى كنند، همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين و نبودنش ‍ در مراكز فساد و گناه ، مايه اعتماد مردم شود و او را از اين طريق ، انسانِ عادل و درست كارى بشناسند.

امام باقر عليه السلام در مورد عدالت زنان مى فرمايد:

همين كه اهل حجاب و از خانواده هاى محترم بود و از شوهر خويش ‍ اطاعت مى كرد و از كارهاى ناپسند و جلوه گرى هاى ناروا پرهيز داشت ، عادل است .[21]

در بعضى روايات ، فاسق را كسانى مى داند كه به خاطر گناهان زشتِ علنى ، در جامعه شلاّق خورده ، يا ميان مردم مشهور به خلاف و بدكارى يا مورد سوء ظن باشند.[22] البته معناى عدالت در يك نفر، آن نيست كه در طول عمر، مرتكب گناهى نشده باشد، چرا كه اين ويژگى ، تنها در انبياء و اولياء معصوم است ، ولى همين كه ما در ظاهر، از او گناه بزرگى نديده باشيم ، كافى است .

اين نيز ناگفته نماند كه : اگر كسى خود را عادل نمى داند، و حتّى به مردم بگويد كه من عادل نيستم ، امّا مردم او را عادل و با تقوا بشناسند، مى تواند امام جماعت شود و مردم نيز مى توانند به او اقتدا كنند و اگر مردم ، مايل به اقتدا باشند، نبايد سرپيچى كند.[23] و حتّى اگر پس از نماز جماعت ، معلوم شود كه امام جماعت ، عادل نبوده ، نمازهايى را كه پشت سر او خوانده اند صحيح است و اعاده لازم نيست .[24]

چرا بعضى به جماعت نمى روند؟

با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد، برخى از اين فيض بزرگ محرومند و با تأسف ، شاهديم كه بسيارى ، به آن بى اعتنا و كم رغبت اند و حتى در همسايگى مسجد به سر مى برند، ولى در جماعت مسلمين حاضر نمى شوند و مسجدها، گاهى به صورت ناراحت كننده و دردآورى خلوت است .

[1] . من لايحضر، ج 1، ص 377.

[2] . همان مدرك .

[3] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 490.

[4] . وسائل الشيعه ، ج 5، ص 416.

[5] . وافى ، ج 2، ص 177.

[6] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 491.

[7] . همان.

[8] . وسائل الشيعه ج 5، ص 417.

[9] . اعراف ، آيه 31.

[10] . نورالثقلين ، ج 2، ص 19.

[11] . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 492.

[12] . همان مدرك .

[13] . من لايحضر، ج 1، ص 381.

[14] . وافى ، ج 1، ص 177، وسائل الشيعه ، ج 5، ص 419.

[15] . من لايحضر، ج 1، ص 378.

[16] . تحرير الوسيله ، ج 1، بحث امام جماعت .

[17] . بحارالانوار، ج 75، ص 248.

[18] . بحارالانوار، ج 67، ص 1.

[19] . استبصار، ج 3، ص 12.

[20] . وسائل الشيعه ، ج 18، ص 291.

[21] . استبصار، ج 3، ص 13.

[22] . وسائل الشيعه ، ج 18، ص 295.

[23] . جواهر، ج 13 ص 277، تحريرالوسيله ، ج 1، شرايط امام جماعت .

[24] . تحريرالوسيله ، شرايط امام جماعت .

@#@

علّت شركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت ، گوناگون است . بعضى واقعاً عذر دارند و دليلشان پذيرفتنى است ، ولى در بسيارى موارد، بهانه هايى پوچ ، بيشتر نيست . مرورى به اينگونه دلايل و بهانه ها مى كنيم :

بعضى ، از پاداشهاى نماز جماعت ، غافلند.

برخى ، از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد، به نماز جماعت بى رغبت مى شوند.

بعضى ، تنها بد اخلاقى امام جماعت را، بهانه عدم شركت خود قرار مى دهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مى آورند.

بعضى ، بخاطر همفكر نبودن امام جماعت ، با ديدگاههاى سياسى آنان نسبت به موضوعات و اشخاص و... از شركت در جماعت ، دورى مى كنند.

بعضى ، بخاطر مشغوليت هاى اقتصادى واجتماعى وگرفتاريهاى روزمرّه ، از پاداشهاى عظيم نماز جماعت محروم مى شوند.

بعضى ، از برخورد سرد افراد مسجد، دلسرد شده وديگر نمى روند.

بعضى ، عيب هاى بستگان و نزديكان امام جماعت را به حساب او مى گذارند و او را قبول ندارند.

بعضى ، شركت خود در نماز جماعتى را، مايه تقويت و بزرگ شدن پيشنماز در جامعه مى دانند و از آن پرهيز دارند، بى آنكه دليلى روشن بر بى عدالتى امام جماعت داشته باشند.

بعضى ، از روى غرور، حاضر نيستند در نماز جماعت يك امام جوان يا فقير زاده ، امّا پاك و متعهد و لايق ، شركت كنند.

برخى ، تن پرور و تنبل اند و در عبادات ، بى حوصله و كسل اند و نماز جماعت را، بجاى آنكه كار بدانند، بارمى دانند و به سختى حاضرند دست از كارهاى ديگر بكشند و به جمع مسلمانان در نماز بپيوندند.

بعضى نيز، از طول كشيدن نماز جماعت ، از مسجد مى گريزند.

بعضى نيز، از متولّى يا دست اندركاران مسجد، خوششان نمى آيد، از اين رو به نماز جماعت نمى آيند.

اينها گوشه اى از علل سردى برخى نسبت به حضور در نماز جماعت بود. همانطور كه ديديد، بيشتر اينها، بهانه هايى غير قابل اعتناست . اگر آگاهى و رشد دينى مردم به حدّى برسد كه عوامل ياد شده را كنار بگذارند، و با خلوص و همدلى ، در صفوفى منظم كنار هم بنشينند، به پاداش هاى عظيم جماعت ، توجّه داشته باشند، بد خلقى پيشنماز را، مغاير با عدالت او ندانند. گناه بستگان او را به حساب او نگذارند. و... به بركات و آثار مثبت فراوان اين گردهمايى دينى بينديشند، خواهيم ديد كه مساجد، رونق بيشترى خواهد يافت و خلوتى نمازهاى جماعت ، از ميان خواهد رفت .

البته ، صلاحيت هاى علمى واخلاقى پيشنماز، ومحيط گرم و آموزنده بودن مساجد، وبرخورد شايسته واحترام آميز با شركت كنندگان در نماز، به خصوص با جوانان و نوجوانان ، مى تواند سهم عمده اى در جذب آنان به مسجد، اين كانون وحدت ومعنويت داشته باشد. سهم مسئولان فرهنگى ، تبليغى و تربيتى كشور نيز در اين زمينه ، مهّم است .

اگر مربيان محترم و معلّمان و پدران و مادران ، خود در جماعت ها شركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بايستند، يا به مساجد بروند، الهام بخش ديگران نيز خواهند بود.

اگر مدارس ، در كنار مساجد ساخته شود، براى حضور دانش آموزان در نمازهاى جماعت ، تسهيلى به حساب مى آيد

موضوعات مرتبط: احکام

حکم شرعی بورس از نظر مراجع تقلید به نقل از اسلام کوئیست
سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 6:42 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

خرید و فروش سهام، به طریق سریع و حرفه‌ای که به «تجارت روز» معروف است، چه حکمی دارد؟

پرسش

سلام علیکم. گفتنی است این جانب در حال حاضر در بازار بورس سهام و ارز (بر پایه‌ی کوتاه مدت و بلند مدت) مشغول به تجارتم. اما می‌خواهم نظر اسلام را در خصوص خرید و فروش سهام به طریق سریع و حرفه‌ای که به «Day Trading» یا تجارت روز معروف است (که از بالا پایین شدن قیمت سهام در آن روز سود می‌برند)، می‌خواهم بدانم که آیا این کار حلال است؟

پاسخ اجمالی

اگر معاملات؛ واقعی و در چارچوب قوانین اسلامی باشد، صحیح است. 

ضمائم:

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است: [1]

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):

بطور کلی فعّالیّت در بورس و خرید سهام و تعیین سود سالانه برای آن بر طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی که به تأیید شورای محترم نگهبان قانون اساسی رسیده انجام می‌گیرد محکوم به صحّت و حلیّت است.

حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

خرید و فروش سهام صحیح است ، البته اگر معاملات شرکت سهامى حرام باشد، مثل آنکه به داد و ستد شراب و یا معاملات ربوى مشغول باشد، خرید سهام آن، و مشارکت در این معاملات جایز نیست.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

بورس هرگاه مربوط به سهام کارخانه‌ها باشد سرمایه‌گذاری در آن مانعی ندارد.

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

به طور کلی معاملات بورسی چنانچه با اجتماع جمیع شرایط صحت و لزوم باشد فی نفسه مانعی ندارد.

حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

خرید و فروش سهام بلا مانع است، مگر آنکه معامله صورتهای دیگری داشته باشد.

حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):

اگر معاملات واقعی و در چارچوب قوانین اسلامی باشد صحیح است.  لینک به سایت استفتائات

 


[1]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه ای،سیستانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.

موضوعات مرتبط: احکام

تقلید
سه شنبه نهم مهر ۱۳۹۸ ساعت 5:23 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

 

تقلید (فقه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
 

التزام و پذیرش فتوای مجتهد و عمل به آن بدون درخواست دلیل از وی را تقلید گویند.
 

فهرست مندرجات

۱ - معانی تقلید در ابواب فقه
۲ - معنای تقلید
       ۲.۱ - در لغت
       ۲.۲ - در اصطلاح عام
       ۲.۳ - در علم فقه
۳ - اصطلاحات تقلید در فقه
۴ - تعاریف فقها از تقلید از مجتهد
       ۴.۱ - ثمره تعاریف فقها
۵ - حکم تقلید از مجتهد
۶ - تحقق وجوب تقلید از مجتهد
۷ - موضوع تقلید
۸ - شرائط مرجع تقلید
۹ - تقلید ابتدایی از مجتهد مرده
۱۰ - تقلید بر مجتهد
۱۱ - حکم اعمال شخص تقلید نکرده
       ۱۱.۱ - اعمال توصلی
       ۱۱.۲ - اعمال عبادی
۱۲ - تقلید به معنای دوم
۱۳ - چگونگی تقلید
۱۴ - وجوب تخییری تقلید در حج قران
۱۵ - فهرست منابع
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع
 

معانی تقلید در ابواب فقه

[ویرایش]

تقلید در دو معنا به کار رفته است:
۱. التزام یا عمل به فتوای مجتهد. از تقلید به این معنا در باب اجتهاد و تقلید سخن رفته است.
۲. افکندن کهنه نعلی که با آن نماز خوانده شده برگردن قربانی. تقلید به این معنا در باب حج آمده است.
 

معنای تقلید

[ویرایش]
 

← در لغت


تقلید از ریشه «ق ل د» در لغت به معنای وابسته کردن امری به امر دیگر و اتصال میان آنان آمده است 

[۱]

 و به تناسب همین معنا، این واژه در موارد دیگری همچون نهادن چیزی بر گردن دیگری، 

[۲]

[۳]

[۴]

 بستن شمشیر به کمر 

[۵]

[۶]

 و کاری را بر عهده کسی گذاشتن 

[۷]

[۸]

[۹]

 به کار رفته است.
کاربرد آن در معنای نخست بدین‌جهت است کهمقلّد مسئولیّت اعمال خود را به گردن کسی می‌اندازد که از او تقلید می‌کند.

[۱۰]

[۱۱]

 

← در اصطلاح عام


در اصطلاح عام، تقلید عبارت است از پیروی کردن از فرد یا افرادی بدون تأمل و دقت و بدون دریافتن حقیقت امر 

[۱۲]

[۱۳]

 و به تعبیر دیگر، هم‌رنگی باجماعت و پیروی محض از دیگران در مسائل اجتماعی و اخلاقی بدون تصمیم‌گیری مستقل و مسئولانه. 

[۱۴]

 

← در علم فقه


در علم فقه نیز، تقلید دو اصطلاح دارد:
۱. تقلید در مبحث حج که به معنای آویختن چیزی بر گردن شتر، گاو یا گوسفند به نشانه قربانی بودن آن حیوان است. 

[۱۵]

[۱۶]

[۱۷]


۲. تقلید در مسائل و احکام دین که برای آن تعاریف گوناگونی ذکر شده است؛ از جمله پذیرش گفته فردی دیگر بدون درخواست حجت و دلیل، 

[۱۸]

[۱۹]

[۲۰]

[۲۱]

 التزام شخص به نظر مجتهد حتی اگر به فتوای او عمل نکرده باشد؛ 

[۲۲]

[۲۳]

[۲۴]

 اما بیشتر فقها تقلید را عمل کردن به استناد نظر دیگری یا دیدگاه مجتهد 

[۲۵]

[۲۶]

[۲۷]

 بدون درخواست دلیل از او دانسته‌اند، اعم از این‌کهالتزام قلبی به این دیدگاه باشد یا نباشد 

[۲۸]

 و از آن رو به این عمل تقلید گفته‌اند که مقلِّد عمل خود را از جهت مطلوب یا مبغوض بودن یا صحتو بطلان بر عهده مجتهد می‌گذارد. 

[۲۹]

[۳۰]

[۳۱]

 

اصطلاحات تقلید در فقه

[ویرایش]

به تقلید کننده «مقلِّد»، 

[۳۲]

[۳۳]

 به مجتهدی که از او تقلید می‌شود «مقلَّد» 

[۳۴]

[۳۵]

[۳۶]

 و به مسائل و موضوعاتی که در آن تقلید می‌شود «مُقَلِّدٌ فیه» 

[۳۷]

 گفته می‌شود. مقلدٌ فیه گاه ازعقاید و اصول دین است که در منابع اصول فقه از چنین تقلیدی به «تقلید در اصول دین» 

[۳۸]

[۳۹]

[۴۰]

 یا «تقلید در عقلیات» 

[۴۱]

[۴۲]

[۴۳]

 تعبیر می‌شود؛ و گاه احکام و فروع عملی دین است که آن را «تقلید در فروع» 

[۴۴]

[۴۵]

[۴۶]

 یا «تقلید در سمعیات» 

[۴۷]

[۴۸]

 می‌گویند.
 

تعاریف فقها از تقلید از مجتهد

[ویرایش]

در کلمات فقها برای تقلید از مجتهد چند تعریف ذکر شده است:
۱. التزام قلبی بر عمل به فتوای مجتهد هرچند عملی انجام نگرفته باشد.
۲. التزام توأم با عمل به فتوای مجتهد.
۳. نفس عمل به فتوای مجتهد.
۴. عمل مستند به فتوای مجتهد.
۵. آموختن فتاوای مجتهد جهت عمل به آن.
 

← ثمره تعاریف فقها


بنابر تعریف اوّل، تقلید به صرف التزام محقّق می‌شود؛ درحالی‌که براساس تعریف دوم التزام با عمل، تحقّق بخش تقلید است. و طبق تعریف سوم، قوام تقلید، مطابقت عمل با فتوای مجتهدی است که شخص باید از او تقلید کند هرچند قصد تطبیق و استناد نداشته باشد. در مقابل، تعریف چهارم قوام تقلید را به دو چیز دانسته است: عمل و توأم بودن آن با قصد تطبیق و استناد. و بالاخره بنابر تعریف پنجم تقلید نه التزام است و نه عمل بلکه یاد گرفتن جهت عمل است.

[۴۹]

 

حکم تقلید از مجتهد

[ویرایش]

تقلید- که حقیقت آن رجوع جاهل به عالم ومتخصّص می‌باشد- ضرورتی عقلایی است و درمشروعیت آن شکی نیست. ازاین‌رو اصل حکم تقلید، تقلیدی نمی‌باشد و این معنا را هر خردمندی به ضرورت عقلایی می‌یابد.

[۵۰]

 

تحقق وجوب تقلید از مجتهد

[ویرایش]

تقلید یکی از سه واجب عقلی بر هر مکلّفی است. بدین معنا که بر مکلّف واجب است یا مجتهد باشد یا مقلّد و یا محتاط.

[۵۱]


برکسی که مجتهد نیست و توان احتیاط را نیز ندارد، تقلید متعیّن خواهد بود؛ چنان‌که غیر مجتهد توانمند بر احتیاط، بین تقلید و عمل به احتیاط مخیّر است.
 

موضوع تقلید

[ویرایش]

اصول دین که تحصیل یقین از روی دلیل در آن واجب است، موضوع تقلید نیست؛ ولی احکام فرعی دین- جز احکامی که از ضروریات به شمار می‌رود، مانند وجوب نمازهای یومیه و روزۀ ماه رمضان و نیز احکامی که مکلّف به آنها یقین دارد- موضوع تقلید است.

[۵۲]

[۵۳]

[۵۴]

 

شرائط مرجع تقلید

[ویرایش]

مجتهدی که از او تقلید می‌شود باید دارای شرایط زیر باشد:
۱. عقل.
۲. بلوغ.
۳. عدالت.
۴. شیعۀ دوازده امامی بودن.
۵. مرد بودن. برخی این شرط را لازم ندانسته‌اند.
۶. حلال‌زاده بودن.
۷. بنابر مشهور، زنده بودن (در تقلید ابتدایی نهبقای بر میّت).
۸. مجتهد مطلق بودن بنابر قول بعضی.
گروهی، تقلید از مجتهد متجزّی را در آن مقدار کهاجتهاد کرده جایز دانسته‌اند.
۹. اعلم بودن. در این شرط نیز اختلافاتی وجود دارد.
۱۰. حریص نبودن بر دنیا. برخی این شرط را در فرض عدم اضرار آن به عدالت نپذیرفته‌اند. در فرض اضرار نیز گفته‌اند:
با وجود شرط عدالت نیازی به این شرط نیست.
۱۱. آزاد بودن (برده نبودن) بنابر قولی.
بسیاری از فقها این شرط را نپذیرفته‌اند.

[۵۵]

[۵۶]

[۵۷]

[۵۸]

[۵۹]

[۶۰]

[۶۱]

[۶۲]

 

تقلید ابتدایی از مجتهد مرده

[ویرایش]

بنابر قول مشهور میان اصولیان تقلید ابتدایی از مجتهد مرده جایز نیست؛ لیکن در جواز بقا بر تقلید مجتهد پس از مرگ وی اختلاف است. بسیاری آن را جایز دانسته‌اند.
 

تقلید بر مجتهد

[ویرایش]

تقلید بر مجتهد حرام است.

[۶۳]

[۶۴]

 

حکم اعمال شخص تقلید نکرده

[ویرایش]

عمل جاهلی که نه مبتنی بر تقلید بوده و نه براحتیاط اگر با واقع یا فتوای مجتهدی که باید از او تقلید می‌کرد منطبق نباشد باطل است.
 

← اعمال توصلی


در صورت انطباق با یکی از آن دو، در عمل غیر عبادی یعنی توصّلی، محکوم به صحّت است.
 

← اعمال عبادی


در عمل عبادی- که قصد قربت در آن شرط است - دو صورت دارد:
۱. فرد جاهل، هنگام عمل، قاصر یا مقصّر غافلباشد؛ به‌گونه‌ای که قصد قربت به‌طور جزم از او برآید.
۲. فرد جاهل هنگام عمل، مقصّر ملتفت به جهلخود باشد که نتواند به طور جزم قصد قربت کند.
عمل عبادی انجام گرفته در صورت اوّل صحیح است ولی در فرض دوم، بنابر اعتبار جزم در نیّت، صحیح نخواهد بود هرچند مطابق با واقع باشد؛ ولی از آنجا که بسیاری، جزم در نیّت را معتبر نمی‌دانند در این صورت نیز حکم به صحّت عمل کرده‌اند.

[۶۵]

[۶۶]

[۶۷]

[۶۸]

[۶۹]

[۷۰]

 

تقلید به معنای دوم

[ویرایش]

تقلید به این معنا، افکندن کهنه نعلی که با آننماز خوانده شده برگردن قربانی می‌باشد. تقلید به این معنا در باب حج آمده است.
 

چگونگی تقلید

[ویرایش]

تقلید بدین‌گونه است که حج‌گزار در حج قران نعل کهنه‌ای را که در آن نمازگزارده بر گردن قربانی می‌افکند.

[۷۱]


برخی کیفیّت آن را انداختن نعل یا نخ یا بند چرمیبه گردن قربانی ذکر کرده‌اند که نشانۀ قربانی بودن حیوان محسوب می‌شود.

[۷۲]


برخی قدما افکندن نعل یا توشه‌دان را به گردن قربانی تحقّق بخش تقلید دانسته‌اند.
 

وجوب تخییری تقلید در حج قران

[ویرایش]

تقلید در حج قران به نظر اکثر فقها واجب تخییریاست؛ بدین معنا که حاجی می‌تواند به تلبیه یااشعار و یا تقلید، محرم شود. در صورت گزینش تلبیه برای احرام، تقلید بعد از آن مستحب است.
از حیواناتی که قربانی می‌شوند گاو و گوسفندمخصوص تقلید؛ لیکن شتر مشترک بین تقلید و اشعار است.

[۷۳]

[۷۴]

 

فهرست منابع

[ویرایش]

(۲) . الاجتهاد والتقلید، تقریرات بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.) ، علی الغروی، قم، الهادی، ۱۴۱۰ ق.
(۷) . اعانة الطالبین، السید البکری الدمیاطی (م. ۱۳۱۰ ق.) ، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق.
(۱۷) . التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
(۲۵) . التقلید، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.) ، به کوشش لجنة التحقیق، قم، المؤتمر العالمی للانصاری، ۱۴۱۵ ق.
(۲۶) . التنقیح فی شرح العروة الوثقی، تقریرات بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.) ، میرزا علی تبریزی، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ ق.
(۳۱) . جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ ق.) ، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام) ، ۱۴۱۱ ق.
(۳۲) . جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ ق.) ، به کوشش قوچانی، بیروت، احیاء التراث العربی.
(۳۳) . الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق.) ، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ ش.
(۳۸) . رسائل الکرکی، الکرکی (م. ۹۴۰ ق.) ، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ ق.
(۴۶) . العروة الوثقی، سید محمد کاظم (م. ۱۳۳۷ ق.) ، النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۰ ق.
(۵۲) . فرائد الاصول (رسائل) ، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.) ، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۵۸) . فوائد الاصول، تقریرات بحث نایینی (م. ۱۳۵۵ ق.) ، به کوشش العراقی، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.
(۵۹) . القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، سعدی ابوجیب، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۹ ق.
(۶۱) . القواعد والفوائد، العاملی الشهید الاول (م. ۷۸۶ ق.) ، به کوشش سید عبدالهادی الحکیم، قم، مکتبة المفید.
(۶۷) . لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.) ، قم، نشر ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق.
(۶۸) . لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش.
(۷۰) . مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.) ، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.
(۷۳) . المحصول فی علم الاصول، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.) ، به کوشش طه جابر فیاض، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
(۷۷) . مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم (م. ۱۳۹۰ ق.) قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ ق.
(۷۸) . مصباح الاصول، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.) ، حسینی، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۷ ق.
(۷۹) . مصباح المنهاج، سید محمد سعید الحکیم، قم، مؤسسة المنار، ۱۴۱۵ ق.
(۸۰) . المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.) ، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۸۱) . مصطلحات الفقه، علی مشکینی، قم، الهادی، ۱۳۷۹ ش.
(۸۲) . معارج الاصول، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ ق.) ، به کوشش رضوی، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام) ، ۱۴۰۳ ق.
(۸۴) . معالم الدین و ملاذ المجتهدین، حسن بن زین الدین العاملی (م. ۱۰۱۱ ق.) ، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۰۶ ق.
(۸۵) . معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.) ، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق.
(۸۶) . المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م. ۶۲۰ ق.) و عبدالرحمن بن قدامة (م. ۶۸۲ ق.) ، بیروت، دارالکتب العلمیة.
(۹۵) . نضد القواعد الفقهیه، المقداد السیوری (م. ۸۲۶ ق.) ، به کوشش کوه کمری، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۳ ق.
(۹۶) . نهایة الاحکام، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.) ، به کوشش رجائی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ ق.
 

پانویس

[ویرایش]
 
۱.↑ التحقیق، ج ۹، ص ۳۰۶، «قلد».
۲.↑ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۹.    
۳.↑ لسان العرب، ج ۳، ص ۳۶۵ - ۳۶۷.    
۴.↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۰ - ۵۴۱، «قلد».    
۵.↑ المصباح، ص ۵۱۳.
۶.↑ التحقیق، ج ۹، ص ۳۰۶، «قلد».
۷.↑ المصباح، ص ۵۱۲ - ۵۱۳.
۸.↑ لسان العرب، ج ۳، ص ۳۶۵ - ۳۶۷.    
۹.↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۰ - ۵۴۱، «قلد».    
۱۰.↑ مجمع الفائدة ج۱۲، ص۲۰.    
۱۱.↑ کتاب الطهارة (شیخ انصاری) ج۱، ص۳۰.    
۱۲.↑ لغت نامه، ج ۵، ص ۶۸۸۵.
۱۳.↑ فرهنگ بزرگ سخن، ج ۳، ص ۱۸۳۶، «تقلید».
۱۴.↑ فرهنگ علوم سیاسی، ص ۸۰.
۱۵.↑ جواهر الکلام، ج ۱۸، ص ۵۷ - ۵۸.    
۱۶.↑ المغنی، ج ۳، ص ۵۷۴.
۱۷.↑ القاموس الفقهی، ص ۳۰۸.    
۱۸.↑ المستصفی، ص ۳۷۰.
۱۹.↑ المستصفی، ص ۳۷۲.
۲۰.↑ معارج الاصول، ص ۱۹۹.    
۲۱.↑ القاموس الفقهی، ص ۳۰۸.    
۲۲.↑ العروة الوثقی، ج ۱، ص ۱۴.    
۲۳.↑ التنقیح، ج ۱، ص ۷۸.
۲۴.↑ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۴۷.    
۲۵.↑ مستمسک العروه، ج ۱، ص ۹۹.    
۲۶.↑ نهایة الاحکام، ج ۱، ص ۳۹۸.    
۲۷.↑ معالم الدین، ص ۲۴۲.    
۲۸.↑ مصباح المنهاج، ص ۲۱.    
۲۹.↑ مصطلحات الفقه، ص ۱۵۷.
۳۰.↑ الرسالة السعدیه، ص ۹.
۳۱.↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۱.    
۳۲.↑ رسائل کرکی، ج ۳، ص ۱۷۵.    
۳۳.↑ العروة الوثقی، ج ۱، ص ۸.
۳۴.↑ جامع المقاصد، ج ۲، ص ۷۲.    
۳۵.↑ الحدائق، ج ۶، ص ۴۰۵.    
۳۶.↑ اعانة الطالبین، ج ۲، ص ۷۰.
۳۷.↑ التقلید، ص ۷۱.
۳۸.↑ العده، ج ۳، ص ۱۱۶.
۳۹.↑ المحصول، ج ۶، ص ۹۱.
۴۰.↑ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۹۱.    
۴۱.↑ القواعد والفوائد، ج ۱، ص ۳۱۹.    
۴۲.↑ الاحکام، ج ۴، ص ۲۰۵.
۴۳.↑ نضد القواعد الفقهیه، ص ۴۸۹.    
۴۴.↑ الاحکام، ج ۴، ص ۲۲۵.
۴۵.↑ مستمسک العروه، ج ۱، ص ۴۶.    
۴۶.↑ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۴۱۳.    
۴۷.↑ فرائد الاصول، ج ۱، ص ۵۷۳.    
۴۸.↑ القواعد و الفوائد، ج ۱، ص ۳۱۹.    
۴۹.↑ العروة الوثقی (و حواشی) (ج) ج۱، ص۱۴-۱۵.    
۵۰.↑ التنقیح (الإجتهاد و التقلید)، ص۸۳.    
۵۱.↑ مستمسک العروة ج۱، ص۶.    
۵۲.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۴.
۵۳.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۲۴-۲۵.
۵۴.↑ توضیح المسائل مراجع ج۱، ص۱۳ م۱.
۵۵.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۵.
۵۶.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۸-۹.
۵۷.↑ العروة الوثقی (حواشی) (ج) ج۱، ص۱۶-۱۷.    
۵۸.↑ العروة الوثقی (حواشی) (ج) ج۱، ص۲۴-۲۶.    
۵۹.↑ مستمسک العروة ج۱، ص۲۲.    
۶۰.↑ مستمسک العروة ج۱، ص۴۰-۴۵.    
۶۱.↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۱۸-۲۱.
۶۲.↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۳۸-۴۲.
۶۳.↑ جواهر الکلام ج۱۹، ص۳۷.    
۶۴.↑ التنقیح (الإجتهاد و التقلید)، ص۲۸.
۶۵.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۴.
۶۶.↑ العروة الوثقی ج۱، ص۷.
۶۷.↑ مستمسک العروة ج۱، ص۱۰.    
۶۸.↑ مستمسک العروة ج۱، ص۳۵-۳۶.    
۶۹.↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۱۳.
۷۰.↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۳۲-۳۳.
۷۱.↑ جواهر الکلام ج۱۸، ص۵۷-۵۸.    
۷۲.↑ تذکرة الفقهاء ج۷، ص۲۵۷.    
۷۳.↑ غنیة النزوع، ص۱۹۰.    
۷۴.↑ جواهر الکلام ج۱۸، ص۵۵-۵۸.    
 

منبع

[ویرایش]

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۳.    
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تقلید، ج۸، ص۴۲۸.    
موضوعات مرتبط: احکام

شرایط حضور زنان در مسجد
چهارشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:14 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

حضور زنان در مساجد

برخی روایات با استفاده از واژه‌هایی (مانند «رجل» در نگاه اول) مردان را مشمول چنین پاداشی می‌داند؛ اما اصل حضور بانوان در مسجد برای نماز جماعت و حتی استحباب آن را نفی نمی‌کند؛ زیرا با توجه به روایات و شواهد تاریخی و نیز فتوای فقهای بزرگوار، اگر زنی بتواند خود را از دید نامحرم بپوشاند، حضور او در مسجد برای نماز جماعت مانعی ندارد؛ و می‌توان گفت که پاداش مسجد و جماعت شامل او نیز خواهد شد.
روایاتی که نماز در خانه را برای زن سزاوارتر می‌دانند، ناظر به شرایط خاصی هستند که نمی‌توان آن‌ها را به تمام موارد گسترش داد.
 

بیان یک روایت
[ویرایش]

در روایتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نقل شده است: «صَلَاةُ الرَّجُلِ فِی جَمَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ فِی بَیْتِهِ أَرْبَعِینَ سَنَةً»؛ [۱]  «نماز مرد در جماعت، بهتر از چهل سال نماز او (به صورت فرادا) در خانه است».
روایاتی مشابه با این روایت ـ با تفاوت در مقدار ثواب ـ از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در متون حدیثی اهل سنت نیز نقل شده است. [۲] [۳]

توضیح روایت

این دسته از روایات، هرچند تنها چیزی را که ثابت می‌کنند، استحباب شرکت مردان در مسجد برای نماز جماعت است، اما اصل حضور بانوان در مسجد برای نماز جماعت و حتی بهتر بودن آن را نفی نمی‌کند. برای این‌که این دسته از روایات و روایات دیگری که در این باره داریم، روشن شوند، تحقیقی کوتاه درباره حضور زنان در مسجد برای خواندن نماز جماعت، دعا و دیگر امور معنوی ارائه می‌دهیم.

حضور بانوان در مسجد
[ویرایش]

حضور بانوان در مسجد از نگاه روایات:
براساس تحقیق و جست‌وجو در منابع روایی، می‌توان روایات وارده در خصوص حضور بانوان در مسجد را بر سه دسته تقسیم نمود:

← مسجد زن خانه او

مسجد زن، خانه اوست:

←← روایاتی از پیامبر

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «بهترین مسجد زنان، همان خانه‌های ایشان است...». [۴]
ـ «بهترین مسجد زنان، کنج خانه آن‌هاست». [۵] [۶]
ـ «به تنهایی و در خانه نماز خواندن زن، مثل نماز در جمع است؛ در حالی که بیست و پنج درجه فضیلت دارد». [۷]
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «ای علی! بر زنان؛ نماز جمعه، جماعت، اذان و اقامه واجب نیست». [۸]

←← روایتی از امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
«بهترین مساجد برای زنان شما، خانه‌هایشان است». [۹]

← جایز بودن حضور زنان در مسجد

حضور بانوان در مسجد جایز و یا بهتر است: (بر طبق نظر برخی فقها که بحثش خواهد آمد).

←← روایاتی از رسول خدا

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «هرگاه زنان (برای رفتن به مسجد) از شما اجازه طلبیدند، آنان را از بهره‌ای که از مساجد دارند، محروم نسازید». [۱۰] [۱۱]
ـ «زنان خود را از (رفتن به) مسجدها باز ندارید؛ هرچند خانه‌های آنان، برایشان نیکوتر است». [۱۲]
«هنگام شب به زنان برای رفتن به مساجد اذن دهید». [۱۳] [۱۴]

←← سخنی از عایشه

عایشه می‌گوید: «زنان مؤمن، نماز صبح را با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به جای می‌آوردند؛ در حالی که لباسی که تمام بدن آن‌ها را می‌پوشاند، به تن داشتند و این زنان در تاریکی باز شناخته نمی‌شدند». [۱۵]

←← روایتی از ابن‌عباس

ابن‌ عباس درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و عمل‌کرد ایشان می‌گوید: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دختران و زنان خود را برای اقامه جماعت در نمازهای عیدین به خارج خانه می‌بردند». [۱۶]

←← روایتی دیگر

از ابن‌عباس نقل شده است: «زنی زیبا پشت سر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز می‌خواند...». [۱۷]

←← روایتی از امام علی

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: «زنان، با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز می‌خواندند...». [۱۸] [۱۹]

←← روایتی از امام باقر

امام جعفر صادق (علیه‌السلام) از پدر گرامی‌اش نقل می‌کند که فرمود: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) هنگام خواندن نماز جماعت، صدای گریه طفلی را شنید که مادرش او را با خود به مسجد آورده بود. آن حضرت نماز را کوتاه کرد تا مبادا نگرانی در مادرش پیدا شود». [۲۰]

← تشویق به رفت‌و‌آمد به مسجد

تشویق به رفت‌و‌آمد به مسجد برای زن و مرد:
در منابع روایی، احادیث زیادی وجود دارد که همگی بیانگر این است که مساجد متعلق به تمام مردم ـ اعم از زن و مرد ـ است، و میان مرد و زن هیچ‌گونه تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا واژه‌هایی مانند، انسان‌های با تقوا، مؤمن، متقین، اهل مسجد، و...، به گروه خاصی اختصاص ندارد و برای عموم مسلمانان است.

←← روایاتی از پیامبر اکرم

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند:
ـ «مسجد، خانه هر مؤمنی است». [۲۱]
ـ «مساجد، خانه‌های پرهیزکاران‌اند». [۲۲]  [۲۳]
ـ «هرکس خانه‌اش مسجد باشد، خداوند کارش را با رحمت و شادی قرار داده، و اجازه عبور از صراط به سوی بهشت را به او خواهد داد». [۲۴]
ـ «کسی که به مسجدی از مساجد خدا برود، برای هر گامی که برمی‌دارد تا به منزل برگردد، ده حسنه برایش نوشته می‌شود و ده گناه از او برداشته و ده درجه ترفیع می‌یابد». [۲۵]
فقهای بزرگوار شیعه با توجه به این سه دسته از روایات، نسبت به حضور بانوان در مسجد، اختلاف نظر دارند، که در ذیل به طور کوتاه اشاره می‌شود.

فضیلت نماز در خانه برای بانوان
[ویرایش]

برخی فقهای شیعه، نماز خواندن زنان را در خانه مستحب و با فضیلت می‌دانند:

← دیدگاه علامه حلی

«رفتن به مسجد، مختص مردان است، نه زنان؛ زیرا به زنان دستور پوشش و پنهان شدن داده شده است». [۲۶]

← دیدگاه شهید ثانی

شهید ثانی در معنای «مسجد المراة بیتها» چنین گفته‌اند: «نماز خواندن زنان در خانه افضل از رفتن آن‌ها به مسجد است یا به این معناست که فضیلت نماز زنان در خانه مثل مسجد است و به رفتن به مسجد نیاز نیست». [۲۷]

← دیدگاه محقق اردبیلی

«فضیلت رفتن به مسجد برای مردان ثابت است، نه برای زنان، همان‌طور که مشهور بین فقها هم همین است». [۲۸]

← دیدگاه محمدتقی مجلسی

«نماز خواندن زنان در خانه به عصمت و عفاف آنان نزدیک‌تر است». [۲۹]

←← دیدگاه سیدمحمدکاظم یزدی

«نماز زن در خانه‌اش بهتر از نماز او در مسجد است». [۳۰] [۳۱]

بهتر بودن حضور بانوان در مسجد
[ویرایش]

عده‌ای از فقهای شیعه معتقدند که نه‌تنها حضور بانوان در مسجد و شرکت در نماز جماعت مانند دیگر عرصه‌های اجتماعی (البته با رعایت حجاب و شئونات اسلامی) جایز است، بلکه امری پسندیده می‌باشد. دلایل آن‌ها، عمومات و اطلاقات روایاتی است که بیانگر ترغیب و تشویق بر رفت‌و‌آمد به مساجد و بهره‌مندی از فضایل مسجد بر مرد و زن است. در این‌جا به فتوای آن‌ها اشاره می‌شود.

← دیدگاه فقها

این دسته از فقها می‌گویند: «برای زن‌ها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوق‌خانه و اطاق عقب بهتر است؛ ولی اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند و اگر راهی برای یاد گرفتن احکام و مسائل اسلامی جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد، واجب است به مسجد بروند». [۳۲] [۳۳]

⬇️⬇️⬇️
نتیجه‌ بحث
هرچند از مجموع روایات و نیز دیدگاه فقهای بزرگوار می‌توان این‌گونه استفاده کرد که خواندن نماز در خانه نسبت به مسجد برای زنان بهتر است. اما با تأمل در روایات و نیز فضای صدور آن‌ها، به این نکته می‌رسیم که معمولاً تلاش شده تا به نحوی مسئله حجاب اسلامی به بانوان گوشزد شده تا به آن اهمیت بدهند و به همین دلیل در مرحله اول به نماز در خانه فضیلت داده شده است. با این حال این به معنای منع یا کراهت رفتن به مسجد برای نماز جماعت نیست؛ بلکه اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور وی در عرصه‌های مختلف اجتماعی را رقم زده است و با دستورات حکیمانه و راه‌گشایی که در چگونگی منش و روش او ارائه داده، از یک‌سو این نیروی اجتماعی را از تباه شدن نجات داده و از سوی دیگر، جلوی فسادگری و ناهنجاری‌های ناشی از اختلاط زن و مرد را گرفته است. بنابراین به خاطر وجود عدم امنیت در جامعه و اهمیت و لزوم مصونیت زن از هرگونه تجاوز، شریعت اسلام دستور به حفظ حجاب و پوشش داده است. در نتیجه اگر زنی بتواند خود را از دید نامحرم بپوشاند یا دیدگان خویش را از نگاه بیگانه فرو بندد، حضور او در مسجد برای نماز جماعت مانعی ندارد؛ و حتی می‌توان گفت که ثواب و فضیلت رفتن به مسجد (روایات دسته سوم) شامل آن‌ها نیز می‌شود؛ و نیز براساس روایاتی که درباره اجازه طلبیدن زنان از مردان برای رفتن به مسجد نقل شده، و روایات مربوط به حضور زنان در نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، نباید آنان را از فضایل و آثار معنوی مسجد محروم کرد.
بنابراین اگر نماز در خانه برای زن در شرایطی سزاوارتر است، به همین اندازه نیز خواندن نماز در مسجد یا شرکت در دعاها سفارش شده و اهمیت هرکدام در جای خود محفوظ است؛ و چنان‌چه بانوان بتوانند حجاب اسلامی و شئون زن مسلمان و پاک‌دامنی را رعایت کنند، نماز در مسجد برای آنان همچون مردان مستحب خواهد بود.
منبع ⬇️⬇️
https://b2n.ir/33990

موضوعات مرتبط: احکام، متن سخنرانی

مباحثی در مورد حکم ارتداد
دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 16:54 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

مجازات مرتد۱۳۸۷/۰۱/۲۶ - ۲۲۵ بازدید

 اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری  اشتراک گذاری

آیا اینکه در کشور ما یک بچه مسلمان (که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است) با اعلام اینکه یک مسیحی یا کلیمی یا ... است و اینکه اعلام می کند با تحقیق به این نتیجه رسیده است یک مرتد محسوب می شود. آیا در کشور ما رای به اعدام چنین افرادی صادر می شود؟ اگر چنین است آیا بر اعدام کافر دلیل قرآنی وجود دارد یا نه؟ لطفا ذکر فرمائید. 


لطفا تفسیر آیه شریفه «لا اکراه فی الدین ... » را شرح دهید. چرا با وجود اینکه در قرآن مجید در مورد کیفر دنیوی کافر آیه ای نازل نشده و یا در این مورد دستوری داده نشده است چنین حکمی (اعدام) توسط فقها صادر می شود؟ 
آیا در زمان پیامبر اکرم(ص) و یا ائمه(ع) ماجرایی مربوط به این مسائل پیش آمده بود؟ در صورت مثبت بودن جواب لطفا ذکر کنید.
اگر اعلام ارتداد فتنه گری است پس چرا در برخی کشورها فتنه گری محسوب نمی شود و این کار موجب مجازات نمی شود؟ چرا چنین حکم مهمی در قرآن بیان نشده است؟

قبل از اینکه در مورد فلسفه حکم ارتداد در اسلام جوابگوی شبهات پرسشگر محترم باشیم جواب سئوال فقهی را که درابتدای پرسش مطرح شده است ارائه می کنیم:
۱) شخصی که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است تا قبل از بلوغ به تبعیت از پدر و مادر در حکم مسلمان است که اصطلاحا به او مسلمان حکمی می گویند که چند احتمال در بعد از بلوغ او در مورد اتخاذ دین وجود دارد.
الف)بعد از رسیدن به بلوغ مسلمان می ماند : که در این صورت اسلام او اسلام فطری و حقیقی است چون به واسطه اختیار خود بر دین پدر و مادر خود باقی مانده و آن را پذیرفته است.چنین شخصی اگر بعد از قبول اسلام در دوران بلوغ کافر شود مرتد محسوب شده و حکم او قتل است.
ب) قبل از رسیدن به بلوغ و یا همزمان با بلوغ از دین پدر و مادر خود عدول می کند:اگر این شخص به بلوغ رسید و به قول شما یهودی یا مسیحی شد مرتد محسوب می شود ولی ارتداد او ارتداد از اسلام حکمی است و ارتداد از اسلام حکمی سبب حکم قتل نمی شود حداکثر چیزی که در ارتداد حکمی وجود دارد تعزیر است که آن هم به صلاحدید حاکم واگذار شده است لکن به حکم اینکه کافر است از پدر و مادر خود ارث نمی برد و دیگر احکام مربوط به کفار در مورد او جریان می یابد(نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۰۳و ۶۰۵ و ۶۱۷)
۲)همانطور که در معنی ارتداد نهفته است منظور از ارتداد رد بعد از قبول است یعنی در صورتی شخص مرتد می شود که اسلام را با عقل و اختیار قبول نماید و بعد از آن دوباره رد نماید در این صورت مرتد می باشد لذا مجازات مرتد نه تنها منافاتی با آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» ندارد بلکه یکی از اهداف مجازات مرتد به خاطر اکراه وارد کردن در دین است به این توضیح که: در صدر اسلام عده ای از کفار و مشرکین به منظور تبلیغات منفی و ایجاد اکراه در دین مسلمانان در ابتدای روز اعلام اسلام می کردند و به ظاهر مسلمان می شدند و در پایان روز دوباره از اسلام برمی گشتند وکافر می شدند تا به این وسیله تزلزل در دین مسلمانان ایجاد کرده و به نوعی باعث اکراه معنوی مسلمانان به ترک دینشان می کردند.قرآن کریم در این باره می فرماید: «و جمعی از اهل کتاب [یهودی ها به پیروان خود] گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید[و از آیین اسلام بازگردید] شاید آن ها از آیین خود بازگردند آل عمران /۷۲)
با توجه به این توطئه و به خاطر آنکه همه مردم در یک محیط عقلانی برای انتخاب دین بر اساس عقلانیت و برهان و بدور از اکراه و تاثیر پذیری از جوسازی ها و تبلیغات منفی به تحقیق و انتخاب دین اسلام بپردازند حکم ارتداد با استناد به آیات و روایات متعدد وضع شد.
۳) اشاره به بعضی آیات و روایات :
آیه کریمه( سوره ۲۱۷البقرة) ضمن اینکه ترغیب به ارتداد از دین را نوعی فتنه می داند که از قتل بدتر است به کافر شدن مرتد و تبعات سوء ان اشاره می کند: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى رساند خداوند جمعیّتى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مى دهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. »
آیات ۱۴۹ آل عمران ، ۹۱ نساء، ۵۴ مائده، ۲۵ محمد و.. اشاره به بحث ارتداد و عقوبت دنیوی و اخروی و آثار و عواقب ارتداد دارد .
روایات صحیح در مورد مرتد و مجازات مرتد ان قدر فراوان است که هیچ یک از فقها از صدر اسلام تا کنون در مورد ان تردید نکرده و حکم مرتد به یک حکم اجماعی بین فقها شهرت یافته است.
به علت کثرت فراوان این روایات و عدم امکان ذکر آ ن شما را به جلد ۲۸ کتاب وسائل الشیعه که صرفا روایات صحیح را در موضوع مرتد و ارتداد جمع اوری کرده است ارجاع می دهیم.
۴) در جهت پاسخگویی علمی نسبت به مسئله ارتداد و دیگر مسائل مطرح شده در سئوالتان شما را به مطالعه بحث مفصلتری که در آرشیو مقالات نهاد رهبری در امور دانشگاه ٰموجود است توصیه می کنم:
در قلمرو حقوق و آزادی های مذهبی، مسأله ارتداد، از مهم ترین و حساس ترین موضوعات شمرده می شود.
ارتداد چیست؟
«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معنای بازگشت است. در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده می شود، (۱) البته مسأله ارتداد و احکام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند ، کافر به شمار می آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات می شود.(۲) در فرهنگ اسلامی از آن جهت که دین حقیقی نزد خدا اسلام است، (۳) هر کس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد می شود.(۴)
البته جوهره همه ادیان الهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می یابند؛ در هر عصری، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می شود.(۵) احترام اسلام برای شریعت های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونی آن ها.(۶) بنابراین، چنان که علامه مطهری می فرماید:
«کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است.
در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست.(۷) و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور(معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدی(ص) است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق می گردد و بس؛ چه این که این شریعت، آخرین دستور الهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد. البته باید توجه داشت که میان پیامبران اختلاف و نزاعی وجود ندارد، لکن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد(۸) و بداند که پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آن ها، بوده اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده اند.(۹) پس لازمه ایمان به همه پیامبران(که مورد تأکید قرآن است)(۱۰) این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره او است».(۱۱)
البته کفار به سه گروه تقسیم می شوند:
۱. اهل کتاب: یهودی ها و مسیحی ها
۲. شبیه اهل کتاب: زرتشتی ها. بر اساس روایات، زرتشتیان دارای کتاب آسمانی بودند که در طول تاریخ ازمیان رفته است.
۳. مشرکان و سایر کفار(۱۲)
قرآن کریم، همواره اهل کتاب را از مشرکان جدا کرده است؛ برای مثال می فرماید»ما یودالذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر»(۱۳) از این رو، با آن که یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسی(ع)» را پسر خدا می دانستند(۱۴)، مشرک نامیده نشده اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشرکین نیست.(۱۵)
هر مسلمانی که منکر دین اسلام گردد، مرتد نام می گیرد(۱۶) و مجازاتی سخت بر او تحمیل می شود.
عوامل ارتداد
اموری که سبب کفر می شود، هر گاه از سوی یک مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار می آید. این امور عبارت است از:
۱. انکار اصل دین: مانند انکار وجود خدا، وحدانیت وی، رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انکار یکی از این امور فرد کافر می شود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولی به شریعت حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد، کافر شمرده می شود؛ «الکافر هو من انتحل غیر الاسلام».
۲- انکار یکی از احکام ضروری و بدیهی دین اسلام{:(۱۸) مانند انکار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانی می داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممکن است کسی منکر اصل دین اسلام و شریعت محمدی(ص) نشود؛ ولی به دلیل انکار یکی از احکام ضروری اسلام کافر گشته، حکم ارتداد بر وی جاری گردد؛ «الکافر هو من... و انتحله(یعنی الاسلام) و جحد ما یعلم من الدین ضرورة(۱۹)» البته فقها در این مسأله که آیا صرف انکار یکی از ضروریات دین موجب کفر و ارتداد می شود ـ مانند بهائیان، قادیانی ها و افرادی چون کسروی که پیامبر را تکذیب نمی کنند ولی می گویند شما معانی کلمات پیامبر(ص) را نمی فهمید ـ (۲۰) یا باید مستلزم انکار اصل دین باشد و فرد به این نکته توجه داشته باشد ـ (۲۱) مثلاً انکار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد که من قبول ندارم در اسلام چنین حکمی وضع شده، پس(نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است ـ اختلاف نظر دارند. اگر منکر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از کشورهای اسلامی زندگی کند، به گونه ای که روشن نبودن بداهت این حکم نزد وی ممکن باشد، به کفر وی حکم نمی شود.(۲۲)
۳. انکار یکی از احکام قطعی ولی غیر ضروری اسلام{۲:(۲۳) هر گاه کسی به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامی بانوان واجب است، ولی با وجود این منکر آن گردد، مرتد می شود؛ چون این امر به انکار رسول خدا(ص) یا تکذیب آن حضرت می انجامد.
البته لازم نیست انکار دین یا ا حکام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشکار باشد. هر گفتار یا کرداری که سبب تکذیب، انکار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت به مقدسات(۲۴) و کوچک شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق کفر و ارتداد می شود؛ مانند افکندن قرآن در کثافات یا پاره یا تیرباران کردن آن. از این روی، هر رفتار و گفتاری که نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب کفر و ارتداد می گردد.(۲۵)
یکی از نمونه های روشن آن حکم حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی و مرتد خواندن او است. سلمان رشدی با صراحت به نفی و انکار اسلام نپرداخت؛ ولی به نحوی مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) و همسران و برخی از یاران آن حضرت توهین کرد ـ این خود جرمی جداگانه به نام«سب النبی» است و مجازات مستقل دارد ـ و مسأله وحی و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده کتابش تلقین می کند که رسالت پیامبر(ص) و نزول قرآن کریم، دروغ و ـ معاذ الله ـ ساخته ذهن نبی اکرم(ص) است و حتی بعضی از سخنان شیطان نیز در قرآن گنجانیده شده است.
انواع مرتد
در فقه اسلامی مرتد دو نوع است و هر یک احکامی جداگانه دارد:
الف) مرتد فطری: کسی است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روی آورده است؛ مانند سلمان رشدی که پدرش مسلمان است.
ب) مرتد ملی: کسی است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده اند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است.(۲۶)
البته برخی از فقها نیز اسلام یا کفر پدر یا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانسته اند نه هنگام انعقاد نطفه.(۲۷)
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند.(۲۸) هر گاه یکی از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده می شود؛(اسلامِ حکمی) چون اسلام بر کفر برتری دارد و تابعیت برتر برای فرزند منظور می شود.(۲۹) اگر پدر و مادر هر دو کافر باشند، فرزند نیز در حکم کافر است.(۳۰) البته باید توجه داشت، برای حکم به ارتداد و اجرای مجازات آن، اسلامِ حکمی کفایت نمی کند. باید فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب کند و سپس کفر بورزد.(۳۱)
مجازات ارتداد
اگر مرتد فطری مرد باشد، علاوه بر برخی از احکام مدنی مانند فسخ پیمان نکاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محکوم است و توبه اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه کند، خدای متعال می پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملی توبه کند، پذیرفته می شود؛ حتی قبل از جریان هر گونه حکمی، نخست وی را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت می کنند و سه روز ـ برخی از فقها مانند شیخ طوسی گفته اند به قدر لازم ـ (۳۲) به او مهلت می دهند. اگر در این مدت توبه کرد، آزاد می شود؛ و گرنه به اعدام محکوم می گردد. البته زن مرتد، از هر نوع که باشد کشته نمی شود. او را به توبه فرا می خوانند، چنانچه توبه کرد، آزادش می کنند؛ و گرنه در زندان باقی می ماند، هنگام نماز تازیانه می خورد و در تنگنای معیشتی قرار می گیرد تا توبه کند.(۳۳)
موضوع ارتداد و آثار حقوقی اش در شریعت و فقه اسلام به اندازه ای روشن و بدیهی است که درباره اصل حکم کم ترین تردیدی وجود ندارد و همه مذاهب فقهی آن را پذیرفته اند؛(۳۴) البته درباره جزئیاتش اختلاف نظرهایی دیده می شود؛ برای مثال، بر اساس رأی مشهور اهل سنت، بین مرتد ملی و فطری یا زن و مرد تفاوتی وجود ندارد؛ ـ هر نوع که باشد ـ ابتدا به توبه دعوت می شود، چنانچه توبه کرد آزاد و گرنه کشته می شود.(۳۵) ابوحنیفه، مانند فقهای شیعه، بین زن و مرد فرق گذاشته است.(۳۶) حسن بصری نیز معتقد است مرتد، بی آن که به توبه دعوت گردد، کشته می شود.(۳۷)
آیا ارتداد جرم است؛ ماهیت حقوقی آن چیست؟
هر جرم از سه عنصر قانونی، مادی و روانی تشکیل می شود.
الف) عنصر قانونی
مراد از عنصر قانونی، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هیچ عملی جرم نیست مگر این که قبلاً قانونی آن فعل یا ترک فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین کرده باشد. همان گونه که گفته شد، در نظام حقوقی اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است. در قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران، درباره ارتداد نصی وجودندارد؛ ولی چون اصل چهارم قانون اساسی، همه قوانین جمهوری اسلامی ایران را بر احکام شریعت اسلام مبتنی دانسته است و اصل ۱۶۷ قانون اساسی مقرر می دارد «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوی را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمی تواند به بهانه سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگی به دعوی و صدور حکم امتناع ورزد» و چون دعوی مذکور به دعاوی مدنی اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهی مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حکم کرد.
ب) عنصر مادی ارتداد
عنصر مادی یعنی عنصر خارجی، ملموس و محسوس که به سبب آن ارتداد عینیت می یابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادی این پدیده به شمار می آید. البته ارتداد با انکار قلبی حاصل می شود؛ ولی آنچه مجازات دنیوی بر آن مترتب می گردد، ارتدادی است که با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانی، نوشتن کتاب، مقاله و... . ارتداد تا وقتی ابراز نشود، جرم حقوقی نیست و کسی حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد.(۳۸) افزون بر این، اگر مسلمانی اظهار کفر کند و پس از آن مدعی شود تحت فشار یا اکراه به چنین کاری مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته می شود.(۳۹)
ج)عنصر روانی ارتداد
عنصر روانی یعنی قصد مجرمانه داشتن. برخی از متفکران معاصر، مانند راشد الغنوشی و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت که جرمی سیاسی و اقدامی عملی علیه حکومت اسلامی است، مجازات دارد. بنابراین، مجازات ارتداد تعزیری است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمی شود.(۴۰)
اما آیات و روایات نشان می دهد خود ارتداد، یعنی «صرف تغییر دین و عقیده»، موضوع حکم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ برای نمونه توجه به آیات سوره محمد آیه ۲۵، مائده آیه ۵۴، بقره ایه ۲۱۷ و روایاتی که شیعه و سنی از رسول اکرم(ص) نقل کردند(۴۱) و نیز روایات نقل شده از امام باقر(ع)(۴۲) و علی بن جعفر از امام کاظم(ع)(۴۳) سودمند می نماید.
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولی قیدی که بتوان به یاری آن ارتداد را جرمی سیاسی و اقدام علیه نظام حاکم اسلامی قلمداد کرد، به چشم نمی خورد. البته برخی آیات از جمله آیه ۲۱۷ سوره بقره و مخصوصاً آیه ۷۲ سوره آل عمران نشان می دهد ارتداد به عنوان یک جریان فتنه انگیز برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مسلمانان از سوی دشمنان داخلی و خارجی مطرح بود.
خداوند متعال می فرماید«و جمعی از اهل کتاب [یهودی ها به پیروان خود] گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید[و از آیین اسلام بازگردید] شاید آن ها از آیین خود بازگردند» (۴۴) این آیه صریح در تلقی ارتداد به عنوان یک توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقی بود و نه کفرشان در تحقیق علمی ریشه داشت. این کردار آن ها مقدمه ای بود برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل کتاب که از بشارات آسمانی پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این کار آن ها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهی.(۴۵)
عامل سوم هوس برخی از مسلمانان است. شیطان این کار ناروا را نزد آنان خوب جلوه می دهد و از جاه طلبی و دیگر مطامع پست دنیوی برای فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره می برد.(۴۶) چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذکور در این آیات، مجازات مذکور در روایات را به ترتب آثار اجتماعی بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنی هر گاه کسی که از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف کند، با آن مجازات روبه رو می شود.(۴۷)
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومی تردید و فتنه انگیزی جرم شمرده می شود نه به عنوان یک جرم سیاسی و اقدام علیه نظام حاکم. پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشی، مجازات ارتداد از باب حدود الهی است نه تعزیرات.(۴۸) به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است»(علی الامام)؛ نه «امام می تواند» (للأمام)؛ که ناظر به تعزیر باشد.
با تعلیل مذکور، فتنه انگیزی به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانی آن را تشکیل می دهد؛ ولی فتاوای فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است. بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادی قرار گیرد. جرائم صرفاً مادی جرائمی است که تنها باانجام عمل مادی از سوی افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایی از ناحیه مرتکب، عنصر روانی جرم تحقق پیدا می کند؛ مانند صدور چک بی محل.(۴۹)
در این گونه موارد، قانون گذار صرف تحقق کاری را اماره قانونی یا فرض قانونی(۵۰) بر قصد فاعل منظور می کند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یک فضای بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حکمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیری از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فکری افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است که قانون گذار به کسی اجازه نمی دهد به آن نزدیک شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه.
فلسفه مجازات مرتد
در تفکر الحادی اومانیستی غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزش ها قلمداد می شود؛ حقوق و قانون چیزی است که انسان ها وضع می کنند و براساس میل آن ها تنظیم می گردد. در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حکومتی، خواست مردم است.(۵۱) از این رو، انسان حاکم بر سرنوشت خویش است و هیچ کسِ دیگر، حتی خدای متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد.
به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنی اباحه گری، می انجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذت های مادی افراد وظیفه ای ندارد. در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حکمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند که در جهت برخورداری مردم از خواسته های نفسانی و رسیدن به هوس هایشان تنظیم شوند؛ به گونه ای که حتی عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش کم و کیف لذت است.(۵۲) بر این اساس، حق همجنس بازی به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعی انسان قلمداد می شود که حق پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی مقدس و قابل دفاع است؛(۵۳) و چون حق پرستش خدا این قدر بی ارزش شمرده می شود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و کسی حق ندارد از آن جلوگیری کند.(۵۴)
اما در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی دو بُعدی(مادی و معنوی) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادی(دنیوی) و اخروی(معنوی) مردم تلاش کند و منافع مادی باید مقدمه ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است. خدای متعال به مقتضای لطف و حکمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می شود.
دین مقدس اسلام بنیان های اصلی ساختار فکری خود را بر پایه خردمندی بشر نهاده، همواره انسان ها را به بهره گیری از فروغ عقل و تعالی اندیشه و جدال فکری صحیح سفارش کرده است. از این رو، بزرگ ترین خیانت به بشر آن است که با فتنه انگیزی فضای فکری جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کرد. اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانی و تبلیغاتی علیه اسلام و مسلمانان، سدّی مستحکم به شمار می آید. دولت اسلامی، همان گونه که موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایی کند و آب سالم برای مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگی فضای فکری جامعه و شیوع عقاید گمراه کننده در جهت سالم سازی آن بکوشد.(۵۵)
بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزش های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند. مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی. اسلام از پیروان خود پیروی کورکورانه و بی دلیل را نمی پذیرد. هر گاه کسی تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبه رو می شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل های منطقی و دور از ابهام و پیچیدگی که فرا راه همگان قرار دارد، به مبانی مذهبی پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به کار بستن مقررات دینی، بدون اتکا به اصول علمی درست، هیچ ارزشی ندارد.
اسلام مانند مسیحیت کنونی و دیگر مذاهب ساختگی نیست که قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادی مذهب و ریشه های عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان کنونی بپرسیم: چگونه ممکن است خدا در عین آن که یکی است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ می دهند: قلمرو ایمانی از قلمرو عقل و منطق جدا است! ولی اسلام می گوید: «به بندگانم آن هایی که همه گونه حرف ها را می شنوند و در میان آن ها نیکوترینشان را انتخاب می کنند، بشارت بده اینان کسانی هستند که از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان صاحبان خردند».(۵۶) قرآن کریم از کسانی که برای خدا شریک قائل شده اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا می دانند، دلیل و برهان می خواهد و می فرماید«قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (۵۷)
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینی که می خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت ـ البته حتماً قانع می سازد ـ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش تر درباره اش تحقیق و بررسی کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور می دهد: «اگر یکی از مشرکان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است که آن ها مردمی نادانند». (۵۸)
در پی این فرمان، فردی به نام «صفوان» خدمت پیامبر اسلام(ص) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند شاید حقیقت و درستی آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش درآید. پیامبر فرمود: من، به جای دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان می دهم.(۵۹)
بر همین اساس، اسلام هشدار می دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسی کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید«لا اکراه فی الدین »ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی توانید از آن باز گردید»(۶۰)
این سختگیری، علاوه بر آن که سبب می شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش تر دقت کنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام می بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط کنند.
البته اسلام برای زنان مرتد، بدان سبب که از نظر سازمان دفاعی و فکری نوعاً از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر قرار می گیرند، کیفری آسان تری در نظر گرفته است.(۶۱)
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است. از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الهی برای نیل به کمال شمرده می شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرک و کفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرک و کفر را از انسان نمی پذیرد(۶۲) و مشرکان را نمی بخشد؛« ان الله لایغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک» ؛(۶۳)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پی نوشت ها:
۱. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص ۱۹۳و۱۹۲.
۲. عهد قدیم، سفر توریه مثنی، فصل ۱۳؛ عهد جدید، نامه ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرائیان، بند۱۰، جمله ۳۲ ـ ۲۶.
۳. آل عمران(۳):۱۹.
۴. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابوعلی طبرسی، ج ۱ ـ ۲، ص ۱۲۸.
۵. تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج ۶، ص ۴۱۷ ـ ۴۱۶.
۶. پرسش ها و پاسخ ها(آزادی و پلورالیسم)، آیت الله مصباح یزدی، ج ۴. ص ۷۸ ـ ۶۲و۳۸.
۷.(آل عمران(۳):۸۵.
۸. بقره(۲):۲۸۵.
۹. صف:(۶۱):۶؛ بقره(۲):۱۴۶
۱۰. بقره(۲):۱۳۶.
۱۱. عدال الهی، مرتضی مطهری، ص ۳۰۰ ـ ۲۹۶.
۱۲. ر.ک: کتب فقهی شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد.
۱۳. بقره(۲): ۱۰۵.
۱۴. توبه(۹): ۳۱و۳۰؛ مائده(۵):۷۳و۷۲و۱۷.
۱۵. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج ۹، ص ۲۸۲ ـ ۲۸۱.
۱۶. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۴۹۹ و المغنی، ابن قدامه(از فقهای بزرگ اهل سنت)، ج ۱۰، ص۷۴.
۱۸و۱۷. ر.ک: کتب فقهی باب نجاسات، از جمله مرحوم محقق در شرایع اسلام و امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله.
۱۹. مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، سید محمد موسوی عاملی، ج ۲، ص ۲۹۴.
۲۰. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۴۱، ص ۶۰۱ و ج ۶، ص ۴۸۸و ۴۹؛ فقه الحدود و التغریرات، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، ص ۸۳۹.
۲۱. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج ۳؛ ص ۶۱و۵۹ ـ ۵۸ تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۱، ص ۱۱۵.
۲۲. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۶، ص ۴۹.
۲۳. همان.
۲۴. مانند حکم به ارتداد خانمی از سوی حضرت امام خمینی(ره) که در مصاحبه رادیویی به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) در پاسخ به این پرسش که الگوی شما کیست، گفته بود: خانم اوشین الگوی من است؛ چون حضرت فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشته اند.
۲۵. جواهرالکلام، محمد حسن نجفی، ج ۶، ص ۴۸وج ۴۱، ص ۶۰۰.
۲۶. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۱، ص ۴۹۹.
۲۷. مبانی تکملة المنهاج، سید ابوالقاسم خویی، ج ۱، ص ۳۲۵.
۲۸. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج ۴۱، ص ۶۰۲؛ تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۴۹۸.
۲۹. همان، ج ۶، ص ۴۹.
۳۰. همان، ص ۴۵و۴۴.
۳۱. همان. ج ۴۱، ص ۶۱۷و۶۰۵و۶۰۳.
۳۲. همان، ص ۶۱۳.
۳۳. تحریرالوسیله، امام خمینی، ج ۲، ص ۶۲۴؛ جواهر الکلام، نجفی، ج ۴۱، ص ۶۱۶ ـ ۶۰۵.
۳۴. فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص ۸۳۶ و المغنی، ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۷۶.
۳۵. الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج ۵، ص ۴۲۴.
۳۶. بدایع الصنایع، ابوبکر الکاسانی، ج ۷، ص ۱۳۵.
۳۷. المغنی، ابن قدامة، ج ۱۰، ص ۷۶.
۳۸. فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص ۸۵۹.
۳۹. همان.
۴۰. نابردباری مذهبی، محمد حسین مظفری، ص ۸۳ ـ ۸۲.
۴۱. مستدرک الوسایل، محدث نوری، ج ۳، ص ۲۴۲؛ المغنی، ابن قدامة، ج ۱۰، ص ۷۶.
۴۲. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج ۱۰، ص ۱۶۱، ح ۵۵۳.
۴۳. همان، ص ۱۵۹، ح ۵۴۴.
۴۴. آل عمران(۳): ۷۲.
۴۵. بقره(۲): ۱۰۹.
۴۶. محمد(۴۷): ۳۰ ـ ۲۵.
۴۷. ر.ک: جزوه «دین و آزادی» سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در مدرسه فیضیه قم.
۴۸. از این روی، همه فقهای شیعه و سنی بحث ارتداد را در باب حدود مطرح کرده اند.
۴۹. حقوق جزای عمومی، محمد صالح ولیدی، ج ۲(جرم)، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۳.
۵۰. در اماره قانونی. اثبات خلاف اماره ممکن است و در این صورت رفع اثر می شود؛ اما اگر قانون گذار چیزی را به عنوان فرض قانون لحاظ کند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نیز آثار حقوقی اش مرتفع نمی شود.(ر.ک: الوسیط، عبدالرزاق هوری، ج ۱ و کتاب های ادله اثبات دعوی).
Art.۲۱/۳/universal)...The will of the people shall be the basis of the authority of government .۵۱ (.Dec.of Humanights ۵. ر.ک: لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر دزفولی.
Arguing About law,An Introduction to LegaL phiLosophy;u.s.A:Wadsworth ;Altman Andrew .۵۳ .publishingompany,۱۹۹۶,p.۱۴۶ ۵۴. ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر.
۵۵. هفته نامه پرتو، ۸۱/۱۰/۲.(سخنرانی آیت الله مصباح یزدی)
۵۶. زمر(۲۹): ۱۸.
۵۷. بقره(۲):۱۱۱؛ انبیاء(۲):۲۴؛ نحل(۱۶):۶۴.
۵۸. توبه(۹): ۶.
۵۹. اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۲.
۶۰. بقره(۲): ۲۵۶.
۶۱. اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص ۴۸۲ ـ ۴۸۰.
۶۲. زمر(۲۹):۷.
۶۳. نساء(۴):۱۱۶.


احکام عزاداری زنان
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:45 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

احکام عزاداری زنان

 

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

 

سؤال ۹۹. در برخى مجالس، به هنگام عزادارى که به شکل سینه زنى یا زنجیرزنى است، پرده اى که حائل بین آقایان و خانم ها است به اصرار خانم ها و فقط جهت تماشاى هیئت زنجیرزن و سینه زن برداشته مى شود; در حالى که فاصله آقایان و خانم ها اندک است، و عدّه اى از آقایان که سینه و زنجیر نمى زنند نیز در معرض دید خانم ها قرار دارند. آیا این نحوه عزادارى صحیح است؟

 

جواب: هرگاه سینه زن ها براى سینه زدن برهنه نشوند، و مشکل دیگرى ایجاد نشود، مانعى ندارد.

 

سؤال ۱۰۰. حرکت زنان با وضع نامناسب به دنبال هیأت هاى عزادارى، که موجب بروز گناهان و آلودگى هایى مى شود، چه صورتى دارد؟

 

جواب: عزادارى خامس آل عبا(علیه السلام) و سایر معصومین(علیهم السلام) از افضل قربات است; ولى مردان و زنان باید طورى رفتار کنند که آمیخته با خلاف شرع نشود.

 

سؤال ۱۰۱. نظر شما در مورد حضور خواهران با رعایت حجاب کامل در پشت دسته هاى عزادارى در کوچه و خیابان چیست؟ آیا این حضور براى تعظیم شعائر اسلامى جایز است؟

 

جواب: در فرض سؤال، اشکال ندارد.

 

سؤال ۱۰۲. آیا ورود مدّاح مرد در بین عزداران خانم اشکال دارد یا خیر؟ هم نوایى خانم ها در این جمع چه حکمى دارد؟

 

جواب: مدّاح مرد اگر رعایت جهات شرعى را نماید (در گوینده و مستمع) مانعى ندارد; ولى هم نوایى با او اشکال دارد.

 

سؤال ۱۰۳. شغل بعضى از خانم ها ذکر توسّل به اهل بیت(علیهم السلام)در مجالس زنانه است. گاهى از اوقات به هنگامى که مشغول روضه خوانى هستند مردان و یا بچّه هایى که خوب و بد را مى فهمند وارد حیاط آن خانه مى شوند و صداى این خانم را مى شنوند. حکم این قبیل روضه خوانى ها چیست؟

 

جواب: در این مورد که نوشته اید، صداى خود را آهسته تر کند و یا بدون تکیه به صوت بخواند.

 

سؤال ۱۰۴. در هیئت هاى عزادارى، خانم ها سینه زنى مى کنند. بعضى از آنها در محیط مربوط به خانمها روسرى هاى خود را درآورده و موهاى خود را پریشان مى کنند. آیا این کارها اشکال شرعى دارد؟

 

جواب: در مجالس مخصوص به خودشان اشکالى ندارد مشروط به آنکه آسیبى به بدن نرسانند.

 

سؤال ۱۰۵. پختن غذاى نذرى توسط بانوانى که عادت ماهیانه هستند اشکال دارد؟

 

جواب: اشکال ندارد، مگر اینکه در مسجد باشد.

 

    استفتائات آیت الله مکارم شیرازی.

موضوعات مرتبط: محرم، صفر، احکام

حکم ترافیک به خاطر دسته و هیات عزاداری
جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 17:38 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

حکم بستن خیابان در عزاداری ها

 

مطابق نظر آيت الله خامنه اي

 

در برخی هیئت‌ها به علت استقبال پرشور جوانان و تراکم جمعیت و کمبود جا در حسینیه‌ها، خیابان‌های اطراف بسته شده یا تردد در آنها با مشکل مواجه می‌شود. آیا این کار اشکال دارد؟ یا اینکه صدای عزاداری خیلی بلند باشد، اگر موجب آزار و اذیت نشود چطور؟ و اگر اشکال دارد، آیا شرکت در این مجالس با علم به اینکه داخل حسینیه نمیتوان حضور پیدا کرد اشکال دارد؟

اولا بدانیم که عزاداری حضرت اباعبدالله حسین علیه‌السلام از افضل قربات است. تاثیر بسیار زیاد و آثار و برکات بسیار زیادی دارد و همچنان باید مراسم عزاداری اباعبدالله حسین علیه‌السلام زنده بماند و تاکید بر آن است. خود سیره مقام معظم رهبری هم بر این است که در برخی از ایام سال مجلس عزا برپا می‌کنند، ذکر مصیبت و نوحه‌خوانی انجام می‌شود در محضر ایشان.

 

اما در برخی از ایام، بیرون آمدن هیئت‌های عزاداری و دسته‌ها جزء شعائر دینی است مثل تاسوعا و عاشورا. خب به طور طبیعی برخی از خیابان‌ها بسته می‌شود برخی از راه‌ها بسته می‌شود گرچه همان جاها هم اگر بشود مراعات کنند که بسته نشود بهتر است. اما مثل راهپیمایی روز قدس، راهپیمایی ۲۲ بهمن، تاسوعا، عاشورا و امثال اینها طبیعی است ، اکثر مردم هم در این مراسم حضور دارند.

 

اما در غیر این مواقع که شخصی در حسینیه‌ای یا در منزل خودش مجلس عزایی برپا کرده است ولو اینکه عزاداری سید و سالار شهیدان باشد، نباید خلاف مقررات نظام باشد یعنی بستن راه‌ها، به خاطر مجلس عزاداری شخصی – گرچه عرض کردم حساب تاسوعا و عاشورا جداست و اصلا خروج این هیئت‌ها و دسته‌ها جز شعائر دینی محسوب می‌شود و به طور طبیعی خیلی راه‌ها بسته می‌شود مردم هم مطلع هستندو قالب مردم هم در این مراسم شرکت دارند – اما در غیر این مواقع مومنین باید مراعات کنند، راه بر مردم بسته نشود و صدای بلندگوها آزاردهنده نباشد و مردم را اذیت نکند، همچنین صدای طبل و امثال اینها و کارهای دیگری که جانبی است – مثل ایستگاه‌های صلواتی که برپا می‌کنند- و خوب هم هست؛ ولی یک جایی باشد که هم راه مردم بسته نشود، ایجاد مزاحمت نشود و نظافت خیابان ها حفظ بماند.

 

اما پرسیدند آیا شرکت در چنین مجلسی اشکال دارد؟ نه، شرکت در آن مجلس ولو جا هم نباشد اشکالی ندارد، ولی شما مزاحمت ایجاد نکنید و راه را نبندید.

 

منبع: سایت معظم له،گفتار حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده.احکام عزاداری

آيت الله صافي گلپايگاني

 

. راه‌اندازي دسته‌هاي عزاداري در كوچه و خيابان كه باعث ترافيك مي‌شود، چه حكمي دارد؟

 

در حد متعارف ايام عزاداري اشكال ندارد.

 

۲۹. بعضي عزاداري‌ها و هيئات به­صورت چادر و خيمه در كوي و خيابان بر‌پا مي‌شود و برخي از همسايگان به اين كار، رضايت ندارند، اقامه مجلس به اين شکل و شركت در آن چه حكمي دارد؟

 

اين مراسم را به نحوي برگزار كنند كه موجب زحمت عابرين و همسايگان نشود.

 

۳۰. ايجاد سر‌و‌صدا، كم يا زياد، در هنگام عزاداري، درصورتي­كه از رضايت همسايگان بي‌اطلاع هستيم، چه حكمي دارد؟ آيا رضايت تك‌تك همسايه‌ها كافي است يا اغلب ايشان؟

 

عزّت و شأن اين برنامه خود مقتضي است كه مزاحمت فراهم نشود.

 

۳۱. عزاداري در نيمه‌شب كه موجب بر‌هم‌زدن آسايش و خواب مردم مي‌شود از­نظر شرعي چه حكمي دارد؟

 

به‌طور­كلي مزاحمت و آزار اشخاص چه در خواب باشند، چه در بيداري جائز نيست؛ اين مراسم بايد در حدّ معمول و متعارف انجام شود و در بعضي موارد مثل شب عاشورا، صدق اذيت نمي‌كند.

 

استفتائات آيت الله صافي گلپايگاني

موضوعات مرتبط: محرم، احکام

رعایت حق الناس در عزاداری ها
شنبه نهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 0:2 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

رعایت حق الناس در عزاداری ها

 

در مقاله حاضر نویسنده با تشریح ضرورت عدم تداخل و جایگزینی اعمال مستحبی با اعمال واجب, به برخی مصادیق تضییع حق مردم و آزار دیگران در اعمال مستحبی از جمله عزاداری ها اشاره کرده است

در مقاله حاضر نویسنده با تشریح ضرورت عدم تداخل و جایگزینی اعمال مستحبی با اعمال واجب، به برخی مصادیق تضییع حق مردم و آزار دیگران در اعمال مستحبی از جمله عزاداری ها اشاره کرده است.

عزاداری به ویژه عزاداری ایام محرم و صفر برای تعظیم شعار بزرگ اسلام امری بسیار پسندیده و از اعمال صالح و باقیات صالحات است؛ زیرا با این کار، هم تکریم و تعظیم مقام و منزلت امام حسین(ع) است و هم تذکر و عبرتی است تا با پیروی از آن حضرت(ع) و تفکر در فلسفه قیام عاشورایی و عصری کردن قیام، امکان بهره مندی دنیوی و اخروی از بهترین سیره برای آدمی فراهم آید؛ اما باید توجه داشت که انسان نمی تواند برای انجام حتی واجبی موجبات اذیت و آزار دیگران را فراهم آورد حال چه رسد که بخواهد با انجام مستحبی، گناه و حرامی را مرتکب شود که همان اذیت و آزار مردم و تضییع حقوق آنان است.

● انجام مستحب به هر قیمت، ممنوع

اصولا مستحب چنانکه از خود واژه برمی آید کاری است که انسان انجام می دهد تا حب و دوستی کسی را برانگیزد و جلب محبت کند. کارهایی که ما به عنوان نافله انجام می دهیم کارهایی زیادتر از واجبی است که خداوند تکلیف کرده است و ما به هدف جلب و جذب محبت، کارهایی که به نظر می رسد محبوب خداوند است انجام می دهیم. آنچه خداوند از ما خواسته در اصل همان عمل به واجب و ترک محرم است و ما اگر بخواهیم زاهدترین مردمان باشیم باید به ترک حرام و عمل واجب بپردازیم؛ اما برخی از امور را می دانیم که محبوب خداست پس آنها را انجام می دهیم و برخی از اموری که خداوند آنها را دوست نمی دارد و مکروه و ناپسند می شمارد افزون بر واجبات و محرمات مورد توجه قرار می دهیم.

البته آنچه به عنوان مستحبات و مکروهات در دین مطرح شده، دارای تشریع وحیانی است و بدعت نیست؛ چنانکه رهبانیت مسیحی خودشان بدعتی کرده بودند و برخی از امور را به عنوان مکروه ترک و برخی از امور را نیز به عنوان مستحب انجام می دادند.

امور خیر و نیک همواره از نظر اسلام به عنوان مستحب مورد توجه و تاکید بوده است؛ اما این بدان معنا نیست که ما بخواهیم با هر مستحبی به هر شکلی به خداوند نزدیک شویم و تقرب جوییم و آن را زمینه ساز محبت خداوندی بدانیم؛ چرا که اگر عمل به مستحب ما را از واجبی چون نماز مثلا بازدارد، یا بدتر از آن به گناه و حرامی بیندازد، آن عمل، دیگر مستحب نخواهد بود. از این رو در روایت از امیر مومنان علی(ع) آمده که فرمودند: لاقربه بالنوافل اذا أضرت بالفرایض؛ عمل مستحب، انسان را به خدا نزدیک نمی کند، اگر به واجب زیان رساند. (نهج البلاغه، حکمت ۹۳) پس اگر نمازهای نافله به نمازهای واجب آسیب می رساند، نباید آن مستحب را انجام داد. چنان که اگر احیا و شب زنده داری، موجب قضای نماز صبح شود یا برنامه های عاشورا نماز واجب را به هم زند و موجبات فوت آن شود، چنین اعمال مستحبی خیر نیست و عامل تقرب به خداوند به شمار نمی رود، بلکه عین شر تلقی می شود؛ زیرا انسان اعمال صالح و خیر را برای تقرب به خداوند انجام می دهد و اگر عمل مستحبی آدمی را از عمل واجبی که خداوند فرض کرده بازدارد، آن عمل مستحب نمی تواند خیر یا موجب تقرب باشد؛ چرا که خداوند با توجه به ارزش هر عملی به دسته بندی آنها پرداخته و در پنج گروه واجب، محرم، مستحب، مکروه و مباح قرار داده است. خداوند از آنجایی که مصالح واجب، زیاد و اساسی است، آن را فریضه و واجب قرار داده است ولی از آنجایی که درجه مصلحت مستحب به آن اندازه نبوده، آن را واجب نشمرده است؛ چرا که احکام بر مدار مصالح و مفاسد آن سازمان دهی شده است و چیزی که مصلحت یا مفسده آن قوی بوده به عنوان واجب یا حرام بدان امر و نهی کرده و اگر مصلحت و مفسده برابر بوده آن را مباح و مجاز دانسته و اگر مصلحت و مفسده به گونه ای بوده که مصلحت آن کمی، بیشتر است آن را مستحب و اگر مفسده بیشتر باشد آن را مکروه شمرده است.

بنابراین، اعمالی که مستحب است هر چند که به قصد قربت انجام می گیرد، اما اگر موجب شود تا واجبی ترک یا حرام مرتکب شویم می بایست آن را به عنوان مانع واجب یا عامل انجام حرام ترک کنیم. پس اگر کسی با احیاء شب، نماز صبحش قضا می شود یا با رفتن به هیئت عزاداری نماز صبحش قضا می شود، نباید شب را احیا بدارد و یا به هیئت و عزاداری برود، زیرا انجام واجب، بر هر مستحبی مقدم است.

● انجام شعائر الهی به دور از اذیت و آزار

بی گمان اذیت و آزار دیگران از گناهان بزرگ است. اگر مومنان، مورد اذیت و آزار قرار گیرند این عمل، زشت تر و بدتر خواهد بود. با نگاهی به آموزه های اسلامی و روح احکام و قوانین اسلامی این معنا دانسته می شود که نه تنها اعمال خیر و صالح اعمالی است که انسان ها در آن مورد اذیت و آزار قرار نمی گیرند بلکه حتی موجودات دیگر نیز از شر اعمال ما در امان هستند.

جالب اینکه خداوند بر تعظیم شعائر الهی فرمان می دهد و می فرماید: و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست. (حج، آیه ۲۳) پس کسی که می خواهد دارای تقوای قلبی شود می بایست شعائر الهی را بزرگ دارد. بی گمان بزرگداشت شعائر الهی به رعایت و مواظبت همه اصول و اساس اسلام و آیینی است که بدان فرمان داده شده است.

خداوند حج را به عنوان بزرگ ترین شعائر الهی معرفی می کند و از حاجیان می خواهد تا با مراعات همه آیین و مناسک حج و مراعات واجبات و مستحبات در تکریم و تعظیم آن بکوشند.

از همه جالب تر اینکه در تعظیم شعائر الهی حج هرگونه اذیت و آزار نسبت به مردمان در سخن گفتن و رفتار و جدل و درگیری کلامی و فیزیکی منع شده است (بقره، ایه۱۹۷) و از حجاج خواسته شده تا به دور از هر گونه اعمال زشت و بد و خشونت آمیز کلامی و رفتاری، حج را به جا آورند. (همان) و در این میان باید به گونه ای عمل کنند که حتی موجودات دیگر نیز اذیت و آزار نشوند و به محیط زیست گیاهی و جانوری آسیب و زیانی نرسد وگرنه باید ضرر و زیان را با مناسک و اعمالی جبران کنند. (مائده، آیات۴۹ تا ۷۹)

از این هم شگفت تر اینکه حتی جانوران موذی مانند کک و شپش که در روی بدن انسان سکونت کرده و در حال خوردن خون و تغذیه است می بایست مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، چرا که آنها براساس طبیعت خود عمل می کنند و ما در انجام مناسک نمی بایست به گونه ای عمل کنیم که به برگ درختی و شاخه آن یا جانوری اذیت و آزار برسد و از تغذیه در محیط زیست خود منع شود.

در رسایل عملی که مراجع تقلید نوشته اند بارها این نکته در مناسک حج تکرار شده و آن را به عنوان یکی از محرمات سی گانه دانسته اند که کشتن جانورانی که در بدن ساکن می شوند مثل شپش و کک و کنه که در بدن حیوان است، حرام است. آنان می گویند که کشتن شپش و انداختن او از بدن برای محرم جایز نیست اما پشه و کک احتیاط در نکشتن آنهاست در صورتی که ضرری متوجه محرم نشود اما تا راندن آنها ظاهرا جایز است هر چند احوط ترک است. همچنین آمده که احتیاط مستحب آن است که آن را از محلی به محل دیگر از بدن نقل ندهند اگر مکان اول محفوظ تر باشد.

وقتی خداوند انجام شعائر الهی واجبی چون حج را به گونه ای قرار می دهد که بدون اذیت و آزار جانوری باشد، چگونه ممکن است انجام شعائر مستحبی چون عزاداری را با اذیت و آزار، موجب قرب و تقرب به خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بداند؟

پس در انجام عمل عزاداری باید مواظبت کرد تا موجبات اذیت و آزار دیگران فراهم نیاید؛ که اگر این گونه عمل نشود، آن عمل نه تنها مستحب نخواهد بود بلکه عین گناه و حرام خواهد بود؛ چرا که عمل واجب با گناه جمع نمی شود چه رسد که عمل مستحب با گناه و حرامی قرین شود.

● مصادیق از تضییع حق مردم در عزاداری ها

اگر بخواهیم مصادیق تضییع حقوق مردم را در عزاداری ها بیان کنیم شاید موجب ملال و خستگی شود، اما ذکر برخی از آنها می تواند مانع از ارتکاب آن از سوی هیئت های عزاداری شود.

از جمله این حقوق مردم می توان به استفاده هیئت ها از برق عمومی اشاره کرد. اگر مجوز رسمی از استفاده ار برق شهری و عمومی وجود نداشته باشد، هرگونه استفاده از برق معابر برای انجام شعائر از جمله تزیین معابر با چراغ ها و لامپ ها جایز نیست. این در حالی است که بسیاری از حسینیه ها و هیئت های مذهبی از برق معابر استفاده می کنند. استفاده از برق و آب عمومی بدون پرداخت وجه آن و اجازه رسمی جایز نیست و موجب ضمان است.

بستن راه ها و کوچه ها و معابر عمومی نیز جایز نیست. برخی از هیئت ها، حسینیه های موقتی را در کوچه ها برپا می دارند که نه تنها مخل آرامش همسایگان بلکه بسته شدن راه می شود و تردد و آمد و شد مردم را دچار اختلال می کند. بدتر از آن اینکه برخی از جوانان در این مراکز اجتماع کرده و آمد و شد زنان را با مشکل جدی مواجه می سازند که این اجتماعات و بستن راه از گناهانی است که به سبب تضییع حق الناس و اذیت و آزار مردم پدید می آید.

نواختن طبل و سنج به گونه ای گوش خراش به ویژه در کوچه و پس کوچه های محلات و گذرهای تنگ و در کنار بیمارستان ها و آسایشگاه ها از جمله مصادیق اذیت و آزار مردم و تضییع حقوق آنان است که می بایست ترک و حقوق مردم رعایت شود.

هر سال بارها دیده شده که آمار مراجعه جوانان دارنده خودرو برای نصب وسایل جانبی مانند ضبط و باند و... افزایش می یابد و آنها بیش از هر زمان دیگر ترجیح می دهند سیستم صوتی برای خودروی خود تهیه کنند که دارای بیشترین قدرت است. آنها در نصب باندهای قوی بر روی خودروها از یکدیگر سبقت می گیرند و با بلند کردن صدای نوحه تا حدی که گوش سایر شهروندان را آزار می دهد، سعی می کنند خواسته و ناخواسته جلب توجه کنند. آنها شاید فکر می کنند که اگر از موسیقی سنگین و نوحه استفاده کنند، ارادت خود را نشان می دهند اما غافل از اینکه با این کار نه تنها حرمت این ماه را نگه نداشته بلکه باعث آزار و اذیت عزاداران حسینی نیز می شوند.

باید خود را به جای پیرمرد و پیرزنی قرار داد که در ساعات پایانی شب قصد استراحت دارند اما ناگهان با صدای بلند نوحه از جا می پرند و متوجه می شوند یکی از رانندگان جوان محل بی توجه به حقوق شهروندی سایرین، درحال عزاداری آن هم به شیوه نوین است و موجبات نارضایتی شهروندان را فراهم می کند.

باتوجه به اینکه معمولا حداکثر ساعت ۴۲ هیئت ها و تکایا باید مراسم خود را به اتمام برسانند، بسیار دیده شده که جوانان و نوجوانان از این ساعت به بعد در کوچه ها، خیابان ها و محلات دور هم جمع می شوند و ذات عزاداری را از یاد برده و شب زنده داری می کنند و در برخی از این محافل دوستانه مشاهده شده که برای گذراندن اوقات، سرگرمی هایی چون سیگار، قلیان و... در جمع این دوستان ظاهر می شود.

یکی، دو سالی است جوانان شیوه دیگری را برای ابراز عزادار بودن خود برگزیده اند و آن آغشته کردن ماشین ها به گل و درآوردن آن به رنگ خاک و رنگ های دیگر است که در برخی از موارد موجب می شوند که رانندگان دیگر، این ماشین ها را به خوبی رویت نکرده و تصادفاتی را در سطح شهر موجب می شوند.

● حق حیوانات و گیاهان

از جمله حقوقی که انسان باید مراعات کند حق حیوانات است. در برخی از روستاها برای عزاداری و شادی، حیوانات را بکار می گیرند و بیش از توان و قدرت حیوان، او را به این سو و آن سو با بارهای سنگینی می کشانند و نیز مکرر دیده شده که در خیابان ها و معابر شهرها و روستاها به مسئله اجتناب از نجاساتی مثل خون بی توجهی می شود و عده ای در جلوی هیئت ها و دسته جات، گاو و گوسفند قربانی می کنند و خون این حیوانات در سطح خیابان پخش می شود و جماعتی که در آنجا حضور دارند برای دوری از آلوده شدن به نجاست خون دچار مضیقه شده و عده ای هم در برابر این صحنه بی مبالاتی نشان می دهند. باید توجه داشت که اگر قربانی کردن در برابر دسته جات یک عمل مستحبی است، آلوده کردن سر و وضع و لباس عابران با این خون های ریخته شده، گناهی بس بزرگ است و موجب مسئولیت می شود و فرد در برابر تک تک این افراد، مدیون و مسئول بوده و در واقع حق آنها را ضایع کرده است.

در پاره ای از موارد دیده می شود که برخی از عزاداران، به سبزه ها و گیاهان و گلها و درخت های حاشیه خیابان ها و معابر و کوچه ها آسیب جدی می زنند و زحمات چندین ماهه کارگران محیط زیست و شهرداری را از بین می برند. این عمل افزون بر این که نوعی تعدی به حقوق محیط زیست گیاهی است به عنوان یک عمل مجرمانه، دارای مجازات دنیوی و ضمان مالی است که برعهده شخص قرار می گیرد، به ویژه آنکه این درختان و گلها و گیاهان جزو اموال عمومی است و فرد را در برابر بیت المال، مسئول و مدیون می سازد.

یکی دیگر از مسائلی که در همین راستا مطرح می شود، آزار و اذیت احتمالی است که برخی از محافل و مجالس عزاداری برای افراد پیش می آورند، مانند صدای عزاداری و نوحه خوانی برای همسایه ها، یا ایجاد راه بندان و ترافیک در معابر عمومی و... که در برخی موارد واقعا انسان را دچار تردید و شک می کند که آیا می توان به قیمت حق الناس و اذیت دیگران عزاداری کرد؟

بسیار دیده شده که دسته عزاداری در خیابان به راه افتاده و ماشین های بسیاری در پشت سر آن به انتظار بازشدن مسیر ایستاده اند. بدون شک معطل کردن مردم و بازداشتن آنها از کار و زندگی خود و تضییع وقت و حوصله آنها به بهانه برگزاری و راه انداختن دسته عزاداری عملی قبیح و ناپسند از نظر اخلاقی بشمار می رود و متولیان این گونه برنامه ها باید در برابر وقت و فرصت از دست رفته مردم پاسخگو باشند.

واضح است که چنین عزاداری موجب تضییع حق الناس و اذیت و آزار مردم است و یقینا این عزاداری حرام است؛ زیرا وقتی می توان در یک حسینیه یا یک هیئت با امکانات و شرائط مساعد عزاداری کرد، چه دلیلی وجود دارد که دو عدد باند بزرگ و چند بلندگوی شیپوری بیرون هیئت یا حسینیه هم روشن باشد تا همسایه ها فیض ببرند؟! مخصوصا که برخی از همسایه ها از این مسئله ابراز ناراحتی کرده باشند و یا مردم زیادی پشت سر دسته عزادار به انتظار سپری کنند.

امروزه عوامل و زمینه های مختلف فکری، فرهنگی و حتی سیاسی، دگرگونی ها و ناهنجاری هایی را در شکل و محتوای عزاداری به وجود آورده است و این دگرگونی ها از یک طرف عزاداران را از دسترسی به اهداف اصلی قیام عاشورا بازداشته و از جانب دیگر حساسیت ها، بدگمانی ها، افتراق ها و انشقاق ها را در میان جامعه اسلامی افزایش داده و زمینه های سوءاستفاده دشمنان از مسئله عزاداری را فراهم آورده است. مجموعه عوامل فوق باعث می شود تا شکل و صورت عزاداری بر محتوا و حقیقت آن غلبه پیدا کند و عزاداری ها از فلسفه اصلی اش خارج شود.

اشکال خرافی عزاداری چون قمه زنی، زمین بوسی، رواج زبان حال های مبتذل، سبک های غنایی، رواج شیوه های ناپسند سینه زنی و زنجیرزنی در حد آسیب رساندن به خود، استفاده از آلات موسیقی در عزاداری ها، اذیت کردن و آزار رساندن به دیگران با روش های گوناگونی چون پخش صداها و نوحه ها از بلندگوهای محافل عزاداری تا پاسی از شب، ایجاد ترافیک و مانند آن نه تنها موجب تقرب به خدا و پیوند با اهل بیت(ع) نمی شود؛ بلکه بزرگ ترین توهین به امام حسین(ع) و سایر قهرمانان کربلا به حساب می آید و سبب معرفی وارونه دین اسلام و حماسه سازان کربلا می شود و بیم آن می رود مصداق این آیه باشیم که: قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا (کهف/ ۳۰۱) بگو ایا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم در کارها چه کسانی هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده، با این حال فکر می کنند کار نیک انجام می دهند!

    محمد نوش آبادی

موضوعات مرتبط: محرم، احکام، متن سخنرانی

مطالبی پیرامون خمس
پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 19:0 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

خمـــس


س 422 ـ اين جانب دوستى دارم كه در وجوب خمس شبهه مى كند و وجوه شرعى مالش را نمى پردازد و چه بسا از حرفهايش بوى انكار مى آيد مستـدعى است حكم مسأله را بيان كرده و راهنمايى فرماييد.
ج ـ اصل وجوب خمس فى الجمله از ضروريات اسلام است و منكر آن كافر است و خلاصه اينكه خمس يكى از فرائض الهى است كه در قرآن مجيد(1) و روايات مستفيضه (2) به آن امر اكيد شده و محلّ اتّفاق همه شيعه اماميّه بلكه 


1 ـ قال اللّه تعالى: واعلموا اَنّ ما غَنَمْتُم مِن شيىءِ فَاِنَّ لِلّه خُمْسَهْ وَ لِلّرسُولِ وَلِذى القربى واليتامى والمَساكين وابن السَّبيل اِنْ كُنْتم آمَنْتُم بِالله وَ ما اَنزَلنا عَلى عَبدِنا يَومَ الفَرقانِ يَومَ التقى الجمعان والله عَلى كُلِّ شَىء قَدير(سوره انفال، آيه 41).
2 ـ عن ابى جعفر عليه السلام قال: لايحلّ لاَِحد اَن يشترى مِنَ الخُمس شَيئاً حتّى يصِلَ اِلَينا حَقَّنا (الوسائل، ابواب مايجب فيه الخمس، ب 1، ح 4)
و عن محمّد بن زيد الطبري قال: كتب رجل من تجّار فارس من بعض موالي أبى الحسن الرضا(ع) يسأله الأذن في الخمس، فكتب إليه: 
بسم الله الرحمن الرحيم، إنّ اللّه واسع كريم، ضمن على العمل الثواب، و على الضيق الهمّ، لايحلّ مال إلاّ من وجه أحلّه الله، إنّ الخمس عوننا على ديننا و على عيالاتنا و على أموالنا، و ما نبذله و نشتري من أعراضنا ممّن نخاف سطوته، فلا تزووه عنّا، ولاتحرموا انفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه، فإنّ إخراجه مفتاح رزقكم، و تمحيص ذنوبكم، و ما تمهدون لأنفسكم ليوم فاقتكم، والمسلم من يفي للّه بما عهد إليه، وليس المسلم من أجاب باللسان و خالف بالقلب، والسلام.
عن محمّد بن زيد قال: قدم قوم من خراسان على أبى الحسن الرضا(ع) فسألوه أن يجعلهم في حلّ من الخمس، فقال: ما أمحل هذا؟! تمحضونا المودّة بألسنتكم و تزوون عنّا حقّاً جعله اللّه لنا و جعلنا له، لانجعل لانجعل لانجعل لأحد منكم في حلّ.
و عن أبي بصير، عن أبي جعفر(عو قال: سمعته يقول: من اشترى شيئاً من الخمس لم يعذره اللّه، اشترى مالا يحلّ له.
و عن ابى الحسين محمّد بن جعفر الأسدى قال: كان فيما ورد علىّ [من] الشيخ أبى جعفر محمّد بن عثمان العمري قدّس الله روحه فى جواب مسائلى إلى صاحب الدار(ع): و أمّا ما سألت عنه من أمر من يستحلّ ما في يده من أموالنا و يتصرّف فيه تصرّفه فى ماله من غير أمرنا فمن فعل ذلك فهو ملعون و نحن خصماؤه، فقد قال النبى(ص): المستحلّ من عترتى ما حرّم الله ملعون على لسانى و لسان كلّ نبي مجاب، فمن ظلمنا كان من جملة الظالمين لنا، و كانت لعنة الله عليه لقوله عزّ وجلّ: «أَلا لَعنَةُ الله عَلَى الظّالِمينَ» إلى آخر.
و عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: لايعذر عبد اشترى من الخمس شيئاً أن يقول: يا ربّ، اشتريته بمالي، حتى يأذن له أهل الخمس. (الوسائل، ابواب الانفال، ب 3، ح 2، 3، 6، 7 و 11)


(صفحه190)
عموم مسلمين است اگر چه در بعضى خصوصيّات آن از حيث مورد و مصرف اختلاف وجود دارد و چنانچه كسى از پرداخت يك درهم يا كمتر از آن امتناع كند در زمره ظالمين به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ذريّه آن حضرت مى باشد و از غاصبين حق آنها محسوب مى شود بلكه هر كس خمس را حلال بداند از كافرين است و در هر صورت تا انكار شخص نسبت به اصل خمس محرز نشود نمى توان حكم به كفر او كرد و احكام اسلام بر او مترتّب مى شود و پاك است

موضوعات مرتبط: احکام

معنای اینکه نماز شراب خوار تا 40 روز قبول نمی شود چیست؟
پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 7:18 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

۱۳۹۳/۱۱/۱۴

 معنی اینکه نماز شرابخوار تا 40 روز قبول نیست!!

شراب‏خواری و نماز !!!

گفته شده که هر کس شراب بخورد تا چهل روز عبادات او مورد قبول درگاه الهی قرار نمی گیرد. لطفا آیات و احادیث مربوط به تأیید این مطلب را به من ارائه دهید. (ذکر حدیث و آیات قرآنی مربوط به این سؤال ضروری است.)

حکم حرام بودن شراب در برخى آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدى باقى نمانده است(مائده، آیه 90 و 91 - بقره، آیه 219). از جمله آثار مخرب شراب، تأثیر آن بر سایر اعمال و آداب دینى است از جمله در حدیثى مى‏خوانیم:لا تقبل صلاة شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب __ شخصى که شراب بنوشد تا 40 شبانه‏روز نمازهایش قبول واقع نمى‏شود مگر از این گناه کبیره توبه کند(مستدرک الوسائل، ج 17، ص 57). در ظاهر ممکن است این امر عجیب به نظر برسد ولى در این باره لازم است ابتدا حکمت و اسرار عبادات، از جمله نماز، دقیقا مورد بررسى قرار گیرد.

طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) نماز آثار و برکات زیادى دارد از جمله:

1- نماز ستون و اصل دین است و اگر پذیرفته شود سایر اعمال قبول مى‏شود و اگر پذیرفته نشود هیچ عملى پذیرفته نخواهد شد (الصلوة عمود الدین..)

2- نماز وسیله عروج مؤمن و عامل سیر معنوى اوست (الصلوة معراج المؤمن).

3- نماز مهمترین وسیله تقرب به درگاه خداوند است (الصلوة قربان کل تقىّ).

همین سه موضوع روحانى [البته بین جسم و روح نمازگزار ارتباط تنگاتنگى هست [نشانگر این مطلب است که نماز حافظ دین، قوام‏بخش ایمان، وسیله ارتقا روحى و معنوى، عامل تقرب به ذات اقدس اله و... است. چون اولین و مهمترین اثر تخریبى شراب متوجه روح و جان آدمى است و نیز چون حقیقت انسان را روح او تشکیل مى‏دهد لذا تأثیر سوء شراب، فاحش‏تر و عظیم‏تر از آن است که به نظر برسد.

این که گفته مى‏شود نماز چنین فردى پذیرفته نیست، به این علت است که روح او قابلیت درک و استعداد دریافت فیوضات روحانى و معنوى را از دست مى‏دهد. به طورى که از بعضى روایات به دست مى‏آید، شراب ام‏الفساد و مادر تمام گناهان و لغزش‏ها است. امام صادق(ع) مى‏فرماید: �کسى که یک جرعه شراب بیاشامد، خدا و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت مى‏کنند، اگر به مقدارى بخورد که مست شود، روح ایمان از او دور مى‏شود و به جایش روح کثیف شیطانى جایگزین مى‏گردد، پس نماز را ترک مى‏کند و ملائکه او را سرزنش مى‏کنند و خداى تعالى او را خطاب مى‏کند: �اى بنده من کافر شدى، بدا به حال تو�.

پس امام فرمود: �بدا به حالش، بدا به حالش، به خدا سوگند یک سرزنش الهى از هزار سال عذاب سخت‏تر است�(فروع کافى، کتاب الاشربه، حدیث 16).

آرى شراب روح ایمان را متزلزل مى‏سازد و روح ناآرام و بى‏قرار و بدون اتکاء، هرگز فیض الهى و ارتباط معنوى را درک نخواهد کرد. هر عبادتى، به خصوص نماز نیاز به اقبال و توجه روح دارد اگر روح نمازگزار استعداد و قابلیت خود را از دست بدهد مانند ظرفى خواهد بود که واژگون در زیر بارش باران قرار بگیرد، مسلما هر قدر هم باران بیاید به داخل ظرف وارونه، داخل نخواهد شد. و نیز 40 روز، تنها عدد و شماره را نمى‏رساند ممکن است عدد چهل �40� مفهومى گسترده‏ تر و معناى عام‏ترى را شامل شود.

مثلاً امکان دارد منظور این باشد که شخص شرابخوار تا مدت زمانى طولانى، از درک و توفیق نماز مقبول محروم شود.

مطلب دیگر این است که شرابخوار نماز هایش قبول نیست مگر از گناه خود توبه کند و توبه عزم جدى بر ترک گناه است به طورى که شخص توبه کننده دیگر بازگشتى به گناه گذشته نکند و در آینده نیز هرگز به آن گناه فاحش مرتکب نشود. در بخش پایانى سخن به این موضوع مى‏پردازیم که در قرآن شریف صراحتا حرام بودن نوشیدن شراب، بیان شده است اما درباره حدود و کیفر این گناه بزرگ، از روایات اهل بیت استفاده مى‏شود که در شریعت ما شرابخوار را باید 80 ضربه تازیانه بزنند(شیخ طوسى، تهذیب‏الاحکام، ج 10، باب الحد فى السکر و شرب المسکر - فروع کافى، کتاب الحدود، ص 216،

در قرآن کریم آیات بسیاری درباره شراب نازل شده است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:

حرمت شراب

در رابطه با حرمت شراب گفتنی است که بیان احکام در صدر اسلام به صورت تدریجى بوده است. چون پذیرش لازم براى بیان دفعى وجود نداشته است. از همین ‏رو در آیه 219 سوره بقره،

یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما و یسئلونک ما ذا ینفقون قل العفو کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون

ابتدا نفع و ضررهاى مسکرات و این که مضار آن بیشتر از منافع آن است بیان گردیده ولى بعدا در آیه 90 سوره مائده حرمت آن به طور کلى بیان گردیده است. در اینجا چند مسئله باید مورد توجه قرار گیرد:

الف. باید گفت که مسئله حرمت خمر و شراب، در همه ادیان الهی حرام بوده، و هیچ آیینی که از تحریف بشر مصون مانده باشد، شرب خمر را جایز نمی‌داند. روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمودند: ما بعث الله نبیا الا بتحریم الخمر... (صدوق، التوحید) خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه شراب را در شریعت او حرام نمود.

بنابراین تصور این که حرمت شراب فقط مربوط به دین اسلام است، تصوری نادرست می‌باشد و اینکه امروزه در برخی ادیان شرب خمر را حلال می‌شمارند، این خود یکی از نشانه‌های تحریف‌هایی است که در آیین‌های الهی به دست بشر صورت گرفت (ر.ک: ذبیح الله محلاتی، ساحل نجات در مضرات شراب، تریاک، قمار، موسیقی، تهران، 1332)

که نمونة بارز آن را می‌توان در دین یهود، و همین طور در تحریفاتی که در دین مسیح توسط پولس قدیس صورت یافت، پی‌گرفت. ضرر وزیان فردی و اجتماعی شراب بر کسی پوشیده نیست، هر چند ممکن است منافع زودگذر و اندکی داشته باشد چنان که قرآن کریم هم تصریح فرموده است:

�یسئلونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما�؛ درباره شراب و قمار از تو می پرسند، بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و[لی] گناهشان از سودشان بزرگتر است� (بقره، آیه 219).

و نیز در آیه 90 و 91 از سوره مائده، قمار بازی و می گساری اعمالی پلید و از ابزار شیطان معرفی شده است. ضررهای بس گرانی که بر اثر شراب خواری بر روح و جسم انسان وارد می شود، به گونه ای: �انما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه...� است که فغان دانشمندان، روان شناسان و پزشکان جوامع غربی را درآورده است،.

درباره شرابخوار روایتی در کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق در باب 52 حدیث 1 این طور آمده:

�شخصی به نام حسین بن خالد می گوید محضر مبارک حضرت رضا(ع) عرض کردم برای ما از پیامبر(ص) روایت شده که فرموده اند: کسی که شراب بیاشامد تا چهل روز نمازش مقبول نیست، آیا این روایت صحیح است؟

حضرت فرمودند: راویان این حدیث راست گفته وحدیث را صحیح نقل کرده اند.

عرض کردم: چرا نمازش تا چهل روز مقبول نیست نه کمتر از آن و نه بیشتر

حضرت فرمودند: برای این که حق تعالی خلقت انسان را مقدر و معین فرموده با این بیان: وقتی نطفه انسان در رحم مادر قرار می گیرد 40 روز به حال نطفه بعد تبدیل به علقه می شود. تا 40 روز سپس مضعه می شود و 40 روز به این حالت است (و همین طور جلو می رود تا خلقت کامل شود) بنابراین وقتی شخصی شراب می خورد آن شراب 40 روز در بدن او می ماند و تا این زمان که بقایا و ذرات شراب درجوف او باقی است نماز نباید مقبول درگاه الهی واقع شود (علل الشرایع، انتشارات مؤمنین، ج 2، ص 127). 

البته گفتنی است عدم قبول نماز به معنای عدم صحت نماز نیست .یعنی نماز فرد شارب الخمر بعد از خروج از حالت مستی صحیح است ولی قبول نیست. یعنی فقط نوعی رفع تکلیف است و عبادت بنده مخلص محصوب نمی شود مگر اینکه توبه کند(بین نماز صحیح و نماز مقبول فرق است.)

بنابراین اگر کسی مرتکب خطای شرابخواری شده نباید در حالت مستی نماز بخواند(لا تَقَرَبُوا الصَّلَوةَ و اَنتُم سُکَارَی - نساء 41 )ولی باید بعد از خروج از حالت مستی نمازش را بجا آورد و منظور از عدم قبول، محرومیت از درجات بهشت است، محرومیت از رحمت الهی است، محرومیت از رسیدن به مقامات عالیه است. اما در هر صورت باید نماز را بخواند که حداقل از درکات جهنم نجات یابد وبه خاطر ترک نماز گناه دیگری بر او بار نشود باید این را بدانیم که در هیچ صورتی نماز از انسان ساقط نمی شود.

منبع:پرسمان دانشجویی

موضوعات مرتبط: احکام، متن سخنرانی

برخی احکام شراب و شرابخواری
پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 7:0 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

امیدواری به رحمت خدا

عن ابى ذرالغفارى (رضى اللّه عنه) قال: قال النبى (صلى اللّه عليه و آله‏ و سلّم): قال اللّه تبارك و تعالى:

يابن آدم ما دعوتنى و رجوتنى اغفرلك على ما كان فيك و ان اتيتنى بقرار الارض خطيئة اتيتك بقرارها مغفرة ما لم تشرك بى و ان اخطات حتى بلغ خطاياك عنان السماء ثم استغفرتنى غفرت لك.

اى فرزند آدم هر زمان كه مرا بخوانى و به من اميد داشته باشى تمام آنچه كه بر گردن توست مى‏بخشم و اگر به وسعت زمين همراه با گناه به پيش من آئى، من به وسعت زمين همراه با مغفرت به نزد تو مى‏آيم، مادامى كه شرك نورزى. و اگر مرتكب گناه شوى بنحوى كه گناهت به مرز آسمان برسد سپس استغفار كنى، ترا خواهم بخشيد.

 

 

حکم نجاست مشروبات الکلی

    بزرگ نماییکوچک نمایی

    1– جوشاندن سرکه

    سؤال:جوشاندن سرکه آیا اشکال دارد؟

    جواب: جوشاندن سرکه مانعی ندارد.

    ٢ – الکل موجود در مشروبات الکلی

    سؤال:مگر الکل پاک نیست پس چرا مشروبات الکلی نجس اند؟

    جواب: آن الکل که پاک است قابل نوشیدن نیست بلکه سمّ خطرناکی است، الکلی که قابل شرب باشد نجس و حرام است.

    ٣ – استفاده از ظرف کسی که عرق خور است

    سؤال:کسی که عرق میخورد و دهانش را اختصاصا آب نمیکشد؛ آیا با اعمالی مثل آب خوردن و غذا خوردن پاک میشود بطوریکه بشود از ظرفی که او آب میخورد آب خورد؟ تا چه مدتی؟

    جواب: به این صورت پاک نمی شود و لیکن اگر از نزد شما برود و احتمال بدهید که در غیاب شما دهان خود را آب کشیده کافی است.

    ٤ – نماز کسی که عرق خورده

    سؤال:حکم کسی که عرق خورده در مورد نماز چیست؟

    جواب: در صورتیکه از حال مستی درآمده و دهان خود را آب کشیده نماز او صحیح است هرچند کار خلافی کرده و باید توبه کند.

    ٥ – نوشیدن ویسکی و ودکا

    سؤال:با سلام و تبریک عید سعید غدیر خم حکم نوشیدن ویسکی و ودکا چیست؟ این درست است که مشروبات الکلی تا 40 روز نماز ندارد ؟حکم ویسکی و مابقی مشروبات مانند هم است؟

    جواب: نوشیدن مشروبات الکلی حرام است. و چنانچه نوشیده باشد باید دهان را آب بکشد و نماز بخواند هر چند ثواب نماز او کمتر است.

    ٦ – حرمت تمامی انواع مشروبات الکلی

    سؤال:بعضى از مردم در کشور هندوستان به این اعتقاد که اگر قلب انسان پاک باشد کافى است، شراب مى خورند و مى گویند: «خدا در قرآن فرموده خمر حرام است، نه مشروبات الکلى» ما در مقابل این گونه افراد با چه دلائلى سخن بگوئیم؟

    جواب: این افراد به یقین از احکام شرع اسلام و قرآن و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روایات معصومین(علیهم السلام) بى خبرند؛ تمام علماى اسلام، بدون استثناء، معتقدند که تمام انواع مشروبات الکلى حرام است و هیچ مسلمانى حق ندارد با این بهانه ها و خیالات شیطانى به سراغ یکى از مشروبات الکلى برود، و در احادیث پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و سایر معصومین(علیهم السلام) تصریح شده که همه مسکرات یکسانند و در آیات قرآن نیز اشاراتى به این معنى وجود دارد.

    ٧ – نگهداری مشروبات الکلی

    سؤال:به نظر مبارک نگهدارى مشروبات الکلى چه حکمى دارد؟

    جواب: حرام است و موجب تعزیر مى باشد، مگر در مواردى که غرض مهمّى باشد یا بخواهند آن را تبدیل به سرکه کنند.

    ٨ – استفراغ بعد از نوشیدن مشروب

    سؤال:آیا اگر مشروب خورده شود و بلافاصله بعد از آن استفراغ کند نجس است؟

    جواب: در صورتی که هنوز مشروب مستهلک نشده باشد، بنابر احتیاط واجب نجس است.

    ٩ – ترشحات عطسه ی شراب خوار

    سؤال:اگر کسی مشروب خورده باشد و دهانش را آب نکشیده باشد (کمی آب خورده باشد) آیا رطوبت عطسه او نجس است؟

    جواب: در صورتیکه بقایای مشروب در دهانش مستهلک شده (مخصوصاً با خوردن آب) ترشحات عطسه او پاک است.

    ١٠ – شرابی که الکلش را به صفر درصد رسانده اند

    سؤال:نظر شریف جنابعالی در خصوص حلیت یا حرمت شرابی که الکلش را به صفر درصد رسانده اند بفرمایید.

    جواب: در صورتیکه قبلاً به صورت شراب بوده و بعد الکل آن را به صفر رسانده اند، طعم شراب ندارد ولی چون شبهه نجاست دارد نوشیدنش اشکال دارد.

     

    ١١ – شرابی که الکلش را به صفر درصد رسانده اند

    سؤال:نظر شریف جنابعالی در خصوص حلیت یا حرمت شرابی که الکلش را به صفر درصد رسانده اند بفرمایید.

    جواب: در صورتیکه قبلاً به صورت شراب بوده و بعد الکل آن را به صفر رسانده اند، طعم شراب ندارد ولی چون شبهه نجاست دارد نوشیدنش اشکال دارد.

    ١٢ – خوشه انگور در دیگ در حال جوشیدن

    سؤال:خوشه انگوری درون دیگ در حال جوش افتاده است. آیا تمام محتویات دیگ نجس می شود؟

    جواب: نجس نمی شود. اگر خوشه هم مستهلک شود قابل خوردن است.

    ١٣ – جوشاندن سرکه و آب انگور

    سؤال:جوشاندن سرکه و آب انگور چه حکمی دارد؟

    جواب: جوشاندن سرکه اشکالی ندارد ولی آب انگور جوشیده حرام است مگر اینکه ثلثان شود.

    ١٤ – نجاست آب انگوری که با آتش و آفتاب جوشیده

    سؤال:آیا حکم نجاست آب انگوری که با آتش و آفتاب جوشیده یا خود به خود به جوش آمده یکسان است؟

    جواب: این دو ارتباطی به هم ندارند، زیرا جوشیدن با حرارت آتش یا آفتاب یک تغییر فیزیکی است، حرام می شود اما نجس نیست ولی جوشش از ناحیه خود، نوعی تغییر شیمیایی برای تبدیل شدن به الکل و در حال تغییر ماهیت است و احتیاط نجس است.

     

    موضوعات مرتبط: احکام

    مطالبی پیرامون شراب خواری
    پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:55 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

    شراب خواری

    24 آبان 1393, 14:7

    No image

    كلمات كليدي : شراب، شرابخوار، مستي، خمر

    نویسنده : زينب برجي نژاد

    شراب از نظر لغوی یعنی مایع نوشیدنی و از «شُرب» یعنی نوشیدن گرفته شده است اما از نظر اصطلاحی همان مایع مست کننده می‌باشد. این کلمه فارسی است و عربی آن خَمر است و خمر از نظر لغوی یعنی پوشاندن. راغب می‌گوید: «اصل خمر یعنی پوشاندن شیء و آنچه با آن چیزی را می‌پوشانند خمار گویند ولی در تعاریف، خمار به آنچه زن، سر خود را با آن می‌پوشاند گفته شده و به شراب از آن جهت خمر می‌گویند که عقل را پوشانده و زایل می‌کند.»[1]در اصطلاح شرابخواری، خَمر آن است که مستی می‌آورد: از انگور باشد یا غیر از انگور.[2]

    البته در قرآن واژگان دیگری هم برای شراب استفاده شده است که عبارتند از: سکر رحیق و کأس.[3]در رابطه با شراب در وسائل الشیعه حدیثی آمده است که رسول الله(ص) فرمودند: «شراب از پنج چیز گرفته می‌شود: عصیر از انگور، نقیع از کشمش، بتع از عسل، مزر از جو و نبیذ از خرما.»[4]

     

    دلائل حرمت شرابخواری در قرآن:

    ملاک عمل مسلمانان کلام پروردگار است که از عالم ملکوت نازل و در قرآن به شکل بلیغ و شیوایی تجلّی نموده است و همة نکاتی که برای هدایت بشریت نیاز است در قرآن تجمیع شده است. یکی از احکامی که در قرآن به آن پرداخته شده است حکم حرمت خمر و نوشیدن آن می‌باشد. آیاتی که در مورد حکم حرمت شرب خمر به طور تدریجی نازل شده است به شرح ذیر می‌باشد:

    1- «و از میوه‌های درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزی خوب و پاکیزه می‌گیرید؛ در این نشانه روشنی است برای جمعیتی که اندیشه می‌کنند.»[5]

     

    این آیه در مکه نازل شده و به نظر بسیاری از مفسران اولین اخطاری است که در زمینة تحریم صورت گرفته و اشاره به حرمت آن می‌کند. قرآن مجید می‌خواهد ضمن برشمردن نعمتهای الهی اشاره کند به اینکه مردم ممکن است از مواهب الهی سوء استفاده هم بکنند.»[6]«زیرا اگر همة استعمالات مردم را نعمت می‌دانست اتخاذ سکر را در مقابل رزق حسن قرار نمی‌داد با اینکه این آیه دلالت بر نوعی عتاب و سرزنش دارد و می‌خواهد بر مردم تعریض کند که چرا از آندو شراب مسکر می‌گیرند.»[7]

     

    2- «درباره شراب و قمار از تو سؤال می‌کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است و منافعی (از نظر مادی) برای مردم دربردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است و...»[8]

    در مورد شأن نزول این آیه آمده است که گروهی از یاران پیامبر خدمتش آمدند و عرض کردند حکم شراب و قمار را که عقل را زایل و مال را تباه می‌کند بیان فرمایید. در این هنگام آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد.»[9]

    این آیه دلالت بر تحریم دارد برای اینکه در اینجا تصریح می‌کند بر اینکه شرب خمر «اثم کبیر» است، چون خداوند فقط در مورد شراب و قمار «اثم کبیر» آورده است.[10]

    3- «ای کسانیکه ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید و همچنین هنگامیکه جنب هستید تا غسل کنید و...»[11]

    4- «ای کسانیکه ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بتها ازلام [= نوعی بخت آزمایی]، پلید و از اعمال شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.»[12]

    5- «شیطان می‌خواهد بوسیلة شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید) خودداری خواهید کرد؟![13]

     

    حرمت شرابخواری از دیدگاه روایات:

    در باب حرمت شراب احادیث بسیاری از ائمه اطهار(ع) نقل شده که در اینجا به برخی اشاره می‌شود:

    1.پیامبر اکرم(ص) در رابطه با نوشیدن شراب ده نفر را مورد لعن و نفرین قرار داده است: 1.کسیکه درخت آن را می‌نشاند. 2.کسیکه آن درخت را نگهداری و آبیاری می‌کند. 3. کسیکه آب آنرا می‌گیرد و با آن شراب می‌سازد. 4.کسیکه شراب را می‌نوشد. 5.ساقی شراب 6.حامل و آورندة شراب. 7.کسی که شراب به سویش آورده می‌شود. 8.فروشنده شراب. 9.خریدار شراب. 10.مصرف کنندة پول شراب.»[14]

    پیامبر اکرم(ص) در حدیثی دیگر فرمودند: «کسیکه به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد نباید بر سر سفره‌ای که در آن شراب خورده می‌شود بنشیند.»[15]

    حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: «خداوند برای حفظ عقل، ترک شرابخواری را واجب گردانیده است.»[16]

    در این زمینه احادیث بسیاری از ائمه اطهار رسیده است و ما به ذکر برخی بسنده می‌کنیم.

     

    زمینه‌ها و عوامل شرابخواری:

    گرایش به هر عمل چه در بُعد مثبت و چه در بُعد منفی معلول علت‌هایی است که باید به آن پرداخت. البته در زمینة شراب‌خواری انگیزه و علل گرایش به آن زیاد است که بعضی از آنها در این قسمت مطرح می‌شود که در دو قسم فردی و اجتماعی می‌باشد:

    عوامل فردی:[17]

    1- دوری از احکام الهی: یکی از عوامل مهمی که زمینه شراب‌خواری را در فرد بوجود می‌آورد بی‌دینی و بی‌ایمانی و دوری از احکام الهی است. زیرا دین و دینداری و ایمان و اعتقاد علمی و عملی است که انسان را در برابر شیطان و عوامل انحرافی حفظ می‌کند و نمی‌گذارد که از حریم پاکی و طهارت جدا شود و آلوده گردد و چون فرد از اجتماع جدا نبوده لذا عامل دین می‌تواند از باز دارنده‌های اجتماعی شمرده شود.

    2- فشارهای عصبی و ناراحتی‌های روحی: کسانیکه دائماً در معرض فشارهای عصبی و محیطی قرار دارند بیشتر از دیگران در معرض خطر گرایش به شراب هستند که اگر فرد راه صحیح مقابله با آنها را نداند امکان دارد برای آرامش مقطعی از شراب استفاده کند و پُر واضح است که تبعات حاصله پس از نوشیدن شراب فشارهای عصبی منفی را دو چندان می‌کند.

    3- مشکلات جسمانی و عدم آگاهی از خطرات شراب: عده‌ای می‌گویند که نوشیدن شراب باعث فعال شدن کلیه و یا شادابی پوست و امثالهم می‌گردد و حال آنکه واقعیت چیز دیگری است یعنی نه تنها چنین نیست بلکه سبب تحلیل رفتن ارگانیزم بدن شده و بعضاً موجب هلاکت می‌گردد.

    4- نگرش غلط، به مسئله شراب: با توجه به تعریف‌هایی که از شراب در طول تاریخ توسط افراد مختلف شده مبنی بر اینکه انسان را از غم رها می‌کند و در مجموع اطلاعات غلط موجب می‌شود که فرد دیدگاه مثبتی نسبت به مصرف شراب پیدا کند.

     

    عوامل اجتماعی:

    1- توطئه دشمنان: یکی از عوامل مهمی که در زمینه شراب‌خواری نقش عمده‌ای دارد و به بقیه عواملی که در جامعه وجود دارد دامن می‌زند توطئه استکبار جهانی است که به منظور به بند کشیدن ملتها و استعمار و غارت ذخایر آنها از هر حربه‌ای استفاده می‌نماید.

    2- نبود امکانات تفریحی، فرهنگی، هنری ورزشی؛ برای آنکه نوجوانان خود را از گرایش به شراب و هر مخدر دیگر دور سازیم باید به فکر برنامه‌های جایگزین باشیم و اگر والدین نیازهای جوانان خود را درک نکنند و آنان را دائماً به ماندن در منزل وادار کنند احتمال گرایش به مسائلی مثل شراب‌خواری را در آنها افزایش می‌دهند.

    3- تبلیغ و ترویج شراب خواری؛ بوسیله رسانه‌ها و نمایش فیلم‌ها و برنامه‌های می‌خواری و میگساری

    4- عدم اطلاع رسانی جامع و کامل

    5- تشویق و ترغیب از جانب نااهلان

    و.....

     

    مفاسد شراب‌خواری:

    باید توجه داشت که احکام بر طبق مصالح و مفاسد جعل شده است؛ یعنی علت حرمت نوشیدن شراب مفسده داشتن آن است و علت وجوب نماز مصلحت داشتن آن است و همچنین بقیة احکام هم دارای مصلحت‌ها و مفاسدی است.[18]

    از جمله مفاسد فردی شرابخواری عبارتند از:

    1- مفاسد روحی و اخلاقی: شراب‌خواری مهمترین عاملی است که انسان را بسوی انحطاط و پستی می‌کشاند به این معنی که با بزرگترین سرمایة بشر و مایة امتیاز او از سایر جانداران که همانا عقل و خرد است سر جنگ و مبارزه دارد. الکل، دشمن بزرگ قوای فکری و تعقل انسان است و وقتیکه عقل -که هدایتگر تکوینی بشر است- از او گرفته شود و کارائی خود را از دست دهد عوامل مخرب مانند شهوت، غضب، خودخواهی و... جای آن را می‌گیرد و انسان را از نظر روحی وروانی مریض می‌کند و در جسم انسان مریض، عقل سالم جایی ندارد، هم‌چنانکه بزرگان گفته‌اند: عقل سالم در بدن سالم است.[19]

    2- مفاسد جسمی: مشروبات الکلی علاوه بر مفسدات و مفاسد روحی و اخلاقی بر جسم نیز زیان‌های جبران ناپذیری وارد می‌کند. مثل ایجاد اختلال در ضربان و ریتم قلب، لرزش بدن و بی‌خوابی در شب، تاثیر بر معده، مغز، اعصاب، معده، کبد، گردش خون، دستگاه تنفسی، کلیه ها و... مثلا تأثیر آن بر روی مغز چنین است که وقتی آمی مقدار مختصری نوشابه الکلی می نوشد، ابتدا یک حالت نشاط آرامش و لذت به سراغش می آید که البته هنوز مقدار الکل نتوانسته بر روی قسمت‌های حساس مغز اثر بگذارد اما همین که گیلاس اول به گیلاس دوم و... منتهی شد، مقدار الکل که در خون است به سراغ سلول‌های بسیار حساس مغز می‌رود و پس از غرق کردن آنها در الکل تمام قدرت کنترل نیرومند مغز را یا به کلی از کار می‌اندازد یا فوق العاده ضعیف می‌کند.
    وقتی سانسور مغز ار میان برود. یعنی تمام قیود، منع از کارهای ناشایسته، پرهیز از مخاطره و خلاصه عقل سلیم با تمام ارزشهای معنوی که شخص طی سال ها آموزش و پرورش بدست آورده موقتاً تا زمانی که الکل در خون وجود دارد نابود می‌شوند؛ شخص خود را در دنیایی مشاهده می‌کند که اجرای هیچ کاری زشت و ناپسند نیست، یعنی واقعا همان طور که فلاسفه یونان باستان گفته اند، خوی حیوانی و شیطانی بر مسند و اریکه عقل و فرمانروایی می نشیند.

    3- مفاسد اجتماعی: از آنجائیکه اجتماع از افرادی تشکیل می‌شود که رویکردهای مثبت و منفی آنها بر محیط اطرافشان تأثیر می‌گذارد، بنابراین باید مفاسد اجتماعی شرابخواری را مورد توجه خاص قرار داد.

     

    راه درمان

    رهایی از برخی عادت های زشت که مدت زمانی دراز به آن ها مبتلا بوده ایم، طوری که به بخشی از رفتار ثابت ما تبدیل شده اند، برای بسیاری از مردم کار ساده ای نیست؛ زیرا این کار به اراده ای قوی و تلاشی فراوان و تمرینی مداوم نیاز دارد. از این رو بهترین روشی که ما می توانیم برای رهایی از عادات زشت خود در پیش گیریم اقدام و عمل به طریق « تدریج » است.

    قرآنبرای درمان شرابخواری و رباخواری که در آن زمان بین مردم جاهلی، رایج بود، از روش ذکر شده استفاده کرد. در ابتدا، مردم به آسانی آماده ترک چنین عاداتی نبودند؛ اما پس از آنکه ایمان، به دل آن ها راه یافت ، خود انگیزه ای قوی شد که از خداوند متعال و پیامبر(ص) اطاعت کنند و چیزهایی را که به انجام آن امر شده بودند، بپذیرند ضمن اینکه خداوند از ابتدا به تحریم کامل این عادات فرمان نداد؛ بلکه در بدو امر به ایجاد نفرت و انزجار از آنها پرداخت. آنگاه به تدریج مسلمانان را به سوی تحریم کامل سوق داد.

    به هر حال مطالعه در مورد اثرات شرابخواری و پیامدهای ناگوار آن و تفکر در ابعاد هولناک این عمل، انسان را قادر می‌سازد تا برای حل این مرض به تکاپو افتاده و با مراجعه به متخصصین و مشاوره با ایشان قدم اساسی در این را بردارد.

    منابع :

    [1] . اصفهانی، راغب؛ مفردات فی غریب القرآن، تفسیر لغوی و ادبی قرآن، ترجمه سید غلامرضا خسروی حسینی، انتشارات مرتضوی، 1375، ج 1، ص154.

     

     

    [2] . قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1375، ج 1، ص 299.

     

     

    [3] . خرمشاهی، بهاء الدین؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی،تهران، انتشارات ناهید، ج 1، ص 1003.

     

     

    [4] . عاملی،شیخ حر؛ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، به تصحیح و تحقیق شیخ عبدالرحیم الربانی، المکتبة الاسلامیة، طهران، 1401 هـ .ق، ابواب الاشربة المحرقه، باب 1، حدیث 1، ص 221.

     

     

    [5] . ترجمة مکارم شیرازی، ذیل آیه 67/ نحل.

     

     

    [6] . مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1381، ج 11، ص 291.

     

     

    [7] . طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیرالمیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، کانون انتشارات محمدی، 1362، ج 24، ص 180.

     

     

    [8] . ترجمة مکارم شیرازی، ذیل آیه 219/ بقره.

     

     

    [9] . مکارم شیرازی؛ همان، ج 2، ص 116.

     

     

    [10] . طباطبایی؛ المیزان، ج 3، ص 372.

     

     

    [11] . ترجمه مکارم شیرازی؛ ذیل آیه 43/ نساء

     

     

    [12] . ترجمه مکارم شیرازی؛ ذیل آیه 90/ مائده.

     

     

    [13] . آیه 91/ مائده

     

     

    [14] . بی آزار، شیرازی، عبدالکریم؛ رساله نوین، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 3، ص 98.

     

     

    [15] . محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1377، ج 4، حدیث 5138.

     

     

    [16] . دشتی، محمد؛ شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات مشرقین، 1379، حکمت 252.

     

     

    [17] . ر.ک: گودرزی، فرامر؛ پزشکی قانونی، تهران، انتشارات انیشتین، 1377، ج 2، ص 1536.

     

     

    [18] . دهقان، احمد؛ پرسشها و پاسخهای روز، قم، انتشارات لاهیجی، ص 163.

     

     

    [19] . ر.ک: طالقانی، سید محمود؛ پرتویی از قرآن،تهران، شرکت سهامی انتشار، ص 124.

      

    مقاله

    نویسندهزينب برجي نژاد
    جایگاه در درختوارهرذائل اخلاقی
    موضوعات مرتبط: احکام، اخلاق، متن سخنرانی


    شراب خواری
    پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 6:51 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

    شراب‌خواری یا میگُساری نوشیدن هر مایع مست‌کننده است. در قرآن و روایات، این عمل از گناهان کبیرهشمرده شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. در فقه اسلامی، شرابخواری از محرمات بوده و جرم شمرده شده و برای شراب‌خوار، هشتاد ضربه شلاق تعیین شده است. فقها برای این عمل و مسائل مربوط به آن، احکامی را بیان کرده‌اند. مفسران، منع شرابخواری در قرآن را تدریجی دانسته‌اند. برای تحریم شرابخواری در روایات، دلیل‌های متعدد جسمی، روحی، مادی و معنوی ذکر شده است.

     

    مفهوم

    شراب‌خواری، نوشیدن مایعی مست‌کننده را گویند.[۱]در قرآن[۲] و حدیث، این عمل را از گناهان کبیره و مورد نکوهش قرار داده‌اند.[۳] در فقه اسلامی، شرابخواریحرام و جرم شمرده شده است. کسانی که مرتکب این عمل شوند در قانون جزایی برای آن‌ها مجازاتی مانند شلاق قرار داده شده است.[۴]

     

    مراحل تحریم شرابخواری

    بنا بر نقل برخی کتب تفسیری، قرآن برای جلو گیری و منع از برخی محرمات، از روش آماده‌سازی تدریجی استفاده کرده و در خصوص شراب‌خواری نیز همین شیوه را به کار برده است؛ چرا که شرابخواری، قبل از ظهور اسلام، رواج داشت و به صورت یک عادت عمومی در آمده بود.[۵] از برخی مورخان نقل شده که عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه می‌شد: شعر و شراب و جنگ. حتی بعد از تحریم شراب، مسأله ممنوعیت آن برای بعضی از مسلمانان مشکل بود، تا آن‌جا که می‌گفتند هیچ حکمی بر ما سنگین‌تر از تحریم شراب نبود،[۶] به همین جهت قرآن کریم از ابتدا به تحریم کامل شراب­خواری نپرداخت، بلکه مراحلی را طی کرد از جمله:

    • اشاره به منکَر‌بودن شرابخواری

    مفسران آورده‌اند اسلام نمی‌توانست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی شرابخواری را منع کند، بنابراین از روش تحریم تدریجی و آماده‌ساختن افکار و اذهان برای منع شرابخواری استفاده کرد. آن‌ها می‌گویند خداوند نخست در بعضی از سوره‌های مکی اشاراتی به زشتی این کار نمود، چنان‌که در آیه ۶۷ سوره نحل آن را به عنوان یک نوشیدنی نامطلوب و نقطه مقابل غذاهای پاکیزه مطرح می‌کند.[۷]

    • تأکید بر غلبه زیان بر منافع

    بر اساس نقل منابع تاریخی، شراب و شرابخواری، بخشی از درآمد اقتصادی مردم آن دوره را تأمین می‌کرد.[۸] پس هنگامی که مسلمانان به مدینه منتقل شدند و نخستین حکومت اسلامی تشکیل شد، دومین دستور در زمینه منع شرابخواری به صورت قاطع‌تری نازل شد، تا افکار را برای تحریم نهایی آمادهتر سازد.[۹] آیه ۲۱۹ سوره بقره، به نفع داشتن شراب اشاره می‌کند اما ضرر آن را بیش از منافش دانسته است.[۱۰]

    • تشویق به ترک شراب

    به نقل از برخی مفسران پس از نزول آیه ۲۱۹ سوره بقره، قرآن کریم در آیه ۴۳ سوره نساء، کم‌کم به احکامی درباره شرب خمر اشاره می‌کند و مسلمانان را به پرهیز و نیاشامیدن آن تشویق می‌کند؛ خصوصا در هنگام نماز. همچنین بعضی مفسران در تفسیر این آیه می‌گویند: آیه بر جواز شرب خمر در غیر نماز دلالت نمی‌کند بلکه تنها درباره مستی در حال نماز سخن گفته و در مورد غیر نماز سکوت اختیار کرده تا مرحله نهایی حکم شرب خمر برسد.[۱۱]

    • تحریم کامل شرب خمر

    علامه طباطبایی در المیزان نقل می‌کند آخرین آیه‌ای که در قرآن برای تحریم نوشیدن شراب نازل شد، آیه ۹۰سوره مائده است.[۱۲] آورده‌اند در این آیه، خداوند شراب را به طور کامل و قطعی تحریم کرد. مفسران می‌گویند اینکه خداوند شراب را در کنار بت‌ها قرار داده و آن را پلید و از رفتارهای شیطانی دانسته است نشان از حساسیت ویژه به تحریم شراب بوده[۱۳] و همچنین به روایات استناد کرده‌اند که شرابخوار مانند عبادت‌کننده بت است.[۱۴]

     

    فلسفه تحریم

    برای حرمت شراب­خواری روایات متعددی وارد شده است. از جمله از پیامبر(ص) روایتی را نقل می‌کنند که ایشان ده گروه را که مرتبط با شراب و شرابخواری هستند را لعن می‌کند.[۱۵] روایات، دلیل حرمت این عمل را جنبه‌های مختلفی اعم از ضررهای جسمی، مادی، معنوی و اجتماعی دانسته‌اند.[۱۶]از جمله:

    دفع ضرر

    از دلیل‌های تحریم شراب‌خواری که در روایات اشاره شده، دفع ضررهای آن است. از امام صادق(ع) سؤال کردند چرا خداوند شرابخواری را حرام کرده است؟ وی می‌گوید، برای دفع زیان و فسادی که در آن است.[۱۷] در روایات به مصادیقی از ضررها اشاره شده است از جمله:

    • نور قلب و جان او از بین می‌رود؛[۱۸]
    • شراب­خوار دچار رعشه بدن می‌­شود؛[۱۹]
    • جرأت بر انجام محرمات پیدا می‌کند؛[۲۰]
    • خونریز و زناکار میشود؛[۲۱]
    • عقل و خرد انسان از بین می‌رود؛[۲۲]
    • باز ماندن از یاد خدا.[۲۳]

     

    احکام

    فقه اسلامی، نوشیدن انواع مشروبات الکلی، کم یا زیاد را حرام و باعث ثبوت مجازات می‌داند؛ حتی اگر مقدار نوشیدن شراب به حدی نباشد که باعث مستی شود.[۲۴]فقها، حرمت شرابخواری را تا آن‌جا دانسته‌اند که مداواکردن با آن‌ها حتی در صورت انحصار مداوا با مشروبات، بنابر قول مشهور جایز نیست.[۲۵] برخی دیگر از احکام شرابخواری عبارت است از:

    • حد نوشیدن انواع مشروبات الکلی، هرچند به مقدار اندک، هشتاد تازیانه است؛[۲۶]
    • زمان اجرای حد، پس از رفع حالت مستی شرابخوار است؛[۲۷]
    • فردی که دو بار شراب نوشیده و هر مرتبه مجازات شده، مرتبه سوم بنابر قول مشهور و مرتبه چهارم بنابر قول برخی، اعدام می‌شود؛[۲۸]
    • غذا خوردن از سفره‌ای که در آن شراب می‌نوشند،حرام است؛[۲۹]
    • نوشیدن انواع مایعات مست‌کننده، باعث فسقشخص و عدم پذیرش شهادت او در دادگاه می‌شود.[۳۰]

     

    جستارهای وابسته

     

    پانویس

    1.  هاشمی‌ شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۴، ص۶۳۴.
    2.  سوره مائده، آیه۹۰.
    3.  صدوق، ثواب الأعمال، ۱۳۸۲ش، ص۴۷۹.
    4.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    5.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    6.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    7.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    8.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    9.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    10.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۰.
    11.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۳۹۶.
    12.  طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۲۰.
    13.  مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۷۲.
    14.  عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۶۶.
    15.  ابن بابویه، ثواب الأعمال، ۱۳۸۲ش، ص۴۷۹.
    16.  ابن بابویه،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    17.  صدوق،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    18.  صدوق،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    19.  صدوق،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    20.  صدوق،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    21.  صدوق،‌ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۶، باب۲۲۴، ح۲.
    22.  شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۵۱۲.
    23.  سورۀ مائده، آیه۹۱.
    24.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    25.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    26.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    27.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    28.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    29.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.
    30.  هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه،‌ ۱۴۲۶ق، ج۳، ص۴۹۳.

     

    منابع

    • ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه انصاری، قم، نشر نسیم کوثر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
    • شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، قم، نشر هجرت،‌ چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
    • طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین حوزه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
    • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
    • مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

     

     

    پیوند به بیرون

    مفهوم شرابخواری

     

    موضوعات مرتبط: احکام، اخلاق، متن سخنرانی

    احکام کاربردی نگاه، لباس، گفتگو، زینت در اسلام
    چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 15:13 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

    احکام کاربردی نگاه، لباس،گفتگوها و زینت در اسلام!

    ۲۰ شهریور ۱۳۹۷علیدیدگاهتان را بنویسیددیدگاه های این نوشته

    احکام در همه موارد و جایگاه های مختلف زندگی فرد،دستوراتی را ارائه کرده است. که عده ای از آن اطلاع ندارند، و عده ای هم مطلع نیستند و هم پیگیر نمی شوند و سهل انگاری می کنند.

     

    فرآوری: حجت الاسلام تیموری – بخش احکام اسلامی تبیان

    نگاه حرام، محبت حرام، قلب، گوش

    سهل انگاری در احکام:

    برخی افراد در انجام وظایف خود سهل انگاری می کنند. به چند نمونه از آن ها اشاره می شود:
    ۱. بقا بر تقلید، بدون اذن و داشتن مرجع زنده؛
    ۲. عدول های سلیقه َای بدون ضابطه از مرجعی به مرجع دیگر؛
    ۳. تیمم کردن در جایی که وظیفه، چیز دیگری است؛
    ۴. نپوشیدن جوراب در برابر نامحرم توسط برخی خانم‌ ها؛
    ۵. نشسته خواندن نماز واجب برای کسی که امکان ایستاده خواندن دارد؛
    ۶. خجالت و کم رویی برای انجام وظیفه ی شرعی؛
    ۷. تأخیر در نماز اول وقت، بدون عذر شرعی؛
    ۸. رعایت نکردن حجاب در برابر نامحرمان فامیل؛
    ۹. به تأخیر انداختن نماز ها و روزه های قضا شده؛
    ۱۰. نگرفتن روزه به خاطر گرمی هوا و بلندی روز یا کار سخت و…؛
    ۱۱. سهل انگاری در تصحیح قرائت نماز و… .

    گفتگوهای حرام:

    گفتگوی سازنده، رمز ارتباط، نشاط و کمال است و به آن سفارش شده؛ اما برخی از گفتگوها حرام است. به چند نمونه از آن اشاره می شود:
    ۱. از جهت محتوا، مانند ناسزا، سخنان گمراه کننده، خلاف عفت عمومی و…
    ۲. حرف‌ های رکیک اگر مستلزم اهانت یا مشتمل بر حرام باشد.[۱]
    ۳. گفتگوی محرک و فسادآور، چه با نامحرم و چه با غیر آن مگر همسر.[۲]
    ۴. گفتگو با نامحرم درصورتی که همراه با لذت باشد؛ چه گفتگوی مستقیم و چه از طریق تلفن، موبایل و…[۳]

    لبا س های حرام:

    لباس یکی از نیازهای انسان است که باید با شاخصه های زیر تهیه شود:
    ۱. از پول حلال باشد و از پول ربا، رشوه و … نباشد؛[۴]
    ۲. محرک نباشد؛ همچون لباس کوتاه و تنگ؛[۵]
    ۳. لباس شهرت نباشد؛ همچون لباسی که از نظر رنگ یا دوخت، شخص را انگشت نما کند؛[۶]
    ۴. لباس مخصوص کفار و نیز مروج فرهنگ آنان نباشد؛ همچون لباس کشیشان، صلیب و…؛[۷]
    ۵. از نظر جنس نازک و برای مردان حریر خالص نباشد؛[۸]
    ۶. پوشیدن لباس مختص زن یا مرد، درصورتی که زیّ آنان قرار گیرد حرام است؛ مانند چادر برای مرد و کت و شلوار مردانه برای زن؛[۹]
    ۷. پوشیدن جوراب نازک برای زنان در برابر نامحرمان جایز نیست.

    نگاه های حرام:

    ۱. نگاه به چهره ی آرایش کرده ی زن؛
    ۲. نگاه به زیورآلات زن (نگاه به محل زینت)؛
    ۳. نگاه به عکس بی حجاب زن آشنا؛۱۰
    ۴. نگاه به عکس های مهَیّج؛
    ۵. نگاه با ریبه (ترس افتادن به حرام) به محارم؛
    ۶. نگاه کردن مرد به بدن نامحرم (چه با قصد لذت و چه بدون آن)؛
    ۷. نگاه کردن مرد با قصد لذت به بدن مرد دیگر و زن به بدن زن دیگر؛
    ۸. نگاه کردن به عورت دیگرى؛
    ۹. نگاه به داخل خانه ی دیگران؛

    ۱۰. نگاه تند به پدر و مادر؛
    ۱۱. نگاه به فیلم های مبتذل و فاسد (فرقی بین متأهل و مجرد نیست)؛

    ۱۲. نگاه به چیزی که موجب ضرر به چشم است.

    چهار نکته درباره ی زینت در برابر نامحرم:

    ۱. آرایش و زینت در برابر مرد نامحرم حرام است.
    ۲. هر چیزی که عرفاً زینت حساب شود، باید از دید نامحرم پوشیده شود؛ چه به قصد زینت باشد و چه نباشد، چه زیبا باشد یا نباشد.

    ۳٫ مصادیق زینت عبارت اند از: النگو، دست بند، گردن بند، لاک زدن، سرمه کشیدن، استفاده از هر نوع لوازم آرایشی و…

    مصادیق زینت عبارت اند از: النگو، دست بند، گردن بند، لاک زدن، سرمه کشیدن، استفاده از هر نوع لوازم آرایشی و…

    سؤال: اگر در جایی شک کنیم که چیزی از موارد زینت است یا نه، تکلیف چیست؟ آیا باید پوشانده شود؟
    پاسخ: خیر، پوشاندن آن واجب نیست.

    ۴. زینت کردن زن در عده ی وفات حرام است.

    اختلاط با نامحرمان:

    اختلاط با نامحرمان جز برای پیرزنان مکروه و اگر در معرض فساد باشد، حرام است؛اما این امر در چند جا حرام است:
    ۱. اختلاط با نامحرمان در جایی که زنان، پوشش کافی ندارند؛ همچون: برخی از عروسی ها، میهمانی ها و بیمارستان ها که زنان بستری هستند.

    ۲. در جمع هایی که زنان زینت کرده اند؛ همچون مجالس عروسی و جشن تولدها.
    ۳. اختلاط در مراکز کاری، ورزشی یا برخی کلاس های به اصطلاح آموزشی که وضعیت مطلوبی ندارد و به نحوی مفسده در چنین جمع هایی وجود دارد.
    ۴. اختلاط در مسائلی همچون رقص زن و مرد.
    ۵. جلب توجه و خودنمایی در محیط های مردانه و زنانه.

    چهار نکته درباره ی شب نشینی:

    شب نشینی امر مباحی است که با در نظر گرفتن شرایطی مانع ندارد:
    ۱. همراه با گناه نباشد؛ مانند غیبت، موسیقی و…؛
    ۲. همراه با مزاحمت برای دیگران نباشد؛
    ۳. محرم و نامحرم رعایت شود؛
    ۴. واجب فوت نشود (کسی که می داند یا احتمال می دهد به دلیل شب نشینی نمازش قضا می شود، نباید زیاد در شب نشینی ها شرکت کند).

    پی نوشت ها: 

     

     

    * پژوهشگر و مبلغ نخبه ی دفتر تبلیغات اسلامی.
    [۱]. فاضل لنکرانی،جامع المسائل، ج ۱، س ۲۲۴۱. 
    [۲]. سیدمحمد کاظم طباطبایی، عروة الوثقی، ج ۲، نکاح، م ۳۹. 
    [۳]. استفتائات بهجت، ج ۴، ص ۱۹۵ و محسن محمودی، مسائل جدید، ج ۲، ص ۳۳. 
    [۴]. توضیح المسائل مراجع، ج ۲، م ۲۲۸۶. 
    [۵]. فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج ۲، ص ۴۰۳، س ۱۰۶۷. 
    [۶]. توضیح المسائل مراجع، ج ۱، م ۸۴۵. 
    [۷]. سیدمسعود معصومی، احکام روابط زن و مرد، ص ۹۹. 
    [۸]. توضیح المسائل مراجع، ج ۱، م ۸۳۴. 
    [۹]. همان، م ۸۴۶. 
    [۱۰]. مکارم شیرازی، احکام بانوان، ص ۳۳، س ۴۴ و ۴۵

    موضوعات مرتبط: احکام

     
    موضوعات
    برچسب ها
    دیگر موارد