مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
متن منبر با محوریت روایتی از جوادالائمه
پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 1:24 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش و خلاصه منبر
آیه الم یأن للذین آمنوا
داستان توبه فضیل
آیه قساوت قلب ثم قست قلوبکم
روایت امام جواد درباره نیاز مومن به سه خصلت
تطبیق روایت با داستان فضیل
طلب این سه خصلت از خداوند برای خود و جمیع مومنین

حسین سبزعلی 

10/5/98

 

 

۞ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ

آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى کسانى که ایمان آورده اند، در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهایشان (بر اثر فراموشکارى) قساوت یافت. و بسیارى از آنها گنهکارند؟!
(حدید/16)

داستان فضیل عیاض

*
نکته:
افراد گنهکارى که با شنیدن این آیه توبه کردند
آیه  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا...  از آیات تکان دهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مى دهد، پرده هاى غفلت را مى درد و فریاد مى زند آیا موقع آن نرسیده است که قلبهاى با ایمان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده، خاشع گردد؟ و همانند کسانى نباشند که قبل از آنها آیات کتاب آسمانى را دریافت داشتند، اما بر اثر طول زمان قلبهاى آنها به قساوت گرائید؟
لذا، در طول تاریخ افراد بسیار آلوده اى را مى بینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خوردند که در یک لحظه، با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضاً در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند، از جمله سرگذشت معروف  فضیل بن عیاض  است.
فضیل  که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیه السلام)و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار  کعبه  مى زیست و همانجا در  روز عاشورا  بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک  فضیل  را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسیده بود:  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...  این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده  فضیل  نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید: اى فضیل!  آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى  فضیل  بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ!: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است !
او تصمیم نهائى خودش را گرفته بود، و با یک جهش برق آسا، از صف اشقیا بیرون پرید، و در صفوف سُعدا جاى گرفت، به عقب برگشت، از دیوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند، مى گفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد، و خود را سخت ملامت کرد، گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند!
روى به سوى آسمان کرد، و با دلى توبه کار، این سخنان را بر زبان جارى ساخت: اللّهُمَّ إِنِّى تُبْتُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى إِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ...!:  خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را این قرار مى دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم، خدایا از بدکارى خود در رنجم، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن، اى درمان کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بى نیاز از خدمت من! و اى بى نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش !
خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و به او عنایتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى  مکّه  آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولیاء گشت!
گداى کوى تو از هشت خلد، مستغنى است *** اسیر عشق تو، از هر دو کون، آزاد است!(۱۲) بعضى از مفسران نقل کرده اند: یکى از رجال معروف  بصره  مى گوید: من از راهى مى گذشتم، ناگهان صیحه اى شنیدم به دنبال آن رفتم مردى را مشاهده کردم بیهوش بر زمین افتاده بود، گفتم: این چیست؟ گفتند: مردى است بیداردل، آیه اى از قرآن را شنید و مدهوش شد، گفتم: کدام آیه؟ گفتند:  أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ... .
ناگهان آن مرد مدهوش، که صداى ما را شنید به هوش آمد، و شروع به خواندن این اشعار سوزناک نمود:
أَما آنَ لِلْهِجْرانِ أَنْ یَتَصَرَّما *** وَ لِلْغُصْنِ غُصْنِ الْبانِ أَنْ یَتَبَسَّما
وَ لِلْعاشِقِ الصَّبِ الَّذِى ذابَ وَ انْحَنى *** أَ لَمْ یَأْنِ أَنْ یُبْکى عَلَیْهِ وَ یُرْحَما
کَتَبْتُ بِماءِ الشَّوْقِ بَیْنَ جَوانِحِى *** کِتاباً حَکى نَقْشَ الْوَشِىِّ المُنَمْنَما:
آیا موقع آن نرسیده است که زمان هجران به سر آید؟!
و شاخه بلند و خشبوى امید من، خندان شود؟
و آیا زمان آن نیامده که براى عاشق بى قرارى که آب شده و منحنى گشته، بر او بگریند و مورد ترحمش قرار دهند؟
آرى، با آب شوق در درون قلبم نوشتم:
نامه اى نوشتم که صفحه زیبا و رنگارنگ و جالبى را حکایت مى کند .
سپس گفت: مشکل است، مشکل است، مشکل! این را گفت و بار دیگر مدهوش بر زمین افتاد، او را حرکت دادیم ولى دیدیم جان به جان آفرین تسلیم کرده!.(۱۳)
* * *

 

 

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

سپس دلهاى شما بعد از این (همه کفران) سخت شد. همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره اى از سنگها مى شکافد، و از آن نهرها جارى مى شود. و پاره اى از آنها شکاف برمى دارد، و آب از آن تراوش مى کند. و پاره اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى افتد. (امّا دلهاى شما، نه از خوف خدا مى تپد، و نه سرچشمه دانش و عواطف انسانى است) و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.
(بقره/74)

🌺روایت امام جواد درباره نیاز مومن به سه خصلت
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - :

الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.

«بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»

امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است:
توفیق از طرف خداوند متعال،
واعظی از درون خود، قبول
و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید

نکته ها
_هر مومنی به این سه خصلت نیاز دارد
برخی واعظ درونی ندارند
برخی توفیق و کمک و تقدیر خداوند شامل حالشان نمی‌شود برخی قساوت قلب دارند و خاشع نیستند و از دیگران یا حوادث نصیحت پذیر نیستند
_فضیل هم توفیق الهی نصیبش شد هم واعظ درونی داشت و هم از نصیحت قرآن قبول کرد و توبه کرد و رستگار شد

ان شاء الله خداوند متعال به ما و همه مؤمنین این سه خصلت یعنی توفیق من الله، واعظ نفسانی و نصیحت پذیری عنایت فرماید

 

موضوعات مرتبط: امام جواد


 
موضوعات
برچسب ها
دیگر موارد