جایگاه پدر و مادر در نزد خداوند
همه انسانها، در هر رتبه و شرایطی، مدیون والدین خویش هستند، لذا احترام به والدین، حقی است انسانی نه فقط اسلامی؛ حتی به والدینی که کافر باشند، هم باید احسان کرد. احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خویش، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم میکند:
«و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احساناً»
قرآن در این آیه، احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم، که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.
و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه ۲۳ هنگامی که خداوند به مردمان فرمان میدهد که تنها او را بپرستند، بیدرنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح میسازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است.
به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.
– اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار میبایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمتهای خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند.
از این رو خداوند امور چندی را که میتواند نسبت به خویش و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم میآورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است، خداوند فرمان میدهد، که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش میتوان تصور کرد.
به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن میشد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه ۱۴ سوره لقمان فرمان میدهد:
ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.
امام رضا(علیه السلام) در این باره میفرماید:«خدا امر فرموده به شکرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر کسی والدین را شکر نکند، خدا را هم شکر نمیکند.
برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه ۲۳ سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان میبایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسانها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق میکند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.
امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: مو سی بن عمران(علیه السلام) در مناجات خود به خدا وند متعال عرض کرد: «مرا سفارش و مو عظه کن» خداوند متعال سه بار به او فرموند: «اوصیک بی؛ تو را به(رابطه و یاد) خودم سفارش میکنم».
مو سی(علیه السلام) عرض کرد: باز مرا مو عظه کن، خداوند متعال دو بار به او فرمود:
«اوصیک بامّک» تو را به نیکی به مادرت سفارش میکنم» و یک بار فرمود: «تو را به نیکی به پدرت سفارش مینمایم». بعضی از دانشمندان ازاین عبارت چنین استفاده کرده اند، که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم، دو بخش آن از آن مادر است.
روشهای احسان و تکریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر با توجه به سنتها و فرهنگها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که میتوان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود، که عبارتند از:
۱- برخورد پسندیده بر اساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا
۲- تواضع و فروتنی
۳- مهربانی و محبت
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بیان عظمت و شأن این دو موجود گرانقدر میفرماید: نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش، عبادت است.
۴- دعای خیر کردن برای ایشان
۵- تشکر و سپاسگزاری از زحمات ایشان
۶- آنان را به اسم صدا نزند و جلوتر از آنان راه نرود.
مردی از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کرد، حق پدر بر فرزندش چیست؟
حضرت فرمودند: «پدرش را با اسم صدا نزند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و باعث دشنام او نشود».
روزی امام صادق(علیه السلام) در حال گذر از مسیری بودند، که ناگهان دیدند، فرزندی با غرور و تکبّر به فاصله سه قدم از پدر خود جلوتر میرود، حضرت که این صحنه را دیدند خود را به سرعت به جوان رساندند و فرمودند:
ای فرزند ؛ به اندازه سه قدم که با غرور جلوتر از پدر خود گام بر داشتی، بدان که خداوند سی سال از عمرت را کوتاه کرد.
حضرت مولای متقیان علی(علیه السلام)می فرمایند: «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی».
حجت الاسلام والمسلمین جمّی امام جمعه ی آبادان نقل میکرد:
«یکبار محضر حضرت امام خمینی(ره) در جماران رسیدیم، یکی از مسؤولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید، پدر سالخورده اش نیز همراهش بود، وقتی که میخواست حضور امام(ره)برسد، خودش جلوتر از پدر حرکت کرد، پس از تشرف به خدمت امام، پدرش را معرفی کرد، امام نگاهی به آن مسئول نمود و فرمود: «این آقا پدر شما هستند؟» عرض کرد: آری، امام فرمودند: «پس چرا جلو وی راه افتاده ای و وارد شدی؟»
به این ترتیب مقام ارجمند پدری را گوشزد کرده و درس بزرگ احترام به پدر را به ما آموخت».
۷- پرهیز از اذیت و آزار والدین
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«نفرین و نفرین شده است کسی که پدر و مادرش را بزند، نفرین و نفرین شده است کسی که پدر و مادرش را آزار دهد».
و در جای دیگر میفرمایند:
«بزرگترین گناهان شرک به خدا و آزار دادن پدر و مادر است»
و در همین رابطه امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«آزاردهنده ی پدر و مادر وارد بهشت نمیشود».
۸- دوری از درشت گویی حتی به کار نبردن واژه«اف»
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:
اگر چیزی کمتر از ” اف ” وجود داشت، خدا از آن نهی میکرد و این حداقل مخالفت و بیاحترامی نسبت به پدر و مادر است، و منظور از این جمله نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر کردن میباشد.
اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص میتواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند، دستور آنها به کفر خداست که در این مورد میتوان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. امّا در همه موارد دیگر میبایست، از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(علیهم السلام) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاههای تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روشهای تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه ۱۰ سوره یوسف میتوان آن را به دست آورد.
جایگاه و مقام والدین در کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
میفرماید: خداوند با خشنودی والدین خشنود میشود و با خشمگین شدن والدین خشمگین میگردد و این نشاندهنده توجه و عنایت ویژه پروردگار نسبت به مقام و منزلت والدین میباشد.
همچنین پیامبر عظیم الشأن(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره رفتار خداپسندانه با والدین میفرماید:
هر که روز را آغاز کند و در کار پدر و مادر خویش مطیع خدا باشد[و چنان که خدا میپسندد با ایشان رفتار کند]، دو در بهشت بر او گشوده باشد.
و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره پی آمد ناسپاسی پدر و مادر فرموده است:
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مهر و رحمت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در رابطه با جایگاه و مقام پدر و مادر چنین میفرمایند:
چهار کس را خداوند به بهشت در نیاورد و از نعیم آن به وی نچشاند: شراب خوار، رباخوار، آن کس که مال یتیم به ناحق خورد،آن کس که پدر و مادر از او ناخشنود باشند.
ایشان در حدیثی دیگر«دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد: تعدی [ستم به دیگری] و ناسپاسی با پدر و مادر» و باز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رأفت و رحمت، از عشق به مادر چنین میفرماید:
«هر که پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم مصون شود».
رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره قطع رابطه با پدر میگوید:
«دوستی پدر خویش را حفظ کن و رشته آن را مَبُر ؛ زیرا [در این صورت] خداوند نور تو را خاموش میکند».
همچنین میفرماید: «هر که از روی مهربانی به چهره پدر و مادر خویش نگاه کند، خدا به پاداش آن، برای وی حج مقبول نیکویی رقم میزند».
رفتار فرزندان در آخر الزمان
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
«یأتی علی النّاس زمانٌ، یجفوُا الرّجلُ والدیه و یبرُّ صدیقه»
برای مردم روزگاری میرسد که، فرزند(انسان ) به پدر و مادرش جفا میکند.، ولی با دوستانش از راه وفا و صفا وارد میشود.
البته این افراد بدانند، که امام زمان(عجل الله الفرجه) از ایشان راضی نیست.
آیا تقابل با والدین جایز است؟
یکی از مسائل روز جامعه و سئوالات جوانان، در مورد نوع رفتار با والدین میباشد، اعم از اینکه والدین خوب، بداخلاق، معتاد و غیره باشند، در این صورت وظیفه ما چیست؟
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
سه چیز است که احدی حق تخلف و سر پیچی از آن را ندارد.
۱- نیکی به پدر و مادر خواه مسلمان باشند یا غیر مسلمان
۲- وفاء به عهد خواه طرف پیمان مسلمان باشد یا غیر مسلمان
۳- اداء امانت خواه صاحب امانت مسلمان باشد یا غیر مسلمان
یکی از مهمترین عوامل موفقیت در زندگی و سلوک الی الله رضایت پدر و مادر از فرزند است. که سهل انگاری در این مسئله باعث بیبرکتی و تنزل انسان در دنیا و آخرت خواهد شد. و در این مسئله هیچ فرقی بین والدین خوب و بد نیست. ایشان در مقابل اشتباهات خود در زندگی و ظلم به فرزندان در هر مرتبه که باشد، به خداوند متعال پاسخگو خواهند بود ولی فرزندان اجازه محاکمه، برخورد، بیاحترامی و غیره را ندارند چرا که درنزاع بین فرزند و والدین قطعاً متضرر فرزند خواهد بود و این مسئله، یک مسئله عقلایی است.
اگر قرار باشد، فرزندان در مقابل والدین خود بایستند، اولین پیامد این تقابل بوجود آمدن باب بیاحترامی در خانواده خواهد است و دومین پیامد آن ایجاد یک نوع تسلسل حرمت شکنی در نسلهای بعدی است یعنی فتح البابی میشود برای اینکه نوه و نتیجه هم در این گردونه قرار گیرند لذا اسلام، برای مقابله با این ساختارشکنی اجازه هیچگونه بیاحترامی را به فرزندان نمیدهد.
اتفاقاً یکی از مهمترین علل رشد و عدم رشد انسان در مسیر زندگی در تمام ابعاد اعم از مالی، خانوادگی و تحصیلی و غیره به همین قضیه یعنی نوع رفتار با پدر و مادر و رضایت و عدم رضایت ایشان بر میگردد.نیکی به والدین فرزند را از فرش به عرش میبرد و مقابله با آنان، انسان را از بالا به پایین میآورد.
به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمیتوان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بیاحترامی به ایشان در این دنیا موجب میشود، تا شخص گرفتار مصیبتها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.
فرزند در هر موقعیتی که هست، باید فروتن باشد و کمالات و پیروزیهای خود را به رخ والدین نکشد، بلکه قدردان زحمتهای آنها باشد و از روی معرفت بداند که همه آنها را مرهون گذشت و فداکاری پدر ومادر خویش است.
تواضع در برابر والدین باید عاشقانه و از روی مهر و محبت باشد، نه ظاهری و ساختگی یا برای دستیابی به امکانات مادی آنها.
فرزند باید از خداوند متعال برای پدر و مادرش رحمت بخواهد.
آثار نیکی و احترام به والدین
نیکی و احترام به پدر و مادر و راضی و خشنود نمودن آنان، آثار و فواید بسیار مهم و ارزنده و سعادت دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت. در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- خشنودی خداوند و غفران الهی
خشنودی خداوند یکی از مهمترین نتایج نیکی و احترام به والدین است چنان که امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «حسن سلوک و نیکی به والدین از حسن شناخت و معرفت عبد به خداوند تعالی است، زیرا هیچ عبادتی انسان را به سرعت نیکی به پدر و مادر به خشنودی خداوند تعالی نمیرساند آن هم احسانی که محض تحصیل رضای پروردگار باشد».
بدین جهت خداوند در سوره اسراء بعد از آنکه انسان را به نیکی کردن و احترام به پدر و مادر دستور میدهد، میفرماید: «پروردگارتان به آنچه در درون شماست، آگاه تر [از خودتان]است. اگر صالح باشید، قطعاً او آمرزنده توبه کنندگان است».(اسراء/۲۵)
بنا بر این از آنجا که گاهی در باره حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعی که بر فرزند لازم است ممکن است لغزشهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوی آن کشیده شود. چنانچه بلافاصله پشیمان شود و در مقام جبران برآید، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
۲- طول عمر
یکی دیگر از آثار احترام به والدین، طولانی شدن عمر انسان است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره میفرماید: «ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صله رحم داشته باش تا خداوند، کارت را آسان و عمرت را طولانی بگرداند، پروردگارت را فرمان ببر تا خردمند به شمار آیی و از او نافرمانی نکن که نادان شمرده میشوی». همچنین میفرماید: «در آنچه خدای متعال در«الواح» به موسی(علیه السلام) داد، از جمله چنین بود:… مرا و پدر و مادرت را سپاسگزاری کن، تا تو را از نابود شدنها حفاظت کنم و اجلت را به تأخیر بیندازم و به تو زندگی ای پاک ببخشم و تو را از این زندگی به سوی بهتر از آن، ببرم».
امام باقر(علیه السلام) نیز با تحسین کسانی که والدین خود را مورد احترام و نیکی قرار میدهند میفرماید: «خوشا به حال کسی که به پدر و مادر خود نیکی کند، زیرا خداوند بر عمر او میافزاید».
۳- فراوانی روزی
خداوند متعال «رزاق» است؛ تمامی موجودات بر سفره لطف و احسان او حضور دارند و از نعمتهای او چه مادی و چه معنوی بهره مند میشوند. وظیفه ما در قبال این همه نعمتی که خداوند به ما عطا کرده این است که همیشه و در همه حال سپاسگزار او باشیم. در حقیقت شکر نعمت عامل بسیار مؤثری در افزایش نعمتها و الطاف الهی است که خداوند با صراحت بدان اشاره فرموده است: «و پروردگارتان اعلام کرد که اگر مرا سپاس گویید، بر نعمت شما میافزایم و اگر کفران کنید، بدانید که عذاب من سخت است».
پدر و مادر نیز از جمله بزرگترین نعمتهایی هستند که خداوند به بندگانش ارزانی داشته است و باید خدا را به خاطر وجود این نعمتهای گرانقدر شاکر بود.
۴- آسان شدن مرگ
مرگ یک رخداد طبیعی در زندگی انسان است و در روایتی از امام رضا(علیه السلام) به عنوان یکی از وحشتناک ترین مراحل زندگی انسان معرفی شده است. در حالی که مرگ برای انسان مؤمن و صالح آسان و بنا به سخن امام علی(علیه السلام) ارزشمندترین هدیه برای او میباشد آن جا که فرمود: «أفضل تحفه المومن الموت»
خداوند در قرآن کریم در وصف مرگ پرهیزگاران میفرماید: «همانها که فرشتگان [مرگ] روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزه اند به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام میدادید!»(نحل/۳۲)
امام صادق(علیه السلام) راحتی در هنگام مرگ و آسان شدن سکرات موت را از دیگر آثار احترام و نیکی به والدین برشمرده و میفرماید: «کسی که دوست دارد خدای متعال سختیهای مرگ را بر او آسان سازد، نسبت به خویشان و نزدیکان و پدر و مادرش نیکوکار باشد و اگر چنین کند خدای متعال سختیهای مرگ را بر او آسان میکند»
۵- ورود به بهشت و برخورداری از درجات بالای بهشتی
از جمله آثار اخروی که در نتیجه احترام به پدر و مادر برای انسان حاصل میشود،رسیدن به بهشت و بهره مندی از نعمتهای فراوان آن است.
خداوند در قرآن سعادت و شقاوت انسان را بسته به اعمال او میداند و برای هر یک از اعمال انسان درجه و مرتبه ای قرار داده است: «برای هر یک برابر اعمالی که انجام داده اند درجاتی است، که پروردگار تو از آنچه میکنند غافل نیست».(انعام/۱۳۲)
اگر احترام به پدر و مادر در نزد خدا در مرتبه ای بسیار بالا قرار دارد، پس چه پاداشی بهتر و ارزشمندتر از بهره مندی از بهشت و درجات بالای آن برای انسان میتواند وجود داشته باشد؟
امام باقر(علیه السلام) در مورد مؤمنان برخوردار از جایگاه والای بهشتی میفرماید: «اگر مؤمنی چهار ویژگی در خود داشته باشد خداوند او را در بالاترین و شریف ترین جایگاه قرار خواهد داد: کسی که یتیمی را پناه داده و بر او پدرانه نظر افکند، کسی که ضعیفی را مورد ترحم قرار دهد و در حد کفایت به او کمک کند، کسی که به والدین خود انفاق و با آنان مدارا کند، و [آن که] به ایشان نیکی کرده واز نگران ساختن آنها اجتناب نماید».
۶- همنشینی با نیکان
یکی از پیامدهای نیک احترام به والدین، همنشینی با نیکان در آخرت است. بزرگترین آرزو و خواسته اهل ایمان، همنشینی با«ابرار» چه در دنیا و چه در آخرت است. آنان از خدا میخواهند که با نیکان بمیرند و با ایشان محشور شوند: «پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و زشتیهای ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران».
کسی که به خدا ایمان داشته باشد، برای جلب رضایت خدای متعال و برخورداری از فضل و رحمت الهی تمام سعی و تلاش خود را به کار میگیرد و با اعمال شایسته،راه رسیدن به رستگاری را میپیماید. یکی از آن اعمال نیک، احترام به پدر و مادر است که سعادت آخرت و همنشینی با نیکان را به دنبال خواهد داشت.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بیان نیکی به پدر و مادر و نتیجه آن در آخرت و روز قیامت میفرماید:«کسی که برای پدر و مادرش حج انجام دهد و یا بدهکاری آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر میانگیزد».
۷- اجابت دعای والدین در حق فرزندان
انسان موجودی است که همیشه به خداوند محتاج است و همواره در تمام کارها باید به او متوسل شود و از او کمک بخواهد. دعا بهترین وسیله ارتباط بین خدا و انسان است. خداوند بزرگ بندگان خود را به دعا کردن سفارش نموده و وعده استجابت به آنان داده است. چنانکه درسوره بقره میفرماید: «دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم».
البته خداوند متعال برای دعا و استجابت آن و همچنین برای درخواست کنندگان آن شرایطی قرار داده است که باید به آن شرایط عمل نمود. در این خصوص پدر و مادر از جمله کسانی هستند که دعایشان در حق فرزندان خوش رفتار مستجاب میشود.
در اهمیت دعا برای فرزندان همین بس که حضرت امام سجاد(علیه السلام) در صحیفه سجادیه، دعای ۲۵ را به فرزندان خود اختصاص میدهد و از خداوند نیک بختی آنها را میخواهد.
امام صادق(علیه السلام) در اهمیت دعای والدین در حق فرزندان میفرماید: «خداوند دعای سه کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند(نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم».
۸- موجب نیکی فرزندان
والدین از نظر اخلاقی و تربیتی بر فرزندان خود تأثیر زیادی دارند. پدر و مادر اولین کسانی هستند که فرزندان در تمام مراحل زندگی،آنها را به عنوان الگوی خود قرار میدهند.
بنابراین کسی که انتظار ادب و معرفت و حق شناسی از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر خودش و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند. اگر کسی پدر و مادرش را احترام کرد نتیجه آن را در احترام فرزندانش به خود خواهد دید. اگر فرزند ببیند که پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و به آن اهتمام میورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند».
نویسنده: مصطفی حاجی امیری
منابع:
۱- قرآن کریم
۲- اصول کافی ج۲ ص۷۱۵ تا ۳۱۶
۳- روزگار رهایی – ص ۷۱۰
۴- کتاب مقام پدر و مادر در اسلام – تالیف زینالعابدین احمدی و حسنعلی احمدی از سوی انتشارات میثم تمار
۵- گفتار فلسفی – کودک ص ۱۳
۶- همان، ج۱۵، ص۱۷۸، ح۲۱٫
۷- شعب الایمان، ج۴، ص۳۹۷، ح۵۵۳۰٫
۸- کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵، ح۴۵۳۵۰
۹- همان، ص ۴۶۷، ح۴۵۴۸
۱۰- همان،ص۴۶۴، ح۴۵۴۵
۱۱- همان، ص۴۶۲، ح۴۵۴۴۲٫
۱۲- طبری المعجم الاوسط، ج۸، ص۲۷۹، ح۸۶۳۳٫
۱۳- مشکوه الانوار، ص۱۶۲٫
۱۴- تفسیر نمونه/ج۱۲،ص۷۹
۱۵- بحارالانوار/ج۷۱/ص۶۵
۱۶- محدث نوری/ مستدرک الوسائل/ ج۹/ ص۱۵۲
۱۷- بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۵۵، ح۲۱
۱۸- مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۱۹۳، ح۱۹٫
۱۹- وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۱۷، ح۱۰٫
۲۰- همان، ج۱۵، ص۲۲۰، ح۱٫
۲۱- مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۲۰٫
۲۲- داستان دوستان، ج اول، داستان ۱۰۷، ص۱۶۱
منبع:
arzideh.persianblog.ir
http://farsi.al-shia.org
حق پدر و مادر در رساله حقوقی امام سجاد(ع)
استاد: حاج آقا بنی فاطمه
محقق: روح اله گل محمدی
یکی از آرمان های بزرگ مکاتب الهی، ساختن جهانی مبتنی بر اخلاق حسنه و برپایی مدینه فاضله ای است که در آن پلیس باطنی و وجدان بر رفتار اعضای جامعه نظارت داشته باشد. برای تحقق این آرمان، نقش ادیان آسمانی و مردان الهی برای تبلیغ و تبیین این جامعه آرمانی و قواعد و قوانین آن غیرقابل انکار است.
مکتب تشیع متصل به سرچشمه های جوشانی چون اهل بیت(ع)، یکی از پرافتخارترین مکاتب در حوزه اخلاق است و مجموعه بزرگ روایات وارده از حضرات معصومین(ع) در حوزه اخلاق فردی و عمومی، بیان گر اهمیت فوق العاده اخلاق نزد پرچمداران این مکتب است.
رساله حقوق امام زین العادبدین(ع) یکی از درخشان ترین متونی است که در اختیار بشریت قرار دارد. این رساله گرانبها، که در پی سامان دهی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی، با بیان حقوق متنوع در حوزه شخصی و عمومی، در پی دست یابی به انسان نمونه در جامعه ای نمونه است.
مقدمه
دو مسئله بسیار عجیبی در مورد پدر و مادر وجود دارد اینکه در ذیل آیه شریفه ((اَلَم یَجِد کَ یَتیماًفَاوِ)) که آیه ششم سوره والضحی است آمده وجود مقدس رسول اسلام در رحم مادر شش ماهه بود که پدرش عبداله از دنیا رفت یا بعد از ولادتش به زمان اندکی :وچون دو ساله شد، مادر مهربان و باکرامتش را از دست داد . از امام صادق (ع) سبب وفات پدر و مادر رسول خدا (ٌ) را پرسیدن فرمود(لِئلَّا یَکُونُ لِمَخلُوقٍ عَلَیهِ حَقٌ)۲
مضمون این جمله این است که چون بار رسالت بر عهده اوبسیار سنگین بود و حق پدر و مادر هم باری فوق العاده سخت است ، از این جهت خداوند مهربان نخواست دو حق بدین سنگینی بر عهده او قرار گیرد و پدر و مادر را بر او خفی آن چنان باشد.
مسئله دوم اینکه در توضیح آیه ۴۶ سوره طه (فَقُولا لَهُ قَولا لیَّنا ) آمده (ای موسی و هارون .به هنگام برخورد با فرعون با او به نرمی سخن گویید و به طریق لطف و لسان حسن وی را دعوت نمایید ،ای موسی با او به درشتی رو برو شدی که او را بر تو حق تربیت است و به جهت رعایت آن حق ، با او به مدارا در فق سخن گوی))۳
سوره ضحی آیه ۲
منهج الصادقین،ج ۱۰ ، ص۲۷۴
منهج الصادقین ،ج۵ ،ص ۸۹
حق مادر
حق ما درک این است که بدانی او تو را در جایی نگه داشته که کسی نگه نمی دارد و از میوه دلش به تو داده که کسی به کسی نمی دهد و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دسنت و پا و موی و پوست ،با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری کرده و با ملایمات غم و اندوه و نگرانی ها را تحمل می کند و شادمان و خرم است که تو را سیر نماید و خود گرسنه بماند تو را بپوشاند و خود را برهنه باشد ، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند ،خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افکند ،باتحمل مشقت ،آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بی خوابی تو را از لذت خواب بهره مند سازد شکمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه اش چشمه جوشانی برای رفع عطش تو و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است ،پس باید به پاس این همه محبت و زحمت ،شکر گزار او باشی،و هرگز نمی توانی مگر خدا یاریت کند.
حق پدر
((و اما حق پدرت آن است که بدانی که او اصل تو است و تو شاخه و فرع او اگر نمی بود تو نیز نبودی،پس هر گاه در خود چیزی دیدی که تو را شادمان ساخت ،بدان که او اصل آن نعمت را از پدر دادی و خدای را بر آن سپاس گو و شاکر باش.))
رعایت حق والدین در سن پیری
یکی از نعمتهای بزرگ الهی احساسات و عواطف انسان است این روابط حتی پس از مرگ هم با انسان همراه است. بدون شک پر جوش ترین احساسات انسانی روابط بین والدینو اولاد است و معمولا این احساسات بخصوص از سوی پدر مادرو بویژه مادر به دور از هر گونه شاِئبه خود خواهی و جلب منفعت است و به این دلیل است که قداست خاصی به این علاقه و احساسات میبخشد.فرزند هر چه در احترام به پدر مادراحسان ونیکی به آنان کوشا باشد،هرگز نخواهد توانست حق آنها را ادا کند،ولی باید به مقدار امکان سعی وکوشش داشته باشدبا این همه نیت فرزند در نگهداری هرگز مانند قصدونیت پدرو مادر از فرزندان خود نگهداری میکنن یکسان نخواهد بود.
مردی از رسول خدا پرسید: پدر مادرم به سن کهولت و پیری رسیدن ونیاز فراوان به دستگیری،رعایت و نگهداری دارندمن مانند آنان که از من در کودکی نگهداری میکردند آن گونه نگهداری میکنم و آن چه آنان برای من انجام میدادن برای آنان انجام میدهم یعنی در موقع غذا خوردن لقمه در دهان آنهامی گذارم و حتی در هنگام قضلی حاجات وسایل لازم را تهیه می نمایم و آنان را تطهیر می کنم خلاصه مانند یک کودک از آنها نگهداری میکنم.
آیا با این شرایط من حق آنهارا اداکرده ام؟فرمدنند(نه)زیرا آنها آن رفتار رادرباره ی تو داشتند،با تمنای بقا و حلول عمر تو،و تو این رفتار راگرچه داری،ولی منتظر مرگ آنها هستی.
گاهی زمان پرستاری از پدر مادردر طولاترازپرستاری کودک است و معملا کار دشواری است چون کودک را می توان وادار به پذیرفتن واداشت،ولی در موردپدرو مادردر سن پیری سخت است دفع پلیدی هم از کودک آسان تر از انسان بزرگ است با این حال پیامبرکار پدر مادر را با ارزش می داند چون پدرو مادر همیشه در این دوران به فکر رشد و ترقی فرزندانند و فرزندان در این دوران که از پدر ومادر نگهداری میکنن همیشه اظهار خستگی مینمایندو همیشه چشم به ملک الموت است که او آنها را راحت کند،حتی اگربه ظاهر خود را بفریبد که خیر آنارا میخواد و راحتی آنهار را در مرگ می بیند،ولی اگر دقت نماید،او راحتی خودرا خواهان است نه آنان .
رعایت حق والدین از مرگ
حق والدین اختصاص به این دنیا ندارد .پس از مرگ نیز باید حق عظیم را رعایت نمود هر چند در دوران حیات مراعات شود در صورت عدم رعایت پس از مرگ موجب عقوق است.
قال الباقر (ع) إن العَبدَ کیلونُ باراً بِوالُدیهِ فی حَیاتِهما ثُمَّ یَموتِمانِ فلاَ یَقضی عنهُما دینَهُما و لا یَستَغفِرُ لَهُما فَیَکتُبُهُ اللّهُ عَزَّوَ جَلَّ عاقاً و أنهُ لیکونُ عاقاً لَهُما فی حَیاتِهِما غَیرَ بارًّ بهما فَإذا ماتاقَضی و اَستَغفَرَ لَهُما فَیَکتَبُهُ اللَّهُ عَزَ جَلَّ بارّاً)
گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر به آنان احسان و نیکی می کند ولی پس از مرگ آنان را فراوش می کند و دین آنان را ادا نمی کند و برای آنان از خداوند طلب آمورزش نم نماید .خداوند چنین کسی را عاق والدین ثبت می کند و گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر،نسبت به آنان عاق شده و از هر گونه احسانی در باره آنان دریغ می ورزد . چون مرگ آنان فرا رسید . قرض آنها را ادا می کند . برای آنها از خداوند مغفرت می خواهد ،خداوند او را جز ء نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می کند.
چون انسان بعد از مرگ دستش از دنیا کوتاه شده و از مرحله عمل خارج گردیده نیاز زیادی به خیر و نیکوکاری دارد انسان هر چند نیکو کار و مومن با تقوا باشد باز پس از مرگ متوجه می شود که کم کاری کرده و وقت فراغت را به بطالت سپری کرده و وقت گرانبهای را تلف نموده است هر چه کوله بار خود را می گردد توشه راه دشوار را بسیار اندک می بیند و حسرت آن روز ها را می خورد که چرا استفاده ننموده لذا طبق روایات ،اموات همیشه چشم به راهند وقتی بازماندگان توشه ای می فرستند خوشحال می شود چرا که امیدی جز این ندارد.البته این هم از رحمت واسعه خداوند است ،وگر نه عمل دیگران نباید مفید برای شخص دیگری باشد ،ولی خداوند می پزیرد و آن توشه ای به حساب می آید .
قالَ رسول الله (سَید الابرار یَوم القیامت رَجُلُ بَرَ والدیه بَعدَ موتِهِما)
پیامبر فرموده (سرور نیکوکاران در روز قیامت کسی است که به پدر و مادر پس از مرگ آنها نیکی و احسان نماید)
نتیجه گیری:
وظیفه فرزند:
انسانی باید متجه باشد بعد از ازدواج و پیدا کردن عیال و اولاد در پاس احترام پدر و مادر کوتاهی نکند مبادا بحث زن و فرزند موجب شود که دست از همراهی و خدمت گذاری پدر و مادر بر دارد ،مثل بعضی از فرزندان این زمان که چون پدر و مادر با هزاران زحمت از برای فرزند خود عیال بگیرد ،آن فرزند به زودی پدر و مادر را فراموش می کند و انها را عوض این که در هر جهت مقدم بر عیال خود فرض کند ، توقع دارد که پدر و مادرش خدمت گذار عیال او باشد و به واسطه مقدم داشتن عیال موجب افسردگی انها را فراهم می آورد و ملاحظه نمی کند که پدر و مادر با تمام مشکلات اقتصادی او را بزرگ کرده و ناملایمات زندگی را فقط در راه رشد و ترقی او تحمل کرده اند و اکنون او به این جایگاه رسیده است و اگر شبی فرزند عزیزشان در خواب بود آن غذا بر پدر و مادر گوارا نبود که بدون او بخورند. پس اگر در ضا شارع مقدس اسلام به این مقدار مبالغه و شفارش درباره پدر و مادر ننموده بود و ما به وجدان و عقل خود مقایسه می نمودیم زحمات آنها را می بایست مادام الحیات درباره اطاعت و انقیاد امر پدر و مادر ،مثل عبد در خرید باشیم و اصلا و ابدا کوچک ترین موجبات افسردکی خاطر آنها را فراهم نیاوریم،چه اینکه خواسته باشیم روزی عیال و اولاد خود را بر آنها ترجیح دهیم و دل مملو از عاطفه و مهربانی آنها را به واسطه عدم رعایت شئونات آنها از خود سرد و افسرده نماییم علاوه بر اینکه شارع مقدس اسلام هم ، در باره آنها مبالغ و سفارش فراوانی نموده است.بعد از توصیه و سفارش به افراد،از یگانگی ذات مقدس خود که اصل دین و پایه ایمان است،سفارش پدر و مادر را نموده چنانچه در کلام مجیدش می فرماید .:
وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا
و پروردگار تو مقرر داشته که جز او را بندگی نکنید و با پدر و مادر احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به پیرى رسند، به آنها اف مگو! و آنها را به خشونت مران و با آنها کریمانه سخن بگوى * و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا! آنها را رحمت آور، چنان که مرا در کودکى پرورش دادند
منبع«سایت حوزه علمیه ولیعصر تبریز»
سوره اسرا آیه ۲۳و۲۴
منابع
قرآن کریم
بحار النوار
منهج الصادقین
رساله حقوق امام سجاد علیه اسلام
شرح نراقی – علی محمد حیدری ،چاپ چهلم
|
جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 11:51 | نوشته شده به دست
حسین سبزعلی
| ( )
|
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر ترحیم
مرگ و ترس از آن
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمد لله رب العالمين الصلاۀ و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه و حافظ سره و مبلّغ رسالاته سيدنا و مولانا ابالقاسم مصطفي محمد صلی الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعن الدائم علي اعدائهم اجمعين و اما بعد فقد قال الله تعالي في كتابه: «قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»[1]
و قال اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام: «لمّا رأيتُهُ قد اختارَ لى دينَ ملائِكَتِه و رُسُلِه و انبيائِه عَلِمتُ أنّ الّذى أكرمَنى بهذا ليس يَنسانى فَأحبَبتُ لِقائَه»
مقدمه
از روزي كه ما به دنيا آمديم و كمي بزرگ شديم، دست چپ و راست خودمان را فهميديم هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال، شاهد مرگ و مردن يكي از آشنايان، دوستان و بستگانمان بوديم و هستيم و خواهيم بود پس مرگ واقعيتي است كه هر روز انسان با آن روبر بوده و آن را به چشم خود مي بيند؛ بنابراين مرگ واقعيتي است انكارناپذير كه هيچ كسي نمي تواند آن را منكر شود. كساني هستند و بودند كه حتي خدا را انكار كردند پيامبران را انكار كردند اما هيچ كسي نمي تواند مرگ را منكر شود و همه هم ميدانند كه مرگ روزي يقه شان را خواهد گرفت و روزي اين شتر در خانه شان خواهد خوابيد و چيزي نيست كه بتوان از آن فرار كرد كه «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَة»[2] يعني هر كجا باشيد، مرگ شما را مىيابد اگر چه در برجهاى سخت بنيان سكونت نماييد.
«إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ»[3]
مرگى كه از آن فرار می کنيد، سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد.
راز ترس از مرگ
اما اينجا سؤال و سؤالات اساسي اين است؛ با اينكه همه مي دانند مرگ واقعيتي انكار ناپذير بوده و روزي گريبانشان را خواهد گرفت چرا بسياري از مرگ مي ترسند؟ و چرا وقتي اسم مرگ به ميان مي آيد موهاي تنشان سيخ مي شود و وقتي اسم مرگ را مي آورند مي گویند «خدا نكند! دور از جان!» چرا اکثر مردم از نام مرگ می ترسند و از مظاهر آن می گریزند؟! تعابيري كه در ادبیات مختلف دنیا از مرگ دیده می شود همه بيانگر وحشت بسياري از انسان ها از مرگ هست. مانند: هیولای مرگ، سیلی اجل، چنگال مرگ، گرگ اجل و تعبیراتی از این قبیل و حتی گاه برای اينكه خيلي طرف را بترساند تا به چیزي خطرناک نزديك نشود می نویسند «خطر مرگ».
مي گويند هارون الرشيد در خواب ديده بود همه دندانهاي او ريخته است خواست خوابش را تعبير كنند كسي را آوردند گفت: همه فاميل هاي تو پيش از تو مي ميرند. دستور داد صد شلاق و تازيانه بزنند شخصي ديگري را آوردند گفت: عمر خليفه از همة بستگانش طولانيتر خواهد بود خليفه خوشش آمد دستور داد صد دينار به اين معبّر بدهند ببينيد در اينجا هر دو نفر يک چيزي را گفته بودند اما آنکه نام مرگ کسان خليفه را بر زبان جاري کرده بود صد تازيانه نوش جان کرد، اما کسي که مرگ آنها را در قالب طول عمر خليفه! بيان كرد صد دينار پاداش گرفت!
و چرا در بین انسان ها کسانی بودند و هستند که نه تنها از مرگ نمي ترسند بلکه عاشق آن هستند و آرزوی مرگ مي كنند؟
به قول حافظ:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
و قتي اين مسئله را مورد بررسي قرار مي دهيم و فلسفه ترس از مرگ بعضی انسانها و يا عشق بعض انسان هاي والا را نسبت به مرگ بررسي مي كنيم تا ببينيم فلسفه اين علاقه يا ترس از مرگ چيست؟ در ابتدا انسانها را نسبت به باور داشتن عالم پس از مرگ و باور نداشتن آن به دو گروه تقسيم مي كنيم:
دسته اول كساني هستند كه ايمان و اعتقادي به عالم پس از مرگ، قيامت، بهشت و جهنم و امثال اين واقعيات ندارند؛ زندگي را به همين دنيا محدود مي دانند و معتقدند اگر خلافكار مجازات شود در همين دنيا و همچنين انسانهاي نيكوكار اگر پاداشي داشته باشند در همين دنيا بايد دريافت كنند؛ مرگ يعني نابودي و نيست شدن وقتي انسان مرد يعني نيست و نابود شد اين گروه از انسانها بايد از مرگ بترسند و مي ترسند چون از نيستي و نابودي هر كسي مي ترسند و بايد هم بترسند و وحشت داشته باشند ... مانند راننده اي كه وقتي مي بيند ماشين او در آستانه سقوط و نابودي است وحشت زده و هراسان است.
اما گروه ديگر از انسانها كه به عالمي پس از اين عالم ايمان و اعتقاد دارند و معتقدند كه اين عالم مزرعه اي است نسبت به عالم ديگر؛ هر كاري كه انسان در اين دنيا انجام مي دهد چه خوب، چه بد در عالم ديگر پاداش و جزاي آن را خواهند ديد. حال اينكه بسياري از اين گروه از انسانها چرا از مرگ وحشت دارند و فراري هستند مي توان گفت مهم ترين علل و فلسفه ترس اين گروه سه چيز هست:
اول: خلاف، گناه و آلودگي
قرآن كريم در سوره جمعه خطاب به يهوديان مي فرمايد:
«قُلْ يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[4]
يعني بگو: اى يهوديان! اگر گمان می کنيد كه تنها شما اولياى خدا هستيد نه ديگران، اگه راست مىگوييد، آرزوى مرگ كنيد. آن گاه مي فرمايد:
«وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ»[5]
يعني كه هرگز تقاضای مرگ نخواهيد كرد به خاطر آنچه از پيش براى قيامت خود فرستاده ايد.
و در سوره بقره هم خطاب به يهوديان مي فرمايد:
«قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»[6]
يعني بگو: اگر جهان آخرت نزد پروردگار مخصوص شماست نه ديگران، آرزوى مرگ كنيد اگه راست مىگوييد. بعد مي فرمايد:
«وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»[7]
هرگز آرزوى مرگ نمی کنند به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده اند.
گر چه خطاب اين آيات به يهوديان است، ولى آمادگى براى مرگ، وسيله اى براى سنجش همه مدّعيان ايمان به خدا و قيامت است. در واقع ترس از مرگ، ترس از كيفر كارها و خلافهاي خود ماست. مانند راننده اي كه تخلّفاتى مرتكب شده و پا به فرار گذاشته و مى ترسد در جلو راهش پليس باشد آن هم پليسى كه پرونده تمام تخلّفاتش را در دست دارد. اين راننده خود را باخته و وحشت دارد؛ كه بايد پاسخگوى تمام فرارها و تخلّفات و خلافهاي خودش باشد.
در مورد مرگ نيز وضعيت همين است حتّى كسانى كه خيال می کنند از اولياى خدا هستند، به خاطر تخلّفات خود هرگز مرگ را خوش ندارند و آرزوى مرگ نمی کنند.
در مناجات امامان معصوم عليهم السلام نيز هر گاه مسأله ترس از معاد مطرح است، بيشتر به همين دليل اشاره شده كه چگونه در دادگاه عدل خداوند پاسخگوى عمرهاى تلف شده، واجبات از دست رفته، گناهان انجام شده و در خط ولايت و رهبری هاى نادرست بودن باشيم؟!
دوم: دست خالي و يا كمي زاد و توشه
انساني كه مي داند سفري ابدي در پيش دارد و براي آن توشه اي ذخيره نكرده از مرگ وحشت دارد و آرزو مي كند مرگش ديرتر برسد تا بتواند توشه اي براي سراي آخرت فراهم كند. مثل راننده اي كه به خاطر كمي سوخت در جاده اي طولاني هراسان، نگران وحشت زده است.
پيامبر به شخصى فرمود: چون مالت را در راه خدا ندادى از مرگ مي ترسي: «أَتَى النَّبِيَّ صل الله عليه وآله رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا لِي لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَكَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ ثَمَّ لَا تُحِبُّ الْمَوْت»[8]
اميرالمؤمنين على عليه السلام هم در يكى از سخنانش از كمي زاد، آه و ناله سر مى دهد: «آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّريقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظيمِ الْمُورِدِ»[9] آه از كمى توشه و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود.
و قرآن كريم در اين زمينه به ما چنين سفارش مى فرمايد: «و تَزوّدوا فَانّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى»[10]
سوم: دل بستگي به دنيا، علاقه مفرط به دنيا
«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ»[11]
يعني يهوديان را از همه مردم حتى مشركان بر زندگى مادى حريص تر مى يابى. هر يك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند.
همه را جمع كردي تو دنيا حالا مي خواهي بروي آخرت هيچي آنجا نيست. مثل اينكه شما بخواهي از اينجا بروي كشور خارج حسابی در آن كشور خارجي نداري. حساب باز نكردي. پول نفرستادي. خب معلوم است مي ترسي. ميگویي بروم آنجا چه كنم؟! در يك كشور اجنبي پول هم تو حساب نيست ترس دارد وحشت دارد.
از ابوذر پرسيدند: چرا از مرگ مى ترسيم؟ فرمود: «انّكم عمّرتم الدنيا و خرّبتم الآخرة فتكرهون ان تنتقلوا من عمران الى خراب»[12] شما دنيا را آباد و آخرت را خراب كرده ايد، پس كراهت داريد كه از آبادى به سوى خرابى برويد.
امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد من و پدرم امام هادي عليه السلام هر دو به عيادت يك شخص كه داشت از دنيا مي رفت رفتيم. طرف داشت بي تابي مي كرد گريه مي كرد چشمانش چپ و راست مي شد. امام فرمود: چي شده ؟ چرا بي تابي مي کني؟
فرد گفت: آقا دارم مي ميرم. آقا فرمود: همه مي ميرند، مگر تو فقط مي ميري؟! مرگ مال همه است. گفت: آقا الآن هست كه عزرائيل مي آید به سراغم. حضرت فرمود: عزرائيل كه ترس ندارد. امام عسكري عليه السلام مي فرمايد: پدرم چند مثال براي اين شخص مختصر بيان فرمودند: 1- فرمود اگر به شما بگويند اين لباس كهنه و مندرس و كثيف را دربياور و يك دست لباس شيك و نو بپوش، آیا تو مي ترسي؟ مرد محتضر به امام هادي عليه السلام گفت: نه، لباس نو پوشيدن كه ترس ندارد. امام هادي عليه السلام فرمود: مرگ هم همين است، مي گویند لباس جسماني ات كهنه و كثيف شده، مي خواهيم لباس دنيوي ات را در بياوريم و لباس اخروي تنت كنيم. اين كه ترس ندارد، لباس نو به تن كردن ترس ندارد.
2 – اگر به شما بگويند اين خانه دويست متري كه در آن زندگي مي كني كوچك است و به دردت نمي خورد، بيا كليد به تو بدهم مدينه كنار قبر پيغمبر يك منزل دنج هزار متري ساخته آماده، آیا تو بدت مي آيد؟ گفت نه آقا! اگر بروي توي آن خانه وسيع مي ترسي؟ گفت نه، كي بدش مي آيد از يك خانه دويست متري ببرند در يك خانه پنج هزار متري؟!
آقا فرمودند: حكم دنيا در مقابل آخرت مثل يك خانه دويست متري در مقابل يك خانه پنج هزاري متري است.[13]
امام هادي عليه السلام با اين چند كلمه آن شخص را آرام كرد و راحت جان داد.
حال سؤال ديگر این است که چرا اندك افرادي و انسان هاي والامقامي بودند و هستند كه نه تنها از مرگ نمي ترسند بلكه با آن عشق مي ورزند و مرگ در نظرشان شيرين تر از عسل است؟
مهمترين و اساسي ترين عامل و دليل اين انسانهاي والا مقام براى نهراسيدن از مرگ، ايمان درست به خدا و عالم پس ازمرگ، و عمل صالح و تقرّب به خداست. هر قدر ايمان و عمل شايسته بيشتر شود، ترس از مرگ كمتر مى شود، بلكه در اثر ايمان و عمل صالح انسان به جايى مى رسد كه نه تنها از مرگ نمى هراسد كه مشتاق آن نيز مى شود؛ زيرا مرگ را وسيله رسيدن به محبوب و رسيدن به نعمتهاي بهشت و پاداش اعمال خوبش مي داند.
از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد: چرا شما مرگ را دوست داريد و گاهى مى فرماييد: «واللّه لابن ابي طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه»[14] اُنس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بيشتر است؟ آن حضرت فرمود: «لمّا رأيتُهُ قد اِختارَ لى دينَ ملائِكَتِه و رُسُلِه و اَنبيائِه عَلِمتُ أنّ الّذى أكرمَنى بهذا ليس يَنسانى فَأحبَبتُ لِقائَه»[15] يعنی من علي چون نمونه الطاف خدا را در دنيا ديدم، يقين پيدا كردم آن خدايى كه در دنيا آن قدر به من لطف كرد و مرا در راه فرشتگان و پيامبرانش هدايت كرد، در قيامت هم فراموشم نخواهد كرد.
انسان اگر به مرتبه يقين برسد، هر چه به مرگ نزديكتر می شود، احساس قرب و ديدار الهى می کند. به همين دليل آن حضرت عليه السلام وقتى ضربة شمشير را بر فرق خود احساس كرد فرمود: «فُزتُ و ربّ الكعبة» قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم.
امام حسين عليه السلام هم مرگ را براي انسان زيباتر از گردنبند بر گردن عروسان مي دانند: «خُطّ الموت على ولد آدم مخطّ القلادة على جيد الفتاة» و در كربلا هر چه به زمان شهادت حضرت نزديكتر می شد، صورتش شكوفاتر می شد و وقتى در شب آخر از فرزند سيزده ساله برادرش قاسم بن الحسن علیهما السلام مي پرسد: مرگ نزد تو چگونه است؟ مىگويد: شيرين تر از عسل. يعني مرگ نزد من پسر سيزده ساله از عسل شيرين تر است.
و جملاتى را كه ديگر اصحاب امام شب عاشورا بيان مي كردند همه نشان دهندة يقين آنان به حقّانيّت راهشان بود. آنها مرگ را شيرين می دانستند و حتّى برخى آنها در همان شب آخر با يكديگر شوخي می کردند.
بنابراين اگر ترس به خاطر دلبستگى به دنيا و جدايى از مال و فرزند و همسر است، بايد بدانيم كه اگر خداوند با مرگ ما را از خانه و مال و فرزند جدا می کند، در عوض نعمت هاى ديگري كه قابل قياس با نعمت هاي اين دنيا نيست عطا خواهد كرد.
و اگر دستمان خالي است بايد خود مان را با توشه تقوا مجهز نماييم. كه «وتَزوّدوا فَانّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى»[16]
اگر به خاطر تخلّفات و گناهان بسيارى كه مرتكب شده ايم، بايد ضمن توبه و جبران آن، بدانيم كه خداوند «ارحم الرّاحمين» است و رحمت او محيط بر غضبش مي باشد.
همان گونه كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
«لو تَعلَمونَ قَدرَ رَحمَةِ اللّه لَاتّكلتُم علَيها»[17]
اگر می دانستيد كه چقدر لطف و رحمت خداوند بزرگ است، بر آن تكيه و اعتماد می کرديد و با توكل به خداوند كه «أَ لَيْسَ اللّهُ بِكافٍ عَبْدَه»[18] آنگاه مرگ را پلي بدانيم كه انسان را به سراي بهتر منتقل مي كند و باور كنيم شيرين تر و گواراتر از شربت سرد بوده و عظيم ترين سرور انسان است همان گونه كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مي فرمايد: «الموت جسر»[19]
و مولاي متقيان علیه السلام مي فرمايد: «أن الموت عندي بمنزلة الشربة الباردة في اليوم الشديد الحر»[20]
و امام حسن عليه السلام مي فرمايد: «أعظم سرور يرد على المؤنين إذ نقلوا عن دار النكد إلى نعيم الابد»[21]
روضه علی اصغر علیه السلام
عرضم تمام؛ امروز برويم در خانه طفل شيرخوار امام حسين عليه السلام.
«السلام علي عبدالله الحسين الطفل الرضيع المرمي الصريع المتشحط دما المصعد دمه في السمإ المذبوح بالسهم في حجر إبيه»[22]
سلام بر عبدالله فرزند حسين، طفل شيرخوار كه با تير دشمن از پا درآمد و به خون آغشته شد؛ همان كه خونش به طرف آسمان بالا رفت و در دامان پدر با تير دشمن ذبح گرديد.
وقتي كه حسين عليه السلام استغاثه مي كرد اهل حرم صداي آقا را شنيدند؛ همگي صدا را به گريه و زاري بلند كردند. امام براي آرام كردن زنان به حرم آمد، به زينب علیها السلام فرمود: «ناوليني طفلي الصغير حتي أودعه» فرزند صغيرم را بياور تا او را ببينم و با او وداع كنم.
زينب عليها سلام عبدالله را از مادرش رباب گرفت، محضر آقا آورد. امام فرزندش را در آغوش گرفت و غرق بوسه نمود كه ناگاه تيري از جانب دشمن؛ گلوي علي را شكافت:
و منعطف إهوي لتقبيل طفله فقبل منه قبله له السهم منحرا
براي بوسيدن طفل خود خم شد اما تير قبل از حسين علیه السلام بر گلوی او بوسه داد.
امام عليه السلام طفل را به خواهرش داد و دستها را زير گلوي علي گرفت؛ وقتي از خون پر شد به آسمان پاشيد.
دوست دارم تا در آغوش پدر مأوي بگيرم پيش تير عشق پاكش سينه بي پروا بگيرم
دوست دارم تا لباس عاشقي از خون بپوشم مرگ را در بر بسان يار مه سيما بگيرم
دوست دارم هم بسوزم هم بسازم هم بخندم با همين اندام كوچك شعله سر تا پا بگيرم
دوست دارم تا ز خون رنگين شود قنداقه من سرخ پوشم جاي در گهواره صحرا بگيرم
دوست دارم شه ز رويم روي خود رنگين نمايد تا ز داور بهر مظلوميتش امضا بگيرم
و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.[23]
محمدعلي حسيني
[1] بقره/94.
[2] نساء/78.
[3] جمعه/8.
[4] جمعه/6.
[5] جمعه/7.
[6] بقره/94.
[7] بقره/95.
[8] خصال، ج1، ص13.
[9] نهج البلاغه، حکمت77.
[10] بقره/197.
[11] بقره/96.
[12] إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص183.
[13] ¬معاني الاخبار، ص290.
[14] نهج البلاغه، خطبه5.
[15] الخصال، ج1، ص34.
[16] بقره/197.
[17] نهج الفصاحه، ص645، حديث3192.
[18] زمر/36.
[19] معاني الاخبار، ص289.
[20] إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص353.
[21] معاني الاخبار، ص288.
[22] زيارت ناحيه مقدسه.
[23] شعراء/227.
http://mobalegh.miu.ac.ir