مجموعه ای از مطالب سخنرانی و مداحی
متن روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها
سه شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 19:40 | نوشته ‌شده به دست حسین سبزعلی | ( )

متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)حاج منصورارضی

یا امّ بنین حال گرفتار ندیدی

دستان قلم، اشک علمدار ندیدی

بر پیکر بی دست علمدار رشیدت

آشفتگیِ سیّد و سالار ندیدی

مادر به خدا بس که وفا داشت اباالفضل

غوغای مُواسات سپهدار ندیدی

گر آب نیاورد نگو آبرویش رفت

خون بارش آن دیده و رخسار ندیدی

شق القمر کوفه که در علقمه رخ داد

تکرار رخ حیدر کرار ندیدی

آنقدر ادب داشت که با سر به زمین خورد

سجاده ی خون بر بدن یار ندیدی

پس داد هر آن درس که در نزد تو آموخت

بالندگی مکتب ایثار ندیدی

مادر که شود امّ بنین هیچ غمی نیست

در عهد و وفای پسرش هیچ کمی نیست

 

شنیدید وقتی می اومد تو قبرستان بقیع چهار صورت قبر درست می کرد، شروع می کرد گریه کردن، طوری گریه می کرد که دشمنُ به گریه می انداخت، بعضی ها تو تاریخ نوشتند مروان می اومد گریه می کرد، همه می گفتند عجب مادری! می گفت مادر بمیرم برات شنیدم عمود به سرت زدند، کی جرأت کرده به پسر ام البنین ضربه بزنه؟! بعد می گفت راستی شنیدم اول دستاتُ قطع کردند، آخه آدم بی دست که نمی تونه دفاع کنه از خودش…

 

 

 

 

 

**************

 

 

 

 مقتل وفات حضرت ام البنین(س)

 

 

على بن‏ ابى طالب(ع) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن‏ ابى طالب که در علم «انساب‏» معروف بود و ذهن و سینه‏ اش گنجینه‏ اى از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مى‏ فرماید:

«زنى را براى من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسرى شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» (قمر بنى‏ هاشم، مقرم، ص ۱۵)

و عقیل در پاسخ برادر گفت:

«با ام‏ البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وى نیست.»

و سپس در مورد جد مادرى ام‏ البنین، ابوبراء عامر بن‏ مالک، که در آن روز از جهت دلاورى و شجاعت کم‏ نظیر بود مى‏ گوید:

«ابوبراء عامر بن‏ مالک جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبایل عرب بى‏ نظیر است و کسى را شجاعتر از او جز حضرتت نمى‏ شناسم از این‏رو او را بازى‏ کننده با شمشیرها (ملاعب الاسنه) مى ‏نامند.» (تنقیح المقال، علامه مامقانى، ج‏۳، ص ۷۰ با ترجمه)

وقتى عقیل به خواستگارى ام‏ البنین براى مولایش على بن ‏ابى طالب آمد با حرام بن‏ حالد، پدر او، در این باره صحبت کرد و «حرام‏» با کمال صداقت و راستگویى گفت: «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه‏ نشین با فرهنگ ابتدایى بادیه ‏نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاترى دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»

عقیل پس از شنیدن سخنان وى گفت:

امیرالمؤمنین از آنچه تو مى‏ گویى خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد.

پدر ام‏ البنین از عقیل مهلت‏ خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت‏ سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت:

«زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر مى‏ دانند.»

وقتى پدر ام‏ البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهاى ام‏ البنین را شانه مى‏زند و او از خوابى که شب گذشته دیده بود براى مادر سخن مى‏ گفت:

«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختى نشسته‏ ام. نهرهاى روان و میوه‏ هاى فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مى‏ درخشیدند و من به آن‏ها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر مى‏ کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنى ماه و ستارگان … در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نورى از آن ساطع مى‏ شد که چشمها را خیره مى‏ کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانى دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفى ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را مى‏ شنیدم ولى او را نمى‏ دیدم گفت:

«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانى و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست ‏بعد از پیامبر گرامى و اینگونه در خبر آمده است.»

پس از خواب بیدار شدم در حالى که مى‏ ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیاى من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:

«دخترم رؤیاى تو صادقه است اى دخترکم به زودى تو با مرد جلیل‏ القدرى که مجد و عظمت فراوانى دارد ازدواج مى‏کنى. مردى که مورد اطاعت امت‏ خود است. از او صاحب ۴ فرزند مى‏ شوى که اولین آنها مثل ماه چهره‏ اش درخشان است وسه تاى دیگر چونان ستارگانند.»

پس از صحبتهاى دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن‏ خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش على(ع) سؤال کرد و گفت:

آیا دخترمان را شایسته همسرى امیرالمؤمنین(ع) مى‏ دانى؟ بدان که خانه او خانه وحى و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه مى‏ دانى – که خادمه این خانه باشد – قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمى‏ بینى پس نه؟

همسر او که قلبى مالامال از عشق به امامت داشت گفت:

اى «حزام‏» به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خداى متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براى خدمت‏ به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(ع) پس او را به على بن ‏ابیطالب، مولایم، تزویج کن (مولد عباس بن‏ على(ع)، محمد على الناصرى، صص ۳۸ -۳۶)

 

 ***********

متن مقتل وفات حضرت ام البنین(س)

 

روایت است که امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل که انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برایم خواستگارى نمایى که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفى نمود و گفت: در بین عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند.

 

حضرت ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .

 

ام البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گریست و این اشعار را زمزمه می ‏کرد:

 

منم که سایه نشین و جود مولایم

کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

 

منم که خانـــه به دوش غــم علی

منم که همقدم محنت ولی هستم

 

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم

انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

 

منم که در همه جا در تب حسن بودم

منم که شاهد خون لب حسن بودم

 

منم که جلوه حق را به عین می دیدم

خدای را به جمال حسین می دیددم

 

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب

منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

 

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم

به سینه زخم غم کربلائیان دارم

 

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد

چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

 

منم که مادر عشق و امید و احساسم

فدای یک سر موی حسین عباسم

 

***********


 
موضوعات
دیگر موارد